
ندای سبز آزادی ـ مریم مدنی: جمعه شب گذشته خبر فاجعه در ایران و بلکه جهان پیچید. اتوبوس حامل 44 دانشآموز دختر که راهی مناطق جنگی بود، واژگون شد و 26 نوجوان ایران زمین در دم جان باختند. با توجه به سابقه حوادث و سوانحی اینچنین در ایران کسی انتظار نداشت مقامات جمهوری اسلامی مسئولیت رویداد تلخ را بپذیرد؛ اما شاید اظهارات از روی بیتوجهی مسئولان مختلف نیز چندان قابل انتظار نبود.
نخستین واکنش وزیر آموزش و پروش در مورد مرگ و زخمیشدن دانشآموزانی که به اردوی درسی رفته بودند اکتفا کردن به یک جمله بود: "بروید از مسئولانش بپرسید."
این درحالی بود که اعزام اجباری دانشآموزان به مناطق جنگی مصوبه وزیر آموزش و پروش در سال 90 بوده است.
وزیر آموزش و پرورش که از پاسخگویی به مرگ دانشآموزان خودداری کرد، رئیس راهیان نور خوزستان مورد پرسش قرار گرفت؛ او نیز تنها اظهار داشت: "اتفاقی است که افتاده، مانند هزاران تصادف دیگر."
وی در مورد لزوم حفظ امنیت دانشآموزانی که برای گذراندن درس طرح کاد عازم مناطق جنگی بودند هم گفته بود: "امنیت دانش آموزان در مرحله اول به عهده خداست و بعد از آن ما و بسیاری از بخش ها از آموزش و پرورش گرفته تا نیروی انتظامی مسئولیتی بر عهده داریم."
ابراهیم سرخیز، از معاونان وزیر آموزش و پرورش نیز به جای پاسخگویی به ایلنا گفت که اردوی راهیان نور با همکاری بسیج انجام میشود، ولی اعزام دانشآموزان به این اردوها کاری پرورشی محسوب میشود و معاون وزیر آموزش و پرورش در امور پرورشی باید در این زمینه توضیح دهد.
نه آموزش و پروش مسئولیت حادثه را به عهده گرفت، نه نیروی انتظامی. وقتی خانوادههای داغدار اعلام کردند که در مراسم تشییع پیکر فرزندانشان هیچ اتومبیل دولتی یا مسئولی حضور نداشته است، بیتوجهی و بیمسئولیتی مقامات بیشتر آشکار شد.
کاروانهایی به مقصد مرگ
این نخستین بار نیست که اردوهای راهیان نور در جادههای ایران دچار حادثه میشود. روزنامه اعتماد در گزارشی پس از این حادثه نوشت که تاکنون هشت مورد سانحه برای کاروانهای راهیان نور رخ داده است.
نماینده اردل و فارسان اعلام کرده که سال گذشته 22 معلم این استان که عازم مناطق جنگی بودند در همین کاروانها کشته شدند. پیش از آن هم دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد دچار چنین حادثهای شدند.
براساس گزارش اعتماد، اتوبوس حامل کاروان راهیان نور در فروردین سال ۸۷ در جاده شهرکرد به ایذه واژگون شد و ۲۷ نفر از سرنشینان آن کشته شدند و در اسفند سال ۸۸ بر اثر واژگونی اتوبوس اعضای این کاروان ۱۱ نفر زخمی شدند.
سال گذشته نیز در فروردین ماه، واژگونی اتوبوس راهیان نور در مسیر جیرفت به کشته شدن ۱۱ نفر و مجروح شدن ۱۲ نفر انجامید؛ در آذرماه، طی سانحهای مشابه در جاده مشهد ۳۱ دانشجوی تبریزی زخمی و شش نفر از آنها قطع عضو شدند.
همچنین در بهمن ماه، تصادف شدید اتوبوسی این اردو در محور اراک به بروجرد منجر به مرگ سه نفر و زخمی شدن ۱۳ نفر دیگر شد و پنج دانشآموز و دو معلم نیز در اسفند ماه کشته شدند.
راهیان نور که زیر نظر سازمان بسيج مستضعفين برگزار میشود، در واقع سفرهایی دستهجمعی است که به مناطق جنگی مرزی ایران و عراق صورت میگیرد. اما اعزام اجباری دانشآموزان به مناطق جنگی امریست که از سوی حمیدرضا حاجی بابایی، وزیر آموزش و پروش صورت گرفت و 10 نمره به حضور اجباری در این اردو اختصاص داد.
اردیبهشت ماه سال گذشته حمیدرضا حاجی بابایی اعلام کرد که دانش آموزان دوم دبیرستان دختر و پسر باید به صورت اجباری به مناطق جنگی اعزام شوند و آموزش آمادگی دفاعی ببینند.
باز هم تکذیب و دروغ
وقتی دانشآموزان بروجنی جمعه شب گذشته در همین اردوهای دانشآموزی جان سپردند، وزیر آموزش و پرورش که تاکنون مبدع طرح اعزام دانشآموزان به مناطق جنگی برای آموختن آمادگی دفاعی شناخته شده بود، یک باره و بی هیچ توضیحی در مورد این حادثه گفت:" بروید از مسوولانش بپرسید."
مسئول اگر وزارت آموزش و پرورش نبوده احتمالا ستاد کاروانهای راهیان نور بوده؛ رئیس راهیان نور خوزستان نیز حفظ جان دانشآموزان را به خدا واگذار کرد. و حسین ممتحن، سرپرست سازمان بسیج دانشآموزی نیز مرگ همهی این 26 دانشآموز را اتفاقی دانست. وی دلیل آن را لغزندگی حاصل از بارش باران عنوان کرد. او گفت: "با وجود اردوهای میلیونی شاهد کمترین حادثه هستیم."
موضوع اجباری بودن اعزام دانشآموزان به مناطق جنگی برای کسب نمره در درس طرح کاد هم از جمله مواردی بود که اکنون از سوی مسئولان مختلف تکذیب میشود.
اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده ناجا اعلام کرده که این اردوها اجباری نبوده است؛ اما علیرضا هادیپور، برادر یکی از کشتهشدگان به بیبیسی فارسی گفته که باید دانشآموزان به شلمچه میرفتند. در غیر این صورت نمره آمادگی دفاعی نداشتند و برای شرکت در کنکور هم با مشکل مواجه میشدند. "از خواهرم خواستم به این سفر نرود، اما گفت آموزش و پرورش گفته باید برویم."
مجلس، متفق دولت بی مسئولیت
به نظر میرسد مجلسیان نیز با وجود اظهارنظر تند برخی نمایندگان در یکی-دو روز پس از حادثه اکنون قادر به اقدامی جدی در این زمینه نیستند.
هرچند یک روز پس از حادثه وزیر آموزش و پرورش و جانشین فرمانده بسیج به مجلس خوانده شدند تا در این زمینه به کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس توضیح دهند و برخی نمایندگان هم در مورد مسوولیت دولت و وزارت آموزش و پروش اظهارات گاه تندی ابراز کردند اما آنچه در نهایت اعلام شد، تصمیم این کمیسیون بر ادامه اردوهای راهیان نور برای تربیت جوانان و آشنایی آنان با فرهنگ جهاد و شهادت بود.
دبیر اول این کمیسیون درباره جلسه برگزار شده به خبرنگاران توضیح داد: "همه اعضا و مدعوان در جلسه به اتفاق بر تاثیرگذاری اردوی راهیان نور برجوانان تاکید کردند و گفتند که اردوی راهیان نور در تربیت جوانان و آشنایی آنها با فرهنگ جهاد و شهادت موثر است."
این درحالیست که نماینده بروجن در مجلس، احمدی نژاد را مسئول دانسته و هشدار داده است: "وقوع این حوادث در اردوهای راهیان نور نه اولین بار و نه دومین بار است و اگر مورد پیگیری و بررسی قرار نگیرد به طور حتم آخرین بار نخواهد بود."
امیرعباس سلطانی گفته است: "وزارت آموزش و پرورش، سپاه و بسیج، هیچ یک مسئولیت وقوع حادثه را قبول نمیکنند و این جسارت و شهامت را ندارند که از مردم یک عذرخواهی خشک و خالی برای تسلای دلشان بکنند... چه کسی باید جواب خانواده این دانش آموزان را بدهد با ارسال پیامی از رییس جمهور و یا وزیر آموزش و پرورش مشکلی که حل نمیشود. ۶ نفر از دانش آموزان این حادثه تک فرزند بودند؛ برای چه راضی میشوند این بلا سر بچههای مردم بیاورند. همین آقای حاجی بابایی هرگز حاضر نخواهد شد پسر یا دخترش را سوار یکی از این اتوبوسها بکند زیرا خودش میداند چه خبر است."
حمیدرضا عزیزی فارسانی، نماینده اردل و فارسان هم عنوان کرد: "متاسفانه هیچ مسئولی عذرخواهی نمی کند و مسئولیت را بر عهده نمی گیرد، وزیر آموزش و پرورش بگوید آیا راضی می شود بچه خودش در این مسیر از دست برود و جسد او را تحویل بگیرد."
به نظر میرسد با همه اعتراضات و انتقادات صورت گرفته باید انتظار تکرار فاجعه را داشت؛ ادامه اعزام نوجوانان و دانشاموزان به سفرهایی اینچنینی که وزیر آموزش و پرورش و مقامات ارشد بسیج و سپاه تشخیص داده اند برای آموختن آمادگی دفاعی ضروری است.
سید ابراهیم نبوی
رئیس جمهور عوضی

اصلا فقط این ایرانی ها نیستند که هر کدامشان مثل یک بچه چهار ساله که پینوکیو را در تلویزیون می بیند، توی دلش قند آب می شود ، وقتی مموتی را در تلویزیون می بینند همچی بیست سال به عمرشان اضافه می شود، بلکه مردم باقی کشورها هم دست از سر این رئیس جمهور ما بر نمی دارند. هی تقاضا پشت تقاضا، دعوت پشت دعوت، صورت حساب ده میلیون دلاری پشت صورت حساب ده میلیون دلاری است که برای دفترش می فرستند. خب طبیعی هم هست. مگر مردم باقی کشورها دل ندارند یا مگر گوششان برای شنیدن حرف حساب کر است یا چشمشان هاله نور نمی بیند؟
مشائی مادر مرده هم همه وقتش صرف همین درخواست ها می شود که هیچ جا پیدایش نیست. حالا هم که این مردم کشور دوست و برادر کویت دعوتش کرده اند که برود در تلویزیون برایشان حرف بزند.
من هم گفتم شاید بعضی از شما ندیده باشید، یا خوب ندیده باشید، یا نخواسته باشید ببینید، یا از دیدنش حالتان به هم بخورد، یا حاضر باشید روزی سه بار خودتان را به دیوار بکوبید ، ولی صدایش را هم نشنوید، یا اصلا برادران سپاهی منزلتان را ماکرویو کرده باشند، تصمیم گرفتم برایتان تعریف کنم.
" احمدی نژاد در مصاحبه با شبکه تلویزیونی کویت: تردیدی نیست که جهان نیازمند نظم جدیدی است، چرا که امروز نظام مادی که دوره ای برده داری و استعمار و امروز نظام سرمایه داری را اداره می کند، شکست خورده و نتوانسته سعادت را برای بشریت به همراه داشته باشد."
در عوض نظم دولت پاک و خدمتگزار آن چنان سعادتی برای بشریت ایرانی به همراه داشته که بشریت ایرانی دارد از آن طرفش سعادت می زند بیرون.
"رییسجمهور با بیان اینکه مبانی فکری نظام حاکم بر جهان از اساس اشتباه بوده است، گفت: تعریفی که این نظام از انسان و جامعه انسانی دارد، صحیح نیست در حالی که مشکلات جامعه بشری تنها با روش ها و نگاه انسانی حل شده و سعادت انسانها از روش های انسانی تامین می شود."
دقیقا... اصلا این نمایندگان مجلس و اعضای مجلس خبرگان و شورای نگهبان و امامات جمعه و سرداران سپاه و نمایندگان رهبر و خود رهبر و بیت رهبر و پسر رهبر و باقی چیزهای رهبر هم که می گویند اساسا انتخاب احمدی نژاد از اساس اشتباه بوده، منظورشان همین است. خب وقتی مبانی فکری نظام حاکم بر یک کشوری اشتباه باشد، خب انتخاب و انتصاب و کودتایش هم اشتباهی می شود.
حالا هم باید با روش های انسانی، اشتباهشان را جبران کنند و سعادت انسان ها را تامین کنند. چه روشی هم بهتر از نهضت فرزند آوری ؟ کاملا هم انسانی است.

رییسجمهور اشتباهی، در پاسخ به سوالی در خصوص وجود اختلاف اندیشه میان فرهنگ شرق و غرب و اینکه آیا می شود از گفت وگو به جای اختلاف بهره برد، خاطر نشان کرد: هنگامی که سخن از اختلاف به میان می آید منظور بیشتر حاکمانی هستند که دیدگاه خود را به مردم تحمیل می کنند و این مدعیان هستند که ایجاد اختلاف می کنند.
وقتی می گویند فلانی از هر انگشتش یک هنر می ریزد یعنی همین. هم جواب سوال خبر نگار را می دهد، هم وضعیت کشور خودش را تحلیل می کند ، هم با اشاره غیر مستقیم به آقا فحش می دهد، هم احتمالا در همین لحظه دارد دست می کند توی دماغش، یا زیپ شلوارش را می کشد بالا.
این صاحب انگشتان هنرمند با اشاره به اینکه آنچه غربی ها آن را مطرح کرده و تبلیغ می کنند موضوع سلاح هسته ای است که آن نیز از پایه و اساس دروغ است، اظهار داشت: "جمهوری اسلامی ایران همان گونه که بارها اعلام کرده هیچ اعتقاد و نیازی به سلاح اتمی ندارد چرا که معتقد است آن کسانی که بمب اتم در اختیار دارند نیز نمی توانند از آن استفاده کنند؛ ما سلاح اتمی را خلاف منطق و عقل می دانیم."
البته که سلاح اتمی را خلاف منطق و عقل می دانیم. البته کسانی که بمب اتم در اختیار دارند هم نمی توانند از آن استفاده کنند، ولی آقا می خواهد مثل کره شمالی کلکسیون تسلیحاتش را کامل کند. البته که ما این همه پول بی زبان را داریم صرف انرژی صلح آمیز هسته ای می کنیم تا انرژی کم نیاوریم و چاههای نفت و گازمان را ول کرده ایم به امان خدا تا عربستان و قطر و کویت و ... هورت بکشند یک لیوان آب هم روش، البته که برای همین هم حسابمان پاک است رفتیم مراکز هسته ای مان را 60 متر زیر زمین توی بیابان وسط کوه ساخته ایم، البته که به بازرسان سازمان انرژی اتمی اجازه ورود نمی دهیم چون فکر می کنیم زحمتشان می شود بازرسی کنند، البته که برای تفریح داریم روزی سه بار سایت های هسته ای را مورد شست وشو و پاکسازی قرار می دهیم ، البته که اساسا کل مردم دنیا اسکول هستند، البته که شما راست می گویید.
درادامه این نشانه عقل و منطق نظام تاکید کرد: جمهوری اسلامی ایران حافظ امنیت خلیج فارس ، کشورهای همسایه و سلامت مردم منطقه است.
که با این حرف من نمی دانم چرا مجری و فیلمبردار و کارگردان تلویزیونی و ناظر پخش و هرکسی که آن اطراف بود زد زیر خنده... یعنی چی ؟ خب مهمان دعوت می کنید برایتان حرف بزند، که بخندید مسخره اش کنید؟ اصلا کجای این حرف رئیس جمهور محبوب ما خنده دار است؟ خوب است ما هم رئیس جمهور شما را دعوت کنیم بیاید توی تلویزیون حرف بزند، بخندیم؟
من اصلا خیلی ناراحت شدم. اصلا بر خورد درستی نبود ... دیگر حاضر نیستم ادامه بدهم ... خودتان اگر خواستید بروید ادامه بدهید.
فقط یادتان باشد: شما در مقابل خبرگزاری فارس هستید... لطفا همین یکبار را لبخند نزنید. واقعا اگر توانستید نزنید ...جان من
اینک مطلب
فارسی را پاس بداریم، شرافت را نه

ملت غیور و شریف و بزرگوار ایران اسلامی، بنا بر پیشنهاد سردار رفیع اسلام ، نقدی قهرمان، لطفا ازاین پس به جای به کار بردن واژه های زشت و بی ادب و نا مانوس " زنده به گور شدن" ، " مرگ اجباری" ، " جوانمرگ شدن" ، ناکام از دنیا رفتن"، " مردن جهت تبلیغات نظام" ،" جان دادن برای پاس کردن واحد درسی"، " کشتار دسته جمعی" ، " قتل غیر مستقیم"، " فدایی مسوولان بی عرضه"، بگویید: "عروج ملکوتی"
"سردار محمدرضا نقدی رییس سازمان بسیج مستضعفان در پی عروج ملکوتی 26 زائر سرزمین نور پیام تسلیتی را از خودشان صادر کردند بدین شرح:
"حادثه تاسف بار عروج ملکوتی 26 زائر سرزمین نور شامل دانش آموزان، دوتن از معلمین و معاون بازرسی سپاه شهرستان بروجن استان چهارمحالوبختیاری در سانحه واژگونی اتوبوس را به امام خامنهای عزیز، ملت شریف ایران اسلامی و مردم عزیز آن استان دینمدار به ویژه خانوادههای معزّی و بسیجیان جان برکف تسلیت عرض نموده و رحمت واسعه الهی را برای آن عزیزان مسئلت دارم. شکی نیست روح ملکوتی این زائران شهدا که برای کسب معرفت از محضر شهیدان بزرگوار به سوی سرزمینهای مقدس هجرت نمودند، امروز در بهشت شهیدان است و به مصداق این آیه، اجر این مهاجران با خدای متعال است."
خب ؟ ... انتظار که ندارید در مورد این مطلب هم کسی پیدا بشود بتواند چیزی بگوید یا بنویسد یا حتی به ذهنش خطور کند. اگر هم انتظار دارید، انتظار خیلی زیادی دارید. اینجا ته راهی است که فقط یک آدم ... ببخشید، آدم نمی تواند به همچین جایی برسد، اینجا ته راهی است که فقط یک موجودی می تواند برود و دستش را به دیوار بکوبد، مثل همین سردار نقدی و رفقایش... جایی که می شود مرگ 26 نفر انسان بی گناه را که به اجبار و برای گرفتن ده نمره، هستی شان را داده اند و پر پر شده اند، اول به عامل و قاتل و باعث و بانی اش تسلیت گفت. جایی که ...
اصلا چه نیازی به توضیح است؟ مگر خودتان و خودمان و خودشان نمی دانیم اینها به چه جایی رسیده اند و حاضرند و می توانند چه کارهایی بکنند و چه حرف هایی بزنند و چه فکر هایی داشته باشند؟
اگر واقعا می دانیم، چه نیازی به توضیح است. اگر واقعا می دانیم و هیچ کاری نمی کنیم چه نیازی به تکرار است؟ برویم حواسمان باشد فردا که از خانه بیرون رفتیم، چطور زندگی کنیم که فعلا اتفاقی برای خودمان نیفتد ... برای بقیه هم خدا بزرگ است.
ایران برای شما، فقط مواظب مواضعتان باشید
ششمین دوره یک جشنواره سینمایی در کشور امارات و شهر ابوظبی برگزار شده و چند فیلم ایرانی هم در این جشنواره شرکت کرده اند.
حالا خبرگزاری فارس خواسته به وظیفه و رسالت خبر رسانی اش عمل بکند و گزارش داده: " در بخش «افقهای نو» جایزه مروارید سیاه به فیلم ضد ایرانی «یک خانواده محترم» اعطا شد"
بعد در جای دیگری از همین گزارش نوشته : " بهترین بازیگر مرد و زن نیز به ترتیب به «سورین مالینگ» از دانمارک به خاطر فیلم «گروگانگیری» و«گلشیفته فراهانی (از کجایش را ننوشته، احتمالا نمی دانند گلشیفته فراهانی ایرانی است و در فرانسه زندگی می کند و فیلم هم افغانی است)» به خاطر بازی در فیلم «سنگ صبور»انتخاب شدند.

بعد یک دفعه یادش آمده و ادامه داده: " فیلم «سنگ صبور»به کارگردانی «عتیق رحیمی» که «گلشیفته فراهانی» به دلیل بازی در آن برنده جایزه شد چهرهای نادرست و سیاه از افغانستان به تصویر میکشد که این بازیگر ایرانی در آن نقش همسر یک پیرمرد افغان را بازی میکند که در جریان این فیلم به اقدامات غیراخلاقی دست زده است."
خب ...به شما چه ربطی دارد؟ مگر شما وکیل وصی کشور افغانستان هم هستید؟ مگر خبرگزاری شما کارهای حقوق بشری هم می کند؟ قرار است سالی چند جایش بمب گزاری کنید، که می کنید. قرار است هی جاسوس و مامور مخفی و کوفت بفرستید توی دستگاه و دولتش که می فرستید. قرار است مردمش را که از دست طالبان به شما پناه آورده اند روزی صدبار پشیمان کنید که می کنید. قرار است به طالبان و القاعده و هر کسی که می خواهد افغانستان را خراب کند کمک کنید، که این یکی را هم می کنید ... خب دیگه چه مرضی داری؟

بعد دوباره دلش طاقت نیاورده ، نوشته : " برپایه این گزارش فیلم «یک خانواده محترم» نیز که جایزه مروارید سیاه "جشنواره ضدایرانی" ابوظبی را دریافت کرد مخلوطی از فیلمهای سیاهنمایی کارگردانانی چون بهمن قبادی، سمیرا مخملباف و سایر خالقان فیلمهای سیاهنمایی از ایران و معجونی از توهین به ایران و ایرانی، شهادت و خانواده شهدا، انقلاب، ایران و هر آن چیزی است که در این کشور ارزش قلمداد میشود."
تا اینجا فقط فیلم " یک خانواده محترم" ضد ایرانی بود، حالا جشنواره هم ضد ایرانی شد، شرکت کنندگانش هم ضد ایرانی شدند، تماشاگرانش هم که حتما ضد ایرانی هستند، داورانش که اساسا ضد ایران به دنیا آمده اند، کشور برگزار کننده هم که از اول ضد ایرانی بود، فقط به درد دور زدن تحریم ها می خورد. ما هم که داریم الان این گزارش را می خوانیم که اساسا ضد ایرانی هستیم. هر کسی هم که بیاید گزارش مارا بخواند، بنابر قانون اتصال به اینترنت و عبور از فیلتر شکن، ضد ایرانی محسوب می شود، بعد هر کسی هم که دور و برش باشد بنا بر قانون برخورد و نسبت های سببی و نسبی ضد ایرانی خواهد شد.
خب برادر من، رفیق من، عزیز من، سرباز گمنام امام زمان چرا خودت را بیخودی آزار می دهی؟ چرا هی نمه نمه ضد ایرانی می سازی؟ از همان اول گزارش بنویس کلا هفتاد و پنج میلیون ضد ایرانی دارند در ایران زندگی می کنند، جایمان را تنگ کرده اند،... بعد هم به زبان خوش خواهش کن خودشان از مملکت شما بروند بیرون یک جای دیگر زندگی کنند.
البته این هم که نمی شود. چون بعد هم که رفتند بیرون از مملکت شما و یک جای دیگر زندگی کردند و در مورد یک کشور دیگر فیلم ساختند، باز هم ضد ایرانی هستند. اصلا انگار از دید شما هر کسی در آن مملکت به دنیا می آید، ضد ایرانی است مگر اینکه خلافش را ثابت کند و دمای ذوبش را پایین بیاورد.
خب من برای خودتان می گویم. با این نهضت فرزند آوری که آقا راه انداخته، مواضعتان پاره می شود. یک فکری به حال خودتان بکنید. دوایی ، دکتری، حمامی، داروی نظافتی ... بالاخره جوان هستید. حیف است از خشک مغزی و پارگی در مواضعتان، مجبور بشوید عروج ملکوتی بکنید.
خودکفایی در کاشتن، خودآزادی در خواندن
حالا این قدر دست دست کنید تا این پاییز و زمستان هم بگذرد، یک فصل دیگر کاشت و برداشت را از دست بدهیم. هفت سال آزگار است دارم داد می زنم بیایید چهار نفر خیر مزرعه ساز مثل لیاخوف روسی را پیدا کنید، مجلس را کنترات بدهید دستشان به توپ ببندد، به خرجتان نمی رود. این همه زمین مرغوب را وسط شهر گذاشته اید بایر بماند برای چه ؟ به خدا اگر همت کنیم و بذر خوب بپاشیم و این کشورهای غربی هم شیطنت نکنند و هی ابرهای باران زای ما را تخریب نکنند، یکساله می توانیم دست کم مصرف شلغم و هویج و سیب زمینی پایتخت را که همین تهران باشد تامین کنیم. دولت خدمتگزار هم که خدا را شکر تخصصش همین است که یک پایش را بگذارد این طرف و یک پایش را بگذارد آن طرف و مملکت را آب پاشی و گل کاری کند. اهل کار و تلاش و تسامح و تساهل و تدارک هم که هست، پایش را هم که این اواخر کمی جابه جا کرده و فعلا فعالیتش در حد همین مجلس است. خیالمان از کود حیوانی هم راحت می شود. باور کنید شلغم و هویج و سیب زمینی بکاریم، بیشتر به اقتصاد مملکت کمک می کند ، تا یک مشت شلغم و هویج و سیب زمینی را بفرستیم مجلس، تازه حقوق و مزایا هم بگیرند.

" عضو کمیسیون برنامه و بودجه مطرح کرد: پس از کسب نظر دفتر رهبر انقلاب درباره طرح سوال تصمیم گیری میشود. در صورتی که نظر مقام معظم رهبری عدم برگزاری جلسه طرح سوال از رییس جمهوری باشد شک نکنید نمایندگان طرح سوال را پس خواهند گرفت. "
خب یکباره چرا اسم خودتان را به جای نماینده مجلس، نمی گذارید خواجه حرمسرای بیت؟
غلامعلی جعفرزاده ایمن آبادی نماینده رشت در مجلس شورای اسلامی همچنین ایراد کرد: بر اساس قانون طرح سوال از رییس جمهوری، تعداد امضا نمایندگان تا پیش از ارسال به کمیسیون مربوطه برای بررسی اولیه سوالات نمایندگان با حضور نماینده رییس جمهوری در کمیسیون تخصصی امکان کم و زیاد شدن دارد، اما پس از ارسال طرح سوال به کمیسیون تخصصی توسط هیات رییسه مجلس، دیگر امکان کم و زیاد شدن امضای نمایندگان وجود ندارد و رایزنی های با نمایندگان برای باز پس گرفتن امضای خود بی فایده است."
البته خیلی هم بی فایده نیست. بالاخره ستون به ستون این مجلس، گل کاری شده، از این اتفاقات زیاد می افتد. احتمالا این بنده خدا را، وقت استضاح وزیر فرستاده بودند بیرون از صحن علنی مجلس چشم بگذارد، بعد بیاید وزیر را پیدا کند... برای همین در جریان نیست.
همین نماینده بی خبر از همه جا، در پاسخ به این سوال که پیش از کسب نظر دفتر مقام معظم استنباط شما از نظر ایشان درباره طرح سوال از رییس جمهوری چیست ... بعد از مدتی که در مورد معنی کلمه استنباط به خودش فشار آورده، به این نتیجه رسیده است که: "معمولا مقام معظم رهبری دخالتی در امور قوا نمی کنند و ایشان بر استقلال قوا تاکید دارند مگر آنکه ایشان به موضوعی دست پیدا کنند که دیگران متوجه آن نشده اند" ... و متاسفانه به جهت عدم آشنایی با معنا و مفهوم درست کلمات در زبان فارسی، گفته است: " آن وقت نظارت خود را منتقل خواهند کرد."... که البته بهتر بود می گفت: " آن وقت نظارت خود را فرو خواهند کرد"
ادامه گفتار برای کسانی که احساس می کنند خیلی موهای سرشان پر پشت است و به دنبال بهانه ای هستند یکی یکی موهایشان را از ریشه بکنند (اینجا)
چرا می رویم؟ چرا نمی رویم؟
البته که داریم طنز می نویسیم و یکی از بهترین کارها در زمانی که آدم طنز می نویسد این است که شوخی کند، یعنی معنی هر دو تا یکی است. واقعیتش را بخواهید که البته مسائل فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و خانوادگی و تاریخی و همه اینها خیلی مهم است، ولی لواشک و ذغال اخته و کله پاچه هم خیلی مهم است. به همین دلیل گشتیم و گشتیم و پانزده دلیل اصلی که ایرانیان به آن دلایل به ایران برمی گردند یا از ایران نمی روند، و پانزده دلیل که ایرانیان به آن دلیل از کشور فرار می کنند، را فهرست کردیم و نوشتیم.
عواملی که باعث می شود ایرانیان از کشور نروند یا اگر رفته اند برگردند:

حلیم، کیک بی بی، شاه توت درکه، بربری و نون سنگک، چاغاله بادوم، بلال تجریش، عسل و خامه و چایی ایرانی، جیگر( البته اون یکی اش)، آش رشته، ماهی سفید حسن رشتی، قیمه بادمجون، سبزی پلو با ماهیچه، ساندویچ سوسیس بندری با نون اضافه، مادر بزرگ، خواهرها و برادرها.
عواملی که باعث می شود ایرانیان از کشور بروند و یا اگر رفته اند برنگردند:

استبداد، تورم 126 درصدی، بیکاری، زندان، مشکلات فرهنگی، نبودن انتخابات آزاد، گشت ارشاد، اضطراب دائمی ناشی از حکومت، شلاق، حجاب اجباری، تلویزیون دولتی، سانسور کتاب، جداسازی جنسیتی، دستگیری روزنامه نگاران
مرتضی کاظمیان
«الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَ كَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا».
برای وصف استاد گرانقدر، زندهیاد احمد قابل میتوان از واژهها و تعابیر گوناگونی سود جست؛ میتوان سورهی مومنون را از ابتدا مرور کرد و مصداقهای مومن حقیقی را در قابل یافت؛ چنانکه میتوان جابهجا، از اوصاف پرهیزکاران، شاهد آورد و آن را در اسطورهای چون قابل ردیابی کرد. اما در چند سال اخیر، نگارنده هر بار به کنش اجتماعی فقیه آزاده نگریسته، آیهی صدر مکتوب را بهیاد آورده است: آیهی 39 سورهی احزاب؛ آنجا که در تبیین گروهی از مومنان آمده است: «همان كسانى كه پيامهاى خدا را ابلاغ مىكنند و از او مىترسند، و از هيچ كس جز خدا بيم ندارند و خدا براى حسابرسى كفايت مىكند.»
در فرهنگ دینی، مومن و موحد واقعی، «خداترس» توصیف شده است؛ برای آنهایی که تأملی در تعابیری اینچنینی داشتهاند ـ بهویژه از منظر نواندیشی دینی ـ بدیهی است که خداترسی مومن، هراس او از یک امپراتور یا فرمانروای مطلقالعنان و ستمپیشه نیست. مراد، باور عمیق مومن به حقیقت است و اعتقاد او به اینکه در برابر شعور مطلق هستی که مبدأ آفرینش محسوب میشود، دیگر افراد/اشخاص و نیروها، هیچاند و نمیتوانند بهمثابهی علت اصلی ایفای نقش کنند؛ جزیی بس ناچیز هستند از مجموعهی غیرقابل شمارش مولفههای اثرگذار بر زندگی.
او نه از ترس «آتش دوزخ»، و نه به شهوت «پاداش بهشت»، که متکی بر ایماناش به «زندگی» و کشف «چگونه زیستن»، و اعتقاد راسخاش به ارزش «خود» و «کرامت انسان»، و این همه در جهانبینی توحیدی، که «الله» را در مبدأ هستی مینشاند و خدا را شعور مطلق و فراگیر و آفرینندهی هستی میداند، از کسی و چیزی هراسی به دل راه نمیداد. «موحد حقیقی»، که قابل بود، اینچنین بیترس از صاحبان قدرت سختافزاری، جان در کف گرفت و از حق گفت.
اعتراف میکنم که در برابر شجاعت و بیپروایی برخاسته از ایمان قابل، بارها در خود و با خود، در آزادی و انفرادی، سر تعظیم فرود آوردهام، و همچنان ستایشاش خواهم کرد.
به جرأت میتوان گفت در سالهای اخیر، هیچکس همچون آن فقیه مروج شریعت عقلانی و مجتهد اسلام رحمانی، به نقد مثلث زر و زور و تزویر حاکم بر امور ملک و ملت ایران برنخاست. اگر در این عرصه، قرار بر یادکرد از یک تن باشد، بیگمان نفر نخست، احمد قابل خواهد بود، کسی که بس رشکبرنگیز مینمود.
نه از سلک روحانیان، که زندهیاد قابل دیرزمانی بود در اوج دانش فقهی، ملبس به لباس رسمی حوزه نبود؛ و نه از جمع نواندیشان دینی، که بیگمان مرحوم قابل یکی از ستارههای آن سپهر محسوب میشود، کسی به صراحت لهجهی او نبود. با هر توجیه و تبیینی، ادبیات دیگران در فاصلهی معنادار از موحد انساندوست بود.
او پیامها و آموزههای شریعت عقلانی و اسلام رحمانی را ـ که هیچ نسبتی با استبداد دینی و نظام مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه و خودکامگی زیر پردهی دین ندارد ـ بی هیچ هراسی از بازوهای سرکوب رژیم اقتدارگرا و رأس حاکمیت خشونتپیشه، تبلیغ کرد؛ و از همین زاویه، به نقد بیپروای مرکز ثقل قدرت در جمهوری اسلامی پرداخت.
بیگمان از جمع رفتگان این سالها، کسی همچون احمد قابل، سبکبار و با وجدان آسوده، کولهبار سفر از این جهان فانی نبسته و نرفته است.
حرکت در سقفی که او پرواز کرد، البته کار آسانی نیست؛ اما دستکم آنکه وجود «مشعل»هایی چون زندهیاد قابل، به روندگان جادهی سخت و طولانی آزادی و دموکراسی در ایران، راه نشان میدهد و امید میبخشد و عزم و انگیزه. که میتوان چونان قابل، بر پیمان خویش استوار ماند و صبور و بییأس و ترس، با وجود تمام ناملایمات و سختیها و مصائب و رنجها و آزارها، در راهی که حق است طی طریق کرد.
ندای سبز آزادی: مراسم تشييع پيكر احمد قابل روز چهارشنبه ۳ آبان ۱۳۹۱ ساعت ۸:۳۰ صبح از صحن آزادي حرم امام رضا (ع) برگزار می شود.
خانواده احمد قابل با اعلام این خبر افزودند: پس از مراسم تشییع، پیکر این اندیشمند و پژوهشگر در بهشت رضا دفن می شود.
استاد احمد قابل پس از یک دوره بیماری ظهر امروز دار فانی را وداع گفت. مراسم تشییع این اندیشمند دینی روز چهارشنبه برگزار خواهد شد.
استاد قابل پس از یک دوره طولانی درمان و عمل جراحی در تهران و مشهد و در حالیکه دوران نقاهت را میگذراند، با وخیم شدن حالش از شنبه هفته پیش 15 مهر از منزل به بیمارستان قائم مشهد منتقل شد و در بخش داخلی اورژانس بیمارستان قائم مشهد و روز چهارشنبه اتاق آی سی یو این بخش بستری بود. از روز چهارشنبه پزشکان احتمال بروز مرگ مغزی میدادند . ظهر امروز دوشنبه اول آبان ماه استاد قابل در سن 55 سالگی به ملکوت اعلی پیوست و خیل دوستان و مشتاقان و هواداران جنبش سبز را در ماتم فرو برد.
در پی درگذشت احمد قابل، نواندیش دینی منتقد حاکمیت و از شاگردان آیت الله منتظری، احزاب و شخصیت های سیاسی پیام های تسلیتی صادر کردند.
متن این پیام ها به شرح ذیل است:
خانواده آیت الله منتظری
پیام تسلیت حجةالاسلام والمسلمین احمد منتظری
به مناسبت درگذشت اندیشمند بزرگ آقای احمد قابل
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ
دانشمند توانا و مجتهد شجاع حجه الاسلام والمسلمین آقای احمد قابل فرزند برومند مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد قابل به ملکوت اعلی پیوست.
قابل عزیز و بزرگوار ما همیشه و در همه حال به وظیفه انسانی اسلامی خویش عمل نمود. زمانی در جبهه های جنگ دلاورانه به دفاع از وطن پرداخت و زمانی در جبهه تعلیم و تعلّم و تحقیق کوشش فراوان کرد و همچون استاد خویش آیت الله العظمی منتظری هیچگاه در جبهه امر به معروف و نهی از منکر و نصیحت و ارشاد کوتاهی نکرد و آسایش و آرامش خود و خانواده محترم و صبور خویش را بر سر این راه نهاد.
امّا با کمال تأسف قدر او را نشناختند و به جای تکریم، وی را از حقوق اوّلیه انسانی محروم ساختند و تا آخرین زمان سلامتی و کارایی در زندان نگاه داشتند.
اینک او به معبود خویش پیوسته است و زندانبانان با هر نفس خود یک گام به مرگ نزدیک تر می شوند.
آن زمان دیر نیست که ظالم و مظلوم در دادگاه عدل الهی محاسبه گردند: «يَوْمَ لا يَنفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ».
زندانیان سیاسی از نظر شرع مبین اسلام و قانون اساسی ایران بی گناهند و نگهداری بی گناه در زندان حتّی برای یک ساعت ظلم است و به نصّ صریح قرآن کریم عذرخواهی آنان در روز قیامت پذیرفته نیست.
امیدوارم زندانبانان او از این فاجعه درس بگیرند و حال که فرصت عذرخواهی و جبران مظالم را در مورد این عزیز مظلوم و راحل از دست دادند در مورد دیگران درک کنند و حقوق از دست رفته زندانیان سیاسی و محصورین و آسیب دیدگان از نابسامانی ها را جبران نمایند.
اینجانب این مصیبت بزرگ را به خانواده محترم و همسر فداکار ایشان و مادر داغدار و صبورش و برادر بزرگوارش حضرت حجه الاسلام والمسلمین هادی قابل و دیگر بستگان و دوستان تسلیت عرض نموده و برای آن مرحوم غفران الهی و حشر با اولیای کرام را آرزو می کنم. والسّلام علی عباد الله الصالحین و رحمه الله و برکاته.
بیت مرحوم آیت الله العظمی منتظری
احمد منتظری
آیت الله بیات زنجانی
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
عن ابی عبدالله (ع) قال: اذا مات المؤمن الفقیه ثلم فی الاسلام ثلمة لایسدها شیء --- اصول کافی ج2 ص 101
خبر درگذشت عالم شجاع و مبارز مرحوم حجتالاسلام و المسلمین شیخ احمد قابل موجب تاسف و تاثر گردید.
ایشان عمر خود را وقف کسب کمالات
علمی و تفقه دینی کرد و به مدارج عالی رسید و در سایه تفقه دینی خود را با اخلاق فاضله، کرامت انسانی و شجاعت و غیرت دینی را بصورت برجسته و بارز متخلق ساخت و در این مسیر و راه پرزحمت و طاقت، از ملامتی نهراسید و شجاعانه از آن دفاع کرد و بصورتهای گوناگون و مختلف مورد ستم، فشار و آزار قرار گرفت ولی از حریت و فهم و شجاعت و ابراز فکر و عقیده و اسلام اصیل و آزادی و کرامت انسانی دست بر نداشت و ذرهای عقبنشینی نکرد. آزاد زندگی کرد و آزاد به ملاقات حضرت دوست شتافت.
اینجانب این ضایعه را به خانواده بزرگوار و زجردیده و مقاوم بالخصوص اخوی فاضل و فکور ایشان حجتالاسلام و المسلمین شیخ هادی قابل و داماد فاضل و بزرگوارشان حجتالاسلام و المسلمین موسویان تسلیت میگویم و برای بازماندگان آرزوی اجر و صبر و برای آن مرحوم آرزوی رحمت و غفران الهی را مسالت مینمایم.
اسدالله بیات زنجانی
قم المقدسه
اول آبانماه 1391
پیام خانواده مهدی کروبی
إِنَّا للهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ
خبر درگذشت برادر مبارز، جانباز بی ادعا، اندیشمند ظلم ستیز و پژوهشگر نواندیش دینی، آقای احمد قابل موجب تاسف و تاثر بسیار گردید. این ضایعه را به خانواده محترم قابل بویژه والده گرانقدر، همسر و فرزند این عزیز، خواهران و برادران و نیز سایر بستگان آن مرحوم تسلیت عرض می نمائیم. از ایزد یکتا برای این عزیز رحمت و مغفرت و برای بازماندگان که این روزها در سوگ از دست دادن دومین عزیز خود هستند صبر جمیل و اجر جزیل مسئلت می نماییم.
همسر و فرزندان مهدی کروبی
یکم آبانماه ۱۳۹۱
پیام تسلیت عبدالله نوری
إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ
"إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ" "سوره ی مبارکه فصلت – 30"
دانشمند مجاهد، فقید سعید مرحوم احمد قابل، پس از تحمل دورانی سراسر رنج و درد جانکاه، جان به جان آفرین تسلیم کرد و جسم مجروح و رنج دیده اش برای همیشه از زجر مدام و اندوه بی پایان رهایی یافت.
مرحوم احمد قابل در طول عمر با برکت خویش، منشا برکات و خدمات و مجاهدت های علمی و فقهی ارزنده بود. ایمان و اراده سترگ او همواره پشتوانه حرکت، حق طلبی و مسئولیت شناسی قاطبه ی دوستانی بود که از شمع فروزان وجودش بهره ها می گرفتند.
برادر مجاهد ما تمامی ظرفیت فکری و عملی و ارادی خویش را بسان مفسری سختکوش و نستوه و پرامید، با پرهیز از هرگونه افراط و تفریط، در راه تقویت عنصر عقلانیت و عدالت و جهاد و اجتهاد بکار بست و بی هیچ واهمه ای، شجاعانه حقیقت را پاس داشت.
فقید سعید احمد قابل در اخلاص، صداقت، صفای باطن، سختکوشی، مجاهدت علمی و زبان گویای حق طلبی، بیشترین شباهت ها را به استاد گرانقدر و ارجمندش، فقيه عاليقدر حضرت آیت الله العظمی منتظری رحمة الله عليه داشت و نزد او، جان همواره ارزان ترین غرامتی بود که در طبق اخلاص، در را ه پاسداری از حقیقت و عدالت بذل می کرد.
ایمان بلند و اراده خلل ناپذیر و جسارت کلامش، او را به شخصیتی نمونه و زبانزد تبدیل کرده بود. صلابت روح و استواری ایمان و "سیره ابوذر گونه " و "سعی سلمانی" او، از او نمادی وجیه و نامدار ساخته بود که آلایش دنیا در برابر تهذیب نفس اش صرفه ای نداشت.
عروج سیمای روحانی و فقدان غم انگیز و حزن آور آن عزیز قلب دوستداران را غرق در ماتم و اندوه نمود و ثلمه ای بود که به سادگی جبران نخواهد شد.
اینجانب رحلت ناباورانه و پرواز عارفانه فقید سعید آقای احمد قابل را به کلیه فرهیختگان و دوستان و بستگان، خصوصا مادر دلسوخته، همسر رنج دیده، فرزند عزیز، خواهران و برادران محترم ایشان به ویژه برادر مجاهد و فاضل ایشان حجة الاسلام و المسلمين آقاي هادي قابل و برادر عزیز و ارجمند حجة الاسلام و المسلمین آقای سیدابوالفضل موسویان تسلیت می گویم و از خداوند تبارک و تعالی برای آن عزیز رحمت واسعه الهی و برای بازماندگان صبر و اجر مسئلت دارم.
یکم آبان ماه 1391
عبدالله نوری
پیام شورای راه سبز امید
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا
از میان مومنان مردانىاند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند برخى از آنان به شهادت رسیدند و برخى از آنها در همین انتظارند و هرگز عقیده خود را تبدیل نکردند. (سوره احزاب، آیه ۲۳)
استاد فاضل، جناب آقای احمد قابل، آزادهی متقی، ایراندوست مومن، و دین پژوه نواندیش، پس از تحمل هفتهها درد و رنج ناشی از بیماری اوج گرفته، و سالها صبوری در برابر مصائب گوناگون، ازجمله جراحتهای مانده از حضور در دفاع مقدس، دار فانی را وداع گفت.
تلاشهای انسانی آن عالم دینی برای تبیین شریعت عقلانی و تبلیغ دین رحمانی از چشم منصفان و آگاهان پنهان نبود. چنانکه کوششهای وطندوستانهاش در ستیز با خودکامگی و استبداد دینی برای تمامی آزادیخواهان ایران مشهور بود.
پاداش حقیقتطلبی و حقگویی این پژوهشگر وارسته و دلسوز ایرانیان و دغدغهدار منافع ملی اما، زندان بود و تبعید و تهدید و خشونتهای گونهگون اعمال شده از سوی اقتدارگرایان.
استاد احمد قابل، بهمثابهی «فقیه»ی حقیقی در دین، برای دفاع از مکارم اخلاق و حقوق انسانی شهروندان ایرانزمین، هراسی از هیچکس و هیچچیز به دل راه نداد و بیپروا، خودکامگی بهنام دین و اقتدارگرایی و خشونت علیه ایرانیان را به نقد کشید. او همان مسیری را پی گرفت که استاد آزادهاش آیتالله منتظری.
همراهی فقیه آزادیخواه، زندهیاد احمد قابل، با اعتراض میلیونها ایرانی برآشفته از نتایج انتخابات دروغین ۱۳۸۸، نارضایتی شدید او از خشونتهای غیرانسانی و سرکوب خونین هموطنان، و همدلی او با جنبش سبز، در تاریخ مبارزهی مردم ایران برای دموکراسی، و در یاد و خاطرهی تمامی آزادیخواهان منصف و ملی، ثبت و ضبط خواهد ماند.
شورای هماهنگی راه سبز امید ضمن تقدیم صمیمانهترین مراتب تسلیت و همدردی خود به خانوادهی محترم قابل، حامیان و همراهان جنبش سبز، و نیز مردم آگاه ایران، امیدوار است روش و منش آن فقیه آزاده و مسلمان وطندوست، چونان مشعلی برای تمامی دغدغهداران آبادی و آزادی ایران، فروزان ماند و دیدگاههای گرانقدر و انسانی آن دینپژوه دموکراسیخواه، مددرسان کوشندگان اجتماعی وطندوست و جنبش سبز مردم ایران شود.
والعاقبه للمتقین
شورای هماهنگی راه سبز امید
اول آبان ۱۳۹۱
پیام تسلیت عبدالکریم سروش
به نام خدا
به یادگار کسی، دامن نسیم صبا
گرفته ایم و دریغا که باد در چنگ است
می نویسم مجتهد مجاهد احمد قابل در گذشت، اما قلم سرکشی می کند و نمی پذیرد که این خبر را بر زبان آورد . گویی از دل من خبردار است؛ که او هم این خبر را باور نکرده است. « دست کاری می کند پنهان ز دل ؟»
امروز به تلخی گریستم چون براستی کمتر کسی را در پاکی و پارسایی و بی تعلقی و سبک باری وآزادگی و دلیری چون او دیده بودم. اولین دیدار من با وی در شهر مشهد بود، وقتی که هنوز مسافرت و مجالست با دوستان ممکن بود. گفتگویمان بر سر روشنفکری و ایدئولوژی بود و البته ناقص و ناشکافته ماند. او بیشتر به معنای ایدئولوژی می اندیشید تا به تاریخ آن و من به عکس .
آخرین بار هم او را در محضر مرحوم آیت الله منتظری در قم دیدم. آقای کدیور و چند تن دیگر هم حضور داشتند. سخن از حکمت و مصلحت در احکام شرعی می رفت. آیت الله منتظری گفت که در نجف به آیت الله خمینی گفتم: احکام شرع که گزاف نیست، پس چرا با زوال عینِ نجاست، بدن حیوان طاهر می شود و بدن آدمی نه؟ آیت الله خمینی در جواب گفت: نکته ی نیکویی است. گفتم ان را در رساله ی عملیه تان بنویسید. گفت نمی نویسم، مصلحت نیست. آقای قابل به میان سخن دوید. و به آیت الله منتظری پیشنهاد کرد: حالا شما بنویسید. ایشان گفت نه! من هم نمی نویسم. مجلس با تبسم همگان ختم شد. پیدا بود که آیت الله منتظری به آن رای تمایل دارد.
مرحوم صالحی نجف آبادی هم قبلا و صراحتا بر این رای رفته بود، گویی آن را از استادش آموخته بود.
نوشته های مرحوم قابل را من به دقت دنبال می کردم و آرا او را در باب ازدواج شریعت و عقلانیت می خواندم و به خاطر می سپاردم. بحث حجاب او را که فقهیانه و دلیرانه بود پسندیدم. تعریضی هم به منِ فقیر داشت که گفته بودم حجاب پرچم پیامبر اسلام است. باری آن فتوای فقیهانه روزی به کار من آمد که دختر خانمی در آمریکا به نزد من آمد . ازداشتن حجاب خسته شده بود و میخواست آن را ترک کند. گفتم از سرِ «نافرمانی» چنین مکن! بگو با فتوای احمد قابل چنین می کنم، تا همچنان در دایره ی اطاعت باشی.
به قول مولانا :
نه قبول اندیش نه رد ای غلام
امر را و نهی را می بین مدام
دریغا گویان .... بر جان پاک و شیفته ی او درود می فرستم و رحمت و رضوان حق را برای او می طلبم و در گوش نسیم ها می خوانم که شوق مرا تا مزار او برسانند.
ای صبا ای پیک دورافتادگان
شوق ما را تا مزار او رسان
عبدالکریم سروش
اول آبان ماه ۱۳۹۱
پیام جبهه مشارکت
بسم الله الرحمن الرحیم
انالله و انالیه راجعون
با تاسف و اندوه فراوان عالم ربانی استاد احمد قابل, جانباز جنگ تحمیلی, دین پژوه روشن ضمیر و از شاگردان برجسته فقیه عالیقدر مرحوم آیت الله العظمی منتظری به دیار باقی شتافت.
مرحوم قابل فقیهی بود که ضمن احاطه به علوم اسلامی و شناخت مقتضیات زمان، درد و تعهدی راستین و بدور از تظاهر به دین محمدی داشت و دغدغه همیشگی او زدودن زنگار تعصب و خرافات از دین رحمت و صلح بود.
تاسف بارتر آنکه این مرد خدا به دلیل حق خواهی و استبداد ستیزی در پی تحولات سیاسی و اجتماعی سال های اخیر چندین بار بازداشت و دچار حبس های ناروا شدد و در زندان دچار عارضه مغزی شد و متاسفانه بدلیل معالجه دیرهنگام، کسالت او به وخامت گرایید و نهایتا این انسان شریف، عالم و آزاده از خیل دوستداران و علاقمندانش جدا شد و به دیار ابدیت پرواز و به لقای حق پیوست.
جیهه مشارکت ایران اسلامی ضمن عرض تسلیت رحلت اندوهبار این عالم ربانی و متفکر نواندیش و سبز به جامعه اخلاقی و ترقی خواه و سبز کشور، خصوصا خانواده شریف، مبارز و خدوم "قابل" ، بویژه برادر مبارز و متعهدمان، حجت الاسلام هادی قابل عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت، همسر محترمه و فرزند شریف آن مرحوم، از خداوند متعال برای ایشان غفران و آمرزش واسعه و برای خانواده مکرم ایشان صبر و اجر آرزومند است.
جبهه مشارکت ایران اسلامی
پیام سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی
انا لله و انا الیه راجعون
خبر در گذشت عالمی آزاده و مجتهدی آزاداندیش در روزگاری که بیش از پیش به بزرگان و آزادگان نیازمندیم، سختی ها را دوچندان می کند. احمد قابل، پژوهشگر و روشنگر دینی بی شک از بزرگترین سرمایه های ایران به حساب می آمد که نظرات و اندیشه های او هدایتگر آزادیخواهان و سیاستمداران دینی ما بوده است.
تربیت و پرورش در محضر مرجعی عظیم القدر همچون آیت الله منتظری و حرکت در مکتب آزاداندیشی و دین مداری که در نظریات و روشنگری های منتقدانه وی ظهور کرد، بی شک از بزرگترین نیازهای امروز جامعه دینی ماست.
متاسفانه، عدم تحمل و آستانه تحمل پایین اقتدارگرایان حاکم و به بند کشیدن وی نشانه ی تاثیر و نفوذ بالای اندیشه های وی در جامعه دانشگاهی و دینی ماست. تحمل بیش از 100 روز زندان انفرادی تاوانی بود که وی برای اندیشه ها و نظراتش پرداخت. امروز نیز پس از تحمل بیشترین سختی ها، فشارها و بیماری وی با رفتن خود، جایی دیگر در حرکت آزادیخواهانه دین مدارانه ایران خالی کرد.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، درگذشت احمد قابل پژوهشگر دینی و از شاگردان مرحوم آیت الله حسینعلی منتظری را تسلیت گفته و خاطرنشان می کند که پایداری و مقاومت وی که همراه با نواندیشی و روشنگری بود بی تردید نام وی را در تاریخ جاودانه خواهد کرد و اجر آزادگی خود را نیز خواهد گرفت.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی
شاخه خارج کشور
پیام کنشگران ملی - مذهبی خارج از کشور
به نام او که همه از اوییم و به سوی او باز می گردیم
درگذشت نا بهنگام عالم دینی وارسته، پژوهشگر دانشور، نویسنده متعهد و مبارز دلیر، زنده یاد “احمد قابل” موجب تأثر و تأسف گردید. بی گمان در میان برآمدگان از حوزه های علمیه معاصر، “احمد قابل” از نوادری بود که دینداری را با آگاهی و دانش، پژوهشگری را با تعهد اجتماعی، نواندیشی را با دلیری در اعلام نظر و مبارزه را با اخلاق و معنویت به گونه ای سازگار درآمیخته بود.
او در عمر نسبتا کوتاه خود راه درازی را طی کرد؛ از حوزه قم برآمد، اما رخت روحانی را برنتافت و آگاهانه آن را به کناری نهاد، با این حال در قلمرو دانش حوزوی و فقهی باقی ماند و راه بازاندیشی در برخی متون و منابع اسلامی (روایی- فقهی) را در پیش گرفت و در سالیان اخیر به نتایج مثبت و درخشانی به ویژه در حوزه پوشش زنان (حجاب) دست یافت و در بازاندیشی و اعلام نظردلیرانه در این حوزه پیشگام گردید.
گرچه احمد قابل از شاگردان زنده یاد آیت الله منتظری و تأثیر پذیرفته از مکتب فکری-فقهی وی بود، اما در تحقیق و واکاوی منابع، شجاعت اعلام نظر مستقل داشت و خردورزی و عقلانیت در روش شناسی و تحقیقات مذهبی او نقش مهمی داشت.
احمد قابل در کنار تحقیقات مستمر علمی خود، در عرصه مبارزات سیاسی و آزادی خواهانه اخیر مردم ایران حضوری مستقیم و فعال پیدا کرد. او از طریق نوشتن و گفتن و نامه نگاری های دلیرانه به عالی ترین مقام سیاسی و دینی کشور حضور خود را در جنبش سبز تثبیت کرد و این امر موجب بازداشت و زندانی شدنش گردید.
وی شجاعانه در بیدادگاه های حکومت از مواضع خود دفاع کرد و نقاب از چهره ریاکارانه استبداد دینی حاکم برگرفت. او همواره از موضع عمدتا دینی، گفتارها و رفتارهای ریاکارانه حاکمیت را نقد می کرد و به چالش می کشید.
احمد قابل از سرمایه های بازاندیشی اسلامی زمان ما بود و می توانست گام های مهم تری در این زمینه بردارد، اما دریغ که زودهنگام از میان ما رفت.
کنشگران ملی-مذهبی خارج از کشور این ضایعه را به خانواده محترم و معزز قابل و به ویژه برادر دلیر و همراه و همگام وی و نیز دوستان و هم فکران آن رادمرد صمیمانه تسلیت و تعزیت می گوید.
کنشگران ملی-مذهبی خارج از کشور
سید محمد خاتمی رئیس جمهور سابق کشورمان در جمع معلمان گفت:راه درست، تغییر فضای کنونی است. اصلاح طلب ها هم چیزی جز این که زمینه حاکمیت مردم بر سرنوشتشان در جامعه فراهم شود نمی خواهند، از جمله در انتخابات. این را نیز از بیرون نیاورده ایم، بلکه از اسلام آموخته ایم. اسلامی که معتقدیم در متن انقلاب ما بوده و اکثریت مردم هم آن را می خواستند، نه اسلامی که با مردم، رأی مردم، حاکمیت مردم بر سرنوشت و با حرمت و کرامت افراد سرو کاری ندارد. ما این نگرش را قبول نداریم. تعارف نداریم، اسلام ما اسلامی است که با حرمت و کرامت مردم و حضور مردم در عرصه موافق است.
وی تصریح کرد:انتخابات مهمی پیش روی ماست. اصلاح طلبان می خواهند در انتخابات شرکت کنند، اما نمی گذارند. آیا واقعا شرایط حضور در انتخابات مهیا است؟ وقتی قرار شد یک بینش و منش و روشی که از قضا خیلی هم بسته و تنگ است خود را عین نظام بداند و هر کس را با این دیدگاه مخالف است خارج از نظام معرفی کند و بیاید به جای نگهبانی از ارزش ها و قانون راه همه گروه ها و سلیقه ها را به جز یک سلیقه خاص به سوی حاکمیت سد کند آیا واقعاً می توان در چنین انتخاباتی حضور فعال داشت؟
خاتمی با بیان اینکه مردم در انتخابات گذشته ریاست جمهوری هزینه های زیادی داده اند افزود:آیا با ادامه این روش بخش قابل توجه جامعه که احساس می کند به آنها جفا شده حاضر می شوند پای صندوق بیایند؟
ما از سر دل سوزی هشدار می دهیم و واقعا گاهی اوقات از آنچه پیش روی ماست وحشت می کنم.
متن کامل سخنان خاتمی در جمع تعدادی از معلمان در پی می آید:
بسم الله الرحمن الرحيم
خيلي خوش آمديد. واقعاً هر وقت در برابر یک معلم قرار می گیرم، خودم را در همان دوراني مي بينم كه تازه به مدرسه رفته بودم. نه تنها براي من، كه براي همه ما معلم داراي ابهت و وقار و اولین الگوی هر انسانی در آغاز زندگی اجتماعی است.
در ايران معلمي با وجود همه مشکلاتش هميشه جايگاه ممتازي داشته است. انقلاب، بيشترين نيروي خود را از معلمان گرفت. ازشهيد باهنر و شهيد رجايي گرفته تا بسياري از نمايندگان مجلس، مدیران، استانداران و ... اين نشان دهنده اين است كه آموزش و پرورش جايگاه انسان هاي شريف، درد آشنا و مومن است و همواره توانسته موقعيت خودش را حفظ كند، حتي در جريان جنگ تحميلي هم ما مي بينيم كه دانش آموز و معلم شايد در ميان شهداء و جانبازان و ایثارگران جایگاه اول را دارند.
متاسفانه آن طور كه بايد و شايد به این بخش مهم جامعه توجه کافی نشده است و در نتیجه همواره با مشکلات روبرو بوده اند، حتی در دوره مسؤولیت خود ما هم آن طور که لازم بود و دلمان می خواست به این بخش توجه نشد، گرچه معتقدم راهي باز شد كه که اگر در دولت های بعد پیگیری می شد خیلی از مسائل حل می شد و آن چه ما می خواستیم و در آن راه گام هایی هم برداشته شد این بود که آموزش و پرورش با انديشه و توان و اراده و انتخاب خود اهالی آموزش و پرورش پيش برود، از معلم و مربی دبستان و راهنمايي و دبيرستان گرفته تا کارکنانی كه در ادارات آموزش و پرورش هستند و در کنار آن از توان معلمان براي تحول در دروس و مواد درسي و كتاب ها و ... استفاده شود و به معنای واقعی حالت اجبار از بالا نباشد.
نمي گويم در دوران ما اينها درست انجام شد ولي رويكرد و جهت گيري این گونه بود كه مي توانست از درون این سرمايه عظيم تحولات بزرگی را انجام دهد.
معلمان بخش مظلوم و البته سربلند و سر گران جامعه اند.
انصاف اين است که اگر ما مجموعه كارمندان دولت را در نظر بگيريم، معلمان محروميت و مشكلاتشان شاید بیشتر باشد، گرچه معلم به خاطر مسائل مادي پا در این عرصه نگذاشته و جنبه معنوي کارش او را اقناع مي كند، ولي معلم هم بايد بتواند در آرامش زندگي كند.
بايد ببينيم كه ما چقدر از اين بخش و از این سرمايه براي ساماندهي كل جامعه استفاده كرده ايم؟!
به هر حال نمی توان انتظار داشت که بنيادهاي مدني و اجتماعي و ساماني که در جامعه در گذر زمان شكل گرفته، در یک چشم به هم زدن عوض شود. چاره کار اصلاحات به معنی واقعی کلمه است. اصلاحات يعني تدريجاً و با صبوري پیش رفتن؛ منتهي به این شرط كه رويكرد را درست انتخاب كنيم و این رویکرد به هیچ وجه نباید قیم مآبانه باشد، بلکه با مشارکت خود بخشی که باید تحول پیدا کند باید پیش رفت.
در اینجا به جا است یادی کنم از حادثه تلخ و مصیبت باری که برای دانش آموزان عزیز ملایری پیش آمد، تصادفی که در آن تعداد زیادی از گل های نوشکفته جامعه ما پرپر شدند و تعداد دیگری زخمی و مصدوم. برای همه ما و بخصوص جامعه معلمان این مصیبت بسیار دردناک بود. بدون تردید حتی اگر کوتاهی منجر به این فاجعه شده باشد قابل گذشت نیست. من همین جا به جامعه معلمان و خانواده های داغدار این عزیزان تسلیت عرض می کنم و برای مصدومان و مجروحان آرزوی شفای کامل دارم.
همچنین لازم است از وقوع سيل اخير در استان مازندران (شهرستان بهشهر) اظهار تاسف و تأثر كنم. حادثه ای كه جان تعداد زيادي از هموطنان ما كه معمولا از اقشار محروم جامعه هستند را گرفت و بازماندگانشان را دچار مشكلات فراوان کرد.
خسارت هاي قابل توجهی كه به ساختمان ها و زمين های زراعي وارد آمد مشكل ساز شد. در اين بلاياي طبيعي معمولاً مشكلات جدی بعد از حادثه پيش مي آيد، خانه هايي فرو مي ريزند، کودکانی يتيم مي شوند، مادرها و پدرهايي داغدار مي شوند، ولي آن چه مهم است قدرت سازماندهی و برنامه ریزی برای حل مشکل و ترمیم ویرانی ها و درمان دردهای معنوی و مشکلات مادی است.
خسارتي كه اينجا وارد شد همچنان كه در آذربايجان مردم با آن روبرو شدند سنگین بود و خدمات مردمي خوب بود، دولت هم زحمت كشيد؛ اميدوارم همه به كمك آسیب دیدگان بشتابند و كار را پيش ببرند.
مي خواهم در همين جا به نكته اي اشاره كنم. در زلزله بم ما متوجه شديم كه براي بلايا تدبير و ساماندهي درستی پیش بینی نشده است. در همه موارد زحمت زیادی كشيده شده، اما بياييم فكر كنيم که يكي از وظيفه هاي مديريت کلان در كشورهای بلاخيز اين است كه بايد از پيش ساماني در نظر گرفته شود.
بعد از زلزله وحشتناک بم كاري شد كه اميدوار بودم به عنوان نهاد دائمي بماند تا هر جا مشكل مشابهی پيش مي آيد بتواند وارد عمل شود.
در جریان زلزله بم با همكاري وزارت مسكن و شهرسازي، سازمان مسكن و سازمان ثبت اسناد، تعداد قابل توجهی از شركتهاي بزرگ معماري و پیمانکاری ساختمان از بخش خصوصي، بانك ها، و نهادهای مرتبط ديگر شبکه بسيار گسترده ای تشکیل شد که من علاقه مند بودم اين تشکل به صورت دائمی باقي بماند و بتواند در مواقع ضرورت به موقع و درست به کمک دولت و مردم بیاید که در آن صورت ما امروز كمتر مشكل داشتيم. همين جا مي خواهم به نكته اي برسم كه از مشكلات ماست كه نتوانستيم آن را حل كنيم و آن اين كه در كشور ايران دولت كه عوض مي شود همه چيز از صفر شروع مي شود.
و این خود ناشی از پایدار نبودن وضع دموکراتیک در کشور است. يكي از نتایج خوب دموكراسي، تداوم فعاليت ها و تجربه هايي است كه در جامعه وجود دارد. اينكه ما اين همه تكيه مي كنيم روي مردم سالاري و افتخار مي كنيم مردم سالاريسازگار با دين در انقلاب ما مطرح شد و تكيه مي كنيم كه جمهوري اسلامي آمد و نيز اينكه اين اسلام و جمهوريت بايد با هم سازگار باشند نمي شود يك تركيب متضادي را داشت. اسلام را بگونه اي ببينيم كه هيچ نقشي و نسبتي با جمهوريت ندارد و جمهوريت را بگونه اي ببينيم كه هيچ گونه نسبتي با ارزش هاي الهي ندارد غلط است و این مسائل باید حل شود. اصلاً نوآوري انقلاب ما همين بود و تكيه شديد ما روي جمهوري اسلامي به همین خاطر است.
اصلاح طلبي از نگاه من خواستار جمهوري اسلامي است كه در آن عقل،تدبير حاکم است و حاكميت مردم بر سرنوشت طبق معيارهاي اسلامي كه از آن معيارهاي اسلامي حق شهروندي همه كساني است كه در درون نظام زندگي مي كنند باید تأمین شود.
يكي از خواص مردم سالاري انباشته شدن و انتقال تجربياتي است كه پیش تر حاصل شده است.
چرا جامعه ما اين طور است كه هر دولتي سر كار م يآيد بايد از صفر شروع كند؟شايد به دولت من هم تا حدودي اين اشکال وارد باشد.
يكي از مسائلي كه امروز در طول اين 7-8 سال مي بينيم اين است كه در طول سالهاي گذشته هر چه شده است اصلا انكار و نفی مي شود و مملكت به اين روز و روزگار می افتد.
نمونه اي را كه گفتم اگر از آن استفاده شده بود امرو زيقينا در بلاياي طبيعي مشكلات كمتري داشتيم.
ما در سال هاي گذشته طرح داشتيم؛ حتي ما مساله تغيير را در انتخابات گذشته مطرح كرديم مراد تغيير بنيان نظام نبود؛ تغيير شيوه اي از مديريت در جامعه بود كه معتقد بوديم زيان هاي بزرگي به بار مي آورد كه امروز هم به بار آورده است.
بنده سعي كردم انقطاعي ميان دولت من و دولت قبلي ايجاد نشود. مشتركاتي كه بين دو دولت بودند حفظ شود. 5-6 وزير من از دولت قبلي بود. البته مورد سرزنش دوستانم بودم كه چرا دولت را يكدست انتخاب نكرده ام.
اگر واقعاً دموكراتيك فكر مي كرديم می بایست بروم خدمت دوست عزيزم جناب آقاي ناطق نوري كه خيلي هم ايشان را دوست دارم و بگويم 3/1 رأي مردم ازآن شما است يك سوم دولت هم شما در تشکیلش نظر بدهید اگر دموكراتيك عمل مي كردم بايد اين كار مي كردم يعني بنده بايد ملامت كنم خودم را كه چرا چنين نشد.
ما جناحي فكر نمي كرديم. مملكت است بايد مصالح كلي را در نظر داشت البته اگر رويكردهاي متفاوتي بود بايد با تدبير و عالمانه آن را پياده بكنيم ما اين سعي را كرديم.
برنامه سوم با نگاه به برنامه دوم تهیه شد و اين برنامه بالاي 90 درصد تحقق اهداف داشت.
امروز بايد سوال كرد چرا برنامه چهارم اجرا نشد!؟ آنان كه سودای مديريت جهان را در سر دارند یا باید برنامه تدوین شده را اجرا می کردند یا اگر می توانستند برنامه ای بهتر از آن تهیه می کردند. در برنامه چهارم توسعه همه اين مسائل پيش بيني شده بود، تنها يك امر در آن برنامه پيش بيني نشده بود و آن اين كه در آمد هفت ساله اين دولت سه برابر کل درآمد دولت اصلاحات و دولت سازندگی بود! اگر آن چه در برنامه چهارم پیش بینی شده بود اجرا می شد، بدون شک با سرعت به اهداف سند چشم انداز می رسیدیم و مشکلات معیشت مردم، اشتغال و رفاه به این صورت نبود که متأسفانه اینک شاهد آن هستیم!
هدف این بود که بعد از اجرای چهار برنامه چهارساله می بایست برترین قدرت منطقه ای می شدیم. راهی که به گواه اسناد به درستی در حال طی شدن بود. آیا واقعا امروز می توانیم ادعا کنیم که به آن سمت حرکت کرده و به آن هدف نزدیک شده ایم؟ باید دید مشکل کجاست و اصلاح آن چقدر از دست ما ساخته است.
متأسفانه برنامه چهارم توسعه را کنار گذاشتند؛ واردات افزایش قابل توجهی پیدا کرد، اتکای ما به نفت روز به روز بیشتر شد. وقتی که واردات، لجام گسیخته افزایش می یابد و تولید داخلی لطمه می بیند، اتکای دولت به خارج و پول نفت روز به روز بیشتر می شود. برای واردات باید ارز بدهید. در دولت اصلاحات بین 12 تا 13 درصد از کل واردات کشور اقلام مصرفی بود. چرا که تولید رونق داشت و حجم عمده واردات ما کالاهای واسطه ای کارخانه ها و خرید دانش فنی بود. اما متأسفانه در دولت نهم و دهم واردات و اتکاء به نفت حدود سه برابر شده است!
در دوران مسؤولیتم، دولت با فراهم ساختن زمینه سرمایه گذاری، تولید را رونق بخشید و اشتغال وضع مناسبی پیدا کرد و شیب نرخ تورم و بی کاری به پایین میل کرد. مالیات ها را به نفع تولید اصلاح کردیم و از 60 درصد آن را به حدود 25 درصد رساندیم. درآمد دولت در دو سال اول کم شد، اما تولید و اقتصاد رونق گرفت. همه می توانند آمارهای آن دوره را با آمارهایی که حضرات دارند مقایسه کنند. در دوره اصلاحات روز به روز اتکای دولت به درآمدهای مالیاتی افزایش یافت و سهم درآمدهای نفتی در بودجه جاری کم تر شد. در عوض با درآمد نفت حساب ذخیره ارزی تأسیس شد و در پایان کار دولت تقدیم حضرات شد.
هر چه وابستگی کشور به بیرون بیشتر شود (واردات بیشتر) که با کمال تأسف امروز شاهد آن هستیم آسیپ پذیری کشور زیادتر خواهد شد و آن وقت است که تحریم ها اثر می گذارد. امروز تحریم ها دو جا را هدف قرار داده، یکی منابع در آمد ما است که عمدتاً نفت و گاز است و دیگری مسأله تهیه و مبادله کالاها است. این تحریم ها با زیرکی اعمال شده و آقایان متوجه نیستند که بیشترین دود آن به چشم مردم می رود. ما به شدت با این تحریم ها مخالفیم. ولی اگر امروز ما آسیب پذیریم باید دید سیاست ها و مدیریت کشور چقدر در افزایش اثر مخرب این تهدیدها مؤثر بوده است!
برای توسعه و پیشرفت و ارتقاء سطح رفاه جامعه باید سیاست خارجی دولت متعادل و متناسب با روند توسعه جامعه باشد. عزت کشور به این است که روی پای خودمان بایستیم، نه اینکه در دنیا منزوی شویم. سیاست خارجی باید همسو با سیاست داخلی باشد. عقب افتادگی چیزی است و حس عقب افتادگی چیزی دیگر؛ امنیت چیزی است و حس امنیت یا عدم امنیت چیز دیگر. حس عمدتا در جامعه اثرگذارتر است. ممکن است جامعه وضع خوبی داشته باشد، ولی احساس کند که اینگونه نیست و این خود عامل مهم پیدایش مشکلات است. امروز اعتماد مردم به شدت لطمه دیده است، ولی مهم تر از آن حس عدم اعتماد است. باید ببینیم کدام سیاست ها و برنامه ها این بی اعتمادی و حس بی اعتمادی را پدید آورده است.
به اجمال بگویم حل ریشه ای مشکلات موجود این است که واقعاً مردم سالاری در جامعه حاکم شود. البته مردم سالاری زمان می خواهد تا جا بیفتد. باید روی فرهنگ مردم سالاری کار کرد؛ اگر آن را جدی گرفتیم در گذر زمان هم تهدیدها مرتفع می شود، هم پیوند های جامعه محکم می شود، هم زمینه برای رشد جامعه فراهم می شود و آن وقت است که مردم سالاری فقط مردم را صاحب توقع نمی کند، بلکه صاحب مسؤولیت هم می کند.
اگر در جامعه احساس شود که ساز و کار انتخابات طوری است که اطمینان نداشته باشند که نماینده مطلوب روی کار می آید، طبعاً اعتماد هم پدید نمی آید در حالی که اگر این اعتماد ایجاد شود خود مردم مسئولیت مشکلات موجود را می پذیرند و با درک متقابل همکاری می کنند.
راه درست، تغییر فضای کنونی است. اصلاح طلب ها هم چیزی جز این که زمینه حاکمیت مردم بر سرنوشتشان در جامعه فراهم شود نمی خواهند، از جمله در انتخابات. این را نیز از بیرون نیاورده ایم، بلکه از اسلام آموخته ایم. اسلامی که معتقدیم در متن انقلاب ما بوده و اکثریت مردم هم آن را می خواستند، نه اسلامی که با مردم، رأی مردم، حاکمیت مردم بر سرنوشت و با حرمت و کرامت افراد سرو کاری ندارد. ما این نگرش را قبول نداریم. تعارف نداریم، اسلام ما اسلامی است که با حرمت و کرامت مردم و حضور مردم در عرصه موافق است.
انتخابات مهمی پیش روی ماست. اصلاح طلبان می خواهند در انتخابات شرکت کنند، اما نمی گذارند. آیا واقعا شرایط حضور در انتخابات مهیا است؟ وقتی قرار شد یک بینش و منش و روشی که از قضا خیلی هم بسته و تنگ است خود را عین نظام بداند و هر کس را با این دیدگاه مخالف است خارج از نظام معرفی کند و بیاید به جای نگهبانی از ارزش ها و قانون راه همه گروه ها و سلیقه ها را به جز یک سلیقه خاص به سوی حاکمیت سد کند آیا واقعاً می توان در چنین انتخاباتی حضور فعال داشت؟
مردم در انتخابات گذشته ریاست جمهوری هزینه های زیادی داده اند. آیا با ادامه این روش بخش قابل توجه جامعه که احساس می کند به آنها جفا شده حاضر می شوند پای صندوق بیایند؟
ما از سر دل سوزی هشدار می دهیم و واقعا گاهی اوقات از آنچه پیش روی ماست وحشت می کنم.
در دوران مسؤولیت من منافقین (سازمان مجاهدین خلق) در دنیا محدود و مطرود شده بودند؛ آن ها اصلاحات را ”فتنه“ می دانستند، ولی امروز حتی آمریکا هم که آن ها را از لیست تروریست ها بیرون می آورد. چه کسی پاسخگو است که چه مقدار از این هزینه متعلق به ما و مدیریت داخلی ماست و چقدر بدخواهی آنها؟
ملت ما با هر کس روی خوش نشان بدهد و از هر چه بتواند بگذرد از آدم کشان و تروریست هایی که جنایت ها کرده اند و در کنار دشمن متجاوز قرار گرفته و منشاء آشوب ها شده اند نخواهد گذشت و آمریکا و اروپا هم با این کارشان بدبینی مردم ما را نسبت به خود افزایش داده اند.
به هر حال این مسائل وجود دارد و من هم معتقدم تهدیدها جدی است.
آزادی استقلال و پیشرفت و اخلاق آرمان های ماست. راه آن هم تقویت جنبه های مردم سالاری و تکیه بر معیارهای اصلی اسلام که وجود دارد و بخصوص در حکومت امیرالمومنین (ع) تجلی پیدا کرد. باید دید آن معیارها و ارزش ها را چگونه می توان در زمان حال پیاده کنیم؟این اصلاحات ماست و باید روی آن پافشاری کرد.
در مورد انتخابات هم آن چه مهم است اجماع اصلاح طلبان و اهل حل و عقد است.
باید در درون جامعه باشیم و بگوییم ایمان؛ صلاح و منفعت و پیشرفت و رفع تهدید و معیشت مردم چه رابطه ای دارد با آن ادعاهایی که ما راجع به توسعه سیاسی و جامعه مدنی می کنیم؟ باید فضا باز شود و حرف ها زده شود. آنچه مورد نظر است تغییر فضا در این لحظه حساس و بخصوص پیش از انتخابات است که متأسفانه نشانه های خوبی را در این زمینه نمی بینیم.
باید به آنچه مصلحت جامعه است باز گردیم و به مردم و قانون اساسی حرمت بگذاریم. قانون اساسی را درست پیاده کنیم و از جمله انتخابات را مطابق قانون اساسی برگزار کنیم. آن وقت همه حاضریم برای نظام هر چه در توان داریم انجام دهیم و به بهبود امور کمک کنیم.
در ابتداي اين ديدار حاضرين در جلسه به بيان ديدگاهها و نظرات خويش پرداختند:
*آيا نبايد اين استراتژي كه اصلاح طلبان هميشه به حداقل ها قانع هستند عوض شود؟ و از موضع قدرت حرفمان را بزنيم؟
چگونگي حضور اصلاح طلبان در انتخابات آينده؟
*تشكل هاي مدني داخل آموزش و پرورش بعد از رفتن شما به راحتي كارایي خودشان را از دست دادند؛ اصلاح طلبان راهكاري براي اين موضوع نداشتند. چه راهكاري براي تشكل هايي كه هستند اما كارایي ندارند داريد؟
*اگر اصلاح نشد آيا مي توان تحول كرد؟
احزاب و تشكل هاي شكل گرفته در دولت اصلاحات بيشتر رابطه اي بودند و از نيروهاي مردمي استفاده آن چناني نشد؛ خيلي مقاومتي در مسائل گذشته از خود نشان ندادند و بايد تحولي اساسي در آنها شكل بگيرد؟
آيا اگر مطالبات ما براي انتخابات آينده جواب داده نشد باز هم بايد اين فرصت را از دست بدهيم؟ راهكارتان براي بيشتر شدن توان جنبش چيست؟
*همه ما قانون اساسي را قبول داريم؛ اعتراضمان اين است كه همه بندهاي قانون اساسي درست اجرا نمي شود كه اگر اين طور بود خيلي از مشكلات را نداشتيم. ايران را براي همه ايرانيان مي دانيم.
امروزاوضاع كشور خوب نيست؛ مديريت نامناسبي در داخل اعمال شده وبروز و ظهور اثرات تحريم تازه خودش را به ملت ايران نشان مي دهد.
بايد 8 سال اصلاحات را نقد كنيم؛ ولی انصاف این است که با همه مشكلاتي كه نمي توان منكر آن بود؛ مي شد به راحتي حرف زد و جلسه و گذاشت و اشتباهات را گفت اما امروز چه؟
بايد چه كاري انجام داد كه از اين وضعيت نجات پيدا كنيم؟
*اولين ويژگي آقاي خاتمي معلم بودن ايشان براي همه ماست
ديگري اينكه ما تلاش مي كنيم وقتي فكر مي كنيم بر اساس انديشه و اقناعی بودن و عقلانيت است که در سر ما هست در دوراني كه شما سر كار بوديد گرچه مشكلات زياد بود ولي براي آموزش و پرورش دوران شكوفايي بود كه باب بستر فكر و انديشه و پرسش گري فراهم گرديد.
جنابعالي را با اصلاح گري و اصلاح طلبي و اصلاحات مي شناسيم امروز جامعه نياز دارد يك فهم مشتركي پيدا كند كه اصلاحات يعني چه؟
آيا اصلاحات در شرايط فعلي مي تواند به راه برون رفتي از شرايط موجود باشد؟
جامعه ما بيش از هر زماني نيازمند روشنگري و آگاهي بخشي هست؛ گرچه خيلي از دوستان ما در حبس و حصر هستند اما وجود شما نقطه اميدي بوده كه ما بتوانيم راه را از چاه تشخيص دهيم
*آقاي خاتمي؛ نمي دانم اين روزها احوال شما چطور است ولي احوال مردم را مي دانم و چون شما هم دلتان پر از آرمان ها و آرزوهايي بود كه داشتيد و بر باد رفت و مردم را حس مي كنيد قاعدتا شرايط شما نيز شرايط مطلوبي نيست.
ما مي توانيم واقعيت ها را ناديده بگيريم مي توانيم از كنار همه مسائل بگذريم
اما ما معليم و اين حق را نداريم
امروز روز نقش آفريني شماست نمي گويم كانديدا شويد اما مردم را نا اميد نكنيد و با قوت ايفاي نقش كنيد ما مي دانيم كه شرايط بسيار سخت است
پرس تیوی، شبکه تلویزیونی انگلیسی زبان دولت ایران، گزارش داده است که شرکت خدمات ارتباطی و ماهوارهای اینتلست پخش شبکههای ماهوارهای ایرانی را متوقف کرده است.
پرس تیوی میگوید که اینتلست این اقدام را به دستور دفتر کنترل داراییهای خارجی ایالات متحده انجام داده است.
اینتلست هنوز در این مورد واکنشی نشان نداده است.
اینتلست یکی از ارائه دهندگان خدمات ماهوارهای جهان است که پیشتر کنسرسیومی بینالمللی با عضویت چندین دولت بوده، اما هماکنون به یک شرکت تجاری بدل شده است.
به گزارش پرس تیوی شبکههای سحر، جام جم، شبکه خبر و کوثر از جمله شبکههای قطع شده هستند، اما پخش خود پرس تیوی توسط اینتلست محدود نشده است، همچنین به رغم قطع شدن یکی از فرکانسهای این شبکه پخش برنامههای آن از هاتبرد بر فرکانسی دیگر هنوز ادامه دارد.
مجموعا هشت شبکه تلویزیونی و شش شبکه رادیویی قطع شدهاند.
هفته گذشته نیز شرکت یوتلست هم پخش شبکههای ایرانی را از روی هاتبرد قطع کرده بود.
یوتلست پخش پرس تیوی را نیز روی یکی از فرکانسهای خود قطع کرده بود. این شرکت تحریمهای تازه اتحادیه اروپا را دلیل اقدام خود اعلام کرده بود.
مقامات ایرانی قطع شبکههای تلویزیونی خود را مغایر با جریان آزاد اطلاعات میدانند.
مجلس ایران اعلام کرده که برای بررسی موضوع قطع شبکههای ماهوارهای ایران جلسهای برگزار میکند.
'ایران پارازیت میاندازد'اعتراض مقامات جمهوری اسلامی به قطع شبکههای ماهوارهای ایرانی در حالی صورت میگیرد که استفاده از ماهواره در ایران با برخورد ماموران پلیس مواجه میشود و ایران متهم است که بر شبکههای ماهوارهای خارجی پارازیت میاندازد.
مقامات رسانهای اتحادیه اروپا ادعا کردهاند ایران و سوریه عامل اختلال در پخش شبکههای ماهوارهای در خاورمیانه هستند.
اتحادیه رادیوتلویزیونهای اروپا، که در ژنو مستقر است، میگوید پارازیت انداختن بر شبکههای ماهوارهای، که دور جدید آن از هفته گذشته آغاز شده، حملهای علیه نهادهای خبری مستقل است.
بیبیسی، فرانس 24، دویچه وله و صدای آمریکا از جمله شبکههایی هستند که پخششان با اخلال مواجه شده است.
شرکت ماهوارهای یوتلست این اختلال را "دخالتی عامدانه و مکرر" خوانده که منبع آن هم به سوریه و ایران میرسد.
اشاره:
کتاب "زنان در بند ۲۰۹ اوین"، روایت ژیلا بنییعقوب، روزنامه نگار است از دستگیری فعالان حقوق زنان و تجربهی زندان تعدادی از آنان در سال ۸۵، بهدنبال تظاهرات مسالمتآمیزشان در میدان هفت تیر.
کتاب در ۱۶۹ صفحه و در سال ۱۳۹۰ توسط نشر باران در سوئد منتشر شده است.
بنی یعقوب ازجمله بازداشت شدگان پس از کودتای انتخاباتی ۱۳۸۸، اینک دوران محکومیت خود را در بند زنان سیاسی اوین سپری میکند.
آنچه میخوانید بخشهایی خواندنی است (صفحه ۸۶ تا ۹۲ ) از کتاب وی؛ بازنشری هم به انگیزهی یادکرد از وی و همسر زندانیاش (بهمن احمدی امویی، روزنامه نگار)، و هم به قصد کمک به نشر بخشی از نوشتهی خوش قلم و ارزشمند این روزنامه نگار و فعال حقوق زنان.
*****
«... آزاده از زندانبان زن پرسید: "شما در اتاق کارتان تلویزیون دارید؟"
- بله
- آیا خودتان بازی امروز را نگاه میکنید؟
- بله. چطور؟
- میتوانم خواهش کنم لااقل نتیجه بازی را به ما بگویید؟
زندانبان با لحنی که انگار میخواست حسرت ما را بیشتر کند، گفت:
"متأسفم. نمیتوانم نتیجه بازی را به شما بگویم."
این بار من به جای آزاده حرف زدم: "چرا نمیتوانید؟! چرا اینقدر خسّت به خرج میدهید؟"
با لبخندی گفت: "این خسّت نیست. ما اجازه نداریم هیچگونه اطلاعاتی را در اختیار زندانی قرار دهیم. این جزو قوانین زندان است."
گفتم: "فکر نمیکنم منظور قوانین، نتیجه یک بازی فوتبال بوده باشد!"
- اطلاعات، اطلاعات است؛ چه فرقی میکند؟ من نتیجه بازی را به شما نخواهم گفت.
آزاده همچنان اصرار میکرد، گفتم: "خواهش میکنم بس کن. نمیبینی از این اصرار ما چقدر احساس خوشحالی و بزرگی به او دست داده؟"
زندانبان در همان حال که دور میشد، با لبخندی شیطنتآمیز گفت: "متأسفم که نمیتوانید این بازی مهم را ببینید."
آزاده خیلی از دست زندانبان حرص خورد و بعد هر سه به این نتیجه رسیدیم که از زندانبان درخواست هواخوری کنیم.
دوباره محکم به در آهنی کوبیدیم. زندانبان غرولندکنان آمد ... گفت: "دیگر چه میخواهید؟ گفتم که فوتبال بی فوتبال!"
معصومه گفت: "درخواست هواخوری که میتوانیم داشته باشیم. در این چند روز یک بار هم به ما اجازه هواخوری ندادهاید."
- هواخوری؟ اشکالی ندارد. میتوانید بروید. آماده شوید تا ببرمتان.
منظورش از آمادگی این بود که مانتو و روسری بپوشیم. خیلی زود آماده شدیم و او ما را به هواخوری برد. فضایی که سراسرش با یک نوع تور فلزی، سقف شده بود و آسمان را از پس آن میدیدیم. انگار آسمان، زندانی بود یا لااقل ما زندانی میدیدیمش!
...
***
...
صدا به زندانیانی تعلّق داشت که در بندی دیگر پای تلویزیون بودند؛ شاید زندانیهای بند عادی اوین یا دیگر زندانیان سیاسی که در بندهای دیگر، دوران حبس خود را میگذراندند.صداها دورتر از آنی بود که فکر کنیم منشأ آن در همین بند و در نزدیکی ماست. هیجان گوشدادن به صدای زندانیهای مشتاق فوتبال برای ما خیلی دوام نداشت. با صدای زن زندانبان که گفت: "وقت هواخوری تمام شد"، از صداهایی که ما را اندکی به وجد آورده بود دور شدیم. تازه به سلول برگشته بودیم که زندانبانی دیگر به سراغم آمد و گفت: "ژیلا! آماده شو باید پیش قاضی بروی."
- قاضی؟! یعنی من را به دادگاه میبرید؟
- دادگاه که نه! قاضی دادگاه انقلاب اینجاست و قرار است هرکدام از شما را ببیند و تکلیفتان را روشن کند. دوباره چادر و چشمبند و دنبال زندانبان راه افتادن...
پلهها را به کمک زندانبان زن که رفتارش کاملاً مهربان بود و با کسی که حاضر نبود نتیجه بازی را به ما بگوید، تفاوت زیادی داشت، طی کردم. قبل از این که وارد اتاق شوم گفت: "میتوانی چشمبندت را برداری."
چشمبند را برداشتم و وارد اتاقی شدم که در آن مردی مسن پشت میز نشسته بود. سلام که کردم چشمش را از صفحه تلویزیون به سمت من گرداند. مؤدبانه پاسخم را داد و گفت: "بنشین."
روی یکی از کاناپهها که درست روبهروی تلویزیون قرار داشت نشستم. تلویزیون، بازی ایران و پرتغال را نشان میداد.
به هیجان آمده بودم که میتوانم دقایق پایانی بازی را ببینم. چقدر جای آزاده و معصومه خالی بود! سعی کردم زیرچشمی به تلویزیون نگاه کنم که یک وقت قاضی من را از دیدن بازی منع نکند، اما خیلی زود متوجه شدم که هیچ توجّهی به این موضوع ندارد. حین تماشای فوتبال، پروندههای زیر دستش را هم جابهجا میکرد؛ انگار دنبال پروندهام میگشت.
پرونده آبیرنگی را دستم داد که برگهای داخل آن، اتهامهایم را تفهیم میکرد. بالاخره پس از هفت، هشت روز تصمیم گرفته بودند بگویند اتهامم چیست. در همان حال که چشم به تلویزیون دوخته بود، گفت: "اتهامهایت را بخوان و اگر دفاعی داری بنویس" و دوباره مشغول تماشای فوتبال شد. اتهامها را خواندم: "اقدام علیه امنیت ملی از طریق تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی، اخلال در نظم عمومی و تمرد از فرمان پلیس."
میخواستم دفاعم را در برابر اتهامها بنویسم، اما وقتی باز مطمئن شدم قاضی محو تماشای فوتبال است و کاری به کار من ندارد، من هم به تلویزیون چشم دوختم. قاضی از بازی بد ایران هر لحظه بیشتر برمیآشفت و من از این وضع نگران میشدم. با خود گفتم که حالا عصبانیتش از بازی موجب میشود سختگیرانهتر با این پرونده برخورد کند. آرزو کردم فوتبالیستهای ما بهتر بازی کنند که خشنودی قاضی فوتبالدوست باعث کمک به پروندهام بشود. آرزوی بیثمری بود! ایران هر لحظه بدتر بازی میکرد؛ آنقدر بد که قاضی کاملاً ناامید شد و گفت: "دیگه بازی را باختهاند و فایدهای ندارد" و ترجیح داد به جای نگاه کردن به دقایق پایانی بازی، به پرونده من رسیدگی کند.
پرسید: "خب! چرا به تظاهرات غیرقانونی رفتهای؟"
گفتم: "آقای قاضی! اولاً تظاهرات غیرقانونی نبود و ثانیاً بنا بر وظیفهی شغلیام که روزنامهنگاری است، این حق را داشتم که بروم."
- من قاضی نیستم. فقط نماینده دادگاه انقلاب در بند ۲۰۹ هستم.
- ببخشید! زندانبان به من گفت شما قاضی هستید.
همین موقع زندانبان، زن دیگری را به اتاق آورد. زنی پنجاه و چند ساله که بعدها فهمیدم نامش "عالیه اقدامدوست" است. او هم روی کاناپهای دیگر نشست. نماینده دادگاه به او برگه تفهیم اتهامش را داد و در همین بین هم نگاهی به تلویزیون انداخت. داور سوت پایان بازی را زد و دوربین چرخید روی چهره شادمان بازیکنان پرتغال. نماینده دادگاه انگار خطاب به خودش گفت: "از اول هم میدانستم که میبازیم"، اما انگار از این باخت زیاد هم ناراحت نشده بود که با حوصله شروع به صحبت با عالیه کرد: "خانم! لطفاً به من بگویید چرا به تظاهرات میدان هفت تیر رفتید؟"
عالیه در حالی که دستهایش را با هیجان زیادی در هوا تکان میداد گفت: "آقای محترم! چرا نباید میرفتم؟! به نظر من شما اشتباه کردید که به تظاهرات نیامدید! شما هم باید میآمدید. به خاطر حقوق دختران و همسرتان باید میآمدید."
نماینده دادگاه که انگار از حرفهای عالیه یکّه خورده بود، گفت: "حواستان هست چه میگویید؟ شما باید به سؤال جواب بدهید، نه این که سؤال بپرسید!" اما عالیه انگار نه انگار که به عنوان متهم در برابر نماینده دادگاه انقلاب نشسته است، مدام به او میگفت: "شما اشتباه کردید که به خاطر دفاع از حق دخترانتان به ما نپیوستید."
او با حرارت از قوانین تبعیضآمیزی سخن میگفت که بر ضد آنها در میدان هفت تیر شعار داده بود: "سن مسئولیت کیفری برای دختران در ایران نُه سال است. مجازات کودک نُه ساله ظلم بزرگی است." از دشوار بودن حق طلاق و حضانت فرزندان برای مادران میگفت و هر بار هم اضافه میکرد: "به نظرم خیلی اشتباه کردید که آن روز در تظاهرات زنان شرکت نکردید."
نماینده دادگاه انگار که از رفتارهای عالیه خندهاش گرفته باشد، گفت: "مثل این که یک چیز هم به شما بدهکار شدم و باید توضیح بدهم چرا به تظاهرات نرفتم! خانم! شما متهم هستید و باید توضیح بدهید که چرا به آن تظاهرات رفتید. شما به خاطر حضور در آن تظاهرات اکنون متهم و زندانی هستید."
عالیه گفت: "خب. اشتباه میکنید. من کار درستی کردهام" و دوباره برگشت سر حرفهای قبلیاش و این بار گفت: "شما باید به همراه زن و دخترهایتان میآمدید."
در همان حال که به صحبتهای عالیه گوش میدادم روی برگه تفهیم اتهام نوشتم: "هیچکدام از اتهامات را قبول ندارم. همهاش دروغ محض است و قویّاً تکذیب میکنم."
محمود احمدی نژاد، رییسدولت، با نگارش نامهای شدیداللحن به آملی لاریجانی، رییس قوه قضائیه، بر خواست خود درباره بازدید از زندان اوین تاکید ورزیده و قوه قضاییه را به نقض قانون اساسی متهم کرده است.
او در این نامه نوشته است: "مطمئناً با سرکشی از زندانها و برخی دادگاهها نحوه اجرای اصول قانون اساسی و رعایت حقوق اساسی ملت را مورد بررسی قرار داده و گزارش آن را به ملت بزرگ و مقام معظم رهبری تقدیم خواهم کرد."
این نامه در پی مخالفت قوه قضاییه با بازدید احمدی نژاد از زندان اوین نگاشته شده و آنطور که احمدی نژاد می گوید، پاسخی به نامه آملی لاریجانی است که با مهر "خیلی مهرمانه" برای رییس دولت ارسال شده اما احمدی نژاد می گوید چون موضوع مورد مناقشه مربوط به حقوق ملت است، دلیلی بر محرمانه ماندن آن وجود ندارد.
درخواست رسمی احمدی نژاد از قوه قضاییه پس از آن صورت گرفت که علی اکبر جوانفکر، مشاور رییس دولت و مدیر خبرگزاری ایرنا که فردی نزدیک به احمدی نژاد به شمار می رود، برای تحمل حکم حبس خود به زندان اوین منتقل شد.
از سوی دیگر، محمود احمدی نژاد بر وظیفه رییس جمهور درباره نظارت بر حسن اجرای قانون اساسی تاکید دارد و این در حالی است که قوه قضاییه و شورای نگهبان چنین اختیاری را قبول نکرده و می گویند که منظور قانون اساسی از این اصل، تنها نظارت رییس دولت بر اجرای قانون اساسی در حیطه قوه مجریه است.
به گزارش ایسنا، محمود احمدینژاد در این نامه با اشاره به اینکه در اصول قانون اساسی لزوم اجازه، موافقت و یا مصلحتاندیشی قوه قضائیه در اجرای وظایف قانونی رییسجمهور پیشبینی نشده است، تاکید کرد: به استناد اصول متعدد قانون اساسی از جمله اصل ۱۱۳ و سوگند شرعی اصل ۱۲۱، مصمم به اجرای کامل قانون اساسی و اصلاح اساسی و ریشهای امور کشور هستم و مطمئناً با سرکشی از زندانها و برخی دادگاهها نحوه اجرای اصول قانون اساسی و رعایت حقوق اساسی ملت را مورد بررسی قرار داده و گزارش آن را به ملت بزرگ و مقام معظم رهبری تقدیم خواهم کرد.
وی در بخش دیگری از نامه خود به رئیس قوه قضائیه تصریح کرد: اتفاقاً رفع ریشهای مشکلات مزمن اقتصادی کشور ایجاب می نماید که علاوه بر اقدامات صرف اقتصادی، نحوه اعمال عدالت و برخورد با مفاسد اقتصادی و رانت خواری های عده ای خاص و ایجاد امنیت عمومی اقتصادی که در تمهید فضای سالم اقتصادی و اثر بخش بودن سیاستها و برنامه-های اقتصادی دولت نقش تعیین کننده دارد، نیز مورد ارزیابی و بررسی قرار گیرد اموری که جزءوظایف اصلی قوه قضائیه بوده و از این جهت نقش این قوه را ممتاز کرده است تا جایی که به اعتقاد بسیاری از علما وظیفه قطعی و لاینفک حکومت قضاوت است. متاسفانه گزارش مستند و دقیقی از انجام این وظایف قوه قضائیه در دسترس نیست.
متن نامه احمدی نژاد به رییس قوه قضائیه به شرح زیر است:
«بسم الله الرحمن الرحیم
آیت الله صادق لاریجانی
رئیس محترم قوه قضائیه
سلام علیکم
پاسخ مورخه ۳۰/۷/۹۱ جنابعالی که با مُهر"خیلی محرمانه" ارسال گردید واصل و موجب تشدید نگرانی اینجانب از نحوه اجرای اصول متعدد قانون اساسی از سوی ریاست محترم قوه قضائیه گردید. از آنجا که این مکاتبات مربوط به حقوق اساسی ملت است ضرورتی به محرمانه بودن ندارد، درباره نامه فوق نکات زیر را متذکر می گردم:
۱- بر اساس اصل ۱۱۳ قانون اساسی رئیس جمهوری به عنوان منتخب ملت بالاترین مقام رسمی کشور پس از رهبری و رئیس قوه مجریه و به علاوه مجری قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است. همچنین بر اساس اصل ۱۲۱ قانون اساسی ریاست جمهوری با سوگند شرعی متعهد به صیانت از حقوق اساسی ملت شده است. متن اصول فوق کاملاًروشن است. صیانت از حقوق اساسی ملت از منظر تدوین کنندگان قانون اساسی آنقدر مهم بوده است که در متن سوگند شرعی ریاست جمهوری به وضوح درج شده است و تفاسیر متعدد شورای محترم نگهبان نیز بر این مسئولیت و اختیار خطیر رئیس جمهوری تاکید دارد.
۲- اینجانب بر اساس وظیفه قانونی، بررسی نحوه اجرای اصول قانون اساسی در آن قوه از جمله نحوه دادرسی را در برنامه کاری خود داشته ام. از سال ۸۸ چندین بار با جنابعالی مکاتبه و مواردی از قانون اساسی را تذکر داده ام لیکن از علنی کردن آنها خودداری نموده ام. در سخنرانی های عمومی تذکرات لازم برای اجرای عدالت و رسیدگی دقیق به حقوق مردم داده ام. به خصوص در جلسه مورخه ۶/۴/۹۱ مسئولین قضایی در مشهد مقدس نگرانی خود را دربارة اهتمام کافی قوه قضائیه به تامین و رعایت حقوق اساسی ملت مندرج در اصول متعدد قانون اساسی از جمله اصول۲ ، ۳ ، ۶ ، ۹ ، ۱۹ ،۲۰ ، ۲۲ ، ۲۳ ، ۲۴ ، ۲۵ ، ۲۶ ، ۲۷ ، ۳۲ ، ۳۴، ۳۵ ، ۳۶ ، ۳۷ ، ۳۸ و ۳۹ به صراحت اعلام نمودم.
۳- در نامه خود فرموده اید که رئیس جمهوری قبل از برنامه ریزی برای سرکشی به زندان باید از قوه-قضائیه اجازه بگیرد. دو بار هم تاکید کرده اید که سرکشی به زندان اوین به مصلحت نمی باشد و یک بار هم فرموده اید که موافق نیستید. باید یادآور شوم که در اصول قانون اساسی لزوم اجازه یا موافقت و یا مصلحت اندیشی قوه قضائیه در اجرای وظایف قانونی رئیس جمهوری پیش بینی نشده است.
چگونه جنابعالی اجرای قانون اساسی را به مصلحت نمی دانید. اگر این نگاه بر کل فعالیت های قوه قضائیه حاکم باشد آیا نمی شود تصور کرد که برخی از اصول قانون اساسی و حقوق اساسی مردم با مصلحت اندیشی و تشخیص شخصی در قوه قضائیه متوقف شده و یا نادیده انگاشته می شود. متاسفانه جنابعالی قبلاً اعلام کرده اید که وجود هیئت منصفه مطبوعات که صراحت اصل ۱۶۸ قانون اساسی است را قبول ندارید که در این مورد حضوری تذکر دادم. اما متاسفانه ظاهراً بخشی از اقدامات قوه قضائیه درباره مطبوعات و رسانه ها با همین نگاه انجام می گیرد.
۴- در نامه فوق با استناد به عناوینی چون ضرورت رسیدگی به معیشت مردم و یا اینکه یکی از منتسبین نزدیک اینجانب (آقای جوانفکر مدیر روزنامه ایران) مشغول تحمل کیفر در زندان اوین است و یا اینکه چرا در سال هفتم ریاست جمهوری سرکشی انجام می شود و یا اینکه نزدیک به انتخابات ریاست جمهوری بعدی هستیم، سرکشی از زندان اوین را دارای شائبه سیاسی و حمایت از مجرم تلقی فرموده اید:
اولاً به استناد کدام اصل از اصول قانون اساسی جنابعالی می توانید امری را تفسیر سیاسی کنید و مانع از اجرای قانون اساسی شوید.
ثانیاً آیا به عنوان رئیس قوه قضائیه می توانید به استناد تشخیص سیاسی خود حکمی صادر نمائید.
ثالثاً مگر بناست قوه قضائیه و یا زندان اوین در انتخابات آتی نقشی ایفا نمایند.
رابعاً آیا جنابعالی برنامه های کاری و اجرای وظایف مندرج در قانون اساسی و اصل قضاوت را منوط به شرایط سیاسی می دانید.
خامساً به راحتی به اینجانب اتهام " حمایت از مجرم" زده اید. گرچه اینجانب حکم علیه آقای جوانفکر را بر خلاف عدالت می دانم ولیکن محاکمه تمام شده و ایشان در حال تحمل مجازات است. چگونه ممکن است سرکشی به زندان حمایت از مجرم تلقی شود. به علاوه شما از کجا می دانید که دیدار با ایشان در برنامه کاری اینجانب بوده است.
در حالی که جنابعالی به آسانی به رئیس جمهوری که نماینده ملت و مجری قانون اساسی است اتهام می زنید آیا می توان برای آحاد مردم که پشتیبان خاصی جز خداوند ندارند امنیت قضایی متصور بود. ضمن احترام عمیق به خیل عظیم قضات متعهد و کارکنان شریف قوه قضائیه باید اذعان نمایم که برخی معتقدند این رفتار به یک رویه در مسئولین بلند مرتبه قوه قضائیه تبدیل شده است. توجه شما را به برخورد سخنگوی قوه قضائیه با سئوال خبرنگار جلب می نمایم. لازم به ذکر است که آقای جوانفکر مشاور مطبوعاتی اینجانب بوده ولیکن هیچ نسبتی با اینجانب دور یا نزدیک ندارد.
سادساً آیا به نظر جنابعالی اجرای اصول قانون اساسی می تواند تحت تاثیر سالهای مختلف مسئولیت یک مسئول متوقف و یا دگرگون شود. آیا باید پذیرفت که بسیاری از رفتارها و مواضع در قوه قضائیه تحت تاثیر حوادث سیاسی است.
سابعاً اتفاقاً رفع ریشه ای مشکلات مزمن اقتصادی کشور ایجاب می نماید که علاوه بر اقدامات صرف اقتصادی، نحوه اعمال عدالت و برخورد با مفاسد اقتصادی و رانت خواری های عده ای خاص و ایجاد امنیت عمومی اقتصادی که در تمهید فضای سالم اقتصادی و اثر بخش بودن سیاستها و برنامه های اقتصادی دولت نقش تعیین کننده دارد، نیز مورد ارزیابی و بررسی قرار گیرد. اموری که جزءوظایف اصلی قوه-قضائیه بوده و از این جهت نقش این قوه را ممتاز کرده است تا جایی که به اعتقاد بسیاری از علما وظیفه قطعی و لاینفک حکومت قضاوت است. متاسفانه گزارش مستند و دقیقی از انجام این وظایف قوه قضائیه در دسترس نیست.
ثامناً در حالیکه به فرموده امام راحل (ره) زندان باید دانشگاه باشد و علی القاعده درب آن به روی اقشار مختلف از جمله حقوقدانان، روانشناسان، جامعه شناسان و محققین علوم انسانی و دانشجویان و مددکاران اجتماعی باز باشد، بازدید رئیس جمهوری که انتظار می رفت با استقبال مسئولین قوه قضائیه مواجه شود، شائبه ای ایجاد نمی کند بلکه مخالفت با این امر شائبه های زیادی ایجاد خواهد کرد.
تاسعاً آیا قابل قبول است که اینجانب نیز پرداخت بودجه های کلان به قوه قضائیه را به مصلحت ندانم.
۵- ضمن تذکر اصول ۶۱ ، ۱۱۳ ، ۱۲۱ ، ۱۶۱ و بند ۲ اصل ۱۵۶ اعلام می دارم که به استناد اصول متعدد قانون اساسی از جمله اصل ۱۱۳ و سوگند شرعی اصل ۱۲۱، مصمم به اجرای کامل قانون اساسی و اصلاح اساسی و ریشه ای امور کشور هستم و مطمئناً با سرکشی از زندانها و برخی دادگاهها نحوه اجرای اصول قانون اساسی و رعایت حقوق اساسی ملت را مورد بررسی قرار داده و گزارش آن را به ملت بزرگ و مقام معظم رهبری تقدیم خواهم کرد. انشاءالله.
در انجام این وظیفه سنگین یاری همه قوا و دلسوزان و لطف خدای متعال را می طلبم.»
ندای سبز آزادی - آرش غفوری
www.arashghafouri.com
اوباما این بار آخرین شانس خود را برای مقابله با رشد سریع میت رامنی که از مناظره اول آغاز شد امتحان می کند. مناظره سوم دو نامزد کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا در فلوریدا یکی از مهمترین ایالت های انتخاباتی امسال و با محوریت مسائل خارجی انجام می شود (اینجا) که در راس آنها، بحران هسته ای ایران، کشته شدن سفیر آمریکا در لیبی (انتقاد نیوت گینگریچ) و نحوه مواجه آمریکا با بهار عربی قرار دارد و من بعد از مناظره به تفصیل در مورد آنها می نویسم (این خبر مذاکره مستقیم ایران و آمریکا را که ابتدا واشنگتن پست و بعد هم نیویورک تایمز منتشر کردند بخوانید، شاید در روز مناظره، خبر مهمی شود. هرچند توسط دولت اوباما تکذیب شده است + خبر NBC در تایید مذاکرات پشت پرده، اما همه چیز به بعد از رقابت های ریاست جمهوری آمریکا موکول شده ااست).
اما قبل از هم اینها بگذارید به نظرسنجی های انتخاباتی طی روزهای اخیر یک نگاهی بیندازیم.
اوباما مناظره دوم خود را با خبرهای خوبی آغاز نکرده بود. سه شنبه صبح (۱۶ اکتبر، روز مناظره) آخرین گزارش های نظرسنجی گالوپ نشان می داد که اوباما در میان افرادی که با احتمال بالا رای می دهند (Likely Voters) به میزان ۴ درصد از رامنی عقب است. یعنی ۵۰ برای رامنی و ۴۶ برای اوباما (این عدد امروز ۵۱ به ۴۵ به نفع رامنی است). در عین حال اختلاف میان رامنی و اوباما در میان رای دهندگانی که برای حضور در انتخابات هم ثبت نام کرده اند برای اولین بار به صفر رسیده است و هر دو ۴۷ درصد آرا را دارند (این رقم اکنون ۴۸ به ۴۶ به نفع رامنی است). در میان این دو رقم البته Likely Voters ها اهمیت بالاتری دارند، چون احتمال حضور کسانی که Likely Voter طبقه بندی می شوند در پای صندوق رای از کسانی که ثبت نام کرده نامیده می شوند، بیشتر است. این رقم قبل از اولین مناظره اوباما و رامنی ۵۰ به ۴۴ به نفع اوباما بود (اینجا را ببینید). همین گزارش گالوپ، نظرسنجی های سال ۲۰۰۸ و رقابت اوباما با مک کین را با سال ۲۰۱۲ مقایسه می کند و به این نتیجه می رسد اوباما در تمام گروه های هدف خود (جوانان، آفریقایی های آمریکایی تبار، زنان، لاتین تبارها و …) در سال ۲۰۱۲، به نسبت سال ۲۰۰۸ رای کمتری دارد. هرچند هنوز محبوبیت او در میان زنان، جوانان و اقلیت ها از رامنی بیشتر است. در میان زنان، سقط جنین با ۳۹% و بالاتر از شغل با ۱۹%، مهمترین دغدغه آنان در Swing State یا همان ایالت های سرنوشت ساز است. اینجا را ببینید و این یکی هم انتقاد اوباما از رامنی در مورد عوض کردن مدام صحبت های قبلی اش؛ از جمله در مورد زنان (اوباما از واژه Romnesia استفاده کرد؛ انتقاد تند مارک روبینیو، سناتور فلوریدا از اوباما).
نتایج یک نظرسنجی دیگر را هم گالوپ اول هفته منتشر کرده و در آن مقبولیت و عدم مقبولیت دو کاندیدا را به صورت مجزا مورد سنجش قرار داده بود. مطابق این گزارش مقبولیت رامنی ۵۲% و عدم مقبولیت او ۴۴% است. برای اوباما این دو عدد به ترتیب ۵۱% و ۴۸% است. یعنی هم مقبولیت اوباما از رامنی کمتر است و هم عدم مقبولیت او از رامنی بیشتر است (+).
در این لینک هم می توانید نقشه الکترال انتخابات آمریکا را با تمرکز بر Swing State ها (ایالت هایی که گاهی به دموکرات ها و گاهی به جمهوری خواهان رای می دهند) ببینید (لینک های دیگر در اینجا، اینجا و اینجا و اینجا و اینجا). مطابق این نقشه و نظرسنجی هایی که آرای الکترال بر اساس آنها شمارش شده است، اوباما با ۲۷۷ از رامنی با ۲۶۱ رای اکترال جلوتر است (این رقم تا روزجمعه ۲۹۴ به ۲۴۴ به نفع اوباما بود) و این تفاوت کم رای الکترال نشان می دهد که رقابت آنها فوق العاده نزدیک است. بر اساس این نقشه، مسیر پیروزی رامنی با پیروزی در هر سه ایالت حساس ویرجینیا، فلوریدا و اوهایو می گذرد، در صورتیکه اگر اوباما فقط در یکی از این ایالت ها پیروز شود به احتمال خیلی بالا رقابت ها را برده است (مگر اینکه اوباما فقط در اوهایو پیروز شود، آن وقت رامنی آرای تمام Swing State ها حتی ایالتی مانند نیوهمشایر که فقط ۴ رای اکترال دارد را هم می خواهد). اما اهمیت کار اینجاست که فاصله ۸ درصدی اوباما در اوهایو اکنون به ۳% رسیده است (هرچند در نظرسنجی CNN Wall Street Journal و Public Policy Polling فاصله این دو به ترتییب ۵۱ به ۴۷، ۵۱ به ۴۵ و ۵۱ به ۴۶ است، اما در نظرسنجی گالوپ و نظرسنجی پولتیکو + دانشگاه جرج واشنگتن فاصله تنها ۳% است)، در فلوریدا، اوباما برتری خودش را از دست داده و تقریبن ۲% عقب است (در نظرسنجی CNN، این رقم ۱% است). در ویرجینیا هم که اوباما همیشه جلو بود، اکنون فقط هر دو کاندیدا، ۴۸% آرا را دارند (این مقاله پولتیکو را در مورد اهمیت این ۳ ایالت بخوانید).
این خبر را هم در مورد انتقال بخشی از ستاد میت رامنی از ایالت کارولینای شمالی به ایالت های سرنوشت ساز دیگر از قبیل اوهایو بخوانید. کارولینای شمالی از جمله ایالت هایی در میان Swing State ها به حساب می آید که Toss-Up شمرده نمی شوند، یعنی تفاوت اوباما و رامنی در آن بیشتر از ۳% و پیروزی یکی از دو نفر (رامنی) در آن قطی است. هرچند در اوهایو هم احتمال پیروزی اوباما بالاتر است ولی شرایط ویژه این ایالت باعث شده که هر دو کاندیدا روی آن توجه ویژه ای داشته باشند. تمرکز اصلی اوباما در اوهایو بر رای کسانی است که به طور مستقیم یا غیرمستقیم از طرح نجات صنایع خودروسازی سود بردند که ۲ نفر از هر ۸ نفر نیروی کار را در اوهایو شامل می شود (این ویدئو را ببینید). تویت رابرت مردوخ غول رسانه ای News Corporation را هم بخوانید که اعتقاد دارد کمپین اوباما در اوهایو از کمپین رامنی هوشمندانه تر عمل می کند (+). این نظرسنجی فوق العاده خطرناک برای اوباما و امیدوارکننده برای رامنی را هم ببینید. از برتری اوباما بر رامنی در اوهایو تنها با ۱% می گوید: ۴۹ به ۴۸، نظرسنجی قبل آنها ۵۱ به ۴۶ به نفع اوباما بود. برای بررسی ایالت های مهم، خواندن این مقاله در مورد پنسیلوانیا خیلی توصیه می شود. این ایالت که در آن دموکرات های ثبت نام کرده ۱ میلیون نفر بیشتر از جمهوری خواهان ثبت نام کرده هستند، منطقن باید به اوباما رای دهد. اما مشکل اینجاست که فاصله دورقمی اوباما و رامنی در این ایالت بعد از مناظره اول، یک رقم شده به ۵% (ادعای جمهوری خواهان ۲% است) کاهش پیدا کرده است.
یک نکته مهم در این نظرسنجی ها و آرای الکترال ارائه شده، تفاوت میان آنهاست. یک بخشی از این تفاوت در نقشه های انتخاباتی ناشی از تحلیل آنها از نتایج نظرسنجی است. به عنوان مثال آقای کارل رو در نقشه الکترال خودش، تفاوت آرای هر ایالت بین ۰ تا ۳ درصد به نفع یک کاندیدا را Toss-Up می نامد. به این معنی که رابطه در این ایالت خیلی نزدیک است. اگر تفاوت آرا بین ۳ تا ۸ درصد باشد آنرا Lean Obama / Lean Romney می نامد یعنی با احتمال بالاتری یک کاندیدا در آن ایالت رای می آورد و تفاوت آرای بیشتر از ۸% را هم Strong Obama / Strong Romney می نامد. این تعریف ممکن است در نقشه های مختلف فرق کنند. ضمن اینکه منبع نظرسنجی ها هم در این تعریف دخیل هستند. به عنوان مثال CNN از نظرسنجی های خودش به عنوان منبع استفاده می کند و بدیهی است که ممکن است نتایج آن با نتایج مثلن گالوپ یا واشنگتن پست و یا Pew Research Survey اندکی – و حتی برخی مواقع به میزان بسیار زیاد – تفاوت داشته باشد.
مشکل دیگر نظرسنجی ها تعریفی است که از Likely Voter ها می دهند. Likely Voter ها به معنای کسانی هستند که با احتمال مشخصی رای می دهند و در بسیاری اوقات درصد مشارکت بر اساس likely Voter ها، بیشتر از مشارکت واقعی است (مقاله ای از هافینگتون پست در همین مورد). برای تعریف عملی Likely Voter ها، یک مدل کلاسیک توسط گالوپ در سال ۱۹۵۰ طراحی شده بود که الان هم تقریبن و کم و بیش به همین صورت در گالوپ عمل می شود. در این تعریف، یک طیف ۷ قسمتی با سئوالاتی در مورد گذشته رای دادن یک نفر، آگاهی از حوزه ای که باید رای دهد و … تشکیل می شود و اگر طرف به ۷ سئوال یا در شرایطی ۶ تا از ۷ تا سئوال جواب مثبت دهد به عنوان Likely Voter در نظر گرفته می شود. سازمان های نظرسنجی دیگر هم البته تعاریف عملیاتی خودشان را دارند و به همین علت است که نتایج نظرسنجی ها با یکدیگر فرق دارند. هرچند اگر این نتایج خیلی با هم تفاوت داشته باشند حتمن یا در تعاریف آنها باید شک کرد و یا اینکه سوگیری (و خطای انسانی) دارند و یا اینکه درصد خطای نظرسنجی ها متفاوت است. این مقاله هافینگتون پست و این یکی از واشنگتن پست هم جالب است. با این توضیح که مقاله واشنگتن پست ایراد تحلیلی دارد. در بند ۲، این مقاله مدعی شده که پس از مناظره اول اوباما و رامنی، تغییر زیادی در نظرسنجی ها رخ نداده است و به ۶ تا Swing State به عنوان نمونه اشاره می کند. در حالیکه اگر نظرسنجی های ایالت های فلوریدا، اوهایو و ویرجینیا را که تکلیف انتخابات را مشخص می کنند و من در ابتدای گزارش در مورد آنها نوشته ام مورد توجه قرار می دادند، مشخص است که اینطور نیست (این مقاله ۱۲ اکتبر نوشته شده است، و نتایج نظرسنجی ها الان نشان می دهد که چه قدر روایت انتخابات به نفع رامنی تغییر کرده است).
یک نکته جالب دیگر در مورد نظرسنجی ها، تاکید کمپین پیروز در نظرسنجی بر صحت آنها و تاکید کمپین شکست خورده در نظرسنجی ها بر ایرادات آن است. در سپتامبر که اوباما تقریبن با فاصله خیلی خوبی از رامنی جلو بود، طرفداران رامنی ادعا می کردند نتایج این نظرسنجی ها چندان معتبر نیستند (انتقاد کمپین رامنی از گالوپ در مورد نظرسنجی ایالت های سرنوشت ساز) و حالا که رامنی پیشرفت داشته طرفداران اوباما چنین ادعایی را مطرح می کنند (+).
انتخابات امسال در عین حال از منظر شکاف حزبی ایجاد شده برای رئیس جمهور مستقر، به حد اعلای خود یعنی ۸۲% رسیده است. ۹۰% دموکرات ها در حالی اوباما را تایید می کنند که در میان جمهوری خواهان تنها ۸% کارهای او را قبول دارند. در انتخابات سال ۲۰۰۴ این رقم برای جرج بوش، ۹۲ به ۱۲ (شکافی برابر با ۸۰%)، برای کلینتون ۶۳%، جرج بوش پدر۵۶% و رونالد ریگان ۶۸% بود (+). تایید این موضوع را از نتایج نظرسنجی گالوپ بعد از مناظره دوم هم می توان بدست آورد. به عنوان مقال در حایکه ۵۱ درصد کسانی که مناظره را دیده بودند اوباما را پیروز مناظره اعلام کردند (این رقم برای رامنی ۳۸% بود)، با اینحال تنها ۹% جمهوری خواهان اعتقاد به برتری اوباما دارند و ۷۸% می گویند که رامنی بهتر بوده است. در میان دموکرات ها ۸۸% اوباما را بهتر معرفی کردند و تنها ۴% از پیروزی رامنی گفته اند (اینجا).
سید ابراهیم نبوی
مار در آستین، دشمن در کمین

در حالی که بقول رهبر و رئیس قوه قضائیه و مجریه و مقننه و شورای نگهبان و مجلس خبرگان و جاهای دیگر کشور و سخنگوی وزارت خارجه و ائمه جمعا اجماعا و فرادا، در ایران کوچکترین بحرانی وجود ندارد و اگر کسی واقعا بخواهد بحران را ببیند باید برود در کشورهای اروپایی ببیند، یک نفر که خیلی با جمهوری اسلامی خصومت دارد و مدام دلش می خواهد نشان بدهد ایران چقدر تحت تاثیر تحریم هاست و اصلا هم خودش معروفترین صادرکننده خشکبار و عضو اتاق بازرگانی و صنایع و معادن در تمام دوران پس از انقلاب و رئیس اتاق بازرگانی و صنایع ایران و چین نیست و اساسا هیچ نسبتی هم باحبیبالله عسگراولادی از سیاستمداران مهم ایران و حزب موتلفه ندارد، اعلام کرد:"ایران ۷۰ میلیارد دلار درآمد سالانه نفتی خود را از دست داده و با ادامه این وضعیت باید به سمت جیرهبندی حرکت کند."
همین عنصر بیگانه در ادامه گفته است: « تحریمهای اخیر نفت، اقتصاد جمهوری اسلامی را تحت فشار قرار داده است و تحریمهای نفت و «سوء مدیریت» با هم دو عامل موثر نابسامانیهای اقتصادی است که میزان فروش نفت ایران را نسبت به دو ماه گذشته به نصف کاهش داده است.»
این فرد بی بصیرت و ولایت گریز بی تربیت معتقد است اگر اقتصاد ۱۰۰ میلیارد دلاری ایران، نتواند خودش را در شرایط این تحریمها در مرز ۵۰ میلیارد دلار نگه ندارد، باید به سمت سیستم کوپنی و سالهای دور از خانه (همان سریال اوشین) حرکت کند.
و این درحالی است که ایران برای تحقق درآمد ۵۰ میلیارد دلاری باید روزانه یک میلیون بشکه نفت بفروشد که در یک سال، درآمد حاصل از فروش نفتش (با احتساب ۶۵ روز تعطیلی) تنها ۳۰ میلیارد دلار میشود و ابتدا به ساکن دخلش 20میلیارد دلار ناقابل سبک است.
این عضو گروهک های ضد انقلاب در ادامه سخنان خود اظهار کرده ایران باید این ۲۰ میلیارد دلار را از طریق توریسم یکطرفه ( یعنی کاهش مسافرتهای خارجی ایرانیان، و افزایش مسافرت های ایرانی خارجیان)، حمایت از تولید و افزایش صادرات غیرنفتی(البته مربوط به ایران، نه چین) تامین کند.
قابل ذکر است، وی همان کسی بود که چند ماه پیش نسبت به وقوع قحطی در ایران بر اثر تحریمهای بینالمللی هشدار داده بود.
از آنطرف، یک نفر دیگر هم که اصلا رئیس سازمان پدافند غیرعامل نیست، و اصالتا عامل بیگانه است، تحریمها را «فراگیر،همهجانبه، تدریجی و متمرکز» خوانده و نسبت به تاثیر این تحریمها در افزایش فشارهای مردمی به نظام هشدار داده است.
وی در کمال عناد و دشمنی با ملت شریف ایران در مورد کاغذ پاره های غربی گفته است:«در حال حاضر پیشرفتهترین مدل جنگ اقتصادی که تجربه آمریکا در دیگر کشورها مثل کره، عراق، خیلج کوبا و... بوده بر ضد جمهوری اسلامی، به کار گرفته شده است. آنها {غرب} با مطالعه دقیق و آگاهی کامل از نقاط ضعف ما و استفاده از مراکز علمی و پژوهشی٬ برنامههای خود را بر ضد نظام تدوین کردهاند.
این فرد که ماموریت براندازی نظام را شخصا از رئیس ام آی سیکس گرفته، برای ردگم کنی گفته است: «امروز با توجه به نظریه جنگ مردم محور، تمرکز دشمن بر روی مردم و نیازهای مردم است تا با اعمال فشار بر مردم و سپس انتقال این فشار از مردم به دولت به هدف خود برسد.»
وی با اینکه می داند ملت ایران از بابت تحریم ها هیچ مشکلی ندارند و اینها همه جنجال های رسانه های صهیونیستی و غربی است و خود آمریکا چهل میلیون نفر بلکه بیشتر شاید حدود 240 میلیون گرسنه دارد و درست برعکس ما در ایران اصلا کسی را نداریم که به نان شبش محتاج باشد، دست به تشویش اذهان عمومی می زند و می گوید: از این رو سبد کالای اساسی مردم باید تحت هر شرایطی تامین شود تا خانوادهها توان اداره خود را از دست ندهند و فشار اقتصادی بر مردم وارد نشود. باید ذخایر استراتژیک را هم در حوزه گندم، سوخت، دارو و... که بحث بسیار مهمی است ولی در کشور ما کمتر مورد توجه قرار گرفته عملی کنیم.
استند آپ باقر
انصافا این خبرگزاری وزین فارس علاوه بر حقوق دیگری که همینطوری انداخته گردن ملت ایران و باعث شرمندگی ملت شده، بابت این لبخندی که به لب مردم می آورد، خیلی حق ویژه ای گردن مردم دارد و خدا زودتر عوضش را بدهد.
اخیرا هم در همین راستای با برکت و لبخند، نمایندگان عضو کمیسیون فرهنگی مجلس را، مورد مصاحبه های 33 سوالی قرار داده که هرکدامشان نصف تاریخ شفاهی طنز و لطیفه و ... را در خودشان غنی سازی کرده اند و به قول خودشان " با توجه به اینکه اعضای کمیسیون فرهنگی از جمله افراد تاثیر گذار در فرهنگ کشور هستند و نقش مهمی در این رابطه دارند و به منظورآگاهی از نوع نگاه اعضای کمیسیون فرهنگی، خبرگزاری فارس سوالات مشابهی را با اغلب اعضای این کمیسیون انجام داده است "
و حالا...... این شما و این هم باقر بنابی نماینده فرهنگی بناب

فارس: شغل قبل از نمایندگی شما؟
روحانی، استاد حوزه و دانشگاه. در دانشگاه علوم سیاسی و در حوزه درس خارج فقه و اصول خواندهام.
فارس: تعریف شما از فرهنگ چیست و از کدام شخصیت فرهنگی الهام میگیرید؟
آداب و رسوم در یک جامعه را فرهنگ میگویند و من از مقام معظم رهبری و مراجع تقلیدالهام می گیریم.
فارس: کمیسیون فرهنگی گزینه اول شما بود؟
خیر، کمیسیونهای دیگر از قبیل کمیسیون برنامه اولین اولویت من بود که رد شدم.
فارس: مهمترین دلیل شما برای ورود به کمیسیون فرهنگی؟
ناچاری ... آهان ، ببخشید .رضای خدا و خدمت خلق... البته پرشدن باقی کمیسیون ها هم بی تاثیرنبود.
فارس: مهمترین معضل فرهنگی کشور را چه میدانید؟
بحثها و پرحرفی بعضی از مسئولین و پرحاشیه بودن آنها و فضای خانواده و حجاب و عفاف از مهمترین مشکلات است و در بعضی موارد مسائلی است که باید مطرح شود.
فارس : خب مطرح کنید
سوال بعدی
فارس: شناخت شما نسبت به نیاز فرهنگی نسل جوان؟زیاد/کم/متوسط
زیاد

فارس: مهمترین نیاز فرهنگی نسل جوان را چه میدانید؟
بحثهای اعتیاد، حجاب و عفاف. فرهنگ ازدواج از مهمترین مسائل فرهنگی نسل جوان است. محیط باید به گونهای باشد که موجب تضعیف اعتقادی جوانان نشود.
فارس: یعنی چگونه باشد؟
به گونهای باشد که موجب تضعیف اعتقادی جوانان نشود.
فارس: اگر وزیر ارشاد بودید اولین کاری که میکردید چه بود؟
به دنبال پیدا کردن متولی فرهنگی کشور میگشتم.
فارس: وزیر ارشاد مگر متولی فرهنگی کشور نیست؟
نه ... وزیر ارشاد که قرار شد من باشم.
فارس: بله ... ولی پرسیدم اولین کاری که به عنوان وزیر ارشاد می کردید چه بود؟
به دنبال پیدا کردن متولی فرهنگی کشور میگشتم.
فارس: اگر نماینده نبودید چه کاره میشدید؟
مگر قرار نشد من وزیر ارشاد بشم ؟ ...
فارس: آخرین کار فرهنگی که انجام دادید چه بوده است؟
عضو کمیسیون فرهنگی مجلس بودم، بعد وزیر ارشاد شدم

فارس: آخرین فیلمی که دیدید؟
فیلم مراسم تودیع خودم به عنوان وزیر ارشاد
فارس: با خانواده به سینما میروید؟
خیر ... ولی خانواده سینما منزل ما می آیند
فارس: اگر کارگردان بودید در رابطه با چه سوژهای فیلم میساختید؟چرا؟
فیلم نمی ساختم. چون وزیر ارشاد هستم، فرصت ندارم
فارس: اگر هنرمند میشدید چه رشتهای را برای کار انتخاب میکردید؟
انتخابش سخت است. می شه وزیر ارشاد هم باشم؟
فارس : بله
خب اگر هنرمند هم بودم سعی میکردم زیباییهای پیامبر و دین مبین اسلام را نمایش دهم و به رخ جهانیان بکشم.
فارس: چطور؟
طوری که چشمشان کور شود
نه ... منظورم اینه که چطور این کار رو می کردید؟
طوری که چشمشان کور شود
فارس: آخرین کتابی که خواندید؟
دستورالعمل داخلی وزارت ارشاد
فارس: مهمترین کتابی که خواندید؟
همین دستورالعمل داخلی وزارت ارشاد
فارس: نویسنده محبوب شما؟
نویسنده همین دستورالعمل داخلی وزارت ارشاد
فارس: هنرپیشهای که از کار او خوشتان بیاید؟
در حال حاضر حضور ذهن ندارم... چرا دارم ... مقام معظم رهبری
فارس: اگر قرار باشد در زمینه فرهنگ با کسی مشورت کنید، آن فرد چه کسی است؟
چه حلال زاده ... مقام معظم رهبری
فارس: چند تا از مؤسسات فرهنگی انقلاب اسلامی را میشناسید؟
خیلی
فارس: تعریف شما از جنگ نرم چیست؟
جنگی است که بدون سلاح گرم است و صدا ندارد و به سرعت همه را در بر میگیرد البته ابزار این جنگ رسانه است.
فارس: خب رسانه ها بعضی شان صدا دارد
نه از این صداها
فارس: نمره به خودتان در مقابله با جنگ نرم؟
از چند؟
فارس: بیست مثلا
مردم باید نمره بدهند
فارس: نمره به عملکردتان در مدت نمایندگی؟
از چند؟
فارس: بازم از بیست مثلا
خب بازم مردم بگویند بهتر است.
فارس: نظرتان را درباره چند اسم زیر بیان کنید.
وزیر ارشاد: خودمم
سینمای ایران: دیشب منزلمان بودند
جواد شمقدری: کارمند خودم هست. مؤمن و حزباللهی. البته باید سیاستهایش را تغییر بدهم.
رئیس کمیسیون فرهنگی: الان حضور ذهن ندارم
هالیوود: شبکهای است که میخواهد در مقابل جهان اسلام قد علم کند و برای ما دردسرساز شود، ولی به زودی قطع می شود.
فیلم هندی: عاشقی
فارس: مگر دیدید؟
نه ... شنیدم
فارس: آرزوی فرهنگی شما چیست؟
وزیر ارشاد حضرت ولی عصر هم باشم
سه قرن انتظار

"«نسبت به دیشب که برنده را اعلام کردند صد سال پیرتر شدهام... نمیدانم چه بگویم، شما بیست سال منتظر بردن یک جایزه مینشینید و بعد ناگهان دو بار برنده میشوید"
اینها حرف های نویسنده ایست که وقتی کتاب تالار گرگ اش بعد از انتخاب به عنوان بهترین کتاب جایزه ادبی بوکر، به پرفروشترین کتاب برنده بوکرهم تبدیل شد و تعداد طرفدارانش را چندین برابر کرد گفته بود:"«وقتی روزهای بدی را سپری میکنی و هیچ پیشرفتی نداری، فکر کردن به هزاران طرفدارات به تو کمک میکند به نوشتن ادامه دهی." و به نوشتن ادامه داد و بیرون کشیدن اجساد را نوشت. « یک داستان تاریخی و روایت سقوط آن بولین به روایت تامس کرامول، وزیر اعظم هنری هشتم ...»
حالا هیلاری منتل، نویسنده «تالار گرگ» و «بیرون کشیدن اجساد»اولین زنی است که دو بار برنده جایزه ادبی بوکر شده و خیلی ها کتاب های سه گانه تاریخی اش را شبیه سه گانه «پدرخوانده» می دانند و می گویند همانطور که قسمت دوم «پدرخوانده» فرانسیس فورد کوپولا از قسمت اولش بهتر بود، «بیرون کشیدن اجساد» هم از «تالار گرگ» بهتر است.
البته خود منتل از اینکه کتاب هایش را با «پدرخوانده» مقایسه می کنند، میخندد و معتقد است "مطمئنا کرامول (شخصیت اصلی رمان) مدتی از زندگی خود را در ایتالیا سپری کرده و حتما هم شباهتهایی با روسای مافیا دارد. به نظرم همین شباهت است که کتاب را برای این دوره و زمانه هم قابل درک کرده، در هر جامعه چنین خانوادههایی وجود دارند و اگر عضو آنها باشی زندگی همانطور است که میخواهی و اگر هم جز خانواده نباشی، بیچاره هستی.»" که البته دلیل خنده اش هنوز روشن نیست.

پیش از این، فقط دو نویسنده دیگر به نامهای جی. ام. کوتزی و پیتر کری موفق شده بودند دو بار برنده جایزه بوکر بشوند، اما منتل معتقد است از امروز تا یک سال دیگر «دشوارترین کار را دارد» وباید جلد سوم سه گانهاش آینه و شمع را بنویسد.
منتل می گوید : به نظرم انتظار طرفداران کتاب خیلی بالا باشد. اما مهمتر این است که بسیاری از طرفداران از نظر احساسی با کتاب درگیر شدهاند. حس میکنم باید هرچه در توان دارم را خرج نوشتن این رمان کنم.
در دهه 1970 شخصیت تامس کرامول وارد زندگی او شد، زمانیکه منتل اولین رمانش را مینوشت. او دانشجوی وکالت بود اما پول کافی برای پرداخت شهریه نداشت و برای همین در مغازهای در منچستر مشغول به کار شد تا اینکه متوجه شد میتواند رمانی در مورد انقلاب فرانسه بنویسد.
او در مورد خودش در آن روزها می گوید: «خودم را رمان تاریخی نویس میدیدم و به نظرم تامس کرامول شخصیتی خوب بود که در قرن هجدهم گرفتار شده بود.»
اما چندین سال طول کشید تا منتل نوشتن «تالار گرگ» را شروع کند و تامس کرامول را از قرن هجدهم به قرن بیست و یکم بیاورد، چون در این مدت کتاب های تاریخی زیادی را باید درمورد دوره تیودورها می خواند و چند کتاب هم باید می نوشت؛ کتاب هایی مثل «فلاد»، «مکانی برای امنیت بیشتر»، «تجربهای در عشق» و «فراسوی سیاهی» که همگی کتاب های تاریخی خوبی هستند. ضمنا منتل که حالا 60 سال دارد، معتقد است این سهگانه را در جوانی نمیتوانسته بنویسد، و این کتاب ها را پاداش نزدیک به بیست سال صبر کردن برای نوشتن زندگی تامس کرامول - که «یک لحظه تنهایش نمیگذاشته -» می داند و این روزها مشغول نوشتن جلد سوم و همینطور اقتباس های نمایشی و تلویزیونی و سینمایی از رمانها است.
یک پاسخ فرهنگی کوبنده

سیدمحمد حسینی، وزیر ارشاد، گفته است فیلم «آرگو» با نگاه غربی و برابر با اهداف آنان ساخته شده و این وظیفه اهالی فرهنگ و هنر را برای تولیدهای ارزشی و بامحتوا دوچندان میکند. که البته این بیانات خیلی باعث ناراحتی بن افلک کارگردان فیلم شده و اوهم اعلام کرده، از این به بعد قول می دهیم فیلم های هالیوودی را هم با نگاه مقام معظم رهبری و برابر با اهداف شما بسازیم،... لازم نیست وظیفه اهالی فرهنگ و هنر را دو چندان کنید، فقط بگویید اهدافتان کجاست؟
حسینی اما، کوتاه نیامده و تولیدات سینمایی و فرهنگی و هنری کشورهای غربی را، سبب گمراهی جوانان ایران اسلامی و مطابق با اهداف وخواستههای شوم خودشان می داند و معتقد است آنان با این آثار بیارزش درصدد القای فرهنگهای خود ساخته غربی به جوانان کشور هستند و درخواست بن افلک و اتحادیه تهیه کنندگان و کارگردانان هالیوود را رد می کند و در حالی که آنان اصرار دارند درصدد القای فرهنگ های دیگر ساز شرقی اسلامی بر بیایند و حتی حاضرند از چین وارد کنند، تا مشتری بشود، اعلام می کند:" هنرمندان ایرانی بارها با درخشش در جشنوارههای معتبر بینالمللی توانمندیهای فردی و گروهی را به اثبات رسانند و در شرایط حساس کنونی نیز توان مقابله با تولیدهای بیمحتوای فیلمسازان غربی را دارند... و یادش می رود خودش اسکار را تحریم کرده و دیگر ندارند.
با این حال این وزیر ارزشی تاکید می کند" فیلمسازان ایرانی، زمانی در کشور مخاطبان جوان خود را بازخواهند یافت که به نیازهای آنان با نگاه عالمانه و آگاهانه پاسخ دهد تا به سمت تولیدهای غربی تمایل پیدا نکنند، که خوشبختانه بسترهای لازم در این بخش در همه مناطق کشور فراهم است و از جشنواره فیلم کوتاه وارش نیز میتوان به عنوان نمونهای توانمندی فیلمسازان جوان در ابعاد مختلف یاد کرد... و اتفاقا با همین نمونه توانمندی اش می شود عمق بسترهای لازم در همه مناطق کشور و میزان آمادگی را خورد.

این سردمدار و طلایه دار فرهنگ مقاومت در پایان پیشنهاد می کند، چون غربیها در یک اقدام اهانتآمیز فیلم سینمایی «آرگو» را که به تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران توسط دانشجویان ایرانی در سال 58 اشاره دارد، با نگاه غربی و آنگونه که در اهداف خودشان بیان شده، توسط کمپانی آمریکایی برادران وارنر به تصویر کشیدهاند، ما هم 58 سفارت آمریکا را با نگاه خودمان و آنگونه که در اهداف خودمان بیان شده، توسط کمپانی لبنانی برادران حزب الله منفجر کنیم تا درس عبرتی باشد برای همه ...
قاعدتا این پیشنهاد به عنوان پیشنهاد فرهنگی به کمیسیون فرهنگی مجلس تقدیم می شود و با تایید نماینگان در دوران وزارت باقر بنایی عملیاتی خواهد شد.
هومن اژدری و شیطان پرستی

هومن اژدری یکی از خوانندگان و نوازندگان راک ایرانی است که مالزی را برای ادامه ی فعالیت هنری خودش انتخاب کرده است. او در سال های گذشته با گروه های مختلفی همکاری داشته و آثاری منتشر کرده است. هومن می گوید: « در ایران هم گاهی سبک زندگی به نوعی اعتراض بدل شده است. به هرحال، میل به تغییر و عصیان در موسیقی راک همیشه حضور داشته و شاید همین امر موجب شد که در ایران با محدودیت بیشتری روبرو شود. موسیقی راک در گذشته، اینقدر اعتراضی نبود. بیشتر فلسفی بود. اشعار فلسفی و گاه عرفانی مانند حافظ را کار می کردند، ولی با شرایطی که در ایران به وجود آمد، جنبه اعتراضی در راک ایرانی قوی تر شد.... ما راک خودمان را داریم. مثل راک ترک در ترکیه. ما ایرانی ها هر کاری کنیم باز ویژگی های خاص خودمان را در موسیقی نشان می دهیم.... اول این که عده ای از دوستان عمدا برخی از گام های ایرانی را در ملودی ها استفاده می کنند، ولی من سعی می کنم خودم را به راک اصلی نزدیک تر کنم. با این حال، من هم ایرانی هستم و وقتی کار من شنیده می شود، کاملا متفاوت با راک آمریکایی است. کسانی که این را می شنوند ممکن است به خاطر همین تفاوت خوش شان بیاید.»

راک شیطان پرستی است؟
« من نه شیطان پرستم و نه چیز دیگری. راک موسیقی هایپر است. طبیعت و ریتم و آهنگ آن طوری است که با شنیدنش ضربان قلب بالا می رود. وقتی ضربان قلب بالا می رود، آدرنالین ترشح می شود و احساس هایپر بودن به شنونده دست می دهد. این یکی از چیزهایی است که خوشایند خیلی از حکومت ها نیست. دوست دارند مردم همه خموده و افسرده باشند، چون وقتی کسی خموده باشد، می توان راحت زد توی سرش و هر کاری ازش خواست. وقتی در ایران اجرا داشتیم و همه هایپر می شدند و شروع می کردند به جیغ زدن، بعضی ها وحشت زده می شدند، ولی ما می دانستیم همه چیز خوب است و اینها دارند تخلیه انرژی می کنند. بعد از آن هم هیچ اتفاقی نمی افتاد. نه جنگی نه دعوایی. همه چیز به خوبی برگزار می شد. فکر می کنم دلیل دیگر این محدودیت ها، همان مسایل شیطان پرستی باشد. من نمی خواهم وارد سیاست شوم، ولی هر وقت باید مردم را از چیزی بترسانند. وقتی دشمن کم می آورند، می گویند از شیطان پرست ها بترسید. حالا اینها که هستند و از کجا آمده اند، معلوم نیست. مگر این بچه های بیست یا سی ساله در همین مملکت بزرگ نشده اند؟....... حاصل این برداشت های غلط این شد که امروز ما از نظر استانداردهای موسیقی عقب هستیم، حتی از لحاظ استاندارد صدابرداری ، خوانندگی، تنظیم کنندگی.»

آلبوم های هومن اژدری
« من یک آلبوم تری پاپ کار کردم به نام " میوت ایجنسی" که خواننده بودم. آهنگساز آن سیاوش امامی بود و آقای سامان مقدم هم یک کلیپ ساختند که در " میوزیک اف نیشن" هم پخش شد. یک آلبوم شخصی که با آلبوم اولم بود به نام جمله ی معروف که آرش سبحانی گیتار بعضی از تراک هاش را اجرا کرد و باقی را هم مسعود همایونی زد. عین الهب کیوانشکوه هم درامز زد. آلبوم خوبی شد، اما 6 سال در انتظار مجوز در ارشاد ماند. ما هم دیگر قیدش را زدیم. با گروه خودمان مد سیتی را شروع کردیم وچهار تا آلبوم دادیم که آخری همان بود که در آن استودیو پلمپ شد و رفت. در حال حاضر نیز آلبوم فارسی را کامل می کنم. در عین حال یک آلبوم با مستر راک اندرول داریم که در حال اتمام است.»
کار در کلاب را چطور است؟
هومن اژدری در کنار تولید موسیقی در کلاب های مختلف کار می کند.« خیلی ها فکر می کنند خوب است، ولی من آن را دوست ندارم. از سوی دیگر، مجبوریم در کلاب ها کار کنیم، چون مکان دیگری نیست. اجرای غیر کلابی خیلی بهتر است. مخصوصا خودم چون سولو هم اجرا می کنم. در کلاب ها چون مردم خیلی مست اند و چیزی نمی فهمند. من صدای خودم را هم به زور می شنوم. جایی که برنامه موسیقی برگزار می شود، همین جور جاهاست. کلاب، بار، رستوران. شوها و کنسرت هایی هم می گذارند که البته رسیدن به شرکت در آنها خیلی طول می کشد. اینجا گروه های موسیقی خیلی زیادند و خیلی هم خوب کار می کنند. رقابت خیلی سنگین است، مخصوصا بین خودشان. گروه های راک شان خیلی عالی هستند. از ما ایرانی ها جلوتر هستند. بسیار با استعداد و با هوش و حرفه ای هستند و بدون حاشیه کار می کنند.»
خواندن به انگلیسی
« اوایلش انگلیسی خواندن برایم غیرعادی بود، ولی به مرور زمان طبیعی شده. شعرها را خودم می نویسم، معمولا اینطور است که خواننده های راک خودشان می نویسند. اینکه چقدر موفق بودم، دوست های انگلیسی و امریکایی که می شنوند می گویند ما مشکلی با آنها نداریم. بعضی ها هم بیشتر علاقه نشان می دهند.»
این هم خیانت موجه هومن اژدری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر