جنبش راه سبز - خبرنامه |
- روسیه انقلابیون لیبی را به رسمیت شناخت
- یازده مدیر وزارت خارجه جمهوری اسلامی به طور همزمان تغییر کردند
- انتقاد مهدیه گلرو از مجازاتهای خانوادگی
- انتقاد امام جمعه ارومیه : با روند فعلی، دریاچه ارومیه تا چهار سال دیگر خشک می شود
- اگر به مسئولیت خود عمل نکنید، این خلاء را قدرتها پر می کنند
- هفت پرده: از سه محکوم سینما تا لغو کنسرت همایون شجریان!
- تک عکس - عکس ماهواره ای از دریاچه ارومیه
- مهدی کروبی: استوار ایستاده ام و ذره ای از مواضع خود کوتاه نخواهم آمد
- اتهام اشکان ذهابیان، فعال دانشجویی دفتر تحکیم، دیدار با مراجع قم بوده است
- ادامه بی خبری از بازداشت شدگان آذربایجانی مراسم افطاری
روسیه انقلابیون لیبی را به رسمیت شناخت Posted: 01 Sep 2011 02:59 AM PDT مواضع متناقض پسران قذافی جــرس: در آستانه سقوط کامل حکومت معمر قذافی و در حالیکه آخرین مقاومت حامیان رهبر مخلوع لیبی در حال پایان یافتن بوده و انقلابیون در حال تصرف تمامی نقاط کشور می باشند، در مسکو اعلام شد که روسیه، «شورای ملی انتقالی لیبی» را به عنوان عنوان هیئت حاکمه آن کشور به رسمیّت شناخته است.
|
یازده مدیر وزارت خارجه جمهوری اسلامی به طور همزمان تغییر کردند Posted: 01 Sep 2011 02:13 AM PDT جـــرس: یک هفته پس از آنکه اعلام شد تمامی معاونان فعلی وزارت خارجه جمهوری اسلامی تغییر خواهند کرد تا افرادی دیگر به جای آنها منصوب شوند، یازده مدیر وزارت امور خارجه تغییر کردند و وزیر خارجه در همین زمینه اعلام كرد: بازنگری در ساختار وزارت امورخارجه متناسب با تحولات و نیازهای روز صورت گرفته است.
وی در تشریح تغییرات صورت گرفته در راستای چابك سازی و افزایش كارآمدی این وزارتخانه، افزود: دیپلماسی عمومی در داخل و خارج از كشور بسیار مهم بوده و با توجه به ضرورت افزایش ارتباطات مردمی، دانشگاهی و نهادهای مردمی در داخل و ضرورت تبیین و روشنگری و هدایت افكار عمومی در جهت تحقق اهداف ترسیم شده برای سیاست خارجی در خارج ، مركز دیپلماسی عمومی و رسانه ای در ساختار جدید ایجاد شد.
١- رامین مهمانپرست – سخنگو و رئیس مركز دیپلماسی عمومی و رسانه ای گفتنی است هفته گذشته روزنامه كیهان به نقل از منابعی در دولت نوشته بود علی آهنی معاون اروپای وزارت خارجه، که پیش از این نیز سفیر جمهوری اسلامی در فرانسه بود، مجددا به این سمت منصوب شده است.
|
انتقاد مهدیه گلرو از مجازاتهای خانوادگی Posted: 01 Sep 2011 03:03 AM PDT در نامه ای به صادق لاریجانی جرس: مهدیه گلرو، نائب دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه علامه و عضو شورای دفاع از حق تحصیل با انتشار نامهای از زندان اوین، نسبت به بیعدالتیهای صورت گرفته در حق همسرش اعتراض کرده و آن را مصداقی برای "مجازاتهای خانوادگی" خوانده که در دو سال اخیر باب شده است.
وحید لعلی پور، همسر این فعال دانشجویی، که اسفند ماه همان سال با قید وثیقه از زندان آزاد شده بود، در دادگاه به تحمل یک سال حبس تعزیری و یک سال حبس تعلیقی محکوم و در آخرین روز مرداد ماه سال جاری برای گذراندن حکم یک سال محکومیت بازداشت شد. بازداشت لعلیپور که پیش هیچگونه فعالیت سیاسی نداشته است، بنا به اذعان ماموران امنیتی، تنها بهانهای برای فشار به مهدیه گلرو بوده است و پس از آن نیز به دلیل پیگیری پروندهی همسرش برای اجرای حکم به زندان برده شد.
اینجانب مهدیه گلرو از تاریخ 11/9/89 در بازداشت به سر می برم، که در طول یک سال و 9 ماه تنها حقوق رعایت شده ام به عنوان محکوم تنها 2 ملاقات حضوری (با عنایت به زمان محکومیت گذرانده) و مرخصی 48 ساعته (ساعت 22:30، 25 تیر لغایت 9 صبح 28 تیر ماه) بوده است، و هم اکنون همسرم در بند 350 از تاریخ 1 شهریور، سومین سالگرد ازدواجمان که تنها یکی از آن سه را کنار هم گذراندیم که البته تقارن اصرار به معرفی در آن روز خود قابل بحث است، در حال گذران دوره محکومیت می باشد. لذا لازم می دانم نکاتی را عرض آن مقام به عنوان بالاترین مقام قضایی برسانم. 1- پس از بازداشت و انتقال به بند امنیتی 209 و اعتراض به بازداشت همسرم بازجوی پرونده اذعان فرمودند "به دلیل رابطه نزدیک و حسی - عیاق بودن شما- ما وی را بازداشت کرده ایم تا با تو راحت تر کنار بیاییم!" علاوه بر این در تمام طول 21 ماه که مسئله پرونده سازی برای همسرم فشار روحی مضاعفی را بر من داشت بارها به آقایان لواسانی و رشته احمدی درباره پرونده گفتگو داشته ایم که در جواب آنها اظهار می داشتند "عملکرد تو بر پرونده وی اثر خواهدداشت" برای فشار روانی بر من و خانواده ام قریب 5 ماه ممنوع الملاقاتی را تحمل کرده ام درصورتی که این علاوه بر مجازات برای خودم به عنوان محکوم هزینه روانی و بار حسی فراوانی را به همسرم تحمیل نمود. هم اکنون با جلب نظر شما به اصل "شخصی بودن جرم و مجازات" سؤال مطرح شده این است که آیا نباید این ماده قانونی که اصلی از قانون اساسی درباره من و همسرم که تنها قریب 1 سال را در کنار هم بودیم و قریب 2 سال را در زندان گذرانده ام رعایت می شد؟ لازم به ذکر است که قاضی تجدیدنظر، آقای موحد، 1 سال از حکم همسرم را به حالت تعلیق درآورد با ذکر این مطلب به طور مکتوب در حکم "به دلیل جوانی و اینکه تازه ازدواج کرده اید و همسرت مدت طولانی است که در زندان به سر می برد، یک سال را تعلیق نموده ام." آیا این خود نشان دهنده پرونده سازی و ارتباط این دو پرونده با یکدیگر نیست؟! 2- مسئله دوم که در طول این 21 ماه بارها ذهنم را به خود درگیر نموده دخالت بازجو و وزارت فخیمه اطلاعات در لحظه لحظه پرونده بوده است، مسئله ممنوع الملاقاتی که مقامات قضایی گزارش اطلاعات را دخیل می دانستند و مأموران وزارت دستور قوه را مهم می نمایاندند. وقتی در فروردین سال جاری بدون نشان دادن دستور و حکم قضایی به انفرادی منتقل شده ام و در ملاقات با دادستان تهران و آقای لواسانی هر دو خود را بی خبر معرفی کرده و حتی جناب دادستان فرمودند "من از سایت ها متوجه شده ام سریع دستود دادم به بند بازگردید" و جناب لواسانی هم مرتب از پیگیری های بی وقفه خود برای پایان انفرادی سخن می گفتند، اما سؤال اینجاست که براساس اصل "استقلال قضایی" من حرف کدام مرجع را باید حجت بدانم، آیا اگر این اصل رعایت می شد برای مرخصی، عفو یا آزادی مشروط نیاز به استعلام از وزارت اطلاعات و بازجوهای پرونده که تنها مسئول تکمیل پرونده و تحویل آن به مراجع قضایی است ضروری بود؟ 3- نکته آخر اینکه در طی زمان سپری شده که 25 و 26 سالگی من و 26 و 27 سالگی همسرم، که از روزهای بی بازگشت جوانی ام است من به عنوان دانشجوی ستاره دار که عضو شورای دفاع از حق تحصیل بوده ام پس از اخراج در سال 86 و توقف تحصیلم در آخرین روزهای فارغ التحصیلی تنها در پی احقاق حق تحصیل که در قانون اساسی به عنوان حق غیرقابل سلب مطرح شده بوده ام و به این دلیل روزها را در وضعیت امنیتی بند زنان بدون امکانات اولیه زندان (تلفن، هواخوری و ملاقات حضوری) گذرانده ام، و بارها و بارها تقاضای بازبینی پرونده ام را نموده ام، همسرم که تنها به جرم حمایت از من 31 روز در انفرادی بدون بازجویی و پس از آن در طی 3 ماه در 209 تنها 2 بار بازجویی، 1بار برای تفهیم اتهام و بار دوم که سؤالهایی از قبیل «آیا خوشبختی و آیا همسرم را مقصر نمی دانی؟» احساساتش مورد هجوم قرار گرفته، متأسفانه تقاضای من از مراجع قضایی همچون دادستان تهران و معاون ایشان موردتوجه قرار نگرفت، اما حالا با توجه به ماده 168 قانون اساسی تقاضا دارم پرونده همسرم که تنها چند صفحه است در یک بعدازظهر طولانی تابستان که زمان کوتاهی را خواهدگرفت مطالعه نمایید تا شاید پایانی بر مجازات های خانوادگی باشد که در طی 2 سال اخیر باب شده است. |
انتقاد امام جمعه ارومیه : با روند فعلی، دریاچه ارومیه تا چهار سال دیگر خشک می شود Posted: 01 Sep 2011 01:35 AM PDT جــرس: در پی اعتراضات گستردۀ مردم آذربایجان نسبت به سوء مدیریت دولت در روند خشک شدن دریاچه ارومیه، امام جمعه ارومیه ضمن تاکید بر لزوم توجه ویژه مسئولان و نمایندگان مردم در مجلس به موضوع احیای دریاچه ارومیه، اظهار داشت با ادامه روند فعلی این دریاچه تا چهار سال آینده به صورت کامل خشک میشود.
|
اگر به مسئولیت خود عمل نکنید، این خلاء را قدرتها پر می کنند Posted: 01 Sep 2011 12:44 AM PDT هشدار بنی صدر به ایرانیان پیرامون وقایع لیبی جــرس: اولین رئیس جمهور ایران با تاکید مجدد بر عنصر "استقلال" در جریان مبارزۀ سیاسی و انتقال قدرت، در خصوص رخدادهای لیبی و انتقادات وارده به دیدگاهش اظهار داشت "تجربه لیبی به مردم ایران درس می دهد که اگر خود عمل نکنید، اگر روی حقوقتان نیاستید و خودتان عمل نکنید، این خلاء را مثل لیبی قدرت ها پر می کنند، و بر سرنوشت شما مسلط می شوند.
|
هفت پرده: از سه محکوم سینما تا لغو کنسرت همایون شجریان! Posted: 31 Aug 2011 07:04 PM PDT سعید زندگانی جرس - در "هفت پرده" این هفته ابتدا به جشن انجمن فیلم کوتاه ایران می رویم که دو فیلمساز بزرگ کشورمان در آن روی صحنه آمدند تا نشان "ایسفا" را به بانوی سینمای ملی ما بدهند، که هر سه به نوعی محکوم و محروم از کارند؛ در پرده دوم خبر حضور فیلم یکی از این سه (جعفر پناهی) را در پنجاه جشنواره بین المللی می خوانیم؛ در پرده سوم به جنجال رسانه ای در مورد سخنان واعظ معروف شهر شیخ حسین انصاریان می پردازیم؛ دلیل دشمنی برخی از مسئولین و ارباب رسانه های حکومتی با علی دائی موضوع پرده چهارم این هفته است؛ در پرده پنجم و ششم دو داستان خنده دار اما تلخ در مورد سانسور کتاب را از زبان نویسندگانشان می شنویم که هردو می گویند دیگر از خیر انتشار کتابهایشان گذشته اند؛ و درپرده آخر پی می بریم که اداره اماکن تبریز مجوز نداده و باردیگر کنسرت همایون شجریان در این شهر لغو شده است! به این سه نگاه کنید که هریک بزرگند و اعتبار سینمای ایران ، اما درحکومت جمهوری اسلامی هر کدام به نوعی محکومند و ممنوع از کار درسینما و فعالیتهای فرهنگی! از راست: رخشان بنی اعتماد، ناصر تقوائی وجعفر پناهی. تقوائی و پناهی شب عید فطر در چهارمین جشن مستقل انجمن فیلم کوتاه ایران، روی صحنه آمده بودند تا نشان "ایسفا" را به بانوی اول سینمای کشورمان رخشان بنی اعتماد بدهند و از او قدردانی کنند. "ایسفا" کوتاه شده نام انگلیسی انجمن فیلم کوتاه ایران است.
به گزارش خبرگزاری "ایسنا" اهالي فيلم کوتاه شامگاه سه شنبه نهم شهریور ماه و شب عید فطر در تالار "ایوان شمس" گرد آمده بودند تا علاوه بر معرفي بهترينهايشان دربخشهاي مختلف، نشان«ايسفا» را هم با دستان ناصر تقوائی و جعفر پناهی، به خانم بنی اعتماد اهدا کنند. تقوائی خود سال گذشته این نشان را گرفته بود و عباس کیارستمی یک سال پیش از او. امسال در این جشن از بازیگران نگار جواهریان و شهاب حسینی نیز بخاطر حضور پربار در فیلمهای کوتاه قدردانی به عمل آمد. بنی اعتماد هنگام در یافت این نشان گفت: "تشکر ميکنم از انجمن فيلم کوتاه که تقاضاي عضويت مرا پذيرفتند و به عنوان عضو انجمن فيلم کوتاه صاحب کارت شدم. ممنون هستم از تمامي زحماتي که کشيديد و مرا شايسته دريافت اين جايزه دانستيد و خوشحالم که از آقايان پناهي و تقوايي اين جايزه را ميگيرم؛ اما خوشحالتر ميشدم اگر جعفر پناهي فيلم ميساخت و اگر سياستگذاران سينمايي کشور به جاي آنکه به دنبال آيين نامههايي براي محدوديتها بودند، فکر ميکردند به اينکه در فرداي تاريخ چه کسي جواب خواهد داد که يگانه ناصر تقوايي چرا فيلم نساخت؟" ناصر تقوايي هم با اشاره به مراسم بزرگداشت رخشان بنياعتماد در شب کارگردانان گفت: "چند ماه قبل درباره خانم بني اعتماد صحبت کردم. زماني که ما جوان بوديم، واقعا درست این بود که بين ما يک بانوی فيلمساز هم باشد. دلمان به فروغ (فرخزاد) خوش بود که متأسفانه عمرش کوتاه بود و انتظارها برآورده نشد. اما خوشحالم نسل بعد ازما يک بانوي فيلمساز درجه اول دارد به نام رخشان بنياعتماد. تا همين چند سال قبل دختران ما فقط عشق بازيگري داشتند اما رخشان، باعث اين تحول شد." اميرشهاب رضويان بازیگر نام آشنای سینما و تلویزیون که اجرای این مراسم را برعهده داشت، با اشاره به سالن ايوان شمس که شهرداري تهران در اختيار جشن فيلم کوتاه گذاشته بود، گفت: "اي کاش شهرداري خانههاي دايي جان ناپلئون و پروين اعتصامي را ميخريد تا تخريب نشوند." اشاره او به حکمی بود که دیوان عدالت اداری داده تا این دو خانه که از سوی سازمان میراث فرهنگی کشور ثبت ملی شده اند، به مالکین خصوصی آنها برگردانده شود که قصد تخریب و ساخت و ساز در آنها را دارند. رضویان خبر داد که سينماگران در حال نوشتن نامهاي هستند تا شهرداري اين خانهها را خريداري کند. "این یک فیلم نیست" پناهی به پنجاه جشنواره می رود اگرچه جعفر پناهی اجازه خروج از کشور را ندارد، اما فیلم کوتاهی که از یک روز زندگی او در خانه اش در تهران ساخته شده و خود بازیگر آن است، به پنجاه جشنواره مختلف در سراسر جهان دعوت شده است. بنا به گزارش شرکت "واید منیجمنت" پخش کننده «این فیلم نیست» ساخته مشترک جعفر پناهی و مجتبی میرتهماسب، این فیلم پس از اولین حضور بین المللی خود در بخش رسمی جشنواره فیلم "کن" 2011 به بیش از پنجاه جشنواره در پنج قاره جهان دعوت شده است. به گزارش خبرگزاری "ایلنا" پس از جشنواره کن، جشنواره فیلم "ونیز" همین روزها میزبان این فیلم در بخش نمایش ویژه است و این در حالی است که به ندرت فیلمی که در یک جشنواره رده الف شرکت می کند امکان حضور در جشنواره رده الف دیگر را می یابد. به دلیل این ویژگی و به خاطر احترام به انتخاب جشنواره ونیز، پخش کننده جهانی، حضور "این فیلم نیست" را در سایر جشنواره هایی که فیلم را از فاصله کن تا ونیز درخواست کرده بودند، منتفی دانست و صرفاً فیلم را در دو جشنواره ی "پاریس" و "تولوز" (به دلیل حق کشور صاحب پخش جهانی فیلم) به نمایش درآورد. پس از ونیز حضور جهانی "این فیلم نیست" به ترتیب در جشنواره های مونترال (کانادا)، تورنتو (کانادا)، اسپلیت (کورواسی)، نورنبرگ (آلمان)، هامبورگ (آلمان)، ونکوور (کانادا)، نیویورک (امریکا)، بیروت (لبنان)، پوسان (کره جنوبی)، ریودوژانیرو (برزیل)، وارساو (لهستان)، والدیویا (شیلی)، آنتالیا (ترکیه)، لندن (انگستان)، مسکو (روسیه)، ویناله (اتریش)، کپنهاگ (دانمارک)، بریسبان (استرالیا)، سوویل (اسپانیا)، استکهلم (سوئد)، لوبلیانا (اسلوونی)، آمستردام (هلند)، توکیو فیلمکس (ژاپن)، آنکارا (ترکیه)، دوبی، هنگ کنگ و استامبول (ترکیه) قطعی اعلام شده است. طبق گزارش پخش کننده ی فیلم، اکران عمومی "این فیلم نیست" از 28 سپتامبر (6 مهرماه) در سینماهای فرانسه آغاز خواهد شد و تا کنون نمایش فیلم در 50 سالن سینمای فرانسه قطعی شده است. مراسم افتتاحیه فیلم 19 سپتامبر (28 شهریور ماه) در "سینماتک پاریس" با حضور کوستاو گاواراس، سرژ توبیانا، پحش کنندگان جهانی و همچنین حامیان فیلم شامل انجمن مولفین و کارگردانان فرانسه، جشنواره جهانی فیلم کن، روزنامه لوموند، روزنامه لیبراسیون و بسیاری از شخصیت های فرهنگی و سینمایی این کشوربرگزار خواهد شد. پس از فرانسه نمایش جهانی فیلم در ایتالیا، ژاپن، استرالیا، برزیل و کشورهای دیگر ادامه خواهد یافت. در خلاصه داستان فیلم آمده است که جعفر پناهی و مجتبی میرتهماسب، تلاش می کنند تا از طریق به تصویر کشیدن یک روز از زندگی جعفر پناهی، شرایط امروز سینمای ایران را نشان دهند. خبرگزاری فارس از شیخ حسین انصاریان رودست خورد! رسانه های حکومتی در جمهوری اسلامی، نه تنها "اخبار و مصاحبه های "ویژه" منتشر می کنند که راست و دروغ آنها معلوم نیست، بلکه خود را مختار می دانند که از سوی دیگران تکذیبیه هم صادر کنند، حتی اگر این آدم شیخ حسین انصاریان واعظ معروف تهران باشد که رهبر نیز پای موعظه هایش می نشیند و با سخنان سوزناک او برای شهدای کربلا و شهید محراب اشک می ریزد. اما این بار به نظر می رسد که این شیخ است که به خبرگزاری فارس رودست زده است! رسانه های ایران چند روز پیش به نقل از سایت "آینده" مطلبی منتشر کردند که شیخ حسین انصاریان در مراسم احیای شب بیست و سوم رمضان (دوشنبه 31 مرداد) در حسینیه همدانیها و در سخنان خود گفته است "ای مردم، انقلابی که ما می خواستیم این نبود!" و بهمین جهت از مردم ایران بابت اینکه آنان را با سخنان خود به خیابانها آورده، عذر خواهی کرده است. هنوز مرکب این خبر خشک نشده بود که خبرگزاری فارس که دوقلوی روزنامه کیهان تهران خوانده می شود، در خبری ویژه و گفت وگوی اختصاصی با واعظ، از قول او نوشت که "من بخاطر انقلاب از مردم عذرخواهی نکردم، بلکه عذرخواهی ام بخاطر بدحجابی در جامعه و وجود جریان انحرافی بود"؛ که این جریان انحرافی همان شاخه اسفندیار رحیم مشائی در دولت است که این روزها تمامیت خواهان یادگرفته اند کاسه کوزه ناکارآمدیها ی خود را بر سر آن بشکنند. بدنبال انتشار این تکذیبیه اما، سایتی که ناشر سخنرانی ها و نوشته های شیخ حسین انصاریان است و او را "حضرت استاد حسین انصاریان" می خواند تا همردیف استاد مطهری و استاد جعفری قرارش دهد، انجام هرگونه مصاحبه انصاریان با رسانه ها را تکذیب کرد و بخشهایی از سخنان وی را که در شب احیا ایراد شده منتشر ساخت که خواندنی است: "ای صاحب ما، همه کاره ی ما، ای دلسوز ما، ای که در خلوت برای ناراحتی های ما گریه می کنی و دعا می کنی، دلت می خواد زودتر بیای مارو نجات بدی، دیگه برامون ثابت شد به کسی دل خوش نباشیم. محبوب ما، هممون گرفتاریم، همه مشکل داریم، معنوی که خیلی مشکل داریم، مادی هم مشکل داریم. گره به کار هممون خورده ...به خدا قسم مردم، امثال ما که هیچ توقعی نداشتیم قبل از انقلاب، اگه زندان رفتیم، اگه اعلامیه امضا کردیم ، اگه تو خیابونا اومدیم، اگه شما رو تشویق کردیم بیاین تو خیابونا، تمام نیت مون این بود که شما دیگه مشکلی نداشته باشید، رنجی نداشته باشید، گرانی نداشته باشید، این همه فساد دوباره به شما مسلط نشه، اما نشد. امثال ما تقصیر ندارن، ما هم برای شما خیلی ناراحتیم کاری هم دستمون نیست براتون انجام بدیم، خیلی ازما بودن دنبال صندلی نرفتن و نمی خواستن برن، الان هم هیچ گونه برنامه مادی و دنبال صندلی رفتن ندارن، فقط ناراحتن برای شما با این که ماتقصیر نداریم. دلمون نمی خواست اینگونه بشه، به جان امام زمان، اقلا امثال مارو ببخشید ،ما نمی خواستیم به اینجا برسه کار، شما مارو گذشت کنید! الهی ، خدایا میدونی ماها چه نیتی برای این مردم بزرگوار داشتیم، عملی نشد. خدایا خیلی جاهای این انقلاب به دست نامحرمان افتاده، دلشون نمی سوزه برا بندگان تو، حتما هم این مردم بزرگوار با اخلاق از این همه مشکلات پیش آمده مارو می بخشند"! خبرگزاری فارس با انتشار این متن در "پایگاه اطلاع رسانی استاد حسین انصاریان" که سایت رسمی شیخ است، بر آشفت و اعلام کرد که هر آنچه در مورد مصاحبه شیخ و تکذیبیه او نوشته واقعیت دارد و نه تنها چند نفر در دفتر حسینیه همدانیها شاهد این گفت و گو بوده اند، بلکه نوار صوتی آن نیز موجود است. "فارس" گفته بود که اگر واکنشی از سوی شیخ نبیند، بر خود واجب می داند که این فایل صوتی را منتشر سازد. اما شیخ مجددا نه تائید کرد و نه تکذیب و خبرگزاری فارس لازم ندید ماجرا را بیش از این ادامه بدهد. گوئی این بار شیخ حسین انصاریان بود که به "فارس" رودست می زد! مسجد جامعی، "استاد عزیز" علی دائی؟ علی دائی طرفداران بسیاری دارد، که البته این چندان عجیب نیست. او اسطوره فوتبال ایران و آقای گل جهان در بازیهای ملی است و همین موجب می شود هر ایرانی میهن دوستی، دائی را هم دوست داشته باشد که پاره ای افتخار آمیز از این میهن است. عجیب اینجاست که آقای گل جهان مخالفان و حتی دشمنان زیادی هم دارد که گاهی از هیچ توهینی به او ابا ندارند و حتی اوباش را مامور می کنند بروند و کاپیتان و مربی پیشین تیم ملی فوتبال ایران را با مشت بکوبند! این مخالفتها بیشتر برمی گردد به رک گوئی و بی پروائی اسطوره که گاهی شاید فراموش می کند در کجا زندگی می کند؛ چنانکه اخیرا در پاسخ به سوال خبرنگاری که از او پرسيد چرا بعضيها نميخواهند چهرههاي محبوب و مطرح در فوتبال ما محبوب بمانند؟ گفت: "ليگ ايران را نميتوان با ليگهاي ديگر دنيا مقايسه كرد و فرهنگ حرفهاي آنها را نميشود با فرهنگ حرفهاي ما مقايسه كرد. ورزش ما بيشتر سياسي است تا ورزشي. خيليها دنبال استفاده سياسي از ورزش و خصوصا فوتبال هستند و به اين دليل خيلي از حرمتها نگه داشته نميشود."
به گزارش خبرآنلاین، باشگاه راه آهن در یک شب از بابک معصومی کاپیتان تازه درگذشته تیم ملی فوتسال و آمنه بهرامی دختر قربانی اسید پاشی، تجلیل به عمل آورد؛ مراسمی که اشک های بسیاری را از چشمها جاری کرد. مراسم درحالی برگزار شد که در ورزشگاه روبرویی یعنی شهید دستگردی، تیم دایی بازی داشت. از یک طرف صدای بوق و فریادهای استادیومی و از یک طف اکوی نوای آهنگ و سخنرانی در هم تنیده بود. حرف های آمنه بهرامی و اشک های مادر بابک معصومی فضایی خاص به شب آخر تجلیل ها در راه آهن داده بود... کمی قبل از شروع صحبت های احمد مسجد جامعی، علی دایی خسته از مسابقه ای سخت و البته شاکی از وضع داوری، خود را به مراسم رساند. حالا نوبت او بود که از بابک بگوید: "بابک و من اگرچه هیچ وقت همبازی نبودیم اما بارها با هم بودیم. در اردو ها، برنامه های مختلف. او نه فقط برای ورزشکاران که اصلا اسوه مبارزه با سرطان شد. پسری که الگوی اخلاق بود با مبارزه جانانه اش توانست سرطان را شکست بدهد اما این قدر بی وفایی دید که... راستش وقتی برادرش آن حرف ها را درباره فوتش زد، دل همه عاشقان فوتبال سوخت. او این همه جنگید و سرطان را شکست داد اما بی وفایی های عده ای در فوتبال کارش را به سکته مغزی رساند." دایی با بغض حرف می زد و بعد از کمی مکث چند کلمه ای درباره آمنه بهرامی گفت: "ایشان هم با کاری که کردند به همه ما یاد دادند که گذشت یعنی چه! فکر نمی کنم هیچ یک از ما برای مسائلی خیلی کوچکتر از این حاضر باشیم از حق مان بگذریم اما این خانم کاری کرد تا همه ما درس بگیریم. اگرچه من هم مثل استاد بزرگوارم جناب آقای مسجد جامعی عزیز اعتقاد دارم حتی اگر آمنه ببخشد جامعه مسئول این فاجعه را نمی بخشد و مجازات می کند"! ممیزی "بوی تلخ فهوه" در چاپ پنجم مجموعه داستان "بوی قهوه تلخ" نوشته سعید عباسپور تاکنون چهار بار چاپ شده است اما سانسورچی های اداره کتاب وزارت ارشاد در چاپ پنجم آنرا مشمول حذف سه داستان دانستند که نویسنده در مخالفت با این تغییر گسترده در اثرش، اعلام کرد مجموعه داستان «بوی تلخ قهوه» دیگر منتشر نمیشود. عباسپور با اعلام این خبر به خبرنگار مهر گفت: "برای چاپ پنجم مجموعه داستان «بوی تلخ قهوه» به من گفته شد که باید سه داستان از جمله داستان محوری کتاب را که عنوان مجموعه هم برگرفته از آن است، حذف کنم." چاپ نخست این کتاب 204 صفحهای سال 84 از سوی انتشارات ثالث روانه بازار شد. نویسنده افزود: "در این کتاب سه داستان «بوی تلخ قهوه»، «خوشبختی» و «قصه شماره یک» حذف شد و بعد برایش مجوز صادر کردند که من با این مسئله مخالفت کردم و لذا مجموعه داستان «بوی تلخ قهوه» دیگر منتشر نمیشود." عباسپور اضافه کرد: "مجموعه داستان «نم و نسیم و نارنج» هم که از چند ماه پیش از سوی نشر ثالث دادم به اداره کتاب رفته، هنوز پاسخی دریافت نکرده است." به گفته وی این کتاب 100 صفحهای شامل دو داستان بلند عاشقانه با عناوین «نم و نسیم و نارنج» و «راویان روایت تو» است که داستان اولی با مولفههایی از موسیقی و دیگر شاخههای فرهنگی گره خورده و داستان دومی هم در عین عاشقانه بودن، از نظر موضوعی با داستانهای قبلی عباسپور همخوان است و پسزمینه روانشناختی و روابط انسانها با همدیگر را دنبال میکند. سانسورچی: به دنیا آمدن کره اسب بدآموزی دارد! در حالی که وزیر ارشاد جمهوری اسلامی معتقد است رسانه ها در مورد سانسور کتاب در اداره کتاب این وزارتخانه بزرگ نمائی می کنند، جالب ترین داستان سانسور این هفته در مورد داستان "سوران سرد" نوشته جواد افهمی اتفاق افتاده است که ممیزان به او گفته اند باید ماجرای به دنیا آمدن کره اسب را از کتابش در چاپ سوم حذف کند چون بدآموزی دارد؛ اما نویسنده می گوید این بار کوتاه نمی آید و زیر بار سانسور نمی رود! افهمی در این مورد به خبرگزاری مهر گفته است: "رمان دفاع مقدسی «سوران سرد» برای انتشار چاپ سومش باید دوباره اصلاح شود، اما این بار دیگر کوتاه نمیآیم؛ چون برای چاپ دوم اصلاحیههایی اعمال کرده بودند و اگر این بار هم کتاب اصلاحیه بخورد، دیگر چیزی از «سوران سرد» باقی نمیماند." نویسنده با اشاره به تجدید چاپ رمان «سوران سرد» گفت: "این رمان پیش از این که به چاپ برسد، مشکلی نداشت و اصلاً حرفی از اصلاحیه برای انتشار آن به میان نیامد، اما برای چاپ دوم حدود ده مورد اصلاحیه به آن خورد که اعمال شدند. حالا برای چاپ سوم هم سه صفحه با فونت ریز شامل حدود چهل اصلاحیه به کتاب خورده است. چرا وقتی کتاب برای اولین بار چاپ میشد، این مشکلات برای آن وجود نداشت و حرفی از اصلاحیه زده نشد؟" نویسنده یکی از موارد مورد نظر ممیزان را چنین بیان می کند: "برای این نوبت از چاپ کتاب میگویند چگونگی به دنیا آمدن یک کره اسب از یک مادیان، بدآموزی دارد و باید از داستان حذف شود. وقتی میدانی که هر روز یک ایراد به کتابت وارد میکنند، یا کتابی هم که برای چاپ به ارشاد ارسال میشود چاپ نخواهد شد، اگر سنگ هم باشی، انگیزهات را از دست خواهی داد. نویسنده با خود خلوت میکند تا داستانش را بنویسد. در همین حال تماس میگیرند و میگویند کتابت باید این اصلاحات را داشته باشد. در این شرایط چگونه میتوان نوشت؟" افهمی که کتاب پرفروش "تاکسی سمند" از اوست، ادامه می دهد: "رمان «خورشید بر شانه راستشان میتابید» من در محافل ادبی مورد تحسین قرار گرفته، اما بعد از یک سال و نیم که در نوبت مجوز گرفتن است، هیچ خبری از آن نیست. اصلاحیه اول را که روی کتاب انجام دادم، به ارشاد ارسال شد. دوباره شایسته اعمال اصلاحیه دانسته شد و آن را اصلاح کردم، اما با وجود این که اصلاحات دوم را روی آن انجام دادم و به ارشاد فرستادم، خبری از آن نشد. هر نویسندهای دوست دارد کتابش چاپ شود. من در موضوع انتشار کتاب «خورشید بر شانه راستشان میتابد» خیلی کوتاه آمدم و هر نوع اصلاحیهای بر آن اعمال شد، پذیرفتم. ولی در مورد «سوران سرد» دیگر کوتاه نمیآیم؛ چون اصلاحاتی که بر کتاب وارد کردهاند، دیگر سوران سردی باقی نخواهد گذاشت و اصلا باید نام کتاب را هم عوض کنند"! به عقیده این نویسنده: "مواقعی هست که کارد به استخوان نویسنده میرسد و این یکی از آن مواقع است. وزارت ارشاد باید برای دادن مجوز و مقرر کردن اصلاحیه، یک قانون مشخص داشته باشد و کارش را براساس آن انجام دهد. وقتی با مسئولان مربوط صحبت میکنم، میگویند نظر بررس پیشین با بررس فعلی متفاوت است. از نظر بررس اول که چاپ اول کتاب زمان او اتفاق افتاده، جر و بحث دخترعمو و پسرعمو در خانه مشکلی ندارد، اما بررس دوم این ماجرا را بدآموزی میداند و میگوید باید حذف شود. آیا ما نویسندهها باید براساس سلیقه بررسها بنویسیم یا قانون؟" رمان «سوران سرد» از رمانهای منتشر شده از سوی انتشارات سوره مهر است که در شمار نامزدهای کسب جایزه بهترین اثر هشتمین جایزه قلم زرین نیز بود. لغو دوباره کنسرت همایون شجریان در تبریز سانسور تنها شامل انتشار کتاب و مطبوعات نیست، دیگر آثار و اجراهای هنری نیز این روزها زیر تیغ سانسور مامورین ممیزی و امنیتی قرار دارند؛ از جمله کنسرت همايون شجريان با گروه "همنوازان حصار" به سرپرستي و آهنگسازی علي قمصري که بار ديگر در شهر تبريز لغو شد. این کنسرت قرار بود از دهم تا دوازدهم شهریور ماه سه شب در مرکز آذربایجان شرقی به روی صحنه برود، ولی مانند دوسال پیش مسئولین استان جلوی اجرای آنرا گرفتند.
اما امسال با وجود عدم حضور بانوان نوازنده در گروه "همنوازان حصار" و موافقت اولیه اداره ارشاد، این بار اداره اماکن از برگزاری کنسرت همایون شجریان جلوگیری به عمل آورد. برخی این برخورد را نتیجه نارضایتی متولیان فرهنگ و هنر در دولت احمدی نژاد از استاد محمد رضا شجریان می دانند که آنرا در کنسرت پسرش تلافی می کنند. اما در تماس با برخی از اهالی موسیقی در شهر تبریز، عقیده عمومی بر این است که پس از اعتراض گسترده مردم آذربایجان به عدم توجه دولت به موضوع دریاچه ارومیه در روزهای اخیر، اداره اماکن و نیروی انتظامی به علت هراس از تجمع دوباره مردم، جلوی اجرای کنسرت را هم گرفته اند. سالن محل اجرای کنسرت، هر شب بیش از دوهزار نفر را در خود جای می داد. |
تک عکس - عکس ماهواره ای از دریاچه ارومیه Posted: 31 Aug 2011 05:10 PM PDT |
مهدی کروبی: استوار ایستاده ام و ذره ای از مواضع خود کوتاه نخواهم آمد Posted: 31 Aug 2011 05:50 PM PDT پس از 195 روز حصرخانگی در پاسخ به خبرسازی ها جرس: بدنبال خبرسازی های اخیر مبنی بر اظهار ندامت مهدی کروبی از مواضع گذشته اش، وی در دیدار با خانواده اش تاکید کرد: من بر مواضع و عقاید فکری خود استوار ایستاده ام و ذره ای از مواضع خود کوتاه نخواهم آمد.
|
اتهام اشکان ذهابیان، فعال دانشجویی دفتر تحکیم، دیدار با مراجع قم بوده است Posted: 31 Aug 2011 04:41 PM PDT اعتراض خانواده یک فعال دانشجویی زندانی به برخورد مقامات جــرس: در پی آغاز اعتصاب غذای نامحدود اشکان ذهابیان دانشجوی محروم از تحصیل دانشگاه فردوسی مشهد در زندان بابل و گزارش وضعیتِ وخیم جسمانیِ این فعال دانشجویی عضو دفتر تحکیم، پدر وی از پیگیری های بی نتیجه خود پیرامون وضعیت پسرش و جوابهای نامشخص مقامات سخن گفته و می گوید "این شد آزادی در کشور؟ مگر نمی گویند اینجا خانۀ امن مردم است؟ چرا درها بسته است؟ ما کجا باید بریم حرف هایمان را بزنیم؟ ای کاش رسانه ها خبر بدهند که بچه ی من در چه وضعیتی است." اشکان ذهابیان، عضو شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت پس از گذراندن بیش از نیمی از ۶ ماه حکم حبس در زندان متی کلا بابل، در اعتراض به شرایط نگهداری در این زندان از روز سه شنبه هشتم شهریور ماه دست به اعتصاب غذای نامحدود تر زده است. اشکان ذهابیان دانشجوی رشته شیمی محض، در دوران تحصیل در دانشگاه، از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه فردوسی و علوم پزشکی مشهد بوده که پس از سفر به قم و دیدار با مراجع، دستگیر شد. بنا بر گزارش ها، موضوع اخذ استفتا از مراجع مبنی بر عدم حلیت محرومیت از تحصیل دانشجویان و خبری شدن این موضوع دلیل اصلی بازداشت این فعال دانشجویی بوده است. بر اساس گزارش منابع دانشجویی، ذهابیان بدلیل شکنجه و فشار و سختی بیش از حد بازداشتگاه، بارها تصمیم به اعتراض می گیرد، تا اینکه تصمیم قطعی خود را مبنی بر اعتصاب غذا از سحر گاه روز سه شنبه هشتم شهریور ماه می گیرد. به گزارش سامانه خبری – تحلیلی «کلمه»، پدر اشکان ذهابیان طی مصاحبه ای پیرامون پسرش می گوید "او در این بند امنیت جانی ندارد. خودتان تصور کنید زندگی با ۶۰ تا آدم اعدامی.. زندانبان ها می گفتند ما روزهای اول متعجب بودیم این جوان کیست. بعدها متوجه شدیم که زندانی سیاسی است. من نگران پسرم هستم، وضعیت او خیلی وخیم است. ای کاش رسانه ها خبر بدهند که بچه ی من در چه وضعیتی است." مادر این فعال دانشجویی نیز، با بیان اینکه "طرفداری از میر حسین موسوی و مهدی کروبی در انتخابات جرم پسرش بوده است" می گوید: "به او گفتند چرا رفتی خانه آیات عظام صانعی و وحید خراسانی. شما به من بگویید این جرم است؟ این آقایان که تا چند وقت پیش آدم های خوبی بودند. یک دفعه آنقدر بد شدند که به دیدارشان رفتن می شود جرم؟" این گزارش می افزاید "استرس و نگرانی پدر اشکان ذهابیان از ابتدای مصاحبه بدانجا رسید که در میانه ی صحبت گوشی را به همسر خود داده و شنونده ی گفتگو شد. گرچه این گفتگوی تلفنی با بغض های یک مادر نگران به پایان نرسید، اما دادخواهی مادر در لحظه لحظه ی آن فریاد می شد." بر اساس این گزارش، متن مصاحبۀ پدر و مادر این فعال دانشجویی به شرح زیر است: امروز اخبار نگران کننده ای از آقای ذهابیان منتشر شده است، ممکن دقیقا توضیح بدهید چه اتفاقی افتاده است؟ اشکان از دو روز پیش در اعتصاب غذا بوده، دیروز دچار خون ریزی شدید معده شده و امروز پیش از ظهر هم خبر دادند که به انفرادی منتقل شده است. اصلا چرا اعتصاب غذا کرده بودند؟ اشکان را دو ماه بود که در بند سارقین و قاتل ها اعدامی ها انداخته بودند. بارها تقاضا کرده بود که مناسبت نداره در چنین بندی باشد. چندین بار اعتراض کرد که از او اخاذی شده در بند و اوضاع مناسبی ندارد. اما هیچ کس توجهی نکرد. بعد هم که اعتصاب و خون ریزی معده پیش آمد باز هم هیچ کس اعتنایی ندارد، حتی دارو به او ندادند. این حق یک زندانی سیاسی یا اصلا یک آدم است؟ این رسم برخورد است؟ آخرین بار چه زمانی با ایشان تماس داشتید؟ خودش دیروز به من زنگ زد و گفت بابا حالم خیلی بد است. فکر نکنم دیگر بتوانم به شما زنگ بزنم. وضعیت روحی و جسمی پسر من خراب است. قبل از ظهر هم که از درون زندان برایمان پیغام آوردند که بچه تان را بردند انفرادی. ما الان نمی دانیم به چه کسی باید مراجعه کنیم، که حداقل یک دکتر بالای سر این بچه ببرند. فکر می کنید دلیل اصلی انتقال اشکان به این بند و فشارهای وارده بر ایشان چیست؟ در تاریخ هم از این داستان ها زیاد داریم. مثلا سلطان سلیم با یکی از وزرای خود مشکلی داشت، یکی دیگر از وزرا پیشنهاد داد که بهترین راه برای اینکه این فرد از موضع خودش کوتاه بیاید و تسلیم شود این است که یک هفته در بند قاتلین و اوباش باشد. سلطان سلیم پذیرفت و این کار را کرد و بعد از دو روز آن وزیر سر تعظیم فرود آورد و به سلطان گفت هر چه تو بگویی. من اشتباه کردم. حالا شما ببینید دانشجوی فرهیخته ای که در مرکز استعدادهای درخشان درس خوانده چه به روزش آمده است. ببینید به چه طرقی متوسل شده اند که مقاومتش را بشکنند. ممنوع التحصیل، ممنوع الخروج، ممنوع الزندگی.. خب یک باره بگویند برو و بمیر. این که نشد زندگی کردن. با ماموران قضایی و مسئولان زندان هم تماس داشته اید؟ من همین حرف را من به یکی از ماموران اطلاعات هم گفتم. ما در این مدت همکاری کردیم و مصاحبه نکردیم اما ظاهرا گوش این ها بدهکار نیست و فایده ندارد. هر کاری که دلشان بخواهد انجام می دهند. هفته ی پیش مراجعه کردم دفتر دادستان توضیح دادم وضعیت اشکان را و گفتم لااقل منتقلش کنید همان مرکز شهید کچویی که دو ماه پیش آنجا بود. حداقل اینکه دیگر بین اعدامی ها نیست. اینجا دقیقا مثل یک پادگان است با رفتارهایی که دیکتاتورها هم حتی ندارند. پسر من اینجا امنیت جانی هم ندارد. خودتان تصور کنید زندگی با ۶۰تا آدم اعدامی... جوابی هم داشتند؟ چه جوابی هست برای این پرسش که جای بچه ی من اینجاست؟ خود زندانبان ها می گفتند ما روزهای اول متعجب بودیم این جوان کیست. بعدها متوجه شدیم که زندانی سیاسی است. این شد آزادی در کشور؟ مگر نمی گویند اینجا خانه ی امن مردم است؟ چرا درها بسته است؟ ما کجا باید بریم حرف هایمان را بزنیم؟ من الان نگران پسرم هستم، وضعیت او خیلی وخیم است. ای کاش رسانه ها خبر بدهند که بچه ی من در چه وضعیتی است. آقای ذهابیان به شما نگفتند که در بازجویی ها از ایشان چه می خواهند و دلیل این فشارها چیست؟ در واقع نمی دانم اصلا در بازجویی ها چه گذشته است. وکیلش به من گفت که هیچ چیز در پرونده اش وجود ندارد. آنوقت بچه ی من را ۴۸ روز در انفرادی به بهانه ی بازجویی نگه داشته اند. پس حکمی که صادر شده است بر چه اساسی است؟ هیچ. من خودم رفتم پیش قاضی و از او پرسیدم به چه جرمی ۸ ماه حبس برای اشکان صادر شده است؟ می گوید برو خدا رو شکر کن هر کس برای دومین بار پیش من بیاد کمتر از ۵ سال محکومش نمی کنم. شانس آوردید که ۵ سال حکم ندادم. برخورد مسئولان با شما چطور بوده است؟ اذیت کننده است من واقعا نمی دانم به چه کسی باید بگویم. به دادستان می گویم، می گوید رییس اطلاعات. به او می گویم مرا به رییس زندان حواله می کند. او هم باز ما را به یک جای دیگر پاس می دهد. مثل توپ فوتبال با ما برخورد می شود. مرتب ما را شوت می کنند به این طرف و آن طرف. من قادر نیستم مصاحبه را ادامه دهم. اگر اجازه بدهید مادرش صحبت ها را ادامه دهد. خانم ذهابیان شما پیگیری قضایی خاصی خواهید کرد؟ ما از دیروز حال خودمان را نمی فهمیم. قبلا به ما گفته بودند که کسی نمی تواند به شما کمک کند. مصاحبه نکنید ما هم گوش کردیم، گفتیم شاید اگر به توصیه ی آنها گوش کنیم زودتر مشکلات حل شود. اما همه چیز بدتر شد. من حتی نامه ای نوشتم برای اداره ی اطلاعات و دادستانی، اما انگار نه انگار. به نظر شما اعتصاب غذا با توجه به اینکه تجربه های مشابه جواب نداده، راهکار مناسبی بود؟ چاره ای نداشت. من خودم به اشکان گفتم باید زودتر اعتراض می کردی. جان این بچه آنقدر در خطر بود که ترجیح می داد منتقل شود به انفرادی. و حالا که این اعتصاب غذا را انجام داده و بعد هم فرستادنش انفرادی که “آب از خدا مرگ از خدا”، معلوم نیست اگر بلایی سرش بیاید، کسی خبر دار می شود یا خیر. بالاخره جرم (اتهام) آقای ذهابیان چیست؟ طرفداری از آقای موسوی و کروبی در انتخابات. پسر من کاره ای نیست که اینقدر از او می ترسند و برایشان بزرگ شده. به او گفتند چرا رفتی خانه ی آیت الله صانعی و وحید خراسانی. شما به من بگویید این جرم است؟ این آقایان که تا چند وقت پیش آدم های خوبی بودند. یک دفعه آنقدر بد شدند که به دیدارشان رفتن می شود جرم؟ روحیه ی اشکان چطور است؟ در آخرین ملاقات به من گفت مامان دلم می خواهد یک افطار یا سحر کنار شما باشم. می گفت فکر نکنم دوباره من را ببینی. من از همین جا اعلام می کنم اگر به بی توجهی هایشان ادامه دهند و به داد بچه ی من نرسند من هم همراه بچه ام اعتصاب غذا می کنم. نکته ی دیگری هم هست که لازم بدانید خوانندگان کلمه در جریان قرار بگیرند؟ دیروز صبح رییس زندان پدرش را خواست و با هم حرف زدند و قرار شد پیگیری کند. عصر که تماس گرفتیم فهمیدیم در راه مشهد است. به خودش هم گفتم که اینقدر نمی فهمی که بچه ی من دارد می میرد و شما اصلا برایت مهم نیست و رفتی به تفریحات خودت برسی. مرتب جلوی ما می گوید من کاره ای نیستم. اما دروغ می گوید. خودشان هستند که تصمیم می گیرند و ما را به یکدیگر پاس می دهند. من هر جا باشم حرفم را می زنم. من یک مادرم. مگر می توانم چشمم را ببندم و بگذارم بچه ام از دست برود. هر کاری می خواهند با من بکنند دیگر برای من مهم نیست. الان فقط نجات پسرم برایم اهمیت دارد. بچه ی من الان در اغما است. ناامید است. سخن آخر؟ من برای همه دعا می کنم. برای بچه ی من دعا کنید. هر کس می تواند به ما کمک کند. |
ادامه بی خبری از بازداشت شدگان آذربایجانی مراسم افطاری Posted: 31 Aug 2011 05:36 PM PDT جرس: دوم شهریور ماه سی نفر از شرکت کنندگان مراسم افطاری در منزل پدر مصطفی و مرتضی عوض پور بازداشت شدند که با گذشت یک هفته از بازداشت آنها هنوز از اتهام و محل نگهداری آنها اطلاعی در دست نیست.
آقای عوض پور پدر مصطفی و مرتضی با بیان اینکه هیچ اطلاعی از فرزندانش ندارد به "جرس" می گوید: "به هر کجا مراجعه می کنیم پاسخی نمی دهند و تا الان که هفت روز از بازداشت آنها می گذرد نه اطلاعی از وضعیت آنها داریم و نه می دانیم به چه علتی بازداشت شده اند."
|
You are subscribed to email updates from جنبش راه سبز - همه گزارشها : متن خلاصه To stop receiving these emails, you may unsubscribe now. | Email delivery powered by Google |
Google Inc., 20 West Kinzie, Chicago IL USA 60610 |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر