ندای سبز آزادی: جاوید فخریان فعال دانشجویی به یک سال حبس تعزیری محکوم شد.
به گزارش ندای سبز آزادی، شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی مقیسه «جاوید فخریان» فعال دانشجویی را به اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق تشکیل گروه به یک سال حبس تعزیری محکوم کرد.
جاوید فخریان از اعضای فعال انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه آزاد شهرکرد و مدیر بخش مجازی ستاد ۸۸ بود که بدنبال موج گسترده دستگیری فعالان سیاسی و مدنی در آستانه ۲۵ بهمن، بعد از چندین جلسه احضار به وزارت اطلاعات و دفتر پیگیری اطلاعات استان تهران بازداشت و پس از ۳۳ روز از زندان اوین آزاد شده بود.
وی در آبان ماه سال ۱۳۸۸ نیز در جریان اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری برای مدتی در بازداشت بسر برده است.
مهندس سید امیر خرم صبح امروز از مقابل درب منزل ربوده شد.
به گزارش «میزان خبر»، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایرانکه در پی بیاعتبار دانستن ابلاغ تلفنی حکم قطعی شش سال زندان خود خواستار احضاریه رسمی دادگستری شده بود، امروز ربوده شد.
حکم شش سال زندان اخیر نیز به اتهام شرکت در تجمع روز عاشورا و عضویت در نهضت آزادی برای وی صادر شده بود.
از محل نگهداری این فعال سیاسی خبری در دست نیست.
عضو ارشد نهضت آزادی ایران که از جانبازان جنگ هشت ساله ایران وعراق است و از سال ۱۳۶۵ به عضویت نهضت آزادی ایران درآمد. خرم سالها عضو دفتر سیاسی و شورای مرکزی نهضت آزادی ایران بود و از سال ۱۳۸۴ تا سال ۱۳۸۶ ریاست شاخه جوانان نهضت آزادی ایران را بر عهده داشت.
او در سال ۱۳۸۰ به همراه دیگر اعضای نهضت آزادی و فعالان ملی مذهبی به اتهام براندازی بازداشت شد و سه ماه را در سلول انفرادی زندان ۵۹ سپاه گذراند. اما بعدها اتهامات اولیه به فراموشی سپرده شد و در دادگاه انقلاب به جرم اقدام علیه امنیت ملی از طریق عضویت در نهضت آزادی به چهار سال و هشت ماه زندان محکوم شد.
چهار روز پس از حضور حمید حیدری به عنوان سرپرست جدید فدراسیون سوارکاری از سوی وزارت ورزش و جوانان به وی اعلام شد که اشتباهی رخ داده و قرار بوده محمود حیدری مسوولیت این فدراسیون را بر عهده گیرد!
به گزارش ایسنا، در حالی که تنها ۴ روز از معارفه حمید حیدری، نایب رییس فدراسیون چوگان برای فدراسیون سوارکاری میگذشت، در اقدامی تامل برانگیز شنبه از سوی سه نفر از مدیران وزارت ورزش و جوانان با او تماس تلفنی گرفتند و اعلام کردند که حکم شما برای سرپرستی فدراسیون سوارکاری اشتباهی و به دلیل تشابه اسمی زده شده است!
حمید حیدری سهشنبه گذشته پس از صحبت تلفنی با حمید سجادی معاون ورزشی وزارتخانه با سرپرستی فدراسیون سوارکاری موافقت کرد.
نکته قابل توجه این که حیدری در شرایطی به دلیل صدور حکم اشتباه وزیر ورزش از ادامه کار در فدراسیون سوارکاری بازماند که مراسم معارفهاش چهارشنبه گذشته با حضور صنیعی، شرعی، بکاری و رغبتی چهار نفر از مدیران کل، کنزی مشاور سجادی، علیرضا باقری مسئول امور مجامع وزارتخانه و در غیاب معاون ورزشی وزارتخانه برگزار شده بود.
گویا در این جلسه حمید حیدری که از مدیران با سابقه کشور به حساب میآید و با امضای شهید بهشتی به عنوان رییس شورای انقلاب به سمت معاون وزیر صنایع منصوب شده بود، به دلیل سابقه سرپرستی بارها از سوی مدیران وزارتخانه مورد تحسین و تمجید قرار گرفته و آنها اعلام کردند که از حیدری حمایت همه جانبه خواهند داشت تا در راستای اعتلای سوار کاری که حدود ۵ ماه است در غیاب رییس اداره میشود، گام بردارد.
جالب توجه این که پس از پایان معارفه حیدری به درخواست مدیران کل وزارت ورزش و جوانان او به همراه نایب رییس و دبیر کل فدراسیون سوار کاری برای معارفه به فدراسیون مربوطه میرود و از همان روز چهارشنبه رسما کار خود را آغاز میکند! حیدری همچنان روز جمعه به همراه غلامعلی تاجیک مدیر کل حراست وزارتخانه برای بازدید از ورزشگاه نوروز آباد و تماشای رقابتهای کورس تهران در جمع اهالی سوارکاری حاضر میشود و سخنرانی میکند.
با این همه و در شرایطی که روز شنبه به دنبال گرفتن وقت ملاقات با حمید سجادی، رسول نژاد و شخص وزیر بوده و در حالی که در جلسه با اهالی سوارکاری قرار داشته در تماسی تلفنی به او اعلام میشود که وزیر حکم شما را اشتباهی زده و در واقع قرار بوده محمود حیدری که در مقطعی ریاست هیات سوارکاری تهران را بر عهده داشته و از دوستان محمد عباسی به شمار میرود به عنوان سرپرست جدید منصوب شود!
نکته تامل برانگیز دیگر این که پس از تماس تلفنی با حیدری به وی اعلام شده که شما باید مسئولان فدراسیون سوارکاری را در جریان این اتفاق قرار دهید که درخواست مسئولان وزارت ورزش و جوانان از سوی حیدری با مخالفت مواجه شد!
قرار است صبح امروز از ساعت ۱۰ مراسم معارفه محمود حیدری سرپرست جدید فدراسیون سوارکاری به ریاست حمید سجادی معاون ورزشی وزارتخانه برگزار شود.
وزارت خارجه آمریکا در بیانیهای که بهمناسبت دهمین سالگرد حملات یازدهم سپتامبر به نیویورک و واشنگتن منتشر کرده از “همدردی” مردم ایران در سال ۲۰۰۱ تشکر کرده است.
به گزارش بی بی سی، در این بیانیه گفته شده است در سراسر جهان از جمله شهرهای ایران مردم به نشانه همدردی با قربانیان این حادثه شمع روشن کرده و برای لحظاتی سکوت کردند.
وزارت خارجه آمریکا افزوده است: “هرگز محبت مردم ایران را در آن روزهای دشوار فراموش نخواهیم کرد و از شما سپاسگزاریم.”
اولین جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام پس از ماه مبارک رمضان صبح شنبه تشکیل شد.
به گزارش آفتاب، در این جلسه آیتالله هاشمی رفسنجانی با آرزوی قبولی طاعات در ماه مبارک رمضان و تشکر از حضور حماسی مردم سراسر کشور در راهپیمایی روز جهانی قدس و تبریک عید سعید فطر، ابراز امیدواری کرد: آثار و برکات معنوی خودسازی این ماه، موجب رفع برخی بداخلاقیهای اختلافبرانگیز و جایگزینی آن با وحدت و همبستگی بیشتر در نظام اسلامی باشد.
سپس ادامه بررسی و تدوین سیاستهای کلی نظام پیرامون روابط خارجی که از جلسات قبل در مجمع آغاز شده بود، با حضور اکثریت اعضاء و نمایندگانی از وزارت امور خارجه پیگیری شد و موارد ذیل به تصویب رسید:
- حضور تأثیرگذار در عرصههای مختلف سیاسی، امنیتی، اقتصادی، فرهنگی، حقوقی و مدیریت چالشها و بحرانهای منطقهای، اسلامی و بینالمللی با بهرهگیری از توان ملی و کلیه ظرفیتها.
- تعامل مؤثر و سازنده با کشورهای همسایه، منطقه و جهان اسلام با هدف ایجاد پیوندهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و امنیتی پایدار دو یا چندجانبه.
- تعامل فعال با کشورها و نهادهای مؤثر بینالمللی و بنگاههای بزرگ اقتصادی جهت توسعه، تحکیم و تثبیت روابط اقتصادی، جذب منابع مالی به ویژه سرمایههای خارجی و فناوریهای پیشرفته و گسترش بازار صادرات کالا و خدمات و افزایش قدرت رقابتی ایران.
- شناسایی زمینههای مناسب و ایجاد بستر لازم جهت گسترش سرمایهگذاری جمهوری اسلامی ایران (دولتی و غیردولتی) در کشورهای مختلف.
- تعامل فعال در جهت احقاق حقوق و تأمین منافع ملی و نهایی کردن موضوعات اولویتدار با همسایگان.
- حضور مؤثر در سازمانهای بینالمللی و منطقهای در جهت جلوگیری از تخریب و آلودگی محیط زیست و تغییرات آب و هوایی.
- اتخاذ دیپلماسی مؤثر انرژی با هدف ارتقای نقش مدیریتی ایران در امنیت، تولید، انتقال، انرژی و افزایش فرصتهای صادرات و جذب سرمایه و فناوریهای پیشرفته در این حوزه.
این گزارش افزود ادامه بررسی این سیاستها به جلسه آینده مجمع موکول شد.
حجتالاسلام ناصر قوامی، رییس کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس ششم معتقد است غلامعلی حدادعادل، رییس کمیسیون فرهنگی مجلس هشتم و رییس مجلس هفتم حق دارد نگران تکرار تجربه مجلس ششم باشد و از این بابت به اصولگرایان هشدار بدهد.
قوامی در گفتوگو با «اعتماد» خاطرنشان کرد تشکیل دوباره مجلسی مانند دوره ششم، ناکارآمدی اصولگرایان را در اداره امور آشکار میکند.
وی در این باره میگوید: «افشاگری بر ضد رانتخواری و اقتدارطلبی یکی از ویژگیهای مجلس ششم به شمار میرفت که در همین زمینه نطقها و بیانیههای بسیاری در صحن علنی مطرح شده.»
به گفته رییس کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس ششم، تمام نطقهای نمایندگان مجلس ششم و بیانیههایی که قرائت کردند، در شروع مذاکرات مجلس به ثبت رسیده و در تاریخ کشور ماندگار شده است، از اینرو اصولگرایان نمیخواهند بار دیگر تریبون مجلس به دست اصلاحطلبان واقعی بیفتد تا بیش از پیش تفاوت این دو شیوه رسیدگی به امور کشور آشکار شود.
وی با طرح پرسشی به توضیح بیشتر دیدگاه خود میپردازد، او میپرسد: «آیا نابسامانی و خودمختاری که اکنون در قوهمجریه به چشم میخورد در زمانی اکثریت یافتن اصلاحطلبان در مجلس قابل تصور بود؟ آیا نمایندگان مجلس ششم به دولت همسو با خود اجازه میدادند هرطور که خواست عمل کند؟»
قوامی ادامه میدهد: «باید توجه داشت که یکی از ویژگیهای مجلس ششم حضور بیش از ۱۰۰ شخصیت برجسته و باسواد در آن بود؛ چهرههایی که دارای طرح و برنامه بودند و برای اداره مملکت در عرصههای گوناگون، از سیاست خارجی گرفته تا موضوعات اقتصادی و اجتماعی، صاحبنظر به شمار میرفتند.»
وی اضافه میکند: «حالا وضع مجالس هفتم و هشتم را در نظر بگیرید که حتی تحقیق و تفحصها در آن عقیم میماند، چه رسد به ارایه طرحهایی راهگشا برای اداره کشور.»
عیسی سحرخیز، روزنامه نگار زندانی در زندان رجایی شهر به شدت بیمار است. او با این وجود تاکنون از هیچ گونه مرخصی استفاده نکرده است.
طبق خبرهای رسیده به کلمه از زندان رجایی شهر، این زندانی دچار نوسان شدید فشار خون است و پزشکان زندان هم به تازگی مشکوک به غده ای سرطانی در بدن او هستند که باید هرچه زودتر تحت درمان قرار بگیرد.
این زندانی همچنین کمر درد شدیدی دارد و سه مهره ستون فقرات او در مدت زمان زندان آسیب دیده اند و به تشخیص پزشکان زندان، اگر این آسیب دیدگی ها درمان نشود، احتمال فلج شدن این زندانی وجود دارد.
این پزشکان ژیمناستیک، آب درمانی، فیزیوتراپی و دوری از محیط پر از استرس زندان را برای درمان هرچه سریعتر این زندانی توصیه کرده اند. اما با این همه مسوولان قضایی، بی توجه به این شرایط دشوار سحر خیز، با مرخصی درمانی او مخالفت می کنند.
عیسی سحر خیز، دوازدهم تیرماه سال ۸۸ بازداشت شد. او مدتها پس از بازداشت در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات به سر برد و ماه ها انفرادی و بازجویی را تجربه کرد. او مدتی را نیز در بند ۳۵۰ زندان اوین گذراند اما سرانجام در بهار سال ۸۹ بدون اینکه در حکمش قید شده باشد، به زندان رجایی شهر کرج منتقل شد. او از آن زمان تاکنون با وجود بیماری نتوانسته از هیچ گونه حق مرخصی استفاده کند. این روزنامه نگار که پیشتر توسط شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به سه سال حبس تعزیری محکوم شده بود، چندی قبل طی حکمی که در زندان به وی ابلاغ شد، به دو سال حبس دیگر هم محکوم شد.
با اینکه طی روزهای گذشته تعدادی از زندانیان سیاسی از بند ۳۵۰ زندان اوین به مناسبت عید فطر از زندان آزاد شدند اما هنوز روزنامه نگاران و فعالان سیاسی زیادی در زندان هستند. زندانیانی که از حقوق قانونی خود همچون حق مرخصی و ملاقات حضوری محروم هستند و بدون بهره مندی از حقوق قانونی شان دوران حبس غیر قانونی شان را می گذرانند. تعدادی از این زندانیان در تبعید به سر می برند، و علاوه بر رنج های زندان رنج های دیگری همچون زندگی در زندانی بدون امکانات را نیز تحمل می کنند.
یکی از این زندانیان مسعود باستانی، روزنامه نگار زندانی است که بدون استفاده از یک روز مرخصی، نزدیک به دو سال و نیم است که در زندان رجایی شهر نگهداری می شود و تنها یک هفته در میان می تواند خانواده اش را ملاقات کند. همسر او مهسا امرآبادی هم روزنامه نگاری است که دو بار طعم بازداشت را پس از انتخابات ریاست جمهوری چشیده و اکنون با حکم یک سال زندان هر روز در انتظار اجرای حکم زندانش است.
یکی از دوستان این دو روزنامه نگار، شرحی از دوران زندان مسعود باستانی را در فیس بوک نوشته که متن کامل آن برای انتشار در اختیار کلمه قرار گرفته است:
ماجرا از شامگاه شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۸۸ با هجوم ماموران امنیتی به منزل مسکونی مسعود باستانی و مهسا امرآبادی برای بازداشت باستانی آغاز شد، اما به دلیل عدم حضور مسعود باستانی، ماموران پلیس امنیت تهران بدون هیچ دلیل و مدرکی مهسا امرآبادی، همسر وی را به همراه دو تن از روزنامه نگارانی که مهمانشان بودند یعنی بهزاد باشو و خلیل میراشرفی بازداشت، و آزادی آنها را منوط به بازداشت مسعود باستانی کردند.
مسعود باستانی در پی بازداشت همسرش، مهسا امرآبادی، روز یکشنبه ۱۴ تیرماه ۱۳۸۸ خود را به دادگاه معرفی کرد و و مهسا امرآبادی پس از ۷۰ روز در دوم شهریور ماه به قید وثیقه از زندان بیرون آمد.
سه شنبه سوم شهریور ۱۳۸۸ مسعود باستانی به همراه دیگر فعالان سیاسی و مدنی، روزنامه نگاران در چهارمین جلسهی محاکمهی گروهی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی صلواتی حاضر شد و سخنانی را نیز به عنوان دفاع از خود با چشمانی سرخ و گریان ایراد کرد که بیشتر به محاکمهی خویشتن و اعتراف به خطای ناکرده میمانست. گفته شدهاست که مسعود باستانی روزنامهنگار، روز سهشنبه سوم شهریور ماه در حالی در جلسه دادگاه حاضر شد که وکیلش نه پرونده او را مطالعه کرده، نه با او ملاقاتی داشته و نه اساساً به وی اجازه داده شده بود که وکالتنامهاش را روی پرونده بگذارد.
اقدام علیه نظام از طریق ارسال اخبار برای شبکه های ضد انقلاب خارج از کشور طی چهار سال، اقدام علیه امنیت کشور و فعالیت در گروههای ضد انقلاب، جاسوسی با ارسال اخبار به نفع گروههای معاند، نشر اکاذیب، توهین به مسئولان از طریق سایت جمهوریت، اخلال در نظم عمومی و حرکات غیر متعارف و توزیع شب نامه موج سبز از مهمترین اتهامات وارده به مسعود باستانی بود که توسط معاون دادستان قرائت شد.
غالب متهمین حاضر در این دادگاه از ابتدای بازداشت تا زمان محاکمه، از ابتدائی ترین حقوق خود نیز محروم بودهاند. جدا از اخبار مرتبط به آزار و اذیت زندانیان، بسیاری از آنان برای هفتهها از هرگونه ارتباط با دنیای بیرون سلول خود محروم بوده و حتی اجازه ملاقات با وکیل یا خانواده خود را نیز نداشتند.
طبق حکم صادره، مسعود باستانی به اتهام ایجاد اغتشاش به ۵سال و اتهام تبلیغ علیه نظام، همچنین به یک سال حبس تعزیری و نیز جزای نقدی به میزان ۳۴ میلیون تومان محکوم شد. این در حالیست که دکتر محمد شریف، وکیل مسعود باستانی به هیچ وجه برای اظهاراتی که ایشان در دادگاه بیان داشتهاند ارزشی قائل نیست و در مصاحبهای گفت یک خبرنگار کارش این است، شغلش این است، موجبات شغلیاش این را ایجاب میکند. چطور میشود این را بهعنوان اتهام مطرح کرد؟ همانطور که گفتم، آقای مسعود باستانی خبرنگار هستند و همکاری با خبرگزاریهای مختلف، با سایتهای مختلف در زمرهی تعاریفی است که برای شغل خبرنگاری وجود دارد و بدیهی است که یک خبرنگار در برابر اقداماتش وجه دریافت میکند، مثل هر شغل دیگری. و من از این که برای این مسئله عنوان اتهامی قرار دادهاند حیرت میکنم.
روز دوشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۸۸ مشخص شد که مسعود باستانی علیرغم تشکیل دادگاه و اخذ دفاعیات همچنان درسلول انفرادی نگهداری می شود. در حالیکه خبرها از فشار و ایراد ضرب و جرح بر مسعود باستانی و تنی چند از دیگر زندانیان سیاسی حکایت میکرد، انجمن دفاع از آزادی مطبوعات از فشارهای «روحی، روانی و جسمی» وارد شده به روزنامهنگاران بازداشتی طی ۱۰۰ روزی که از بازداشت آنان میگذشت خبر داد. این درحالی بود که مسعود باستانی و روزنامهنگاران دیگر زندانی مانند: عیسی سحرخیز، کیوان صمیمی، احمد زیدآبادی، بهمن احمدی امویی، سعید لیلاز، محمد قوچانی، مسعود باستانی، فیاض زاهد، رضا نوربخش، علی پیرحسینلو، محسن آزموده، مهدی محمودیان، حسین نورانینژاد، مسعود لواسانی، هنگامه شهیدی و فریبا پژوه (که تعدادی از آنها همچنان در زندان بهسر میبرند) ممنوعالملاقات نیز بودند و هیچ خبر موثقی از آنان در دست نبود و خانوادههایشان هر روز نگران و آشفته در پی خبری یا وقت ملاقاتی در اماکن قضایی و امنیتی سرگردان بودند. در حالی که برخی روزنامهنگاران و زندانیان سیاسی در همان زمان با قید وثیقه از بند رها شده بودند، مهسا امرآبادی خبر داد که با آزادی همسرش مسعود باستانی با قید وثیقه موافقت نمیشود!
این در حالی بوده که محمد شریف وضعیت دکتر محمد ملکی، احمد زید آبادی و مسعود باستانی که وکالت ایشان را بر عهده داشت، چه از نظر حقوقی و چه از نظر جسمی نگران کننده توصیف کرده بود.
در ۲۸ آبان ۱۳۸۸ بهمن احمدی امویی دیگر روزنامهنگار زندانی در پی اعتراض به شرایط نامناسب زندان اوین به سلول انفرادی منتقل میشود که در پی آن مسعود باستانی، در اعتراض به انتقال بهمن به انفرادی، از امکان ارتباط تلفنی با همسرش صرفنظر کرده و در آخرین تماس با همسرش میگوید: تا زمانی که بهمن از انفرادی خارج نشود، از امکان تماس تلفنیاش استفاده نخواهد کرد. که این رخداد حاکی از فشارهایی است که بر این زندانیها که تا این زمان در زندان اوین بودند روا میداشتند. ادامهی فشارها کار را به جایی رساند که در روزهای بعد زندانیان سیاسی اوین اقدام به روزهی سیاسی (اعتصاب غذای محدود) کردند
مادر مسعود باستانی در نامهای سرگشاده به رییس قوه قضاییه که روز یکشنبه ۱۵ آذر ۱۳۸۸ منتشر شد از رعایت نشدن آیین دادرسی عادلانه در جریان رسیدگی به پرونده فرزندش شکایت کرد. او همچنین از آیت الله لاریجانی خواست با توجه به ارجاع پرونده باستانی به دادگاه تجدید نظر امکان آزادی با وثیقه این روزنامه نگار را فراهم کند. وی نوشت: « من فرزندم را این گونه می دیدم و می بینم که فانوس به دست به دنبال روزهای خوشبختی برای کشور و میهنش بود.»
در پی این نامه و با وجود ادعای دادستانی مبنی بر صدور قرار کفالت برای مسعود باستانی این قرار نهتنها اجرا نشد بلکه تاکنون به آن هیچ توجهی نیز نشده است.
خبرها از فشار روزافزون بر زندانیان سیاسی و روزنامهنگارهای دربند حکایت داشت. فشارهای گسترده بر اهالی مطبوعات شدت گرفت، به طوری که موج گسترده نقض آزادی بیان، دستگیریهای غیرقانونی، احضار و تعقیب قضایی روزنامهنگاران، ایران را تبدیل به بزرگترین زندان روزنامهنگاران در خاورمیانه کرد.
روز ۲ بهمن ۱۳۸۸ خبر رسید که مسعود باستانی و تعداد دیگری از زندانیان سیاسی و مطبوعاتی با انتقال از بند ۲۰۹ به ۲۴۰ زندان اوین مجدداً از دسترسی به روزنامه، تلویزیون و برخی دیگر از امکانات معمول در بندهای عمومی زندان اوین محروم شدند. بند امنیتی ۲۴۰ که از شرایط سخت تر و بسته تری نسبت به بند ۲۰۹ اوین برخوردار است، در اختیار وزارت اطلاعات است و بطور معمول برای نگهداری زندانیان در شرایط ایزوله استفاده میشود و انتقال مجدد زندانیان به این بند نشانهی تنبیه انضباطی متهمان و یا رویکرد مجدد بازجویان در پیگیری روند بازجویی است. اما مسعود باستانی کمتر از چهار روز بعد با حکمی به امضای قاضی صلواتی، رئیس شعبهی ۱۵ دادگاه انقلاب، به زندان رجایی شهر کرج ـ که تاکنون بدون هیچ لحظه مرخصی، در آن بهسر میبرد ـ منتقل شد. مهسا امرآبادی همسر وی که در تمام این دوران، شبانه روز با تلاشهای طاقتفرسا پیگیر امور همسر خود بود ضمن اعتراض شدید به این انتقال خبر داد که روحیه مسعود بسیار بد و در تماس تلفنی که داشته با صدایی خیلی ضعیف صحبت میکرده است.او در مصاحبه هایش گفت: «مسعود یک روزنامهنگار است نمیدانیم دلیل واقعی انتقال او به زندان رجایی شهر که زندانی بسیار بد با شرایط بسیار نامناسب است چیست. در این زندان زندانیانی با جرایمی از قبیل قتل و دزدی و جرایمی از این دست نگه داری می شوند و این برای خانواده مسعود بسیار نگران کننده است. گویا این انتقال باستانی مجازاتی بوده که به دلیل آنچه قاضی تلاش باستانی برای آموزش روزنامهنگاری به زندانیان بند ۳۵۰ اوین نامیده، با انتقال به رجایی شهر اعمال شده بود.»
اعتراضها نتیجه نداشت و مسعود باستانی و روزنامهنگارهای دیگر زندانی بر خلاف قانون به زندان رجایی شهر کرج که محل نگهداری مجرمین خطرناک است، منتقل شدند. و باستانی لقب «اولین روزنامهنگار رجایی شهر» را گرفت. و در اطاق و سلولی حبس شد که ۵ قاتل حرفهای قرار داشتند که یکی از آنها نیز مرتکب سه فقره قتل شده بود..
محمد شریف وکیل مسعود باستانی، نیز عنوان کرد که زندان رجایی شهر یا گوهردشت به دلیل وضعیت بهداشتی نامناسب، امکان تبادل مواد مخدر و حبس بزهکاران حرفهای در آن، از شرایط لازم برای نگهداری زندانیان سیاسی برخوردار نیست. او به این انتقال باستانی از اوین به زندان رجایی شهر لقب «حبس در تبعید» را داد که خود بهنوعی «مجازات مضاعف» و «اعمال فشار» بر زندانی بوده است.
خانوادهی باستانی و خصوصاً مهسا امرآبادی همسر وی، دشواریهای بیشتری را مانند دوری راه و… پس از جابهجایی محل حبس، برای دیدار با مسعود باستانی تحمل میکنند، که بدون هیچ دلیل قانونی و عرفی تاکنون ادامه داشته است.
مسعود باستانی از روز ۶ دی ماه به اتهامات واهی با عنوان تلاش به آموزش روزنامه نگاری در سلولهای چند نفره بند ۲۰۹ اوین و صدور بیانیه از داخل زندان، به زندان رجائی شهر منتقل شده بود، علیرغم گفتهی قاضی صلواتی که وی دستور انتقال مسعود باستانی را به زندان رجائی شهر را نداده است.همچنان در آن زندان بهسر میبرد. و این فصل دیگری از دوران حبس این روزنامهنگار جوان را آغاز کرد. فصلی دشوار که توام با مسائل و مصائب خاصی بود..
در این احوالات، از رجایی شهر هم هر لحظه خبرهای نگرانکنندهای میرسید. بهطوری که روز یکشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۸ گفته شد مسئولان زندان شرایطی فراهم کرده اند که جان احمد زید آبادی و مسعود باستانی در خطر قرار بگیرد. این مسئولان با قطع ملاقاتهای همسلولیهای این دو روزنامه نگار به ایشان گفتهاند به علت اغتشاش این دو نفر شما از ملاقات محروم هستید و شرایط برخورد دیگر زندانیان را با ایشان فراهم کردند.
این فشارها و عدم ملاقات و مرخصی برای مسعود باستانی نیز ادامه داشت تا نوروز ۱۳۸۹ را هم در زندان بگذراند. باستانی در آخرین ملاقاتاش در روز پنجشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۸ به همسرش مهسا امرآبادی میگوید که «دنیای جدیدش دنیای تکرارها و خاطرات است. آنجا همه آدم ها برای همدیگر تکراری هستند و شاید یک روزه یا نیم روزه بتوان دید و بازدیدهای نوروزی را به پایان برد اما در خیال به سراغ همه دوستان و آشناهایش خواهد آمد…
در تعطیلات نوروز ۱۳۸۹ اما مهندس میرحسین موسوی و دکتر زهرا رهنورد با مهسا امرآبادی همسر روزنامه نگار زندانی دیدار داشتند و ضمن دلجویی از او و دیگر اعضای خانوادهاش، آرزوی آزادی هرچه سریعتر این روزنامهنگار در بند کردند.
مهسا امرآبادی نیز در مراسم عید دیدنی با سید محمد خاتمی گزارشی از وضعیت همسر در بند خود داد. این در حالی بود که در ۱۸ فروردین ۱۳۸۹ محمد شریف در گفتوگو با خبرنگار حقوقی ایسنا اعلام کرد حکم قطعی مسعود باستانی تا به حال صادر و ابلاغ نشده است.
ده تن از نویسندگان و شاعران برجستهی کشور از جمله: سیمین بهبهانی، علی اشرف درویشیان، محمد شمس لنگرودی، حافظ موسوی، بابک احمدی، سید علی صالحی، پوران فرخزاد، شهلا لاهیجی، شهاب مقربین و منیرو روانی پور در نامهای خواستار آزادی مسعود باستانی شدند. در این نامه نوشته شده: نمی توانیم ناخشنودی خود را از عدم آزادی مسعود باستانی روزنامه نگار و نویسنده ای که در طول سال های فعالیت خود خدمات زیادی را به ادبیات و فرهنگ این مرز و بوم انجام داده است ابراز نکنیم..
مسعود باستانی بیست و دوم اردیبهشت ماه روز تولدش را نیز در حالی در زندان رجایی شهر گذراند که فشارها و تهدیدها و عدم اجازهی مرخصی هنوز ادامه داشت. خانواده باستانی به همراه سایر خانوادههای زندانیان سیاسی و دوستداران وی، سالروز تولد مسعود را گرامی داشتند تا بگویند هرچند عزیزانشان در بند هستند اما تنها نیستند و خانوادهای به وسعت تمام زندانیان سبز دارند. در این روز بسیاری از دوستان و خانوادههای دیگر زندانیان به ملاقات مهسا به خانهی مشترک آنها رفتند تا یاد مسعود را زنده نگهدارند..
اما هدیهی تولد مسعود باستانی از سوی شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران تایید حکم دادگاه بدوی و محکومیت قطعی مسعود باستانی به ۶ سال حبس تعزیری و ۳۴ میلیون تومان جزای نقدی بود که در روز جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۹ اعلام شد.
در این زمان خبرها از رجایی شهر حاکی از انتقال مسعود باستانی به دارالقرآن زندان بود؛ با تغییر مداوم سلولها و محل نگهداری باز هم فشار بر این روزنامهنگار زندانی فزونی یافت. از سوی دیگر خبر میرسد که مسعود از دندان درد رنج می کشد و در همین حال دادستان تهران همچنان با مرخصی وی مخالفت می کرد. حال یک سال از زندانی شدن مسعود باستانی میگذشت. و جلو گیری از مرخصی استعلاجی و قانونی مسعود باستانی موجب بروز مشکلات حاد برای درمان فک و دندان او شده بود.
از دیگر سو ایراد اتهامهای بیاساس و فشارهای غیرقانونی دیگر بر مسعود باستانی و پیرامون او همچنان ادامه داشت؛ در ماه رمضان سال ۸۹ و در حاشیهی نمایشگاه قرآنی سیدی موسوم به جنگ نرم توسط نهادی نامشخص تهیه و توزیع شد که در این سیدی بخشهایی از دادگاه مسعود باستانی ـ که خود توسط صدا و سیما بهشکل گزینشی منتشر شده بود ـ بهشکل گزینشی، منتشر شده بود! چنانچه اشاره شد محاکمهی مسعود باستانی، با وجود اتهامات مطبوعاتی، به شکل غیرقانونی بهجای دادگاه مطبوعات با حضور هیات منصفه، در دادگاه عمومی و انقلاب برگزار شد. و متهم حتا از پخش علنی اعترافات خود در دادگاه خبر نداشته و از همان آغاز مورد سوءاستفادهی دستگاههای امنیتی و قضایی قرار گرفت.
تازه در این زمان بود که پرده از برخی فشارهایی که پیش از دادگاه و در جریان بازداشت و زندان بر مسعود باستانی رفته بود برداشته شد. پیش از دادگاه در دوران بازجویی از مسعود باستانی با نگهداری طولانی مدت در سلول انفرادی با چشمبند و تحت فشار قرار دادن او و ایراد و اعمال شکنجههایی مانند: کتکزدن، فحاشی متناوب، فشردن گلو و ایجاد حالت خفگی در وی، اعدام مصنوعی، کوبیدن سر به دیوار در حین بازجویی و…آزار داده و تحت فشار به اعتراف مجبور کرده بودند. مسعود باستانی، بیش از هشتاد روز از یکسال نخست زنداناش را در سلول انفرادی بهسر برده بود.
مسعود باستانی نوروز ۱۳۹۰ و سیوسومین سالروز تولدش را نیز در اردیبهشت ماه امسال، یعنی حدود ۷۸۰ روز را در زندان گذرانده است و همچنان در وضعیتی بد و غیر انسانی و بدون حقوق اولیه هر زندانی از حق مرخصی معمولی که حتی برای مجرمان خطرناک نیز گاهی ارائه میشود، محروم است.
او به دلیل شرایط نامناسب و غیر بهداشتی در زندان دچار عفونت دندان و فک شده و به گفتهی مسئولان رجایی شهر آنجا امکانات لازم برای درمان این بیماری وجود ندارد و برای درمان باید به خارج زندان منتقل شود. اما با وجود تشدید بیماریهای دهان و دندان باستانی و دستور مقامات قضایی که منجر به معاینهی وی توسط پزشکی قانونی و صدور گواهی بیماری هم شدهاست، همچنان با مرخصی وی مخالفت میشود. و سایر فشارها مانند عدم امکان تماس تلفنی و… نیز ادامه دارد. تا جایی که چند ماه پیش در جریان یکی از ملاقاتهای زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر با خانوادههای خود، مسعود باستانی از سوی ماموران زندان در برابر چشمان همسر و مادرش مورد ضرب و شتم قرار میگیرد. و یکی از سربازهای زندان اقدام به کوبیدن سر این زندانی سیاسی به دیوار سالن ملاقات میکند! که در پی آن حال مسعود باستانی بههم خورده و وی را برای رادیولوژی و سیتیاسکن به بیمارستانی در کرج منتقل میکنند. خوشبختانه این ضرب و جرح وحشیانه منجر به صدمهدیدگی خاصی نمیشود. اما مسعود باستانی روزنامهنگار جوان ایرانی، همچنان به جرم نوشتن و پرداختن به حرفهاش در زندانی دوردست و تحت فشاراست. جوانی که باید آزاد میبود تا آنطور که شایسته و بایسته است با اطلاعرسانی به مردم در جهت پیشرفت و آبادانی کشوری که دوستاش میدارد، خدمت کند.
آنچه پس از ۲۲ خرداد سال ۱۳۸۸ در کشور رخ داد نه یک مساله داخلی نظام سیاسی کشور و هیات حاکمه که یک موضوع تاریخی و ملی است وبا در زندان ماندن عدهای مانند مسعود باستانی و دیگر روزنامه نگاران و اعمال فشار و شکنجه و تبعید غیرقانونی به وی، نه جلو رخدادی گرفته میشود و نه خیری رخ خواهد داد. لازم است با اندکی درایت و آینده اندیشی، با آزاد ساختن زندانیان سیاسی و بیگناه مانند مسعود باستانی، که تنها به جرم نوشتن و اندیشین در زندان و تحت فشار بهسر میبرند، فضای باز سیاسی و اجتماعی و فرهنگی را در کشور برقرار کرده تا همهی ایرانیان بتوانند با هم و در کنار هم در این کشور هنوز زیبا، زندگی کنند.
منبع: کلمه
ندای سبز آزادی: معصومه ابتکار عضو اصلاح طلب شورای شهر تهران با تاکید بر شروط و الزامات مطرح شده توسط سید محمد خاتمی برای شرکت در انتخابات پیش رو گفت: شروطی که آقای خاتمی مطرح کردند کف خواست و مطالبات جریان اصلاحطلبی است.
کف شرایط برای انتخابات، شرایط آقای خاتمی است
معاون خاتمی در دولت اصلاحات در گفت و گو با روزنامه اعتماد تاکید کرد: به نظرم سابقه جریان اصلاحات میگوید که تفکر و نگاه این جناح چگونه است حالا اگر فردی جایی پیدا شود و ادعای دیگری داشته باشد نمیتوان جلودار او بود اما طیفی که اصلاحات در منظر مردم شناخته شده هستند الان کف شرایطشان برای حضور در انتخابات، شرایطی است که آقای خاتمی مطرح کردند.
وی با اشاره به اینکه هنوز سیاست اصلاحطلبان یا گروههای منتسب به آنها برای انتخابات مشخص نیست، تصریح کرد: هنوز به تصمیم قطعی نرسیدهاند. آنچه مشخص است شرایط و الزاماتی است که آقای خاتمی مطرح کرده است. به نظر من حتی شرایط هم نیست یکسری الزامات است. بنابراین آنچه ایشان اعلام کردهاند قطعیترین موضع انتخاباتی طیف اصلاحطلبان است.
به اعتقاد وی بعد از انتخابات سال ۸۸ امکان فعالیت بیشتر و حتی ابراز نظر برای اصلاحطلبان محدود شد. در حال حاضر کمی فضا بازتر شده که آنهم به نظر من تابع شرایط پیش رو و انتخاباتی است که قرار است برگزار شود.
فقدان احزاب قوی و تاثیر گذار در جامعه به شدت حس می شود
ابتکار در مورد حضور گروههای خلق الساعه و شرکت آنان در انتخابات ادامه داد: در شرایطی که فقدان احزاب قوی و تاثیرگذار در جامعه بشدت حس میشود و احزاب تاثیرگذاری هم که وجود داشت از فعالیت منع شدهاند یا اعضای آنها در زندان هستند و همچنین در شرایطی که متاسفانه مقامهای ارشد دولت درباره احزاب اعلام میکنند که عمل حزبی را قبول ندارند و قوانین موجود در این زمینه دیده نمیشود چندان نمیتوان در این باره بحث تاثیرگذاری داشت. ولی بسیاری از افراد در طیف اصولگرا به این نتیجه رسیدهاند که در آستانه انتخابات احزاب خلقالساعه به وجود آورده و بعد از انتخابات یا آنها را منحل کرده یا در دور بعد اسم آن را عوض کنند. مثلا در دورههای مختلف انتخابات حامیان دولت چندین اسم عوض کردهاند و اینبار هم میبینیم که با یک اسم دیگر وارد شدهاند. علت خیلی روشن است.
مردم متوجه هستند که وعده ها عملی نشد
وی افزود: اصولگرایان در مجلسهای هفتم و هشتم و همچنین دولتهای نهم و دهم وقتی قدرت را به صورت یکپارچه در دست گرفتند یکسری شعارها را در جامعه مطرح کردند و وعدههایی دادند که از همان زمان مشخص بود بلندپروازانه است. بر مبنای آن وعدهها که برای بسیاری از مردم جذاب مینمود این طیف سیاسی قدرت را در دست گرفتند. این شد که وعدهها تحقق پیدا نکرد و این را بسیاری از کارشناسان و متخصصین از همان بدو سردادن شعارها تذکر دادند. مگر همان موقع کارشناسان و متخصصان اقتصادی به احمدی نژاد نامه ننوشتند که این سیاستها با این روندی که در پیش گرفته شده اشتباه است و به نتیجه نخواهد رسید؟ حالا به نقطهیی رسیدیم که این مشکلات توسط مردم هم لمس میشود و مردم دریافتند که بسیاری از آن وعدهها عملی نشده است.
مردم باید به خاطر عملی نشدن وعده ها از چه کسی سوال کنند؟
ابتکار می پرسد: سوال اینجاست که همان گروهها و احزابی که از این سیاستها حمایت میکردند الان کجا هستند؟ مردم الان باید از چه کسی سوال کنند؟
به اعتقاد این عضو شورای شهر خیلی مهم است که احزاب تابلودار و نشاندار در انتخابات فعال باشند چراکه بعد از اعلام برنامهها و رای گرفتن از مردم هم باید امکان پاسخگویی وجود داشته باشد. بنابراین این یک آسیب اولیه است و احزاب قدرتمند وجود خارجی ندارند. آنها هم که قدرت پاسخگویی و عمل داشتند محدود شدهاند و دیگر امکان رقابت و فعالیت ندارند. به اینجا که میرسیم همان بحث نامساعد بودن فضا برای ورود اصلاحطلبان به موضوع انتخابات مطرح میشود.
ندای سبز آزادی: جمعی از زندانیان رجایی شهر در نامه ای به رییس قوه قضاییه با اشاره به توهین، تنبیه بدنی و هتک حرمت و حیثیت زندانیان توسط ماموران زندان، خواستار اعزام هیاتی ویژه برای تحقیق و گفتگو با زندانیان جهت کشف حقایق شده اند.
به گزارش جرس، در این نامه که به امضای عباس اسفندیاری، مصطفی اسکندری، افشین باایمانی، مسعودباستانی، رسول بداقی، رضابوکانی، شهرام پورمنصوری، رضاجوشن، ماشاالله حائری، منصور رادپور، الله وردی روحی، عیسی سحرخیز، داودسلیمانی، جمشید صادق الحسینی، کیوان صمیمی، حشمت الله طبرزدی،علی عجمی، امیرحسین فدایی، محمودناجی، سعیدماسوری و میثاق یزدان نژاد رسیده آمده است: تنها طی شش ماه گذشته ۸ تن از زندانیان سیاسی-امنیتی مستقر در سالن ۱۲ به شیوه های گوناگون با توهین، تنبیه بدنی و هتک حرمت و حیثیت مواجه شده اند که متاسفانه هر گاه احدی از ایشان درصدد تظلم خواهی برآمده است با شیوه های بسیار حرفه ای و فرار به جلو از جمله ایراد تهمت و گزارشهای غیر واقعی و پرونده سازی آنانرا مجبور به عقب نشینی کرده و یا از ترس افزوده شدن برقرار محکومیت جدید،آنانرا از طرح و پیگیری شکایت بازداشته اند.
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
بنام خدا
ریاست محترم قوه قضاییه،جناب آقای آیت الله صادق آملی لاریجانی
باسلام و احترام
همانگونه که استحضار دارید تدوین کنندگان آیین نامه حقوق و تکالیف زندانیان “حفظ حقوق شهروندی و کرامت انسانی” را مبنای کار خود قرار داده و تاکید میکنند که «هرگونه استخفاف و تنبیه بدنی زندانی در زندانها و موسسات کیفری ممنوع میباشد».
اما اینک علاوه بر انواع تضییعاتی که نسبت به استفاده زندانیان از حقوق مصرح در قانون و آیین نامه ها اعمال میگردد و با وجود فشار مضاعف بر زندانیان سیاسی-عقیدتی در محرومیت از دسترسی به تلفن، مراکز درمانی، انجام ملاقاتهای حضوری و بویژه فضای سرانه حیاط ۱۲ ساعته و … شاهد این مسئله هستیم که استفاده ازمشت و لگد،باتوم چوبی و پلاستیکی توسط برخی مسئولان و ماموران در زندانیان رجایی شهر کاربرد پیدا میکند، بگونه ای که نه تنها برای “تنبیه” و “مجازات” بکار می رود بلکه بعنوان ابزاری جهت “سرکوب” و ایجاد “رعب و وحشت” حتی در میان زندانیان سیاسی-عقیدتی استفاده می گردد. مطلع هستید که این شیوه نه از لحاظ “انسانی” وجاهت دارد و نه از لحاظ “قانونی” مجاز شمرده می شود، بلکه در تضاد آشکار با اصل سی و نهم قانون اساسی که تاکید دارد”هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون دستگیر، بازداشت، زندانی یا تبعید شده به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است.
بر همین اساس در ماده ۵۷۹ قانون مجازات اسلامی با صراحت اعلام شده است “هر یک از مامورین دولتی محکومی را سخت تر از مجازاتی که مورد حکم است مجازات کند یا مجازاتی کند که مورد حکم نبوده باشد به حبس از شش ماه تا سه سال محکوم خواهد شد و …”
در آخرین مورد از اینگونه تخلف ها می توان به مورد زیر اشاره کرد:
در زندان رجایی شهر صبح جمعه ۴/۶/۹۰ در شرایطی که آقای جعفراقدامی که از بیماری شدید و رسیدگی نشده پا و کمر رنج میبرد و به زحمت قادر به حرکت است، در معیت آقای علی عجمی که جهت کمک به وی به بهداری عازم شده بودند فقط به این بهانه که از سرعت لازم در حرکت برخوردار نیستند توسط نگهبان های بندهای سه و چهار زیر مشت و لگد قرار گرفتند و پس از زدن دستبند به یکی از آنان دوباره زیر ضربات باتوم بر سر و صورت و پشت و سینه آنها ادامه پیدا کرد، بطوریکه که این ضربات باعث کبودی ناحیه صورت، چشم چپ، کمر و تورم شدید منجر به خونریزی در ناحیه پای یکی از زندانیان گردید.
جهت استحضار جنابعالی اعلام میگردد که تنها طی شش ماه گذشته ۸ تن از زندانیان سیاسی-امنیتی مستقر در سالن ۱۲ به شیوه های گوناگون با توهین، تنبیه بدنی و هتک حرمت و حیثیت مواجه شده اند که متاسفانه هر گاه احدی از ایشان درصدد تظلم خواهی برآمده است با شیوه های بسیار حرفه ای و فرار به جلو از جمله ایراد تهمت و گزارشهای غیر واقعی و پرونده سازی آنانرا مجبور به عقب نشینی کرده و یا از ترس افزوده شدن برقرار محکومیت جدید، آنانرا از طرح و پیگیری شکایت بازداشته اند.
چنانچه متذکر شدیم انجام چنین اعمال و رفتاری مخالف صریح قانون اساسی و آئین نامه اداره زندانها می باشد. از اینرو از شما درخواست داریم در اسرع وقت یک هیات ویژه برای تحقیق و گفتگو با زندانیان جهت کشف حقایق اعزام فرمایید تا این رویه غیر انسانی و خلاف قانون از زندان رجایی شهر بطور کامل برچیده گردد و حقوق و کرامت انسانی براساس قانون رعایت و اجرا گردد.
با تجدید احترام
عباس اسفندیاری، مصطفی اسکندری، افشین باایمانی، مسعودباستانی، رسول بداقی، رضابوکانی، شهرام پورمنصوری، رضاجوشن، ماشاالله حائری، منصور رادپور، الله وردی روحی، عیسی سحرخیز، داودسلیمانی، جمشید صادق الحسینی، کیوان صمیمی، حشمت الله طبرزدی، علی عجمی، امیرحسین فدایی، محمودناجی، سعیدماسوری و میثاق یزدان نژاد.
شنبه ۱۲/۶/۹۰ زندان رجایی شهر کرج
رونوشت:ریاست محترم مجلس شورای اسلامی
کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی
کمیسیون قضایی مجلس شورای اسلامی
سازمان بازرسی زندانها
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر