«جوآنی روشت» رقصنده ۲۴ ساله روی یخ - کبکی کانادا، دو روز پیش از آنکه در رقابتهای المپیک زمستانی ۲۰۱۰ ونکوور شرکت کند، مادرش را - که برای دیدن برنامه دخترش از کبک به ونکوور سفر کرده بود- به دلیل ایست قلبی از دست میدهد.
این اتفاق اما تصمیم و اراده «جوآنی» را دچار تزلزل نمیکند و اعلام میکند بخاطر مادرش و کانادا در این دوره از مسابقات شرکت میکند. این تصمیمگیری، احترام و همبستگی جهانی به ویژه کاناداییها را نسبت به او بر میانگیزد و بار کشیدن این اندوه را برای «جوآنی» کاهش میدهد.

در اولین روز مسابقه، «جوآنی» اسکیت باز 24 ساله اما بر روی پیست یخی رقصید. او رقصید و با خود اندوه را نیز به رقص در آورد. در طول اجرای رقص، تماشاگران کانادایی نیز با رقص اشک، نظارهگرش بودند و از ته دل تشویقاش میکردند.
همه ما در زندگی روزمره، در شادیها و اندوههای خود در پی جستجوی شخصیت مورد علاقه مان هستیم تا احساسات خود را با او بخش کنیم. بهویژه پیروزیها و موفقییتهای دوره جوانیمان را، همواره دوست داشتهایم در آغوش مادر بریزیم. جوآنی پس از حضور در اولین دور مسابقات کوتاه مدت و پایان اجرای برنامهاش در روز سهشنبه، با چشمان پراز اشک در میان خیل تماشاگران به دنبال آغوشی میگشت که چند روز پیش از این او را از دست دادهاست.
صدها جفت چشم و دلِ ستایشگر و حمایتگر حاضر در سالن مسابقه، هیچگاه نتوانست جای یک آغوش مادرانه پس از پیروزی جوآنی را، برایش پر کند. همانگونه که جای آغوش باز یک مادر گرجستانی نیز هیچوقت با اندام فرزند جوان و ناکام در بازی های المپیک زمستانی ۲۰۱۰ ونکوور، پر نشد.
آغوش مادر، سن و سال نمیشناسد و همهمان دلمان برایش تنگ میشود و دوست داریم لحظاتی از زندگیمان را تا زمانی که زنده هست، در آغوش او بگذرانیم. «جوآنی» جوان در این دوره از بازیها چه مدال بیاورد و یا نیاورد، یک قهرمان ملی کاناداست. او به احترام مادرش و مردم کانادا، جایگاهش را خالی نگذاشت و با کشیدن بار اندوه و غم بهخاطر مرگ مادرش، در تمرینات شرکت کرد و برای کانادا به ادامه رقابت در المپیک ونکوور پرداخت.
بیگمان خیلی از خوانندگان این سطور نیز چون من، با چشمانی پر از اشک برنامهاش را دیدهایم و منتظر پایان موفقییتآمیز و پیروزیآفرین رقص روی یخ او بودهایم.
با آرزوی پیروزی برای «جوآنی روشت» در تمامی عرصههای زندگی.
در جلوی دفتر سازمان ملل، کنار صندلی بزرگی که يک پايهاش شکسته و نماد حقوق بشر است، جمعيتی حدود پانصد نفر دسته دسته، اينجا و آنجا ايستادهاند. نزديک هم نيستند. کرد و فارس و بلوچ... جزاير پراکندهی مردم همراه شعارهای پراکنده، سرودهای پراکنده و مهربانیهای پراکندهتر... آيا حضور يکپارچه و گستردهی مردم در خيابانهای ايران و با دلِ سوختههای ما خارجنشينان اجباری، سبب آن نگرديده از پراکندگی بيرون آييم و يکپارچه بر سر موضوعی مشترک کنار هم بايستيم؟ آيا اتحاد حتی برای زمانی کوتاه در جلوی دفتر سازمان ملل، برسر شعار مشترک نمیتواند با عقايد مختلف صورت گيرد؟ ما دلسوختهگان آن ديار با زندگیهای فنا شده، با حکايتهای پُردرد و خون، با گريزهای ناگزيز، نمیتوانيم يکصدا باشيم برای لغو اعدام؟! آيا نمیشود "اعدام را بس کنيد" و يا "توقف اعدام" را شعار مشترک کنيم؟ بسياری همين نطر را دارند اما نگاه و دل ترسيده از انگها همچنان از بیاعتمادی حکايت دارد.
در محوطهی جلوی سازمان ملل ظاهرأ همه چيز خوب است. برخلاف دوسال پيش چادری بر پا شده و ميکروفن با تلويزيونهای بزرگ ديده میشود. حداقل تا اينجایاش خوب سازماندهی و کار کردهاند. اما داخل چادر حکايت به گونهی ديگری است. شنيده میشود آنها (از شهرداری ژنو) نيامدهاند تا برق را وصل کنند. يعنی همهی اين دم و دستگاهها حکايت آفتابه و لگنهای مدرن امروزی است و تا آخر وقت آن روز چهار بعد از ظهر، از شام و نهار خبری نمی شود! اين موضوع پراکندگی جمعمان را بيشتر میکند. آنهايی که مسئوليت پذيرفتهاند و در اين سه روز بسيار زحمت کشيدهاند،عصبی و خسته در تکاپو، پی راه حل میگردند. ظاهرأ کسی نمیداند چرا چنين شده؟! اما کار تا پايان برنامهی آن روز، يعنی چهار، پنج بعد از ظهر، پيش نمیرود. آنهايی که آمدهاند، به جز تعدادی از آن جمع، به کشورهایشان باز میگردند. غروب همان روز ميکروفن و تلويزيون به کار میافتد.
آنهايی که آمدهاند با صدای بلند فرياد کشيدهاند. برخی با عصبيتی آشکار از اينکه "مرگ بر جمهوری اسلامی" شعار همه نيست اعتراض دارند. برخی هم جوابشان اين است: آخر اين اجلاس که کارش سرنگونی نظام نيست، رسيدگی به وضعيت حقوق بشر در ايران است. اما انسانهايی که در روز والنتاين، روز عشق، با همهی وجودشان ساعتها در را ه حقوق بشر بودند و در راه حرف و حديث نقض ج.ا. را طی سی سال برای هم گفتهاند، میخواهند حرف دلشان را بزنند. آيا میتوانی منعشان کنی؟ اما دل که میتواند بسوزد برای اين همه عشق، برای اين همه ارزش، برای اين همه وقت هدررفته، در فضای فرسنگها فاصله، در فضای عدم اعتماد و عدم دوستی. در همين يک يا دو روز، برخی شرط آغاز بحث با ديگران را بر سر نه به جمهوری اسلامی گذاشتهاند و با هم در در بحث و جدال بر سر آن بودهاند. برخی هم اصلأ نمیخواهند وارد اين گونه بحثها شوند. يکی با عصبيت و ناراحتی میگويد: چرا حقمان را در خيابان هم میخواهيد از ما بگيريد! بگذاريد شعار "مرگ بر جمهوری اسلامی" و "مرگ بر..." را بدهيم. آيا همه بر سر لغو اعدام، آزادی زندانيان سياسی توافق ندارند؟
کاش میشد برسر "اعدام را بس کنيد" به تفاهم رسيد کاش بشود زير سقفی برای خواسته های مشترک حقوق بشری، "لغو اعدام" و يا همان شعار مادران عزدار ايران "اعدام را بس کنيد" گرد هم آئيم؟ "اعدام را بس کنيد" را به اللهاکبرمان بدل نمائيم بر بامها، بر سر هر کوی و برزن و در جلوی دفتر سازمان ملل فرياد زنيم؟ آيا اين درهی بزرگ فاصله بين ما کوتاهشدنی است؟
اما آنسوی در، درون سازمان ملل که ما جزاير پراکندهی آدمی جلویاش ايستادهايم تا اعدام نباشد، شکنجه پايان گيرد؛ تا زندانيان آزاد گردند، تا برقراری برابری زن و مرد تسهيل گردد، تا کُردها و ترکها، بهايیها، سنیها، زرتشتی ها با شيعهها برابر باشند و ايران برای همه ايرانيان در آزادی قابل زيست گردد؛ هيئت ۳۲ نفرهی جمهوری اسلامی ايستاده با پُز عالی و اتفاقأ جيب پُر. و با همراهی و نمايش، مجموعهای از زنان نمايندهی مجلس، استاد دانشگاه الزهرا، وکيل زن و مترجمان زن و...را به نمايش گذاشته است. با آرامش فراوان آقای جواد لاريجانی همهی آنچه را اپوزيسيون بيرون فرياد میزند؛ همهی آنچه را جنبش سبز در اين ۸ ماه نشان داد که خواستار آن است؛ همهی آنچه را که زنان در يک ميليون امضا خواستند؛ همهی آنچه را دانشجويان فرياد زدند و همهی آنچه را حکومت سرکوب کرد؛ انکار نمود. آقای لاريجانی ايران را آزادترين و دموکراتترين کشور جهان معرفی کرد! که در آن از شکنجه و اعدام خبری نيست! وی در پاسخ به نمايندهی هلند گفت: ما تنها در طول يک سال پنج هزار اجازهی راهپيمايی صادر کردهايم!
مشکلات نقض حقوق بشر کشورمان را شيرين عبادی، شادی صدر و عبدالکريم لاهيجی با ارايهی اسناد و در زمانی کوتاه بيان کردند و هر يک از کشورهای آمريکا، کانادا، انگليس و اتريش در دو دقيقه وقت خود نيز به وضوح گفتند. آنها خواستار اعزام گزارشگر ويژه به ايران شدند. کشورهای چين، روسيه، نيکاراگوئه، زيمبابوه و چندين کشور از اين دست که نان و نمک جمهوری اسلامی را میخورند نيز از وضعيت حقوق بشر در ايران تعريف کردند.
آقای لاريجانی و هيئت همراه، نقض حقوق بشر در ايران را انکار کردند آنها همچنين گفتند به دليل اين که در ايران حقوق بشر اجرا میشود و در قوانين ما شکنجه وجود ندارد نيازی هم به گزارشگر ويژه برای ايران وجود ندارد. او اولين اصلی که رد کرد پيوستن به کنوانسيون رفع هر گونه تبعيض عليه زنان بود. نمايندهی ايران با جاهطلبی کامل خواستار نمايندگی در زمينه حقوق بشر در سازمان ملل شد.
با اين حال در مجموع به دليل حجم بالای اعتراض به جمهوری اسلامی ايران، وعدم پاسخگويی هئيت ايرانی، پيشنهادات حذف نشد و در بايگانی سازمان ملل متحد ثبت گرديد. جمهوری اسلامی پذيرفتهاست که خانم ناوی پيلای، کميسيونر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد بتواند سال آينده از ايران ديدار کند. ناوی پيلای با استقبال از پذيرش اين موضوع توسط جمهوری اسلامی در عين حال گفتهاست که گزارشگران حقوق بشر بايد بتوانند در سال جاری ۲۰۱۰ از ايران بازديد به عمل آورند. همچنين قرار است، شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در ماه ژوئن تشکيل جلسه دهد و به بررسی گزارش کشورهای پاکستان، مکزيک و سنگال در اين زمينهها بپردازد.
efatmahbas@hotmail.com
www.efatmahbaz.blogfa.com
زيرنويس:
--------------------
وبلاگ آنلاين از ژنو
http://persian.iranhumanrights.org/1388/11/online_geneva/
برخی از کسانی که درهيئت ايرانی حضور داشتند از جمله : خانم آليا نماينده مجلس ج ا.ا. وضعيت زنان را بسيار عالی و خوب توصيف نمود و اين که آنها در زمينهی حقوقی مشکلی ندارند. خانم پروفسور مباشری رييس دانشگاه الزهرا در زمينهی ارتقا موقعيت زن در جامعهی اسلامی و برابری واقعی سخن گفت و آمار داد و از قصاص و تلاش برای فراهمآوردن ديه میشود و اين که تا حالا ۱۰ نوجوان رو از مرگ و قصاص نجات داده ند. آقای بتکوليا به نمايندگی از طرف آسوریها از آزادی مذاهب و برابری آنها با اسلام شيعه سخن گفت...آقای عباسزاده از وزارت کشور از انتخابات آزاد و سالم ايران تعريف کرد و آقای رييس السادانی (قاضی) هم فرمودند که کسی بيش از ۲۴ ساعت در بازداشت نگه داشته نمیشود و آقای لاريجانی با حمله به زندان گوانتانامو گفت در زندانهای ما شکنجه نمیشود و هر کس در بند هست تروريست است.
در روزهای ۱۵ تا ۱۷ فوريه ۲۰۱۰، بررسی ادواری جامع پرونده حقوق بشری جمهوری اسلامی برای نخستين بار در ژنو صورت میگيرد و از اين پس قاعدتا هر چهار سال يک بار شاهد چنين روندی در ژنو خواهيم بود. ۱ – اعتراض به سرکوب و شکنجه و تجاوز و اعدام در ايران ۲ – آزادی بیقيد و شرط کليهی زندانيان سياسی جنبش اخير مردم ايران و ديگر زندانيان سياسی، عقيدتی ايران۳ – اعزام فوری هيئتی از طرف سازمان ملل متحد برای بررسی وضعيت زندانها و زندانيان ايران ۴ – تعيين گزارشگر ويژهی حقوق بشر برای ايران از سوی سازمان ملل ۵ – ملزم کردن حکومت ايران به رعايت مفاد اعلاميه جهانی حقوق بشر (که خود يکی از امضا کنندگان آن بوده است) از سوی سازمان ملل.
شورای حقوق بشر هيچ ابزاری برای اجرايیکردن تعهدات ارائه شده از سوی کشورها برای رعايت حقوق بشر ندارد اين شورا روز چهارشنبه به نشست سه روزه خود برای بررسی وضعيت حقوق بشر در ايران پايان داد.
شورای حقوق بشر سازمان ملل میگويد که ايران درخواست آزادی تمام زندانيان سياسی، تعيين نماينده ويژه در امور شکنجه و پذيرش تحقيق بين المللی در باره خشونتهای پس از انتخابات اين کشور را رد کرده است. ايران همچنين نپذيرفتهاست تا مجازات اعدام را لغو کند و گفتهاست که از شکنجه به عنوان ابزاری قانونی استفاده نمیکند، رسانه ها در ايران آزاد بوده و دولت هيچگونه مانعی برای دسترسی به اينترنت ايجاد نمیکند. در واکنش به اعزام نمايندهی ويژه بررسی شکنجه گفتهاست که «به دليل منع شکنجه در قانون اساسی ايران نيازی به اعزام گزارشگر ويژهی شکنجه نيست وی کشورهای غربی را متهم کرد که به گفتهی او، اقدام به تبليغات زهرآگين عليه ايران میکنند.
شور عالمی در این ترانه ها ست
زان همه امید و آرزو
كه موج می زند
در دل جوانه های سبز لشكر بهار
در سروده ها یشان بسی نشانه هاست.
این چكاوكان منادی بهار، شورعشق و
راه و راه و راه
تا به سوی جنگل همیشه سبز آرزو
تا به سوی نورو نور و نور
درطلوع روشن پگاه
تا به سوی شهر زندگانی اند.
دل گران مدار ای رفیق!
تا به كوه و دشت و رود با ر
در میان جنگل بزرگ مردمی
در كنار- گوشه های شهرپرخروش
واژه های سبزشان
برزبان فوج عاشقان سرود می شود
جاودانه اند این چكاوكان
در حریم سبز سایه بهار
و به یمن این ندای عاشقانه شان
در دل امیدوار عاشقان
مانده بس امید رویش بهار درخزان.
------------------------------
* شعری را كه در گرامی داشت زنده یاد جعفر كوش آبادی، شاعر معاصر ایران، سرودهام با پوزش خواهی از تاخیر پدید آمده و به بهانه دومین مراسم او برای آگاهی و انتشار می فرستم.
پیروز باشید!
علی رضا جباری(آذرنگ) 7اسفند1388(26 فوریه 2010)
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA
علی رضا جباری
درگرامی داشت خاطره زنده یاد جعفركوش آبادی، شاعر معاصر ایران*
چكاوكان...
هان مباد !
كاین چكاوكان نغمه خوان
درهجوم بی امان لشكرخزان
به خاك سرد
اندر اوفتند.
هان مباد!
كاین سرودهای سرزده زعمق جان
در مصاف زنجموره های شوم نیستی
درگلوی این چكاوكان عشق
بشكنند.
شور عالمی در این ترانه ها ست
زان همه امید و آرزو
كه موج می زند
در دل جوانه های سبز لشكر بهار
در سروده ها یشان بسی نشانه هاست.
این چكاوكان منادی بهار، شورعشق و
راه و راه و راه
تا به سوی جنگل همیشه سبز آرزو
تا به سوی نورو نور و نور
درطلوع روشن پگاه
تا به سوی شهر زندگانی اند.
دل گران مدار ای رفیق!
تا به كوه و دشت و رود با ر
در میان جنگل بزرگ مردمی
در كنار- گوشه های شهرپرخروش
واژه های سبزشان
برزبان فوج عاشقان سرود می شود
جاودانه اند این چكاوكان
در حریم سبز سایه بهار
و به یمن این ندای عاشقانه شان
در دل امیدوار عاشقان
مانده بس امید رویش بهار درخزان.
------------------------------
* شعری را كه در گرامی داشت زنده یاد جعفر كوش آبادی، شاعر معاصر ایران، سرودهام با پوزش خواهی از تاخیر پدید آمده و به بهانه دومین مراسم او برای آگاهی و انتشار می فرستم.
پیروز باشید!
علی رضا جباری(آذرنگ) 7اسفند1388(26 فوریه 2010)
دريغِ دنباله دارِ دل را
اگر چو زخمی به سينه دارم
نمی توانم در ين بهاری
که سر برآورده از زمستان
شکفتنِ شعرِ شاخه ها را
به هر نفس، در قفس نخوانم.
من از شمارِ شکوفه هايم
من از تبارِ ترنّم گلُ
بيا بيارا سپيده ها را
که جانِ ما را جوانه، سبز ست.
غمت مباد ای گلوی مستان!
به سربلندیِ اين گلستان
ببين تپشهای دلنشينم
که تا چنينم ترانه، سبز ست.
ستاره، امشب ترا صدا زد
ترا که از جنسِ آبهايی
بيا بيفشان دوباره ما را
که در صدايت زمانه، سبز ست.
Reza.maghsadi@gmx.de
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر