هستي نيوز،از آن سوي فيلتر جمهوري اسلامي خبر پراكني ميكند

-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد...
http://groups.google.com/group/hasti-news
------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۸ اسفند ۶, پنجشنبه

Posts from Khodnevis for 02/25/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



جنبش و استراتژی های تازه!

جنبش سبز از آغاز با فراز و فرود هایی همراه بوده است. سبزها دارای  خصوصیات عقلانی و احساسی خوب و بدی هستند و هر یک در راستای رسیدن به اهداف خود ، ایده ای به خصوص دارند. اصولا یکی از ویژگی های جنبش های دموکراسی خواهی، تکثر و تعقل تک تک افراد شرکت کننده در این جنبش هاست. یعنی افراد برای پیروزی جنبش فکر می کنند، راه حل می دهند و با یکدیگر به مذاکره می پردازند. مهمترین بخش از مشورت ها تعریف نوع و چگونگی رسیدن به پیروزی است.

به طور دقیق تر اینکه چه اتفاقاتی باید بیفتد تا احساس کنیم و و اقعا هم اینگون باشد که پیروز شده ایم؟ آیا همه ی این اتفاق ها باید با هم رخ دهد یا می توان به صورت پلکانی هم به این خواسته ها رسید؟ آیا تحمل نقد و مشورت در جنبش، در حین مبارزه ضروری است یا در زمان مبارزه، نباید به نقد روی آورد؟ آیا یک استراتژی واحد برای پیروزی لازم است یا هر کسی با توجه به این ایده که هر نفر یک مغز متفکر است ، می تواند برای خود استراتژی جدید تعریف کند؟  آیا این استراتژی باید فارغ از اعمال و رفتار حاکمیت باشد یا می تواند وابسته باشد یا می تواند مجموعه ای از رفتارهای مستقل جنبش و پیش بینی رفتار حاکمان باشد؟ آیا خارج نشینان در این جنبش نقشی دارند و اگر دارند چگونه می توانند این نقش را ایفا کنند؟  

سئوال های بسیار دیگری هم وجود دارد که با توجه به شرایط جدید می توان مطرح کرد. مهمتر از همه ی سئوال ها نحوه پاسخ گویی به این سئوال هاست . به طور جدی و با همفکری می توان به این سئوال ها پاسخ داد. من به عنوان یک فرد از این جنبش جواب های خود  به این سئوال ها را شرح خواهم داد و البته باید گفت که این پاسخ ها، شروع گفتمانی است که باید ادامه یابد و به همین دلیل نقد کردن ، رد کردن یا پذیرفتن این نظرات، مساله ی واضحی است و هر کس به قدر خود می تواند در رشد جنبش سبز نقش داشته باشد.

سئوال اول:  چه اتفاقاتی باید رخ دهد که مفهوم پیروزی جنبش  را داشته باشد.

به نظر من مهمترین بخش از پیروزی، مساله ی انتخابات است. یعنی انتخاباتی آزاد با حضور همه ی قشر های جامعه برگزار شود و یک گروه مستقل بر نحوه ی کامل برگزاری آن ، یعنی بررسی صلاحیت ها،تبلیغات، شمارش آرا، و اعلام نتایج نظارت داشته باشد و همچنین دارای ضمانت اجرایی قوی نیز باشد. رسیدن به این خواسته، می تواند پایه ای مستحکم برای تضمین دموکراسی درایران باشد. این که این گروه ناظر چه ویژگی هایی داشته باشد یا چگونه انتخاب شود، خود سئوال جدیدی است که باید به صورت مفصل پاسخ داده شود. دوستان می توانند این بحث را ادامه دهند.

یکی دیگر از بخش های پیروزی، بازتعریف حوزه ی عملکرد نیروهای امنیتی است. این بخش با یک بخش دیگر یعنی آزادی رسانه ها در ارتباطی تنگاتنگ قرار دارد. یعنی نیروهای امنیتی، از بررسی و فیلتر کردن مسیرهای ارتباطی و زندانی کردن افراد مربوط به رسانه های جمعی و تحت فشار گذاشتن رسانه ها ، منع شوند. در حقیقت هنگامی که رسانه هابتوانند آزادانه نفس بکشند، یک پیروزی بزرگ محقق شده است. این که چگونه می شود به این هدف دست یافت نیز ، خود سئوالی است مهم است که مستلزم پاسخی شفاف می باشد.

پیروزی دیگر، بیرون رفتن ارگان های نظامی و امنیتی از تصمیم گیری های اقتصادی است. این ارگان ها با حضورگسترده ای که در شبکه های اقتصادی دارند، آن ها را در انحصار خود گرفته و اقتصاد را فلج کرده اند. از ایجاد فضای رقابتی جلوگیری کرده اند و قابل نظارت هم نیستند. باعث گسترش فساد اقتصادی و افزایش فعالیت مافیای اقتصادی- مافیایی می شوند. حضور آن ها مانع رشد اقتصادی کشور و توسعه کشور می شود و سدی جدی برای تحرک جنبش دموکراسی خواهی در ایران است. هنگامی که حاکمیت ، بخش های سود آور اقتصاد را به سلطه ی خود در آورد، کم کم شکاف طبقاتی افزایش یافته و افراد جامعه به جای حضور موثر در عرصه ی سیاسی، باید به فکر بقا و حیات خود باشند و عملا از قشر فعال جنبش به قشر منفعل آسیب پذیر تبدیل خواهند شد. قابلیت ریسک پذیری آن ها کاهش می یابد و بدنه جنبش با کمبود نیرو و فکر مواجه خواهد شد.باز پس گرفتن بنگاه های اقتصادی توسط مردم و اعمال مدیریت خصوصی بر آن ها ، یکی از مهمترین خواست های جنبش است.

حاکمیت به خوبی به این مساله پی برده است و به نظر می رسد با هدفمند کردن یارانه ها ، قصد تضعیف و نابودی طبقه متوسط را دارد. شیوه ی خوشه بندی اولیه حاکی از آن است که هدف از حذف یارانه ها، تحت فشار قرار دادن قسمتی از جامعه است که به لحاظ تمکن مالی، وابستگی کمی به دولت دارد. دولت به این طریق می تواند به گرو ه های حامی خود، توجه ویژه بنماید و گروه های مخالف را با استفاده از حربه ی اقتصادی، آرام نگه دارد. اینکه تا چه حد در این رویکرد موفق خواهد بود و اینکه آیا دولت به نتیجه مطلوب خود خواهد رسید یا خیر، سئوالی اساسی است که باز می تواند مورد بررسی قرار گیرد. البته به نظر من، جنبش می تواند با مطرح کردن خواست های ذکر های شده، از تمهیدات حاکمیت برای ویژه پروری، جلوگیری کند.

بخش دیگری از پیروزی  تعریف جرم سیاسی است. یعنی شفاف شدن فضای سیاسی و عدم برخورد ایدیولوژیک با رقیبان سیاسی، پذیرفتن رقیبان در چارچوب قانون اساسی، و آزادی عمل سیاسی همه گروه های فکری، فصل دیگری از خواست های جنبش است. شاید این مهمترین و صعب ترین مسیر جنبش باشد. در مملکتی که رقیبان سیاسی از آغاز، با بهانه های اعتقادی حذف شده اند و مخالفان و منتقدان ، "بی دین، بد اخلاق، برانداز، معاند، منافق، جاسوس، روسپی، مزدور و ..." معرفی می شوند و هیچ کس در حاکمیت جوابگو نیست، فعالیت سیاسی از خطرناک ترین فعالیت های ممکن است. در واقع می توان گفت که ماهیت استبدادی حاکمیت به ماهیت دینی آن غلبه دارد. یعنی اگر کسی عملی خلاف شرع انجام داد، به مراتب گناه کمتری از یک فعال سیاسی مرتکب شده است.  بررسی ریشه های چگونگی به وجود آمدن چنین حکومت هایی، به عهده ی خوانندگان محترم می باشد. تبلیغ مرجعیت قانون و ملاک بودن آن برای رفتارهای سیاسی بهترین گزینه می باشد. در حال حاضر حاکمیت از شمشیری دو لبه برای طرد مخالفان استفاده می کند. بعضی را به جرم آشوب گری و اغتشاش دست گیر می کند و هر جا که نمی تواند از قانون هزینه کند، از دین هزینه می کند. مثلا زندانیان سیاسی را مخالف اسلام و ولایت فقیه معرفی می کند. جنبش باید از حاکمیت بخواهد که به این دوگانگی پایان دهد و تنها قانون را ملاک عمل سیاسی قرار دهد و تعریفی دقیق نیز از جرم سیاسی ارایه کند. استفاده از عباراتی بی سر و ته و بی روح مانند تشویش اذهان عمومی، اقدام علیه امنیت ملی ، ارتباط با گروه های معاند و توهین به مقدسات و هزاران واژه ی بی معنی دیگر، باید خاتمه یابد. روش های رسیدن و چگونگی این درخواست هم باید مورد بررسی قرار گیرد.

یک بخش از پیروزی هم مربوط به داخل جنبش می باشد. همیشه اینگونه نیست که ما از حاکمیت چیزی بخواهیم یا آن ها از ما توقعی داشته باشند. توقعات  ما از خودمان بسیار مهم و شاید مهمتر از توقعات ما از حاکمیت باشد. در رابطه با تغییرات درون جنبش باید دو نکته را لحاظ کرد. یک آنکه به هیچ وجه به مسایل سیاسی ، سیاه و سفید نگاه نکنیم. این بزگترین خطری است که افراد جنبش را از درون تهی می کند، هزینه ی حضور در جنبش را بالا می برد و عملا باعث رادیکال شدن فضای کشور می شود. به راحتی قابل درک است که فضای رادیکال، حاکمیت را مجاب خواهد کرد که استفاده از نیروهای امنیتی در تمامی بخش های جامعه، نه تنها مضر نیست بلکه برای بقا لازم است. صحبت ها و عمل های غیر واقع گرایانه، سهمی مهلک برای جنبش خواهد بود. مخصوصا کسانی که خواهان سرنگونی حاکمیت، به انتها رسیدن دوران ولایت فقیه، یا به زیر کشیدن همراه با خشونت حاکمان می باشند، باید بدانند که در راستای خواست حاکمیت گام بر می دارند و زمینه ی حذف مخالفان را فراهم  می کنند. باید پذیرفت که طرفداران احمدی نژاد، رهبر جمهوری اسلامی و حتی معتقدان به نظام دینی با کارکرد دوگانه که در بالا ذکر شد، کم نیستند و اگر اکثریت نباشند، اقلیتی قابل اغماض هم نیستند. دنبال کردن شیوه های رادیکال، در بهترین حالت به جنگ داخلی می انجامد و حاکمیت، طرفداران خود را که از مردم هستند، در مقابل سبزها به جنگ و نزاع شهری فرا می خواند. این در حالی است که آن ها امکاناتی نا متناهی دارند و جنبش سبز از آن ها محروم است. به راحتی دسترسی های اینترنتی را قطع می کنند. به راحتی اسلحه حمل می کنند. به راحتی شلیک می کنند و به راحتی هم در نزاع خیابانی پیروز خواهند شد. پس بخشی از پیروزی آن است که افراد جنبش آگاهانه از رادیکال شدن آن جلوگیری کنند و در بدترین شرایط هم گزینه های مسالمت آمیز و گفتگو با حاکمیت را بررسی کنند. این که حاکمیت صدای ما را نمی شنود، یا خودش را به کری زده است،توجیهی بر اعمال خشونت از سمت سبزها نیست. گروه مادران عزادار بهترین نمونه از این نوع تفکر است که گرچه شدید ترین و خشن ترین برخورد حکومت را به خود دیده اند، اما روش تجمع در میان مردم را برای مبارزه با خشونت برگزیده اند.

پیروزی دوم درون جنبش دراین است که در هر شرایطی خواست های اساسی خود را پی گیری کند و در دام تبلیغات حاکمیت گرفتار نیاید. شاید 22 بهمن نقطه ی عطفی در مبارزات سیاسی جنبش باشد. آن هنگام که ایده ی اسب تروا شکست خورد و همچنین حضور خیابانی بدون رهبر واحد نیز به شکست انجامید و جمعیت سبزها به نفع حاکمیت مصادره شد. مسایل بسیار دیگری در مورد پیروزی ها و شکست ها وجود دارد که در ادامه خواهد امد. جواب پرسش های این متن نیز به مرور در نوشته های متعدد، منتشر خواهد.

اگر دوستان همیاری کنند، می توان نتیجه گیری ها و نظرهای مختلف را در یک مجموعه واحد منتشر کرد تا نقشی را که بر عهده ماست در این جنبش به خوبی ایفا کرده باشیم و گفتمان جدیدی در این راستا شکل بگیرد.


 


نفرین ابدی

یک روز بچه آدم میاد خونه، گریه می‌کنه، میگی چی شده بابا؟؟ کی زدت!!؟؟

بعد آدم میفهمه که مشکل همینه، نه تنها کسی نزده، کسی نزدیکش هم نمیاد.

آخه باباش تو سپاه کار می‌کنه، پدر مادر‌ها به بچه‌هاشون میگن، دور و ور این بچه نرید. حالا میتونی با باتوم بری سراغ هم کلاسی‌های بچت مجبورشون کنی باهاش بازی کنند؟؟؟

شاید بتونی.

آدم دنبال مقصر می‌گرده!!! اون کسایی که منو شیر می‌کردن کجان؟؟؟ اون مجری تلویزیون، اون آخوند، کسی نیست، صدایی نمیاد.

زندگی خیلی بیرحم هست برادر سپاهی، خیلی بی‌رحم، وقتی داشتی ضربه‌های آخر را به محسن روح الامینی میزدی، احتمالا دعا کرده، گفته خدایا بزار از این مخمصه خلاص شم، دیگه بیرون نمیام، فقط یک کاری کن تمومش کنن. غلط کردم. باورش نمی‌شود یک اعتراض خیابونی آنقدر جدی بشه، حیف، خدا صداش را نشنید، زندگی خیلی بی‌رحم هستش. تو هم می‌بینی، واسه تو هم جدی میشه.

نزدیک عروسی آدم یک دفعه می‌بینی همه چی به هم خورد، هر چی پی‌گیر میشی نمی‌فهمی چرا!!!

بعد از چند وقت می‌فهمی، یک کسی، یک عکسی، معلوم نیست از کجا آورده نشون داده به بابای طرف. شاید بتونی با اسلحه بری عشق را بخری، شاید هم نشه.

چند سال دیگه بچه آدم بزرگ میشه عکس را می‌بینه، زندگی آدم میشه جهنم.

یک عکس‌هایی هست که یک حرف‌هایی میزنه، مجری تلویزیون نمی‌تونه سانسورش کنه.

 صدای یک گلوله میاد، یک نفر یک تیر خالی کرده تو مخ خودش.

 


 


ریگی در کفش یا ریگی در هواپیما!!

امروز که دیدیم سربازان گمنام امام زمان! با توسل به امام زمان (البته شایعه است که جنگنده‌های ساخت خارج هم دخالت داشتند!) به پرواز در آمدند و ریگی را بین زمین و آسمان تو پرواز هواپیمای مسافربری قرقیزستانی که از دوبی به بیشکک پرواز می‌کرد یقه کردند و آوردند بیرون و گفتند هواپیما چخه میتونی بری! ا‌ و ریگی رو ... کردند و همین روزها علنی مادرش را به عزایش می‌نشونند! (الهام گرفته از فیلم کوی دانشگاه!) تصمیم گرفتیم یکم فکر کنیم و با خود بگوییم‌: این سرباز‌های بی نام نشون و این وزارت اطلاعات که می‌تونه ریگی رو وسط زمین آسمون پیدا کنه چرا بعد از این همه ماه هنوز نتونسته این حمله کننده‌های به کوی دانشگاه رو پیدا کنه (مثلاً شخص اول مملکت تو نماز جمعه گفت باید این افراد شناسایی بشوند... !!!) اینا که هزار ماشالله عینهو راز بقا از وحشی‌گری خودشون فیلم برداری هم کردند! بابا ریگی تروریست قبول باید خار مادر بشه قبول ولی ریگی بیشتر آدم کشته تو زندگیش یا این سگ‌های وحشی که به خوابگاه دانشگاه هم رحم نمی‌کنند! آهای آقای گمنام میشه یه لطفی کنی جنگنده هم نمی‌خواد سوار یه ماشین معمولی بشی و بیای این آدم‌هایی که با شعار علی علی و حیدر حیدر به جان مردم افتاده‌اند را بگیری ممنون می‌شویم.

حالا شما خودتان قاضی می‌خواهید باور کنم که ریگی در هواپیما بوده نه در  کفش سربازان گمنام!!!

 


 


جشن سپندارمذگان، روز زن و پاسداشت مهر و شيدايی خجسته باد

درود

در سالنامه ايرانی ۳۷۴۵ اين روز بنام جشن سپندارمذگان نامگذاری شده است.

ريشه واژه:

نام اين روز به اوستايی "سپنته ارمئيتی" يا "سپنته ارمتی" است، كه واژه ارمئيتی/ارمتی به چم (معنی) فروتنی و فداكاری و پيشوند "سپنته" آن به چم سپند (مقدس) در پارسی است. به اين روز در پهلوی "سپندارمذ" گويند.

سپندارمذ كيست؟

سپندارمذ پنجمين امشاسپند در اوستا است و در گاهان از او چون پرورش دهنده آفريدگان ياد می شود و مردم در راستای او است كه پارسايی می يابند. او ايزد بانوی زمين است و زمين نماد شيدايی است چون با فروتنی، فداكاری و گذشت به همه مهر می ورزد. زشت و زيبا را به يك چشم مي نگرد و همه را چون مادري در دامان پر مهر خود می پروراند و آرامش مي دهد. از همين روي در فرهنگ كهن ایران، سپندارمذ را نماد زمين و گرامي داشت مهر و شيدايي می پنداشتند، چون این دو در كنار هم رنگ پيدا مي كردند.

انگيزه جشن سپندارمذگان:

همسانی زن و مرد در ايران باستان يكی از آيين سپند و جدايی ناپذير فرهنگ ايران بود. زنان ايران باستان پادشاه، فرمُدار (وزير)، مهساز (مهندس) و سركرده سپاه مي شدند. ولي این همسانی تنها به كارنامه امپراتوری گذشته ايران بسنده نمی شود ‌و ريشه های كهن فرهنگی داشت. در اوستا، زن از جايگاه بلند و ارجمندی برخوردار است، برای نمونه در اوستا می خوانيم: دختران در گزينش همسر آزادند و پدر و مادر نمي توانند دخترانشان را وادار به پيوند با كسي که او دوستش نمي دارد بکنند.

از همين روی چون در آيين كهن ايران، زن از جايگاه والايی برخوردار بود، ايرانيان باستان اين روز را برای بزرگداشت زن، سپندارمذ، ايزد بانوی زمين برگزيدند و جشن سپندارمذگان را هر سال برگزار مي كردند.

چگونه جشن سپندارمذگان برگزار می شد؟

در ايران باستان در اين روز زنان به شوهران خود مهر ارمغان مي دادند و مردان، زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده و به آنها پيشکشی مي دادند. اين پيشكشی می توانست از يك شاخه گل تا هر چيز ديگری با‌شد.

گزيده گفتار:

اين جشن نشان از ارزش و جايگاه زن در فرهنگ كهن ايران است. كوتاه سخن اين جشن ديدگاه روشن ايرانيان باستان به زن در زمانی است كه او در جهان از جايگاهی برخوردار نبود و به او تنها همچو كنيز نگاه می كردند. اين گونه بود که گروه مردمانی توانستند سده های دراز، جهان را شيفته و گيرای فرهنگ فرهيخته و زيبای خود کنند.

امروزه نيز زرتشتيان همچنان گذشته اين روز را به نام روز زن و روز مادر جشن می گيرند.

بياييد با خود آشتی كنيم

بياييد پس از سالها لغزش و جدايی، با خود آشتی كنيم !

بيایيد بار دگر همه با هم با هر آيين، دين، باور، گروه و انديشه ای، بدون پي ورزی (تعصب) با خود آشتی كنيم !

بياييد با بازشناخت ژرف فرهنگ گذشته، پالايش زبان و برپايی جشن های خودمان، دگربار ايرانی شويم و با خود آشتی كنيم!

بياييد و براستی بياييد نخستين گام را برداريم و با خود آشتی كنيم تا شايد و شايد بتوانيم فرهنگ امروزمان را پالايش كنيم، آنگاه دوباره سخنی برای گفتن خواهيم داشت، چون بيگمان سزاوار جايگاه والا هستيم!

هميشه شاد، سربلند و پيروز باشيد

جشن سپندارمذگان بر همگان و به ويژه بانوان ایران زمین پیشاپیش خجسته باد

 


 


بیانیه خبرگان: مهر مردودی بر کارنامه «سران فتنه»

 

 اجلاس رسمي مجلس خبرگان با صدور بيانيه به كار خود پايان داد .

این بیانیه که توسط قربانعلی دری نجف آبادی قرائت شد، به پایان یافتن «فتنه»  اشاره شده است.

در این بیانیه آمده «صبر انقلابی مردم شریف ایران و نظام جمهوری اسلامی پس از دادن فرصت‌های متعدد به "سران فتنه، برای توبه و بازگشت به دامن انقلاب و آرمان‌های امام خمینی (ره) در ۹ دی به پایان رسید و با زدن مهر مردودی بر كارنامه‌ی آنان، برای همیشه، آنان را از ذهنیت سیاسی خود حذف نمودند... پايان يافتن اين فتنه به معنای تمام شدن وظيفه افراد و گروه های موثر در جامعه نيست؛ از اين رو به همه دشمنان خارجی و فريب خوردگان داخلی توصيه می کنيم همسو با هدايت های دلسوزانه و راهگشای مقام معظم رهبری، با پرهيز از سکوت و تبری جستن شفاف از گره افکنی های منافقانه و فتنه انگيز، وظيفه خويش را متناسب با مقتضيات زمان ايفا نمايند.»

همچنین از "مسئولان و نيروهای جان فشان امنيتی و انتظامی که برای حفظ و برقراری امنيت به خصوص در جريان فتنه اخير تلاش زايدالوصفی داشته اند"، قدردانی شده است.

موقعیت دشوار هاشمی

هاشمی درجلسه اول اجلاس ضمن سخنانی با تاکید بر اینکه «دلسوزان انقلاب بايد صف خود را با ساختار شكنان و مخالفان ولايت فقيه مشخص كنند و محور وحدت را رهبري قرار دهند». هاشمی در ادامه در حالی خبر از علائمی در جهت «وفاق و همدلی» در کشور داد که محمد یزدی كه بارها تندترين مواضع را عليه او اتخاذ كرده، غايب بزرگ جلسه بود. اين چندمين بار است كه يزدي در جلساتي كه هاشمي در آن حضور دارد، حاضر نمي‌شود.

اما هاشمی خود هدف سخنان دو تن از نمایندگان مجلس خبرگان در ارتباط با رابطه‌اش با رهبری بود. در جلسه دوم اين اجلاس كه روز سه شنبه برگزار شد دو تن از ناطقين هفتمين اجلاس رسمي  از او خواستند با اظهار نظر و مواضع صريح‌ و شفاف‌تر، پيروي خود را از منويات ولايت فقيه ثابت كند.

این در حالی است که بخشی از روحانیون تندرو نزدیک به حاکمیت تلاش کرده‌اند نقش هاشمی رفسنجانی را در مجلس خبرگان کمرنگ کنند.

 


 


هواپیماربایی به روش وزارت اطلاعات

به گزارش خبرگزاری روس ریا نووستی، مقام‌های ایران بخاطر دستگیری "عبدالمالک ریگی" رهبر سازمان «تروریستی» جندالله و همکار وی جنگنده های خود را به هوا بلند کرد و هواپیمای متعلق به شرکت هواپیمایی قرقیزستان که از دوبی به بیشکک پرواز می کرد را وادار به فرود ساخت.

آنطور که روز چهارشنبه خبرگزاری "آکی پرس" قرقیزستان به نقل از منابعی در شرکت هواپیمایی "قرقیزستان" اطلاع داد، دو جنگنده نیروی هوایی ایران روز سه شنبه به محض اینکه هواپیمای قرقیزستان که در آن عبدالمالک ریگی پرواز می کرد، از مرز هوایی ایران گذر کرد، هواپیما را وادار به فرود در جنوب کشور (بندرعباس) ساختند.

 

در اطلاعیه گفته می شود: "روز ۲۳ فوریه، هواپیما بهنگام پرواز دوبی - بیشکک در یکی از شهرهای ایران فرود آمد. نیروهای امنیتی ایران دو مسافر را پیاده کردند که تبعه قرقیزستان نبودند".

پس از دستگیری تروریست‌ها، مسئولین ایران هواپیمای قرقیزستان را آزاد کردند و این هواپیما "بدون حوادث اضطراری آتی" در مقصد فرود آمد.

ریگی را بعدا از دستگیری سوار یکی از هواپیماهای فالکون وزارت اطلاعات کردند.


 


اعدام عبدالمالک و عبدالحمید ریگی را محکوم می‌کنم

 

من بعنوان یک "سبز" که مخالف اعمال خشونت است، هر نوع آدمکشی در قالب‌های ترور و اعدام را محکوم می‌کنم.

 

کشتن عبدالمالک و برادرش عبدالحمید ریگی، به مانند خود ترورهای آنان صرفا "آدمکشی" ا‌ست و بس. با کشتن مشکلی حل نشده و نمی‌شود. شان زندگی انسان را رعایت کنیم و به حقوق بشر احترام بگذاریم.


عالیجنابان حکومتی، این همه اعدام نکنید و بگذارید که این رسمِ غیرانسانی در جامعه‌مان برافتد. کمک‌مان کنید که اگر روزی خواستیم با اعدام خودتان نیز مخالفت کنیم، بتوانیم.

 


 


جندالله های دیگری روی کار می آیند؛ نقدی بر دستگیری ریگی

دستگیری عبدالمالک ریگی اگرچه برای نیروهای امنیتی ایران، دستاورد خوبی به شمار می‌رود اما در حقیقت باید گفت که حتا فروپاشاندن این گروه پایان روی کار آمدن گروههای تروریستی حداقل در جنوب خاوری کشور نخواهد بود. اگر به تاریخ گذشته سیستان و بلوچستان حداقل در پنج سال گذشته برگردیم خواهیم دید که بیشتر آنان حداقل در هر دو انتخابات سال ۸۴ و ۸۸ به کسی رای داده اند که در موضع مخالف رژیم قرار گرفته‌اند. در سال ۸۴، کروبی و معین و در سال ۸۸ بنابر آمار خود شورای نگهبان میرحسین موسوی.


سنی بودن بیشتر مردم این استان و البته مشکلات گسترده اقتصادی در این استان نشان می‌دهد که آنان از وضعی که در آن زندگی می‌کنند چه از دید سیاسی یا اقتصادی ناخرسندند و از این رو فکر حاکم بر مردم بلوچ ایجاب می‌کند که گروه‌هایی با مشی جند الله پس از این، باز هم روی کار بیایند شاید بتوانند رفتاری انتقام جویانه از خود بروز دهند. در حالی که رفتار سران جمهوری اسلامی نشان می‌دهد که آنان اهل امتیاز دادن، به ویژه به مردم خود نیستند.


از دیگر سو پاکستان انگار می‌خواهد مانند آنچه-البته زیر فشارهای امریکا- بر سر همسایه شمالی خود، یعنی افغانستان آورد، یعنی همکاری در روی کار آوردن طالبان با امریکا، همان کار را هم دوست دارد با ایران هم انجام دهد. کاری که البته از انجام آن تاکنون عاجز مانده. رفتار پاکستان با دیگر همسایه خود یعنی هند نیز بیانگر این موضوع است.

از همین روست که هرچقدر هم که نظام در سرکوب گروههای تروریستی به ظاهر پیروزمند باشد تا زمانی که زمینه ی روی کار آمدن این گروه‌ها از میان نرود نابودی این گروه‌ها پیروزمندانه نخواهد بود.

تنها راهکار جمهوری اسلامی، گرامیداشت مردم بلوچ و تلاش برای بهبود مشکلات اقتصادی در این منطقه است.


 


تعطیلی مدارس خوزستان به خاطر گرد و غبار محلی


طی چند سال  گذشته استانهای غربی و جنوب غربی ایران شامل خوزستان و کرمانشاه با ورود به فصل گرما با موج  گرد و غبار مواجه می شدند که  اکثر فعالیتهای شهری را با توقف مواجه می‌کند.


این گرد و غبار از روز دوشنبه از جنوب استان خوزستان آغاز و به سمت شهرهای شمالی همچون دزفول و اندیمشک توسعه یافت که منجر به تعطیلی مدارس در نوبت صبح و عصر و تعطیلی برخی مراکز دولتی شد.


شب گذشته شبکه استانی خوزستان با اعلام کرد مراکز دولتی با دو ساعت تاخیر کار خود را از سر خواهند گرفت که بدلیل تداوم غبار و شدت برخی مراکز همچون مراکز بهداشتی تعطیل اعلام شدند.


این چندمین سال متوالیست که استان خوزستان با غبار سنگین مختل کننده روبرو می‌شود که برخی کارشناسان آنرا ناشی از حرکت ماسه یا شن های روان در کشورهای مجاور همچون عراق یا عربستان می‌دانند که توسط جریان باد به ایران می رسند امری که لااقل تا قبل از یک دهه گذشته بصورت نادر و گهگاه رخ می‌داد اما چندین سال است که شدت گرفته است.


 


رد گم کردن به روش انگلیسی در همزمانی رسوایی جنایت کوی و دستگیری ریگی

پوشش خبر مهم داخلی با خبر دیگر سابقه تاریخی دارد. همزمانی خبر دستگیری عبدالمالک ریگی با رو شدن فیلم جنایت کوی دانشگاه ترفند تکراری حاکمیت است که قبل‌ها هم با پوشش مشکلات یا اخبار حساس داخلی با بحران هسته‌ای یا پرتاب موشک‌ها و مانورهای نظامی استفاده می‌کرد. این موضوع به واقعه ای نزدیک سه دهه پیش بسیار شباهت دارد.

 

بابی ساندز رهبر زندانیانی ایرلندی که در زندان بریتانیا اعتصاب غذا کرد بود و به سبب نوشته‌هایش در جهان مشهور بود، پس از ٦٦ روز اعتصاب غذا پنج می ١٩٨١ درگذشت. هر روز اخبار مربوط به او در تمام جهان انتشار می‌یافت. همه ده نفری که همراه او اعتصاب غذا کردند هم، پیش یا پس از او جان دادند. اما در انگلیس این مهم‌ترین خبر روز نبود. زیرا در همان روز اعلام شد که قاتل یورکشایر دستگیر شده و دادگاه او آغاز شده است تا در داخل انگلیس مرگ بابی ساندز تحت الشعاع قرار گیرد. قاتل یورکشایر نام قاتلی بود مثل خفاش شب. در طی سال‌ها ذهن مردم و پلیس را معطوف کرده بود. تا پیش از آن مردم از سایه او می‌ترسیدند و زنان انگلیسی آموزش دفاع شخصی می‌دیدند. او اقرار کرد که حداقل ١٤ زن را که اکثرا خودفروشی می‌کردند، به طرز فجیعی کشته بود و البته در اعترافات گفت که این قتل‌ها را به دستور خدا مرتکب می‌شده که این به قاتل زنجیره‌ای کرمان می‌ماند. 

 

اما زمان نشان داد که قاتل یورکشایر حاشیه بود و پایان یافت، اما بابی ساندز قهرمان مردمی و الگوی جهانی شد. او هنگامی که در زندان بود با رای مردم به عنوان عضو پارلمان پذیرفته شد که البته هیچ گاه از زندان به پارلمان راه نیافت. اما پس از مرگش خواسته‌های منجر به اعتصاب غذایش که مربوط به حقوق زندانیان سیاسی ایرلندی بود، تحت فشار افکار عمومی تایید شد.

 

حقوق اولیه بشری هم که در ایران سرکوب می‌شود و یک نماد آن در محل آسایش فرزندان ایران در خوابگاه دانشجویان ثبت شده، در یادها و تاریخ ما باقی می‌ماند، و نوید آینده‌ای متفاوت و روشن می‌دهد که دور از جنایتکارانی باشد که از قدرت، تنها ستمگری آموخته‌اند.

 

 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بازار امروز

Loading currency converter .. please wait

loading
currency converter
please wait
....

خبرهاي گذشته