هستي نيوز،از آن سوي فيلتر جمهوري اسلامي خبر پراكني ميكند
-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news ------------------------------
غلامحسین الهام، طرح کمیسیون انتخابات را «ادامه فتنه» دانست و گفت: «طراحی کرده اند که نگذارند احمدی نژاد چهار سال رییس جمهوری بماند.»
الهام که در جلسه انصارحزباله سخنرانی میکرد به رفسنجانی حمله کرد و خاطر نشان ساخت: «یک آقای هاشمی داریم که شخصیتی دارد در ۵۷ که بحثهای عدالت اجتماعی و غیره را پی گیری میکند یک شخصیتی دارد در دهه آخر ۶۰، همین آدم را در۷۶ ارزیابی کنید، از ۸۳ که دوباره به صحنه باز میگردد بازهم ارزیابی کنید ببینید که این یکی منحنی خطی است یا سینوسی است.»
الهام در ادامه بدون اسم بردن از «علی مطهری»، به اظهارات اخیر او مبنی بر این که «احمدی نژاد عامل فتنه است» اشاره کرد و گفت: «یک آقازادهای که اصلن از آقازادهها هم جلوتر رفت، گفت عامل فتنه احمدینژاد است، من یاد صفین میافتم، گفتند آن کسی که عمار را کشت علی بود که او را به جنگ فرستاد، در حالی که لشکر شام قاتل عمار بود، این ملاک حق و باطل است، حالا هم این آقازاده این چرتها را می گوید.»
او خاطر نشان ساخت: «طراحی کردهاند که احمدی نژاد را وسط دور میزنیم و نمیگذاریم به چهار سال بکشد.»
جمعی از کارگران کارخانه صنایع مخابراتی راه دور ایران(ITI)، بدنبال تاخیر ۱۳ ماهه در پرداخت مطالباتشان، در سه روز گذشته، دو بار مقابل استانداری فارس تجمع کردهاند.
این کارگران به ایلنا گفتهاند که سه روز پیش نیز با تجمع در محدوده جاده منتهی به محل کارخانه صنایع مخابراتی راه دور ایران، اعتراض خود را نسبت به پرداخت نشدن ۱۳ ماه مطالبات معوقه اعلام کردند.
در حال حاضر، تعداد کارگران شاغل در این کارخانه با اجرای قوانین بازنشستگی به حدود ۶۰۰ کارگر کاهش یافته است.
این کارگران تاکید کردهاند که تا زمان دریافت مطالباتشان به تجمعات خود ادامه خواهند داد.
پتروشیمی همدان پس از شش سال، با ۸۵ درصد پیشرفت در ساخت، به دلیل عدم پرداخت به موقع بیمه به پرسنلش، پلمپ شد. شرکت پتروشیمی هگمتانه پس از شش سال، با ۸۵ درصد پیشرفت در ساخت، از سوی سازمان تامین اجتماعی همدان پلمپ شد.
مدیر سایت شرکت پتروشیمی هگمتانه علت پلمپ درب این شرکت از سوی تامین اجتماعی را عدم پرداخت به موقع بیمه پرسنل این شرکت عنوان کرد. امین نیکوسخن در همین ارتباط گفت: «اعتبارات و وامهای این شرکت به جای پرداخت بیمه پرسنل به تامین اجتماعی در جای دیگری هزینه شده است.»
او افزود «بدهی شرکت پتروشیمی هگمتانه به سازمان تامین اجتماعی ۴۰ میلیون تومان است»
به گفته مدیر سایت پتروشیمی هگمتانه «پرسنل این شرکت از مهرماه سالجاری تاکنون حقوق خود را دریافت نکردهاند و به امید بهرهبرداری از پتروشیمی هگمتانه مشکلات فراوانی را تحمل کردهاند.»
مقامات قضایی به در خواست نیروهای امنیتی اقدام به تاسیس یک دادسرای غیرقانونی در زندان اوین نموده اند.
به گزارش هرانا، مقامات قضایی به دلایل متعددی ازجمله امنیت و ممانعت از ملاقات خانواده زندانیان در خیابان معلم، به صورت غیرقانونی دادسرایی در زندان اوین تاسیس نمودند.
با خواست نیروهای امنیتی یک دادسرا پس از بازداشتهای گسترده در روز عاشورا در زندان اوین دایر شده است که می کوشد از تجمع خانواده ها در مقابل زندان اوین و دادگاه انقلاب برای ملاقات لحظه ای در هنگام انتقال به دادگاه جلوگیری کند، همچنین یکی دیگر از اهداف راه اندازی این دادسرا، ممانعت از ورود وکلای مستقل به مرجع قضایی است، زیرا که وکلای دادگستری حتی اگر موفق به ورود به اوین شوند اجازه شرکت در جلسات این دادسرا را ندارند.
موج بازداشتها در روز های ۱۶ آذر، ۱۳ آبان، روز عاشورا زندان اوین را به مانند دهه ۶۰ تبدیل به محل اصلی استقرار معترضین به دولت کرده است و در همین راستا بسیاری از ساختمانهای اداری و فرهنگی و آموزشی در زندان اوین تبدیل به بازداشت گاه موقت شدهاست.
لازم به ذکر است پیشتر نیز در دهه شصد ساختمان دادستانی در داخل این زندان دایر بوده است.
اظهارات عجیب و سوال برانگیز رئیس سازمان هواپیمایی ایرانف درخصوص پرواز جنجالی جمعه شب گذشته شرکت هواپیمایی کیش ایر،این ماجرا را وارد فاز تازهای کرد.
به گزارش خبرآنلاین، «رضا نخجوانی»،رئیس سازمان هواپیمایی جمهوری اسلامی، پس از روزه سکوت سه روزه به اتفاقات پرواز ۷۰۸۱ شرکت هواپیمایی کیش ایر و استفاده از نام جعلی بهجای خلیج فارس در مانیتورهای مقابل مسافران و برخورد جورج سیانا[George siana]،سرمهماندار یونانی پرواز با مسافران معترض؛واکنشی عجیب نشان داد و همه چیز را از اساس تکذیب کرد.
او در گفت و گو با ایسنا گفته است:«تا زمانیکه صحت قضیه اثبات نشود،کسی توبیخ نمیشود و عذرخواهی نمیکند.»
این درحالی است که «بهبهانی»، وزیر راه و ترابری ۲۴ ساعت پس از این اتفاق به طور رسمی از طرف هیات دولت از ملت شریف ایران عذرخواهی رسمی کرد و به مسوولان سازمان هواپیمایی و کیش ایر نیز دستور داد تا به طور رسمی از مردم ایران و مسافران پرواز ۷۰۸۱ کیش ایر عذرخواهی کنند.
رضا نخجوانی در پاسخ به اینکه موارد دیگر دستورات وزیر راه و ترابری چرا اجرا نشده است، گفت: «چیز دیگری قرار نبوده از شرکت کیشایر بخواهیم که انجام دهد.مضاف بر اینکه اصل قضیه برای کشف صحت و سقم در حال بررسی کارشناسی است.»
«حمید بهبهانی» فردای این اتفاق، در اعلانی، به رییس سازمان هواپیمایی کشوری دستور داد: «خدمه این پرواز ظرف ۲۰ ساعت خاک ایران را ترک کنند و مسوولان کیشایر رسمن توبیخ شوند و از مردم شریف ایران در جراید عذرخواهی کنند که چرا نمایشگر هواپیما را قبل از استفاده کنترل نکردهاند یا به خدمه آموزش لازم را ندادهاند.»
نخجوانی در پاسخ به اینکه آیا به صحت و سقم این خبر شک دارید؟ تصریح کرد: «بله؛نسبت به این خبر شک داریم. رییس سازمان هواپیمایی کشوری درباره اینکه این جریان طی پرواز رخ داده و اگر واقعی نبوده چرا وزیر راه و ترابری دستورات لازم را در این زمینه اتخاذ کرده است؟ گفت: «اگر اتفاق افتاده باشد از بین بردنی نیست؛شرکت کیشایر در حال بررسی است و وزیر راه و ترابری نیز بازرس ویژه برای بررسی جریان تعیین کرده که منتظر اعلام گزارش بازرس ویژه وزیر راه و ترابری هستیم.»
رییس سابق شرکت هواپیمایی کیشایر خاطرنشان کرد: «طبق دستور وزیر راه و ترابری، خدمه پروازی و هواپیما همان موقع زمینگیر شدند. درحالیکه خواست وزیر راه و ترابری علاوه بر زمینگیر شدن هواپیما، ترک خدمه این پرواز ظرف ۲۰ ساعت از خاک ایران بوده است.»
نخجوانی درباره بحث عذرخواهی در مورد اتفاق روی داده در حریم کشور توسط اتباع خارجی مشغول در یکی از شرکتهای هواپیمایی همچنین تصریح کرد: «اگر مقصر باشند قطعن باید عذرخواهی کنند اما اگر خطایی نکرده باشند چطور؟! ما وظیفهمان بررسی کردن این موضوع است و تا اثبات نشود، صحت و سقم این جریان را قبول نداریم. اگر اثبات نشود، عذرخواهی و توبیخ نمیشوند؛ چراکه نمیتوان قبل از اثبات تصمیمگیری کرد.»
جمعه شب پرواز ۷۰۸۱ هواپیمایی کیشایر که از تهران عازم کیش بود در نقشه مسیر پرواز خود از نام جعلی به جای نام مستند و تاریخی خلیج فارس استفاده کرد که مسافران خواستار اصلاح و عذرخواهی شده بودند و سرمهماندار پرواز با برخورد، تند مسافران را به بازداشت تهدید کرده بود.
به گفته مشاور مجمع تشخیص مصلحت نظام، این مجمع در طرح موسوم به قانون جامع انتخابات، روشهای جدید انتخاباتی را مورد توجه و نظر قرار داده است.
«تیمور علی عسکری»، مشاور و رابط مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص در مجلس در گفت و گو با ایلنا به تشریح جزییات طرح پیشنهادی مجمع تشخیص مصلحت نظام درخصوص قانون جامع انتخاباتی پرداخته است.
این طرح، واکنش شماری از اصولگرایان را در پی داشته و به گفته مخالفین آن، با هدف «حذف شورای نگهبان از چرخه تعیین صلاحیت نامزدها» ارایه خواهد شد.
تیمور علی عسکری، مشاور مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص نظام، با بیان این که براساس این طرح، «وظیفه نظارتی شورای نگهبان، بیشتر خواهد شد» افزود: «جهت اطلاع آقایانی که این طرح را نخواندند باید بگویم شورای نگهبان مرجع مسوولیت و نظارت بر حسن اجرای قانون انتخابات را عهدهدار است.»
او افزود: «تایید و ابطال انتخابات هم به عهده شورای نگهبان است و در طرح پیشنهادی مجمع، نظارت بر انتخابات شوراها از آن جا که نظارت مجلس بر این انتخابات با اشکالات اجرایی مواجه است نیز برعهده شورای نگهبان گذاشته شده است، بنابراین در طرح پیشنهادی وظیفه نظارتی شورای نگهبان حتی پیش ازگذشته پیشبینی شده است.»
عسکری در بخش دیگری از اظهاراتش تصریح کرد: «روشهای جدید انتخاباتی در طرح پیشنهادی مجمع مورد توجه و نظر است.»
رابط مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص خاطرنشان ساخت «فراهم نمودن امکانات رای به لیست احزاب و تشکلهای قانونی به صورت یکجا و بدون ذکر اسامی کاندیداها در کنار رای مستقیم به افراد داوطلب از جمله این پیشنهادات است و اگر احزاب قوی در آینده شکل بگیرد که یک ضرورت برای امر انتخابات است، باید لیستهای حزبی وتمهیدات لازم جهت افزایش ضریب امنیتی انتخابات بیشتر شود.»
او در خصوص اقدامات صورت گرفته در جهت اصلاح قانون انتخابات گفت: «متاسفانه پس از سیو یک سال از پیروزی انقلاب بیش از ۴۰ بار به نام اصلاح قانون انتخابات وصل و پینه شده است و اکثر مواقع هم گرایشهای جناحی در مجلس تاثیرگذار بوده است که این مساله بسیار عجیب است.»
آقای عسکری در بخش دیگری از اظهاراتش به تلاش وزیران اطلاعات و کشور دولت نهم برای اصلاح قانون انتخابات اشاره کرد و گفت: «پورمحمدی نامهای را خدمت مقام معظم رهبری ارسال کرد که پس از آن نیز توسط آقای احمدینژاد عزل شد وحتی نتوانست گزارش انتخابات را ارایه کند.»
در طی روزهای گذشته دو زن و یک دختر در مناطق کردنشین اقدام به خودکشی کرده و جان باختند.
به گزارش هرانا، در روز بیست و یک بهمن ماه، در شهر مریوان «مهرانه شریفی» به دلایل مشکلات اجتماعی اقدام به خود کشی «حلقآمیز» نمود و طی این اقدام جان خود را از دست داد، نامبرده سال گذشته ازدواج کردهبود.
همچنین روز پنجشنبه مورخه بیست و نه بهمن ماه، «ویدا عزیزیانی» دختر کرد سنندجی که هفته قبل از آن به دلایل مشکلات خانوادگی اقدام به خودسوزی کرده بود، به دلیل شدت جراحات در بیمارستان بعثت شهر سنندج جان خود را از دست داد.
در ادامه پدیده خودسوزی زنان در کردستان، یک زن دیگر اهل تازآباد از توابع شهر جوانرود به نام «رعنا» که صاحب هفت فرزند نیز بود اقدام به خودسوزی کرده و در دم جانباخت.
پدیده خودسوزی در مناطق کردنشین به دلیل عدم حمایت قانونگذار و سنتهای رایج در منطقه در سطح بالایی در جریان است.
موسوی، مدیرکل دفتر آسیبهای اجتماعی بهزیستی امروز در گفتو گو با خبرگزاری مهر اعلام کرد: «براساس آمارهای بهزیستی آمار خودکشی ۷ عدد در ۱۰۰۰ نفر در زیر ۳۰ سال در کشور است.»
«سارا توسلی»، «اصغر خندان» و «رضا رزاقی» که در جریان وقایع پس از انتخابات بازداشت شده بودند، از زندان آزاد شدند.
سارا توسلی فرزند «محمد توسلی» رییس دفتر سیاسی نهضت آزادی، ۱۳ دیماه پس از وقایع روز عاشورا دستگیر شده بود که پس از ۵۰ روز بازداشت، امروز سهشنبه از زندان آزاد شد.
محمدرضا رزاقی عضو کمیته حقوقی ستاد مرکزی میرحسین موسوی و وکیل دادگستری نیز پس از تحمل ۵۳ روز حبس، از زندان آزاد شده است.
اصغر خندان، پاسدار بازنشسته نیز که در جریان ناآرامیهای پس از انتخابات دستگیر شده بود ازدیگر آزاد شدگان در این روز به شمار میرود.
در هفتههای اخیر دهها فعال سیاسی و مدنی که پیش از این در زندان به سر میبردند با تودیع وثیقه آزاد شدهاند.
همانطور که از اسم رادیو لیچار مشخص است، ما اینجا نشستهایم تا لیچار بار همه کنیم. این را مطمئن باشید که بدون مدرک و شاهد و سند، به کسی گیر نمیدهیم. چون ابتدای راه هستیم، سعی میکنیم کمی آهسته حرکت کنیم، اما مطمئن باشید همیشه اینقدر یواش نمیرویم. اگر قرار است با دوستهایتان در اتوبان ویراژ بدهید و کمی با پلیس نامحسوس بزرگراه بازی کنید، وقتی از پارکینگ خانه خارج شدید، یهو وسط چهارراه دستی نمیکشید تا خودتان را تابلو کنید و همه بفهمند که حتما یک خبری هست. ما هم امروز از لیچارهای با درصد پایینتر استفاده میکنیم، اما کمکم تا جایی پیش میرویم که کنیاک روی میز میگذاریم.
اگر پیشنهادی درباره برنامه لیچار دارید، آن را به نشانی lichar@koochehmail.com ارسال کنید.
مشکوک شدن به آقای حدادعادل
هفته گذشته ماموران ایست بازرسی پلیس در یکی از جادههای ایران به سرنشینهای یک پژو پرشیا دستور توقف دادند اما وقتی بیتوجه به آنها راهش را گشید و رفت، تیر هوایی شلیک کردند. پرشیا توقف کرد و ناگهان آقای حدادعادل سرش را از شیشه بیرون آورد و گفت: «من از خودتان هستم شلیک نکنید!»
ادغام پزشکی و توریسم
ارزان بودن عمل جراحی زیبایی باعث شدهاست بسیاری از متقاضیان این گونه عملها از کشورهای مختلف به ایران سفر کنند. بیمارستانها هم برای آنها هتل رزرو میکنند و حتی برای خانوادهشان هم تورهای ۲ یا ۳ روزه تدارک میبینند تا از برخی شهرهای ایران بازدید کنند و زمانی که بیمار با دماغ چسبی روی تخت بیمارستان دراز کشیده، حوصلهشان سر نرود.
فوتبال در مملکت قشنگ
بازیکنان تیم فوتبال پیام مشهد به علت عدم پرداخت پول هتل توسط مالک باشگاه از هتل اقامت خود اخراج شدند. مدیر یک هتل آپارتمان در مشهد به علت پرداخت نشدن حق اقامت تیم پیام از سوی مالک باشگاه، با پلیس تماس گرفت و سپس با کمک آنها وسایل بازیکنان را از هتل بیرون و اخراجشان کرد.
«رفتن دشوار است، اما وقتی راهی نداری؛ نه دفاعی و نه یاری، تنها گریز، رفتن به عمق حادثه است. برای این که سرسپرده نباشی، هزینه بسیار است. پذیرش شکست هم پیروزی است. وقتی با روزهای روشن خداحافظی میکنی و سرزمینات را به یزدان پاک میسپاری، در هر کجای سفر که باشی، با زنهای در زندان و مردان بر دار، همراه خواهی بود.»
گذار دوباره از یک احساس خوب، یک روز قشنگ، یک شب رویایی، همنشینی با درد غربت یا سیر کردن در آرزوهای بلند و فرداهای روشن
دل که پاییزی شد، چارهیی جز رسیدن زمستانش نیست. برگریزان، باد و باران و برف هم در پی دارد. و رسیدن بهار، آرزوی هر زمستانزدهیی. از خودم پرسیدم، چرا همیشه، یک موضوع اجتماعی، سیاسی یا هنری؟ چرا برای یک بار هم که شده، از دل نگوییم؟! از دلتنگیها و دوریها؛ از دوستیها و با هم بودنهایی که اینک فاصلههای دور، آن را به خاطرهها سپرده … .
موسیقی گاه همراه تنهاییهای ماست و گوش سپردن به ترانههای خاطرهانگیز، ما را در گذشتهها جاری میکند. گذار دوباره از یک احساس خوب، یک روز قشنگ، یک شب رویایی، همنشینی با درد غربت یا سیر کردن در آرزوهای بلند و فرداهای روشن، با صداهای ماندنی و آواهای دلپذیر و دوستداشتنی ممکن میشود.
سپیده، دوست خوبم، شعری را از مرحوم، استاد دکتر «خسرو فرشیدورد» ارسال کرده که دیدم حکایت غریبی و غم غربت ماست و تکرارش در این جا خالی از لطف نیست:
استاد خسروفرشیدورد: «این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست»
محمود دولت آبادی می گوید: «توان و اعصاب پی گیری اخبار را ندارم؛ این روزها اخبار بیش از اندازه به ذهن و اعصاب آدم فشار میآورد.»
محمود دولت آبادی با بیان این که «اعصاب پی گیری اخبار را ندارم»، میافزاید: «وقتی در روزنامهها نوشته میشود در مجلس راجع به دلایل تغییر رنگ پرچم حرف میزنند، دیگر چه را بخوانم.»
این نویسنده سرشناس ایرانی میگوید: «توان و اعصاب پی گیری این اخبار را ندارم، بالاخره سن آدم بالا میرود. روانشناسان هم میگویند در این سن نباید زیاد فشار بیاید اما خودم هم به این نتیجه رسیدهام. این روزها اخبار بیش از اندازه به ذهن و اعصاب آدم فشار میآورد.»
براساس نتایج بدست آمده از یک تحقیق، تنها ۳۳ درصد تهرانیها به اینترنت دسترسی دارند و ۳۱ درصد تهرانیها هم ماهواره تماشا می کنند.
براساس تحقیق از ۱۶۵۰ شهروند تهرانی، ۲۸ درصد تهرانیها اصلن کتاب مطالعه نمیکنند، ۵۳ درصد اصلن مجله مطالعه نمیکنند و ۲۸ درصد نیز اصلن روزنامه نمیخوانند.
برطبق این تحقیق که از طرف پژوهشکده فرهنگ و هنر جهاد دانشگاهی در اردیبهشت و خرداد امسال صورت گرفته، تنها ۳۳ درصد تهرانیها به اینترنت دسترسی دارند. هم چنین ۳۱ درصد نیز ماهواره تماشا میکنند.
از سوی دیگر، در این تحقیق آمده که علی رغم این که ۹۵ درصد مردم تهران تلویزیون ایران را تماشا میکنند اما «تلویزیون تاثیر معناداری بر روی زندگی روزمره شهروندان تهرانی ندارد.»
خانم، نامهی شما را در رابطه با دستگیری فرزند گرامیتان را، که به رهبر جمهوریاسلامی با عنوان رنجنامه مرقوم فرموده بودید، بدقت خواندم. نه تنها، من صاحب این قلم، این عمل دستگاه حکومتی نسبت به فرزندتان، آقای علی کروبی را بیقید و شرط محکوم میکنم، بلکه در هر نظامی که در آن آزادی بیان و اندیشه یک شهروند، پایمال شود من آن نظام را محکوم میکنم ، و محکوم خواهم کرد، تا چه برسد بر اینکه فرد را آزار و شکنجه داده، تهدید به فلان عمل و مرگ بکنند.
خانم فاطمه کروبی، چون شما فردی سیاسی و همسر، آقای حجت الاسلام مهدی کرویی، شخصیت، مهم و معروف روحانی – سیاسی هستید، و زند گی سیاسی و اجتماعی شخصیتهای سیاسی، متعلق به جامعه است، لذا چند نکته از زندگی سیاسی و اجتماعی شما را، که در سایتها مختلف، در اختیار عموم قرار دارند، برای طراوت افکار خوانندگان در اینجا میآورم.
شما خانم فاطمه کروبی، متولد ۱۳۲۷، از الیگودرز هستید، دبیر کل مجمع اسلامی بانوان بودید ریاست بیمارستان الانبیا را بر عهده داشتید. در دوره پنجم مجلس شورای اسلامی، یعنی از سال ۱۳۷۵ تا ۱۳۷۹ نماینده مجلس بودید، که ریاست آن بر عهده آقای ناطقنوری، یکی از روحانیون سیاسی در جمهوری«اسلام ناب محمدی آیتاله خمینی»بود .شوهر شما آقای مهدی کروبی رییس مجلس شورای اسلامی دوره ششم بودند.
خانم فاطمه کروبی، ادب حکم می کند، که من صاحب این قلم، نیز بطور مختصر، خودم را معرفی بکنم، تا حداقل بدانید چه کسی این نامه را برای شما مینویسد.
من یک ایرانی مقیم خارج هستم، که ۴۰ سال است به خاطر حاکمیت استبداد و جهل و جنایات و فساد شاهنشاهی و شیخ شاهی در وطن بلا کشیدهام ، در خود تبعیدی و درخارج زندگی میکنم، در این ۴۰ سال، مدت ۹ سال در رشته جامعهشناسی، در فرانسه، تا حد دکترا در جامعهشناسیسیاسی درس خواندهام، و یک پژوهشگر در مسایل سیاسی هستم. به عبارت دیگر، تحلیل مسایل سیاسی تخصص من است. در طول عمر نزدیک به ۷۰ سالهام، نه در زمان شاه، نه در زمان شیخ، در هیچ یک از رفراندمها و انتخابات کذایی و مردم فریب، شرکت نکردهام و تا این رژیم با چنین قانون اساسی، بر گرفته از نظریه ولایت مطلقه فقیه، در ایران حاکم باشد، هرگز در انتخابات در چنین رژیم استبدادی شرکت نخواهم کرد. این عدم شرکت من در انتخابات نظام مطلقه فقیه، حمل بر بیتفاوتی من نسبت به سرنوشت وطن خود و ملت ایران نیست، درست برعکس ،در راستای افشا این نظام خودکامه استبدادی است ، که تازه شما بعد از ۳۱ سال ، و بعد از دستگیری فرزندتان آقای علی کروبی به ماهیت آن پیبردهاید! چون علی آقای گرامی شما را ۲۴ ساعت حبس و شکنجه کردهاند خشمگین و ناراحت هستید! عجب !!! از کرامات شیخ ما این است ،بعد از ۳۱ سال فهمید، که آخوندهای حکومتی چه جهنمی برای ملت ساختهاند !
خانم فاطمه کروبی ، حتمن قتلهای سالهای ۱۳۶۱،۱۳۶۲ و ۱۳۶۶، قتلهای زنجیرهای، گورستان «لعنت آباد» گورهای دستهجمعی فرزندان این ملت را که به حکم آیتاللهها و حجتالاسلامها درشت و کوچک، با ریش پهن و کم ریش ، کوسه ریش، در پهنای جغرافیای ایران، بعد از شکنجههای وحشیانه و حتی تجاوز، اعدام شدهاند، شما بعنوان نماینده مجلس شورای اسلامی و همسر گرامیتان، آقای مهدی کروبی ، یکی از مهرههای نظام «اسلام ناب محمدی آقای خمینی» رییس مجلس شورای اسلامی دوره ششم را میدانید و میشناسید. اگر بگویید که من و همسرم از این جنایتها تاکنون با خبر نبودیم، بعد از دستگیری علی فرزند دلبند و دوردانهام تازه میفهمم که در این مملکت چه میگذرد ، من صاحب این قلم، هرگز بینزاکتی نخواهم کرد، و نخواهم گفت: «خانم محترم، نماینده سابق مجلس شورای اسلامی، دروغ می فرمایید. نه بلکه خواهم گفت، نه شما و نه همسر گرامیتان ، به وظیفهی نمایندگی از طرف ملت و دفاع از حقوق و کرامت انسانی ملت ایران را انجام ندادهاید، ولو اینکه در این مدت ۳۱ سال، از دسترنج و سرمایه ملت و مملکت، حد اکثر استفاده را کردهاید و هنوز هم استفاده میکنید!!!
خانم فاطمه کروبی، به عنوان مادر، آیا یک لحظه به حال مادران و خانواده آن هزاران قربانی، که با یک فتوی آیتاله خمینی در طول ۳ ماه اعدام شدند ، فکر کردهاید؟ آیا میدانید آن مادران در چه درد جانفرسا، از این دنیا رفتند و اگر زنده هستند، چه دردی میکشند،که حتی نمیدانند ، در اسلام ناب محمدی آقای خمینی، فرزندانشان کجا خاک شدهاند؟
خانم فاطمه کروبی، ۳۱ سال، بر معیار عمر انسان ، تقریبن نصف عمر انسان است. به عبارت دیگر، ملت ایران اصل و نسب شما خانوادههای روحانی را میشناسند. اغلب روحانیون، از خانوادههای فقیر این مملکت بودند، که البته فقیر بودن نه عیب است و نه ننگ. اما پاک و صدیق زندگی کردن، و از راه نامشروع ثروت نیاندوختن،و از مقامهای دولتی، برای کسب ثروت سو استفاده نکردن، کار هرکس نیست . (*)
خانم فاطمه کروبی، در زبان فرانسه یک ضربالمثل است، که میگوید: «قدرت فساد میآورد، قدرت مطلق، مطلقن فسادآور است.» این روحانیون صاحب قدرت و ثروت، که حتمن معرف حضورتان هستند، وقبل از انقلاب، اغلبشان، حتی یک وعده غذای گرم در روز نمیخوردند. اگر امروز مثل نمرودها و شدادها بر ملت اسیر و دربند، حکم میرانند، بخاطر اسلام نیست، بخاطر همان جاه و مقام است، که روضهخوان دیروز که برای پنج تومان روضه حضرت سکینه میخواند، امروز با اتوموبیل ضد گلوله ۳۸۰ هزار دلاری رفتوآمد میکند (منظورم اتوموبیل ضدگلوله همسرتان نیست ، قیمت اتوموبیل ضد گلوله همسرتان را از کمپانیهای اتوموبیلفروشی قیمت کردم، قیمت اش بین ۱۵۰ هزار تا۱۲۰ هزار دلار است خدا برکت بدهد به جمهوری اسلام نابمحمدی را، که روضهخوان دیروز را به این مقام رسانیده است. ۳۸۰ هزار دلار ارزش اتوموبیل ضد گلوله ب.ام.دبلیو (.B.M.W) رهبر است.
خانم فاطمه کروبی، این جنایتها، مختص و در انحصار حاکمان اسلام نابمحمدی نیست. اما ایران از برکت شما شخصیتهای سیاسی و مذهبی، که در مدت ۳۱ سال در مصدر تصمیمگیریهای کلان دولتی بودید بهنسبت جمعیتاش از لحاظ اعدام، اعتیاد، مقام اول در دنیا را دارد. در ایران اسلام نابمحمدی آقای خمینی، بنا به اسناد مرکز آسیبشناسی دانشگاه تهران ، سن دختران تنفروش، به ۱۱سال رسیده است. یعنی دختر ۱۱ ساله ایرانی در هزاره سوم، از برکت شما نمایندگان مجلس و رییس مجلس شورای اسلامی چون آقای حجتالاسلام مهدی کروبی، به تن فروشی روی آورده است. «خدایا خدایا تا انقلاب مهدی ، خمینی رهبر مستضعفان جهان را نگهدار !!!! خدا هم نگه داشت!».
خانم کروبی، من صاحب این قلم، نیز شخصن از نظام صهیونیستی اسراییل ، نسبت به ظلمی که به ملت مظلوم فلسطین در طول ۶۲ سال گذشته روا داشته و روا میدارد، متنفرم ،و مقالات متعددی در افشا این جنایتها نوشتهام. اما از شما و از شوهر شما، که هرکدام، یکی از مهرههای نظام هستید، سوال میکنم، آیا تا حال دیدهاید،که نظام حکومتی اسراییل، به روی هموطنان یهودی خود، که مخالف سیاست دولتشان باشند، آتش بگشاید و آن ها را به قتل برساند، و یا آن ها را زندانی و شکنجه بکند؟ دولت صهیونیستی اسراییل در سال از طریق لابیهای صهیونیستی، ملیاردها دلار خرج میکند، که یهودیان جهان را به زندگی در اسراییل جذب بکنند، در حالیکه با به قدرت رسیدن اسلام نابمحمدی، که شماو همسرتان یکی از مهرههای اصلی آن هستید، بیش از ۳ میلیون ایرانی را شماها آواره خانه و کاشانه کردید، و از این سه ملیون نفر، حداقل ۴۰۰ هزار نفر قشر تحصیل کرده در ردههای بالا بودند، که این تحصیل کردهها ، با هزینه ملیاردها دلار سرمایه مملکت و خانوادههایشان تربیت شده بودند، که به وطن و ملت شان خدمت بکنند. اینها، بزرگترین سرمایه مملکت بودند، که بخاطر حاکمیت جهل و خرافات و استبداد، این سرمایه را شماها مفت و مجانی از دست دادید و کشورهای خارجی چون آمریکا، کانادا، آلمان ، فرانسه ، انگلیس ، استرالیا مفت و مجانی بر آن ها صاحب شدند، وبه ریش علمای اعلام و آیات اعظام حکومت آخوندی ایران، خندیدند!!! و بجای آن قشر تحصیلکردههای واقعی یک مشت کاسهلیسان رژیم را با مدارک تحصیلی تقلبی ، که هر روز افتضاح آنان در مطبوعات چاپ و منتشر میشود، بر امور مملکت، ثنا گویان بر جان « رهبر فرزانه جمهوری نابمحمدی !!!» حاکم کردید، امروز نگران آن هستید که فرزند شما، آقای علی کروبی بازداشت شده است و بازداشت کنندگان فرزند شما را تهدید به ….و مرگ کرده بودند!!!؟؟؟
خانم فاطمه کروبی، لازم میدانم در اینجا خاطره کشیش پروتستان آلمانی بنام «مارتن نایمولر»(Martin Niemöller – متولد ۱۸۹۲ – مرگ۱۹۸۴) که در سال ۱۹۳۷ ، توسط نازیها بازداست شد و در بازداشتگاه (Sachsenhausen) زندانی شد ،و در سال ۱۹۴۱ ، به اردوگاه معروف داخو (Dachau) منتقل گردید ، و بلاخره در سال ۱۹۴۵ ، بعد از شکست آلمان نازی، آزاد گردید، و این کشیش، در راستای چونگونه به قدرت رسیدن یک باند جانی و قاتل نازیها را، در چند بیت شعر کوتاه ولی بسیار عمیق بیان میکند، که گویای زبان حال امروز شما و شوهر گرامیتان است اینجا بیاورم . من این شعر را از زبان فرانسه به فارسی ترجمه کرده، وترجمه این شعر را تقدیم شما و همسر گرامی شما و هزاران ایرانی که در استقرار نظام جهل و جنایت و چپاول ثروتهای معنوی و مادی مستقیم و غیر مستقیم نقش داشتند و دارند، تقدیم میکنم، که شاید بعد از ۳۱ سال بخود بیایند، وبفهمند ،که چقدر در حاکمیت این نظام مطرود، مسوول بودند و مسوول هستند. شما خانم فاطمه کروبی، بعد از ۳۱ سال، آنهم بعد از دستگیری، و بازداشت ۲۴ ساعته فرزندتان تازه فهمیدید، که درطول ۳۱ سال در این جهنم «جمهوری جمهوری اسلام نابمحمدی آقای خمینی چه می گذرد؟»!!!!
وقتی که نازیها آمدند
شعر از «مارتن نایمولر»، کشیش آلمانی قربانی نازیسم .
*******
وقتی که نازیها آمدند کمونیستها را بگیرند،
من اعتراض نکردم، به خود گفتم ، من کمونیست نیستم.
وقتی آمدند سندیکالیستها را بازداشت کردند،
من اعتراض نکردم، بخود گفتم، من سندیکالیست نیستم.
وقتی که آمدند یهودیان را بازداشت کردند،
من اعتراض نکردم، و بخود گفتم، من یهودی نیستم.
وقتی که آمدند، کاتولیکها را بازداشت کردند،
من اعتراض نکردم و بخود گفتم، من کاتولیک نیستم.
بعدن آمدند مرا بازداشت کردند،
اما دیگر کسی باقی نمانده بود ،که به بازداشت من اعتراض بکند.
پایان
خانم فاطمه کروبی، روزی که یک مشت جانی و قاتل، به نام اسلام ناب محمدی آقای خمینی، در زندانها، قبل از قتل دختران باکره ایرانی، به آنها تجاوز میکردند، و فردایش لباس این دختران را با مقدار پول صیغه ، تحویل مادران و پدران این دختران میدادند، شما و همسر شما، روحانی حکومتی، که از اولین روز در این دستگاه جنایت بودید و هستید، چگونه در چشمان فرزندانتان نگاه میکردید، و آن ها را در آغوش مهر و محبت پدرانه و مادرانه میگرفتید؟ چگونه با وجدان راحت در آن جهنم به وسعت جغرافیای ایران به خواب میرفتید؟ امروز تعجب میکنید، که این نظام جهل و جنایت فرزند شما را ۲۴ ساعت بازداشت کرده و او را تهدید به فلان عمل و مرگ کرده است ؟
خانم فاطمه کروبی، من صاحب این قلم مطلقن، مخالف اعدام و شکنجه هستم، تا پایان عمرم نیز مخالف آن خواهم بود، ولو اینکه جنایتکار، قاتل فرزند من باشد. من با این قلم ناچیز، تا پایان عمرم در راهی مبارزه میکنم، که روزی در ایران آینده، حتی برای مسوولین عالی رتبه نظام فعلی، که تا مفرق دستشان به خون فرزندان این ملت آغشته است، نه چوبهدار ونه چوبه اعدام برپا شوند و نه دستگاههای شکنجه فراهم گردند.
خانم فاطمه کروبی، مسلمن این نظام جهل و خرافات و جنایت، روزی چون نظامهای کمونیستی سرنگون خواهد شد. وظیفه فرد فرد هر ایرانی وطندوست و آزادیخواه این است،که نگذارند، چوبههایدار، و اعدامها برای تسویه حسابهای گروهی، حزبی، دینی، سیاسی، بار دیگر در این مملکت مستقر شوند. البته برای رواندرمانی اجتماعی جامعه ایران، مسوولین، امران و عاملان جنایتهایی که در طول حیات ننگین ولایت مطلقه فقیه با داشتن حق وکیل، در دادگاههای شایسته این نام این جنایتکاران باید به ملت و نمایندگان ملت جواب بدهند. امیدوارم خانوادههای قربانیان این جنایتها، با شهامت و شجاعت، این جانیان را ببخشند. البته بخشیدن و بزرگواری این خانوادهها، دلیل بر چشمپوشی از حقوق اجتماعی ملت نیست. این جنایتکاران باید به ملت ایران حساب پس بدهند. اما یقین میدانم برای ساختن ایران آینده، با یک نظام جمهوری بدون پسوند و پیشوند، برخاسته از رای آزاد ملت و دولت مسوول در مقابل نمایندگان ملت، هیچ عقل سالمی برگزاری و راه انداختن حمام خون بنام انتقام را انتخاب نخواهد کرد.
روزی که آبروی شهرام جزایری از پرده برون شد ، جناب کروبی تنها کسی بود که از میان دریافتکنندگان رشوه و حقالبوق با سربلندی اعلام کرد پول از تجار و ثروتمندان گرفتن توسط آخوندها شیوهای مرضیه و قدیمی است و اگر او ۷۵۰ میلیون تومان از جزایری گرفته، خود آقا نیز دو برابرش را گرفته و بقیه هم گرفتهاند، و میگیرند که گرفتن وجوهات حق مسلم مجتهدان است.
Several years ago the friendliness, sincerity, and the pure faith of the Gonabadi dervishes attracted me and, with the grace of God, I became a dervish.
my dervish sisters and brothers have for years been under pressure in Iran, and we have tasted bitter discrimination for the crime of simply being dervishes.
Can you imagine what it is like not to have psychological security in the country of your ancestors? Isn't it surprising that an establishment that claims it represents God on earth is worried and frightened over the ways people worship?
In Iran, the authorities regard our worship and prayers to God as political acts. Therefore our houses of worship are being destroyed right over our heads.
No one would ever imagine that the dark Middle Ages could be repeated in Iran, a country with an ancient civilization and where the first human rights charter ever was recorded.
The Sufis have had to endure the so-called Islamic punishments merely for praying and reciting the name of God. My sisters and brothers who are serving our country in the four corners of this land are being fired from their jobs simply because they are Sufis. The work permits of lawyers who dare to defend the rights of the dervishes are being cancelled to prevent them from being our voices in the unfair trials that are being held.
State opposition against Sufism and dervishes has reached new levels since President Mahmud Ahmadinejad took office in 2005. The dervish houses of worship in Qom and Borujerd were destroyed, and there have been attempts to eliminate the names of prominent dervishes from the pages of Iranian history. The authorities also break up our charity organizations and shut down our cultural centers.
Security agents have banned covering news related to the pressure and attacks against dervishes, and they have repeatedly blocked our websites and blogs.
On February 18, 2009, they bulldozed our Hosseinieh (house of worship) in Isfahan, so we decided to gather on February 22 in front of the parliament to emphasize our legal rights and make ourselves heard to the representatives of the people. But on that day, which later was named Dervish Day, our peaceful presence in Baharestan Square was met by antiriot police forces. More than 800 dervishes — men and women who came to Tehran from across the country — were arrested and sent to detention centers on the accusation that they were violating national security or disrupting public order.
Finally, more than 100 of the detainees were transferred to Evin Prison. Most were released after being interrogated, except 15 who were held for three months in solitary confinement for protesting their treatment.
I told myself at the time that this is just the way the current authorities deal with dervishes. But since last June's presidential election, I have seen that they deal the same way with anyone who, for one reason or another, is not considered one of them. Anyone who stands up to the current regime is charged with waging a war against God or trying to overthrow the Islamic establishment. Many have been shot at, and some have been killed.
The treatment of dervishes in Iran is a long, bitter story. Now it seems clear that that the lack of concern for our plight over many years has resulted in the rule of a power-hungry clique of lawbreakers who are moving our country steadily toward a narrow religious dictatorship.
But Sufism teaches that hatred can be destroyed by love and kindness. It teaches that oppression can be ended by patience and perseverance. I dream of a day when my country, Iran, is once again a champion of human rights where every human life is considered sacred and where the faiths of all — Christians, Jews, Sunnis, Shi'ia, and others — are universally respected. I dream of the day when justice and law will prevail in Iran.
The author is a 27-year-old dervish living in Iran, who for fear of reprisal wishes to remain anonymous.
سالها پیش، صفا و صمیمیت و محبت صوفیان گنابادی و عبادت صادقانه خالی از ریا و دروغ آنها مرا به خود جذب و من با لطف خدا به طریقت نعمتاللهی گنابادی وارد شدم.
برادران و خواهران درویش من سالهاست که در ایران، فشارها و مضیقههای فراوانی را تحمل میکنند و ظلم و ستم بر ما روز به روز رو به فزونی است و در همه رخدادها باید طعم تلخ محرومیت را به جرم درویش بودن بچشیم.
آیا جای تعجب ندارد که در کشور نیاکانت امنیت روانی نداشته باشی؟ و در حکومت مدعی جانشینی خدا، برای عبادت حق هراس و وحشت داشته باشی؟
در ایران به عبادت و راز و نیاز ما با خدای یکتا نیز با دیده سیاسی نگاه میشود و از اینروست که مراکز اجتماع عبادی ما را بر سرمان خراب کرده و میکنند.
پس از گذشت دوران تاریک قرون وسطی، بشریت تصور نمیکرد که در کشور متمدن ایران که افتخار دارد اولین اعلامیه حقوق بشر در آن به ثبت رسیده است، به نام اسلام، قرون وسطایی دیگر تکرار شود.
صوفیان حتی برای اقامه نماز و ذکر پروردگار نیز باید مجازاتهای به اصطلاح اسلامی را تحمل کنید. برادران و خواهران ایمانی من که در گوشه و کنار این سرزمین مشغول خدمت به مام میهنند به جرم درویش بودن از مشاغل خویش اخراج میشوند. وکلای شرافتمند مدافع دراویش را که وفادار به سوگند خود در یاری مظلومند، نیز مورد تعرض قرار داده و مجوز وکالت آنها را باطل میکنند تا مبادا فریادرس و مدافع ما در بیدادگاههای ظلم و ستم باشند.
مخالفت با عرفان و تصوف خصوصن بعد از روی کار آمدن دولت محموداحمدینژاد تا بدانجا پیش رفته که علاوه بر تخریب محل اجتماع دراویش در شهرهای قم و بروجرد، نه تنها سعی میشود نام بزرگان تصوف از صفحه تاریخ و تمدن این سرزمین حذف شود بلکه حتی نام زادگاه و مدفن آنها را نیز ازاطلس جغرافیایی ایران حذف میکنند. موقوفات و امور خیریه دراویش را مصادره میکنند و مراکز فرهنگی ما را نیز به دست مامورین خود پلمپ می سازند. مامورین اطلاعات، دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی را بایکوت خبری کرده و انتشاراخبار تعرضات به آنها را جرم تلقی و بارها سایتها و وبلاگهای خبری و پژوهشی ما را فیلتر کردهاند.
سال گذشته در شامگاه ۲۹ بهمن ماه که حسینیه ما را در اصفهان به زیر تیغهای تیز بولدوزرهای ستم بردند، به همراه برادران وخواهران خود تصمیم گرفتیم در حرکتی خود جوش، روز سوم اسفندماه، مقابل مجلس شورای اسلامی ایران حاضر شویم تا بتوانیم از این طریق بر حقوق قانونی و شهروندی خود تأکید و ندای مظلومیتمان را به گوش نمایندگان و منتخبان خود برسانیم. اما در این روز، که بعدها به روز درویش شهرت یافت، حضور مسالمت آمیز ما در میدان بهارستان تهران، را با سپرهای آهنین و گاردهای ضد شورش پلیس پذیرا شدند و بیش از ۸۰۰ تن از زنان و مردان درویش را که از شهرهای مختلف ایران گرد هم آمده بودند،دستگیر و به بهانه اقدام علیه امنیت، تبلیغ علیه نظام، اخلال در نظم و تمرد از دستور پلیس روانه بازداشتگاههای مخوف خود کردند.
عدهای به تناوب آزاد و نهایتن بیش از صد نفر به زندان اوین منتقل و پس از محاکمه و بازجویی در دادسرای امنیت تهران آزاد و ۱۵ تن از دراویش به دلیل مخالفت با اقدامات سرکوبگرانه مقامات دادسرای امنیت تهران، قریب سه ماه به صورت غیرقانونی در سلولهای انفرادی زندان اوین نگهداری شدند.
من با خود میگفتم شاید فقط با درویشان اینگونهاند اما اندکی پس از آزادی دراویش زندانی و بعد از انتخابات خردادماه ۱۳۸۸، دیدم که این قشریون با همه «غیرخودیها» اینگونهاند.
بسیاری از هموطنانم و آنها که به عنوان گروههای فعال و دگراندیش دینی و اجتماعی برای دفاع از کیان و شرف این سرزمین دست به جنبشی اعتراضی علیه حکومت ایران زدند، محارب و قیام کننده علیه نظام محسوب شدند و گلوهای نازنین آنها طنابهای دار ستم را نوازش کرده و سینههای آنان آماج گلولههای خودفروختگان میشود.
هرچند آنچه که برای ما درویشان در طول این سالها رخ داد، حکایتی تلخ است،اما عدم رسیدگی به تظلم خواهی ما منجر به سیطره گروهی قانون ستیز و قدرت طلب شد در هیات حاکمه ایران شد که کشور ما را به سمت استبداد دینی سوق داده است.
در مکتب عرفان و تصوف آموختهایم که با محبت، نفرت را میتوان نابود کرد و با صبر و استقامت، ظالم را از ستم بازداشت. در رویای خویش روزهایی را میبینم که کشورم، ایران، بار دیگر پرچمدار پاسداری از حقوق بشر شده و جان انسان شرافت پیدا کرده و حقوق همه هموطنانم، چه مسیحی، چه یهودی، چه مسلمان سنی و چه شیعه و با هر اعتقاد دیگری محترم شمرده میشود. به امید آن روز که عدالت و قانون در ایران حکومت کند.
دیپلماتهای غربی درمورد فرمان حامد کرزی، رئیسجمهوری افغانستان که تمامی کنترل یک نهاد مهم انتخاباتی را به خود واگذار کرده، ابراز نگرانی عمیق کردهاند.
این فرمان به حامد کرزی اجازه میدهد تا تمامی پنج عضو کمیسیون رسیدگی به شکایات انتخاباتی (ECC) را به تشخیص خود تعیین کند.
به گزارش بیبیسی، این کمیسیون در دومین انتخابات ریاست جمهوری افغانستان در ماه آگوست، با بررسی شکایات انتخاباتی، بخش بزرگی از آرای انتخابات را باطل اعلام کرد که باعث شد انتخابات به دور دوم کشیده شود.
بنا به این گزارش، «کای آیدی»، فرستاده ویژه سازمان ملل متحد برای افغانستان، به شکل خصوصی توافق کردهبود که دو نفر از جمله پنج عضو این کمیسیون، شهروندان خارجی باشند.
براساس این توافق، انتظار میرفت یکی از این اعضا، از حق وتو برخوردار باشد اما این توافق در فرمان تازه رئیسجمهوری دیده نمیشود.
کمیسیون رسیدگی به شکایات انتخاباتی که قبلن سه عضو خارجی آن از سوی سازمان ملل متحد تعیین می شد، نقش مهمی را در انتخابات پارلمانی افغانستان در سال جاری برعهده دارد.
حامد کرزی، در سخنان خود در روز گشایش پنجمین سال پارلمان افغانستان اولویتهای کاری خود را فهرست کرد که از آن جمله، یکی اصلاح ساختار کمیسیون رسیدگی به شکایات انتخاباتی بود.
آقای کرزی گفت که در آستانه برگزاری انتخابات پارلمانی، «مداخلات دیگران» را در روند انتخابات محدود کرده و تلاش خواهد کرد تا این روند «افغانیزه» شود.
حامد کرزی در دومین انتخابات ریاست جمهوری افغانستان در ماه آگوست سال گذشته برنده اعلام شد، اما روند رسیدگی به هزاران شکایت انتخاباتی، حدود یک ماه وقت گرفت.
ابطال بخش بزرگی از آرا از سوی کمیسیون رسیدگی به شکایات انتخاباتی، آقای کرزی را مجبور کرد تا برای رفتن به دور دوم انتخابات با رقیب اصلی خود عبدالهعبداله آماده شود، اما خودداری آقای عبداله برای شرکت در دور دوم انتخابات، به پیروزی آقای کرزی انجامید.
کنسرت «همایون شجریان» که قرار بود در روزهای ۶ و ۷ اسفند ماه در تبریز و در محل سالن فرهنگی ورزشی تراکتورسازی برگزار شود، به علت حضور دو نوازنده خانم در این گروه لغو شد.
به گزارش هرانا، «احمدی» مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجانشرقی درباره علل مخالفت و لغو کنسرت همایون شجریان در گفت و گو با ایسنا، اظهار کرد: «حضور نوازندگان زن در گروه موسیقی و ظرفیت بالای سالن که بیش از دو هزار نفر بود و ضریب امنیت و مدیریت سالن را پایین میآورد از عواملی لغو این کنسرت بود».
او با بیان اینکه در دولت نهم به موسیقی فاخر توجه ویژه شده، اظهار کرد: «در استان آذربایجان شرقی هم خانه موسیقی وجود دارد و هم هنرستان موسیقی و جشنوارههای موسیقی متعددی نیز برگزار شده و همه اینها به شرط و شروطی انجام شدهاند».
این مسوول مطرح کرد: «ما از موسیقیای حمایت میکنیم که فاخر باشد و شوونات در آن حفظ شده باشد. این استان ویژگیهای خاصی دارد و چون اینجا دارالمومنین است ما نمیتوانیم مثل بعضی از استانهای دیگر عمل کنیم».
احمدی در پاسخ به این که دو نفر نوازنده زن در گروه همایون شجریان که با رعایت کامل حجاب اسلامی در داخل و خارج از کشور بارها روی صحنه رفته و کنسرت اجرا کردهاند، چگونه میتواند بازتابی داشته باشد، اظهار کرد: «وزیر ارشاد این بخش را به عهده مدیران کل گذاشته است و گفته گروه مهم نیست و ما تشخیص میدهیم، به هرحال هر استان برای خودش حال و هوایی دارد».
از سوی دیگر در پی لغو کنسرت همنوازان حصار در تبریز همایون شجریان در وبلاگ شخصی خود نامهای را منتشر کرده است که متن آن در زیر آمده است:
هنردوستان گرامی و فرهیختهی آذربایجان شرقی
با سلام و احترام و با نهایت تاثر از لغو کنسرت ششم و هفتم اسفندماه در شهر هنردوست تبریز،
متاسفانه با وجود در دست داشتن مجوز رسمی اجرای کنسرت از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تهران و پس از گذراندن تمامی مراحل اداری و امنیتی از جمله بازخوانی اشعار کنسرت و بازشنوایی تمام کارهایی که قرار بود در این کنسرت اجرا گردد، در آخرین روزهای تمرین با مخالفت ادارهی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان شرقی مبنی بر حضور دو نوازندهی زن در گروه «همنوازان حصار» مواجه شدیم؛ بهطوری که عنوان گردید چنان چه خانمها حذف و یا جایگزین گردند، مجوز این کنسرت بلافاصله صادر خواهد شد و دیگر مشکلی وجود نخواهد داشت که طبیعتن قبول چنین شرایطی برای ما غیرممکن بود.
بسیار متاسفیم که نتوانستیم به دیدار شما مردم فرهیخته نایل آییم. بدون شک پیوند احساسی این هنرمندان جوان که نبوغ و اخلاق شایستهشان زبانزد همه است، بهواسطهی هنر اصیل ایرانی با شما هنردوستان گرامی ناگسستنی است. در پایان سوال من از مسوولین محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان این است که به نظر ایشان موسیقی فاخر چه نوع موسیقی است؟ و موسیقی که سالهاست من و پدرم اجرا میکنیم از چه نوع است؟
سپاسگزار
همایون شجریان – سوم اسفند ماه ۱۳۸۸
شایان ذکر است نگار خارکن (نوازندهی کمانچه آلتو) و نوشین پاسدار (نوازندهی عود) دو نوازندهی زن گروه بودند و البته این نخستین بار است که کنسرتی تنها بهدلیل حضور نوازندگان زن لغو میشود.
آخرین تمرین تیم ملی اسکی آلپاین ایران صبح سهشنبه به وقت محلی در پیست کریک ساید برگزار شد.
«پوریا» و «حسین ساوه شمشکی» از ساعت ۹:۳۰ صبح سه شنبه به وقت محلی – ۲۰:۴۵ چهارشنبه بهوقت ایران – در مسابقههای مارپیچ بزرگ بیستویکمین دوره بازیهای المپیک در پیست کریکساید شهر ویستلر به میدان میروند.
دو ملی پوش ایران پیش از رقابت خود از پیست اصلی مسابقه بازدید کردند و آخرین تمرین خود را در پیست کریکساید برگزار کردند.
پوریا و حسین ساوه شمشکی صبح سهشنبه و پیش از شروع مسابقات با تمریناتی که در چند روز گذشته انجام دادهاند شرایط خوبی دارند. همچنین آنها میتوانند یک دور به صورت آزمایشی بر روی پیست اصلی مسابقه اسکی کنند.
به گزارش ایسنا، بامداد سهشنبه (۴ اسفند) به وقت ایران، مراسم قرعهکشی رقابتهای مارپیچ بزرگ بازیهای المپیک زمستانی ونکوور با حضور مربیان ۵۶ کشور شرکتکننده از جمله رستم کلهر، مربی تیم ایران برگزار و شماره حرکت پوریا و حسین ساوه شمشکی، نمایندگان ایران مشخص شد. پوریا و حسین ساوه شمشکی دو نماینده ایران در رقابتهای مارپیچ بزرگ به ترتیب با شماره حرکت ۶۷ و ۷۴ مسابقه خود را آغاز میکنند.
1332 خورشیدی- دستگاه قضایی ارتش برای «امیرمختارکریم پورشیرازی» ناشر روزنامه توقیف شده «شورش» تقاضای مجازات اعدام کرد. کریم پور که پس از براندازی ۲۸ مرداد خود را پنهان کرده و دو ماه بعد دستگیر شده بود در روزنامهاش از وجود فساد میان بستگان شاه مطلب نوشته و با واژههای صریح وی را مورد اهانت قرار داده بود. ۲۴ اسفند ۱۳۳۲ اعلام شد که کریم پور در زندان آتش گرفته و سوخته است.
۲۰۰۵ میلادی- بازهم اکثریت اسپانیاییها نسبت به مشارکت در رایگیری بیاعتنایی کردند. در رفراندم قانون اساسی اتحادیه اروپا تنها ۴۲ درصد اسپانیاییهای واجد شرایط رایدادن شرکت کرده بودند که آرای ۱۷ درصدشان هم منفی بود.
۱۳۳۲ خورشیدی- «جان بروس»روزنامهنگار آمریکایی که به سمت وابسته مطبوعاتی سفارت آمریکا در تهران منصوب شده بود در نطقی در انجمن ایران و آمریکا و در برابر یک جمع، این تعجب خودرا ابراز کرده بود که چرا روزنامههای تهران رفتن نخست وزیر به آبعلی را در تعطیلات آخر هفته را، خبر صفحه اول قرار میدهند و اخبار مورد نیاز مردم را که بخشی از زندگانی روزمره آنان است، نادیده میگیرند. گفته میشود ورود دو استاد روزنامهنگاری در سهچهار سال بعد به ایران برای آشنا ساختن روزنامهنگاران ایران به اصول و روشهای روزنامهنگاری و تعریف خبر به توصیه او صورت گرفته بود.
۱۸۸۴ میلادی – «هیرام ماکسیم»تکنیسین آمریکایی که در لندن کار میکرد اختراع خود«تیربار»را به معرض نمایش گذارد که میتوانست هر دقیقه تا ۶۰۰ گلوله شلیک کند. اختراع ماکسیم که سلاح مرگبار نام گرفت تلفات در جنگ را بیش از گذشته کرد.
۱۸۸۴ میلادی – طلاق بار دیگر در فرانسه قانونی شد. انقلاب فرانسه در دهه آخر قرن ۱۸ طلاق را آزاد کرده بود که بعدن بر اثر فشار کلیسای کاتولیک دوباره ممنوع شده بود.
۱۹۴۵ میلادی - اعلام شد که ۹۰۰ سرباز ژاپنی در جبهه ظرف دو روز توسط تمساحها کشته و خورده شدهاند.
۱۲۸۱ میلادی – «پروفسور دکتر محمود حسابی»ریاضی دان و فیزیکدان برجسته ایرانی در تفرش متولد شد.
۱۹۴۵ میلادی – درگذشت «آلکسی نیکالایویچ تالستوی»، شاعر و رماننویس روس.
این فصل، پرسپولیس و صبا جای خود را به ذوبآهن اصفهان و مسکرمان دادند تا شاید این دو تیم مجالی برای درخشش در آسیا داشته باشند. استقلال و سپاهان هم برای اعاده حیثیت برابر حریفان آسیایی به میدان خواهند رفت.
در روز نخست هفته اول این مسابقات، ذوبآهن میزبان تیم الوحده امارات است و استقلال تهران در شهر جده با الاهلی عربستان روبرو میشود.
ذوبآهن اصفهان- الوحده امارات
ذوبآهن اصفهان در سختترین گروه مسابقات قرار دارد. این تیم در گروه B علاوه بر الوحده امارات، با تیمهای الاتحاد عربستان و بنیادکار ازبکستان همگروه است که دو مدعی قهرمانی در این رقابتها هستند. به این ترتیب، دیدار با الوحده در ورزشگاه فولادشهر اصفهان آسانترین بازی ذوبآهن در این مرحله محسوب میشود.
ذوبآهن که فصل پیش نایب قهرمان لیگ برتر و قهرمان جامحذفی ایران شد، اکنون با اختلاف ۶ امتیاز با سپاهان صدرنشین در مکان دوم جدول ردهبندی لیگ برتر است و با برتری هفته گذشتهاش در داربی شهر اصفهان شرایط روحی مناسبی دارد.
تیم الوحده در پایان هفته پانزدهم لیگ امارات در صدر جدول قرار دارد و از مدعیان اصلی قهرمانی در لیگ این کشور است. هدایت این تیم را یوزف هیکرزبرگر، سرمربی سابق تیم ملی اتریش برعهده دارد.
الاهلی عربستان- استقلال تهران
استقلال در روز نخست در شهر جده به مصاف الاهلی عربستان میرود
استقلال تهران که در گروه A رقابتها با الاهلی عربستان، الجزیره امارات و الغرافه قطر هم گروه است، در اولین گام در ورزشگاه ملک عبداله شهر جده با تیم الاهلی روبرو می شود.استقلال فصل پیش در نخستین مسابقه خود در لیگ قهرمانان آسیا در همین ورزشگاه ۲ بر ۱ از الاتحاد عربستان شکست خورد. در نهایت هم در گروهش چهارم شد و از صعود به مرحله بالاتر بازماند.
قهرمان فصل گذشته لیگ برتر ایران، این فصل با تکرار عنوان قهرمانی فاصله دارد و ۷ هفته مانده به پایان لیگ با اختلاف ۱۲ امتیاز با صدر جدول در مکان چهارم است.صمد مرفاوی، سرمربی استقلال که سال پیش به عنوان دستیار امیر قلعهنویی در مسابقات آسیایی حضور داشت، امیدوار است ناکامی در لیگ نهم را با موفقیت در لیگ قهرمانان آسیا جبران کند.
الاهلی عربستان هم فصل موفقی را در فوتبال عربستان نداشته است. این تیم رده پنجم لیگ این کشور را دارد، هفته گذشته نیز با شکست برابر الهلال، جام حذفی عربستان را از دست داد و دیگر شانسی برای حضور در فصل آینده لیگ قهرمانان آسیا ندارد. تیم الاهلی را سرجیو فاریاس، سرمربی ۴۲ ساله برزیلی هدایت میکند.
هفته نخست رقابتهای لیگ قهرمانان آسیا روز چهارشنبه در گروههای C و D دنبال میشود و تیمهای سپاهان اصفهان و مس کرمان، دو نماینده دیگر ایران به ترتیب با الشباب عربستان و الاهلی امارات دیدار خواهند کرد.
سید محمود حسابی درچهارم اسفند سال ۱۲۸۱ در تهران زاده شد. پدرش؛ «سیدعباس معزالسلطنه» و مادرش،«گوهرشاد حسابی»، هر دو اهل تفرش بودند. او چهار سال اول دوران کودکیاش را در تهران سپری نمود. سپس به همراه والدین و برادرش عازم شامات شد. یک سال بعد پدرش به ایران برگشت و ازدواج کرد و به خواسته همسر دوم خود دستور داد که همسراولش، گوهرشاد وبچههایش را از سفارت بیرون کنند. بعد از آن محمود و محمد با مادرشان در فقر زندگی کردند.
محمود در ۷ سالگی تحصیلات ابتدایی خود را در «بیروت» با تنگدستی و مرارتهای غربت آغاز و از ابتدا تا پایان تمامی تحصیلات عالیه را در میان همشاگردیهایی از کشورهای مختلف سپری کرد.
در منزل قرآن کریم، گلستان و بوستان سعدی، غزلیات حافظ و منشات قائم مقام را نزد مادرش گوهرشاد آموخت. مادر بسیار به آینده محمود امید داشت و میدانست که روزی او انسانی بزرگ خواهد شد. محمود در چند رشته ورزشی نیز موفقیتهایی کسب کرد، از جمله کسب مدرک نجات غریق در رشته شنا در دوران نوجوانی و کوه پیمایی و راه پیمایی که از ورزشهای مورد علاقه وی بود.
محمودحسابی با شعر و موسیقی سنتی ایران و موسیقی کلاسیک غرب به خوبی آشنا بود. وی با کمک تنی چند از دانشجویان خود در دانشسرای عالی توانست تغییراتی در کاسه تار (ساز ایرانی) ایجاد نماید.
پرفسور محمود حسابی مدارج عالی تحصیلی را بدین شرح طی کرد: لیسانس ادبیات سال ۱۹۲۰ از دانشگاه آمریکایی بیروت در ۱۷ سالگی، مهندسی راه و ساختمان سال ۱۹۲۲ در ۱۹ سالگی، دروس پزشکی از دانشگاه آمریکایی بیروت، دانشنامه ریاضی، نجوم و ستاره شناسی، دانشنامه بیولوژی (زیست شناسی)، مهندسی برق سال ۱۹۲۵ از دانشکده برق اکول سوپریورد والکتریسیته پاریس، مدرک مهندسی معدن (پاریس)، دکترای فیزیک از دانشگاه سوربن پاریس سال۱۹۲۷٫
او چهار زبان زنده دنیا فرانسه، انگلیسی، آلمانی و عربی را برای مطالعه و صحبت مورد استفاده قرار میداد. همچنین به زبانهای سانسکریت، یونانی، و لاتین، پهلوی، اوستا، ترکی و ایتالیایی اشراف داشت و آن را در تحقیقات علمی خود بهخصوص در امر واژه گزینی زبان فارسی بکار میبرد.
تاسیس مراکز علمی نظیر مدرسه مهندسی وزارت راه، دارالمعلمین عالی، و دانشسرای عالی، نوشتن قانون دانشگاه، تاسیس دانشگاه تهران و بنیانگذاری دانشکدههای فنی و علوم از برجستهترین خدمات فرهنگی وی است. همچنین داشتن چند هزار دانشجو، فعالیت در دو نسل کاری و تربیت ۷ نسل استاد، شاخص عمده این بزرگ مرد است.
از مشاغل واقدامات مهم استاد میتوان به اولین نقشه برداری از راه ساحلی سراسری بنادر میان خلیج فارس، اولین راه تهران به شمشک، ساخت اولین رادیو در کشور، ماموریت خلع ید شرکت ملی نفت انگلیس، اولین رئیس هیئت مدیره و مدیر عامل شرکت ملی نفت ایران و وزیر فرهنگ در دولت دکتر محمد مصدق اشاره کرد.
همچنین بنیانگذاری موسسه ژئوفیزیک، تاسیس سازمان انرژی اتمی، ایجاد اولین ایستگاه هواشناسی، پایهگذاری انجمن موسیقی ایران، تشکیل فرهنگستان زبان ایران، تدوین قانون و تشکیل موسسه استاندارد،تاسیس اولین بیمارستان خصوصی ایران بنام «گوهرشاد»، بنیانگذاری مرکز مخابرات اسدآباد، تعیین ساعت ایران، نصب و راه اندازی اولین دستگاه رادیولوژی در ایران، پایهگذاری اولین مدرسه عشایری در ایران (لرستان)، ایجاد اولین رصدخانه نوین در ایران ( تعقیب ماهوارهها)، نمایانگر گوشه دیگری از خدمات پرفسور حسابی به کشور است.
او همچنین در زمینه تحقیق علمی ۲۳ مقاله رساله و کتاب به چاپ رساند که در برگیرنده زمینههای مختلف بویژه فیزیک مدرن، واژههای علمی، زبان فارسی و مباحث علمی گوناگون است.
تئوری بینهایت بودن ذرات این دانشمند ایرانی در میان فیزیکدانان جهان شناخته شده است و نشان «لژیون دونور» بزرگترین نشان علمی کشور فرانسه به همین مناسبت به وی اهدا شد.
پروفسور حسابی اعتقاد داشت که طبیعت تحت آهنگ موزون و عرفانی خود درحال نیایش است و «تئوری بینهایت بودن ذرات» را با وحدت وجود مرتبط میدانست
پروفسور حسابی اعتقاد داشت که طبیعت تحت آهنگ موزون و عرفانی خود درحال نیایش است و «تئوری بینهایت بودن ذرات» را با وحدت وجود مرتبط میدانست. وی میگفت: «شاید بیست شاگرد ممتاز درس بخوانند و فارغ التحصیل شوند ولی کسی که دید و نظر جدیدی دارد، باید تقوا نیز داشته باشد؛ چنین افرادی نسبت به دیگران برتری دارند»
او حتا به هنگام انتخاب همسر، (با وجود پیشنهادهای بسیار از سوی خانوادههای سرشناس و به اصطلاح متجدد آن روز) دختری از خانواده روحانی «حائری» را برگزیدند. وی به همسر و فرزندان خود عشق میورزید و به آنها احترام میگذاشت. با وجود مشغله بسیار، همواره میکوشید از هر فرصتی برای تبادل نظر و همنشینی با آنها استفاده کند. هر دو شب دو ساعت را به آموزش مطالب گوناگون و پاسخگویی به پرسشهای درسی فرزندانشان و همچنین ساعتی را به آموزش فرزندان همسایگان اختصاص میداد.
این دانشمند ایرانی طی سالها تحقیق و مطالعات علمی در دانشگاههای معتبر عالم با دانشمندان بزرگ جهان نظیر پرفسور «اینشتین»، «شرودینگر»، «بورن»، «فرمی» و چندین فیزیکدان دیگر و همچنین علمای بزرگ مانند «راسل» و «آندره ژید» همکاری و تبادل نظر نموده است. وی همچنین تنها شاگرد ایرانی پروفسور «آلبرت اینشتین» بوده است.
در سال ۱۳۶۶ در کنگره «۶۰ سال فیزیک ایران» که به مناسبت بزرگداشت استاد برگزار شد ازخدمات دکترحسابی به عنوان «پدر فیزیک ایران» قدردانی به عمل آمد.
و در سال ۱۳۶۷ به عنوان «مرد علمی سال جهان» معرف شد.
پرفسور محمود حسابی در ۱۲ شهریور سال ۱۳۷۱ هنگام معالجه بیماری قلبی در بیمارستان دانشگاه ژنو بدرود حیات گفت. مقبره استاد بنا به خواسته خودش در زادگاه خانوادگیشان در شهردانشگاهی تفرش قراردارد.
اندک زمانی پس از مرگ دکتر حسابی در سال ۱۳۷۲، خانه او تبدیل به موزهای شد که در آن وسایل شخصی، مدارک علمی و تحصیلی، نشانها و تقدیرنامهها و عکسهای قدیمی و متن نطقها و نوشتهها در آن به نمایش گذاشته شده بود.
بنا به گفته ایرج حسابی فرزند پروفسور حسابی، او چند سال قبل از فوت وامی به مبلغ ۴۸ میلیون تومان به جهت انجام فعالیتهای تحقیقاتی از یکی از بانکها دریافت نمود و منزل خود را به رهن بانک در آورد. او تا زمان درگذشتش موفق به بازگرداندن این مبلغ به بانک نشد و در سال ۱۳۸۸ مبلغ وام با احتساب بهرهاش بر ۵ میلیارد تومان بالغ گردید. بانک بر درب منزل دکتر حسابی که موزه نیز در آن واقع است آگهی حراج نصب نمود.
«کاترین اشتون»، مسوول امور سیاست خارجی اتحادیه اروپا، میگوید که اعضای این اتحادیه از فعالیتهای هستهای ایران، بویژه اقدام اخیر تهران برای غنیسازی ۲۰ درصدى اورانیوم، بسیار نگران هستند.
به گزارش فردا، اتحادیه اروپا روز دوشنبه اعلام کرد که از اقدامهای شورای امنیت سازمان ملل علیه برنامه اتمی ایران حمایت میکند ولی اعمال هرگونه تحریم یکجانبه علیه جمهوری اسلامی را از سوی این اتحادیه رد کرد.
خانم اشتون این اظهارات را در پایان نشست روز دوشنبه وزیران امور خارجه اتحادیه اروپا بیان کرد.
وی افزود: «جامعه بین المللی به این دسته از فعالیتهای ایران اعتمادی ندارد و رهبری این کشور نیز اقدامی برای اعتماد سازی در این زمینه انجام نداده است.»
به گفته او، اتحادیه اروپا رویکرد دو گانه مذاکره و فشار بر ایران را دنبال میکند و افزود که این اتحادیه آماده گفتو گو با تهران است.
با این حال وی گفت: «اگر مذاکرات به نتیجه نرسد پرونده ایران باید به شورای امنیت ارسال شود.»
بنا به این گزارش، مسوول امور سیاست خارجی اتحادیه اروپا اظهار داشته است: «ما در حال دنبال کردن گزینه شورای امنیت به عنوان بهترین و مناسبترین راه برای پیشبرد مسایل مربوط به ایران هستیم.»
این درحالی است که رهیافت اتحادیه اروپا برای اعمال نکردن تحریمهای یکجانیه علیه جمهوری اسلامی ایران با سیاست واشینگتن در اعمال این تحریمها تفاوت دارد.
ایالات متحده آمریکا در سالهای اخیر دارایی و سرمایههای بخشهای زیر مجموعه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بانک های دولتی ایران را ضبط کردهاست.
ایدز مهم ترین عفونت بشریت را تا به امروز تشکیل میدهد، بنابراین دانستن و حتی تکرار برخی نکات اساسی آن برای جلوگیری از گسترش بیحد و حصر آن ضروری است:
۱- منبع اصلی و کارخانهی تکثیر ویروس ایدز در بدن، خود سلولهای ایمنی آلوده به این ویروس است. سلولهای ایمنی لنفوسیت نوع تی هلپر (Lymphocyte T Helper) تنها مکان مناسب تکثیر ویروس هستند که خود نقش «رهبری» سیستم ایمنی بدن را دارند. هنگام تکثیر ویروس در این سلولها و در نهایت از بین رفتن آنها، سیستم ایمنی بدن که با فقدان رهبر مواجه شده است عملن از هم پاشیده میشود.
بنابراین هرچه شخص از سیستم ایمنی قویتری برخوردار باشد، با توجه به تکثیر بیشتر ویروس در تعداد بیشتری از سلولهای ایمنی، احتمال ورود او به فاز بالینی بیماری و مرگ بیشتر است. از طرف دیگر با تضعیف سریعتر سیستم ایمنی عفونتهای فرصت طلب به بدن هجوم آورده و شخص را از پای درمیآورند، بنابراین تصور داشتن بدن قوی در جلوگیری از ابتلا به ایدز تصور غلطی است. این تناقض مرگبار ویروس ایدز راه درمان آن را صعبالعبور کرده است.
۲- ویروس ایدز (HIV) از معدود ویروسهایی است که میتواند با کمک یک آنزیم خاص، عمل رونوشت برداری معکوس ژنتیکی را انجام دهد.
۳- ویروس ایدز در خارج از بدن به سختی دوام آورده و حداکثر تا یک دقیقه سالم میماند.
۴- بهترین راه گسترش ویروس ابتدا و بیشتر از راه تماس جنسی، خون و ترشحات آلوده به ویروس و در نهایت انتقال از مادر به جنین است. در ایران و در سالیان اخیر انتقال با تماس جنسی بر انتقال از طریق تزریق آلوده (در افراد معتاد) پیشی گرفته است.
۵- ویروس ایدز در داخل سلولهای سیستم ایمنی تکثیر میشود بنابراین هنوز دارویی که بتواند بطور موثر و بدون آسیب به سیستم ایمنی ویروس را نابود و یا از تکثیر آن جلوگیری کند ساخته نشده است.
۶- بسیج بنیادها، دانشگاهها و موسسات تحقیقاتی جهان برای کشف راه درمان تا به امروز نتیجه بخش نبوده است اما دانشمندان هرگز ناامید نشدهاند. جالب است بدانیم در اندک افرادی، بدن هرگز به ویروس ایدز اجازه تکثیر نمیدهد و آن را دفع میکند که کورسوی امیدی را برای محققان نشان داده است.
۷- بر اساس آخرین آمارهای سازمان بهداشت جهانی در سال ۲۰۰۸ حدود ۳۳ میلیون نفر به این بیماری در سراسر جهان مبتلا بودهاند که از این تعداد حدود ۲ میلیون نفر جان خود را از دست دادهاند. در ایران آمار مورد اعتمادی از این بیماری در دسترس نیست.
۸- و آخرین نکته این که اطلاعرسانی و زدودن اطلاعات غلط درباره ایدز در کشورهایی هم چون ایران مهم ترین سلاح و اقدام در برابر ایدز محسوب میشود. حتی یک جمله آگاهی بخش میتواند یک زندگی را از پاشیدگی و نابودی نجات دهد.
۱- نداشتن سر: این که جنبش سر نداشته باشد و مثل یک هرم سر بریده باشد، خود یک نقص بزرگ بشمار میرود. میرحسین موسوی میگوید همه از هر قشری میتوانند اظهار نظر کنند و همین باعث به بیراهه رفتن آن شده است و فراموش نکنیم که شعار انتخاباتی میرحسین هر شهروند یک ستاد بود.
۲- مشخص نبودن راه و آینده مبهم برای جنبش: انقلاب ۵۷ هم دارای سر بود و هم خواسته مردم مشخص و هم راه روشن بود و هم آیندهای که مردم خواستار آن بودند. بخوبی پیداست که آینده برای جنبش سبز حداقل در نزد نیروها و مردم آیندهای روشن و واضح نیست و فقط به یک دلیل است و آن این است که راه و استراتژی راه روشن نمیباشد . . این که میرحسین موسوی میگوید که جنبش سبز سخن گو ندارد و همه میتوانند سخن گو باشند با ظاهر قشنگش که انصافن امر مبارکی هم است ولی همین هم باعث لجامگسیختگی در جنبش شده است و ما میبینیم که عملن رهبران جنبش در ته جنبش هستند و مانند یک هرم وارونه هستند که باطبع طبق اصول ترمودینامیکی پایدار نمیباشند و دیگر اینکه خود نشان از معظلی به نام بیهدفی را میدهد.
۳- طی کردن چند پله با هم: این که با شتاب به سوی تغییرات رفتن و چند پله را با هم یکی کردن خود میتواند باعث سقوط آزاد شود. سقوط آزاد از اینجا نشات میگیرد که هم جنبش سر ندارد و هم جنبش سخنگو ندارد و هماینکه همه سخنگوی آن میشوند، باطبع پس از مدتی شبکههای ماهوارهای و اینترنتی شعارهای تند سر میدهند و بدون اینکه از لحاظ ایدیولوژی و عقیدتی کاری صورت گرفته باشد و جامعه پذیرای این شعارهای تند باشد، این شعارها سر داده میشود و در نهایت جنبش جواب مثبت نمیگیرد . ( توضیح واضحات این است که در هیچ کجا بدون کارکردن بر روان مردم نمیتوان تغییراتی را اعمال نمود، خاصه اینکه حکومتی ۳۰ سال در پناه مذهب شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه میدهد و شما برای پاک کردن ذهن مردم میبایستی در کنار شعارهای کلیدی، شعارهای فکری مانند چرا مرگ بر ضد ولایت فقیه را سربدهید و به مردم بقبولانیم که ولایت فقیه جزو اصول دین نمیباشد. آن موقع خیلی راحتتر و قابل فهمتر برای عامه و جنبش سبز درون پستوی ذهنی همه رسوخ میکند.)
۴- تحقیر طرف مقابل: اینکه طرف مقابل را با انگ اینکه حقوقبگیر هستند و یا برای ساندیس و کلوچه به راهپیمایی آمدهاند ، این غیراز این که طرف مقابل را را تحقیر بکنیم چیزی نیست و در ضمن با این کار عملن صف مقابل را منسجمتر کردهایم و از همه بدتر باعث ریزش طرفداران جنبش سبز شدهایم .
کلن با خود فکر کردهاید که کسانی در جمهوری اسلامی با یک چهارم جرم اکبر گنجی اعدام میشوند ولی اکبر گنجی علاوه بر این که کتابش در جمهوری اسلامی به چاپ میرسد و یک زندان راحت با تمام امکانات را هم دارد، بعد با یک پز روشنفکرانه به خارج میگریزد و پناهنده میشود
۵- این بند ربط به نداشتن رهبر و سر برای جنبش دارد. اگر جنبش میآمد (موسوی) و خود را رییسجمهور مردمی قلمداد میکرد و میایستاد سر حرفش، چند پیامد مثبت داشت:
الف: اولن از اظهار نظرهای تند جلوگیری میکرد.
ب – دومن امثال گنجی نمیتوانستند اظهارنظرهایی بکنند که باعث ریزش جنبش بشود.
ج – گروهها و فرقهها که مردم از آنها متنفر هستند مثل منافقین یا همان مجاهدین خلق و یا گروه رضا پهلوی ، اینها نمیتوانستند از جنبش سواستفاده بنمایند.
براستی چرا هر زمان که جمهوری اسلامی در مخمصه گیر میکند این منافقین هستند که آن ها را نجات میدهند؟
چرا موقعی که دولت عراق پادگان اشرف را محاصره نمود و قصد اخراج منافقین را داشت در ایران خاصه شورای امنیت و اطلاعات از این کار ممانعت بهعمل آوردند؟ بخوبی یادم هست که یکی از سران اطلاعات عنوان نمود که بودن پادگان اشرف در خاک عراق دارای منافعی برای ما است که یکی آن این است که زیر سر خودمان هستند و کارهای آن ها را رصد میکنیم!
جواب بسیار واضح و روشن است. از زمانی که فلاحیان ریاست اطلاعات را در دست داشت تا کنون منافقین سربازان با جیره و مواجب هیات حاکمه در ایران هستند. (بیاد بیاورید بمبگذاری در حرم امام رضا را و همینطور در همان سال در حرم امام خمینی را) .
هم ایران به این گروهک نیاز دارد و هم این گروهک به ایران . تاکنون از خودتان سوال کردهاید که آن موقع که قرار شد که موسوی و کروبی در مرقد امام اعتصاب کنند چطور به یکباره منافقین در نقش منجی جمهوری اسلامی ظاهر شدند و با بمب گذاری در حرم عملن از این اعتصاب جلوگیری کردند. با خود اندیشیدهاید که سازماندهی منافقین برای به آشوب کشاندن روز عاشورا چطور به کام هیت حاکمه شد؟
یا کلن با خود فکر کردهاید که کسانی در جمهوری اسلامی با یک چهارم جرم اکبر گنجی اعدام میشوند ولی اکبر گنجی علاوه بر این که کتابش در جمهوری اسلامی به چاپ میرسد و یک زندان راحت با تمام امکانات را هم دارد، بعد با یک پز روشنفکرانه به خارج میگریزد و پناهنده میشود و سر بزنگاه که حکومت احتیاج به او دارد او هم مساله امام زمان را به پیش میکشد و هم او باعث ریزش نیروهای جنبش سبز و خیزش وقدرت گرفتن بیشتر مخالفان میشود.
الان منافقین حقوقبگیر جمهوریاسلامی هستند و هر موقع نیاز باشد دو یا چند نفر از نیروهای گمراه و بیچاره خود را قربانی میکند تا هم در بورس باشد و هم خوش خدمتی به اربابان بکلی سری خود نماید.
۶- باید بدانیم که رهبری یک جنبش در ایران در خارج از مرزها امکانپذیر نمیباشد. (انقلاب ۵۷ یک استثنا بود و در ضمن روح اجنبیزدایی تا حدودی درون مردم رشد داشته است). پس رهبر هر جنبش در ایران میبایست با خود مردم و درون مردم باشد. لذا آقایانی که بیرون مرزها به فعالیت میپردازند و البته بسیار محترم هم هستند فکر و خیال رهبری جنبش را از سر بیرون کنند که اگر چنین فکری در سر دارند بدانند که لطمه سنگینی به جنبش خواهند زد .
از خردادماه سال جاری و همزمان با آغاز سرکوب معترضان به نتیجه انتخابات، تعداد زیادی از روزنامهنگاران و فعالان عرصه مطبوعات همچون سایر فعالان مدنی بازداشت و روانه زندانها شدند. در این راستا بسیاری از سازمان های مدافعان حقوق بشر، ایران را بزرگ ترین زندان روزنامه نگاران نامیده اند.
خبرگزاری هرانا گزارشی از آخرین وضعیت برخی از روزنامهنگاران که در وقایع اخیر بازداشت و بعضن به احکام طولانی حبس محکوم شدهاند، انتشار دادهاست:
بدرالسادات مفیدی: دبیر انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران بعد از عاشورا به همراه همسرش ، مسعود آقایی در منزلشان دستگیر و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شدند. مفیدی هماکنون در بند متادون زندان اوین نگهداری میشود .همچنین داروهای این روزنامهنگار که مبتلا به بیماری خونی است به او داده نشده است.
محمد نوربخش: سردبیر روزنامه فرهیختگان که بیش از هفت ماه است در اوین به سر میبرد. درباره وی اطلاع رسانی چندانی نشده و از وضعیتش خبری در دست نیست.
احمد جلالیفراهانی: دبیر سرویس اجتماعی خبرگزاری مهر یک روز پس از اخراج از خبرگزاری مهر در تاریخ ۱۷ بهمن ماه توسط نیروهای امنیتی که خود را ضابط قوه قضائیه معرفی کردند دستگیر و روانه زندان اوین شد.خبری از چگونگی اتهام او در دست نیست. خانواده او از بیقراری دردانه دختر در نبود پدر خبر میدهند.
کیوان صمیمی: از فعالان ملی و مذهبی و مدیرمسوول نشریه توقیف شده «نامه» و عضو شورای مرکزی «انجمن دفاع از آزادی مطبوعات»، در ۲۶ خرداد ماه ۱۳۸۸ بازداشت شد. دادگاه کیوان صمیمی در روز دوم آذرماه در شعبه ۱۶ دادگاه انقلاب اسلامی تشکیل شد و اتهام «تشویش اذهان عمومی و اقدام علیه امنیت کشور از طریق تجمع و تبانی» علیه ایشان مطرح شد. وی در پی موافقت قاضی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب پس از گذشت نزدیک به ۶ ماه به طور موقت و برای حضور در مراسم عروسی دخترش از زندان آزاد شد. برای مرخصی ۱۰ روزه کیوان صمیمی، قرار وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی صادر شد. صمیمی در تاریخ ۱۳ بهمن ماه به اتهامات اصلی تبلیغ علیه نظام، و اجتماع و تبانی برای برهم زدن امنیت ملی به شش سال حبس به علاوه محرومیت مادام العمر از فعالیتهای سیاسی محکوم شد.
بهمن احمدی امویی: روزنامهنگار روزنامههای اصلاحطلب ایران و تحلیلگر مسایل اقتصادی، در شامگاه ۳۰ خردادماه بهمراه همسرش بازداشت شد.دادگاه احمدی امویی،۲۱ آذر ماه برگزار شد. علیرغم امضای قرار وثیقه از سوی وی و آمادگی خانواده اش جهت تامین وثیقه ، قاضی پرونده با آزادی این روزنامهنگار دربند با قرار وثیقه موافقت نکرد. او در دادگاه بدوی به هفت سال و چهار ماه حبس تعزیری و سی و چهار ضربه شلاق محکوم شد.
حسن ظهوری: خبرنگار ارشد حوزه میراث فرهنگی روز دوشنبه ۱۸ بهمن ماه در منزلش بازداشت شد. (وی روز اول اسفند آزاد گردید.)
ساسان آقایی: روزنامهنگار و فعال سیاسی درپی نامهی ۲۹۳ نفر از روزنامهنگاران به علما و مراجع تقلید در روز اول آذرماه بازداشت شد پرونده ساسان آقایی، روزنامه نگار برای نهاییشدن قرار مجرمیت نزد دادیار اظهارنظر ارسال شده، اما هنوز تصمیمی برای تمدید قرار بازداشت یا تبدیل آن به قرار سبکتر، صورت نگرفته است. پرونده وی برای نهایی شدن قرار مجرمیت نزد دادیار اظهار نظر ارسال شده اما هنوز تصمیمی برای اینکه قرار بازداشت وی تمدید یا به قرار سبکتری تبدیل شود، صورت نگرفته است.
سعید لیلاز: سردبیر سابق روزنامه سرمایه هشت ماه است که دربند به سر می برد. سلول این روزنامهنگار بارها در این مدت تغییر یافته است.سعید لیلازهر بار در کنار زندانیان غیرسیاسی قرار گرفته است.سعید لیلاز منتقد اقتصادی تمام مدت حبسش را در بند امنیتی زندان اوین سپری کرده در حالیکه بسیاری دیگر از کسانی که همزمان با او دستگیر شدهاند به بندهای عمومی زندان اوین که کمی شرایط بهتری از این بند دارند منتقل شدهاند.
مازیار سمیعی: در نیمه شب ۱۴ بهمن ماه توسط نیروهای امنیتی در منزلش دستگیر شد و هیچ اطلاعی از محل نگهداری و وضعیت وی در دست نیست.
وی تنها یک بار در روز پس از بازداشت با منزل تماس گرفت و از سلامت خود خبر داد. هنوز مکان بازداشت وی مشخص نیست و از روز ۱۶ بهمن تا کنون هیچ تماسی نداشته و خانواده ی وی در بیخبری به سر میبرند.
علی حکمت: سردبیر روزنامه اصلاح طلب «خرداد» که بیش از چهارماه در بازداشت به سر میبرد. بعد از ۹۸روز توانست اولین تماس تلنی خود را با خانواده اش داشته باشد.
مسعود باستانی: صبح روز ۴ تیرماه درحالیکه برای پیگیری امور همسرش مهسا امرآبادی که در بازداشت بسر می برد به دادگاه انقلاب تهران مراجعه کرده بود، با حکم قضایی بازداشت شد. مسعود باستانی پس ازسه ماه ونیم که در بازداشت به سر می برد در دادگاه بدوی به اتهام تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی برای ایجاد اغتشاش به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شد.این روزنامه نگار در تاریخ ۶ بهمن به زندان مخوف رجایی شهر منتقل شد
عمادالدین باقی: فعال حقوق بشر، زندانی سیاسی سابق، روزنامهنگار منتقدو بینانگذار کمیته دفاع از حقوق زندانیان،در روز ۷ دی ماه بازداشت شد.باقی در تماسی که با خانوادهاش گرفته دلیل بازداشتش را مصاحبه با آیتاله منتطری عنوان کردهاست.
وحید پور استاد: روزنامه نگار روزنامه فرهیختگان که با حکم دادستانی تهران ساعت دو نیمه شب دوشنبه ۱۹ بهمن ماه در منزل مادر همسرش بازداشت شد.نام او در فهرست بازداشت شدگان قرار ندارد و این مساله موجب نگرانی خانواده او شده است.
رضا تاجیک: روزنامه نگار و فعال ملی مذهبی که در تاریخ ۸ دی ماه در مقابل دفتر روزنامه اعتماد بازداشت شد.تاجیک پیش از این در پی دستگیری های پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، بمدت ۴۶ روز در زندان بسر برد.
بهرنگ تنکابنی و لیلی فرهادپور: سردبیر مجله نخصصی موسیقی «فرهنگ و آهنگ» و نیز فرزند لیلی فرهاد پور از روزنامه نگاران ایرانی که در تاریخ ۱۵ دی ماه در محل کار خود بازداشت شد.لیلی فرهادپور نیز که برای پیگیری بازداشت پسرش به دادگاه انقلاب رفته بود دچار مشکل قلبی شد و به همین دلیل به بیمارستان منتقل شد ه بود و روزهای ۲۹ و ۳۰ دی ماه در اورژانس مرکز قلب تهران بستری بود و درست فردای روزی که از بیمارستان به خانه آمد،از سوی ماموران وزارت اطلاعات در منزلش بازداشت شد
نیلوفر لاریپور: شاعر، ترانهسرا و خبرنگار نشریه چلچراغ که در تاریخ ۱۳ بهمن ماه بازداشت شد
روزبه کریمی: روزنامه نگار ،دانش آموخته کارشناسی ارشد حقوق بشر و عضو سازمان دانش آموختگان ایران که در تاریخ ۱۲ دی ماه به همراه همسرش، فروغ میرزایی در منزلشان بازداشت شدند
زینب کاظم خواه: خبرنگار یک خبرگزاری دولتی که در تاریخ ۱۸ بهمن ماه با مراجعه ۹ تن از ماموران وزارت اطلاعات به محل سکونت وی بازداشت شد.
نوشین جعفری: خبرنگار بیست و دو ساله سرویس ادب و هنر روزنامه اعتماد که در تاریخ ۱۵ بهمن ماه در منزلش بازداشت شد.
محمد داوری: سردبیر سحام نیوز( سایت رسمی حزب اعتماد ملی ) در روز ۱۷ شهریور بازداشت شد. محمد داوری در روز اول آذر ماه به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام،اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت کشور و اخلال در نظم عمومی محاکمه شد. محمد داوری فردی بوده که به خواسته مهدی کروبی و پس ازهماهنگی با هر فرد، از افراد مدعی تجاوز جنسی اقدام به فیلمبرداری جهت ارایه آن به مسوولان می نمود. برای این فعال صنفی – مدنی وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی صادر شد که او قادر به پرداخت این مبلغ نبود و همچنان پس از گذشت ۵ ماه در بازداشت به سر میبرد.
سعید متین پور: روزنامه نگار آذربایجانی در زندان اوین که به هشت سال حبس تعزیری محکوم شده دچار عارضه قلبی شد. این زندانی سیاسی آذربایجانی روز جمعه ۹ بهمن دچار درد شدید قلب شده است و مسوولین زندان اوین او را بعد مدت زیاد و با تاخیر به پزشک منتقل کرده اند.
سعید مسعود لواسانی: روزنامهنگار و وبلاگنویسی که از ۴ مهرماه در منزل بازداشت شده است و پس از حدودن چهار ماه بازداشت به هشت سال و نیم زندان از سوی شعبهی ۲۶ دادگاه انقلاب محکوم شد. همچنین به دستور قاضی از ملاقات با فرزند دو سالهاش محروم میباشد.
احمد زیدآبادی: روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی اصلاح طلب و دبیرکل سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی در ۲۳ خرداد ماه ۱۳۸۸ بازداشت شد. احمد زیدآبادی در تاریخ دوم آذر ماه به پنج سال زندان در تبعید در گناباد محکوم شد.این حکم در تاریخ ۱۱ دیماه از سوی دادگاه تجدیدنظر تایید شد.علیرغم صدور قرار وثیقه برای دکتر احمد زیدآبادی و تودیع آن از سوی خانواده، دبیر کل سازمان ادوار تحکیم کماکان در زندان اوین بسر می برد. زیدآبادی در تاریخ ۱۲ بهمن ماه به زندان مخوف رجایی شهر منتقل شد
عیسی سحرخیز: از چهرههای فعال سیاسی و مطبوعاتی، مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دوران اصلاحات و نیز از بنیانگذاران انجمن دفاع از آزادی مطبوعات ایران در تاریخ ۱۲ تیر ماه ۱۳۸۸ بازداشت شد. اتهامات وی توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام و نشر اکاذیب از طریق مصاحبه با رسانه های خارجی است. پرونده مشابه دیگری برای این روزنامهنگار دربند شعبه ۱۰۵۹ مجتمع قضایی کارکنان دولت در جریان است .به گفته خانواده وی دور جدیدی از فشارها بر وارد شده است.
ماشااله شمس الواعظین: روزنامه نگار و سخنگوی انجمن دفاع از مطبوعات ایران که بامداد سه شنبه ۸ دی ماه طی حکم بدون نام و دستنویس در منزلش دستگیر شد.
امیر صادقی: عکاس خبری که در دفتر روزنامه فرهنگ آشتی، در تاریخ ۱۸ بهمن ماه به اتهام انتشار عکسهای عاشورای خونین تهران بازداشت شد.
فواد صادقی: مؤسس سایتهای «بازتاب» و «آیندهنیوز» که در تاریخ ۲۱ بهمن از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شد.
احسان مهرابی: وضعیت خبرنگار پارلمانی روزنامه فرهیختگان که پیش از ۲۲ بهمن بازداشت شده، نامشخص است. وی یک روز پس از بازداشت با همسر خود به صورت تلفنی تماس تلفی داشته اما بعد از آن تماس دیگری نداشته است. مسوولان دادگاه انقلاب و زندان اوین هم تاکنون هیچ پاسخی به خانواده وی ندادهاند.
اکبر منتجبی: منتخبی روزنامه نگاردر روزنامههای شرق، هممیهن، همشهری و مجله شهروند امروز پیش از ۲۲ بهمن دستگیر شد.از وضعیت او اطلاعی در دست نیست.
حمزه کرمی: او که هشت ماه است در زندان اوین به سر می برد در حکم بدوی به ۱۶ سال حبس و پرداخت ۶ میلیارد تومان جزای نقدی محکوم شده است.به گفته شاهدان هنگام ابلاغ این حکم به کرمی وی تعادل خود را از دست داده و حالش بسیار بد شده است. وکیل کرمی هنوز ابلاغ این حکم را تایید یا رد نکرده است.
علیرضا فیروزی: علیرضا فیروزی فعال حقوق بشر، وبلاگنویس و روزنامهنگار جوان از ۱۲ دیماه سال جاری توسط نیروهای امنیتی در شهر تبریز ربوده شد و از آن زمان تاکنون اطلاعی از سرنوشت وی حاصل نشده است، معاون دادستان تهران اطهارات ضد و نقیضی در خصوص محل نگهداری وی عنوان داشته بود اما کماکان هیچ نهادی حاضر به پذیرش مسوولیت بازداشت این روزنامهنگار نشده است.
وزرات اطلاعات جمهوری اسلامی از دستگیری «عبدالمالک ریگی» در شرق ایران خبر داد.
به گزارش ایلنا، روابط عمومی وزارت اطلاعات در اطلاعیهای اعلام کردهاست که نیروهای این وزارتخانه در یک عملیات مهم عبدالمالک ریگی فرمانده گروه جنداله در شرق ایران را بازداشت کرده اند.
عبدالمالک ریگی پیش از این مسوولیت عملیات منجر به کشتهشدن تعداد زیادی از فرماندهان سپاه پاسداران را در سیستان و بلوچستان برعهده گرفته بود. . پیش از این برادر وی «عبدالحمید ریگی» نیز در دادگاههای ایران محکوم به اعدام شدهبود که در مورد اعدام وی اخبار ضد و نقیض اعلام شده است.
برخی از منابع دستگیری عبدالمالک ریگی را در پی معامله دستگاه اطلاعاتی پاکستان با وزارت اطلاعات ایران ارزیابی میکنند.
«جنداله» گروهی است که تا کنون انجام عملیات بسیاری را در شرق ایران برعهده گرفته است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر