مهشب تاجیک / رادیو کوچه
……………………………………..
«حجلهی وحشت»
آسیبشناسی فردی و اجتماعی وقوع پدیدهی «همسری کودکان»، ابعاد بسیار گستردهای دارد. در واقع پدیدهای به نام ازدواج کودکان که به نوعی استثمار جنسی کودکان به ویژه دختران است که شش برابر پسران در معرض این پدیده قرار دارند.
……………………………………..
«لذت پنهان ترس»
سینمایی داریم به نام «سینمای وحشت»، سینمای هراس است و گاهی اتفاقاتی را روایت میکند که مو بر تن تماشاگر سیخ میکند و شخصیت فیلم در مواجهه با بعضی از این گونههای هراس به تمام معنی خلع سلاح است و نمیتواند از پسش بربیاید.
……………………………………..
«وحشت جاری در خانه»
خشونت در افراد ریشههای مختلفی دارد و عوامل متعددی باعث این موضوع میشود. افراد خشن گاهی دلهای مهربانی دارند، ولی به دلیل پارهای مشکلات شخصیتی، فکری یا حتا فرهنگی نمیتوانند این موضوع را در خود مدیریت کنند.
……………………………………..
«خشت اول چون نهد معمار کج»
سیستمهای ارزشگذاری غلط منجر به سیستم آموزشی غلط نیز میشود. آنچه که کودک ایرانی در مدارس و در خانواده باید یاد بگیرد متاسفانه فاقد بعضی از ضروریترین نیازهای یک انسان است که آن هم ناشی از سیستم غلط ارزشگذاری است. سیستم آموزشی از دو جهت غلط است.
……………………………………..
«رویای تقریر شده»
حتا پیش از آنکه بداند عقیم شده است، پیش از آنکه اندامی به نام اندام جنسی را بشناسد و در میان این همه کلمهای که زبان فارسی دارد، نامی را برای عضو زنانهی خود و هویت پشت آن بیابد، این مسئله از او گرفته شده است.
……………………………………..
«مرگ را به مساوات تقسیم کنید»
سومالی در شاخ آفریقا بر اساس گزارش سازمان ملل دچار قحطی بزرگی شده است. اما این قحطی چه معنایی دارد؟ اگرچه ممکن اندکی شگفتآور باشد، اما تعریف قحطی چیزی فراتر و پیچیدهتر از یک کمبود غذای ساده است.
……………………………………..
«به موش و گربه بازی خود ادامه دهید»
بعضی از ما گربهها را دوست داریم، بعضی موشها را.«تام و جری». موش و گربهای که همیشه در حال جدلاند و معدود اوقاتی در ائتلاف، و ما چقدر دلمان خنک میشود وقتی هرکدام از آنها حساب آن یکی را به موقع درست و حسابی میرسد و این داستان ادامه دارد تا سالها….
……………………………………..
«طناب را قیچی کن»
اولین روز کارش که وارد بیمارستان شد، از آن دسته زنانی بود که نهایت توجهی که جلب میکرد این بود که همه از هم بپرسند، تازه وارد است؟ و بعد از آن دو روز که تاب تازه وارد بودنش هم افتاد رفت تا به خاطرات بیمارستان قدیمی بپیوندد.
……………………………………..
«دزدی در کامپیوتر شما»
پیشرفت آدمی یک روند همیشگی است. ولی به کار بردن این لفظ در معنی مطلق صحیح نیست. زیرا همواره به همراه این پیشرفتها مسایل جدیدی مطرح میشود که زندگی را از جنبههای دیگر دشوار میسازد. یکی از جنبههای پیشرفت اختراعات است که نیاز به آنها با توجه به روند زندگی انسان حاصل میشود.
……………………………………..
«مردگان زندهرو»
مومیایی به جسدی گفته می شود که پوست و گوشت خشک شدهی آن در اثر تماس عمدی یا تصادفی با مواد شیمیایی، سرمای فوقالعاده زیاد، رطوبت بسیار پایین یا عدم وجود هوا حفظ شده است. بهطور معمول اسم مومیایی که به میان میآید مصر باستان از اولین مکانهایی است که به ذهن متبادر میشود.
……………………………………..
«نامادری تصویری در مه»
بررسی واژهای به نام نامادری که به یک زن اطلاق میشود، همیشه نه در فرهنگ ما که در بسیاری از فرهنگها باری منفی را با خود حمل میکرده است. همهی ما قصهی «هانسل و گرتل» را شنیدهایم و بسیاری در کودکی آرزو کردهایم که ای کاش ما هم به خانهای شکلاتی-وانیلی بربخوریم،
……………………………………..
«غوطهور میان دود و آتش»
اعتیاد به مواد مخدر یکی از انحرافات شایع عصر حاضر است که سالانه قربانیان بیشماری میگیرد و آسیبی جدی بر پیکر جامعه و خانواده وارد میکند. هرچند اعتیاد در مردان بیشتر و شایعتر از زنان است اما در چند سال اخیر اعتیاد در زنان به علل مختلف افزایش یافته است.
……………………………………..
«تیشه به ریشهی هویت»
تخریب خانه قاجاری «صداقت» یکی از آخرین بناهای با ارزش منطقهی منیریه در محدوده تاریخی سنگلج انجام شد. به گزارش ایسنا، تخریب خانهی صداقت واقع در محدوده تاریخی سنگلج تهران و متعلق به دورهی قاجار، با وجود ارزشهای منحصر به فردش، کلید خورد.
……………………………………..
«همهی ما اراذلها و اوباش»
ما از اول یک مشت نابهنجار قانون شکن بودیم…از همان اول، این هم کار آخرمان نگاه کن تورو به خدا. ببین چطوری حیثیت یک مملکت را زیر سوال بردیم و در جوامع بینالمللی مملکتمان را سکهی یک پول سیاه کردیم. آب بازی…آن هم با تفنگهای آبپاش چینی…به سر و روی هم آب پاشیدیم.
……………………………………..
«واژههایی از صفر و یک»
اختراع رایانه، ترانزیستورها و ابداع اینترنت به عنوان فصلهایی انقلابی در تاریخ علم یاد شده است. با رواج هرچه بیشتر تاثیر رایانه در جزییترین مسایل روزمره، دنیای ما با سرعت هرچه بیشتر به دنیای الکترونیک و دیجیتال تبدیل میشود. کتاب و چاپ و نشر نیز از این راه باز نماندهاند…
……………………………………..
«رنجهای خندهدار»
«مارک تواین» نویسنده، روزنامهنگار و فکاهىنویس مشهور آمریکایى است که با داستانهاى پرماجراى خود مانند «تام سایر» و «هاکلبرى فین» به نویسندهاى جهانى بدل شد و در سراسر جهان خوانندگان فراوانى یافت.
……………………………………..
«مرهمی باید»
پزشکان همیشه علاوه بر اینکه بیماران را درمان میکنند، آرامشبخشی نیز برای بیماران خود هستند، یعنی بیماری ممکن است در بدترین شرایط جسمی به سر برد ولی آرامش دکتر معالج از هر مسکنی برای او قویتر است.
……………………………………..
«چشمهای کوچک باید خوب ببینند»
کودکان برای رفع نیازهای ذهنی خود نیازمند ارتباط از طریق تصویر هستند و دنیای فیلم و سینما میتواند پاسخگوی نیاز آنها باشد. در سینمای ایران به دلیل مشکل مخاطب و اینکه ممکن است این فیلمها مورد توجه مخاطبان بزرگسال واقع نشود از تولید آن خودداری میشود.
……………………………………..
«به تماشای ویرانی سبز»
جنگلها و مراتع از گذشتههای دور تاکنون بخشی از نیازهای مادی و معنوی انسان را تامین میکند. تولیدات مستقیم مراتع و جنگلها شامل چوب، علوفه، شکار، گیاهان دارویی و خوراکی و صنعتی است.
……………………………………..
«زنی با سینههای پوشالی»
تازه نشسته بودیم و منتظر بودیم که تا چند لحظهی دیگر این آرامش تبدیل به یک طوفان قلابی و هارت و پورتی شود. آدامس را چسبانده بودیم به مانتوی معلم دماغ عملی فیزیک…خیلی خودخواه بود و دایم از باغ پدریش در لواسان میگفت…
……………………………………..
«هیچ چشمی عاشقانه به آنها خیره نشد»
ایران همواره از نظر جاذبههای توریستی جزو برترین کشورهای دنیا بوده است و جذابیتهای گردشگری و جاذبههای منابع طبیعی، میراث عظیم تاریخی، چشماندازهای جغرافیایی و همچنین آب و هوای این کشور دل هر توریستی را میبرد.
……………………………………..
«ساعت اعدام، مجازات یا رواج خشونت»
بارها و بارها ما شاهد وقوع جنایاتی بودهایم یا دربارهاش شنیدهایم که مو بر بدن هر انسانی سیخ میکند و گاهی چنان به درجهای از نفرت و عصبانیت رسیدهایم که از کلمهای به نام انسان تنفر پیدا کردهایم. به دنبال این نوع از جنایات، مسئلهای به نام اعدام مطرح است.
……………………………………..
«در ستایش شیدایی»
«ژان لوک گدار» بیشک یکی از سیاسیترین کارگردانان تاریخ سینماست. سینما برای «ژان لوک گدار» جایی برای جنگ و جدلهای ایدئولوژیکی است. سینمای او جدی است. او هم کارگردان است، هم روشنفکر چپگرا و وفادار به آرمانهای مارکس و هم یک فیلسوف.
……………………………………..
«وای به روزی که بگندد نمک»
مقوله آزادی از جهت نظری در فلسفه، علوم سیاسی، اقتصاد بحثی عمیق است و از جهت عملی نیز به مفهوم آزادهخواهی یا آزادمنشی پیامدهای بسیار حساسی در سیاست، اجتماع و اقتصاد دارد. در ایران هرگز به آزادی چنانکه باید بهایی داده نشده و آزادی مهجور مانده است…
……………………………………..
«پایان یک روایت، تولد یک اسطوره»
«هری پاتر» هم با اکران آخرین بخش از فیلمهایش رفت تا به اسطورهها بپیوندد. هری پاتر مجموعه داستانهایی که حداقل یک ویژگی را یدک میکشد و آن این است که این مجموعه بسیاری از کتاب نخوانها را کتابخوان کرد.
……………………………………..
«فرار به سوی ناکجاآباد»
پدیدهی فرار از منزل یک پدیدهی اجتماعی که عدم مقابلهی مناسب با این مسئله عواقب و پیامدهای ناگواری دارد. جوانان و نوجوانان به نوعی سرمایهی یک مملکت حساب میشوند و در صورت به هدر رفتن این سرمایههای بزرگ خسارتهای چبران ناپذیری بر پیکر جامعه وارد میشود
……………………………………..
«بوی خوش یک زن»
نخها را که پیچاند کمی دستم درد گرفت، نخها قدیمی شده و دیگر با دستم سازگاری ندارد، انگار که دستم مال خودم نیست، تکانهایش مصنوعی است. یکهو همه چیز خراب شد. همه چیز خوب پیش میرفت و من حتا یاد گرفته بودم برقصم، نه الکی بسیار حرفهای، بعد از اون رقصها نخها و دستها چفت هم شده بود…
……………………………………..
«داستان مادران و بچههای ننه»
امروز نه در تقویم تاریخ ایران و نه در تقویم بینالمللی روز مادر نیست. امروز شاید آدمهایی زیادی به یاد مادرانشان بیفتند و شاید هم تمام روز بگذرد و کسی به مادرش فکر نکند، شاید تمام این آدمها چه آنها که فکر میکنند و چه آنها که فرصت نمیکنند فکر کنند.
……………………………………..
«نوشخوار سیاست در آخور درد»
در جامعهی امروز ایران سیاستزدگی در هر قشری به شدت به چشم میآید. یعنی در واقع مردم ایران بدون داشتن تقصیری به دلیل شرایط حاکم بر جامعه هر کدام یک سیاستمدار آماتور هستند، یعنی شما در هر مکانی که پا میگذارید، بعد از سلام بحث به چگونگی شرایط اجتماع میگذرد.
……………………………………..
«روایتی از یک زندگی شیرین»
«فدریکو فلینی»، فیلمساز نامدار ایتالیایی فرزند «آیدا باربیانی» و «اوربانو فلینی»، در آغاز سال 1920 یعنی 20 ژانویه در شهر «ریمینی» به دنیا آمد. دوران تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در همین شهر گذراند.
……………………………………..
«من سرنوشت که را بسازم»
وقتی در یک ظهر تابستان بچهدار شدم یعنی فهمیدم که من هم مادر یک کودک خواهم شد، دنیا دور سرم چرخید، من نه کودکی میخواستم نه حس مادرانگی داشتم فقط میخواستم یک زن باشم و همین هم از سرم زیاد بود و نمیتوانستم آنطور که میخواهم یک زن باشم.
……………………………………..
«وحدت در تکثر»
اگر از یک فرد کرد یا ترک بپرسید که چه مطالباتی دارد به شما خواهد گفت ما میخواهیم هویتمان به رسمیت شناخته شود. در وهلهی اول میخواهیم حقوق فرهنگی ما به رسمیت شناخته شود، مطالبات ما آسان بوده و تحقق آنها دشوار نیست،
……………………………………..
«بزن بریم بازی»
ارزش بازی در زندگی کودک را میتوان از جنبههای هوشی، حسی، عاطفی و روانی مورد بررسی قرار داد. شاید آشکارترین و قابل قبولترین اثر بازی را در رشد جسمی و تقویت مهارتهای حرکتی کودک بتوان مشاهده کرد.
……………………………………..
«گلستانی در آتش»
یک بنای ایرانی را باید با خصیصهای شناخت که از آن به عشق نام میبریم، رمز بیشتر بناهای ایرانی عشقی است که در ساختن آن به کار رفته، اگر که ماندگار شده با دست دل ساخته شده که عشق است. گاهی هرچه هست همان است که باید باشد آن هم در اوج و کمال.
……………………………………..
«لبهای خشک یک سرزمین»
در حالیکه «خشکسالی» یک صفت اقلیمی و ویژگی همیشگی آب و هوای مناطق خشک به شمار میآید، خشکسالی در واقع پدیدهای است که از کاهش پیشبینی نشدهی بارش در مدتی معین در منطقهای که حتمن منطقهای خشک تعریف نمیشود، سرچشمه میگیرد.
……………………………………..
«دوزخ، برزخ، بهشت»
«کمدی الهی» نوشتهی برجستهی «دانته» در گذر قرنها هنوز به عنوان یکی از بزرگترین شاهکارهای ادب جهان معرفی میشود. «شاتو بریان» نویسندهی بزرگ فرانسوی دربارهی این شاهکار چنین مینویسد: «از این تودهی درآمیخته….
……………………………………..
«کتابت را جا بگذار»
یک کتاب وقتی در یک کتابخانه باشد ممکن است یکبار، دوبار، سهبار خوانده شود و بعد شروع به خاک خوردن کند، سالها در گوشهی کتابخانه بماند تا رنگ کاغذهایش تغییر کند و کمکم پودر شود. در نهایت یا دور انداخته میشود یا به کتابخانهای اهدا میشود که دومی باز بهتر از اولی است.
……………………………………..
«اندر تراوشات یک ذهن مرد سالار»
ماده شانزدهم حقوق بشر اعلام میکند «هر زن و مرد عاقل و بالغی حق دارند، بدون هیچگونه محدودیت از نظر نژاد، ملیت، تابعیت یا مذهب با همدیگر ازدواج کرده و تشکیل خانواده دهند. در تمام مدت این رابطه و هنگام ابطال آن زن و شوهر در کلیهی امور مربوط به ازدواج و این پیمان دارای حقوق مساوی هستند.
……………………………………..
«قربانیان گویا و خموش»
مدت زیادی از خبرساز شدن تجاوز گروهی به زنان خمینی شهر اصفهان نگذشته است که معلوم شد افراد دیگری حدود 10 نفر دسته جمعی به زنی تجاوز کردهاند و این بار این مسئله در «کاشمر» بوده است.
……………………………………..
«فرهنگ نانوشتهها»
واژهی« فولکلور» (Folklore) مرکب از دو بخش Folk به معنای «توده و مردم» و Lore به معنای «دانش» است. این واژه نخستین بار توسط «ویلیام جان تامز» باستانشناس انگلیسی پیشنهاد و ساخته شد به جای واژه «عتیقههای انگلیسی» استفاده شد.
……………………………………..
«تف کرده به روی آدم خاکی»
ایران در دههی سی سالهای یاسآوری را طی میکرد. کودتا «محمد مصدق» را سرنگون نموده بود و پایههای استبداد پی ریخته شده بود. جامعه خاموش و درخود فرورفته بود. کسی به ظاهر یارای اعتراض نداشت واعدامها رعب و وحشت را بر جامعه و یاس و دلتنگی را بر روشنفکران مستولی کرده بود.
………………………………………
«لیستی برای زندگی»
همهی انسانها بهطور تقریبی میزانی از ایثار و فداکاری را در وجود خود دارند، ولی افرادی که گاهی از جان و مال و آبرویشان برای حفظ جان دیگران میگذرند زیاد نیستند، خیلیها تا جاهایی جلو میروند ولی اندکند تعدادی که تا به آخر میایستند و مقاومت میکنند.
………………………………………
«گامهای موسیقی بر ذهن کودکان»
افلاطون میگوید موسیقی برای ادامهی حیات بشر ضروری است و دقت، هوش، مشاهده و درک و عواطف بشری را ارتقا میدهد. بیشک یکی از بحثانگیزترین و اساسیترین شاخههای موسیقی را موسیقی کودک تشکیل میدهد.
………………………………………
«چشمها را باز کنیم»
بدیهی است برای از بین بردن فرهنگ یک مملکت راههای بیشماری موجود است. هویتزدایی هم یکی از این راههاست. از بین بردن نقاشی دیواری در میدان فردوسی مشهد که شاهنامه را روایت میکرد از دستاوردهای تازهی آستان قدس به منظور هویتزدایی ایرانی است.
………………………………………
«بازی در برابر چشمان باز»
در اصل هنر به جایی میرود که مخاطب خود را پیدا کند. تاتر خیابانی یکی از زندهترین و پویاترین هنرهای عصر حاضر است و سالانه هزاران رهگذر و تماشاگر معمولی را به خود جذب کرده به فکر وا میدارد و به شوق میآورد.
………………………………………
«ماندن در حاشیه، نرسیدن به متن»
چند روز پیش یکی از دوستانم به من زنگ زد و به من اطلاع داد که آیفونش گم شده است. هر چه داشته و نداشته از شمارههای خصوصی و کاریاش بگیر تا زمان قرارها و کلی اطلاعات ضروریاش بر روی گوشیاش بوده و حالا مثل سربازی شده که بدون هیچ سلاحی قرار است تا به میدان جنگ برود.
………………………………………
«یاران که رسیدند صدا کن مرا»
ما داغداریم…عزاداریم…زخم خوردهایم، زخمی شدهایم…قتلها دیگر کشتن نیست، شنیع است و پر از وقاحت، دردهایمان عصب میسوزاند. هاله سحابی را میگویم و یک لگد، تنها یک لگد؟ نه تنها یک لگد نیست، لگدی است که به دهان ما کوبیده شده است.
………………………………………
«من یک پیپ نیستم»
«رنه ماگریت» (Rene Magritte) در 21 نوامبر سال 1898 در «لسین» در ناحیهی «آنوا»ی بلژیک به دنیا آمد. پدرش بازرگان بود و دو برادر کوچکتر از خود داشت به نامهای «ریموند» و «پل» که دومی به شعر علاقهمند بود.
………………………………………
«عاشقترین زن دنیا»
«مارگریت دوراس» در یکی از مصاحبههایش به سبک و شیوهای به اسم «دوراسی» اشاره میکند. او مدعی است که نوشتههایش، از نظر بیان و زبان، دوراسی هستند. آنگاه خود در ادامه، منظورش را نوشتار دوراسی، اینگونه شرح میدهد، دوراسی به این معنا که «جلوی کلمه را نگیریم، بگذاریم جاری شود.
………………………………………
«سهم تو آمرزش، سهم من بخشش»
ما باید ببخشیم…ما مرد و زن، ما که به شدت زن هستیم و کمتر از آن نیستیم، ما زنان …نه این دفعه تنها ما زنان نیستیم، همه باید ببخشیم زن و مرد و پیر و کودک و نوجوان…اوه…چقدر بخشش، اتفاقاتی میافتد که هر روز این بخشش برای ما شدیدتر هم میشود، اصلن همهچیز هم خوب است.
………………………………………
«باغ وحشیهای تنسی»
«تنسی ویلیامز» برای شرکت در یک مسابقهی نمایشنامهنویسی سن خود را برای رسیدن به حد نصاب تغییر داد و خود را چند سال مسن کرد تا بتواند در این مسابقه شرکت کند. و این سنی بود که ویلیامز برای خودش ساخته بود ولی در واقع او در سال ۱۹۱۱ در «کلمبوس» در «میسیسیپی» به دنیا آمد.
………………………………………
«چشم انتظار سالهای تشنگی»
کارون طولانیترین رود ایران و تنها رود این کشور است که قسمتی از آن قابل کشتیرانی است. این رود با طول ۹۵۰ کیلومتر طولانیترین رودی است که تنها در داخل ایران قرار دارد و در عین حال تنها رودخانه ایرانی است که با آبهای بینالمللی و اقیانوسهای جهان ارتباط دارد.
………………………………………
«آدم باش، بچه را نزن»
نیمهی دوم قرن بیستم را میتوان با افتخار عصر کودکان نامید. برای اینکه جامعه به رشد و تعالی برسد باید طفل تربیت و برای زندگی عادی و اجتماعی آماده شود. کودکان آسیبپذیرتر از سایر افراد جامعه هستند و این آسیبپذیری دلایل گوناگونی دارد.
………………………………………
«مقبرهای برای عشق»
بدون شک «تاجمحل» یکی از مهمترین آثار به ویژه در زمینهی هنر و معماری محسوب میشود. این بنای عظیم در عهد «شاهجهان» امپراتور مغولان هند در قرن هفدهم میلادی به وجود آمد. گورکانیان یا مغولان کبیر مسلمان بودند و آثار آنان نیز جز آثار اسلامی محسوب میشود.
………………………………………
«از مسخ تا رهایی»
یکروز صبح «گرهگور زامزا» از خواب بیدار میشود و خود را تبدیل شده به حشرهای میبیند، اما این تحول برای او پیش از اینکه ظاهری باشد و به این حشرهی زشت تبدیل شده باشد تحولی درونی است. دیگر او هیچ درکی از دنیای بیرونش ندارد، همانگونه که دیگران هم او را نمیپذیرند.
………………………………………
«با پاشنههای پرشورت برقص»
«فلامنکو» یکی از موسیقیهای شناخته شدهی اروپایی است و ریشهی آن از خاستگاههای متفاوتی سرچشمه گرفته است، یعنی در واقع ما میتوانیم در این موسیقی سهمی از موسیقیهای هندی، عربی، یونانی و اسپانیایی ببینیم.
………………………………………
«انحرافی به سمت مدرنیسم»
در سال 1905 هنر مدرن دورهی پر فراز و نشیبی را پشت سر میگذارد به طوریکه شاید بتوان آنرا به عنوان تاریخ تولد واقعی هنر مدرن به حساب آورد. در فرانسه «فوویسم» با با «ماتیس» ظهور مییابد و سپس در سال 1907 «کوبیسم» با «پیکاسو» و «براک» تولد پیدا میکند.
………………………………………
«وقتی که مرگ برای حضورش در نمیزند»
ساخت و ابداع اتوموبیل بهطور حتم دگرگونی عظیمی را در سیستم حمل و نقل باعث شد و سرعت و حجم جابهجایی مسافر در شبکههای جادهها را چندین برابر کرد و این روند همچنان نیز ادامه دارد. امروز اتوموبیل تنها به عنوان وسیلهای برای جابهجایی مسافر استفاده نمیشود.
………………………………………
«بافتههای رنج کودکان»
امروزه در بسیاری از کشورهای جهان شاهد حضور «کودکان کار» در خیابانها، کارگاهها، کارخانهها و مکانهای متعدد دیگری هستیم. جاهایی که آنها برای تامین معاش خود و خانوادهشان مشغول به کارند.
………………………………………
«نسلی درخشان و هیجانانگیز»
بیشتر داستانهای آمریکایی کمابیش بیان کنندهی رویاهای آمریکایی هستند، اما «اسکات فیتز جرالد» با خلق دنیایی آزاد و زیر سوال بردن ارزشهای سنتی، انقلابی در آمریکا را نوید داد. آثار او در واقع تفسیری بر آمریکا، فلسفهی وجودی آن و از بین رفتن این رویاست.
………………………………………
«یک سیندرلای دیوانه»
مطلقن هیچچیز را به یاد نمیآورد نه از دسته گل پرتشده نه از حلقهی پس داده شده، فقط تنها چیزی را که به یاد میآورد صورت مادرش بود که خود را خنج میکشید، برایش دردناک بود که مادرش اینگونه او را به هیچ انگاشت، از وقتی مادر را به یاد میآورد تنها متانت و آرامش او را به یاد داشت.
………………………………………
«تاجران رویاساز»
سینما به تازگی به دومین قرن موجودیت خود قدم گذاشته است، ابتدا وسیلهای بود برای سرگرمی و مجبور بود تا به رقابت با پدیدههایی همچون سیرک و تاتر بپردازد تا بتواند عوام مردم را به خود جلب کند.
………………………………………
«سیر تکاملی یک حق»
در دهههای اخیر جامعهشناسی در کشورهای پیشرفته در سمتگیریهای جدیدی قرار گرفته است، و در این سمتگیریها مفاهیمی مورد بررسی قرار میگیرد که قبلتر به آنها کمتر بها داده میشد و یا توجه نمیشد و این مسایل از پایه به دورانی برمیگردد که عدهای سختیهای فراوانی را تحمل کردهاند تا حقوقی را به دست بیاورند که امروزه پایهگذاری بسیاری از حقوق دیگر شود.
………………………………………
«لهجهی آلمانی سینما»
سینمای آلمان در سراسر این سالها با تمام فراز و فرودهایی که داشته است یکی از پیشروترین سینمایهای جهان بوده است، سینمای آلمان تا سالها با داوریها و محدودیتها همراه بود، اما توانست با اشکال زیبا و هنرمندانهاش به پدیدهای تبدیل شود که حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشد.
………………………………………
«داستان تاتر آفریقا»
تاتر به مفهوم امروزی آن یعنی نمایشنامههایی که بهوسیلهی بازیگرانی در مکانی مشخص اجرا میشود و ببینندههایی به نظارهی آنها مینشینند، در آفریقا تاریخچهی طولانی ندارد. در آفریقا امپراطوری بزرگی به نام «مالی» وجود داشت که از «سنگال» تا «نیجریه» وسعت داشت.
………………………………………
«نیشتر جدایی بر زخم ناسازگاری»
امروزه بسیاری از مفاهیم دستخوش تغییرات بنیادی شدهاند و تعاریف کارکردی آنها در جامعه تغییر کرده است، ولی بسیاری از این مفاهیم هنوز هم نقش کلیدی در زندگی انسان ایفا میکنند و لزوم توجه و عملکرد صحیح نسبت به آنها باعث داشتن جامعهای با سطح بالاتری از سلامت میشود.
………………………………………
«مرد موج نوی فرانسه»
«فرانسوا تروفو» (François Truffaut) یکی از کارگردانان فرانسوی است، او فیلمساز، فیلمنامهنویس، منتقد سینمایی و نظریهپرداز فرانسوی است و به همراه «ژان لوک گدار» و «شابرول» از پایهگذاران جریان موسوم به جنبش موج نو در سینما به حساب میآید.
………………………………………
«همهی رنجهای بیپایان انسان بودن»
درد و رنج در کنار مرگ و نیستی از بزرگترین دغدغههای بشر بوده، و یکی از جنبههای تراژیک زندگی بشر در طول تاریخ بوده است، گاهی حتا تمام زندگی بشر اعم از باورها، احساسات، عواطف و در نهایت حتا خواستهها و نیازهای او را تحتالشعاع قرار داده است، پدیدهی رنج از نوع مواردی است که در طول تاریخ و با شکلهای گوناگون دامن بشر را گرفته است و تعریف مشخصی هم ندارد فقط گاهی شکل آن برای انسانها تغییر میکند، لاجرم بسیاری سعی کردهاند تا با توجه به موقعیتهای زمانی و جغرافیایی و وجودشناسی و اخلاقشناسی به تاویل مسئلهی رنج بپردازند.
………………………………………
«احضار شیاطین با پولانسکی»
نام «رومن پولانسکی» بهعنوان یکی از جنجالبرانگیزترین فیلمسازان معاصر سینما شناخته شده است، و مسایل خانوادگی و خصوصی او همیشه همراه با فیلمهایش در صدر خبرها بوده است. پولانسکی با کارگردانی بسیار از فیلمهای معروف سینما و همچنین با معرفی خود بهعنوان یک استعداد ناب در «محلهی چینیها» همیشه بسیاری را مرعوب خود کرده است.
………………………………………
«شمایل مرد مبارز»
«فرد زینهمان» یکی از بزرگترین فیلمسازان پس از جنگ سینمای آمریکا بود که در 29 آوریل سال 1907 در اتریش به دنیا آمد. او فرزند یک فیزیکدان یهودی بود که در وین به تحصیل حقوق پرداخت، قبل از بیست سالگی به خاطر فضای یهودستیزانه مجبور شد تحصیل را نیمهکاره رها کند، او که رشتهی حقوق را بسیار کسلکننده یافته بود و دنیای سینما به خصوص فیلمهای صامت پناه برد و دنیای سینما دنیای جذاب و مورد علاقهی او بود.
………………………………………
«برخورد عشق و نفرت از نوع هفتم»
سینما یکی از اختراعات سودمند عصر کنونی است. این هنر از ابتدا و در سطحی گسترده از هنرهای دیگر الهام گرفت. سینما در زمان ورودش به ایران، یعنی در اوخر دورهی قاجار بیشتر دردست افرادی بود که با وجود بهرهی اقتصادی از آن انگیزههای فرهنگی و اجتماعی هم داشتند ولی پس از آن و به تدریج به دست افرادی افتاد که به منافع مادی آن بیشتر فکر میکردند و به همین دلیل فیلمها برای مدت مدیدی در ایران بدون رعایت اصول تعریف شدهی سینما و فقط به منظور بازگشت سرمایه و بدون فیلمنامههای قوی ساخته میشد.
………………………………………
«مانیفستی برای هنر بدوی»
«هانری روسو» نقاش فرانسوی در سال 1844 متولد شد. هنرمندی با ذهنیت ساده و تخیلی قوی، که از برجستهترین بدویان خود آموخته بهشمار میآید. در خدمت ارتش بود و سپس کارمند سادهی گمرک شد. گهگاه برای خود نقاشی میکشید و بعد از بازنشستگی در سال 1885 در چهل سالگی تمام وقت خود را به نقاشی اختصاص داد.
………………………………………
«داستان طولانی تبلور رنج»
سابقهی روز جهانی کارگر به اعتراضات و اعتصابات کارگران ایالات متحدهی آمریکا برمیگردد. در اواخر قرن نوزدهم میلادی به دلیل شرایط طاقتفرسای کار و عدم توجه کارفرمایان به این مسئله و همچنین بیتفاوتی دولت، تعدادی از کارگران در شهرهای مختلف از جمله «نیویورک»، «شیکاگو» و «سنلوئیس» و «بالتیمور» دست به تظاهرات گستردهی خیابانی زدند که در این اعتصابات بیش از چهارصد هزار نفر شرکت داشتند. در این تظاهرات تعدادی هم کشته شدند.
………………………………………
«اسرار ازل را نه تو دانی و نه من»
شاید بتوان «دارن آرنوفسکی» را یکی از پدیدههای فیلمسازی دههی اخیر دانست. مهمترین ویژگیهای مشترک اغلب فیلمهای آرنوفسکی، فضای سوررئال آنهاست و پرتاب شدنهای ناگهانی از یک دنیا به دنیایی دیگر با مختصات و احساسات متفاوت و متناقض. چنین فضایی این امکان را فراهم میکند تا در غالب فیلمهای او پیچیدگیهای فرمی و محتوایی به درهمآمیزیهای جذاب میان خیال و واقعیت منجر شود.
………………………………………
«ضعیفه یا ضعیف نگاه داشتهشده»
خشونت علیه زنان پدیدهای نابههنجار و منحوس است که ریشه در عوامل متعددی مانند مسایل اخلاقی، اجتماعی، خانوادگی و گاهی سیاسی دارد. در گذشته رفتار و نوع برخورد با زنان به خصوص در حیطهی خانه امری به طور کامل خصوصی محسوب میشد و همین موضوع باعث میشد که خشونتها و ستمهای بیشماری بر زنان روا شود ولی امروز این مساله و نوع برخورد با آنها پدیدهای بشری و جزو حقوق بینالملل محسوب میشود و فعالان بسیاری در این زمینه مشغول به فعالیت هستند.
………………………………………
«آنکه برای آزادی عروسکها نوشت»
«هنریک ایبسن» کیست؟ ایبسن بیشک نمایشنامهنویسی است که بر بسیاری از نمایشنامهنویسان بعد از خود تاثیری قاطع و بدون چون و چرا گذاشته است. از جمله «آنتوان چخوف» و «جرجبرنارد شاو». قضاوتهای صورت گرفته در مورد ایبسن همیشه عادلانه و بدون غرضورزی نبوده است.
………………………………………
«آخر دنیا میان زبالهها»
دیروز در خبرها آمده بود که دو بیمار را با آمبولانس خاکی رنگی در جادهای پیاده کردند، در واقع خالی کردند و رفتهاند. بیماران که وضعیت مساعد جسمانی هم نداشتهاند در کنار اتوبان خلیج فارس (تهران) بعد از پل شهید کاظمی و در زمینهای کشاورزی آن حوالی رها شدهاند.
………………………………………
«وفادار به رنجهای یک طبقه»
«مایک لی» سینماگری است که با استانداردهای سینمای داستانگوی هالیوود چندان همراه نیست و با اینکه در آثارش اثری از شعار نمییابیم اما این آثار سیاسیاند و مدام به انتقادی پرنشاط از زندگی روزمره میپردازند و انتقادهایش همواره ریشه در ناسازگاریهای فردی شخصیتهای آثارش دارد.
………………………………………
«پرسشهایی از جنس حقیقت»
«فیس بوک» به عنوان یک شبکه اجتماعی که فراگیری بسیاری زیادی پیدا کرده است، گاهی محل بحث و نظر و تبادل افکار است. این اواخر رایج شده است که سوالاتی در فیسبوک مطرح میشود و افراد عضو در این شبکه به فراخور افکار و علایق خود به این سوالات پاسخ میدهند.
………………………………………
«آنکه بود و آنکه ما میخواستیم باشد»
«بیژن پاکزاد» بنیانگذار برند «بیژن» در سن شصت و هفت سالگی درگذشت. برند بیژن یکی از گرانترین و حتا به گفتهی بعضی گرانترین برند جهان بود و تلاش و کوشش بیژن به عنوان عام یک فرد و خاص یک ایرانی در این زمینه تلاشی قابل تقدیر است.
………………………………………
«شهود یک هنرمند»
«دیوید هاکنی» هنرمند انگلیسی یکی از مهمترین پیشگامان جنبش پاپ «آرت» در دههی ۱۹۶۰ است. دیوید هاکنی، نقاش، طراح و نقشهکش، استاد چاپ و عکاس است. او موفقیتهای بینالمللی بسیاری در سن 20 سالگی بهدست آورد و جایگاه خود را بهعنوان مشهورترین هنرمند انگلیسی نسل خود، تحکیم کرد.
………………………………………
«ناز تو به جان نمیخرم»
آیا «ازدواج» یک پدیدهی ذاتی است؟ آیا بشر زاده شده تا ازدواج کند و یا انسان ازدواج را برای خود تعریف کرده است و مانند بسیاری دیگر از قوانین، وضع شده توسط خود اوست و یا در غریزهی او نیاز به فرد دیگری هم حس میشود که مدت به نسبت طولانی شاید، در کنار او زندگی کند به همین دلیل است که بسیاری از انسانها ازدواج را امری بدیهی و اجتنابناپذیر میدانند نه امری که شامل تاریخ وجود بشر شده است.
………………………………………
«باید این درها را باز کنیم»
کجاست دری که ما بازش کنیم تا تو بتوانی برای چند دقیقه هم که شده بیایی و پسرک را در آغوش بگیری، بگذاریش روی زانویت، پسرک بویت را که بشنود دوباره با علم کودکانهاش میداند که تو نزدیکی هرچند که نباشی.
………………………………………
«روایت اندیشههای تصویری»
«برناردو برتولوچی» در دوره آینده جشنواره سینمایی کن «نخل طلایی» افتخاری دریافت میکند. مدیریت جشنوارهی بینالمللی کن اعلام کرد که جایزه نخل طلایی در مراسم افتتاحیه جشنواره به سینماگر برجسته ایتالیایی تقدیم میشود.
………………………………………
«دیوانگیهای یک رویا پرداز»
«سالوادور دالی» که نام کامل او، «سالوادور فلیپه خاسینتو دالی» است، نقاش، مجسمهساز، طراح، نویسنده و سینماگر اسپانیایی است که بهویژه بهخاطر خلق نقاشیها و مجسمههایی به سبک سوررئالیسم شهرتی جهانی دارد.
………………………………………
«فرار به سوی آزادی»
در فرهنگ فارسی «عمید» سانسور اینگونه تعریف میشود که «سانسور در لغت به معنی نظارت و مراقبت و ممیزی روزنامهها و سایر مطبوعات از طرف دولت است.» و دایرهالمعارف فارسی «مصاحب» سانسور را چنین تعریف میکند «تفتیش پیش از انتشار کتابها، جراید، نمایشنامهها و امثال آن، و نیز تفتیش نامههای خصوصی پیش از رسیدن آنها به مقصد یا تفتیش نطق و بیان قبل از ایراد آنها،
………………………………………
«با رنج زیستن را نیازی به شمردن نیست»
مرگ پدیدهای است بیکم و کاست برای هر موجود زندهای اتفاق میافتد و شاید به جرات بتوان گفت تنها پدیدهای است که به عدالت بین انسانها تقسیم شده است. مرگها اما متفاوت هستند در اثر بیماری، حوادث و یا حتا گاهی برخی مرگی خود خواستهای را برای خود رقم میزنند و خودکشی میکنند.
………………………………………
«سودای پریدنهای بیحساب»
بلندی برای نه همه ولی برای خیلیها ترسناک است، ترسی عجیب و با لذت. مثل ترس از دریا. اما در کنار این ترس وقتی بالای یک بلندی میایستی، یکجور وسوسهی عجیب و غریب هم در تو هست. وسوسه پریدن، اگر بالای کوه یا صخره باشی حس پرواز هم داری، به افتادن روی یک تخته سنگ تیز و سرت با آن یکیشدن و پاشیدن مغزت به روی کلوخها و سنگهای کوچک کمتر فکر میکنی.
………………………………………
«تعصب اندیشه یا اندیشهی تعصب»
در خبرها آمده بود زنی به تابلویی از «پل گوگن» در گالری ملی واشنگتن دی سی مشت کوبیده و این نقاش فرانسوی را «پلید» خوانده بود. بر اساس آنچه در دادگاه مطرح شده، «سوزان برنز» به پلیس گفته بود «من حس میکنم گوگن پلید است.» او در کارهایش عکسهای لختی دارد و این برای بچهها بد است. او در این تابلو دو تا زن کشیده که خیلی همجنسگرایانه است.»
………………………………………
«غرور ملی من و وطنم»
زلزلهای با قدرت 8.9 ریشتر ژاپن را به لرزه درآورد و تلفات زیادی برجای گذاشت. آمار تلفات و کشتهشدگان بسیار بسیار زیاد بود و میشود افزود ژاپن کشوری است که آمادگی برخورد با این نوع وقایع و بحرانها را دارد. یعنی اگر مشابه چنین اتفاقی در کشورهایی مثل ایران یا افغانستان افتاده بود، عظمت فاجعه در حد از بین رفتن کشور میشد.
………………………………………
«پاک کن این تن آلوده به زنگار»
«حمام گنجعلیخان» کرمان شاهکار معماری صفوی و تلفیقی از هنر معماری کهن و سنن تمدن «کارمانیا» است و بهعنوان یکی از زیباترین بناهای تاریخی دیار کرمان نمایی از زندگی پیشینیان این دیار را منعکس میکند. حمام گنجعلیخان کرمان یکی از حمامهای ایران است که بهدلیل قدمت و نوع معماری و همچنین به تصویر کشیده شدن سنتهای اقشار مختلف کرمان کهن در لیست اولین حمامهای مطرح ایران و همچنین قطبهای گردشگری جای گرفته است.
………………………………………
«سفر پیدایش یک برزخی»
«پیتر بروگل» ۱۵۶۹-۱۵۲۵ نقاش هلندی دوران رنسانس است که به جهت نقاشی مناظر طبیعی و زندگی روستایی شهرت دارد. از آن جایی که بیشتر اعضای خانوادهی بروگل نقاشان شهیری شدند برای متمایزکردن پیتر بزرگ به او لقب بروگل روستایی دادهاند.
………………………………………
«رنگ رزم و خشم خون»
عرصه قرار و آرام با حضور «گلادیاتورهایی» که قاعده را میشناسند، همخوانی نخواهد داشت مگر با مرگ شیرهایی که جوانی خودشان را در پاره کردن تن یکدیگر سپری کردهاند، هیچگاه نخواهند پذیرفت درندهخوهایی نوین و کفتارهایی که با پوستین شیرها، جای آنها را تصاحب کنند.
………………………………………
«از کجا میآید این آوای دوست»
«نیانبان» یا (bag pipe) از جمله سازهای بسیار قدیمی بومی است که در اغلب نقاط جهان همچون آفریقا، اروپا، هند و خاورمیانه یافت میشود. شباهت تمامی این سازها استفاده از یک پوست یا «مشک» بهعنوان انبان و نگهدارندهی هوا و همچنین نی در نقش تولیدکنندهی صدا و ملودی است.
………………………………………
«راهگشای راهی ناهموار»
در روزگاران کهن پزشکی برای مردم دانشی ناشناخته بود، و بیماریها را برآمده از عوامل فراطبیعی میدانستند، و برای درمان آنها به سحر و جادو دست میزدند. یونانیان در پیشرفت این دانش نقش بهسزایی داشتند.
………………………………………
«تاریخ کلاف دادن»
«گرترود استاین» سال ۱۸۷۴ در ایالت «پنسیلوانیای» آمریکا متولد شد. هنگامی که ۳ساله بود خانوادهاش به «وین» و سپس به «فرانسه»، «بالتیمور» و «اوکلند» مهاجرت کردند. پدر و مادرش از یهودیان ثروتمند آلمانیزبان اتریشی بودند که به آمریکا مهاجرت کرده بودند. او در دانشگاه ابتدا پزشکی و سپس روانشناسی خوانده بود و در جنگ جهانی اول در فرانسه مدتی راننده آمبولانس بود.
………………………………………
«خندیدن به چه قیمتی؟»
روزهای سال نو شروع شده است و مردم سرگرم رفتوآمدها و دیدوبازدیدها و مسافرتهای عید هستند. همزمان با شروع سال نو در ایران سینماهای کشور فیلمهایی را که فکر میکنند جذابیت بیشتری برای مردم و فروش بیشتری برای سینمای ایران دارند را به اکران میگذارند.
………………………………………
«نوشتن نابغهای در فرسودگی»
جو روانی حاکم بر «ایرلند» مرگبار بود دولتی در اسم ایرلندی بود اما در پایمالکردن کشور بیگانهای بیش نبود کلیسایی انگلیسی که در ایرلند، بسیار سختگیرتر بود تا در انگلستان، کلیسایی کاتولیک که ایرلندیهای وفادار نمیتوانستند از آن خرده بگیرند یا در صدد برآیند اصلاحش کنند، چرا که در مبارزه برای آزادی ایرلند سختیها کشیده بود.
………………………………………
«مادر مددکاری ایران»
«ستاره فرمانفرماییان» به سال ۱۲۹۹ خورشیدی در شیراز به دنیا آمد. پدرش «شاهزاده عبدالحسین میرزا فرمانفرما» یکی از نوادههای سلسلهی قاجار بود. در طول زندگی نودسالهی ستاره، دو سلسله پادشاهی منقرض شدند، یکی سلسلهی قاجاریه و دیگری سلسله پهلوی، و سقوط هر دوی این خانوادههای سلطنتی، در زندگی این زن، تاثیرات مهمی بر جای نهاد.
………………………………………
«بهارانهی کوچهای»
سال نو آمد، سال 1390. نمیدانم در یک کشور گرمسیری انداختن هفتسین و سبزه و منتظر برای تحویل سالشدن بدون دهل و سرنا، حس غریبی بود، تازه نبود ولی بازهم غریب بود. خوب نمیخواهم برنامهام را با گفتن نامش و نامم شروع کنم.
………………………………………
«مردههای بیکفن و دفن»
«ژان پل سارتر» در ۲۱ ژوئن ۱۹۰۵ در پاریس به دنیا آمد. پدرش «ژان باتیست سارتر» افسر نیروى دریایى بود که در پانزده ماهگى «ژان پل» از دنیا رفت. «سارتر» در نوشتههایش به ندرت از پدرش یاد مىکند. مادرش «آن مارى شوایتزر» برادرزادهی «آلبرت شوایتزر» برخلاف پدر «سارتر» نقش مهمى در زندگىاش ایفا مىند.
………………………………………
«ساقی باقی از وفا»
از آنجا که تمام اسناد مربوط به تاریخ دقیق تولد «طاهره قرهالعین» توسط قشریون دربار و دین از میان رفته است، تاریخ تولد او را به حدس سال 1817 میلادی دوران سلطنت «محمد شاه» و «ناصرالدین شاه» گفتهاند. طاهره در زادگاهش، شهر قزوین، در مکتبخانهی خصوصی که پدرش «حاج ملا صالح» خاص دختران خانواده درست کرده بود، علوم اسلامی را فرا گرفت و بهدلیل استعداد و هوش سرشارش، حتا از برادر خود «عبدالوهاب» که امکانات تحصیلی بیشتری داشت،
………………………………………
«سماع من با شما»
من یک تبرم، تیشهی ریشهها، یک قوانینی وضع شده که پیش تعریفی از هر موجودی شده است و تغییر این باور عمومی بسیار سخت است، من به عنوان یک تبر میزنم به عمق یک درخت، سبز، زیبا عمق تعریف ماست از چیزها.
………………………………………
«مرد جاودانهی هالیوود»
«کلینتون ایستوود جی آر» در 31 می 1930 در سان فرانسیسکو درایالت کالیفرنیا چشم به جهان گشود. پدرش «کلینتون ایستوود» و مادرش «مارگارت روترانر» بودند. طبقرسوم خانوادگی نام پدر خانواده را بر روی فرزند تازه بهدنیا آمده گذاشتند.
………………………………………
«برای دل پر خون سیمین بهبهانی»
از اهالی امروز است، سیمین است و شیردل، زنی زنانه ایستاده، تبر قلمش ریشه کن میکند هر چه را که ریشه دارد در پلیدی یک رنگ. او در آستانهی زمانی که دیگران مینشینند و نظاره میکنند و میگویند کمی خسته هستند، پیر زنانه و شیر زنانه ایستاده است.
………………………………………
«زخمههای فراموش شده»
مردمی شجاعند و هنرمند، تنها و فراموششده، در شهر بادها، به قدر ریشههای این شهر، تیشه زده شده بر پیکرش، شهر مردمان شجاع و هنرمند و تنها و فراموش شده.
………………………………………
«وقتی شاعر سینما میشوی»
«رنه کلر» فیلمساز برجستهی اهل فرانسه در ۱۱نوامبر سال ۱۸۹۸در پاریس به دنیا آمد و در محلهی «لزال» بزرگ شد و در مدرسههای «مونتانی» و «لوییکبیر» تحصیل کرد و در طی جنگ جهانی اول، به عنوان راننده آمبولانس خدمت میکرد. پس از جنگ، او به عنوان یک روزنامهنگار حرفهای با نام مستعار «رنه دسپره» شروع به فعالیت نمود.
………………………………………
«من هم وطنی دارم»
هرروز با خودم فکر میکنم، وطن کجاست، چیست؟ برای کیست؟ وطن جایی است که ما به دنیا میآییم؟ همینطور است؟ من فکر میکنم که وقتی ما به دنیا میآییم، متعلق میشویم به خاکی، برای همین وقتی دوریم کششی داریم صد چندان به خاکی که شاید نه آبی داشته باشد نه آبادانی.
………………………………………
«امروز روز من است»
شنبه، یکشنبه، دوشنبه، سهشنبه، چهارشنبه، پنجشنبه، جمعه و روزهای سال میگذرد و من، امروز روز من است، یک روز برای من است. روزی که همه جهان به من فکر میکنند و به من توجه میکنند و میدانند که امروز روز من است، من هم امروز زنتر از همیشه هستم؟
………………………………………
«کاشف رازهای سرزمین من»
ایرج افشار مردی که شاید به قدمت تاریخ ما به گردن این سرزمین حق دارد و در شناساندن آب و خاک ما زحمات زیادی کشیده است، در بستر بیماری است. پیری که از راه میرسد با خود گاهی بیماریها را هم میآورد و رحم نمیکند بر بزرگ مردان و زنانی که ارزش یک سرزمیناند، نباید بروند، باید باشند تا با دانش و هنر بیکران خود هرروز برگی به دفتر این سرزمین بیافزایند.
………………………………………
«به خاطر کلمه که بمیری»
«مارگارت النورآتوود» از معروفترین نویسندگان، شاعران و فعالان سیاسی کانادایی محسوب میشود و تا کنون جوایز ادبی متعددی را از آن خود کرده است که از آن جمله میتوان به جایزه بوکر سال 2000 اشاره کرد. برخی از آثار آتوود که به فارسی ترجمه شده عبارتند از «قصه کلفت» برنده جایزه آرتور سی کلارک «عروس فریبکار» «گریس دیگرآدمکش کور» برنده جایزه بوکر و «اوریکس و کریک».
………………………………………
«موهایت را پنهان کن ای فرشتهی کچل»
«نورالدین زرینکلک» انیماتور و تصویرگر کتابهای کودکان و نوجوانان ۲۰ فروردین سال ۱۳۱۶ در مشهد زاده شد. او اولین اثر خود را در سال دوم دبیرستان به چاپ رساند و از آن پس کار حرفهای خود را آغاز کرد. تصویرگری حرفهای زرینکلک با نقاشی برای قصهی طنز ایرج پزشکزاد با نام «ماشااله خان در بارگاه هارونالرشید» آغاز شد.
………………………………………
«نعرهای بر دریچهی بسته»
روزی که موسوی وارد کارزاری شد به نام انتخابات، همواره بودن «زهرا رهنورد» دوش به دوش او در همهجا، احترام بسیاری از افراد به خصوص زنان را در پی داشت، وقتی پیامدهای پس از انتخابات شروع شد تا کمکم به جنگی علنی و تمام عیار میان ملت و دولت تبدیل شد، در تمام مراحل آن زنان همراهانی پرشور و بیباک بودند، برای این حرکت به سوی حقوق انسانی.
………………………………………
«مارلون، مارلون عزیز ما»
مهم نیست که تو را یاغی، سرکش و از خود راضی بخوانند، مهم نیست که تو را پولپرست و مردی با آشفتگیهای زیاد روانی بخواهند، مهم این است که بعضی از آدمها همیشه جلوتر از زمان خود در حرکتاند و چون فهمیده نمیشوند، دیگران به آنان برچسبهای نادانیهای خود را میزنند. مهم این است که سالها تو مردهای و هنوز برای هر نسل تازهواردی یک اسطورهای.
………………………………………
«همه داغشو دوست ندارند»
گاهی فکر که میکنم میبینم که چهقدر اگر بعضی از آدمها به دنیا نمیآمدند، دنیا چیزی کم داشت، و چهقدر لذتهای ما کمتر میشد. نمیتوانستیم الگویی داشته باشیم، حتا کوتاه، مردان و زنان بزرگی که دوران پرافت و خیزشان در زندگی امروز فقط قصهای برای ماست، امروز صحبت ما از مردی است که مداد هم مانند دست و پا بخشی از وجود او بوده است، مدادی که بهدنبال آن فیلمهای ناب زندگی ما، «ایرما خوشگله»، «بعضیها داغشو دوست دارند» و «سانست بلوار» بهوجود آمده است.
………………………………………
«پسر ایتالیایی هالیوود»
مرد کوری از پسرک جوانی مختصات رستورانی را میپرسد، سپس دختر جوانی را به رقص دعوت میکند و چنان میرقصد که نفس را در سینهی پسر و دختر جوان حبس میکند. و این چنین پاچینو در فیلم «بوی خوش زن» فقط بخشی از پاچینو بودن خود را به نمایش میگذراد.
………………………………………
«مرگ او در انزوای جنگلهای جواهرده»
برای بعضی از ما تاریکی غلظتی دارد، که تنهایی تاریکی را تنها ما درک میکنیم، هرچه درک ما از تاریکی بیشتر شود، طرف سپیدی ما رنگینتر میشود. تاروپودش رویاباف که باشد برای مرگ هم رویا را انتخاب میکند، رویا چه خوب است وقتی آگاهانه میروی به سمتش مثل مرگ، مرگ در یک جنگل سبز و پردرخت و تو میروی به سمت مرگ وقتی در همهی جزییات هم پرنده پر میزند و زندگی زیر دماغت است.
………………………………………
«درسته، خودشه، همینه»
داشتم فکر میکردم، که چقدر برای ما ایرانیها مسایل فرسایشی زیاد است. و این روزها صفحات فیسبوک و ایمیل و بهطور کلی دنیای مجازی ما شده میدان جنگ، و چیزی که باز بیشتر باعث آزار ماست و فکر میکنم همه هم به آن فکر میکنیم، این است که ما داریم با یک هموطن میجنگیم.
………………………………………
«تراوشات عجیب یک ذهن پریشان»
«رابرت شومان» در ژوئن سال ۱۸۱۰ به دنیا آمد. در خانوادهاش سابقهی موسیقی وجود نداشت، کسی اهل موسیقی نبود، آهنگساز خودآموختهای بود. مادرش او را به «لایپتزیک» فرستاد تا حقوق بخواند. پدر او کتابفروش بود، بههمین دلیل رابرت در حال و هوایی مقید به ادبیات بزرگ شد.
………………………………………
«من جنگ را دوست ندارم»
«هاینریش بل» در ۲۱ دسامبر ۱۹۱۷ در کلن به دنیا آمد به همین دلیل دوران کودکیاش با مسایل ناشی از جنگ و دگرگونیهای اجتماعی پس از آن در آمیخته بود. با این حال، زندگی خانوادگی آرام و پر از مهر و محبت، تا حدود زیادی، عوارض ناشی از بحران بینالمللی و فاجعهی اقتصادی ملی را در زندگی هاینریش خنثا میکرد.
………………………………………
«وقتی آدمبرفی ما آب نمیشود»
تا به حال واژهای به اسم مرگخند را شنیدهاید، یعنی زمانی که مردی از ساعت ساختمان چهل طبقهای آویزان شده باشد و با مرگی که شاید فجیع باشد دست و پنجه نرم کند و شما قاه قاه به او بخندید. مردی که از همهچیز بیشتر این را بخواهد که زندگی آرامی داشته باشد ولی وارد بازیهای خطرناکی بشود که تمام وجود او را به چالش بکشد و او باخندهای متین آن را پشت سر بگذارد.
………………………………………
«صخرههای سرخ پیچیده در تن یکدیگر»
همیشه اسرار تاریخی و گذشتههای دور برای انسانهای معاصر جالب بوده است، و همیشه به دنبال سوالهای بیجواب بودهاند که شاید پس از قرنها تلاش و کنکاش هنوز جوابی قاطع و محکم و مطمئن برای آن نیافتهاند، صدها ذهن و میلیاردها هزینه میشود تا بدانیم نیاکان ما چه کردند و چگونه چنین کردند.
………………………………………
«حکایت انسانها و نوشابهها»
سرگذشت من به عنوان یک شیشهی نوشابه در ایران سرگذشت جالبی است، گاهی خودم هم فکر میکنم من به عنوان یک شیشه نوشابه این همه مصیبت کشیدم چه برسد به مردمی که در ایران زندگی میکنند، البته باید بگویم که ما هم برای خودمان شخصیت قایل هستیم و میفهمیم.
………………………………………
«ارباب حلقههای زبانی»
«جان رونالد رویل تالکین» در ۳ ژانویه سال ۱۸۹۲ در «بلومفونتین»، آفریقای جنوبی به دنیا آمد. او از سال ۱۹۲۵ تا ۱۹۵۹، استاد زبانشناسی تاریخی در دانشگاه آکسفورد بود. تالکین علاوه بر کتابهایی معروفتر و شناختهشدهتر مانند ارباب حلقهها در سه جلد، آثار داستانی دیگری بهنامهای «سیلماریلیون»، «ماجراهای تام بامبادیل» و «میرود راه پیوسته تا آن سو» و کتاب دیگری با نام «شهرت پس از مرگ» در مورد موضوعی که آنها را رشته افسانه مینامید و در اصل یک اسطورهشناسی خیالی برای گذشتههای دور است، نوشته است.
………………………………………
«آرمیده در گودی دستانشان»
مادربزرگ آلزایمر که گرفت در زمانی که بود متوقف شد و دیگر با ما نیامد جلو، چشماش رفت جای دوری که دیگر ما نمیدانستیم کجاست. شاید بهتر بود از اینجا، چون دیگر نمیخواست که برگردد هر چقدر هم که ما تلاش کردیم نیامد.
………………………………………
«من، من هستم»
هنر در طول سالها یعنی درست از روزی که بشر خود را شناخت با او و سرنوشتش عجین بوده است و در تمام این دوران، تغییرات بسیار زیادی در هر شاخهی هنری به وجود آمده است و بسیاری از مفاهیم آن زیر و رو شده است. بسیاری از هنرها مانند یک دایره به دور خود چرخیدهاند ولی هنری که در موقع خودش به وجود آمده تکاملی را که باید نیز داشته است.
………………………………………
«وقتی هیچکس نیست، هیچجا»
یک زن که میخندد دوام خندهاش در پس دندانهایش حتا اگر همهاش هم ریخته باشد یکجور دیوانگی عریان و زنانه در خودش دارد، یک زن که میخندد تنها یک خنده نیست، یک برداشت آزاد است از همه چیز، یک زن که میخندد، در پس چشمهایش اشکی است که آن اشک شور و تلخ نیست، اشک است، باید باشد، یک زن که میخندد مثل یک پیامآور است، زنی که میخندد دردی دارد که شاید مال او نیست ولی داردش.
………………………………………
«رنگ و روغنهای نو بر روی بومهای کهنه»
نقاش مشهور فرانسوى «ادوارد مانه» درسال 1832 در پاریس و در خانوادهاى تحصیلکرده به دنیا آمد. پدرش «آگوست ادوارد مانه» از مقامات رسمى وزارت دادگسترى فرانسه بود و مادرش «یوجین دزیره مانه» اهل مطالعه بود و دستى در نویسندگى داشت.
………………………………………
«در امتداد بادها»
کمتر آدمی را میشناسم که فیلم «بر باد رفته» را کمکم یکبار ندیده باشد، کمتر آدمی را میشناسم که با «اسکارلت اوهارا» و مزرعهاش زندگی نکرده باشد. «مامی» را دوست نداشته باشد و عاشق «رت باتلر» نشده باشد، «اشلی» شل و وارفته را بهخاطر دوست نداشتن چنین زیباییی مذمت نکرده باشد و برای «ملانی» احترام قایل باشد ولی در تهتهای ذهنش از این همه خوبی و گذشت کلافه نشده باشد و همان «اسکارلت» را با همهی خباثتهای دوست داشتنیش ترجیح ندهد، و آدمهایی زیادی را میشناسم وقتی اسکارلت پردهی خانه را لباس فاخری میکند. همان زمان به پردهی خانهاشان نگاهی نینداخته باشند.
………………………………………
«با من تا پایان عشق برقص»
فکر میکنم یکی از زیباترین صحنههایی که در زندگی میشود دید و حال آدم را خوش میکند، این است که پیرمرد و پیرزنی بعد از سالها با هم بودن با چشمانی درخشان و با نگاهی ملکوتی دست در گردن یکدیگر برقصند. میدانی آنوقت حس میکنی در این رابطه یک چیزی درست و عمیق و واقعی وجود دارد. یک چیزی در این آشفتگیهای بودن درخششی را که باید دارد.
………………………………………
«وقتی چشمانم تر میشود بهتر میبینم»
چه اتفاقی میافتد اگر شما یک روز در زندگیتان تصمیم بگیرید که وقتتان را به کمک به دیگران اختصاص دهید کامل. آن هم نه کمکهای نمادین به شیوهی قهرمانهای قصهها بلکه بهطور کامل فانتزی، مثل اینکه جای مثبت و منفی پریز برق را برای پسرکی عوض کنید تا پدر او را که همیشه در حال تحقیر کردن و تو سری زدن به اوست برق بگیرد و پسرک کیف کند یا ساعت را کوک کنید که ساعت سه و نیم صبح ساعت زنگ بزند و مرد زابرا شود.
………………………………………
«دزدیدن قرص نانی که جاودانه شد»
یادگارهایی از کودکی با ما هست که همیشه میماند، انگار حک شده است بر تمام روح و روان ما، گاهی خوب است گاهی دردناک، گاهی وقتی در اوج بزرگسالی و تنهایی یکهو به یادت میآیند مور مورت میشود از آمدنشان و لبخند پت و پهنی مینشیند روی لبت و گاهی خاطرهای به یادت میآید که سریع سرت را تکان میدهی که برود، نمیرود که هست.
………………………………………
«زنی که در چشمه افتاد»
دیشب فیلم مستندی که از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش شده بود دربارهی «فریماه فرجامی»، یعنی مصاحبهای بود که «فریدون جیرانی» با این بازیگر کرده بود را دیدم. فریماه فرجامی مریض بود، خیلی زیاد. بعد از آبسهی مغزی که داشت و در نهایت خوششانسی از آن جان سالم به در برد. حالا مریض است.
………………………………………
«من خلق میکنم پس هستم»
ریخت دادن به اشیا کار بسیار سختی است، زیرا گاهی مادهای چغر و سخت روبهروی تندیسگر است که باید ساعتها با آن ور برود تا به نتیجهای شاید مطلوب برسد. درست همانند آفرینش انسان است که اگر تنها ورز دادن باشد، چیز خوشآیندی شاید از آب در نیاید ولی زمانی که روح هنرمند در آن دمیده میشود، از فرم و شکل خارج شده و جان میگیرد و اینگونه است که شاید زمانی که شما به مجسمهای نگاه میکنید، این احساس را دارید که این موجود زنده است فقط در این زمان نشسته و حرکتی نمیکند.
………………………………………
«من همان مافیایی بودن را دوست دارم»
شاید برای هر کارگردانی این یک آرزو باشد که در طول زندگی هنریاش فیلمی بسازد که جاودانه شده و برای همیشه در تاریخ سینما ماندگار شود. «فرانسیس فوردکاپولا» با فیلمهای «پدر خوانده» این مهم را نه یکبار بلکه سه بار انجام داد.
………………………………………
«زبانی که بیپروا حقایق گوید»
در ایران بهطور معمول رسم بر این است که هرگاه کسی پرچمدار و پیشرو جریان نویی شد، حداقل در ابتدا عتاب و خطاب بر او زیاد باشد. و مورد لطف لفظی و عنایت مردم ایران قرار بگیرد. و البته بعدتر یا این جریان خود را با چنگ و دندان جا میانداخت و طرفداران مخصوص خود را پیدا میکرد و یا گذر زمان و تغییر دورهها این جریان را برای مردم جا میانداخت، گویی از ابتدا اینگونه بوده است.
………………………………………
«نوای درون، موسیقی افلاک»
«پریرخ شاهیلانی» یا «پری زنگنه»، هنرمند کاشانیتبار تحصیلات مقدماتی خود را در تهران گذراند و نخستین درسهای آواز را نزد استاد «نصراله زرین پنجه» در ردیفهای آواز ایرانی فرا گرفت و سپس به هنرستان عالی موسیقی رفت و نزد خانم «اولین باغچهبان» به تحصیل اپرا پرداخت.
………………………………………
«مقبرههایی برای خدایی کردن»
هزاران سال از عمر اولین هرم بزرگ فراعنه که به دستور «جوزر» (Djoser)، دومین پادشاه از سلسه سوم فراعنه ساخته شد، میگذرد. بنای این اهرام که به عنوان یکی از عظیمترین عجایب هفتگانهی قدیم جهان به شمار میآیند، تا امروز نیز یکی از شاهکارهای تکنیک مهندسی، طراحی و معماری محسوب میشوند.
………………………………………
«دختری با گوشواره مروارید»
«یان ورمیر» (jan vermeer) نقاش برجسته قرن هفدهم مکتب باروک هلند است. ورمیر متولد شهر «دلف» بود. یان ورمیر تا قرن نوزدهم نقاشی گمنام بود که تنها چند اثر از خود به جای گذاشته بود اما در اواسط قرن نوزدهم، با کشفشدن تعداد زیادی از نگارههایش شهرت پس از دویست سال از مرگش به او روی آورد و چشمها به سوی او دوخته شد.
………………………………………
«تجلی انسان و تجمل»
رنسانس ادبی و هنری، دویست سال پیش از رنسانس صنعتی و فلسفه عصر مدرن شکل گرفت، یعنی قبل از آن که دگرگونیهای علمی و فلسفی پدید آید و اندیشمندانی همچون «فرانسیس بیکن» و «رنهدکارت» پا به عرصه وجود گذارند و اندیشههای سوبژکتیویستی و راسیونالیستی «دکارت» و روششناسی علمی و تجربهگرایی «بیکنی» در جهان علم تحقق یابد،
………………………………………
«وقتی داخل آرامش مینشینی»
«کارل بنز» در بیستوپنج نوامبر سال 1844 در «کارلسروهه» بود. یکی از شهرهای آلمان پا به عرصه وجود گذاشت وقتی دو ساله بود پدرش درگذشت. با وجود وضع بد مالی، مادرش امکانات آموزشی را برای او فراهم کرد. کارل بنز دبیرستان را زیر نظر «فردیناند رتین بافر» به پایان رساند و بعد از آن در دانشکدهی فنی در شهر زادگاهش ادامهی تحصیل داد.
………………………………………
«زمان از دست نرفتهی مارسل»
«مارسلپروست» (proust Marcel)رماننویس و مقالهنویس فرانسوی در پاریس و در خانوادهای سرمایهدار و مرفه زاده شد، پدرش پزشک «کاتولیک» و مادرش «یهودی» اهل «آلزاس» بود. خانواده از مدتها پیش در قریهای در حوالی «شارتر» مقیم شد، جایی که پروست بعدها در آثارش از آن بهنام «کومبره» یاد کرده است.
………………………………………
«من اینگونه روایت میکنم»
«دیوید فینچر» جزو کارگردانانی در سینما محسوب میشود که به آنها کارگردانان سینمای مستقل هالیوود میگویند، حال چقدر این دستهبندی میتواند درست باشد یا شامل حال این فیلمسازان بشود موضوع مورد بحث ما نیست.
………………………………………
«و سرنا هفتبار نواخت»
صدای سرنا که آمد همه بندهای وجودم مرتعش شد انگار که بخشی از عید آمد زیر جلدم. یاد مادرم افتادم که بیخود و بیجهت با همه مهربان بود، مثل پدرم که بیخود و بیجهت سرجنگ داشت با همه. عجب، بلند شدم، بعد از چند وقت میل بلند شدن آمد در وجودم چرخ زدم چرخ زدم ولی نتوانستم سرم گیج رفت و مجبور شدم دوباره بنشینم.
………………………………………
«نوای زنگ مرشد»
ورزش زورخانهای آداب و سنتی خاص دارد. آداب و سنتی که با تاسی از پهلوانان و دلاوران افسانهای، خلق و خوی مردانگی و مروت و جوانمردی را در ورزشکاران بر میانگیزد یا نیرو میبخشد.
………………………………………
«فوق رهبر افسانهای ژاپن»
«سیجی ازاوا» (Seiji Ozawa) متولد 1 سپتامبر 1935 در «فنیتین» سابق یا «شنیانگ» کنونی است. ازاوا رهبر ژاپنی ارکستر است که تحصیل موسیقی را از سن بسیار پایین آغاز کرد و از هنرستان موسیقی «توهو» در توکیو با بالاترین نمره در آهنگسازی و رهبری فارغالتحصیل شد.
………………………………………
«قصهگوی هزار افسان»
بهگفته «علیاصغر حکمت» کتاب «هزار و یک شب» پیش از دوره هخامنشی در هند بهوجود آمده و قبل از حملهی اسکندر به فارسی پهلوی ترجمه شده و در قرن سوم هجری زمانی که بغداد مرکز علم و ادب بود از پهلوی به عربی برگردانده شده است.
………………………………………
«روایتگر روسی قصههای شهرزاد»
مارچ سال 1844، «نیکلای ریمسکی کورساکف» در شهر کوچکی بهنام «تیخوین» در 200 کیلومتری «سنت پترزبورگ» متولد شد. خانواده او از نظر سن افراد کمی غیرطبیعی بهنظر میرسید چرا که در بدو تولد پدرش 60 ساله، مادرش 42 ساله و برادرش یک افسر نیروی دریایی 22 ساله بود.
………………………………………
«هی سلام عمو اسکار»
آکادمی «اسکار» در سال 1927 پایهگذاری شد. البته این جایزه تا سال 1939 بهطور رسمی نام اسکار را بر خود نداشت، آکادمی هنرها و علوم سینمایی به فکر آن افتاد که مراسمی ترتیب دهد و در آن به بهترینهای سال گذشتهی سینمای آمریکا جایزهای اهدا شود.
………………………………………
«انحنایی پرپیچ و زیبا»
انحنای خط گردن را که کشید یکهو یکجوریش شد. گوشاش داغ شد و دلش البته بازم نریخت پایین ولی تعجبی کرده بود در حد سکته کردن. حالا احساس میکرد قلبش داره سعی میکنه که تند تند بزنه ولی درگیره و نمیتونه. خوشحال شد.
………………………………………
«روزی روزگاری انیو موریکونه»
«انیو موریکونه»، موسیقیدان و آهنگساز برجستهی ایتالیایی، بیش از هر چیز به خاطر موسیقی متن فیلم و به خصوص فیلمهای وسترن ایتالیایی یا وسترن اسپاگتی شهرت دارد و شاید مشهورترین آثار او، مجموعهی «دلار» با شرکت «کلینت ایستوود» و کارگردانی «سرجیو لیونه» باشد.
………………………………………
«ما نزدیکیم خداوندا»
«پاول سلان» (Paul Celan) در ۲۳ نوامبر ۱۹۲۰ در «چرنوویتس» در یک خانوادهی یهودی دیده به جهان گشود. زادگاه او، که در زمان تولدش در رومانی واقع بود اکنون در محدوده جغرافیایی کشور اوکراین قرار دارد. شمال رومانی و زادگاه سلان ۱۹۴۰ به اشغال سربازان ارتش سرخ شوروی درآمد و یک سال بعد شاهد یورش نیروهای آلمان و ارتش رومانی بود.
………………………………………
«این برق آدم نمیشود»
مرد از خواب بلند میشود، ژولیده و کثیف است. او اساسن با حمام رفتن مشکل دارد. عینکش را به چشمش میزند و خمیازهای میکشد. به سمت آشپزخانه میرود تا چیزی برای خوردن پیدا کند. زنش که ترکش کرد بهش گفت تو یک روزی کرم میذاری و میمیری.
………………………………………
«مرد لحظههای گنگ»
«میرچا الیاده» در مارس ۱۹۰۷ در بخارست رومانی به دنیا آمد. بخشی از تحصیلات دانشگاهی خود را در همانجا گذارند. چهار سال در هند به مطالعهی فلسفه، ادیان و فرهنگ هند، بهویژه یوگا و زبان سانسکریت پرداخت.
………………………………………
«قربانی رنگ و نگاره در پای خودپرستی»
سابقهی نقاشی قاجار به دورههای پیشتر یعنی به آخرهای صفویه و به خصوص دوران زندیه میرسد. در دورهی سلسله صفوی و در زمان «شاه عباس» اول رابطه ایران با اروپا توسعه زیادی مییابد. در داخل، ایران از یک دوره ثبات طولانی، حکومت مرکزی با قدرت و رونق اقتصادی برخوردار است.
………………………………………
«گویند پدر تو بود فاضل»
داشتم مطلبی رو میخوندم، چشمم به نوشته جالبی افتاد و دریغ و درد و افسوسم هم چند برابر شد هم دوباره یک غصه به غصههام اضافه شد. و یک آه حسرت دیگه کشیدم وقتی مطلب تمام شد. میدونم که این حسرت خوردنها چیزی به هیچی اضافه نمیکند و همهچیز تمام شده و افتخارات گذشته هرچه که بوده امروز فقط نامهایی از آن مونده و همون آههایی که گفتم.
………………………………………
«نوایی خوش از سپیدی و سیاهی»
«پیانو» یکی از سازهای صفحهکلیددار و مشهورترین آنها است. صدای پیانو در اثر برخورد چکشهایی با سیمهای آن تولید میشود. این چکشها در اثر فشردهشدن کلیدها یاکلاویهها به حرکت در میآیند. سیمهای پیانو به صفحهای موسوم به «صفحهی صدا» متصل شدهاند که نقش تقویتکنندهی صدای آنها را دارد.
………………………………………
«در متن رویینتن و نامیرا»
بلانشو در تعریف نویسنده مىنویسد، او مرد، زندگى کرد و از نو مرد. «موریس بلانشو» در تاریخ ۲۲ سپتامبر ۱۹۰۷ در کن در یک خانوادهی مرفه زاده شد. در سال ۱۹۲۲ تحصیلات متوسطه خود را به پایان رساند. بلانشو تحصیلات خود را در رشتهی فلسفه در کشور آلمان تا سال ۱۹۲۵ ادامه داد.
………………………………………
«زن، مادرانگی و مادر شدن»
«ژولیا کریستوا» نشانهشناس، فمینیست تئوریسین و روانکاوی با شهرت جهانی و در عین حال نویسندهای خلاق و مورد توجه است. او در سال 1941 در بلغارستان متولد شد و در سال 1965 به پاریس آمد، جایی که در زندگی روشنفکری آن غرق شد.
………………………………………
«زد و خوردهای رمانتیک»
«جکی چان» بازیگر معروف فیلمهای اکشن درسال 1954 در هنگ کنگ بهدنیا آمد. پدرش «چارلز چان» آشپز بود و مادرش «لیلی چان» در خانههای مردم کارگری میکرد و بعدها به عنوان خدمتکار در سفارت فرانسه در هنگکنگ استخدام شد.
………………………………………
«پردیسی در دل دوزخ»
«یزد» اولین شهر خشتی و دومین شهر تاریخی جهان بعد از شهر «ونیز» ایتالیا است. همین دو ویژگی کافی است تا ایرانیان بدانند کشوری به وسعت تاریخ جهان دارند و شهری کویری که میتوانند خشت به خشت، ریگ به ریگ و لحظه به لحظه تاریخ آن را به رخ جهانیان بکشند.
………………………………………
«تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل»
جرقههای تولد «گرافیک» و به عبارت دیگر انشعاب از نقاشی، به زمان تحولات انقلاب صنعتی و به دنبال آن، ورود تبلبغات به عرصهی مناسبات و رقابتهای صنعتی و تجاری باز میگردد. در واقع، تبلیغات به مفهومی که امروز برای ما شناخته شده، بعد از انقلاب صنعتی و هنگام انبساط صنایع، شکل گرفت
………………………………………
………………………………………
«مکرمهای هنرمند در قلب گمنامی»
زنی پاک، بیآلایش و باصداقت. او بر روی سنگ، چوب و کدوحلوایی به نقاشی میپرداخت. نقاشیهایش از سبک خاصی پیروی نمیکند و پر از رنگ و لطافتی خاص است. او هر آنچه از دلش بیرون میآمده، با فهم و تصور خود، در تابلو به تصویر میکشید.
………………………………………
«روایتگر مسیح زرد»
«اوژن آنری پل گوگن» نقاش فرانسوی پیشتاز در سبک پسادریافتگری بود. گوگن تا سی و پنج سالگی شغلش دلالی سهام بود و در یکشنبهبازار نقاشی میکرد و میفروخت. بورس پاریس که ورشکست میشود، او تا بیست سال بعد که در تنهایی و انزوا بمیرد، خودش را وقف نقاشی میکند.
………………………………………
«بهشت زیر خروارها خاک»
ایران، یکى از کشورهایى است که در ردههاى نخست مصیبتهاى طبیعى در جهان طبقهبندى شده است. سیلها، زمینلرزهها، خشکسالىها، جنگلزدایىها، و بیابانزایىها در این کشور پدیدههایى بسیار رایج و به معنایى بسیار «طبیعىاند»
………………………………………
«دیوار دست خاقانها»
کمتر کسی است در جهان که نام دیوار چین را نشنیده باشد که بین مغولستان و چین به معنی اخص ممتد است. این دیوار بزرگ بیش از دو هزار سال عمر کرده است و بیش از 7000 کیلومتر طول دارد. بلندی آن قسمت دیوار که در شمال پکن بناشده است 8.5 متر و در نقط دیگر از 4 تا 15 متر است.
………………………………………
«مادر فصل قصهها»
سینمای ایران همیشه هر چی که بوده یا در هر کجا در اوج و فرود، همیشه مادرانی شیرین و مادر داشته است. مادرانی که هر وقت فرزند خود را در فیلمها در آغوش میگرفتند ما هم گرمای آغوش مادرانهی آنها را حس میکردیم.
………………………………………
«شهر آدمکهای خمیری»
«براتیسلاوا» شهر قصهها و قلعههای باشکوه، خانههای دلباز و بالکنهایی با چشمانداز رنگ، نور و طبیعت و البته رود زیبای «دانوب» است. پایتختی بزرگ و غنی و جذاب که فقط 430 هزار نفر سکنه دارد و یکی از توریستیترین نقاط اروپا و فاصلهی آن با «وین» پایتخت اتریش فقط 60 کیلومتر است.
………………………………………
«بیبی جان و آقا مجید چطورند»
آقا مجید یادتونه؟ همون آقای عزیزی که باید حتمن با کراوات در مجلس خواستگاری حاضر میشد؟ همون که یکنفس و صادقانه و خالصانه از مرده شورها دفاع میکرد، همون که به هر دری میزد تا میگو یا به قول بیبی شیرین ملخ دریایی بخورد. بله…بله…همان آقا مجید شاهکار قصههای شاهکارتر مجید.
………………………………………
«پیر آینهها بازآی»
گرچه قهوهخانهها هنوز هم صبحها از کلهی سحر باز میکنند اما دیگر شبها تا دیروقت کار ندارند. دیگر مرکز تفریح و سرگرمی نیستند. در آنها از نقل و نقالی و شاهنامهخوانی خبری نیست. تلویزیون و سریالهای جفت و تاقش دیگر راه به «اسکندرنامه» و «امیرارسلان نامدار» و «سمک عیار» نمیدهند.
………………………………………
«خرگوش خوشتیپ سکسی»
«پلیبوی»، نام مجلهی معروف آمریکایی است. مجلهی پلیبوی در هر شماره خود داستانهای کوتاهی از نویسندگان برجستهی جهان از جمله «آرتور چارلز کلارک»، «یان فلمینگ»، «ولادیمیر ناباکوف» و «مارگارت اتوود» را منتشر میکند.
………………………………………
«چشمهای جادویی مرد نقاش»
«هارمنتس وانریم رامبراند» نقاش معروف هلندی در سال 1606 در «لید» متولد شد و در سال 1669 در «آمستردام» درگذشت. پدر او آسیابان ثروتمندی بود که او را از چهاردهسالگی برای تحصیل نقاشی نزد یکی از نقاشان معروف فرستاد.
………………………………………
«وقتی میهمان جای دیگریم»
اشخاص موفق از عمل باز نمیایستند. اشتباه میکنند، اما دست نمیکشند. این جملهی معروف و تاثیرگذار موسس مجموعه هتلهای زنجیرهای هیلتون است. هنگامی که «کنرادهیلتون» در سال 1919 اولین هتل خود را بهنام «موبلی» در سیسکوی تگزاس خرید با آیندهنگری خاص خود، تفکر بزرگی را پایهگذاری کرد
………………………………………
«گویای لحظههای بیبدیل»
«فدریکو گارسیالورکا» درخشانترین چهره شعر اسپانیا و در همان حال یکی از نامدارترین شاعران جهان است. شهرتی که نه تنها از شعر پرمایهی او که از زندگی پرشور و مرگ جنایتبارش نیز به همان اندازه آب میخورد.
………………………………………
«چکاچک شمشیر و آواز»
«تعزیه» مراسم آیینی، نمایشی است که از اواخر عصر صفوی در جامعهی ما حضوری پررنگ داشته است. تعزیه یا همان «شبیهخوانی» یکی از میراثهای فرهنگی و نمایشی ماست که با موضوعاتی چون تاریخ، سیاست، مذهب، اسطورهشناسی، مردمشناسی، تاتر، ادبیات، هنرهایتجسمی و موسیقی گره خورده است.
………………………………………
«میدانی چرا این همه تاریک است؟»
امروز که میخواستم مطلبم را آماده کنم دیدم دلشکستهتر و خستهتر از آنم که بخواهم چیزی ورای اتفاقات دو سه روز گذشته بنویسم. از پریروز تا به حال مرگ و نیستی عجین شده است با دفتر سرزمین ما. «شهلا جاهد» بالاخره رفت که شاید به آرامش برسد.
………………………………………
«به احترام راوی کلیدر»
«محمود دولتآبادی» در دهم مردادماه ۱۳۱۹ در دولتآباد سبزوار متولد شد و از همان آغاز نفرین نوشتن با او همراه و همزاد شد. دوران کودکی او در بحبوحهی جنگ جهانی دوم و فقر ناشی از آن و سرخوردگیهای پس از جنگ و اقتدار روسها بر ایران سپری شد.
………………………………………
«زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم»
فرهنگ ایل قشقایی تا حدود بسیاری با فرهنگ دیگر قومهای ساکن در نواحی گوناگون استان فارس متفاوت است. در گذشته، موسیقی در میان ایلنشینان قشقایی از اهمیت زیادی برخوردار بود و به شکلها و قالبهای گوناگون توسط گروههای مختلف هنرمندان ایل اجرا میشد.
………………………………………
«نظر به صورت زیبا»
امروزه واژهی «گریم» در زبان فرانسه به مفهوم آنچه در نمایش مورد نظر است به کار گرفته شده، به معنای ادا شکلک، صورتک و یا نقش یک پیر مسخره است. ریشه و اصل پیدایش گریم را در دوران ابتدایی، در مراسم آیینی میتوان جست، در این مراسم، از گریم به شکل بسیار ابتدایی استفاده میشد.
………………………………………
«رویایی که به تسخیر ما درآمد»
«لئوناردو داوینچی» زمانی مدعی شد که توسط بالهای متحرک مصنوعی میتوان همانند مرغان در آسمان پرواز کرد و یا دستکم از مکانهای مرتفع به آسانی و بیخطر فرود آمد. اندیشه وی را یارانش به باد سخره گرفتند ولی او پس از مدتی آزمایش موفق شد دستگاه کوچکی بسازد که مرکب از دو بال یک بدنه و یک سکان بود، لئوناردو دستگاه خود را از مکان مرتفعی به پایین رها کرد.
………………………………………
«دلسوز دردمند نخستین»
«میرزاحسن تبریزی» معروف به «رشدیه» در محله «چرنداب» تبریز به دنیا آمد. پدرش «حاجمیرزامهدی تبریزی» از روحانیون خوشنام تبریز و مادرش «سارا»، نوهی «صادقخان شقاقی» بودند. میرزاحسن را پس از رسیدن به سن رشد به مکتب خانه فرستادند.
………………………………………
«خودروی دوست داشتنی شیههکش»
زمان زیادی است که خودروهایی که اسم پرابهت «ژیان» را یدک میکشیدند از سطح شهرهای ما جمع شدهاند و فقط از آنها خاطرهای باقی مانده است و مثلهایی همچون «از ژیان ماشین در نمیآید از باجناق فامیل»، اما کسی نیست روزگاری را به یاد نیاورد که همین ژیان یکی از بهترین خودروهای ایران بود.
………………………………………
«نوشیدنی محبوب دو عالم»
نام این گیاه در گویش چینی جنوبی چای و در گویش چینی شمالی بهصورت تی تلفظ میشد و هردو، تلفظی از یک واژه یگانهی در چینی قدیم هستند. مردم اروپای غربی نام این گیاه را از چینیان شمالی و مردم خاورمیانه و شمال آفریقا نام آن را از چینیان جنوبی آموختند.
………………………………………
«خوشگلی یا ژیگولی یا تشخص»
معنی «کراوات» در زبان فرانسه «اسب جسور و پرکار» است. فرانسویها سه قرن قبل دستمالی به گردن اسب میبستند که به زیبایی اسب کمک میکرد و سوارکاران فرانسوی همان پارچهای را که به گردن اسب میبستند به گردن خود نیز آویزان میکردند و آن را علامت تشخص مینامیدند.
………………………………………
«روایت تازهای از ده فرمان موسا»
«کریستف کیشلوفسکی» در شهر ورشو به دنیا آمد و کودکی خود را در چند شهر کوچک لهستان گذراند. وی همراه با پدر مهندسش که مبتلا به سل بود به شهرهای مختلفی در پی بهبودی میرفت. در 19 سالگی در یک دوره آموزش آتشنشانی شرکت کرد.
………………………………………
«خوشآوا چون تکانهای موج»
«اکاردئون» (accordion) یکی از سازهای بادی کلیددار است که مکانیزمی شبیه به سازدهنی دارد ولی با این تفاوت که نیازی به استفاده از دهان برای دمیدن در آن نیست و با وجود بهرهگیری از امکاناتی خاص، این ساز توانایی اجرای چندین صدا بهصورت همزمان را دارا است.
………………………………………
«خوشمزه خوشمزه، دوست داریم خوشمزه»
تاریخ بستنی مربوط به سههزارسال پیش در چین است. چیزهای بسیاری در چین ابداع شدهاند مانند چتر، شیشه، ولی خوشمزهترین و سردترین ابداع چینیها «بستنی برفی» است. امپراتورهای چین اولین اشخاصی بودند که شانس خوردن بستنی را داشتهاند.
………………………………………
«ادبیاتی با اکسیر جوانی»
«ویکتورماری هوگو» بزرگترین شاعر قرن نوزدهم فرانسه و شاید بزرگترین شاعر در عرصه ادبیات فرانسه و نیز داستاننویس، درامنویس و یکی از بنیانگذاران مکتب رومانتیسم، در بیستوششم فوریه 1802متولد شد.
………………………………………
«نوای ناب حزنآلود»
«شروه» واژهای است ناب و ایرانی که از این خاک قدسی برآمده است و از فرهنگ و تمدن دیرپای اقوام آریایی نشات گرفته است و ریشه در کلماتی همچون «شرفنگ»، «شرفه»، «شرفالنگ»، «شرفک» و «شرفانگ» دارد و اکنون در کسوت زیبایی شروه خودنمایی میکند.
………………………………………
«جهانی در یک میدان»
میدان «نقشجهان» به جای میدان کوچکی که از دوران تیموریان باقی مانده بود احداث شد. به هنگامی که دو «مسجدامام» و «شیخلطفاله» و سر در «بازار قیصریه» ساخته شد این سه بنا با طاقهای متحدالشکل به هم مربوط شدند .
………………………………………
«مردی همانند یک تازیانه»
«ابراهیم گلستان» در سال ۱۳۰۱ شمسی در شیراز بهدنیا آمد. پدرش مدیر روزنامهی «گلستان» در شیراز بود. در ۱۳۲۰ به تهران آمد و وارد دانشکدهی حقوق دانشگاه تهران شد اما پس از مدتی تحصیل را نیمهکاره رها کرد و جذب فعالیتهای سیاسی در حزب توده شد.
………………………………………
«صداهای زیبای پشتپرده»
برای ناطق کردن فیلمهای صامت، دوبلاژ اختراع شد. اولین کشور که در این راه پیشگام شد، فرانسه بود و سپس ایتالیا و انگلستان بودند که از هنر دوبلاژ برای فیلمهایشان استفاده کردند. بعدها تلاش برای دوبله فیلمهای خارجی صورت گرفت.
………………………………………
«به حقیقت شلیک نکن»
«مستند» ژانری از فیلم است که با واقعیات سر و کار دارد و نه با قصهها و ماجراهای تخیلی، و می-کوشد واقعیت را چنان که هست به نمایش بگذارد و تا حد ممکن از دستکاری در آن پرهیز کند. به همین خاطر، این فیلمها با آدمها، مکانها، رویدادها و فعالیتهای واقعی سر و کار دارند.
………………………………………
«تبار رخش و درفش»
اسب در ادبیات در ایران مانند شاهنامهی فردوسی، اغلب در بافت و پرداخت افسانهها و حماسهها، عنصری تعیین کننده است. در ادب زرتشتی میآید که تهمورث دیوبند، اهریمن را به شکل اسب درآورد و به مدت 30 سال بر او سوار شد و به دو کرانهی زمین تاخت.
………………………………………
«تلخی نشاط آور خدایان»
در قدیم، شکلات را با الههی حاصلخیزی مرتبط میدانستند. شکلات در قسمت آمریکای مرکزی، نوعی کالای لوکس محسوب میشد و از دانههای کاکائو هم به عنوان پول استفاده میکردند. شکلات از دانههای درخت کاکائو به دست میآید.
………………………………………
«این آب آتشین»
«شراب شیراز» یکی از مرغوبترین شرابهای جهان است که در استرالیا تولید میشود.نام ایرانی آن شیراز همیشه برای ایرانیان جای سوال گذاشته، عدهای اعتقاد دارند که به دلیل مرغوبیت انگور تاکستانهای شیراز نهالهای پرورش یافتهای که از شیراز به استرالیا و یا ایتالیا آورده شده.
………………………………………
«کولهباری از شادمانی و غم»
اگر نقل مکان از کشوری به کشور دیگر را مهاجرت بنامیم و کشورهای جهان را در سه گروه عمدهی توسعهیافته و توسعهنیافته و در حال توسعه تقسیم کنیم، چند نوع مهاجرت خواهیم داشت.میتوان گفت که مهاجرت از دو کشور توسعه نیافته به یکدیگر چندان مشکلساز نیست
………………………………………
«ستایش حقیقت انسان»
بعدازظهر روز سهشنبه 3 نوامبر سال 2009 برابر با 12 آبان 1388، مرگ «کلودلویاستروس»، انسانشناس برجسته فرانسوی در سن 101 سالگی در پاریس اعلام شد. لویاستروس روز 28 نوامبر سال 1908 در بلژیک زاده شده بود.
………………………………………
«تجارت دردناک رنج»
یکی از پدیدههای فاجعهآمیز و تلخ تاریخ، مسئلهی بردهداری است. تاکنون هر گونه کوششی برای مطرح کردن این رسوایی بشری در سازمان ملل با شکست مواجه شده است. در سال 2001 مجلس فرانسه بردهداری را بهعنوان جنایتی علیه بشریت محکوم کردد.
………………………………………
«نقاش آیههای مصور»
شاید احترام به «زرتشت» و قبول عقاید منطقی او نزد ایرانیان بود که «مانی» هرگز آنچنان که باید و شاید فرصتی برای پیامبر نخست بودن را نداشت. ولی بهطور کلی ما ایرانیان باید این را همواره بدانیم که این پیامبر تعالیم بینظیری داشته است.
………………………………………
«پیچاندن واقعیت»
هنگامی که از چیست بودن «کاریکاتور» سخن میگوییم، منظور تقسیم شدن در محتوا و ماهیت این هنر است و آن را مرحلهی شناسایی «اسم» نیز میگویند و میتوان برای شناخت اسم، موارد شناسه را بهطور دقیق مشخص کرد و سپس گفت طنزنگاری چیست؟
………………………………………
«دلو مرد مسافر»
«غلامحسین ساعدی» در 14 دی سال 1314 در تبریز متولد شد. نخستین آثارش را از سال 1334 در مجلات ادبی به چاپ رساند. او که در ابتدا به عنوان نمایشنامهنویسی چیرهدست با نام مستعار «گوهرمراد» شهرت یافته بود.
………………………………………
«مخلوقان سلاطین سیاه»
قارهی آفریقا با قبایل و سرزمینهای گوناگون از مناطق خشک و کویری تا جنگلهای سبز و انبوه، بدون شک یکی از مناطق بکر و دستنخوردهی جهان است که علیرغم نفوذ استعمارگران غربی در آن و تلاش برای تبلیغ زبان، فرهنگ و آداب و رسوم اروپایی، دارای ریشههای قوی سنتهای قومی و قبیلهای است.
………………………………………
«جادوگری با پیپ»
در 25 اکتبر سال 1881، «پابلو روییز پیکاسو»، فرزند «دونخوزه روییزپیکاسو» و «ماریا پیکاسولوپز»، در «مالاگا» واقع در جنوب اسپانیا به دنیا آمد. پابلو پیکاسو تغییرهای لحظه به لحظه در کارش داشته است و در ناکجاآباد هنر سیر میکرده است.
………………………………………
«مایاها فرزندان زمین یا آسمان»
مایا نام مجموعهای از اقوام سرخپوست در جنوب مکزیک و شمال آمریکایمرکزی است. مایاها از مشهورترین قبایل بودهاند. آنان شهرهایشان را در دل جنگلهای بارانی میساختند. فرزندان آنها، هنوز هم در این منطقهها زندگی میکنند.
………………………………………
«انتزاعگرایی پسانقاشانه»
«اکسپرسیونیسم» اصطلاحی است که بهطور عمده در هنرهای تجسمی بهکار میرود عبارت از بهرهگیری از کژنمایی و مبالغه برای ابراز و متجلی ساختن عواطف درونی هنرمند است. این اصطلاح، در دلالت عام و گستردهاش، میتواند به هر نوع آفرینش هنری اطلاق شود.
………………………………………
«تصلیب هنرمندانهی تصاویر»
«فرانسیسبیکن» در ۲۸ اکتبر سال ۱۹۰۹ در شهر «دوبلین» چشم به جهان گشود. او درشانزده سالگی در پی مشاجرهای با پدرش، خانه را ترک کرد. پس از اقامتی کوتاه در لندن در اواخر دههی ۱۹۲۰ به «لوچه» در برلین سفر کرد.
………………………………………
«سرخ چونان خون سیاووش»
مرگ سیاووش در ایران مترادف است با آیین سوگواری و رویش و از نو متولد شدن.«مهرداد بهار» اسطورهشناس، می گوید حاجی فیروز بازمانده ی آیین ایزد شهید شونده است و مراسم سوگ سیاووش نیز نموداری از همین آیین است.
………………………………………
«رقصی چنین میانهی میدانم آرزوست»
«آنها پس از ادای احترام به محضر استاد خود که شیخ مینامندش، از او اجازهی ورود به صحنهی رقص سماع را دریافت میکنند. با توازنی خاص ردای سیاه را از تن درآورده و با لباس سفید بلند خود، با ضربآهنگی موزون، به چرخش، برخلاف عقربههای ساعت میپردازند.
………………………………………
«الماس برنزی پاریس»
برج ایفل برجی فلزی در میدان «شاندومارس» و در کنار رود سن واقع در شهر پاریس است. برج ایفل امروزه به عنوان نماد فرانسه شناخته میشود و یکی از شناختهشدهترین بناها در جهان است.
…………………………………….
«زنی با گردنبندی از خار»
«فریدا کالو» بیشک یکی از بزرگترین نقاشان قرن بیستم مکزیک است. این نام شاید برای بسیاری از مردم جهان نامی آشنا باشد. هرچند بسیاری بر آنند که او را بهعنوان زنی با اندیشههای فمنیستی معرفی کنند.
…………………………………….
«به کوچکی یک کوه»
وقتی شعری را کوتاه مینامیم صورتهای گوناگونی در ذهن ما مجسم میشود. تکبیتی، دوبیتی، رباعی و هایکو، همه «شعر کوتاه» خوانده میشوند. هریک قالبها ساختار و فرم مشخص خود را دارند و با معیارهای مشخص از همدیگر بازشناخته میشوند.
……………………………………..
«آزادی با طعم فلسفه»
«هانا آرنت» در سال ۱۹۰۶ در «لیندن» در نزدیکى «هانوفر» و در یک خانوادهى مرفه یهودى چشم به جهان گشود. والدین وى اگر چه لیبرال و غیرمذهبى بودند، اما هانا را با این روحیه تربیت کردند که در مقابل یهودىستیزى ساکت ننشیند.
……………………………………..
«متحرکهای کودکانه»
فکر ساخت انیمیشن از زمانی مطرح شد که در زمانهای گذشته کسانی که به ساخت فیلمهای سینمایی و تلویزیونی مشغول بودند به فکر افتادند که چرا فقط از جهان پیرامون خود فیلم تهیه کنند؟ چرا جهان گسترده و بینهایت ذهن و تصورات خود را به نمایش نکشند؟
……………………………………
«هزار و یک شبهای نیویورک»
«پل آستر» از معدود نویسندگان خلاقی است که گسترهی وسیع و متفاوتی از ادبیات را تجربه کرده است. گسترهای که شامل گردآوردی و ترجمهی اشعار فرانسه، نوشتن مقاله و نقد ادبی، سرودن شعر، خاطرهنویسی، تجربهی ادبیات داستانی پستمدرن میشود.
…………………………………….
«همچون باد در سفر»
«ایل» واژهای است مغولی و ترکی به معنای «دوست»، «یار»، «همراه» و «همقبیله» و «عشیره» که مترادف با ایل استفاده شده در عربی است به معنای «نزدیکان پدری» که جمع آن عشایر و عشیرات است. «عشیره» اسم فارسی برگرفته شده از زبان عربی به معنای «خویشان»، «نزدیکان»، «تبار»، «اهلخانه» و «طایفه» است.
……………………………………
«زنی برای تمام فصول»
ابزار یک بازیگر در جسم او نهفته است، در او که باید آنها را بجوید و در مسیر درست پرورش دهد، ابزاری که هر یک بهجای خود بسیار مهم و کلیدی است و بازیگر را یاری میدهد. اما جدای از ابزار، نفس بازیگری اوست که در آن نفسی دمیده شده .
…………………………………….
«کن میعادگاه عشاق سینما»
«کن» در منطقهای موسوم به «کوتدازور» ساحل لاجوردی درجنوب فرانسه و ساحل دریایی مدیترانه قرار گرفته است. کن در قرون وسطا وابسته به خاندان سلطنتی لرن بود و تا ابتدای قرن نوزدهم به شکل یک دهکده کشاورزی و ماهیگیری باقی ماند.
……………………………………….
«این منم ولادیمیر مایا کوفسکی»
فوتوریسم، گرچه در ایتالیا زیر تاثیر فلسفه «نیچه» و «برگسن»، با ادعای آیندهنگری ادبی بهوجود آمد، ولی در روسیه حوالی انقلاب اکتبر، به شکوفایی رسید و بخشی از تاریخ ادبیات مدرن آنجا شد. وتوریستها برای صنعت و ماشین در جامعه مدرن شهرهای پرجمعیت کف زدند.
………………………………………
«عینک بزرگ قابسیاه»
با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار میشود و طبق معمول هیچچیزی نمیبیند دستش را میکشد و عینک بزرگ و قابسیاهش را برمیدارد و بهچشم میزند و همهچیز برایش شروع میشود چون دوباره میتواند ببیند، دنیایش دوباره شروع میشود.
……………………………………..
«این رایحهی درمانگر»
بوی خوش یکی از بهترینهای زندگی است مثل بوی خوش یک گل یاس و یا بوی کودک تازه متولد شده و یا عطر خوش یک زن. بعضی ملتها اجساد پادشاهان خود را با تنهی درختانی میسوزاندند که دود آنها بوی بسیار مطبوعی داشت.
……………………………………..
«افسون مهر سحر»
تا نوامبر امسال ششمین فیلم «هریپاتر» به اکران در خواهد آمد و هالیوود هزینهی گزاف دیگری پرداخته است تا سودی چند برابر نصیب خود کند. هرچند که به تصویرکشیدن و حق مطلب را در مورد هریپاتر ادا کردن کار بسیار دشواری است.
……………………………………
«ورقهای بازی»
«کانسپچوالیسم» هنر مفهومی است. این سبک بهنوعی از پیامدهای هنر پستمدرنیسم است که از اواخر دههی ۱۹۶۰ آغاز شد. شکلگیری آنرا به آثار و افکار «مارسلدوشان» نقاش فرانسوی، نسبت میدهند که ذهنی خلاق و پویا داشت .
…………………………………..
«هدفمندان عبث واره»
این مکتب به ظاهر در ۱۹۵۰ میلادی آغاز شد. ولی ریشهها و خاستگاههای آن به سالها قبل و مکتبهای مختلف میرسد. اصطلاح «ابزورد» نخست توسط منتقد فرانسوی بهنام «مارتین اسلی» باب شد.این اصطلاح برای موج نویی از نویسندگان تاتری نیز بهکار رفت.
…………………………………….
«مردی در آینه قدرت»
«میشل فوکو» Michel Foucault، فیلسوف، تاریخدان و متفکر معاصر فرانسوی است. او در ۱۵ اکتبر ۱۹۲۶ در «پواتیه» Poitiers فرانسه و در خانوادهای بورژوا بهدنیا آمد، فوکو موهای قهوهای، بینی بزرگ و چشمهای آبی داشت. وی، فرزند «آن مالاپار»Anne Mallapart و جراح متمول «پل فوکو»Paul Foucault بود. بهخاطر نظریات عمیق و دیدگاه انقلابی درباره جامعه، سیاست و تاریخ از سرشناسترین متفکران قرن بیستم محسوب میشود.
……………………………………
«آفرینش دستهای لرزان»
نمیدانم چرا این روزها همه چیز که نه، بیشتر چیزها غمگین و خاکستری است و با اینکه در شرایطی چنین خاص همه به امیدی هر چند نه به تمامی راست نیاز داریم، حقیقت عریان و سخت و بیپرده خود را دایم بر ما مینمایاند. ای کاش ویلونی قرمز شروع به نواختن کند.
……………………………………….
«صدایی لطیف و رسا»
هرگاه که مبحث ادبیات زنانه را پیش میکشیم، در واقع برای آنگونه از ادبیات خواه شعر باشد یا داستان و یا هر گونهی دیگر، جنسیت قایل میشویم.امروز پس از یک سیر تاریخی و گذر از دورانی که زن زهدانی بود و بس، این حقیقت خود را به رخ میکشد.
…………………………………….
«معجزه اتاق خاموش»
«سینما» اگر چه جوان، اما پر رونقترین، پربارترین و جنجالیترین تاریخ را پشت سر گذاشته و به نحوی گریزناپذیر در کلیت تاریخ قرن بیستم جای گرفته است. در واقع در سینما تاریخ به معنای گستردهتری حضور دارد که البته همواره بر آن فشار اعمال میکند.
……………………………………
«دریچههای خاموش»
ساندویچ نیم خوردهی هاتداگ رو میاندازم توی جوی آب. اشتها ندارم چند روزه، فکر کنم مال بیخوابی زیاد باشه. آنقدر از سایهی خودمم میترسم که نمیتونم بخوابم. اول فکر میکردم، اینکه فقط بتونم بیام بیرون حله ولی حالا میبینم که نه.
…………………………………….
«بیسرزمینتر از باد»
با پدید آمدن جریانهای نو سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در فاصلهای که «پهلویها» وارد دورهی دوم حکومت خود میشدند، بسیاری از هنرها نیز شروع به پیشرفت کرده و در این راستا زنان بزرگی نیز پا به عرصهی هنر گذاشتند.
………………………………….
«صحرای محشر موزیک راک»
عریانگری و برهنگی و استعمال آزاد موادمخدر در دهکدهای کوچک که بیانتها بهنظر میرسد و موسیقی فوقالعادهی راک و جوانان آزاد و عاری از هر قید و بندی، چه بود به جز واقعهی شگفتانگیز ووداستاک؟دهه ۶۰ میلادی تغییرات زیادی در عرصه سیاست و هنر به وجود آمد.
………………………………….
«گورستانی پر از آرامش»
گورستان «پرلاشز» شاید برای همه دنیا جاذبهای باشد برای گردشگری، به حتم برای ما نیز چنین است ولی شنیدن اسم پرلاشز برای ما چیزهای دیگری هم به همراه دارد. پرلاشز به نظر من تنها گورستانی نیست که افراد مهم را در سینهی خود جای داده است.
…………………………………..
«رقص، گذار از حاشیه به متن»
انسان وحشی از ترکیب موسیقی و رقص و آواز، هنر نمایش و اپرا را ابداع کرد. در میان مردم اولیه، رقص در بیشتر اوقات حالت تقلیدی داشته است و از تقلید حرکات انسان و حیوان تجاوز نمیکرده است. رفته رفته برای آن پیشرفتی حاصل شد.
………………………………….
«نشریههای زرد یا عامه پسند»
گرچه از تولد واژههای زرد و زردنویسی در عرصه مطبوعات جهان بیش از ۱۰۰ سال میگذرد اما جایگاه این گروه از نشریهها در عالم مطبوعات، همچنان بحثبرانگیز و همراه با نقد و نظرهای بسیار است. با وجود این مسایل این نشریهها جایگاه خودشان را در جهان حفظ کردهاند.
…………………………………
«روشنایی و امید»
شیوای عزیز زمانی که این چندخط را برایت مینویسم، نمیدانم کجای یک جای تنگ و باریک و شاید هم نمور و به حتم سیاه نشستهای، شاید ترسیدهای، من که میترسم، البته بعید میدانم تو زیاد بترسی، من و تو با هم فرق داریم.
…………………………………
«زمینههای برابری»
شاید خیلی عجیب نباشد که نام عربستان سعودی و واتیکان در میان معدود کشورهایی باشد که در آنها هنوز حق رای زنان به رسمیت شناخته نمیشود. بوتان و برونئی از دیگر این کشورها هستند. شاید پاسخ به این پرسش بنیادی که وجه مشترک این جوامع کجاست.
…………………………………
«شب پرستاره»
«ونسان ویلیام وان گوگ»در سیام مارچ ۱۸۵۳ در شهر «گروت زندرت» واقع در جنوب هلند به دنیا آمد.او بزرگترین پسر«تیودوراس وان گوگ»(کشیش)و«آناکرنلینا کاربنتس» بود و چند سال بعد از تولد او یعنی در سال ۱۸۵۷ برادر مورد علاقهی ونسان تیو به دنیا آمد.
………………………………..
«دلقک که خیلیها به او میخندیدند»
دلقک آمد. همه هورا کشیدند. دلقک از خیلی چیزها بدش میآمد، بیشتر از همه آنها از هورا و بچهها. و بیشتر از همه این دوتا را میشنید و میدید شاید هم به همین دلیل از آنها بدش میآمد. دلقک شروع کرد به دویدن دوید و دوید اول همه نگاه کردند دلقک خوشحال بود.
………………………………..
«هنر یونان باستان»
نام یونان در نزد یونانیان باستان «هلاس» بوده است و به یک مرد یونانی و به یک زن یونانی میگفتهاند. واژه «هلنی» که به مفهوم منتسب به هلاس است، در واقع به معنای «یونانی» است. هلنها در واقع یکی از اقوام پنج گانه یونان باستانند.
……………………………………….
«هنر مصر باستان»
ساکنین مصر از دو تیرهی مختلف بودهاند. در قسمت شمالی و در دلتای نیل انسانهایی از نژاد آسیایی با صورتهای گرد و پوستهای روشن میزیستهاند. اما ساکنین دره نیل مردمی با جمجمهها و صورتهای کشیده و پوست قهوهای از تیره آفریقاییان بودهاند.
………………………………………
«بزرگ اما گمنام»
«آمادئو مودیلیانی» نقاش و مجسمهساز برجستهای که به دلیل یهودی بودن هرگز مورد توجه قرار نگرفت و همه به سادگی از کنار نام او گذشتهاند در واقع هنرمندی بود که رقیب جدی برای «پیکاسوی» بزرگ محسوب میشد.
……………………………………..
«امیرو بدو امیرو»
سینمای «امیر نادری» را میتوان به سه دورهی کاری تقسیم کرد. سینمای او به سه بخش پیش از انقلاب، پس از انقلاب و خارج از ایران تقسیم می شود، که فیلمهای هر دوره برای خود ساختاری جدا و مستقل دارند.
…………………………………….
«نیویورک شهر هنر»
نیویورک، قلب تپندهی آمریکا کلان شهری با آسمانخراشهای غولپیکر و انبوه شهروندانی با ملیتهای متفاوت، ابر شهری است پر از شور و هیجان که با «مجسمهی آزادی» [۱] خود دل هر بینندهای را به تپش وا میدارد، پرجمعیتترین شهر ایالاتمتحدهی آمریکا است.
…………………………………….
«خیره بر قاب»
فیلمهای خوب تاریخ سینما نیز مانند دیگر فیلمها در ژانر خاصی ساخته شدهاند، اما واقعیت این است که در تمامی آنها ژانر بهانهای بیش نبوده است تا چیزهای ارزشمندتر دیگری روایت شوند.مقوله توریسم اما چیز دیگری است.
…………………………………….
«منشور زنانگی»
تاثیری که «فروغ فرخراد» بر شعر پارسی و به خصوص شعر معاصر گذاشت غیرقابل انکار و بیبدیل است. فروغ این شاعر جوان در تمامی شعرهایش با زنانگیاش یک تنه در مقابل دنیای روشنفکر اما مردانه ایستاد .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر