فرج حیدری، رئیس کمیسیون مستقل انتخابات عراق درخواست برای بازشماری انتخابات سراسری عراق را رد کرده است.
این در حالی است که هواداران نوری مالکی، نخست وزیر عراق در خیابان های بصره دست به تظاهرات زده و خواهان بازشماری آرا انتخابات سراسری این کشور شده اند.
آقای حیدری در گفت و گو با روزنامه الشرق الاوسط گفته است بازشماری دستی آرا سه ماه طول خواهد کشید.
رئیس کمیسیون مستقل انتخابات عراق گفته است کار این کمیسیون هنگامی که آرا نهایی اعلام شود، پایان می گیرد. او گفته است احزاب و گروه هایی که به دنبال بازشماری دستی آرا هستند، باید در پی انتخابات جدید باشند.
آقای حیدری در مورد درخواست نوری مالکی، نخست وزیر عراق برای بازشماری آرا گفته است که اموری از این دست بر مبنای تمایلات آقای مالکی انجام نمی شود. او تاکید کرده که نوری مالکی در این مسایل، رئیس یک ائتلاف است، نه نخست وزیر.
نوری مالکی و ائتلاف تحت رهبری او خواهان بازشماری دستی حدود دوازده میلیون رای شده اند. آقای مالکی گفته است برای حفظ ثبات در کشور و پرهیز از خشونت، باید به این درخواست توجه شود.
در بصره در جنوب عراق، صدها نفر از هواداران نوری مالکی در برابر دفاتر دولتی تجمع کرده و خواهان شمارش مجدد آرا شده اند.
روز یکشنبه کمیسیون مستقل انتخابات عراق گفت که هیچ مدرک و سندی دال بر تخلفات گسترده وجود ندارد که شمارش مجدد آرا را ضروری کند.
این کمیسیون در بیانیه ای اعلام کرد که احزاب و گروه های سیاسی باید شواهد خود را دال بر تخلف پیش از اعلام نهایی نتایج انتخابات در روز جمعه (بیست و ششم مارس) به این کمیسیون ارائه دهند.
هواداران نوری مالکی تهدید کرده اند در صورتی که کمیسیون مستقل انتخابات به درخواست آنها توجه نکند، دست به اقدامات شدیدتری خواهند زد. آنها توضیحی در این باره نداده اند.
طبق نتایجی که تا کنون منتشر شده، ائتلاف العراقیه به رهبری ایاد علاوی و ائتلاف دولت قانون به رهبری نوری مالکی، رقابتی شانه به شانه دارند و آقای علاوی با اختلاف اندکی از نوری مالکی جلو است.
منبع: بی بی سی فارسی
این سازمان حقوق بشری که مقر آن در نیویورک است، همچنین به اقدامات اخیر دستگاهای امنیتی ایران که به طور خودسرانه مدافعان حقوق بشر را بازداشت کرده، سایت های فعالان حقوق بشر را مسدود نموده، و اقداماتی رسانه ای گسترده ای جهت متهم ساختن گروه های جامعه مدنی به "همدستی با سازمانهای امنیتی خارجی و گروه های تروریستی" انجام داده اند، اشارۀ مستقیم کرد.
به گزارش تارنمای رسمی این سازمان، جو استورک معاون بخش خاورمیانه دیده بان حقوق بشر در این زمینه می گوید: "حکومت ایران برای توجیه ساکت کردن معدود صداهای منتقد باقی مانده در کشور، مجددا از روش قدیمی جاسوسی خارجی و تئوری های توطئه بهره می گیرد؛ اما کاملا واضح است که این اقدام چیزی بیش از بهانه ای دیگر برای سرکوب فعالان حقوق بشر نیست."
گزارش دیده بان حقوق بشر همچنین به موج بازداشت اخیر سی نفر از فعالان حقوق بشری و تلاشگران ضد فیلترینگ در حوزۀ اینترنت اشاره کرده و اعلام نمود "در 13 مارس یعنی یک هفته پیش از آغاز سال نو ایرانی، دادسرای عمومی و انقلاب تهران اعلام کرد 30 نفر در ارتباط با پروژه ای دستگیر شده اند که با حمایت مالی سازمان سیا و از طریق "جنگ سایبری" درصدد بی ثبات کردن حکومت بوده اند. به گفته دفتر دادستان شبکه ای از گروه های مخالف پروژه ای را با کد «ایران پراکسی» اجرا کردند که تحت پوشش سازمان های حقوق بشر محلی از جمله کمیته گزارشگران حقوق بشر، کانون مدافعان حقوق بشر و مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران بود و دادستانی تا به امروز از افشای هویت بازداشت شدگن و شرایط بازداشت آنها خودداری کرده است."
این گزارش خاطرنشان می سازد دولت ایران به طور علنی به این گروه ها حمله کرده و وبسایت های گوناگون مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران را مسدود کرده است. قوه قضائیه این شبکه را به جرائم گوناگونی از جمله هک کردن سایت های دولتی، سازماندهی و حمایت از مخالفین خارجی و گروه های تروریستی (مانند مجاهدین خلق که گروهی غیرقانونی در ایران است)، اجرای تجمعات غیرقانونی، انتشار اکاذیب، جنگ روانی و جاسوسی متهم کرده است که با وجود این هیچ مدرکی جهت اثبات این اتهامات ارائه نشده است.
دیده بان حقوق بشر افزود "گرچه حکومت ایران هیچ بیانیه رسمی درباره هویت این 30 فرد بازداشت شده منتشر نکرده، اما گروه های حقوق بشر داخلی نگرانند که برخی از همکاران آنها که در جریان یورش های چند هفته گذشته نیروهای امنیتی بازداشت شده اند جزء این گروه باشند" و متذکر شد "در یک سلسله مقالاتی که بلافاصله پس از بیانیه دادستانی توسط رسانه های دولتی از جمله خبرگزاری «فارس»، «کیهان» و «گرداب» (وبسایت تحت نظرسپاه) منتشر شد، دفتر دادستانی کمیته گزارشگران حقوق بشر را متهم به ایفای نقشی اساسی در طرح ریزی و اجرای پروژه «ایران پراکسی» کرد. این کمیته خود را سازمانی مستقل و غیرحزبی معرفی می کند که فعالیت های آن معطوف به جمع آوری مدارک و گزارش های مربوط به نقض حقوق بشر در کشور با هدف بهبود زندگی همه ایرانیان است."
در همین راستا یک سخنگوی کمیته گزارشگران حقوق بشر به دیده بان حقوق بشر متذکر گردید "به گفته خود خانواده ها در حکمی که [دستگیر کنندگان به دست داشتند] دقیقا واژه سایبری ... ذکر شده بود. حالا که این اتهامات مطرح شده خانواده ها تازه فهمیدند معنی سایبری چیست."
لازم به ذکر است سه نفر از ده عضو کمیته مرکزی این گروه از جمله شیوا نظر آهاری، کوهیار گودرزی و نوید خانجانی بدون هیچ اتهامی در زندان اوین در بازداشت به سر می برند .
در ادامۀ گزارش دیده بان حقوق بشر، به دو گروه دیگری که توسط حکومت ایران متهم به دست داشتن در «جنگ سایبری» شده اند نیز، اشاره شده که این دو تشکل، «کانون مدافعان حقوق بشر» (به مدیریت شیرین عبادی) و «مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران» هستند. این گزارش می گوید"هر دو گروه خود را سازمان های حقوق بشر غیرسیاسی می دانند که وقف بهبود وضع حقوق بشر در داخل ایران نموده اند."
دیده بان حقوق بشر در انتها، به حملات گستردۀ حکومت به مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران اشاره ای مجدد داشته و با توجه به گزارش آن سازمان که در اختیار دیده بان حقوق بشر قرار گرفته، می افزاید "دوم مارس امسال نیروهای امنیتی عملیات وسیع و هماهنگی برای دستگیری اعضا و همکاران آن آغاز کردند. عملیات یاد شده شامل تلاش برای دستگیری 29 نفر بود که سرانجام به دستگیری 15 تن از اعضا و هواداران این سازمان انجامید. هیچ کدام از این بازداشت شدگان به طور رسمی متهم نشده اند...در 14 مارس یعنی دو هفته پس از دستگیری اعضا و هواداران مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، وبسایت گرداب اعلام کرد سپاه پاسداران موفق به انهدام 29 سایت متعلق به شبکه جاسوسی ... که با پوشش دروغین فعالین حقوق بشر فعالیت می کردند شده اند. سه روز پس از آنکه حکومت وبسایت های فارسی و انگلیسی مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران را مسدود کرد، این سازمان مامورین امنیتی ایران را متهم به دسترسی به وبسایت های گروه از طریق شکنجه یکی از اداره کنندگان سایت و وادار کردن او به افشای کدهای ورودی کرد."
این گزارش همچنین تصریح کرد "تلویزیون دولتی ایران نیز که بعنوان یکی از ابزار مبارزه با این گروه های حقوق بشری محسوب می شود، در همین راستا اسامی، عکس ها و اطلاعات شخصی افرادی را که گفته می شود عضو این گروه ها هستند، پخش کرده است."
منبع: جرس
امروز: همزمان با ایام عید نوروز مهندس میرحسین موسوی به همراه همسرش دکتر زهرا رهنورد با حضور در منزل محمد نوریزاد کارگردان و روزنامهنگار دربند با خانواده وی دیدار کردند.
به گزارش خبرنگار کلمه، در این دیدار که با حضور جمعی از دوستان و آشنایان نوریزاد که برای دید و بازدیدهای نوروزی و تبریک عید در منزل وی حضور داشتند انجام شد، مهندس موسوی با تبریک حلول سال نو به خانواده نوریزاد از استقامت وی در طول بیش از سه ماه بازداشت که همچنان ادامه دارد تقدیر کرد.
مهندس موسوی با یادآوری سوابق محمد نوریزاد ، ویژگی بارز این هنرمند سبزاندیش را حقگویی و تلاش برای یافتن حقیقت از سوی وی در تمامی ادوار فعالیتهایش دانست و گفت: نوریزاد تاوان حقگویی خود را میپردازد.
نخستوزیر دوران امام (ره) با اشاره به سابقه آشناییاش با نوریزاد از سالیان دور، به تجلیل از اقدامات فرهنگی وی بهویژه در دوران دفاع مقدس پرداخت و ابراز امیدواری کرد این روزنامهنگار زندانی هرچه زودتر آزاد شده و به جمع خانواده خود بازگردد.
مهندس موسوی همچنین در پاسخ یکی از حاضرین که از او درباره فلسفه نامیدن سال ۱۳۸۹ به نام سال «صبر و استقامت» پرسیده بود، با بیان اینکه منظور از صبر همان صبر به معنای قرآنی آن است، خاطرنشان کرد: در ماههای پیش رو همه افراد باید هریک در حد وسع و توانشان برای پیشبرد مطالبات مردم تلاش کنند و در این راه صبر و ایستادگی پیشه کنند تا در راه تحقق خواستههای ملت توفیق یابیم.
دکتر رهنورد هم در این دیدار با تجلیل از فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی محمد نوریزاد در سالهای پس از انقلاب، استقامت وی و صبر خانوادهاش را ستود. خانواده نوریزاد نیز با ارائه مختصری از آخرین وضعیت نوریزاد در زندان، از حضور مهندس موسوی و دکتر رهنورد تشکر کردند.
محمد نوریزاد نویسنده، روزنامهنگار و کارگردان سینما و تلویزیون از ۲۹ آذرماه سال گذشته به دلیل نگارش چند نامه انتقادی خطاب به مسئولین در وبلاگ شخصی خود بازداشت و روانه زندان اوین شد. وی در این مدت هیچ ملاقاتی با خانواده خود نداشته است و نود و سه روز به دلیل اینکه تن به خواستهها و شروط بازجویان نداده بود حتی از تماس تلفنی نیز محروم شده بود. نوریزاد اخیرا" بعد از ۹۳ روز بیخبری در تماس تلفنی با خانوادهاش از سلامتی و ایستادگی خود خبر داد و تاکید کرد: مثل شیر ایستادام.
خانواده ندا آقا سلطان، دختری که در جريان اعتراضات پس از انتخابات رياست جمهوری در ايران کشته شد، از سفر کاسپین ماکان، نامزد ندا آقا سلطان به اسرائیل به شدت انتقاد و تاکيد کردند که آقای ماکان نماينده ندا، خانواده آقا سلطان و يا مردم ايران نيست.
هاجر رستمی مطلق، مادر ندا گفت که نامزد ندا بودن این حق را برای کاسپین ماکان ایجاد نمی کند که به اسرائیل سفر و با شیمون پرز دیدار کند و با سوء استفاده از نام ندا، خود را نماینده مردم ایران بخواند.
در روزهای اخیر خبرهایی همراه با تصاویر دیدار کاسپین ماکان با شیمون پرز، رئيس جمهوری اسرائیل منتشر شد. براساس این گزارش ها، نامزد ندا آقا سلطان به دعوت تلویزیون کانال دو اسرائیل به این کشور سفر کرده است.
مادر ندا آقا سلطان با تایید آشنایی و نامزدی دخترش با کاسپین ماکان گفت: "ندا و کاسپین 20 فروردین ماه آشنا شدند و این آشنایی بعد از دوماه به مرحله نامزدی رسیده بود. يعنی بحث خواستگاری مطرح شده بود و قرار بود رسما با هم ازدواج کنند که تظاهرات شروع و ندا شهید شد و اگر این اتفاق نیفتاده بود ندا و کاسپین با هم ازدواج می کردند، اما حتی این نزدیکی و نامزدی نیز، چنین حقی را به کاسپین نمی دهد که از نام ندا سوء استفاده کند."
خانم رستمی مطلق با ابراز تاسف از سفر کاسپین ماکان به اسرائیل گفت: "نباید چنین کاری می کرد و قبل از شما من با خود کاسپین تلفنی صحبت کردم و به خود او هم گفتم که "با این کار خودت را خراب کردی، ندا را خراب نکن و از نام ندا سوء استفاده نکن و بگذار روحش در آرامش باشد."
به گفته خانم رستمی مطلق، کاسپین ماکان در این تماس تلفنی به مادر ندا گفته است که هدف او از سفر به اسرائیل و دیدار با شیمون پرز انساندوستانه و برای صلح بوده است.
خانم رستمی مطلق گفت: "من به کاسپین گفتم که اگر ندا شهید نمی شد او را نه به اسرائیل و نه هیچ جای دیگری دعوت نمی کردند و بهتر است بیش از این وجهه خود را خراب نکند. او از دید خودش کار درستی انجام داده است، اما من به او گفتم که اسرائیل جایگاهی بین مردم ایران ندارد و تو با این کار خودت را منفور و وجهه ات را خراب کردی."
وی افزود:" نه فقط سفر به اسرائیل، بلکه کاسپین ماکان هر کاری که انجام می دهد و هر جایی که می رود تصمیم شخصی خود اوست و هیچ کسی او را به عنوان نماینده انتخاب نکرده است. او نه نماینده ندا، نه نماینده خانواده آقا سلطان و نه نماینده مردم ایران است و کارهای او را به حساب ندا يا خانواده ندا و مردم ایران نگذارید."
مادر ندا آقا سلطان در پایان از همگان درخواست کرد: " اجازه دهید روح دخترم کمی آرام بگیرد و حداقل روحش در آرامش باشد. دختر من آدمی سیاسی نبود و هیچ نکته سیاسی در زندگی او و زندگی خانواده ما وجود نداشت. او مثل سایر بچه هایی که کشته شدند ، کشته شد و هیچ فرقی با بچه های دیگرمان که شهید شده اند ندارد. روح او را آرام بگذارید."
هدی آقا سلطان، خواهر ندا نیز تاکید کرد که کارها و سخنان کاسپین ماکان باید به حساب شخصی خود او گذاشته شود و کارهای او هیچ ارتباطی به ندا و خانواده آقا سلطان ندارد.
او با رد برخی شایعات در باره رابطه ندا و کاسپین گفت:"برخی سایت ها به نقل از من ادعا کرده اند که رابطه ندا و کاسپین تمام شده بود و .... در حالی این قضیه صحت ندارد."
هدی آقا سلطان در پاسخ به این سوال که گفته می شود خود شما در ایمیلی چنین قضیه ای را عنوان کرده اید، توضیح داد: "من در آن ایمیل که برای یک کارگردان فرستاده بودم، نوشته بودم که کاسپین نامزد رسمی ندا نبود؛ دو ماه با هم دوست بودند و این دوستی تا خواستگاری پیش رفته بود و قرار بود با هم ازدواج کنند که ندا شهید شد. من می توانم متن ایمیلم را برای شما بفرستم تا ببینید که ادعای این سایت ها صحت ندارد، اما قضیه اصلی این نیست. بلکه قضیه الان این است که کاسپین حق ندارد به خاطر بهره برداری شخصی خود يا هر دلیل دیگری، از نام ندا سوء استفاده کند."
منبع: بی بی سی فارسی
بیش از نهصد نفر از شهروندان که میان آنان چهره های برجسته سیاسی، فرهنگی و مدافعان حقوق بشر به چشم میخورند، با امضای بیانیه ای خواستار آزادی امید منتظری از اسارت کودتاگران شدند.
به گزارش گویا نیوز در این نامه آمده است:
بيش از دو ماه از دستگيری اميد منتظری می گذرد ، او در روز هفتم دی ماه و در پی بازداشت مادر و مهمانانی که در منزلشان بودند ، پس از مراجعه به اداره پيگيری اطلاعات بازداشت شد و بيش از يک ماه بعد در تاريخ دهم بهمن ماه بدون اطلاع به خانواده و بدون حضور وکيلش در دادگاه حاضر شد.
او در دادگاه به استناد مواد ۵۰۰ و ۶۱۰ قانون مجازات اسلامی به تبانی برای اقدام عليه امنيت ملی و تبليغ عليه نظام متهم شد و اکنون پس از گذشت يک ماه، از سوی شعبه پانزده دادگاه انقلاب به تحمل شش سال حبس تعزيری محکوم شده است .
او در تاريخ دهم بهمن ماه در حالی محاکمه شد که از حضور وکيل اتنخابی خود در دادگاه محروم بود و حاضر به امضای وکالت نامه با وکيل تسخيری نيز نشد ، پس از برگزاری دادگاه و تا حدود يک ماه بعد از آن نيز قاضی پرونده حاضر به قبول وکالت نامه رسمی که پيش از دستگيری به امضای اميد رسيده بود نشد در حالی که بر طبق قانون آيين دادرسی کيفری قاضی پرونده موظف به قبول وکالت نامه رسمی که به امضای متهم رسيده است.
اميد منتظری متولد سال ۱۳۶۵ و فاقد هرگونه سابقه کيفريست و در طول چندين سال گذشته در نشريات بسياری در حوزه انديشه و ادبيات و شعر قلم زده است.او دانشجوی ترم آخر مقطع کارشناسی رشته حقوق در دانشگاه علامه طباطبايی بوده و پس از دستگيری از گذراندن امتحانات پايانی دوران تحصيليش محروم شده است.وی در طول مدت بيش از يک ماه از بازداشتش که به همراه مادرش در زندان بوده است تنها موفق به چند تماس کوتاه تلفنی با ديگر اعضای خانواده خود شده و پس از آزادی مادرش نيز تا کنون دو ملاقات با وی داشته است.
صدور چنين حکم سنگينی برای جوانی که در چارچوب قانون و در مورد مسائل فرهنگی و اجتماعی جامعه اش قلم می زده و زير پا گذاردن اصل برائت و بی طرفی در برخورد با متهم و محروم نمودن او از حقوق قانونی اش در طی فرآيند دادرسی نه تنها خلاف قانون بلکه بر خلاف عدالت و انصاف است.
اميد منتظری اکنون در آستانه جوانيست و محکوم شده است که بهترين و پر بارترين سال های زندگی خود را در زندان سپری کند، سال هايی را که بايد در کلاس و دانشگاه و در راه خدمت به جامعه اش بگذراند.
بی شک هيچ دستگاه عادل قضايی حاضر به تحميل چنين تاوان سنگينی به جوانی که هيچگاه از چارچوب های قانونی عدول نکرده و تنها دغدغه اش اعتلا و ترقی جامعه و کشورش بوده است ، نخواهد شد.
اکنون و در آستانه فرا رسيدن سال جديد و در حالی که قرار بازداشت موقت اميد منتظری به پايان رسيده است و بسياری از بازداشت شدگان ماه های اخير و از جمله برخی از کسانی که در دادگاه دهم بهمن ماه در کنار اميد منتظری در دادگاه حضور داشته اند ، با صدور قرار کفالت و يا وثيقه از زندان آزاد شده اند ،ما امضا کنندگان اين بيانيه خواستار آزادی هر چه سريع تر و بی قيد و شرط او و نيز بررسی عادلانه پرونده وی هستيم.
امروز: جمعی از اعضای شورای مرکزی سازمان ادوار تحکیم (شعبه خراسان) با حضور در منزل سید هاشم خواستار، فعال فرهنگی و صنفی زندانی در مشهد، با خانواده وی دیدار کردند.
در این دیدار که به مناسبت آغاز سال نو و بهار طبیعت صورت پذیرفت، ابتدا همسر و فرزند آقای خواستار گزارشی از مراحل پرونده ایشان ارائه کردند و اعلام نمودند: متاسفانه و علیرغم تلاشهای مختلف، با مرخصی نوروزی آقای خواستار موافقت نشده است. نکته تاسف انگیز در پرونده آقای خواستار اینست که ایشان هم اکنون بالغ بر 6 ماه است که در زندان وکیل آباد مشهد به سر می برد، حال آنکه به وی و خانواده شان هیچ حکم کتبی داده نشده است و فقط شفاها گفته شده که به دلیل اقدام علیه امنیت ملی در زندان به سر می برند!
جالب اینکه در آخرین مراجعه حضوری همسر ایشان به دادگاه انقلاب و در ملاقات حضوری با دادستان، دادستان عمومی و انقلاب مشهد صراحتا مرخصی نوروزی ایشان را منوط به موافقت اداره کل اطلاعات خراسان دانسته است! حال آنکه ایشان دوره محکومیت خود را طی می کند و طبق قواعد حقوقی، اداره اطلاعات که ضابط قضایی دادگاه است باید نظر مقام ضایی را اجرا کند.
چنین اعتراف صریحی مبنی بر قدرت برتر نهادهای امنیتی در سیستم قضایی جمهوری اسلامی، آنهم از سوی یک مقام عالیرتبه قضایی، بی نظیر ارزیابی شده است.همسر آقای خواستار همچنین اعلام نمود که علیرغم همه فشارها، آقای خواستار از روحیه خوبی برخوردار است.ضمنا ایشان اعلام کرد که آقای خواستار در زندان وکیل آباد مشهد، هم بند احمد قابل - پژوهشگر دینی برجسته ـ است که بالغ بر 3 ماه از بازداشت وی می گذرد.
در این دیدار و پس از توضیحات خانواده آقای خواستار، اعضای سازمان (شعبه خراسان) به بیان نظرات خود در باب وضعیت سیاسی کشور پرداختند و ضمن محکومیت رفتار قضایی با یک معلم فرهیخته و دلسوز، خواستار آزادی ایشان و دیگر زندانیان سیاسی شدند.اعضای شورای مرکزی با بیان این نکته که به گفته رئیس قوه قضاییه در ایام نوروز به همه زندانیان به جز سارقان مرخصی داده می شود، از اینکه یک معلم بازنشسته که سابقه مبارزه با رژیم شاهنشاهی را نیز در پرونده خود دارد باید این ایام را در زندان سپری کند، ابراز تاسف نمودند و تاکید کردند رفتار فعلی نظام با منتقدین خود، هیچگاه از حافظه تاریخی ملت ایران پاک نخواهد شد.
شایان ذکر است که سید هاشم خواستار، فعال صنفی و فرهنگی و عضو کانون معلمان خراسان که در 25 خرداد 88 در پارک ملت مشهد بازداشت شده بود، پس از آنکه 60 روز را در اداره اطلاعات مشهد بازداشت بود، از سوی دادگاه انقلاب مشهد به 6 سال حبس تعزیری محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدید نظر به 2 سال تقلیل یافت و ایشان از شهریور 88 در زندان وکیل آباد مشهد دوران محکومیت خود را سپری می کند و در این مدت فقط دو بار موفق شده است که با خانواده خود ملاقات حضوری داشته باشد.
سعيد ملکپور که در مهرماه سال ۸۷ به اسارت ارتش سایبری سپاه درآمد و از آن تاريخ در زندان اوين به سر میبرد با انتشار نامه ای به شرح جنایات دوران بازداشتش پرداخته است.
به گزارش کميته گزارشگران حقوق بشر، وی متولد خرداد ماه ١٣٥٤، فارغ التحصيل رشته مهندسی متالورژی از دانشگاه صنعتی شريف با سابقهی کار کارشناسی در شرکت ايران خودرو، مرکز تحقيقات رازی و يکی از بازرسان شرکت گرما فلز بوده است. وی در سال گذشته موفق به اخذ پذيرش از دانشگاه ويکتوريا کانادا جهت ادامه تحصيل در مقطع کارشناسی ارشد شد.
ملکپور در مهرماه سال ۸۷ پس از ورود به ايران بازداشت شد. وی از سال ۲۰۰۵ ميلادی در کشور کانادا به طراحی وبسايت اشتغال داشت.
اين زندانی سياسی در رابطه با پروندهی موسوم به «مضلين ۲» مربوط به جرايم اينترنتی بازداشت شد. در اواخر سال ۸۷ گزارشی توسط گروهی که خود را از اعضای سپاه پاسداران معرفی میکرد منتشر شد. متن اين اطلاعيه در خصوص متهمانی بود که عضو چندين «شبکهی فساد اينترنتی» معرفی شده بودند.
مشابه اين برخورد در اواخر سال ۸۸ با بازداشت گسترده فعالان حقوق بشر در سراسر ايران تکرار شد. اينبار گزارشهايی با عنوان «نبرد سايبری سپاه پاسداران با گروههای فعال در پروژه بیثباتسازی» و بازداشت اعضای «شبکه جنگ سايبری آمريکا» منتشر شد و رسانههای دولتی نيز در اين زمينه برنامههايی را پخش کردند.
نامهی زير، توسط سعيد ملکپور نوشته شده است. وی بيش از ۱۷ ماه است که در زندان اوين به سر میبرد و به خانواده وی اعلام شده است جلسه بعدی دادگاه او ۲۹ و ۳۰ فروردينماه برگزار خواهد شد.
نامه سعيد ملکپور
اينجانب سعيد ملکپور در تاريخ ۸۷/۷/۱۳ توسط مامورين لباس شخصی سپاه، بدون حکم بازداشت و يا نشان دادن کارت شناسايی در اطراف ميدان ونک دستگير شدم. دستگيری به صورت آدم ربايی بدون نشان دادن حکم بازداشت و کارت شناسايی صورت گرفت.
پس از آن توسط چند مامور لباس شخصی در يک خودروی سواری بدون آرم، با چشم بند و دستبند، در قسمت عقب (صندلی عقب) قرار گرفتم. يک مامور با جثه بسيار بزرگ با آرنج وزن خود را روی گردن من انداخت و به زور سر مرا پايين نگه داشته بود و مرا به نقطه نامعلومی که به آن دفتر فنی میگفتند، منتقل کردند.
در آنجا چندين مامور در حالی که چشم بند و دستبند داشتم مرا مورد ضرب و شتم و فحاشی شديد قرار دادند و به زور مجبورم کردند يک برگه قرار بازداشت و چند برگه که روی آن را پوشانيده بودند را امضا نمايم. با توجه به نحوه انتقال من به دفتر فنی و ضرب و شتم وارده، گردن من تا چندين روز درد میکرد و در اثر ضربات مشت و لگد و سيلی، تمام صورتم ورم کرده بود. پس از آن همان شب به بازداشتگاه دو - الف اوين منتقل شدم و در يک سلول انفرادی به ابعاد ۱.۷ در ۲ متری قرار گرفتم. خروج از سلول تنها به قصد ۲ بار هواخوری و چند بار در زمانهای مشخص شده، آن هم با چشم بند امکانپذير بود و تنها در سلول اجازه داشتم چشم بند از چشم بردارم.
به مدت ۳۲۰ روز تا تاريخ ۸۸/۵/۲۸ در سلول انفرادی بدون دسترسی به کتاب و روزنامه و هر گونه ارتباط با خارج از سلول به سر بردم. در سلول تنها يک مهر و يک جلد قرآن، يک بطری آب و ۳ عدد پتو به من داده شد. پس از آن به مدت ۱۲۴ روز تا تاريخ ۸۸/۹/۳۰ در بند عمومی دو - الف زندان اوين به سر بردم. در دوران انفرادی و عمومی هيچگاه ملاقات هفتگی نداشتم و در طول ۴۴۴ روز بازداشت در بازداشتگاه دو - الف در تمامی ملاقاتهايی که حداکثر به اندازه انگشتهای يک دست بود، صحبتها توسط يک مامور سپاه شنود میشد و ملاقاتها با حضور مامور همراه بود.
تلفن هفتگی نيز در دوران انفرادی به من داده نشد و تمامی تلفنها توسط کارکنان يا بازجوها شنود مستقيم میشد و هر گاه راجع به مسائل پرونده با خانوادهام صحبتی میکردم تلفن را قطع میکردند. در طول ۴۴۴ روز بازداشت در بازداشتگاه دو - الف بنا به دلايلی که ذيل عنوان میکنم هيچگاه امنيت جانی نداشتم و دائما احساس خطر جانی کرده و مورد تهديد بودم.
در تاريخ ۸۸/۹/۳۰ بار ديگر به سلول انفرادی اين بار به بازداشتگاه ۲۴۰ اوين منتقل شدم و تا تاريخ ۸۸/۱۱/۱۹ يعنی ۴۸ روز ديگر در انفرادی بدون حق تماس و به تنهايی به سر بردم. از آن تاريخ تا کنون در بند عمومی زندان اوين، ابتدا در بند قرنطينه اندرزگاه ۷ و سپس در اندرزگاه ۳۵۰ به سر بردهام. تا کنون بيش از ۱۲ماه از ۱۷ ماه دوران بازداشت موقت من در سلولهای انفرادی سپری شده و تا کنون هيچگاه اجازه ملاقات با وکيل به من داده نشده است.
در طول بازداشت موقت، مخصوصا ماههای ابتدايی توسط گروه پدافند سايبری سپاه تحت انواع شکنجههای روحی روانی و جسمی قرار گرفتهام که برخی از اين شکنجهها در حضور بازپرس پرونده، آقای موسوی صورت گرفته است.
بخش زيادی از اقارير من، در اثر فشار، شکنجه روحی، روانی و جسمی ، تهديد خود و خانواده ام و وعده آزادی سريع در صورت اقرار به مطالب خلاف واقع، مطابق خواسته و ديکته بازجوها انجام گرفته است.
توضيح اين که اقرارها در حضور بازپرس نيز با حضور بازجوها و تهديد به وخيمتر شدن شدت شکنجهها، جهت جلوگيری از اعلام اقرار تحت فشار به بازپرس صورت میگرفت. گاهی هم تهديد میکردند که همسرم را دستگير میکنند و در حضور من شکنجه میکنند. در چند ماه اول دستگيری بارها در ساعات مختلف شب و روز تحت بازجويی قرار میگرفتم که غالبا با کتک و ضرب و شتم شديد همراه میشد. شکنجهها گاهی در دفتر فنی که خارج از زندان است و گاهی در اتاق بازجويی بازداشتگاه دو - الف انجام میشد.
اکثر اوقات شکنجهها به صورت گروهی انجام میگرفت و در حالی که چشم بند و دست بند داشتم چند نفر با کابل، چماق، مشت و لگد و گاهی شلاق ضرباتی به سر و گردن و ساير اعضای بدنم میزدند. اين کارها به منظور وادار ساختن من به نوشتن آنچه توسط بازجويان ديکته میشد و اجبار به بازی کردن نقش در مقابل دوربين طبق سناريو دلخواه و نوشته شده توسط آنان میبود. گاهی شکنجهها توام با شوک الکتريکی بود که بسيار دردناک بوده و تا چند لحظه پس از آن امکان حرکت نداشتم. يک بار در اواخر مهرماه ۱۳۸۷ هم مرا در حالی که چشم بند به چشم داشتم برهنه کرده و تهديد به استعمال بطری آب کردند.
در همان روزها و در يکی از بازجويیها شدت ضربات مشت و لگد و کابل که به سر و صورتم زده میشد به قدری زياد بود که تمامی صورتم ورم کرده و چندين بار زير کتک بیهوش شدم که هر بار با پاشيدن آب به صورتم مرا به هوش میآوردند.
آن شب مرا به سلولم برگرداندند. اواخر شب در زمان خاموشی احساس کردم که گوش من دچار خونريزی شده است. در سلول را کوبيدم کسی به سراغم نيامد. فردای آن روز مرا در حاليکه نيمه چپ بدنم بیحس بود و قادر به حرکت نبودم به درمانگاه اوين منتقل کردند. در درمانگاه اوين، دکتر پس از ديدن وضعيت من بر ضرورت انتقال من به بيمارستان تاکيد کرد ولی مرا به سلولم برگرداندند و تا ساعت ۹ شب به حال خود رها شدم. ساعت ۹ شب به همراه ۳ نگهبان با دستبند و چشم بند به بيمارستان بقيه الله انتقال يافتم.
در راه آن ۳ نفر به من گفتند که حق ندارم در بيمارستان نام خود را به زبان بياورم و دستور دادند که خود را محمد سعيدی معرفی کنم و تهديد کردند در صورت سرپيچی از دستور به بازداشتگاه برگردانده شده و شکنجه سختی انتظارم را میکشد.
يکی از نگهبانان قبل از من به ديدن پزشک کشيک بخش اورژانس رفت و با او صحبت کرد و پس از چند دقيقه به دنبال او به اتاق پزشک وارد شدم. پزشک کشيک بدون هيچگونه معاينه، آزمايش و عکس راديوگرافی تنها عنوان کرد که ناراحتی من، ناراحتی اعصاب است و اين را در برگه گزارش پزشکی وارد کرد و چند قرص اعصاب تجويز کرد.
حتی وقتی من خواهش کردم حداقل گوشم را شست و شو کند دکتر گفت لازم نيست و من با همان حال و گوشی که لخته خون در آن خشک شده بود به بازداشتگاه برگردانده شدم.
به مدت ۲۰ روز نيمه چپ بدنم بیحس بود و کنترل کمی روی ماهيچههای دست و پای چپم داشتم. بنابراين به سختی راه میرفتم. علاوه بر اين شکنجهها يک بار هم در تاريخ ۵ بهمن ۱۳۸۷ در دفتر فنی پس از ضرب و شتم جديد يکی از بازجوها با انبردست تهديد به کشيدن دندانم کرد که منجر به شکستن يکی از دندانهايم و در رفتن فکم در اثر لگد به صورتم شد. البته شکنجههای جسمی و بدنی، در مقابل شکنجههای روحی و روانی ناچيز بود.
زندانهای طويل المدت انفرادی (بيش از يک سال) بدون حق تماس تلفنی و امکان ملاقات عزيزانم، تهديدات مکرر به دستگيری و شکنجه همسر و خانوادهام در صورت عدم همکاری، تهديد به قتل و دادن اخبار دروغ از جمله دستگير کردن همسرم و اين قبيل تهديدها باعث آشفتگی روحی و بحرانی شدن سلامت روان من شده بود. در انفرادی به هيچ کتاب يا رسانهای دسترسی نداشتم و برای روزها با هيچ کس هم صحبت نبودم.
سخت گيریها و فشارهای روحی و روانی به من و خانوادهام تا حدی پيش رفت که پس از رحلت پدرم در تاريخ ۲۶ اسفند ۱۳۸۷ و با وجود مطلع شدن مسئولين بازداشتگاه و دادسرای جرايم رايانهای از فوت ايشان، مرا که هيچ تماس تلفنی با خانوادهام نداشتم، از اين واقعه بیخبر نگه داشتند تا اين که تقريبا ۴۰ روز پس از فوت پدرم، وقتی پس از چند ماه اجازه يک تماس ۵ دقيقهای تلفنی با حضور و شنود مستقيم بازجوها به من داده شد، از فوت پدرم مطلع شدم.
وقتی يکی از بازجوها به نام مسعود گريه و زاری مرا شاهد شد وقيحانه قهقهه سر داده و شروع به تمسخر من کرد و با وجود خواهش فراوان من اجازه شرکت در مراسم چهلم پدرم نيز به من داده نشد. علاوه بر شکنجههای روحی و روانی، گروه بازجويی اطلاعات سپاه به طور غيرقانونی و غيرشرعی مبلغی از حساب کارت اعتباری من خرج کرده است که ادله قابل ارایه است.
"با وجود تامین وثیقه برای عمادالدین باقی از هفته پایانی سال ۸۸، وی هنوز در سلول بسته بند ۲۴۰ زندان اوین در بازداشت موقت به سر می برد"
فاطمه کمالی همسرعمادالدین باقی در دیدار نوروزی گروهی از فعالان اصلاح طلب با خانواده باقی با بیان این خبر ، افزود:"دو هفته قبل از پایان سال، مقامات قضایی در پاسخ پیگیری ما راجع به وضعیت آقای باقی به ما اعلام کردند خبرهای خوشی از وضعیت ایشان در پایان سال خواهند داشت و در هفته آخر سال از دادسرای مستقر از زندان اوین تماس گرفته و مبلغ وثیقه برای تامین اعلام شد که بلافاصله تامین گردید . حتی از سوی دادسرا ی مستقر در زند ان اوین و زندان اعلام شد روز سه شنبه آخر سال آقای باقی آزاد می شود اما با وجود ساعت ها ایستادن خانواده و دوستان جلوی درب اوین باقی آزاد نشد."
همسر باقی از اینکه چه کسی یا چه نهادی با آزادی باقی علی رغم تودیع وثیقه مخالفت کرده است اظهار بی اطلاعی کرد و گفت:" متاسفانه با وجود اینکه ما را به آزادی باقی امیدوار کرده بودند و ما روزهای پایانی سال منتظر آزادی او بودیم، او تنها دو ساعت مانده به تحویل سال از زندان تماس تلفنی ۲-۳ دقیقه ای گرفت و ما پس از مدت ها تنها در این حد صدای او را شنیدیم که تبریک سال نو بگوید و برای همه آرزوی سالی خوش نماید. او در این تماس یادآور شد که ده روز پیش به او قرار وثیقه ابلاغ شده و کارشناس او هم روز دوشنبه هفته گذشته خداحافظی کرده و از وثیقه صادر شده به او خبر داده است."
به گفته همسر باقی وی هنوز در سلول بسته ۲-۳ نفره بدون هیچ امکاناتی به سر می بردوحتی از دسترسی به کتاب هم محروم است.
فاطمه کمالی نسبت به اینکه در مدت سه ماه بازداشت باقی فرزندانش تنها یک بار اجازه ملاقات با پدرشان را داشتند ابراز تاسف کرد و گفت:"باقی تماس تلفنی منظمی هم ندارد و بعضا دو بار در ماه به مدت کوتاهی تماس گرفته است.باقی از این مدت حدود ۵۰ روز را در سلول انفرادی در خلاء مطلق بوده و پس از آن در سلول های بسته ۲-۳ نفره به سر برده است." اتهام باقی گفت و گو با آیت الله منتظری بوده که پس از فوت آن فقیه توسط شبکه خبری بی بی سی پخش شد.
همسر باقی در این باره گفت:" این گفت و گو دو سال پیش و قبل از راه اندازی شبکه بی بی سی ضبط شده بود." وی اظهار امیدواری کرد که با وجود اظهارات معاونین دادستان مبنی بر خبر خوش و آزادی باقی پیش از شروع سال جدید، این امر لااقل در روزهای ابتدایی شروع به کار در سال ۸۹ محقق شود و شاهد آزادی باقی و همه زندانیان سیاسی باشیم.
دراین دیدار با خانواده باقی جمعی از اعضای گروههای اصلاح طلب مانند جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب حضور داشتند.

منبع: سایت کلمه

سال ۸۸ با همه چالشهایش تمام شد و سال ۸۹ با چالشهای قابل پیشبینیاش از راه رسید. حساسیت شرایط کشور و قرار گرفتن کشتی نظام در مسیرهای طوفانی، باعث شد سال ۸۸ حتی پیش از آغاز تحت تاثیر مسئلهی انتخابات و تکاپوهای گروههای سیاسی باشد. کنار کشیدن نابهنگام مرد ناتمام عرصه ی سیاست جمهوری اسلامی - سیدمحمد خاتمی- از رقابتهای انتخاباتی و جایگزینی مرد تمام شدهی این عرصه - میرحسین موسوی-، اولین تکان سال گذشته بود که تا آغاز رسمی رقابتهای انتخاباتی کاندیداها، همچنان در میان کسانی که طالب بودند کشتیبان را سیاستی دیگر بیاید، چالشی بود.
در همین حین دولت در حال اجرای برنامههایی از قبیل ایجاد و گسترش شبکه حامیان و تزریق پول و کالا در جامعه بود تا بتواند پیروزی در انتخابات را با رأی مردم کسب کند.
آغاز رسمی رقابتهای انتخاباتی به معنی ایجاد چتر امنیتی برای بیان صریحتر و مستقیمتر انتقادهای مخالفان به دولت بود.
چنان که در تاریخ جمهوری اسلامی چنین مواجههای بین نیروهای حاکمیت بیسابقه بود.
این روند که ترجیعبندش ناکارآمدی دولت بود، آشکارا موضع دولت را در میان مردم تضعیف میکرد تا اینکه پروژهی مناظرههای انتخاباتی کلید خورد تا مگر جنگ مغلوبه شود. اما پس از چند روز از آغاز مناظرهها، جریان باز به روال قبلی برگشت.
رأیگیری با نگرانیها و هشدارهای مخالفان و منتقدان آغاز شد و تخلفات چندی در آن مشاهده شد. اما با این وجود مردم به انتظار اعلام نتایج رأیگیری نشستند.
ساعتی پس از پایان رأیگیری منابع خبری نزدیک به دولت از پیروزی قاطع نامزد مورد حمایت خود خبردادند ودر حالی که هنوز شمارش آرا شروع نشده بود، حمله نیروهای حکومت به مردمی که در ستادهای انتخاباتی تجمع کرده بودند آغاز شد.
اعلام نتایج با اعتراضهای روزافزون مردم همراه شد. حضور میلیونی مردم در ۲۵ خرداد در راهپیمایی مسالمتآمیز در اعتراض به نتایج انتخابات، هم وزن مخالفان را آشکار کرد و هم مشی مسالمتجویانه آنان را.
حکومت که در روزهای نخست بعد از انتخابات در مواجهه با مخالفان نوعی عدم یکدستی و سردرگمی از خود نشان داده بود بعد از برگزاری نماز جمعه تاریخی توسط رهبر جمهوری اسلامی چاره را در برخورد قاطع و خشونتآمیز با معترضان و مخالفان دید. این چارهاندیشی به پیچیدهتر شدن و عمیقتر شدن مسئله انجامید. چنانکه از آن پس بیشتر شعارها متوجه اصل نظام و شخص رهبر شد.
تقابلهای خیابانی مردم معترض با نیروهای حکومت تا پایان سال ۸۸ بهویژه در مناسبتهای تقویمی (روز قدس، ۱۳ آبان، ۱۶ آذر، دههی محرم و ۲۲ بهمن و چهارشنبه سوری) دنبال شد که حاصل آن صدها کشته و زخمی و دستگیر شده و زندانی و... بوده است.
در این بین حکومت جمهوری اسلامی از هیچگونه برخورد و سرکوبی برای مقابله با مردم رویگردانی نکرد؛ قتل، تجاوز، شکنجه، دستآویز قرار دادن مقدسات و ... که بارها و بارها در این ماهها از طرف نیروهای حکومت تکرار شدهاند، نشانگر آن است که جمهوری اسلامی به هیچ اصل اخلاقی و دینی برای حفظ قدرت و حکومت پایبند نیست.
هر چند حوادث روز عاشورا بیان کننده ناتوانی نظام در برخورد با مردم بود اما کنترل حضور مخالفان در روز ۲۲ بهمن گویای این بود که حضور خیابانی همیشه راهگشا نیست و چهارشنبهسوری سبز ثابت کرد که جریان مطالبه حقوق در میان مردم زوال ناپذیر است.
در راستای پیگیری اهداف جنبش سبز، گروه "جنبش سبز زاهدان" پس از ماهها فعالیت در شهر زاهدان، طی این اعلامیه ضمن عنوان کردن مواضع خود اعلام موجودیت میکند.
۱- جنبش سبز ملت ایران یک جنبش حقوق شهروندی (حق آزادی بیان، حق آزادی داشتن و ابراز عقیده، برابری همه در برابر قانون، برابر جنسیتی، حق آزادی در انتخاب، مشارکت مردم در اداره کشور و ...) است و وابسته به مرام و عقیده خاصی نیست و نمیتوان آن را در چهارچوب یک ایدئولوژی خاص محصور کرد و تعیین چهارچوبهای دینی و یا غیردینی برای آن، محلی از اعراب ندارد.
در این جنبش همه مردم با هر عقیده و مرامی و از هر جنسیتی برای کسب حقوق و آزادیهای یک جامعه مدنی تلاش میکنند.
۲- نفی خشونت در این جنبش نه تنها به عنوان یک تاکتیک برای مبارزه بلکه فراتر از آن به عنوان یک مرام و باور در فعالیت اجتماعی و سیاسی دنبال میشود.
باید دانست که با اعمال خشونت کینهها عمیقتر و نظم و امنیت شکنندهتر میشود.
۳- با توجه به ریزشهای روزافزون نیروهای بدنه حکومت، آغوش جنبش سبز برای پذیرش آنها و همه کسانی که به جنبش سبز بپیوندند باز است.
از طرفی هر زمان در جامعه افرادی هستند که نسبت به مسائل روز موضع انفعالی اتخاذ میکنند. باید با تحریک حس مسئولیت اجتماعیشان، آنها را به میدان کشاند. نباید از یاد برد که جنبش همواره احتیاج به گستردهتر شدن و عمیقتر شدن در جامعه دارد.
۴- با توجه به اینکه بسیاری از شهروندان به رسانهها دسترسی ندارند و مهمترین منبع دریافت اطلاعات و اخبار آنها رسانههای حکومتی هستند، باید تلاش کرد تا با ایجاد شبکههای ارتباط اجتماعی، آگاهیبخشی را درمیان این قشر افزایش داد و آنها را نسبت به اتفاقات و جنایات حکومت آگاهتر کرد.
در پایان ضمن تبریک فرارسیدن سال جدید به همه مردم ایران بهویژه مردم زاهدان، سالی همراه با صبر و استقامت تا رسیدن به اهداف جنبش سبز را برای مردم ایران آرزومندیم.
جنبش سبز زاهدان
علی انجم روز، روزنامه نگار گیلانی، پنج شنبه هفته گذشته با قرار وثیقه از زندان آزاد شد. اما هنوز از دلایل بازداشت و اتهامات وی خبری منتشر نشده است.
انجم روز، که بامداد روز 8 اسفند و با یورش ماموران امنیتی به منزل اش بازداشت شده بود، در حالی از زندان آزاد شد که هنوز وسایل شخصی خود را از ماموران دریافت نکرده است. ماموران امنیتی، در بازرسی منزل انجم روز، برخی از وسایل و لوازم شخصی وی را ضبط و به همراه خود برده بودند.
این عضو شورای مرکزی شعبه گیلان سازمان دانش آموختگان (ادوار تحکیم وحدت)، پیش از این نیز در سال 85 با شکایت استانداری گیلان مواجه شده و به دلیل نشر اکاذیب به جریمه نقدی محکوم شده بود.
سردبیر سابق هفته نامه "گیلان بهتر" - تنها نشریه منتقد استان گیلان - سابقه همکاری با نشریاتی چون "حیات نو"، "بیان"، "جهان اسلام" و ... را نیز در کارنامه خود دارد.
انجم روز در انتخابات دهم ریاست جمهوری، مسوول ستاد شهروند آزاد گیلان (حامیان مطالبه محور مهدی کروبی) بود که چندین بار نیز مورد تهدید و ضرب و شتم نیروهای لباس شخصی قرار گرفت.
کلهر: در فضای رسانهای دولت خاتمی کسی جرأت انتقاد نداشت -
کلهر که با پایگاه اینترنتی خبرآنلاین گفتگو می کرد، با انتقاد از فضای رسانه ای موجود و اینکه "حتی رسانه های منتسب به دولت نیز، از دولت حمایت نمی کنند"، روزنامه ایران و شبکه دوم سیما را متعلق به دولت دانست و بدون اشاره به خبرگزاری رسمی دولت (ایرنا) و رسانه های مرتزق و حامی دولت، از اینکه صدا و سیما بی طرف نبوده و "علیه دولت احمدی نژاد" نیز فعال بوده، سخن گفت و منتقدانه صفحات روزنامه ایران را نیز متفاوت با تفکر دولت خواند.
در فضای رسانهای دولت آقای خاتمی کسی جرأت انتقاد نداشت
مشاور رسانه ای رییس دولت همچنین با فضاسازی و بدون اشاره به فضای رسانه ای پنج سال اخیر ادعا کرد "در فضای رسانهای دولت آقای خاتمی کسی جرأت انتقاد نداشت و این طور به نظر میرسید که همه چیز خوب است و این فضا بیشترین ضربه را به خود خاتمی زد." وی بدون ارائۀ هرگونه مصداقی، دلیل ادعای خود را چنین بیان کرد "چون هنگامی که خاتمی رفت، متوجه شد بسیاری از گزارشاتی که داده میشد دروغ بود. من در سفرهای استانی بسیاری از این موارد را به چشم خود دیدم."
این در حالی می باشد که در زمان دولت محمد خاتمی، بیشترین حملات و انتقادات و هجمه های رسانه ای، دولت و اصلاحات را مورد هدف قرار داده بود و بسیاری از اخبار مربوط به دولت، مجلس و جنبش اصلاحات مورد پوشش رسانه ملی نیز قرار نمی گرفت.
فقط همان مناظره
مشاور احمدی نژاد در ادامۀ گفتگوی خود، بدون اشاره به عملکرد رئیس دولت در جریان مناظره های انتخاباتی، وی را "یکی از رسانهایترین چهرههای جهان" معرفی کرد و در مقابل این پرسش که آیا اهالی رسانه هم همین نظر را دارند؟ گفت: برای من مهم نیست که آنها این نظر را داشته باشند. وی بلافاصله خاطرنشان کرد در جریان مناظره های انتخاباتی، "تنها مناظره محسن رضایی و احمدی نژاد مناظره بود...ممکن است یک نفر نتواند آن را کنترل کند. هنگامی کسی به شما دشنام داد و مدام گفت دروغ میگویید، ممکن است شما نتوانید این فضا را تحمل و مدیریت کنید."
مامور سیا بودند
کلهر سپس راهپیمایی عظیم روز دوشنبه ۲۵ خرداد سال گذشته را مورد اشاره قرار داد و با بیان اینکه تمام شرکت کنندگان در راهپیمایی انقلاب تا آزادی موج سبزی نبودند، گفت: "بنده در بلوار کشاورز حضور داشتم که سطل های زباله را آتش می زدند. میخواستم مطمئن شوم که اینها سبز نیستند و مطمئن نیز شدم که این ها یکسری سلطنتطلب و ماموران سیا اند که قصد سوءاستفاده از این شرایط را دارند و فکر میکنم که اعتقاد بسیاری از رجال سیاسی هم همین است."
وی در این رابطه از عملکرد صدا و سیما بعد از انتخابات انتقاد کرد و با بیانی دوسویه گفت "من نیز معتقد نیستم صدا و سیما بیطرفی را رعایت کرده است و معتقدم صدا و سیما علیه دولت عمل کرد. هنوز نمیدانم دلیل اینکه صدا و سیما بلافاصله بعد از انتخابات با کاندیداهای دیگر مصاحبه نگرفت، چه بود؟ اینها سؤالهای من است. هنوز دلیل این کار صدا و سیما را نمیدانم که چرا از آن راهپیمایی (۲۵ خرداد) که بالاخره راهپیمایی بزرگی بود، از میدان انقلاب تا آزادی فیلمبرداری نکرد.
مشاور رسانه ای رییس دولت در مورد حوادث بعد از انتخابات نیز خاطرنشان کرد: "اگر همه تواضع داشته باشند و میزان اشتباهی که مرتکب شدند را بپذیرند قطعاً مردم آنان را خواهند بخشید. اما شرط دارد. شرطش هم این است که خودشان به این برسند که اشتباه کردند." کلهر در پاسخ به این سوال که "حتی آقای رئیسجمهور باشد؟"، گفت: "هرکس که باشد."
این مشاور جنجالی رئیس دولت، چندی پیش نیز دوم خرداد و پیروزی جریان اصلاح طلبان در انتخابات سال ۷۶ را، "اولین انقلاب مخملین در خاورمیانه" خوانده بود.
امروز: بنا به گزارش برخی رسانه های خبری، حسن لاهوتی، فرزند فائزه هاشمی و نوۀ رئیس مجلس خبرگان که روز اول فروردین ماه در فرودگاه تهران بازداشت شده بود، موقتا و با توذیع وثیقه آزاد شده است.
سامانه های خبری ضمن اعلام خبر فوق و بیان این مطلب که این دانشجوی ۲۳ ساله در خصوص "اهانت به سران حکومت در مکالمات تلفنی" و "شرکت در تظاهرات ۲۵ خرداد ماه در تهران" مورد بازجوئی قرار گرفته، خاطرنشان کردند "وی با تودیع وثیقه ای معادل ۷۳ میلیون تومان، موقتا از زندان آزاد شده است."
هنوز از جزئیات دقیق این آزادی و مسائل حاشیه ایِ آن خبری منتشر نشده است.
بامداد امروز خبرنگار جرس به نقل از منابع مطلع، یکی از دلایل بازداشت حسن لاهوتی را، "انتقادات وی از رهبر جمهوری اسلامی در مکالمات تلفنی با دوستانش" ذکر کرده بود.
لاهوتی چند روز بعد از اعلام نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته و در آغاز اعتراضات، به انگلستان ، محل تحصیل خود باز گشته بود و تا روز دستگیری در آنجا حضور داشت.
مردم باید در حفظ جمهوری اسلامی کوشا باشند -
متن کامل این مصاحبه که در سایت آیت الله هاشمی رفسنجانی منتشر شده از نظر می گذرد:
جهت حضور مستمر و همواره موثر" آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی " از ابتدای " نهضت" تا امروز " نظام"،روایات ایشان از هر برشی از تاریخ پر افتخار ۵۰ ساله نهضت و نظام را به طور قطع و یقین ، حاوی نکات تاریخی بسیار مهم ،مستند و موثق نموده ،که از همین رو نیز همواره مورد توجه ، مداقه و استنادجدی افکار عمومی قرار می گیرد.
چنین روایتی وقتی که بر محور تبیین و تحلیل " جمهوری اسلامی" به عنوان قله رفیع اندیشه فقهی و سیاسی " امام و مرادش" قرار گرفت، آنگاه "جان" هاشمی رفسنجانی به جای زبان رشته کلام را به دست می گیرد، و حتی کسالت و " تن تب دار" نیز نتوانست موجبات تعویق مصاحبه " ایشان " را با گاهنامه الکترونیک " امام ، جمهوری اسلامی ، اسلام و مردم "فراهم کند که ماحصل آن در پی می آید:
بسم الله الرحمن الرحیم
از اینکه با وجود کسالت ، فرصتی را برای مصاحبه با دومین گاهنامه الکترونیکی پایگاه اطلاع رسانی با عنوان / امام ، جمهوری اسلامی ، اسلام و مردم / که به مناسبت گرامیداشت سی و یکمین سالروز عید بزرگ استقرار نظام مقدس جمهوری اسلامی (۱۲ فروردین ماه ۱۳۵۸) تدارک دیده شده را ، قرار دادید ، متشکریم و سوالات خود را به خلاصه ترین شکل ممکن در دو بخش : مرور وقایع سال ۵۸ و تحلیل میدان سیاسی کشور در سالجاری را ارائه می کنم:
مستحضر هستید اگر ما ۲۲ بهمن ۵۷ را "عید پیروزی نهضت اسلامی" بنامیم و تجلیلش کنیم ،در واقع ۱۲ فروردین ۵۸ را باید به عنوان "عید استقرار نظام"ارج بنهیم،در همین راستا سوالات ابتدایی مصاحبه با محوریت آن ایام زینت می بخشیم.
فاصله تاریخی بسیار کوتاهی بین ۲۲ بهمن ۵۷ و ۱۲ فروردین ۵۸ وجود دارد که این فاصله با توجه به اعتمادی که مردم به حضرت امام داشتید نوعی عدم طلب رفراندوم مجدد را تداعی میکند. حضرت عالی به عنوان یکی از معدود چهرههایی که همزمان درسال ۵۸ و امروز در سال ۸۸ نقشآفرینی موثری در عرصه نظام دارید، چه تحلیلی از رجوع حضرت امام در آن فاصله کوتاه و در آن ایام بخصوص به رفراندوم در رابطه با همه پرسی ۱۲ فروردین ۵۸ ارائه میفرمایید؟
بسماللهالرحمنالرحیم. الحمداللهوالسلامعلیرسولالله و آله
بله، آنطور که شما گفتید مردم خودشان انقلاب کردهبودند؛ رهبری امام را با دل و جان پذیرفتهبودند، مشکلی هم نداشتند که با شورای انقلاب مدتها کار بکنند، ولی امام یک "نظر خاصی" داشتند و معتقد بودند که ما هرچه زودتر کار کشور را به دست خود مردم بدهیم،" بهتر" است. مردم "خودشان" تصمیم بگیرند،" خودشان "فکر کنند، "خودشان" اجرا کنند و با نظام همراهی کنندو برایشان روشن باشد که کار، کار خودشان است، یعنی همانکه روح اسلام است و همانکه امروز دنیا مدعی است حکومت «مردم بر مردم» است. این سوالی که شما میکنید، همان ماههای بعد از پیروزی معمولاً خارجیهایی که پیش ما میآمدند مطرح میکردند. میگفتند انقلابها معمولاً سالها میگذرد تا نظامشان را و قانون اساسیشان را بنویسند و تصویب کنند. چرا شما اینقدر عجله کردید، باید تجربه بدست میآوردید و نظامهای دنیا را بیشتر مطالعه میکردید. ما هم جوابمان همین بود که این خواست امام بود. امام در اولین صحبتی که در موقع نصب مهندس بارزرگان به نخستوزیری موقت کردند ،همین ماموریت را به ایشان دادند که ایشان این دوره موقت را اداره کنند، مجلس تشکیل دهند و قانون اساسی را به تصویب برسانند. درست همینها را میخواستند در زمان معین و کوتاه انجام دهند. بله، اگر صبر میکردیم شاید پختهتر از این میتوانستیم قانون اساسی را بنویسیم که احتیاج به بازنگری بعد از ۱۰ سال نباشد. ولی فواید اینکه زود خود مردم را متصدی کار خودشان بکنیم بیشتر بود. اعتماد به مردم را خوب نشان داد. تجربه ما در این رابطه موفق بود. بعداً هم فرصت شد که قانون اساسی را تا آنجا که مایل بودیم اصلاح بکنیم.
شبهه بزرگی بر حقیقت شاهکار فلسفه سیاسی حضرت امام به نام «جمهوری اسلامی» از سوی برخی در جایگاههای متفاوت در ادوار مختلف ایراد شده، و آن مبتنی بر ایننکته قرار گرفته که حضرت امام رحمهالله بر روشی "غیر" از جمهوری اسلامی برای اداره کشور معتقد بودند. اما بنا به مصالحی در آن ایام به جمهوری اسلامی "رضایت" دادند. حضرت عالی به عنوان یکی از منادیان قدیمی اندیشه سیاسی حضرت امام چه پاسخی بر این شبهه دارید؟
من نمیدانم کسانی که میگویند ایشان روش دیگری در نظر داشتند به چه استدلال میکنند و آن چه بوده؟ ما که چنین چیز مشخصی ندیدیم. ما قبل از پیروزی انقلاب هروقت بحث از شکل حکومت میشد، میگفتیم اصل حکومت مهم است، شکل آن را مردم باید انتخاب کنند. ما در این مورد چیزی از امام نشنیدهبودیم جز بحثهای ولایت فقیه ایشان. ایشان از سال ۴۸ در نجف بحث ولایت فقیه را شروع کردند. مدتی طول کشید، بعد هم چاپ و منتشر شد. خب، معلوم شد که ایشان در همین نظام جمهوری "ولایت فقیه" را پذیرفتهاند و این همانچیزی بود که بعداً بعد اسلامی قضیه بود. اینکه شما میگویید قبلاً نظریه دیگری بوده و عوض شده، من خبر ندارم.
حضرت عالی به طور معمول همواره تاکید میکنید بر اینکه جمهوریاسلامی از سوی دو دشمن بخصوص -دو اندیشه- تهدید میشود. یک اندیشه که ریشه در سکولاریسم دارد و یک اندیشه که ریشه در تحجر دارد. هرکدام از اینها به صورت دو خط موازی یک هدف مشترک را تعقیب میکنند. تحلیل حضرتعالی از این منظربه جهت به کار گیری عنوان "جمهوریاسلامی" برای غلبه همزمان براین دو اندیشه از سوی حضرت امام چگونهاست؟
آن موقعها همین بحثها بود. یعنی همان موقع وقتی میخواستیم نظاممان را شکل بدهیم و رفراندوم کنیم. در سوالی که باید از مردم بکنیم. در شورای انقلاب بحث میشد. جمعی میگفتند که فقط جمهوری، بعضی میگفتند جمهوری دموکراتیک، بعضی میگفتند جمهوری اسلامی. چون این در شعارهای مردم آمده بود و کسانی که در صحنهها حاضر بودند و شعار میدادنداستقلال آزادی جمهوریاسلامی ونهایتاً میخواستیم به رای مردم بگذاریم..کسی هم تا آن موقع مخالفت نمیکرد. اسمهای دیگری هم بود. وقتی که بحثهایمان را خدمت حضرت امام بردیم ایشان گفتند که ما جمهوری اسلامی را به رای میگذاریم. همین کار را هم کردند. یعنی با نظر ایشان بود. در آن موقع ایشان هنوز آنطور نبودند که در اینگونه مسائل نخواهند دخالت کنند، نظرشان را میدادند کسی هم با نظر ایشان مخالفت نمیکرد. اکثریت شورا هم همین را میخواستند. منظور ما هم همین بود. یعنی هم باید در چارچوب اسلام باشد، هم جمهوری باشد، یعنی باید رای مردم باشد. چون فرض ما براین بود که ملت ما مسلمان است، انقلابمان اسلامی است و شروع نهضت هم برپایه اسلام بود، خواست مردم هم همین بود. ما میخواستیم هم مردم را داشتهباشیم و هم اسلام را. مردم هم همین را میخواستند و رای بالایی هم دادند.
به نظر حضرت عالی آیا در این سالها تجلیل شایستهای که در شان روز جمهوریاسلامی باشد در رسانهها انجام میشود ویا نوعی غفلت در این رابطه صورت گرفتهاست؟
همین طور که میبینید من سرماخوردگی دارم و کسانی که صدای مرا میشنوند حتما آن را احساس می کنند ولی حضورم به جهت " اهمیت " موضوع است که البته باید در همین قسمت از بینندگان به همین سبب عذرخواهی کنیم.
در مورد سوال شما، خب، وضع خیلی روشن است، نه، از اول هم اینگونه بنا گذاشته نشده بود. یعنی از سالهای اول هم مراسم ۱۲ فروردین خیلی محدود، ولی ۲۲ بهمن خیلی وسیع برگزار میشد. شاید هم منطقی باشد. اینکه در فاصله کوتاهی ۲ جشن به آن بزرگی گرفتهشود، مردم خسته میشوند. ما معمولاً همان مراسم ۲۲ بهمن را بزرگ و مردمی میخواهیم. میخواهیم مردم باشند. حالا اگر آنها در روز جمهوری هم بخواهند این کار را بکنند، کسی منعشان نمیکند. ولی به نظر میرسد که همین مقدار جاذبه دارد.
آیا خاصمان دیروزحضرت امام(ره) و بالاخص لفظ جمهوری اسلامی را همچنان فعال میبینید؟ و چه توصیهای برای مردم و نسل جوان در تقابل با ترفندهای پیچیده آنها دارید؟
بله میبینم. در آن زمان هم اینها بود. یعنی عدهای جمهوری بدون اسلام میخواستند که آنها هم خودشان سکولار نبودند ولی میگفتند همین کلمه کافی است. عدهای هم بودند که خیلی صریح میگفتند، تحجر همان موقع هم بود. بعضیها موافق جمهوریت هم نبودند، منتها صدای آنها خیلی رسا نبود، چون آنها در انقلاب شرکت نداشتند. اما آن طرفیها زیاد بودند. الان در داخل ایران صدای متحجرین مقداری از آنها بلندتر شدهاست. گرچه در فضای جهانی شاید آن صداها بلندتر باشد. ولی بله، با یک مقدار تفاوت همین جورها بود. راه ما همان جمهوری اسلامی است. در چارچوب اسلام و با نظر مردم.
سال ۱۳۸۸ را با برخی از اتفاقات و حوادث ناگوار پشت سر گذاشتیم و در این زمان با حضرت عالی از سال ۱۳۵۸ سخن گفتیم. تلاشهای بسیاری بر شبیه سازی تاریخی این ۲ سال در حال حاضر صورت گرفته است. تحلیل حضرت عالی راجع به صحت و سقم این تلاشها چیست؟ آیا به راستی فضای سیاسی سال ۸۸ جمهوری اسلامی منطبق با فضای سال ۵۸ است؟
فکر نمیکنم این تشبیه درست باشد. آنهایی که الان به عنوان معترض یا منتقد در خیابانها آمدند و صحبت کردند اکثریت قاطعشان وفادار به نظام هستند. یعنی جمهوری اسلامی و قانون اساسی را با همه موازین آن قبول دارند. بله، گروههایی هم در میان اینها شعارهای دیگری میدهند و خواسته دیگری دارند. از این جهت شاید شبیه همان زمان باشد. آن زمان هم اگر یادتان باشد وقتی که دریای مردم به طرف میدان آزادی میرفت، اکثریت راه امام را داشتند و همین استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی را میخواستند. عده معدودی هم بودند که پلاکاردهای محدود حزبی و فرقهای خودشان را داشتند، کسی هم مخالفت نمیکرد. بعد از انقلاب هم بودند. درانتخاباتی که حق حضور داشتند، شرکت کردند و فهمیدند که آرایشان محدود است. به نظرم از این جهت حالا هم همینطور است. اکثریت جمهوری اسلامی را میخواهند و اعتراض آنها هم از انتخابات شروع شد که این اعتراض در واقع یک نوع اصلاح است ولی با اصل مخالفتی ندارند.
حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی !
جنابعالی در حالی در حال عبور از نیمه دهه هفتم عمر خویش هستید که نهضت اسلامی به رهبری امام در گذر از قدمت ی بالغ بر نیم قرن و" جمهوری اسلامی" با فرا رسیدن ۱۲ فروردین سال۱۳۸۹ به سی ویکمین سال عمر پرافتخار خویش وارد خواهد شد ،از این رو از جنابعالی خواهشمندیم به جهت فرا رسیدن ایام " نوروز" و سال نو خطاب به " مردم" کلامی کوتاه ارائه فرمایید؟
"سال جدید را که به زودی آغاز میشود و سی و یکمین بهار انقلاب هم هست را خدمت تمامی مردم، ایرانیهای داخل کشور و کسانی که در کشورهای دیگر نوروز را جشن میگیرند تبریک عرض میکنم، بهخصوص به وفاداران به انقلاب که هم سال نو را در پیش رو دارند و هم ۳۰ سال کار اساسی و افتخاراتی که پشت سر دارند. یکی از افتخارات ما این است که ایرانیها سابقه خوبی در تمدن جهانی دارند و یکی از افتخاراتمان همین است که بهترین روز و بهترین ساعت را از لحاظ طبیعی برای سال نو انتخاب کردهاند. سلیقه ایرانیها بهگونهای است که بعد از گذشت هزاران سال سازمان ملل که از همه نوع سلیقه و از همه کشورها در آنجا جمع هستند به خود اجازه میدهد قطعنامهای بگذارند و نوروز را یک فصل جهانی برای نو شدن دنیا معرفی کنند و به کشورهایی که در آن روز جشن میگیرند تبریک بگویندو ضمناً همه ما که نوروز را جشن میگیریم در تهیه این قطعنامه موثر بودیم. دنیا هم از آن استقبال کرد. این موضوع برای نشان دادن سابقه تمدن مردم ایران یک نشان بسیار خوب و افتخارآمیزی است."
مردم این جریانات را از سر انقلاب حذف خواهند كرد -
سایت شخصیِ الهام، امروز متن مصاحبۀ منتشر نشدۀ این مقام ارشد دولت قبلی محمود احمدی نژاد را که اوایل اسفندماه گذشته با ویژهنامه نوروزی خراسان انجام داده ولی منتشر نشده بود را روی خروجی خود نهاد تا مردِ چند شغلۀ دولت نهم، با تیتر "آنها كه میلیونها لوح فشرده در تخریب احمدینژاد توزیع كردند، یك لوح هم در دفاع از خودشان توزیع میكردند"، جنبش سبز و جریان اصلاحات را مورد حملات خود قرار دهد.
این پدیده مربوط به دوره بعد از انتخابات نیست
سخنگوی دولت نهم در آنچه به زعم خود "ریشه یابی" حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری اخیرمی داند، ریشۀ قضیه را ناشی از جریانی دانست که به دنبال تغییر محتوای نظام بوده و دلیل شكلگیری حزب كارگزاران سازندگی از بطن دولت هاشمی رفسنجانی را نیز "تلاش برای ماندگاری آن طیف فكری در قدرت" خواند و خاطرنشان کرد "اگر سابقه را مرور كنیم، خواهیم دید كارگزاران این جریان میخواستند گردش قدرت را محدود كنند....آنها قصد كنترل و سایه افكندن بر روند كنترل قدرت در قوه مجریه را داشتند كه با شكلگیری جریان دوم خرداد دنبال شد ."
حمله به دولت اصلاحات
وزیر دادگستری دولت نهم، همچنین ضمن حمله به دولت اصلاحات و جریان رفرم در سالهای ۷۶ به بعد، "حركت در بستر مطبوعات، اصلاح و تغییر در قانون اساسی (تغییر قانون مطبوعات و قانون انتخابات) و همچنین گفتمان سازی سكولاریستی در كشور و تخریب ساختارهای محتواساز نظام مثل شورای نگهبان و همگرایی با گفتمان حقوق بشر غربی" را، از اتفاقات آن دوره ذکر کرد که به ادعای وی "بعلت عدم پاسخگویی اصلاح طلبان به مطالبات واقعی مردم و آشكار شدن حساسیت عمومی نسبت به ارزشهای و مراقبتهای رهبری، مهار شد."
غلامحسین الهام در این زمینه هیچ اشاره ای به موانعی که بر سر راه دولت و مجلس اصلاحات از طریق نهادهای فراقانونی و انتصابی بوجود آمده بود، نکرده و صرفا خاطرنشان کرد "بتدریج در مجلس هفتم و در انتخابات نهم یك رجعتی به گفتمان انقلاب صورت گرفت و تلاشهای تغییر در درون نظام، استحاله و براندازی نرم ناكام ماند."
انتخابات نهم برگشت به انقلاب بود و انتخابات دهم...
سخنگوی دولتِ قبلی محمود احمدی نژاد، انتخابات دور قبل ریاست جمهوری و پیروزی شبهه دار احمدی نژاد در سال ۸۴ را "برگشتی به گفتمان انقلاب و امام" دانست و گفت "تلاش دولت در پاسخگویی به مطالبات واقعی مردم، دولت را كارآمد نشان داد؛ لذا انتخابات دهم نقطه تلاش جدی و بسیج همه جریانات شكست خورده در برگرداندن این آب رفته به جوی بود، هماهنگی و همگرایی كه داخل و خارج كشور صورت گرفت دنبال آن بود تا روند رجعت به گفتمان انقلاب كه همان گفتمان عدالت بود را محدود و در نهایت از دور خارج بكنند. حساسیت مردم و اعتماد آن ها به دولت، این حركت را كه تلاش میكرد با استفاده از ابزار تقلبی و گفتمان تقلبی؛ گفتمان موازی و تقلبی بسازد و در حقیقت محتوای نظام را مخدوش كند، از ریشه برانداخت. چهرههایی كه صورت گفتمان امام را داشتند اما حقیقتشان عبور از امام بود؛ آنها گفتمان تقلبی را به راه انداختند. تا فضای مطلوب گرایش به آرمانهای امام و انقلاب را منافقانه مصادره كنند. "
کودتای نرم بود
این فعال اصولگرا همچنین مناظره های انتخاباتی دور دهم ریاست جمهوری را "آغاز كودتای نرم" نامیده و بدون رویکرد یا جدی انگاشتن حضور مردم، ادعا کرد "همان ها خیلی زود با سناریویی از پیش تعیین شده، موضوع تقلب (در صورت ناكامی) در انتخابات كه آن را حدس میزدند، طرح كردند؛ این طیف با این اهداف روشن آمده بود، حتی خود آنها باور تقلب را نداشتند؛ بلكه این موضوع یك برنامه بود، لذا امر را مشتبه كردند و حوادث بعد از انتخابات را كلید زدند، حوادث بعد از انتخابات دنباله حوادث این دو دهه بود، هدف آنها تهیكردن محتوای نظام و فقط نگهداشتن ساختار صوری نظام بود"
اصلاح طلبانی که به ساختار نظام اعتقاد نداشتند
غلامحسین الهام همچنین در پاسخ به یکی از سوالات القائی مبنی براینکه "پس زمانی كه دولت اصلاحات روی كار بوده، همان زمان هم به ساختار جمهوری اسلامی اعتقادی نداشتند؟"، مدعی شد: "همه قراین موجود شاهدی بر این موضوع است؛ یك قسمت از جریانی كه آن ها دنبال كردند قانون مطبوعات بود. از مطبوعات بهعنوان ابزار فضا سازی و ابزار نرم برای تغییر استفاده شد كه با حكم حكومتی مقام رهبری متوقف شد و این نشان میدهد كه طرح این موضوع برای حفظ نظام یك بحث جدی بود. اینها برای استمرار جریان خود متوسل به خشونت شدند و به دنبال آن كودتای ۱۸ تیر ۷۸ طرحریزی كردند كه به وسیلة مردم سركوب شد."
این فعالِ حامی دولت، هیچ اشاره ای به بستن فله ای مطبوعات و حملات خونین و شبانۀ لباس شخصی ها به خوابگاه کوی دانشگاه در ۱۸ تیر ۷۸ نکرد.
قصد حذف ولایت در مجلس ششم
عضو حقوقدان شورای نگهبان، در ادامه اتهام زنی های خود به اصلاحات و اصلاح طلبان، سالم ترین مجلس بیست سال اخیر ایران را مورد هتاکی قرار داده و خاطرنشان ساخت "در مجلس ششم از طریق ساختار سازی به اصطلاح قانونی، این حركت به شدت دنبال میشد. بحث تعارضات جدی با شورای نگهبان بیشتر در این دوره دیده میشد. خود آنها هم صراحتاً در دوران اصلاحات خاتمی را كنشگرِ عصر گذار نامیدند. گذار به چه چیزی؟ رسما هم گفتند گذار به نظام دموكراسی و دموكراسی یعنی ساختار كاملا سكولار و این طیف بعداً تبدیل شد. به همین اتاق فكر كودتای سبز كه این فرآیند را در عرصه سیاسی و فرهنگی دنبال میكنند. ولی ساختارهای نظام هم محكم بود و هم عبور از این وضعیت سخت بود، و به همین خاطر هدف اصلی را اصل ولایت فقیه قرار دادند كه هم ذهنیتهای غلط نسبت به جایگاه عملی ولایت ایجاد كنند و هم در عمل شروع به حذف ولایت فقیه از مدیریت مؤثر كشور كردند و تا فقط جنبه تشریفاتی به آن بدهند. در این دوره خیلی تلاش كردند تا در ذهن جوانان ولایت فقیه را مزاحم آزادیهای جامعه تلقی كنند.ولی مواضع روشن و رویكردهای مبنایی دفاع به موقع از حقوق ملت به وسیلة ولایت فقیه این تلاشها را خنثی میكرد."
تقلب گفتمانی
الهام در ادامه اظهارات خود، با فراری رو به جلو و بدون رویکردی منصفانه، رهبران جنبش را مورد اهانت و اتهام "تقلب و جعل" قرار داده و اظهار داشت "بنده تقلب گفتمانی را ریشه مسئله میدانم؛ تقلب گفتمانی یعنی یك گفتمان جعلی را پرچم خودت قرار دهی كه به آن اعتقاد نداری؛ این یك تقلب و جعل معنوی است؛ شاخص میرحسین موسوی، عنوان نخستوزیر امام بود و شعار اولیه او احیای ارزشهای امام. لذا این رفتار قابلیت جذب را داشت ولی حقیقت این قضیه و پشتیبانان این گفتمان كسانی بودند كه هیچ سنخیتی با گفتمان امام نداشتند به هر حال با فریب و جعل حمایت برخی را جلب كردند اما موفقیتی پیدا نكردند. اینها میخواستند مردم را گول بزنند و توفیقی هم در این جهت پیدا كردند، چون این ها با این شاخصها آمدند و شفاف نبودند."
حمله به تمام منتقدین احمدی نژاد
وزیر دادگستری دولت نهم همچنین خاطرنشان کرد "از طرفی یك گروه اقلیتی هم كه به دنبال تغییر نظام بودند هم با آنان همراه شدند، چون به دروغ بودن این گفتمان ایمان داشتند. بحث دیگر هم رقابتهای شخصی انتخاباتی در این دوره بود كه بین اصولگرایان شكافی هم ایجاد كرد و مسائل شخصی كه طیفی با شخص احمدینژاد داشتند هم در شكلگیری این قضایا بیتأثیر نبود. بعضی بخلها، تنگ نظریها و حسادتها هم به این موضوعات دامن زد. البته این هم برنامة تبلیغاتی آنها است كه شكاف بین روشنفكران و نخبگان و مردم را دامن بزنند. و این اختلاف را برای اهدافی كه در جایگزین دموكراسی لیبرال به جای مردمسالاری دینی ایجاد كنند. و این نقطۀ حذف مردم است. "
مناظره ها موثر و مثبت بود و به کسی هم اتهامی زده نشد
الهام مناظره های انتخاباتی را "بسیار موثر"، "بدون اشکال" و "عاری از بداخلاقی" و حتی "مثبت" ذکر کرد و گفت "مثبت بود در جلب مردم، بالا رفتن مشاركت و اعتماد به احمدی نژاد... شفاف سازی بود... عصبانیت آن طیف نیز، از مرزبندی بود... مرزبندی بین موسوی و نسبتش با گفتمان توسعه و اصلاحات و دقیقا روسای این دولت ها. این یك سوال طبیعی است و اصلا بحث های انتخاباتی همین است. "
وی پیرامون اتهاماتی که احمدی نژاد در مناظره های انتخاباتیِ خود به افراد غایب در آن جلسات وارد کرد و در پاسخ به پرسشی مبنی براینکه "شما یك حقوق دان هستید؛ آیا به لحاظ حقوقی اشكالی ندارد در مقابل افكار عمومی اتهاماتی به شخصی در غیاب او وارد شود كه فرصت دفاع ندارد؟"، گفت: "من در اظهارات آقای احمدینژاد تهمتی ندیدم... نقد و نقادی طبیعت كار سیاسی است. در مناظرات مسائلی مطرح شد... مسائلی كه پرسشهای افكار عمومی بود...این طبیعت آزادی سیاسی است. ... میگویند چرا طرفهایی كه در مناظره نبودند آن ها پاسخ ندادند، چه منعی برای پاسخ داشتند. آنها كه میلیونها لوح فشرده در تخریب احمدینژاد توزیع كردند یك لوح هم در دفاع از خودشان توزیع میكردند. فضای رسانه ای گسترده ای در دست آنها بود كه می توانستند پاسخ دهند؛ ولی ترجیح دادند پاسخ ندهند."
الهام در این زمینه اشاره ای به مصادیق این فضای رسانه ای و امکانات وسیعی که رسانه ملی برای حامیان دولت و شخص رئیس دولت ایجاد کرد، ننمود.
هاشمی رفسنجانی مطیع رهبری نبود
وزیر دادگستری، سخنگوی دولت نهم، در پاسخ به پرسشی مبنی براینکه "شما در سخنرانی اخیرتان انتقادات تندی را خطاب به آقای هاشمی مطرح كردید، این در حالی است كه رهبر انقلاب در نماز جمعه ۲۹ خرداد و عید فطر از او حمایت كردند. این صحبت های شما با نگاه رهبری در تعارض نیست؟"، گفت: "خطبه رهبری می توانست فصل ختام این بحث باشد؛ اما خطابه هاشمی بعد از خطبه رهبری نشان داد كه تبعیت از موضع رهبری نكردند. هاشمی به رغم صحبت های رهبری در اساس تشكیك كرد و تحریك به بحرانسازی نمود؛ اگر وی پشت بحران نمی ایستاد این بحران كششی برای استمرار نداشت. بعد از عید فطر هم كه ایشان همان مواضع را اتخاذ كردند و برگشت نكردند. "
الهام پیرامون هاشمی رفسنجانی ادامه داد "الان حجت تمام شده است و این ها در عمل نشان دادند كه حاضر نیستند در مسیر تعیین شده رهبری حركت كنند بنابراین مسئولیت این رفتار با خودشان است و باید هزینه آن را بپردازند و مردم خود را معطل این كژتابی ها نمی كنند و بالاخره این جریانات را از سر انقلاب حذف خواهند كرد. "
آن ها خودشان دفع شده هستند
سخنگوی دولت نهم همچنین پیرامون هاشمی و رهبران جنبش مدعی شد "این ها خودشان دفع شده هستند؛ باید برگردند، الان باید تصمیم بگیرند حركاتی كه در طول هشت ماه بعد از انتخابات انجام دادند تا ۲۹خرداد قابل اغماض، از آن به بعد تا روز قدس قابل اغماض، از روز قدس تا ۱۳ آبان قابل اغماض، تا ۱۶ آذر قابل اغماض، تا عاشورا چه؟! "
"به نظر من عاشورا نقطه پایانی بود، چون عاشورا نقطه وحدت اساسی اعتقادی آحاد مردم بود چون بعد از آن 9 دی رقم خورد، بعد از عاشورا هم این آقایان شفاف سازی نكردند لذا این ها دفع شده هستند. یك راهی باید پیدا كنند. این ها مسیر خود را كج رفته اند و می توانند برگردند. توبه را برای همین شرایط گذاشته اند."
الهام همچنین احمدی نژاد را در مدیریت انتخابات، "بی نظیر و یك قهرمان ملی" خواند.
منبع: جرس
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر