هستي نيوز،از آن سوي فيلتر جمهوري اسلامي خبر پراكني ميكند

-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد...
http://groups.google.com/group/hasti-news
------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ فروردین ۴, چهارشنبه

Posts from Khodnevis for 03/24/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



درگیری‌های «کامنتستان» خودنویس بر سر ماجراهای اکبر و مهدی هاشمی

چندی است شاهد آنیم که در حاشیه بحث‌هایی‌ که پیرامون مطلبی در می‌گیرد- و لابد بیشتر در سایت «خودنویس» - برخی‌ از خوانندگان به قول دوران  طلبگی  «آن قلت» می‌آورند و سند و مدرکی‌ طلب می‌کنند. گویا بر سر نویسنده  آن مطلب منّت گذشته‌اند و حالا که زحمت کشیده‌اند و سوی چشم گذشته‌اند و مطلب آن نویسنده نگون بخت را به تمامی و یا  نصفه و نیمه  خوانده اند حق دارند انواع اقسام سند و مدرک طلب کنند...بی‌ آنکه لحظه‌ای ...بلی لحظه‌ای خرد ناب را بکار گیرند.

و یا اینکه این اواخر عده‌ای نیز -لابد به تاسی‌ از استاد بزرگوار و دانشمند محترم آقای مهدی جامی -هر مطلبی را که به درست یا غلط باب انتقادی رأ باز کند و یا خدای ناکرد به نوعی متعرض جنبش سبز و یا خاندان خلدآشیان هاشمی‌ شود او را متهم به سؤ استفاده - بله درست خواندید «سؤاستفاده» نه خود استفاده! - از ادبیات کیهان و کیهانیان و آقای شریعتمداری و نیمه پنهان و پیدای ایشان کرده‌اند.

بر خوانندگان این ستون‌ها هم پوشیده نیست که سایت «خودنویس» و آقای نیک آهنگ کوثر چقدر همیشه مورد لطف همیشگی‌ کیهان و کیهانیان بوده‌اند. لذا به گمانم متهم کردن «خودنویس» به کیهان نویسی کمی‌...و فقط کمی‌ تا قسمتی‌ بی‌ سلیقگی است.

در هر حال از  داستان اصلی‌ به دور نیافتیم. در طول دیشب و امروز و در عرض نظری  ذیل مطلبی با عنوان «گروگان گیری مضاعف از هاشمی‌ رفسنجانی‌» آقا یا خانمی بدون نام...آقای علی‌ بهاری و آقایی با نام اول علی‌...و دیگرانی نیز نویسنده این سطور را به کیهان نویسی و ایراد اتهام بی‌ دلیل، سند و مدرک به خاندان جلیل هاشمی‌ متهم کرده‌اند.

خدمت این دوستان قبلا عرض کرده‌ام و اینک مجددا مصدع می‌شوم که:

۱- اولا،  گفته‌اند که اقامه دلیل بر عهده مدعی است، اما اینجا کسی‌ ادعایی نکرده. صرفاً گزارشی است داده شده و در طول آن خواننده هوشمند را از تنبلی بر حذر داشته و به کمی‌ تحقیق و البته تفکر ارجاع داده است.

۲-اینکه چرا ۲۰ سال پیش کسی‌ در باره خاندان هاشمی‌ چیزی نمی‌گفت دست بر قضا ادعای  بی‌ وقتی‌ است. ترتیب دقیق زمان بندی این جا کاملا رعایت شده، مگر آنکه کسی‌ از سرنوشت «مهندس سحابی» و همین برادرمان «میثم»  (حسین طائب خودمان!)  متواترا در ۱۸ و ۱۵ سال پیش -به عنوان دو نمونه فقط- درس عبرتی نگرفته باشد.

۳- نگران نباشید....کمتر از ۵ سال آینده در باره دوره احمدی نژاد خواهیم نوشت البته اگر تا آن زمان نشانی‌ از «تاک» یا  «تاک نشان» به جا مانده باشد.

۴- و دست آخر اینکه اگر قرار بود مطلبی این چنین با تمامی‌ اسناد و مدارکش همراه باشد در آن صورت از عقل نویسنده بدور بود که آن را به رایگان در اختیار  «خودنویس» قرار دهد. این روز‌ها «وال استریت ژورنال»، «واشنگتن پست»، و یا «نیویورک تایمز» برای مقالاتی تحقیقی از این دست پول خوبی‌ می‌دهند! به گمانم خاندان جلیل هاشمی‌ رفسنجانی‌ و دوستدارانشان اینجا و آنجا یک تشکر بزرگ به خدای خود بدهکارند که محقق یا محققین این داستان‌ها هنوز تصمیمی جدی برای «رسانه"»ای کردن ماجرا‌های «تن تن و میلو» ( مهدی و اکبر هاشمی‌) نگرفته‌اند.


 


رهبر محبوب


چهارشنبه سوری امسال علاوه بر همه ی مسايل،يك ويژگی خاص داشت و اين ويژگی برمي‌گرده به خودبزرگ بينی رهبر انقلاب. ايشان مثل اينكه از ميزان محبوبيت خود در جامعه بی خبره و يا شايد فكر مي‌كنه چنان برشی در جامعه داره كه مي‌تونه با يك فتوا، فتيله‌ی چهارشنبه سوری رو پايين بكشه!


الان كه چند روز از اين مراسم گذشته، فكر مي‌كنم ديگه همه بدونن كه چه تعدادی از مردم در مراسم چهارشنبه سوری شركت كردن و چه تعدادی راضی شدن كه به احترام فتوای ايشان در منزل بمونن و فيلم های صدا و سيما رو تماشا كنن.


راستی اگه آقای خامنه‌ای بنا به ادعای حاكميت، طرفدارانی به وسعت حاضرين در راه پيمايی روز بيست و دوم بهمن داشته و داره، ديگه چرا اين همه خرج كردن و كلی فيلم خريدن، با همين فتوا و يا برگزاری يك مراسم زنده‌ی سخنرانی همزمان با برپایی مراسم چهارشنبه سوری، مردم رو پای صحبت های روح افزا و گرانقدر خودشون مي‌نشوندن و نيازی به اين همه پليس ضد شورش و موتور سوارای چماق به دست نبود!




 


دانشگاه و رهبری


چند وقت پيش سردار سرلشكر پاسدار سيد يحيی رحيم صفوی فرمانده سابق سپاه پاسداران و مشاور عالی فرماندهی كل قوا، با ابراز نارضایتی از وضعیت دانشگاه‌های کشور و بیان این نکته که امروز تغييری در جامعه ايجاد شده، از خالی بودن جای دلسوزان انقلاب و نخبگان وفادار به امام، رهبری و قانون اساسی در دانشگاهها ابراز تاسف کرد.
صرف نظر از منظور ايشان برای اعلام نگرانی از اين وضعيت يا شايد هم زمينه‌سازی برای آينده جهت پاك‌سازی دانشگاه و دانشگاهيان، من سعی مي‌كنم به يك مورد مهم‌تر ولی مرتبط بپردازم. در تمام سال‌هايی كه از زندگيم مي‌گذره و به خاطر مي‌آرم، در ميان اعضای خانواده‌ی بزرگی كه دارم هرگز كسی را نديدم كه طرفدار حاكميت و يا حداقل آقای خامنه‌ای باشه.


اين موضوع به همين شكل در بين دوستان هم كلاسی و بعدها هم دانشگاهی نيز برقرار بود و الان هم در بين دوستانی كه رفت و آمد دارم و همچنين همكارانم كسی رو نمي‌بينم كه طرفدار حاكميت يا رهبری باشه حتی اونايی كه به شدت مذهبی‌اند.


به شما هم توصيه مي‌كنم نسبت به اين موضوع دقيقتر باشيد و به دور و اطراف خودتون يك نگاه بندازيد و ببينيد كسی رو ميشناسيد كه طرفدار حاكميت و ولايت فقيه باشه يا نه، اونوقت درك اين موضوع راحت‌تره كه چرا رژيم اينقدر در پی محدود كردن دايره ی ارتباطات و سطح آگاهی مردمه و در ضمن علاقه‌ی شديدی هم به خرافات و خرافه پروری توسط مداحان حكومتی داره.


از اصل موضوع دور نشم، شايد همه‌ی مردم ندونند كه اكثريت مطلق شون ناراضی‌‌اند ولی حاكميت اين رو خيلی خوب مي‌دونه. شايد ما ندونيم يا خيلی معتقد نباشيم كه مي‌شه با اعتراض‌های مدنی و با تلاش هماهنگ اجتماعی از پس حاكميت بر بيايم، اما حاكميت اين رو مي‌دونه و با تصور چنين حركت‌هايی مو بر تنشون سيخ ميشه.


به همين دليله كه تلاش مي‌كنن با ايجاد يك فضای رعب و وحشت و خفقان پليسی، به مردم القا كنن كه از قدرت شگفت انگيزی برخوردارند و مي‌زنند و مي‌برند و مي‌كشند و تجاوز ميكنند و زندانی مي‌كنند و در خفا بدون وكيل محاكمه مي‌كنند و بدون اطلاع به خانواده واعلام به وكيل اعدام مي‌كنند و بعد هم خود را تشويق مي‌كنند تا بلكه در سايه ی ترس بتونن حكومت كنن.


اما در اشتباهند. عميقا در اشتباهند. با اين اعمال دايره‌ی تنفر مردم از خود را گسترش مي‌دهند و پرونده‌ی محاكمه‌ی فردای خود را سنگين‌تر مي‌كنند.




 


ماهی را هر وقت از آب بگیری خفه می‌شود

من امروز تحت تاثیر نوشته دوست و همکارم مسیح علی‌نژاد قرار گرفتم. به این دلیل که رسمی‌ترین نوشته‌ای بود در رد ماجرای نامزدی ماکان و ندا.

من ده‌ها مورد پیام و ایمیل از کسانی دریافت کرده‌ام که از ایران خارج شده‌اند و دنبال راهی برای گرفتن ویزا از غرب بوده‌اند. یکی از این دانشجویان چون همسایه‌شان را یک شب برده بودند کلانتری از مرز فرار کرده بود و می‌گفت مبارز است. بعد از دو ساعت چت، معلوم شد خواسته از این موقعیت استفاده کند. حالا شنیده‌ام ویزا گرفته و به اروپا آمده، آنوقت تعداد زیادی از همکاران روزنامه‌نگارم در ترکیه معطل مانده‌اند چون بلد نیستند دروغ بگویند و التماس کنند.از تیر گذشته تا الان، اینقدر پیام و پیامک گرفته‌ام که حد ندارد. یکی کارش طراحی سایت بوده، اشتباهی دستگیرش کرده‌اند، بعد به عنوان روزنامه‌نگار می‌خواهد خودش را جا بزند. دو کلام هم نمی‌تواند بنویسد. آنوقت دوست روزنامه‌نگاری در مالزی سال‌ها معطل است که موردش رسیدگی شود...

اما باور کنید وقتی پیام دوستی از ترکیه به دستم می‌رسد که نگران برخورد پلیس آنجاست، آنوقت می‌بینم که «ماکان» را در تورنتو روی سرشان حلوا حلوا می‌کنند...به من خبر می دهند که نمی‌آیی نامزد ندا را ببینی؟ می‌گویم نه! ہک جای کار بو می‌دهد...عین بوی گند ماهی از آب گرفته، اما کمی دیر...

اما مشکل من با یک مساله است! چرا همیشه دیر به فکر بیان واقعیت‌ها می‌افتیم؟ مصلحت؟

نسل بچه‌هایی که بعد از انقلاب به مدرسه رفته‌اند گویی به خاطر منافع نظام، منافع گروه و هزار و یک کوفت و زهر مار دیگر باید سکوت کنند...

می‌دانید چند نفر به خاطر همین آقای ماکان دچار مشکل شده‌اند؟ تنها به این خاطر که خیال کرده‌اند طرف نامزد مرحوم ندا بوده است. بروید تحقیق کنید.

اما، به گذشته بنگرید! سکوت نابجا از کی شروع شد؟ چرا واقعیت‌های دادگاه‌های اول انقلاب را نهضت آزادی پنهان کرد؟ چرا کسی نمی خواست بشنود که ایت الله خمینی واقعا می‌خواست چند نفری اعدام شوند؟ بوی خون را دوست داشت! انتقام! یادتان نمی‌آید وقتی از رادیو می‌گفتند «بسم‌الله المنتقم». نه! یادتان نیست!

حتما سکوت در برابر کشتارهای کردستان و آذربایجان غربی را هم توجیه‌ شدنی می‌دانید، نه؟

حتما سکوت در برابر شکنجه‌ها و اعدام‌های دهه ۶۰ از سوی چپ‌های حکومتی را هم جایز می‌دانید. نه؟

حتما سکوت در برابر هزاران رانت‌خواری دولت‌های بعد از جنگ را هم منطقی می‌دانید. نه؟

حتما سکوت در برابر کشتن بهایی‌ها را هم از سوی طرفداران امروزی حقوق بشر که پشت سر «امام» پنهان می‌شوند بهترین کار ممکن معرفی می‌کنید، نه؟

...

یک دوست همکار دارم، همین جا در نزدیکی من زندگی می‌کند. مثل نکیر و منکر شب قبر، بعد از آنکه از ماجرایی چند وقت می‌گذرد، می‌گوید فلان مطلب را که نوشته بودی این مشکل را داشت، بهمان گزارش اینجوری بود...خب برادر من که عین برادران پرونده‌ساز همه چیز را زیر ذره‌بین می بری، ایمیل مرا که داری، چرا نمی‌نویسی؟ برای آنکه بگذاری مثلا سر مهمانی وقت خوش آدم را دچار تساهل کنی؟ اتفاقا باید سر وقت بگویی!

من خوشم آمد از مهدی جامی که هنوز تا دیر نشده آمد و انتقاد هم کرد، حتی با تلخ‌گوشتی. یکی از دوستان می‌گفت «چطور جوابش را ندادی! جامی خودش مهمان همان جمع طرفدار اسرائیل  بوده و حمله‌اش پر از تناقض و تلاقی منافع است.» اما می‌گویم که اگر به خطای کاری ما گیر داده، حتی با هر نیتی که دوستم معتقد است «پشت نوشته‌اش پنهان هم کرده» باشد که من می‌گویم نکرده، باید به حرفش ارج نهاد. به موقع بود.

آقایان! خانم‌ها! همه داد و بیداد من و اقلیتی احتمالا نادان از نظر شما این بوده که بدون مصلحت‌نگری، سیاسیون و طالبان قدرت را که پشت ماسک‌های‌شان پنهان شده‌اند بهتر بشناسانیم. می‌گویید کیهان یا رجا یا الف یا فلان جا سواستفاده می‌کند؟ خفه شویم تا دوباره از نو به ازادی‌هامان تجاوز شود؟ مثل اینکه خیلی از دوستان فقط لذت تجاوز به ازادی‌هاشان را دوست دارند!

چرا از طرح مواضع قدیمی سیاسیونی که از موقعیت‌های اجرایی و قضایی و حکومتی برای رفع خطاهای‌شان وقت داشته‌اند اما بیشتر دوست دارند ماست‌مالی کنند، حمایت می‌کنیم؟ حمایت؟ روزنامه‌نگار؟ چرا؟

...

اتفاقا من از کار مسیح که بالاخره ماجرا را رو کرد خوشم آمد، اما کاش ماه‌ها قبل این کار را کرده بود. ماه‌ها قبل به خواهر ندا می‌گفت که بابا، الان باید این مساله رو شود! نه اینکه بعدا که گند کار در آمد.

می‌گویم کسانی که مدعی پیش بردن مبارزه هستند را باید بهتر بشناسانیم!

ما حتما خطا می‌کنیم، سعی هم می‌کنیم خطاهای‌مان را وقتی متوجه شدیم  جبران کنیم. اما خطای سکوت به این راحتی‌ها جبران شدنی نیست، و این خطا را جمهوری اسلامی به ما تزریق کرده است. این واکسن و سرم پاک کردن خون از این زهر ماری کجاست؟


 


چه کسی خسارت شیشه‌ی همسایه‌ها را می‌پردازد؟

 خبر دستگیری عابدینی هم مانند دیگر خبرها آمد اما اینبار برای من آهنگی تازه داشت، ابوالفضل، جوان بیست و هشت ساله‌ی پان ایرانیست، همان روزنامه‌نگاری که ترجیح داد از بیچارگی هم میهنش بگوید و از ناداری خود نگفت او که قصه‌ی درد کارگران نیشکر هفت تپه را برای جهان بازگو کرد سرگذشت مردانی که پس از چند ماه عدم پرداخت دستمزد باید شرمنده‌ی زن و فرزند خود باشند همو را به همراه مادر، برادر و زن برادرش چند ساعت کتک زدند و دست آخر بازداشت کردند ظاهرا پنجاه تنی که برای بازداشت این یک تن آمده بودن علاوه بر شکستن لوازم دو اطاقی که منزل آنها است، شیشه‌ها و اسباب خانه های مجاور را هم شکستند.

 

روی سخنم در این نوشته با برادران ارزشی است، هان ای برادر ارزشی، بسیجی، سپاهی، دلاور! تو که در راه خدا با ما ملت کافر ستیز می‌کنی تو که سرباز گمنام امام زمانی،تو که توطئه‌ی صهیونیزم و امپریالیزم غرب را بهتر از هرکس می‌فهمی و ابزار جنگ نرم را می‌شناسی، تو که مانند کارگران نیشکر هفت تپه شرمنده‌ی زن و بچه‌ات نیستی و فیش حقوقت را هفته به هفته می‌پردازند تو که فحش ناموس به هموطن  لغلغه‌ی زبانت شده و آنقدر باغیرتی که اگر می‌خواهی یک تن را دستگیر کنی لابد برای تفریح خواهر و مادرش را هم کتک می‌زنی دیگر چرا اسباب خانه‌ی همسایه‌ها را شکستی؟

 

ابوالفضل مانند بیشتر هموطنانش دلی بزرگ دارد و جیفه ای از دنیا ندارد، تمام این هفته را با خود فکر می‌کردم چه کسی قرار است خسارت شیشه‌ی همسایه‌ها را بپردازد!

 

به نقل از:

 

www.farda.us

 

www.tarnama.org


 


الحمدالله تمام مشکلات ما با سفر کاسپین ماکان به اسراییل حل شد

خدا پدر و مادر کاسپین ماکان را بیامرزد که به اسراییل رفت تا هم وی به نوایی برسد و هم ما تمام مشکلاتمان را حل کنیم. از فردا صبح تا اطلاع ثانوی نه مشکلی داریم نه دلیل دارد به چیز دیگری فکر کنیم. تا اطلاع ثانوی کاسپین ماکان بد است خیلی بد است. بی همه چیز و فرصت طلب است. چون ما می‌گوییم. ما هم که قربان خودمان بروم نه اصلا اشتباهی می‌کنیم و نه مو لای درزمان می‌رود. هیچ مشکلی هم نداریم. همه مشکلات ما انگ زدن به کاسپین ماکان بود که به حول و قوه الهی حل شد. امتیازات‌مان راهم که در بالاترین و دنباله نقدا تحویل گرفتیم. الهی قربان خودمان بروم. اگر وقت دارید یک اسپند برای خودمان دود کنیم و تا فردا صبح و کاسپینی دیگر و اسراییل بعدی جلوی آینه قربان صدقه خودمان برویم که کارمان خیلی درست است.


 


من اگر سفیر صلح و نماینده کشور بودم به فلسطین هم سفر می‌کردم!

وقتی خبر رفتن آقای ماکان را به اسرائیل شنیدم من هم با خودم گفتم "یک نفر جلوی کاسپین ماکان را بگیرد" البته آقای ماکان حق دارند که به هرکجا عشقشون کشید سفر کنند اما وقتی شما نام یک شهید، شهیدی که نماد یک جنبش است را به یدک می کشید باید در تصمیم گیری های خود دقت کنید.


از سوی دیگر خانم علی‌نژاد در مطلبی به نام "ماکان نامزد ندا نبود" ادعا کرده‌اند که علی رضا(کاسپین) ماکان، نامزد ندا نیست و ایشان این مطلب را از مدتها می‌دانسته‌اند. ایشان گفته‌اند که "خیلی پیشتر از اینها می خواستم این را بگویم اما باورم این بود که ماکان خودش این را خوب می‌دانست که وقتی  در روزهای پایانی عمر ندا، دیگر نسبتی با او نداشت، بی شک پس از آن نیز گلیم خود را به اندازه  دراز خواهد کرد و حریم او که رفته است و قدرت دفاع از خود ندارد را محترم خواهد شمرد. درست در روزهایی که فیلم ندا توسط دوست انگلیسی‌ام کارگردانی می شد و من می باید ایمیلی که از خواهر ندا رسیده بود را برایش می‌خواندم، وسوسه شده بودم که متن آن ایمیل را منتشر کنم، نگران بودم که مبادا دل ماکان برنجد اما این روزها که ماکان دارد علاوه بر رنجاندن دل خانواده ندا، دل یک ملت را هم می لرزاند به گمانم اخلاقی‌تر آن است که ایمیل خواهر ندا را یاد آوری کنم:«...ماکان  دیگر با  ندا نبود، یک دوره خیلی کوتاه با ندا بود ... عکس‌هایی هم  که ندا با موهای چتری دارد را ماکان از او انداخته بود....ماکان و ندا از هم جدا شده بودند ولی وقتی ندا را کشتند، ما دیدیم که ماکان عکس های همان دوره کوتاه را به رسانه‌ها داد...»".


من این مطلب را خطاب به خانم علی نژاد نمی‌نویسم که به بحث در این باره با ایشان بپردازم، اما باید حتما این نکته را بگویم که واقعا خانم علی‌نژاد، رفتن ماکان به کشورهای مختلف و شبکه های تلوزیونی مختلف و حضور در مراسم تولد ندا و بحث اهدای تندیس ندا به ایشان، پا فراتر گذاشتن از گلیم از نظر شما نبود؟ بازی با احساسات یک ملت، پا فراتر گذاشتن از گلیم نبود؟ یعنی واقعا انقدر دیر این خبر باید به ما اعلام می‌شد؟!


بگذریم! روی سخن من با آقای ماکان است. آقای ماکان، من همیشه سعی کرده‌ام که ادبیاتم ادبیات توهین و تهمت نباشد و سعی خواهم که در رابطه با شما نیز منصف باشم! آقای ماکان! من نمی‌گویم شما نامزد ندا نبوده‌اید و اصولا تا مادر ندا این خبر را تایید نکند، هیج نظری در این زمینه نخواهم داشت! آقای ماکان، من نمی‌گویم که شما جاسوس جمهوری اسلامی یا اسرائیل هستید! من نمی‌گویم شما از پیکر بی جان ندا، نردبانی برای دستیابی به آرزوهایتان ساخته‌اید. من می‌گویم اگر قرار بود کسی نماینده ندا باشد، مادر ندا گزینه بهتری‌است.


آقای ماکان، من می‌گویم شما اگر نماینده ما و سفیر صلح ما هستید، آیا نظر ما را برای سفرتان به اسرائیل جویا شدید؟


آقای ماکان، من نمی‌گویم، من اگر جای شما بودم چه می‌کردم و چه نمی‌کردم! من نمی‌گویم اگر من سفیر صلح بودم اول به فلسطین سفر می‌کردم!


حرف من با شما این است که اکر من سفیر صلح وطنم بودم و نام یک جنبش به نام من گره خورده بود به فلسطین هم سفر می‌کردم!


 


فاش شد! کاسپین ماکان نامزد من بود!

 

یک سایت نزدیک به سبزها هفت ماه قبل : کاسپین ماکان (نامزد قطعی ندا) افشا می‌کند: «من ندا را روزی بیست دفعه می‌دیدم . روحیه‌اش را خوب می‌شناختم به این نشون که لواشک هم خیلی دوست داشت»(افشاگری‌های ماکان - جلد سوم - طبقه چهارم). حال با توجه به این افشاگری که توسط نامزد قطعی ندا صورت گرفت این سوال مطرح است که ندا را چه کسی شهید کرد؟

یک سایت نزدیکتر به سبزها شش ماه قبل: کاسپین ماکان (داماد خانواده آقا سلطان) افشا کرد: «آنروز مثل هر روز من سه دفعه به ندا زنگ زدم. چون موبایل‌ها قطع بود زنگ نخورد و من به یکی دیگه زنگ زدم» (افشاگری‌های ماکان - صفحه ۲۰ - خالی بندی ۲۰۰). با توجه به این افشاگری پرسش اینجاست: چه کسی مسئول شهادت نداست؟

یک سایت خیلی نزدیکتر به سبزها پنج ماه قبل: کاسپین ماکان (شوهر ندا) فاش کرد: «نیم ساعت بعد سر کوچه با ندا قرار گذاشتم. می‌خواستیم برویم برای من شلوار بخریم. ما بستنی خوردیم» (افشاگری‌های ماکان - فصل دروغ که حناق نیست). نظر به این افشاگری مهم سایت ما دعوت می‌کند: تجمع سبزها برای حمایت از کاسپین ماکان فردا در سراسر کشور.

یک سایت بیخ گوش سبزها چهار ماه قبل: کاسپین ماکان (ندا بهش می‌گفت ماکیاولی) دوباره فاش کرد: «به ندا ایمیل زدم گفتم ننه‌ام آش رشته درست کرده بریم بخوریم. رفتم عکاسی شیش تا عکس سه در چهار گرفتم. آنروز باران می‌آمد» (افشاگری‌های ماکان - فصل ای به قبر پدر هرچی خالی بنده سگ ر... !) با توجه دقیق به این افشاگری اساسی ضمن تشکر از تجمع قبلی امشب نیم ساعت بروید پشت بام در حمایت از ماکان تکبیر بگوئید!

یک سایت کاملاً سبز سه ماه قبل: کاسپین ماکان (بزرگ خاندان ماکیان احتمالا!) بازم افشا کرد: «آن شب سرم خیلی شلوغ بود. به ندا فکر می‌کردم و اینکه اسم بچه‌مان را چی بگذاریم. ساعت ده بود. خودم دیدم» (افشاگری‌های ماکان - فصل اونجای پدر دروغگو). بر اساس این افشاگری کمیته حقیقت یاب ما از پس فردا کار خود را برای بررسی نحوه قتل ندا شروع می‌کند.

یک سایت سبزتر از دو ماه پیش تا همین دیروز: همین چیزهائی که بالا آمده را یکبار دیگر بخوانید اگر خوشتان آمد جهنم و ضرر دو دفعه دیگر بخوانید!

یک سایت که توی اسمش جیم و ر و سین دارد و من غلط می‌کنم، دیروز: ایندفعه خواهر ندا افشا می‌کند: کاسپین ماکان نامزد هیچکسی نبوده. جیغ میکشما! (نامه‌های خواهر ندا به مسیح!) با توجه به این نامه مهم: کی؟ کاسپین دیگه چه خریه؟ مردیکه الدنگ! برو میگیرم میزنمتا !


 


اتهام نوه هاشمی: توهین به رهبری؟



پیش از این خبرگزاری فارس، با انتشار گفت و گویی از عباس جعفری دولت آبادی، دادستان تهران، اعلام کرده بود که لاهوتي به «اتهام ارتكاب برخي جرایم امنيتي» دستگير شده و عصر دوشنبه پس از «ابراز ندامت و پشيماني از اقدامات ارتكابي» و با پذيرش توديع وثيقه ۷۳ ميليون توماني به دستور بازپرس و تأييد دادستان تهران از زندان آزاد شد.

یک منبع به «خودنویس» گفت که  منظور از «اهانت به سران حکومت»، به کار بردن الفاظی نامناسب در باره آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر، و محمود احمدی‌نژاد، رییس جمهوری اسلامی بوده‌اند.

این منبع نزدیک به خانواده هاشمی رفسنجانی گفت که به خاطر شنود تمامی مکالمات تلفنی خانواده رئیس مجلس خبرگان، همه گفتگوها و پیام‌های «هاشمی»ها ثبت و ضبط می‌شود. گفته می‌سود که ضبط مکالمه تلفنی غلامحسین کرباسچی در سال ۱۳۷۶، و گفته‌های او علیه آیت‌الله خامنه‌ای از علل پرونده‌سازی علیه شهردار سابق تهران محسوب شده است. فائزه هاشمی در زمان نمایندگی مجلس، به همین دلیل حتی در جلسات خصوصی گوشی موبایل خود را خاموش می‌کرد تا مبادا از حرف‌هایش برای پرونده‌سازی علیه او و خانواده‌اش استفاده شود.

لاهوتی ده روز پس از اعلام نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ۲۲ خرداد ماه ایران، عازم لندن شده بود و تا زمان بازگشت به تهران در روز یکشنبه (اول فروردین)، در انگلستان اقامت داشته است. گزارش‌ها حاکی از آن است که وی در این کشور مشغول به تحصیل است.

بنا بر گزارش‌ها، چند ماه پیش، فرزند چهارده ساله مهدی هاشمی نیز هنگام بازگشت از خارج در فروگاه امام خمینی به مدت یک ساعت مورد بازجویی قرار گرفت.

بازداشت و سپس آزادی حسن لاهوتی، که هم زمان با وقوع اتفاقی مشابه برای حسین مرعشی، یکی دیگر از نزدیکان هاشمی رفسنجانی، اتفاق افتاده است، گمانه زنی‌ها را برای تشدید فشارها بر هاشمی رفسنجانی، تقویت کرده است.

این در حالی است که در روزهای اخیر، رسانه‌های حامی دولت نیز، با درج اخبار مختلف، تلاش می‌کنند تا به صحبت‌هایی که پیش از این در سطح جامعه مبنی بر «ثروت بی حد و حصر خاندان هاشمی رفسنجانی» دامن بزنند. خبرگزاری فارس، هم زمان با درج خبر بازداشت حسن لاهوتی در اول فروردین، نوشت که محسن هاشمی به همراه خانواده‌اش ایران را به مقصد ژنو ترک کرده تا تعطیلات را در «ویلای خانوادگی خویش در سوییس» بگذراند.

بی‌بی‌سی فارسی نیز در گفتگو با نزدیکان خانواده هاشمی رفسنجانی، گزارش مشابهی منتشر کرده است.

 


 


آزادی روزنامه‌نگار گیلانی

 

علی انجم روز، روزنامه نگار گیلانی، پنج شنبه هفته گذشته با قرار وثیقه از زندان آزاد شد. اما هنوز از دلایل بازداشت و اتهامات وی خبری منتشر نشده است. 

 

انجم روز، که بامداد روز ۸ اسفند و با یورش ماموران امنیتی به منزل اش بازداشت شده بود، در حالی از زندان آزاد شد که هنوز وسایل شخصی خود را از ماموران دریافت نکرده است. ماموران امنیتی، در بازرسی منزل انجم روز، برخی از وسایل و لوازم شخصی وی را ضبط و به همراه خود برده بودند.

 

این عضو شورای مرکزی شعبه گیلان سازمان دانش آموختگان (ادوار تحکیم وحدت)، پیش از این نیز در سال۸۵85 با شکایت استانداری گیلان مواجه شده  و به دلیل نشر اکاذیب به جریمه نقدی محکوم شده بود.

 

سردبیر سابق هفته نامه "گیلان بهتر" – تنها نشریه منتقد استان گیلان – سابقه همکاری با نشریاتی چون "حیات نو"، "بیان"، "جهان اسلام" و ... را نیز در کارنامه خود دارد.

 

انجم روز در انتخابات دهم ریاست جمهوری، مسوول ستاد شهروند آزاد گیلان (حامیان مطالبه محور مهدی کروبی) بود که چندین بار نیز مورد تهدید و ضرب و شتم نیروهای لباس شخصی قرار گرفت. 

 

 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بازار امروز

Loading currency converter .. please wait

loading
currency converter
please wait
....

خبرهاي گذشته