هستي نيوز،از آن سوي فيلتر جمهوري اسلامي خبر پراكني ميكند

-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد...
http://groups.google.com/group/hasti-news
------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ فروردین ۱۱, چهارشنبه

Latest News from Norooz for 03/31/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



اقتصاد ایران ،که از زمان روی کارآمدن دولت نهم و شکل گیری حاکمیت یکدست اقتدارگرایان در سال 84 روند تخریبش آغاز شد ، در سال 88 بدلیل تاثیر پذیری از رکود اقتصاد جهانی و سیاست خارجی تهاجمی دولت و وضعیت بی ثبات سیاسی و اجتماعی داخلی ناشی از نتیجه اعلامی انتخابات ریاست جمهوری دهم و تیره شدن فضای کسب و کار در وضعیت "رکود تورمی" فرو رفت و برپایه آمارهای اعلامی بانک مرکزی می توان گفت « زمین گیر » شد .

اقتدارگرایان حاکم که با شعارهای " آبادگری " ، " بردن درآمد نفت به سر سفره های مردم " ، " تقدم توسعه اقتصادی بر توسعه سیاسی و فرهنگی " و... برسرکارآمدند و وعده دادند که " عدالت اقتصادی " را اجرا و به ویژه زندگی فقرا و محرومین را بهبود بخشند ، و از قضای روزگار در این پنج سال از درآمد افسانه ای 350 میلیارد دلار فروش نفت و گاز ( نزدیک به نیمی از 795 میلیارد دلار درآمد نفتی سی و یک سال پس از پیروزی انقلاب ) برخوردار شدند و به واقع یک فرصت افسانه ای برای عمل به وعده های خود پیدا کردند بدلیل آنکه الگو و برنامه ای روشن و تعریف شده برای اداره کشور نداشتند و در عمل نیز باوری به کار کارشناسی و علمی و بهره گیری از تجربه ها نداشتند و دراین مسیر تا انحلال نهاد انباشت تجربه و دانش و مغز تصمیم ساز نظام یعنی سازمان مدیریت و برنامه ریزی به پیش رفتند ، در گذر زمان عملکردی را از خود برجای نهاده اند که نه تنها هیچ انطباقی با شعارها و وعده های داده شده شان ندارد بلکه در این دوران و درست در زمان درآمد افسانه ای نفت ، اقتصاد ایران روندی تخریبی را پیموده و شاخص های کلان آن رشدی منفی داشته است . بزرگترین دلیل و شاهد براین مدعا کاهش نرخ رشد اقتصادی به 3/2 درصد در سال 87 به رغم برخورداری کشور از درآمد 8/81 میلیارد دلاری (بیشترین رقم درآمد نفت از زمان کشف و فروش ) و افزایش نرخ تورم به 4/25 درصد و بیکاری به 5/12 درصد است . و در حالیکه پیش بینی می شد بدنبال کاهش قیمت نفت از میانه سال 87 درآمد ارزی کشور از ناحیه فروش نفت و گاز به حدود 40 میلیارد دلار درسال 88 کاهش یابد و به همین میزان هم در قانون بودجه سال 88 هزینه ارزی پیش بینی شده بود اما در عمل درآمد حاصل از فروش نفت و گاز بدلیل افزایش تدریجی قیمت تا مرز 70 دلار برای هربشکه در این سال بالغ بر 70 میلیارد دلار شد و از اینرو فشار چندانی را به لحاظ تامین منابع بودجه و ارز بر دولت وارد نساخت ولی بدلیل تداوم اجرای سیاست های نادرست اقتصادی و سیاست خارجی تهاجمی و فضای انتخاباتی و بی ثباتی سیاسی اجتماعی پیامد آن و بدی فضای کسب و کار در این سال اقتصاد ایران در وضعیت " رکود تورمی " گرفتار و " زمین گیر" شد و درنتیجه برآورد می شود نرخ رشد اقتصادی درسال 88 به پائین ترین رقم طی دو دهه اخیر رسیده و حدود 1 الی 5/1 درصد شود . هرچند تلاش بانک مرکزی برای کنترل نقدینگی در این سال ( برخلاف سیاست انبساطی دولت نهم در سالهای 84 الی 86 ) منجر به کاهش نرخ رشد نقدینگی و تورم شده اما بر دامنه رکود اقتصادی در کشور افزوده است بگونه ای که پیش بینی می شود وضعیت " رکود تورمی " موجود در سال 89 تشدید شده و نرخ رشد اقتصادی را به صفر یا رقمی منفی کاهش و نرخ های بیکاری و تورم را افزایش دهد . طبیعی است که شدت گرفتن تحریم های اقتصادی و تنش در سیاست خارجی و روابط با کشورهای قدرتمند اقتصادی و بی ثباتی داخلی نیز بر دامنه این تخریب می افزاید .
بحث " هدفمندکردن یارانه ها " ، که در میانه کار دولت نهم با نگاه " بردن درآمد نفت به سر سفره های مردم " مطرح و درقالب طرح تحول اقتصادی مطرح شد ، سرانجام در سال 88 تبدیل به قانون گشت و برپایه این قانون دولت باید از ابتدای سال 89 به آزاد سازی قیمت حامل های انرژی اقدام و نیمی از درآمد حاصل از افزایش قیمت را به گروههای هدف بصورت نقدی پرداخت نماید اما جالب اینکه بر سر رقم حاصل از افزایش قیمت حامل های انرژی و اینکه سال 89 سال اول یا دوم اجرای این قانون است بین دولت و مجلس اصولگرا و همسو اختلاف نظر و چالشی شدید درافتاد و به رغم اصرار ریئس دولت مستقر و حضور در جلسه غیرعلنی مجلس برای متقاعد کردن نمایندگان برای رای موافق به لایحه بودجه ، اکثریت مجلس رقم 40000 میلیارد تومان درخواست شده در لایحه بودجه را با این استدلال که تصویب چنین رقمی نرخ تورم را به 50 الی 60 درصد در سال 89 افزایش می دهد به 20000 میلیارد تومان در قانون بودجه کاهش داد . در پی این تصویب و ابلاغ قانون بودجه بود که ریئس دولت در مصاحبه ای با رسانه میلی اعلام کرد نمی تواند این قانون را اجرا کند و درخواست همه پرسی از مردم را برای اجرای قانون" هدفمند کردن یارانه ها " را مطرح کرد! با نگاهی به روند طی شده دراین باره می توان دریافت که دولت مستقر در پی بهانه تراشی برای عدم اجرای یکی دیگر از وعده های پر سر و صدای خود است و دراین مسیر می خواهد دیگران را که از قضا همفکران و همسویانش هستند مقصر جلوه دهد . هرچند با این وضعیت اجرای قانون " هدفمند کردن یارانه ها " در سال 89 ممتنع می نماید اما با توجه به جمیع شرایط محیطی و محاطی که کشور درآن بسر می برد می توان گفت پیامدهای اجرای این قانون غیرقابل پیش بینی است و می تواند اقتصاد " زمین گیر شده" و در حال تخریب ایران را به کما برد و وضعیت اقتصادی را از این که هست وخیم تر کند و بهبود چندانی هم برای سفره های گروههای هدف به ارمغان نیاورد و در نتیجه اجرای این قانون را ،که در شرایط مساعد و مقتضی می تواند راهگشای اقتصاد ایران بسوی رشد و توسعه و رهایی از اقتصاد نفتی باشد ، بطور کلی منتفی ساخته ، و وضعیت استفاده از حامل های انرژی همچون سال 83 به اینطرف با قیمت تثبیتی ادامه یافته و مشکل هرزروی منابع در اقتصاد ایران تداوم یابد .

سال 88 می باید سال اول اجرای قانون "خصوصی سازی" می بود و راه تازه ای را بروی اقتصاد ایران باز می کرد . هرچند پس از ابلاغ سیاست های مرتبط با اصل 44 در سال 85 فرصت کم نظیری برای "خصوصی سازی" بخش وسیعی از بنگاههای اقتصادی دولتی در اختیار دولت نهم نهاده شد که دولتهای قبلی از آن محروم بودند و استفاده درست از این فرصت می توانست یک انقلاب اقتصادی را در کشور رقم زند اما با مصادره به مطلوب این سیاست ها توسط دولت نهم در قالب توزیع "سهام عدالت و مردمی سازی" اقتصاد آنچنان از اجرای درست این سیاست ها فاصله گرفته شد که مجلس هفتم اصولگرا و همسو ناچار از آمدن به میدان و موضع گیری و تصویب قانونی خاص در این باره شد و تصور می شد که با ابلاغ و اجرای این قانون راه درست در "خصوصی سازی" توسط دولت پیموده شود ولی در سال اول اجرای این قانون نظامیان که از زمان روی کارآمدن دولت نهم میدان فراخی برای در اختیار گیری فعالیت های اقتصادی و پیمانکاری های دولتی یافته بودند ، برای خرید سهام بنگاههای اقتصادی دولتی خیز برداشتند و تقریبا در شرایطی بدون رقیب توانستند سهامدار عمده بنگاهی اقتصادی همچون شرکت مخابرات شوند و خلاصه سیاست " خصوصی سازی " که قبلا توسط دولت نهم به " سهام عدالت و مردمی سازی " معنا و اجرا شده بود ، این بار و درپناه قانونی به همین نام و مضمون به " نظامی سازی " اقتصادتحویل و اجرا شد ! این براقتصاددانان و اهل نظر روشن است که هیچیک از ایندو روش اجرا شده نمی تواند اهداف "خصوصی سازی " یعنی افزایش بهره وری و کارآیی اقتصادی و کاهش تصدی گری و زیاندهی دولت در اقتصاد دولتی ایران را تحقق بخشد و نشانه بارزش اینکه واگذاری بنگاههای اقتصادی دولتی از طریق "سهام عدالت" هیچگونه تغییر مثبتی در مدیریت و اداره این بنگاهها را بدنبال نداشته است ، ضمن اینکه طلبکاران زیادی هم برای دولت دست و پا کرده است ! نشانه های دیگر را باید در تاثیر گذاری مثبت اجرای سیاست "خصوصی سازی" برشاخص های کلان اقتصادی کشور از قبیل افزایش نرخ رشد اقتصادی و نرخ رشد سرمایه گذاری ، کاهش نرخ بیکاری و نرخ تورم دید که اینگونه نبوده و بدلیل مسیر اشتباه پیموده شده تاثیر منفی براین شاخص ها را می توان مشاهده کرد . " نظامی سازی " اقتصاد در سال 88 چرخه ای بر چرخه باطل اقتصاد دولتی نفتی رانتی ایران و " زمین گیر شدن " آن افزوده است که آثار و پیامدهای زیانبار آن در آینده معلوم خواهد شد و کالبد شکافی این موضوع خود مقالی دیگر را می طلبد اما همانگونه که در مقطعی وارد کردن نهاد اطلاعاتی کشور به عرصه فعالیت های اقتصادی آفات فراوانی را به دنبال داشت و سرانجام نظام تصمیم گیری کشور را به عدول از اجرای این سیاست و بیرون کشیدن این نهاد از عرصه فعالیت های اقتصادی رساند ، دراین باره نیز این تجربه پرهزینه تکرار خواهد شد .تجربه بشری گواهی می دهد در کشورهایی که دارای اقتصاد رقابتی و نظام سیاسی مردمسالار هستند نظامیان کاری به کار سیاست و اقتصاد ندارند و بدنبال آنند که بستری امن برای فعالیت های اقتصادی شهروندان فراهم آورند تا با افزایش فعالیت های اقتصادی و تولید ثروت و درآمد و مالیات دهی آنها نظامیان هم به لحاظ مالی تامین شده و به ماموریت های اصلی خود که مهمترینش آمادگی کامل برای دفاع از تمامیت ارضی و مرزهای کشور و تامین امنیت داخلی است ، بپردازند . البته تجربه کشورهای بلوک شرق سابق و کمونیستی و نظام های کودتایی و شبه ایدئولوژیک و دیکتاتوری که درآنها نظامیان در عرصه سیاست و اقصاد فعال و تصمیم ساز و تصمیم گیر بودند و سرانجامشان ، برای عبرت آموزی پیش روی ماست .

سال 88 از منظر دیگری هم برای اقتصاد ایران سال مهمی بود و آن سال پایانی اجرای قانون برنامه چهارم توسعه بود . سال آغاز اجرای این قانون با روی کارآمدن دولت نهم مصادف شد و هرچند این قانون علاوه بر مهر تصویب مجلس اصلاح طلب ششم ، مهر تصویب مجلس هفتم اصولگرای برآمده از نظارت استصوابی شورای نگهبان و همسوی با دولت نهم را هم با خود داشت اما ریئس دولت نهم از همان ابتدای کار با گذاشتن اما و اگر بر روی محتوای این قانون بگونه ای وانمود کرد که این قانون را قبول ندارد و در پی اجرای آنهم نیست و با اینکه به لحاظ حقوقی الزام به اجرای آن داشت و اگر ایرادهایی را در آن می دید باید با بردن لایحه به مجلس اصلاحات لازم را دراین قانون انجام می داد و آنرا اجرا می کرد اما برای فرار از پاسخگویی اینکار را هم نکرد و تنها وعده می داد که می خواهد کشور را بر پایه " الگوی اسلامی – ایرانی " اداره و برنامه ای را براین پایه تدوین و ارائه کند . طبعا عمل به این وعده لااقل باید در سال پایانی قانون برنامه چهارم به منصه ظهور می رسید اما دولت در این باره هم با عدول از تکلیف قانونی و دیر هنگام لایحه برنامه پنجم را به مجلس فرستاد بگونه ای که بررسی این لایحه بدلیل اولویت رسیدگی به لایحه بودجه سال 89 در مجلس به سال 89 موکول گشت و جالب اینکه در این لایحه از مجلس درخواست شده است که به دولت برای تدوین برنامه ای بر پایه" الگوی اسلامی – ایرانی " دو سال دیگر مهلت داده شود! بررسی محتوای لایحه ارائه شده و درخواست دوسال مهلت بخوبی گویای این مطلب است که دولت نهم و ادامه آن درحالیکه نسبت به قانون برنامه چهارم توسعه آنهمه اما و اگر داشت و از اجرای آن سرباز می زد ، خود هیچگونه نگاه و برنامه و قطب نمایی برای اداره کشور نداشته ، و دراین سالها هم که همه امکانات مادی و کارشناسی کشور در اختیارش بوده ، نتوانسته است چنین برنامه ای را تدوین و ارائه کنند . آیا نتیجه چنین وضعیتی در اداره کشور جز " زمین گیر شدن اقتصاد ایران " می تواند باشد ؟

با اینکه دولت نهم هیچگاه موضع روشنی نسبت به اجرای قانون برنامه چهارم توسعه نگرفت اما ارزیابی نتایج عملکرد اقتصادی پنجساله حاکمیت یکدست اقتدارگرایان(84 الی88 )، یعنی دوره اجرای قانون برنامه چهارم توسعه ، در مقایسه با عملکرد حاصله از اجرای قانون برنامه سوم توسعه توسط دولت اصلاح طلب خاتمی در سالهای 79 الی 83 و همچنین پیش بینی های کمی قانون برنامه چهارم توسعه به بهترین وجه نشان می دهد که روند تخریبی اقتصاد ایران در این سالها شکل و شدت گرفته و " زمین گیر شدن اقتصاد ایران در سال 88 " اتفاق افتاده است . و این بخوبی معلوم می دارد که چرا دولت مستقر از پایبندی به اجرای قانون برنامه چهارم توسعه و ارائه گزارش های نظارتی سالانه اجرای این قانون طفره رفته است .

بر پایه گزارش نماگرهای اقتصادی بانک مرکزی کل درآمد ارزی کشور حاصل از فروش نفت و گاز در سال های اجرای قانون برنامه سوم توسعه (79 الی 83) برابر 130 میلیارد دلار و صادرات غیر نفتی 3/28 میلیارد دلار بوده است و با یک چنین درآمدی ( جمعا 3/158 میلیارد دلار) متوسط نرخ رشد اقتصادی این سالها برابر5/5 درصد شده است در حالیکه درآمد ارزی حاصل از فروش نفت و گاز در سالهای 84 الی 88 برابر 350 میلیارد دلار و صادرات غیرنفتی 80 میلیارد دلار شده است و با یک چنین درآمدی (جمعا 430 میلیارد دلار) متوسط نرخ رشد اقتصادی این سالها بالغ بر 8/4 درصد شده است . ملاحظه می شود که کشور با درآمدی 7/2 برابر در دوره اجرای قانون برنامه چهارم توسعه به نرخ رشد اقتصادی متوسطی کمتراز دوره اجرای قانون برنامه سوم توسعه دست یافته است ، و آیا این عملکرد نمی تواند دلیلی بر بی کفایتی و ناکارآمدی دولت در اداره امور و هرزروی منابع کمیاب کشور باشد ؟ و آیا تداوم حیات پرهزینه این دولت در پی انتخابات ریاست جمهوری دهم و مسائل مرتبط با این انتخابات چقدر می تواند به صرفه و صلاح کشور و نظام باشد ؟ و آیا...البته این وضعیت در حالی اتفاق افتاده است که برپایه جداول کمی قانون برنامه چهارم توسعه قراربوده است در دوره اجرای این قانون از درآمد نفت 6/81 میلیارد دلار در قوانین بودجه سنواتی توسط دولت هزینه شود تا کشور به نرخ رشد اقتصادی متوسط 8 درصد برای سال های اجرای برنامه دست یابد ولی دولت نهم با هزینه ای بیش از 7/2 برابر (بیش از 220 میلیارد دلار ) در قوانین بودجه سنواتی این سالها نه تنها قادر به تحقق چنین نرخ رشدی نبوده است بلکه حتی از دست یابی به نرخ رشد متوسط سالهای اجرای قانون برنامه سوم هم ناتوان مانده است . و معلوم نیست اینهمه مدعای پیشترفت های علمی و فن آوری و فتح قله های تبلیغی چرا بازتابی در رشد این شاخص طی سال های حاکمیت یکدست اقتدارگرایان نداشته است ؟ درمورد بقیه شاخص های اقتصادی هم نیز نتیجه بهتر از این نیست . نرخ رشد متوسط سرمایه گذاری حاصل در دوره اجرای قانون برنامه سوم توسعه 5/9 درصد بوده است که در این دوره به حدود 7 درصد کاهش یافته ، و این عملکرد را مقایسه کنید با پیش بینی قانون برنامه چهارم توسعه برای این شاخص که نرخ 2/12 درصد است . متوسط نرخ تورم در سالهای 79 الی 83 برابر 1/14 درصد شد که در سالهای 84 الی 88 به 8/15 درصد افزایش یافته است درحالیکه بر پایه پیش بینی قانون برنامه چهارم توسعه باید این نرخ به 9/9 درصد می رسید و نرخ تورم در سه سال پایانی برنامه یک رقمی شده و در سال پایانی 88 به 8/8 درصد کاهش می یافت . در مورد ارزیابی شاخص های "عدالت اقتصادی و اجتماعی " که از داعیه های اصلی اقتدارگرایان حاکم در این دوره بود و به ویژه باید از طریق " بردن درآمد نفت به سرسفره های مردم " ، آنهم درآمد افسانه ای حاصله ، تحقق می یافت باز مقایسه عملکرد با پیش بینی های قانون برنامه چهارم توسعه حاکی از ناکامی دولت مستقر در این باره است . نسبت هزینه دهک ثروتمند به دهک فقیر از 6/14 برابر در سال 83 به 2/15 برابر در سال 86 و نسبت هزینه دو دهک ثروتمند به دو دهک فقیر از 41/8 برابر در سال 83 به 74/8 برابر در سال 86 افزایش یافته است . رقم ضریب جینی نیز از 3995/0 در سال 83 به 4045/0 در سال 86 افزایش یافته است . لازم بیاد آوری است که ارقام این شاخص ها برای دوسال 87 و 88 انتشار نیافته است اما روند ارقام این سه شاخص برای سه سال 84 الی 86 بخوبی نشان می دهد که برخلاف همه مدعاهای عدالت خواهانه دولت مستقر وضعیت توزیع درآمد در جامعه بدتر و بردامنه شکاف طبقاتی افزوده شده است . اینرا از افزوده شدن بر جمعیت زیر خط فقر مطلق از 2 درصد در سال 83 به 7 درصد در سال 86 و جمعیت زیر خط فقر نسبی از 15 درصد در سال 83 به 21 درصد در سال 86 نیز بخوبی می توان دریافت . به عبارتی می توان اینگونه عملکرد اقتصادی دوره اجرای قانون برنامه چهارم توسعه توسط حاکمیت یکپارچه اقتدارگرایان را جمع بندی و ارزیابی کرد که به رغم استفاده 7/2 برابری از منابع در این دوره نتایج بدست آمده حاکی از موفقیت 50 درصدی در تحقق پیش بینی های کمی برای شاخص های اقتصادی کلان است و حتی اگر جریان حاکم با اما و اگر کردن در باره قانون برنامه چهارم توسعه نخواهد دراین باره پاسخگو باشد قطعا در زمینه شاخص های " عدالت اقتصادی و اجتماعی " و در انطباق با شعارها و وعده های بسیاری که در این باره داده است باید پاسخگو باشد و این در حالی است که ارقام شاخص های مرتبط با این مقوله حاکی از بدتر شدن وضع نسبت به گذشته است . یادآوری می شود در دوره اجرای قانون برنامه سوم توسعه فقط دولت و مجلس در دست اصلاح طلبان بود و اقتدارگرایان حاکم در دیگر نهادها و همراهانشان در بیرون جز کارشکنی و بحران آفرینی در کار اصلاح طلبان کاری نداشتند اما بر پایه گزارشات بانک مرکزی عملکرد اقتصادی آن دوره توانسته بود به بیش از 90 درصد پیش بینی های کمی قانون برنامه سوم توسعه تحقق بخشد و راه توسعه اقتصادی اجتماعی کشور را هموار نماید ، و برپایه همین تجربه بود که برنامه چشم انداز توسعه بیست ساله کشور و قانون برنامه چهارم توسعه تدوین و تصویب شد اما هیهات ، دولت نهم که در بهترین شرایط سیاسی و اقتصادی بروی کار آمد و همه قوا و نهادهای حاکم نیز با آن همسو بودند و درآمد نفت هم افسانه ای ، با کنار نهادن برنامه چشم انداز و قانون برنامه چهارم توسعه و در پیش گرفتن سیاست های اقتصادی غیرعلمی و کارشناسی و متناقض و نادرست امروز کارنامه ای را برجای نهاده است که شرحش آمد و حاصلش « زمین گیرشدن اقتصاد ایران در سال 88 » بود . سالی که در ابعاد سیاسی و اجتماعی هم سالی تلخ و سخت و پرآسیب برای ایرانیان بود و قطعا در هم آمیزی تلخی و سختی اقتصاد با سیاست و اجتماع روح و روان بسیاری از شهروندان را در این سال آزرده کرده و اینرا بخوبی می شود در اقتصاد و روابط خرد غالب خانوارهای ایرانی مشاهده کرد . برداشتی که من از این وضعیت دارم چشم انداز امیدوارکننده ای را برای سال 89 باقی نمی گذارد جز اینکه حاکمیت با نگاهی علمی و واقعی وخامت این وضعیت را دریابد و طرحی نو درهمه عرصه ها دراندازد و آنگاه می شود برای نجات اقتصاد ایران از زمینگیری و حرکت دوباره بسوی رشد و توسعه سخن گفت و چاره جویی کرد .

تکمله : پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم و رخدادهای تلخ پس از آن تاکنون بجز شرکت در یک مناظره پیرامون مسائل اقتصادی دیگر مطلبی و تحلیلی در باره اقتصاد ایران و عملکرد اقتصادی دولت مستقر ننوشتم بدو دلیل : اول اینکه پس از تجربه انتخابات ریاست جمهوری به این باور رسیدم و هنوز هم براین باورم که مشکل اصلی کشور ما سیاسی است و نه اقتصادی ، و راهبرد تقدم توسعه سیاسی و فرهنگی بر توسعه اقتصادی که اصلاح طلبان در دوره هشت ساله دولت خاتمی مطرح و پی می گرفتند ، راهبرد درستی برای حل مسائل و مشکلات مبتلا به ایران حتی در عرصه مسائل اقتصادی است و همانگونه که آمد نتایج اقتصادی بدست آمده از دو دوره اجرای قانون برنامه سوم توسط دولت اصلاح طلب و قانون برنامه چهارم توسعه توسط دولت باصطلاح اصولگرا بخوبی اینرا نشان می دهد ، البته با ذکر این نکته که دولت اخیر هیچگونه التفاتی به قانون و اجرای آن نداشته است ! و از اینرو تا وقتی به اجرای کامل قانون اساسی در این ملک بها داده نشود و حاکمیت قانون ، آزادی ، مردمسالاری و تامین و تضمین حقوق شهروندی فراهم نگردد حل مسائل و مشکلات اقتصادی ممکن نیست و بررسی و تحلیل پیرامون این موضوع فقط می تواند ورزشی فکری باشد . دوم اینکه بیان عقیده و نظر در این ملک حتی اگر خیرخواهانه و انذار دهنده باشد جز افزودن بر سوء تفاهمات جاری در عرصه سیاست ایران و هزینه زایی برای بیان کننده پیامدی دیگر ندارد و ظاهرا گوش شنوایی برای شنیدن نیست و از قدیم گفته اند سری که درد نمی کند دستمال نمی بندند ! بااین احوال به توصیه دوستی و از سر احساس مسئولیت دینی و شهروندی این مطلب را نوشتم و امیدوارم سر سوزنی دیگران و به ویژه حامیان دولت مستقر را به فکر وا دارد و اگر هم اوضاع را مساعد و بر وفق مراد می بینند امثال این نوشته ها قطعا نمی تواند گردی بر دامن کبریایی واقعیت جاری بنشاند ، بخوانند و بگذرند ، و می ماند برای تاریخ و آینده . هشدار می دهم که چون تاکنون به راه حل های سیاسی برای عبور از بحران سیاسی و اجتماعی جاری در کشور بها داده نشده ، در روزها و ماههای آینده این وضعیت اقتصادی است که تعیین کننده چگونگی حل منازعه سیاسی در کشور خواهد بود و امیدوارم که حاکمیت با درک و دریافت این موضوع راهی را بپیماید که نظام و مردم دچار هزینه ای مشابه هزینه های سال 88 نشوند و بیش از این از جیب آبرو و حیثیت و اعتبار نظام برای پیشبرد سیاست هایی که آخر و عاقبت آن معلوم نیست و بسوی ناکجا آبادی خیالی است ، هزینه نشود . راه نجات نظام و کشور در بازگشت به اجرای بدون تنازل قانون اساسی و جلب اعتماد و رضایت عامه مردم و به ویژه بها دادن به نیروهای تحصیلکرده و متخصص و روشنفکران و فرهیختگان در اداره کشوراست و اینکه ایران را متعلق به همه ایرانیان بدانیم و دوگام اساسی در این مسیر هم انجام انتخابات آزاد و رقابتی و سالم و رعایت آزادی های سیاسی و اجتماعی و مطبوعاتی است و باید امید وار بود بیاری خدا چنین راهی پیموده شود و کشور ما در مسیر درست رشد و تعالی قرار گیرد .


 


مهدی محمودیان روزنامه نگار و عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی وضعیت جسمانی مناسبی در زندان اوین ندارد.

به گزارش خبرنگار کلمه، وی اخیرا با خانواده خود تماس تلفنی داشت و از بی توجهی مسئولان زندان به سلامت خود گلایه می کرد.

این روزنامه نگار و فعال حقوق بشر هفته گذشته در زندان اوین بیهوش شده است .او دو ماه پیش به عفونت ریوی مبتلا شد اما ماموران زندان با وجود آگاهی از این موضوع او را با لباس غیر کافی در هوای سرد نگه داشتند.

محمودیان به شدت از مشکل تنفسی رنج می برد. بعد از این ماجرا خانواده ایشان به مسئولین قضایی مراجعه کرده اند اما تاکنون پاسخی به آنها داده نشده است. مادر ایشان از همه دوستان برای سلامتی فرزندش التماس دعا دارند.

محمودیان ۷ ماه است که در زندان اوین به سر می برد و به تازگی موفق شد دختر خردسال خود را ملاقات کند.

این روزنامه نگار بنا به وظیفه تعریف شده اطلاع رسانی و روزنامه نگاری در تمام دنیا از جمله افرادی بود که با نوشتن مطالبی درباره بازداشگاه کهریزک انتقادهایی و افشاگری هایی را در این باره مطرح کرد. او نخستین کسی است که دو سال قبل درباره اعمال روش های غیرانسانی و غیرقانونی با با متهمان در این بازداشتگاه، اطلاع رسانی کرد.


 


فخرالسادات محتشمی پور، همسر مصطفی تاجزاده، طی انتشار نامه ای سرگشاده به عرب سرخی یکی از اسرای جنبش سبز و پیشکسوتان مبارزه، که امسال برخلاف سالهای گذشته، به جای حضور در کانون خانواده و سبز بودن در دید و بازدیدهای نوروزی، سلولهای انفرادیِ زندان اوین را سبز نموده، وی و اسرای دیگر جنبش و تمام مسببین این وضعیت را مورد خطاب قرار داده و خاطرنشان نمود "خدا کند نحوست ها که دور ریخته شد، همه شماها بیایید سر خانه و زندگیتان، تا آن برادرها هم که دارند انجام وظیفه می کنند، نفس راحتی بکشند از پایان مأموریتشان."

به گزارش جرس متن نامۀ فخرالسادات محتشمی پوربه این اسیرِ جنبش سبز بدین شرح می باشد:

ما به دعای خیر یکدیگر محتاجیم

سلام آقا فیض الله

عید شما مبارک. حلول سال نو، سال هشتاد و نه یرشما مبارک . خدا کند در سال نو همه نحوست ها و زشنی ها و پلشتی ها با سبزه های عید در روز سیزده فروردین به در شود. و خدا کند که شما زودتر بیایی سر خانه و زندگیت و باز هم بشوی همان بابا فیض الله همیشه حاضر که عشقش به همسر مهربانش زبانزد همه دوستان قدیم است و مهرابدیش به فرزندانش پاره های قلبش.

خدا کند نحوست ها که دور ریخته شد، همه شماها بیایید سر خانه و زندگیتان تا آن برادرها هم که دارند انجام وظیفه می کنند، نفس راحتی بکشند از پایان مأموریت و آن ها هم بروند سر زندگیشان و آرامش به همه خانه ها برگردد. خانه های ما و خانه های آن ها. آقا فیض الله! ما خیلی مشتاق بودیم که در دیدارهای نوروزی بیاییم خانه شما. خانه ای که پر باشد از شادمانه های صبا و محیا و مادرانشان و لبخند را پس از دویست و پنجاه و چند روز بر لب مریم خانم و ساجده و فاطمه و رضا ببینیم ولی نمی دانم چرا نیامدید؟؟؟ شما می دانید؟ ما به خانه خالی از پدر عرب سرخی ها نرفته ایم هنوز در این بهار.

نمی دانم چرا نمی توانیم به آن خانه قدم بگذاریم در حالی که به خیلی خانه های دیگر خالی از عزیزان سر زده ایم و پای سفره هفت سینشان، عکس های یادگاری گرفته ایم. نمی دانم شاید برای این که وضعیت شما با همه فرق می کند. شاید برای این که بیرون بودن همسرم، ما را شرمسار می سازد وقتی که شما در آن سلول خالی از یاران همراه و خالی از نمازهای جماعت به امامت محسن آقا و جدیت آن یکی محسن رئیس شورای شهر یا شورای سلولتان و شهردارهای نوبه ای و مدیریت قوی آقا بهزاد و لطیفه ها و شوخی ها و خنده های همسرجان ما و یاد و خاطره بقیه رفقا، با آن موش ها و جیرجیرک های خانه زاد تنها مانده اید.

دیروز شنیدم که سلولتان صاحبخانه های خوب و مهربانی دارد. می گفتند صدای آن خانواده جیرجیرک که پشت یخچال خانه دارند برای شما چون آواز قمریان دل انگیز است. و دیدن موش هایی ک سرک می کشند از سوراخشان برای دریافت سهمیه روزانه شان و آن صف طویل مورچه ها برای شما فرح بخش است. حالا خیال ما راحت است که موجودات زنده در کنار شما در این بهار سبز تنهایتان نگذاشته اند و شما هر آن گاه که از مناجات با معبود از عرش به فرش می آیی، همانند پیامبران خدا با زبان حال با آنان سخن می گویی. کاش ما هم صدایتان را می شنیدیم آقا فیض الله. کاش این سروده ها در تاریخ ثبت می شد. کاش این فرصت های طلایی برای همه ما پیش می آمد تا عیار خود را در پیشگاه حق محک بزنیم و کاش …

ما اینک رسیده ایم به دهم فروردین ماه سال هشتادونه! یعنی سیزدهمین روز دوره جدید انفرادی شما. ما جمعمان جمع است اما غیبت شما از جمعمان کاملا مشهود اما در عین حال شما با مایید. همه وقت و همه جا . در بامداد و شامگاه، در سفر و حضر و دیدارهای نوروزی. شما در دل مائید آقا فیض الله. و اختیار دل دیگر دست خود ماست. نه می شود فیلتر و سانسورتان کرد و نه حذف و نه تحریف.

شما باعث شدید که اوین در غیبت عزیزان از بند رسته با حضور شما و سلیمانی ها و مفیدی ها و نورانی نژادها و محمودیان ها و سحرخیزها و باقی ها و بقیه اسرای سبزمان، همچنان خوشبخت بماند در آغازین روزهای بهار. اوین با حضور شماها همچنان سبز است و ما به شما و شرف و مردانگی تان افتخار می کنیم و به استقامت و پایداری میهمانان سرفراز زندان رجایی شهر، زیدآبادی و باستانی.

ما، هنگام تحویل سال و در غیاب شما، خاضعانه از خداوند بهترین احوال را برای خود و مردم و کشورمان طلب کرده ایم و در انتظار بهترین ها صبر و استقامت می ورزیم و در جاری زندگی سرود آزادی سر می دهیم. شما هم در آن خلوت باشکوه و در آن لحظه های ناب بندگی ما را و همه مردم مهربان و همراه کشورمان را فراموش نکنید. ما به دعای خیر یکدیگر محتاجیم.

لازم به ذکر است فیض الله عرب سرخی حدود دو هفته است به سلول انفرادی منتقل شده است.


 


عمادالدین باقی روزنامه نگار و پژوهشگر شب سال نو را در بیمارستان سپری کرد.
فاطمه کمالی همسر عمادالدین باقی که بالاخره روز دوشنبه 9 فرودین 89 موفق به ملاقات با همسرش شد با ابراز نگرانی از وضع جسمی باقی اعلام کرد حمله تنفسی باقی که در دوره قبلی بازداشتش در بند 209 به آن دچار شده بود، تشدید و تکرار شده و منجر به بیهوشی باقی شد و او دوباره در آخرین روز سال 88 از زندان به بیمارستان قمر بنی هاشم منتقل شده است و پس از مدتی بستری، دوباره به سلول خود در بند 240 زندان اوین بازگردانده شده است.

همسر عمادالدین باقی با اعلام اینکه مسوولان زندان و بند از پرونده پزشکی باقی و خطراتی که برای جسم و جان او می رود آگاه هستند اما درعین حال به نگهداری او در این وضعیت ادامه می دهند، گفت:"قاعدتا طبق قانون هرگونه مسولیت سلامت جسمی باقی به عهده مقامات نگه دارنده اوست."به گفته همسر باقی وی همچنین از دیسک کمر شدید وگرفتگی عصب سیاتیک رنج می برد.

بر اساس اطلاعات خبرنگار جرس، فاطمه کمالی همچنین از بلاتکلیفی محض در پرونده همسرش خبر داده و گفته است:" علی رغم خداحافظی کارشناس پرونده قبل از نوروز با باقی و نیز صدور قرار وثیقه از سوی شعبه بازپرسی دادسرای مستقر در اوین و تامین آن توسط خانواده وی همچنان در بازداشت است."

همسر باقی افزود:" ظاهر امر نشان می دهد که مسوولین امنیتی و قضایی با آزادی باقی موافق هستند اما نمی دانیم چرا او را آزاد نمی کنند؟! جای تعجب دارد فردی که باید طبق قانون آزاد باشد هنوز در سلول بسته دو سه نفره بدون هرگونه امکاناتی که قانون به رسمیت شناخته است نگهداری می شود." فاطمه کمالی با اشاره به اینکه به دلیل انتقال شعب بازپرسی دادسرای انقلاب به داخل زندان اوین امکان پیگیری وضعیت از طریق بازپرسی وجود ندارد، از مراجعات مکرر خود به دفتر دادستان تهران با هماهنگی قبلی برای اطلاع از وضعیت حقوقی باقی خبر داد که بی نتیجه مانده است و ابراز امیدواری کرد که هرچه زودتر با توجه به وضع حقوقی پرونده همسرش و وضع جسمی نگران کننده او مقدمات آزادی باقی فراهم شود .

کمالی گفته است در مورد وضعیت باقی نامه ای را به دادستان تهران نوشته و امیدواراست به ابهامات به وجود آمده در مورد آزادی باقی پاسخ داده شود.


 


دبیرکل اعتماد ملی همزمان با ایام نوروز با حضور در منزل محمد نوری‌زاد نویسنده و کارگردان دربند با خانواده وی دیدار کرد.

به گزارش خبرنگار کلمه، در این دیدار مهدی کروبی با تبریک عید نوروز به خانواده نوری‌زاد، از تداوم بازداشت وی اظهار تاسف کرد.

کروبی ابراز امیدواری کرد به زودی شاهد آزادی نوری‌زاد و سایر زندانیان سیاسی دربند باشیم. خانواده نوری‌زاد نیز در این دیدار گزارشی از آخرین وضعیت این هنرمند سبزاندیش ارائه کردند.


 


فاطمه ملکی همسر نوری زاد در پاسخ به دلنوشته فخری محتشمی در یادداشت کوتاهی آورده است که گفتنی ها بسیار است و ناگفتنی ها بسیارتر!

متن این یادداشت به شرح زیر است:

به نام خداوند دوستی ها

تازه آشنای ناگواری ها و دوست خوب امروزم

سلام
خطابم کرده ای بانو، فاصله ام بسیار است با بانوان خوب دو عالم. در خاطرم است اباذرم از وقتی بسیار کوچک بود، می خواند و شاید از اولین نوحه های بشاگردی ها بود که زمزمه می کرد:

کسی نگفت به تو زینب، که ای دل افسرده
سر تو بادا سلامت برادرت مرده
کسی نگفت به تو زینب، که ای ستوده ناز
سر تو بادا سلامت که کشته شد عباس
و ...

بانوی دو عالم و سرور همه ما ایشان هستند که یادشان شکیبایمان می کند و مرور آن چه بر ایشان رفته آراممان.
در این ماه هاست که نماز و سجاده، صبر و پایداری تفسیر می شوند و معنا پیدا می کنند. در این لحظه ها بی گمان حضورش را با تمام وجود لمس می کنیم، می فهمیم، درک می کنیم مفهوم این آیه را « آیا من به تنهایی برای تو بنده ام کافی نیستم؟»

گفتنی ها بسیار است و ناگفتنی ها بسیارتر!
مهربانی کردی و دوستی.امیدوارم لیاقت با من یار باشد و من با شما همراه.
با آرزوی سالی خوش برای شما و خانواده

فاطمه ملکی(همسر ازاده دربند محمد نوری زاد)


 


مریم ضیاء فعال کودکان پس از 13 روز اعتصاب غذا و با ایستادگی و مقاومت و دفاع از حقوق خود و بر اثر فشارهای بین المللی و رسانه ای ناچار به آزادی او شدند.

بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،غروب روز دوشنبه 9 فروردین ماه مریم ضیاء فعال کودکان پس از تحمل نزدیک به 3ماه زندان و 13 روز اعتصاب غذا وبا ایستادگی و دفاع از حقوق خودش و همچنین بر اثر فشارهای بین المللی و رسانه ای لحظاتی پیش از زندان اوین آزاد شد. او در طی 13 روز اعتصاب غذا و جنگ روانی بازجویان وزارت اطلاعات علیه وی و خانواده اش دچار کاهش وزن شده بود، افت شدید فشار خون،ضعف شدید و شرایط او به حدی به وخامت گراییده بود که روز گذاشته او را به بهداری زندان منتقل کردند.اما او در طی این مدت بر خواست به حق خود پافشاری کرد و همچنان که اعلام کرده بود تا آزادی از زندان به اعتصاب غذای خود ادامه خواهد داد.خانم ضیاء پس از خروج از زندان اقدام به شکستن اعتصاب غذای خود نمود.

هنگام خروج از زندان اوین مورد استقبال گسترده خانواده اش و خانواده ها ی دستگیر شدگان و مردم که در مقابل زندان اوین تجمع کرده بودند قرار گرفت و با دست زدن و سوت کشیدن نسبت به او ابراز احساسات می کردند. علیرغم شرایط سخت جسمی که در اثر اعتصاب غذای نسبتا طولانی و فشار بازجویان وزارت اطلاعات اما او از روحیۀ بالایی برخورد بود و از استقبال کنندگان با لبخند و دست تکان دادند تشکر می کرد.

در حال حاضر تعداد زیادی از خانواده های دستگیر شدگان در مقابل زندان اوین تجمع کرده اند و تجمع آنها تا این لحظه منجر به آزادی تعدادی از دستگیر شدگان شده است. خانواده ها همچنان در مقابل زندان اوین تجمع کرده اند و بر خواست خود مبنی بر آزادی فوری و بی قید و شرط عزیزانشان پافشاری می کنند.



 


خانواده رامین رمضانی یکی از شهدای جنبش سبز درخواست بنیاد شهید برای اعلام فرزندشان به عنوان شهید را نپذیرفتند .
رامین رمضانی که در زابل در حال انجام خدمت سربازی بوده است 21 خرداد ماه از زابل مرخصی گرفت و در روز 25 خرداد ماه در جریان تظاهرات آرام مردم در اعتراض به نتیجه انتخابات به شهادت رسید.
به گفته مادر وی چندین بار فرمانده پادگان تلاش کرده که او را جزو شهدا اعلام کند زیرا او در زمان خدمت سربازی به شهادت رسیده است .
اینک بعد از پنج ماه، نیز بنیاد شهید برای محسوب کردن رامین به عنوان شهید اعلام آمادگی کرد اما خانواده اش قبول نکردند .
مادررامین می گوید:" اصلا دلم نمی خواهد که بنیا دشهید پسرم را به عنوان یک شهید و آن هم بسیجی معرفی کند ."
وی می گوید : "من پسرم را یک شهید واقعی می دانم چرا که برای دفاع از حقش کشته شد.اوهر چند با سیاست آشنا نبود اما ایران دوست بود و همیشه تاکید می کرد که ما ایرانی هستیم و نباید به بیگانه وابسته شویم. او حقش را می خواست. رای اش را می خواست ،پس شهید است. بنابراین نیازی نیست بنیاد شهید پسرم را شهید اعلام کند او یک شهید واقعی است"
گفتنی است که میر حسین موسوی نیز درجریان دیدار با خانواده شهدا با این خانواده نیز دیدار کرده است .


 


مادر ابوالفضل عابدینی روزنامه نگار و فعال حقوق بشر در ایران با نگارش نامه سر گشاده به ریاست قوه قضائیه خواهان رعایت عدل و روشن شدن وضعیت بلاتکلیف این زندانی وجدانی در ایران شد.

ابوالفضل عابدینی روزنامه نگار و از همکاران سابق مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در یورش سازمان یافته به فعالان حقوق بشر با محاصره منزل و ضرب و شتم در شهر اهواز در 11 اسفند ماه بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.

آساره عیوضی، مادر دردمند ابوالفضل عابدینی نصر روزنامه نگار در بند آمده است که این روز های سال نو شاهد در بند بودن فرزند بیمارم ونامشخص بودن وضعییت روحی و روانی وجسمی اش بزرگترین عیدی بود که طی سال های طول عمرم نصیبم شد، از 5 سال قبل تا به امروز هر ساله این جوان نحیف را دستگیر نموده و زیر شکنجه برده وبعد از گذراندن انفرادی های طولانی مدت با قید وثیقه های سنگین که همگی توسط مردم دلسوز تامین شده آزاد گردیده و درهیچ یک از این دادگاهها مجرم نبوده وبا سربلندی برائت دریافت کرده است.

وی از قاضی القضات می خواهد با رعایت عدل جهت مشخص شدن وضعییت بلاتکلیف فرزند 28 ساله بیمارش (ناراحتی قلبی شدید که نتیجه زندان در این سالها بوده است) توجه ویژه ای شود. .

گفتنی است این روزنامه نگار در سلولهای انفرادی بند 2 الف سپاه پاسداران در زندان اوین بدون ملاقات وتماس وارتباط با وکیل، اکنون به مدت یک ماه است که در حال بازجویی است.



 


متن این دلنوشته که در اختیار جرس قرار گرفته به شرح زیر است:

سلام مهتابم ، سلام دختر گلم

وقتي چند روز پيش از من پرسيدي كه عيد آمد چرا پدر نيامد ، همه بابا ها آمدند ولي بابايي نيامد ، دلم گرفته بود ، بيشتر گرفت . مي دانم براي تو كه در اين نه ماه زينب وار صبر كردي ودر پيچ و خم هاي اوين براي 20دقيقه ملاقات 4 ساعت در صف و انتظار همراهم بودي - هميشه آرام بودي و صبور ودر اين روزهاي سخت تنهايي دم نزدي ،سخت است كه پدر نيامد.

ولي دلبندم همه باباها شب عيد به خانه نيامدند كه اوين هنوز پر است از پدران و فرزندان اين ملت دلم نمي خواست كه در عنفوان جواني كه بهترين روزهاي عمرت است و بايد با همه وجود تلاش كني تا آينده را بسازي در چم خم هاي غم گرفتار شوي ولي انگار خيلي چيزها در توان دستهاي ناتوان من نيست و تو چشيدي آنچه را كه تلخ بود و ناگوار دخترم زماني كه منهم جوان بودم ، در دانشگاه با پدر آشنا شدم آن زمان سالهاي انقلاب بود واين براي منهم مسئوليت آور بود . چه شبها كه تا صبح بربالين او كه زير مشت ولگد مزدوران شاه خون استفراغ مي كرد مي نشستم كه چهره پدر هميشه همين بوده مسئول و مبارز و تو در آن زمان كه پدر 8 سال در جبهه هاي جنگ قلم ميزد و مي نوشت نبودي تاشاهد تلاشهاي مستمر و بي وقفه او باشي.

و شايد تو آن روز را بياد نياوري كه پس از 15 سال بيخبري از برادرش (عمويت سعيد را مي گويم )فقط پلاك گردنش رااز جبهه آوردند كه خودش توپ خورده بود و هيچ نمانده بود ، پدر در مقابل اين درد بزرگ فقط سجده شكر كرد و صبر پيشه ساخت.

ومن در اين 31 سال كه در كنارش بودم شاهد فراز و نشيب هاي زندگي يك خبرنگار بودم كه خبرنگار بي پناه است و پر تلاش امروز ديگر پدرجوان نيست و 56 سالگي را با دنده هاي شكسته و هيكل تا شده از ضعف و بيماري در اوين تجربه كرده ولي همچنان با روح مقاوم و اراده آهنين وبه قول بازجو ها نستوه.

دخترعزيزم غمگين مباش كه پدر خواهد آمد و عيد واقعي روزي است كه ديگر در سرزمين ما نه زنداني باشد ونه دربندي.

شايد آن روز دل مادران نداها و سهرابها و... نيز آرام گيرد و زندگي روي صلح و آرامش ببيند . به اميد آن روز

مخالفت با درخواست مرخصی سحرخیز

از سوی دیگر مهدی سحر خیز در گفت و گو با جرس از روحیه بالا و جسم رنجور پدر پس از 269 روز زندان خبر داد.

وی افزود پدر او که اعتصاب غذای خود را در روزسوم عید پایان داده، در روز اول عید به هنگام نماز صبح بعلت ضعف جسمانی از حال رفته و زمین خورده و پس از آن به درمانگاه برده شده است.

عیسی سحر خیز که دارای مشکلات فشار خون نیز می باشد در پی این ضعف شدید جسمانی درخواست مرخصی داده است که ظاهرا تاکنون مورد موافقت قرار نگرفته است.

این فعال سیاسی- مطبوعاتی که از هشت ماه قبل در بازداشت به سر می برد، کماکان پرونده ای نداشته، تفهیم اتهامی نشده و مسئولین و مقامات قضائی در این زمینه تکلیفی نیز معین نکرده و اطلاعات خاصی هم در اختیار وکیل ایشان (خانم نسرین ستوده) قرار نداده اند.

عیسی سحرخیز، مدیرکل مطبوعات داخلیِ وزارت ارشاد دولت محمد خاتمی، از فعالان سیاسی و مطبوعاتی اصلاح طلب می باشد که در جریان سرکوب اعتراضات معترضین و فعالان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری امسال، در تاریخ ۱۲تیربازداشت گردید و بنا به قول شاهدان و منابع خبری، تا کنون تسلیم فشارهای بازجویان برای اعتراف اجباری نشده است.


 


بیش از ۱۲ مهاجرافغانی که در حوادث پس از انتخابات توسط نیروهای امنیتی ایران بازداشت شده اند ، همچنان در زندان اوین بسر می برند . اغلب این افراد در کنار خیابان نظاره گر تظاهرات مسالمت آمیز مردم بوده اند و فعالیت دیگری در حرکت های اعتراضی مردم ایران نداشته اند.

به گزارش کلمه در ۱۰ ماه گذشته این افغان های مهاجر که در کارگاه های ساختمانی در شهر تهران کار می کردند ، یکی از گروههایی هستند که آسیب فراوان دید ه اند و کمتر کسی هم یادی از آنها می کند .

هم اکنون این گروه فاقد هر نوع حمایت توسط دولت خودشان هستند . اتهام آنها اقدام علیه امنیت ملی ایران عنوان شده و برای تعدادی از آنها هم در دادگاه های انقلاب ایران حکم های سنگینی صادر شده است .

بسیاری از این افراد حتی قادر نیستند بخوانند و بنویسند . با این همه در بازجویی های متعددی که توسط بازجویان وزارت اطلاعات ایران از آنها انجام شده باید به این پرسش پاسخ بدهند که کدام یک از نامزدهای معترض انتخابات به آنها پول داده که در حوادث انتخابات ایران شرکت کنند .

سفارت افغانستان در تهران در تمام ماههای گذشته کمترین کمکی به آنها نکرده است. مهاجران افغان که در تظاهرات های اعتراضی مردم بازداشت شده اند ،در بازجویی هایی خود بارها گفته ا ند آنها تنها تاوان یک لحظه کنجکاوی خود کنجکاوی و تماشا ی تظاهرات مردم را از حاشیه خیابان می پردازند .آنها فقط می خواستند بدانند در خیابان های تهران چه خبر است و این همه سروصدا برای چیست و به خاطر این کنجکاوی نزدیک به ده ماه است که در زندان اند.


 


ندای سبز آزادی: رحمت الله باستانی، استاد 51 ساله دانشگاه، پس از مراسم تشییع جنازه همسر آیت الله منتظری در روز یکشنبه هشتم فروردین ماه در قم دستگر شد.

وی همان روز پس از 5 ساعت بازجویی آزاد ولی مجددا در روز دوشنبه نهم فروردین ماه بعد از احضار تلفنی توسط اداره اطلاعات قم بازداشت شده است.

رحمت الله باستانی ساکن قم و دارای مدرک تحصیلی فوق لیسانس الهیات از دانشگاه تهران می باشد و بیش از 20 سال است که در دانشگاه سیستان و بلوچستان به تدریس علوم قرآنی مشغول است.

ایشان قبل از انقلاب در رشته مهندسی برق دانشگاه صنعتی آریامهر (صنعتی شریف فعلی) تحصیل کرد و بعد از انقلاب فوق لیسانس خود را در رشته الهیات و معارف اسلامی اخذ نمود.

وی در دوران تعطیلی دانشگاه ها که بعد از انقلاب اتفاق افتاد مدتی را در دوران نخست وزیری آقایان رجایی و موسوی در نخصت وزیری مشغول بکار بود.

بیش از 30 نفر در تشییع پیکر بانو ربانی دستگیر شدند که تا کنون هنوز بیش از 10 تن از بازداشتی ها آزاد نشده اند؛ که اطلاعات دقیقتر متعاقبا ارسال خوهند شد.


 


سه ماه از دستگیری احسان عبده تبریزی، فرزند حسین عبده تبریزی، دبیرکل سابق بورس تهران می‌گذرد و هنوز از وضعیت وی خبری در دست نیست.

در تمام این مدت تنها دوبار با خانواده خود تماس تلفنی داشته و هیچ ملاقات حضوری نداشته است.

احسان عبده تبریزی، دانشجوی دکترای علوم سیاسی دانشگاه دورهام انگلستان است.

احسان عبده تبریزی، برای تعطیلات کریسمس برای دیدار خانواده خود به ایران بازگشته بود، اما در بدو ورود، در فرودگاه امام خمینی، پاسپورتش توقیف و پس از چند روز بازداشت شد. پدر آقای عبده تبریزی، مدیر مسول روزنامه توقیف شده «سرمایه» و یکی از منتقدان سیاست‌های اقتصادی دولت محمود احمدی‌نژاد است



 


شعبه سوم دادگاه انقلاب تبریز دو تن از فعالان سیاسی این شهر به اسامی حسن ابولولو(ارک) و ابراهیم دشتی را به ۹۱ روز حبس تعزیری محکوم کرد.

این افراد ٣۰ شهريور ٨٨ بازداشت و پس از تحمل ۳۹ روز بازداشت موقت در اداره اطلاعات و زندان تبریز به قید وثیقه های ۲۰ و ۳۰ میلیونی از زندان تبریز آزاد شده بودند.
دادگاه انقلاب تبریز طی حکمی ارک و دشتی را به اتهام تبلیغ علیه نظام به ۹۱ روز حبس تعزیری محکوم و از اتهام عضویت در گروه جهت بر هم زدن امنیت ملی و اجتماع و تبانی جهت ارتکاب جرم بر علیه امنیت کشور تبرئه نموده است. استنادات قاضی بیات برای طرح این اتهامات مصاحبه با تلویزیون ماهواره ای گوناز تی وی عنوان شده است.
دادگاه این افراد به صورت غیر علنی برگزار شده و متهمان اجازه ملاقات با خانواده و وکیل در مرحله تحقیقات را نداشته اند. نقی محمودی وکیل دادگستری در تبریز وکالت این متهمان را بر عهده دارد.
ارک و دشتی پیش از این نیز در جریان اعتراضات مردمی به کاریکاتور توهین آمیز روزنامه ایران در سال ۸۵ بازداشت و پس از مدتی به قید وثیقه از زندان آزاد شده بودند.



 


طی تماسی که امروز مهدیه گلرو با خانواده اش داشت از وجود حیوانات موذی در بند نسوان زندان اوین خبر داد که حتی موجب خورده شدن بدن یکی از زندانیان شده است.
این در حالی است که علی رغم سرد شدن هوا زندانیان این بند از آغاز سال ۱۳۸۹ از داشتن آب گرم محرومند و مجبورند با آب سرد حمام کنند که این مشکل موجب سرما خوردگی مهدیه گلرو و تعدادی دیگر از زندانیان دیگر شده است. به گزارش رهانا مهدیه گلرو فعال داشنجویی در حالی با صدای گرفته صحبت می کرد که پیش از این نیز به علت عفونت روده‌ای در زندان در شرایط بدی به سر می‌برد.
عدم توجه مسئولان زندان اوین به مسایل بهداشتی و نظافتی زندانیان و از طرف دیگر محدودیت زندانیان برای رفتن به بهداری مشکلات عدیده ای را برای زندانیان ایجاد کرده است.


 


با گذشت بیش از ۱۰۰ روز از بازداشت کوهیار گودرزی، عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر، وی همچنان در بازداشت و بلاتکلیفی به سر می‌برد و گزارش‌ها حاکی از تداوم فشار بر وی توسط بازجویان پرونده است.

کمیته گزارشگران حقوق بشر،به گفته نزدیکان این فعال حقوق بشر، مسئولان زندان اوین از دریافت لباس، کتاب و وسایل موردنیاز برای وی خودداری می‌کنند. این درحالی است که بسیاری از زندانیان سیاسی آزاد شده‌ یا فشار بر آنان در تعطیلات نوروز کاهش پیدا کرده است.

گفتنی است گودرزی، در حال حاضر در سلولی به همراه جعفر پناهی نگهداری می‌شود.پیش از این، بازجویان پرونده بارها نسبت به عدم همکاری این فعال مدنی اعتراض کرده و اتهامات سنگینی را به وی نسبت داده بودند.

در اولین روز سال جاری نیز، نیروهای امنیتی از برپا کردن سفره هفت‌سین مادر کوهیار گودرزی در مقابل زندان اوین جلوگیری کرده بودند.

گودرزی در آبان‌ماه با فشار نیروهای امنیتی از دانشگاه صنعتی شریف اخراج شد. او در رشته مهندسی هوافضا در این دانشگاه مشغول به تحصیل بود.

این روزنامه‌نگار و فعال حقوق‌ بشر پیش از این عضو انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف، دبیر کمیته گزارشگران حقوق بشر، عضو کمیته حقوق بشر سازمان ادوار تحکیم وحدت و عضو دفتر تحکیم وحدت طیف علامه بوده است.


 


طاهره سعیدی، همسر جعفر پناهی، اعلام کرد که پس از یک ماه، سرانجام توانسته است، با همسرش در زندان اوین ملاقات کند.
طاهره سعیدی، همسر جعفر پناهی، در گفت‌وگو با رادیو فردا، اظهار داشت سرانجام پس از یک ماه که هیچ کس نتوانسته بود، جعفر پناهی را ملاقات کند، روز سه شنبه موفق به دیدار با همسرش شده است.
طاهره سعیدی به رادیو فردا گفت: «دیروز به ما زنگ زدند و گفتند که می‌توانید ملاقات داشته باشیم که خوشبختانه توانستیم ایشان را ببینیم و ظاهرا حال و وضع روحی‌شان خوب بود.»
طاهره سعیدی در پاسخ به این پرسش که چه اتهامی به آقای پناهی وارد شده است، گفت: «اتهام خاصی به آقای پناهی وارد نکرده‌اند و تنها از ایشان سئوال می‌شود، و ایشان هنوز در مرحله بازجویی است.»
همسر جعفر پناهی همچنین تصریح کرد که هنگامی که وی با دادستان دیدار داشته، تفهیم اتهامی درمورد همسرش، صورت نگرفته است.
طاهره سعیدی افزود: «مرتب از آقای پناهی سئوال‌های تکراری می‌پرسند تا بلکه بتوانند تناقضی در گفته‌های وی پیدا کنند.»
طاهره سعیدی که به همراه دختر و پسر خود به تازگی در نامه سرگشاده نسبت به وضعیت همسرش ابراز نگرانی کرده بود، در ادامه گفت که این ملاقات اندکی از نگرانی وی کاسته است؛ وی با این حال تاکید کرده که آقای پناهی در این مدت بسیار لاغر شده و چند روز پیش نیز وی را به یک سلول کوچک انتقال داده‌اند که به گفته وی در این مکان راحت نیست.
طاهره سعیدی همچنین گفت که روز سه‌شنبه دختر و مادر آقای پناهی نیز همراه وی در ملاقاتی حضور داشته‌اند.
طاهره سعیدی در ادامه اظهار داشت که در طول ملاقات اخبار بیرون زندان و به ویژه حمایت‌های داخلی و خارجی از همسرش را به اطلاع وی رسانده که موجب خوشحالی این فیلمساز شده است.
طاهره سعیدی در پایان این مصاحبه با اشاره به نامه سرگشاده خود گفت که این فیلساز چهار سال خانه‌نشین بود و به تازگی سال گذشته نیز پاسپورت وی را توقیف کرده بودند.
به گفته طاهره سعیدی، وی دست کم می‌تواند از بازجویان خود بپرسد که چرا در این مدت با وی چنین رفتاری شده است و چرا وی از فیلم ساختن محروم است.


 


عبدالرضا قنبری، معلم دبیرستان یکی از مدارس پاکدشت و استاد دانشگاه از سوی دادگاه انقلاب تهران به اعدام محکوم شد.

به گزارش وب سایت آفتاب ، قنبری از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به اتهام «محاربه از طریق ارتباط با گروه‌های معاند که از مصادیق این موضوع داشتن ایمیل‌های مشکوک و ارتباط با یکی از رسانه‌های تلویزیونی خارج از کشور عنوان شده» به اعدام محکوم شد.

این معلم که بیش از ۱۴ سال در مدارس و دانشگاه سابقه تحصیل دارد، روز ۲۴ دی سال گذشته بازداشت شده بود.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به norooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به norooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بازار امروز

Loading currency converter .. please wait

loading
currency converter
please wait
....

خبرهاي گذشته