ندای سبز آزادی: به گفته یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، مسئولان قضایی ایران، درصد قابل توجهی از پروندههای موسوم به "سران فتنه" را کاملا رسیدگی و آنها را مختومه اعلام کردهاند. لاله افتخاری نماینده مجلس، روز شنبه (۲۲ مرداد/ ۱۳ اوت) با اشاره به جلسه مشترک نمایندگان مجلس و آيتالله آملی لاريجانی، همچنین درباره محاکمه موسوم به "سران قتنه" از قول رئیس قوه قضاییه ایران گفته است: «رسيدگی به تعداد كمی از پروندهها باقی مانده است كه بعضا نياز به برخی مسائل و زمان دارد.»
در همین رابطه و در اظهار نظری دیگر، حسن الله وردینژاد، دبیر کل حزب اسلامی رفاه در ۱۷ مرداد گفته بود: «آقای موسوی به دادگاه نرفته است، اما آقای کروبی با تشریفات خاص به دادگاه رفت و بازجویی شد و همه کارهایش هم در حضور شخص دادستان کل انجام شد. اگر نیاز باشد روزی اینها را محاکمه کنند، این کار را میکنند.»
پیرامون این اخبار ضد و نقیض اردشیر امیرارجمند، مشاور ارشد میرحسین موسوی در گفتوگویی که با دویچه وله انجام داده است، انتشار اخبار ضد و نقیض درباره محاکمه سران جنبش اعتراضی ایران را فاقد ارزش رسمی دانسته و این سخنان را نشانه به بنبست رسیدن دستگاه قضایی ایران می داند. او همچنین خواستار محاکمه سران جنبش سبز در دادگاه علنی است.
متن کامل این گفتگو به شرح ذیل است:
آقای امیرارجمند، خبر مختومه اعلام شدن درصد قابل توجهی از پروندههای سران جنبش اعتراضی ایران، بهنظر کمی مبهم است. فکر میکنید آقایان کروبی و موسوی مثلا در دادگاهی غیرعلنی محاکمه شدهاند که درصد قابل توجهی از پروندههای آنها مختومه اعلام شده است؟
نشر اخبار ضد و نقیض، مدتهای مدیدی است که یکی از ویژگیهای حکومت ایران است. نه تنها در قوهی قضاییه، بلکه در سایر بخشها نیز همین روند مشاهده میشود. مسئلهی قضایی دارای یک روند روشن و واضحی است. اگر کسی مورد اتهام قرار دارد، باید اتهام به او تفهیم شود و طبق ضوابط آیین دادرسی، محاکمهی عادلانهای صورت بگیرد، حق دفاعی وجود داشته باشد و سرانجام آن پرونده مختومه بشود یا حکمی صادر گردد.
تا جایی که مشخص است، هیچکدام از این اتفاقات رخ نداده است. عدم شفافیت مراجع حکومتی، بهویژه مراجع قضایی و اینکه به وظایف قانونی خودشان عمل نمیکنند ویژگی بارز مسئولان قضایی ایران است. تا بهحال هیچ فردی، به صورت قانونی و شفاف، مسئولیت ناپدید شدن و به گروگان گرفته شدن رهبران جنبش را نپذیرفته و از هیچ فرایند قانونی مشخصی در اینباره صحبت نشده است. تمام اطلاعاتی که داده میشود، فاقد ارزش رسمی است. مراجع رسمی باید به صورت علنی و شفاف در این مورد اتخاذ موضع کنند و اگر به هر دلیلی، بخش مهمی از پروندهها مختومه شده، چرا این افراد همچنان در زندان هستند.
سئوالات بسیار زیادی در اینباره فراروی مسئولان حکومت قرار دارد که باید پاسخ بدهند. افرادی را بدون مجوز قانونی و بدون طی مراحل قانونی، زندانی کردهاند که از امکانات زندانیهای عادی هم برخوردار نیستند. نگرانیهای اساسی و عمده در خصوص سلامتی آنها وجود دارد و هیچ کس پاسخگو نیست.
این نشاندهندهی آن است که مقامات حکومت ایران، بهویژه مقامات قضایی ایران، در یک بنبست مشخص و معینی قرار گرفتهاند و نمیتوانند پاسخگو باشند. لذا به انتشار شایعههای بیاساس، بیپایه و ضد و نقیض مبادرت میکنند که افکار عمومی را راضی نخواهد کرد.
در روزهای اخیر و در اظهارنظر دیگری دبیرکل "حزب اسلامی و رفاه" گفته که آقای موسوی به دادگاه نرفته، ولی آقای کروبی با تشریفات خاص به دادگاه رفته و در حضور دادستان کل بازجویی شده است. اگر فرض گیریم آقای کروبی فقط بازجویی شده پس چهطور اکثر پروندهها مختومه اعلام شده است؟ درباره تناقض این گفته با گفته اخیر نماینده مجلس چه فکر میکنید؟
مسئلهی قضایی مسئول مشخص دارد. نه رؤسای احزاب و نه حتی نمایندگان مجلس نمیتوانند خبر دقیق رسمی در این زمینه اعلام کنند. هرکسی هرچیزی بگوید، فاقد اعتبار قانونی است. این مراجع قضایی هستند که باید مشخص کنند چه اتفاقی افتاده است. تا جایی که ما میدانیم، هیچگونه فرایند قانونی مشخصی صورت نگرفته و آقایان از پاسخگو بودن ابا دارند. اگر کسی را بازجویی کردهاند، باید مشخص و معین به افکار عمومی اعلام کنند که این فرد دارای این اتهامات بوده و بازجویی شدهاند یا نه. وگرنه اینکه یک نفر با هر نیتی بیاید صحبتی در این زمینه بکند، نمیتواند ملاک قرار بگیرد.
فکر میکنید با فروکش کردن حرکتهای اعتراضی در ایران، حداقل در شکل خیابانی آن، آیا حکومت جمهوری اسلامی زمان حال را زمان مناسبی برای محاکمهی سران جنبش اعتراضی ایران میداند؟
اولا اعتراضات فروکش نکرده و تغییر شکل داده است. اعتراضات در دل تمام مردم ایران و مطالبات آنان است. به همین خاطر است که حکومت از هر اندک چیزی میترسد. از هر واقعه، حادثه یا جریانی که بتواند زمینهی اندک ابراز نظر و حرکت مردم را فراهم کند، میترسد. تمام وقایعی که این چند وقته اتفاق افتاده، صدق مدعای ماست.
اما در رابطه با محاکمه کردن، بسیار خوب خواهد بود که اگر اتهامی وجود دارد، علنا عنوان شود، دادگاه علنی باشد و رهبران جنبش هم فرصت داشته باشند از خودشان دفاع کنند. قطعا اگر چنین اتفاقی بیافتد، حادثهی بسیار بزرگی برای اقتدارگرایان و کسانی است که در دو سال گذشته مبادرت به قتل مردم، نقض حقوق اساسی و بنیادین آنها و امنیتی کردن و بستن جامعه کردهاند، خواهد افتاد.
البته نه تنها این مسئله، بلکه مسئولیت معضلاتی که در زمینههای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی با آنها مواجهه هستیم، بر عهدهی آنهاست. چنین محاکمهای زمینهی افشاگری بسیار خوبی خواهد بود، بیان حقایق از زبان رهبران جنبش خواهد بود و اینجا مردم هستند که به قضاوت خواهند نشست. امیدواریم اگر اتهامی هست، علنی باشد، دادگاه علنی باشد و آنها فرصت دفاع از خودشان را داشته باشند. قطعا آن کسی که حقیقت را میگوید، سرافراز و سربلند از میدان خارج خواهد شد.
حسین کرمانی
تحریریه: داود خدابخش
جامعه ایران از میانه عصرقاجار تلاش کرد که راه خود را به دنیای جدید پیدا کند و بپیماید اما با گذشت بیش از یک و نیم قرن هنوز درپیچ و خم اینراه مانده و به مقصد نرسیده است . طبعا بر هر شهروند مسئولی و به ویژه نخبگان و مصلحان جامعه ماست که با غور و بررسی در تاریخ معاصر ایران از زوایای گوناگون به دلایل و علت هایی که باعث این ناکامی به رغم تکاپوهای انجام شده و جنبش های مکرر شده است ، بپردازند و با شناختی درست از خلقیات و روحیات ما ایرانیان و ساختار حقیقی و حقوقی حاکم برجامعه راهگشایی بسوی مقصد دیرین کنند . در این مسیر کتبی که بتواند ما را بدرون تاریخ و کالبد شکافی جامعه مان در مقاطع مختلف ببرد می تواند برای ما بسی عبرت آموز و راهگشا باشد و اینکه بدانیم چه موانعی در راه است و چگونه باید جریان تحول خواهی را به پیش برد تا به نتیجه برسد .
در این مسیر اخیرا کتابی خواندم با این عنوان " تاریخ معاصر یا حیات یحیی " تالیف " حاجی میرزا یحیی دولت آبادی " . نویسنده همت کرده ( همتی که خیلی کم در ما ایرانیان یافت می شود ) و خاطرات خود را از دوران حیاتش نوشته است . از آنجا که وی در سلگ روحانیت بوده از یکسو توانسته است فضای درونی صنف روحانیت و رقابت های آنها را به تصویر کشد و از سوی دیگر چون خود محل رجوع مردم بوده و بدلیل نواندیشی در جریان راه اندازی مدارس جدید فعال بوده و با رجال حکومتی ارتباط داشته است بخوبی توانسته روحیات و خلقیات مردم و نوع رفتار دولتمردان را در رابطه با یگدیگر و مردم بازگو کند . او قوای حاکم بر کشور را در آن دوران به دو قوه منحصر می داند یکی قوه دولت و دیگری قوه روحانیت ، و اینکه این وضعیت چه مصیبت هایی را بر مردم زمانش بار کرده است .( حالا تصور کنید ادغام ایندو را؟) البته آورده است که این دو قوه بودن در مواقعی بنفع مردم و حفظ استقلال کشور بوده است که از جمله به شرح جنبش تنباکو برهبری روحانیت علیه قرارداد انحصار خرید و فروش تنباکو بدست کمپانی انگلیسی رژی پرداخته است . نکته جالب توجه در این کتاب یادآوری مکرر نویسنده براین موضوع است که در کشور هیچ قاعده و قانونی حاکم نیست و اینکه دولتمردان و وابستگانشان از صدر تا ذیل ( و ایضا روحانیون ) حکم خود را می راندند و در دست اندازی به جان و مال و عرض و آبروی زیردستان ( که در آندوران رعیت نامیده می شدند) هیچ ملاحظه ای نداشتند و البته افرادی هم که در این میانه می خواستند اصلاحی بنفع مردم انجام دهند و نظم و نسقی برقرار سازند سرنوشتی همانند میرزا تقی خان امیرکبیر داشتند که به رغم داماد شاه بودن در حمام فین کاشان به قتل رسید . در این کتاب آمده است :" " گویند در آنوقت که امیر کبیر از تهران دور می شود بمامور نظامی دولتی که اورا به کاشان می برده میگوید تصور می کردم مملکت وزیر عاقل می خواهد ولی اشتباه کرده بودم مملکت پادشاه عادل می خواهد ." (ص 328) و این گفته امیرکبیر بخوبی اوضاع روزگارش را باز می نماید .
با همه این احوال طوفان تحولات زمانه برایران وزیدن گرفته و کم کم افرادی را بفکر واداشته بود که پا به میدان تحول خواهی گذارند و درحالیکه دولتمردان " جام می " دردست داشته و به عیش و عشرت مشغول بودند با " خون دل " خورند و در صدد برآیند تا جریان بیداری را در میان مردم دامن زنند . نویسنده اوضاع را اینگونه توصیف می کند : " بدیهی است طهران نه تنها در اوضاع سیاسی نسبت بیاقی ایران مرکزیت دارد بلکه در ظهور افکار تازه و انعکاس اشعه ترقیات عصرحاضر نیز از دیگر ولایات ایران ممتاز است و هم پوشیده نماند که با همه سدها که دولت ناصری در برابر نفوذ افکار تازه نهاده و صاحبان افکار مزبور اغلب مالک جان و مال و عرض خود نیستند باز سفر کردگان اروپا از محصل و غیره هریک از آنچه مطلوب آنها بوده است ارمغانها آورده کوله بارها در شهر گشوده و میگشایند بتوسط کتب و جرائد و معلمین اروپایی نیز چشمه های دانش جدیدی جاری شده و به محض ملحق شدن بامواج تاریک افکار عمومی محو میشود و در برابر عادات و اخلاق دیرینه تاب خودداری ندارد ولی باز خالی از تاثیر نمی باشد ."(ص 57)
در ادامه نویسنده به سرنوشت دردناک صدراعظمی که با این جریان بیداری همراه بوده ، این چنین می پردازد : " آیا بدبختی نیست برای یک ملت که چون ریاست دولتش بعهده وزیر روشن ضمیری مانند میرزا علیخان امین الدوله افتاد سلامت نفس و نداشتن وصف سبعیت بزرگتر تقصیر او و معارف پروری گناه عظیمش شمرده شود؟
البته مشعله افروختن در محله کوران و متانت و آرامی در حوزه شروران شرط عقل و دانش نیست .
امین الدوله می خواهد سرگشتگان وادی ضلالت و گم گشتگان بیابان حیرت را با نصایح مشفقانه و بیانات حکیمانه بسر منزل سعادت رهبری نماید در صورتیکه آنها را گوش استماع نمیباشد .
قدرت شخصی ناصرالدینشاه بضمیمه آنکه زیردستان او پروردگان دست تربیت خودش بوده اند میتوانسته است از هوی و هوسهای مختلف اندکی جلوگیری نماید . اکنون آن قدرت از میان رفته و آنچه بجای آن نشسته خود را نمیتواند نگاهداری نماید چه رسد که مملکت را نگاهدارد و حق هر صاحب حق را ادا نماید . "(ص 205)
ظرائف و دقایقی که در این کتاب در مقابل جریان بیداری و تحول خواهی در درون حاکمیت و جامعه بدان اشاره رفته است بسیار آموزنده و هشدار دهنده برای تحول خواهان امروز و فعالان جنبش سبز است و اینکه به رغم همه مسائل و مشکلات ایستادگی و حوصله نواندیشان راه را باز می کند و تدریج قاعده موفقیت می شود و نهضت مشروطه از دل همین " خون دل " خوردن ها درآمد هرچند بتمامی کامیاب نشد . به هرحال داستان حاکمان و مصلحان در ایران مصداق روشنی از این شعر حافظ است :
جام مي و خون دل هر يك به كسي دادند در دايره قسمت اوضاع چنين باشد
در كار گلاب و گل حكم ازلي اين بود كاين شاهد بازاري وآن پرده نشين باشد
آن نيست كه حافظ را رندي بشد از خاطر كاين سابقه پيشين تا روز پسين باشد
با حاکمان سرمست از " جام می " قدرت و مصلحان " خون دل " دلخور اوضاع ما چنین است ، اما آیا این دائره قسمت ما بوده است؟ تجربه بشری می گوید نه ، و خداوند نیز در قرآن یادآور شده است :" همانا خداوند حال و روز قومی را تغییر نمی دهد تا اینکه خودشان در حال و روزشان تغییر ایجاد کنند." ما هر قسمتی داریم خود ساخته ایم و باید بیش از پیش بخود متوجه شویم و " جام می " و " خون دل " را در هم ریزیم تا جامعه ای نو سر برآورد و قسمتی دگر یابیم .
یکی از نمایندگان اصولگرای مجلس هشتم شورای اسلامی در تشریح جزئیات نشست مشترک نمایندگان تهران و رئیس قوه قضائیه، از گزارش صادق لاریجانی پیرامون رسیدگی به محاکمه رهبران جنبش سبز که وی از آن بعنوان “سران فتنه” نام می برد خبر داد و گفت: “به درصد قابل توجهی از پرونده های سران فتنه رسیدگی و مختومه شده و رسیدگی به تعداد کمی از پرونده ها باقی مانده است که بعضا نیاز به برخی مسائل و زمان دارد.”
به گزارش باشگاه خبرنگاران، لاله افتخاری در تشریح جزئیات دیدار گروهی از نمایندگان با رئیس قوه قضائیه اظهارداشت: با توجه به اینکه برخی از شهرستانها مانند شمیرانات دادگستری مستقل ندارند، اصلاح ساختار اداری و تشکیلاتی دادگاههای تهران و دادگستری شهرستان های تهران، شمیرانات و اسلامشهر یکی از بحث های مطرح شده در این نشست بوده است.
افتخاری همچنین به گزارش های رئیس قوه قضائیه در خصوص رسیدگی به محاکمه برخی فعالان جنبش سبز که وی از آن بعنوان “سران فتنه” یاد می کند اشاره کرد و گفت: درصد قابل توجهی از پرونده های آنها کاملا رسیدگی و مختومه شده و رسیدگی به تعداد کمی از پرونده ها باقی مانده است که بعضا نیاز به برخی مسائل و زمان دارد.
گفتنی است راهبران جنبش سبز، هم اکنون حدود شش ماه است که در حبس خانگی و عدم ارتباط با جهان خارج به سر می برند و طیف وسیعی از فعالان و حامیان جنبش نیز، کماکان در زندان و حبس قرار دارند و هنوز مشخص نیست منظور این نماینده اصولگرا و رئیس دستگاه قضایی از “اختتام پرونده سران فتنه” چیست.
این عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس، همچنین طرح عفاف و حجاب را یکی دیگر از بحثهای مطرح شده در نشست با رئیس قوه قضائیه ذکر کرد و اظهارداشت: بی حجابی و یکسری رفتارها، جرم محسوب می شود و قوه قضائیه به عنوان یک اقدام مجرمانه با آن برخورد کند.
پارچهفروشان بهانهجویی میکنند. آنها خواسته مشخصی ندارند. حرف آنها بیاساس است. همدست قاچاقچیان هستند. از شفافیت میترسند… اینها چند نمونه از اتهاماتی است که مسئولان دولتی و رسانههای وابسته به آنها در چند روز اخیر به پارچهفروشان و بنکداران روا داشتهاند. گناه این صنف اما چیزی جز این نیست که میگویند نمیتوان مالیات فروش مدتدار را به صورت نقدی پرداخت کرد. آنها قربانیانی کسادی بازار شدهاند که دولت مسبب آن است، و همین دولت حالا میگوید باید مالیات جنسی را که فروختهاید، ولو بهایش را هنوز نگرفتهاید، بپردازید!
ده روز قبل که سایت خبری- تحلیلی کلمه از اعتصاب صنف پارچه و قماش در بازار تهران خبر داد و به انتقاد آنها از شیوهی اجرای مالیات بر ارزش افزوده اشاره کرد، هیچیک از مطبوعات و خبرگزاریهای رسمی کشور حاضر نشده بود اعتراض این صنف را پوشش دهد و اخبار اعتصاب آنها را منعکس کند.
اما حالا که ماجرا فاش شده و خبر اعتصاب در بازار تهران – ولو به طور محدود – به رسانهها هم راه یافته است، خبرگزاریهای داخلی به تکاپو افتادهاند تا اعتصاب را بیاهمیت و کمرنگ جلوه دهند و یا بازاریان را خواستار فرار از مالیات، ماجراجو و بهانهگیر و حتی همدست قاچاقچیان معرفی کنند؛ حال آنکه همین پارچهفروشان و بنکداران اتفاقا خود مدعیاند که بیشترین ضربه را از قاچاق خوردهاند و معترضاند که دولت با قاچاقچیان برخورد جدی نمیکند.
خبرنگار کلمه از بازار تهران گزارش میدهد که امروز را هم کسبه و بازاریان صنف قماش و پارچه بازار تهران در اعتصاب گذراندند و به رغم تلاشهای اتحادیه و تهدید دیروز رئیس سازمان امور مالیاتی که اعتصاب را «بهانهجویی» خوانده بود، کرکرهی مغازههای خود را پایین و چراغها را خاموش نگه داشتند.
این در حالی است که، ماموران پلیس و نیروهای لباس شخصی امروز در بازار تهران حضور کاملا محسوسی داشتهاند.
اعتصاب صنف پارچه و قماش در بازار تهران از دو هفته قبل آغاز شده و بخشهای مختلف صنف پارچه از جمله تولیدکنندگان و فروشندگان پارچههای پردهای، لباسکار، روپوش مدارس و مانتو، پارچههای ملحفهای، جین، فاستونی، چادری، آستری و پارچههای خارجی که در پاساژها و سراهای مختلفی در بازار فعالیت دارند، در این اعتصاب مشارکت کردهاند.
بر اساس این گزارش، هفته قبل قاسم نوده فراهانی رئیس شورای اصناف کشور در مسجد ملک در جمع اعتصابکنندگان حضور یافت، اما نتوانست نظر آنها را برای پایان دادن به اعتصاب جلب کند. در این جلسه که حضور بازاریان معترض بسیار پرتعداد بود، در واکنش به سخنان رئیس شورای اصناف، فریادهای اعتراضی کسبه و اعتصابکنندگان به حدی بلند شد که توجه عابران بیرون از مسجد را نیز جلب میکرد.
بسیاری از بازاریان حاضر در اعتصاب، مسئولان اتحادیه را مقصر عدم پیگیری خواستههای خود میدانند و معتقدند که آنها در برابر مسئولان دولتی، با مصلحتگرایی رفتار میکنند و نمیتوانند از حقوق صنف خود دفاع کنند.
اعتصاب پارچهفروشان و بنکداران بازار تهران که از روز دوشنبه دهم مرداد در اعتراض به مالیات بر ازرش افزوده آغاز شده، با خاموش کردن چراغها و بسته نگه داشتن مجل کسب و کار همراه بوده است. این اعتصاب در واکنش به ابلاغ دستور اداره مالیات برای ثبت نام کسبه فعال در این صنف جهت پرداخت ۴ درصد مالیات بر ارزش افزوده صورت گرفته است.
بازاریان تهران با شکل اخذ این مالیات مخالفاند و میگویند مالیات بر ارزش افزوده باید از اصنافی گرفته شود که به صورت نقدی جنس میفروشند و بنکداران و پارچهفروشان بازار تهران در شرایطی که به صورت مدتدار و به وسیلهی چک با مشتریان خود کار میکنند، باید از این مالیات معاف گردند.
در بازار پارچهفروشان، معاملات غالبا با چکهای مدتدار ۴ تا ۹ ماههی مشتریان انجام میشود و در نهایت هم، با توجه به مشکلات اقتصادی موجود، به طور قطعی و صددرصدی مشخص نیست که چه مقدار از این چکهای دریافتی در تاریخ سررسید پاس میشوند.
اعضای این صنف میگویند در شرایطی که هیچ تضمینی برای پاس شدن چکها وجود ندارد، چگونه اداره مالیات میخواهد از درآمدی که مشخص نیست بعد از به طور متوسط شش ماه وصول شود یا نه، مالیات اخذ کند.
این در حالی است که اداره مالیات در اقدامی جداگانه، مالیات بر درآمد حاصل از فروش را نیز از بازاریان میگیرد و گرفتن مالیات بر ارزش افزوده به صورت جداگانه، فقط باعث تورم مضاعف و افزایش قیمتهای تمام شده خواهد شد.
نسرین ستوده، حقوقدان و زندانی سیاسی به مسوولان قوه قضاییه و سرپرست دادسرای زندان اوین اعلام کرده است که در اعتراض به برخوردهای صورت گرفته با فرزندان و خانواده اش در ملاقات هفته گذشته که موجب بازداشت چند ساعته همه آنها شد، از این به بعد از آمدن به ملاقات خودداری می کند.
به گزارش کلمه، ستوده در نامهای به رییس قوه قضاییه و سرپرست دادسرای اوین، اعلام کرده است چون خوفناکترین دادسرای ایران به طورغیر قانونی هفته گذشته خانوادهاش را به اتفاق دو کودک خردسالش ساعاتی به گروگان گرفته است از این پس ترجیح میدهد برای آسیب نرسیدن به فرزندانش از انجام چنین ملاقاتی خودداری کند.
وی همچنین در نامه خود تاکید کرده است: طی یک سال گذشته بارها خانواده ام نیز مورد مجازات قرار گرفتهاند که نمونهاش پروندهی همسرم است. بنابراین به نشانهی اعتراض به هتک حرمت خانوادهام و مجازات خانوادگی و از آنجایی که این نحوهی ملاقاتهای امنیتی با حضور ماموران وزارت اطلاعات را باعث آسیب بیشتر به فرزندانم میدانم به نشانهی اعتراض تا اعادهی حیثیت کامل از خانوادهام و وصل کردن تلفن بند زنان که در عصر ارتباطات حق هر زندانی و کودکانشان است از ملاقات با آنها خودداری میکنم.
یکشنبه ۱۶ مرداد، مسئولان زندان اوین در حین ملاقات همسر، فرزندان و خواهر نسرین ستوده با وی که به صورت کابینی انجام می شد، به بهانه بازرسی دفترچه یادداشت، با خانواده او درگیرشده و همگی آن ها را حدود ۵ ساعت در سالن ملاقات و محل دادسرای اوین به طور غیرقانونی بازداشت کردند.
این ماجرا تا ساعت ۵ عصر ادامه داشت و این در حالی بود که مهراوه و نیما کودکان نسرین، تمام این مدت شاهد کشاکش میان مسئولان و پدر و خاله اشان بودند و تمام این مدت خسته و گرسنه در سالن ملاقات و دادسرا، سرگردان بودند. به طوری که برای اولین بار در طی یازده ماه بازداشت نسرین ستوده، مهراوه یازده ساله نتوانست از گریه اش در حضور مادر جلوگیری کند. و سرانجام با صدور حکم قضایی مبنی بر بازرسی وسایل شخصی خانواده ستوده، هر چهار نفر آزاد شدند.
نسرین ستوده، حقوقدان نزدیک به یک سال است که بدون استفاده از هر گونه مرخصی در زندان به سر می برد. او در این مدت فقط از طریق ملاقاتهای هفتگی کابینی و گاه حضوری بیست دقیقه ای توانسته فرزندان خردسالش را ملاقات کند .پیش از این همسر وی رضا خندان نیز که هیچ فعالیت سیاسی ندارد فقط به خاطر پی گیری وضعیت همسرش یکشب بازداشت و سپس با قید وثیقه از زندان آزاد شد. این حقوقدان و فعال حقوق بشر به یازده سال زندان محکوم شده است.
آیتالله خامنهای جزء معدود رهبران و صاحبان قدرت در جهان است که حاضر به مصاحبه و گفتوگو با هیچ رسانهای نیست، و تمایل ندارد در معرض نقد و پرسش قرار گیرد. رهبر جمهوری اسلامی از این جهت خود بهخود در کنار حاکمانی چون کیم جونگ ایل رییس جمهور کره، و ملک عبدالله، پادشاه عربستان قرار میگیرد. رهبرانی که خود را فرازمینی میدانند و برای خود شأن پاسخگویی قائل نیستند.
از نیمهی خردادماه 1368 که حجتالاسلام خامنهای، آیتالله شد و رهبر جمهوری اسلامی، دیگر کسی شخص اول نظام سیاسی را «پاسخگو» ندید، و هیچ خبرنگاری امکان پرسش و پاسخ با رهبر را نیافت. اگر هم جایی میکروفونی مقابل رهبر نهاده شده و سئوالی مطرح، همهچیز حکم استفاده از مقام ولایت داشته، و پرسشی به قصد نقد یا رفع ابهام از ذهن مخاطبان مطرح نشده است. میکروفون و خبرنگار هم گزینش شدهترین موارد از جمع صدا و سیمای حکومتی بوده، که مبادا مصاحبهکننده دست از پا خطا کند و هرچند اندک، خاطر مبارک را بیآزارد. پای صندوق رأی یا در نمایشگاه کتاب و بازدید «سرزده» از فلان منطقه، رهبر جمهوری اسلامی تنها به نصیحت و ارشاد «بینندگان و شنوندگان عزیز» پرداخته و تبیین دیدگاههای ویژهی خویش: توضیح فهمی از واقعیت که روایت برتر است و یگانه.
از این جهت، آیتالله خامنهای حتی در مقایسه با محمدرضا پهلوی، شاه خودکامهی ایران نیز وضعی ناگوار دارد. «شخص نخست» نظام سلطنتی حتی با خبرنگاران برجستهای چون اوریانا فالاچی و مایک والاس حاضر به گفتوگوی انتقادی شد و در برابر پرسشهای آنان وادار به موضعگیری و شفافسازی مواضع و عملکرد خویش. شاه مجبور بود وضع دموکراسی و آزادی بیان و اختلاف طبقاتی و زندانیان سیاسی را در قلمرو حکومتاش توضیح دهد و به انتقادها و پرسشهای حقیقتجو، پاسخ گوید. رهبر جمهوری اسلامی اما، در جایگاه و مقام و موقعیتی که اجل از مصاحبه و نقد است، حاضر نشده در برابر هیچ خبرنگاری قرار گیرد، تا حتی بهقدر احمدینژاد هم که شده، بیپروا تحریف حقیقت کند و چشم در چشم خبرنگار و مخاطبان گزارش ناصحیح و خلاف واقع دهد.
کاش اگر آیتالله خامنهای، به مصالحی با خبرنگاران پرسشگر روبرو نمیشود، در جایی دیگر مورد سئوال و نقد قرار میگرفت؛ مشکل اینجاست که بالاترین مقام حقوقی جمهوری اسلامی در هیچ جای دیگری مورد بازخواست واقع نمیشود. وقتی مصباح یزدی، عضو ارشد مجلس خبرگان رهبری، تاکید میکند که «مخالفت با وليفقيه مخالفت با ائمه و در حد شرك بالله است»، و محمد یزدی، نایب رییس مجلس خبرگان تصریح مینماید که «ولی مطلق فقیه در تصمیمات خود هیچگاه اشتباه نمیکند»، تکلیف نهادی بهنام «مجلس خبرگان» که مطابق قانون اساسی باید پرسشگر و نقاد رهبری و ناظر بر عملکرد وی باشد، مشخص میشود.
قابل تأمل آنکه صلاحیت اعضای مجلس خبرگان مطابق قانون انتخابات و آییننامهی این مجلس، یا توسط فقهای شوراي نگهبان تأیید و گواهی میشود (که جملگی خود منصوبان شخص رهبر هستند) و یا «كساني كه رهبر معظم انقلاب صريحا يا ضمنا اجتهاد آنها را تاييد كرده باشد، از نظر علمي نياز به تشخيص فقهاي شوراي نگهبان نخواهد داشت.»
قابل پیشبینی است که از این دور باطل (رهبری نظام- فقهای شورای نگهبان- خبرگان رهبری) آبی برای نقد و پاسخگویی، گرم نمیشود.
این درحالی است که «نظارت» و «نظارت پذیری» یکی از مهمترین ملاکهای سنجش کیفیت و ماهیت نظامهای سیاسی در جهان مدرن است. این، اصلی اساسی در علم سیاست است که هرچه قدرت مطلقتر باشد، در معرض آسیب و فساد بیشتری است. تلاش برای نظارت دائمی بر ارکان قدرت، حاصل تجربه و دانش بشری است. چنانکه قوه مقننه در نظامهای دموکراتیک، افزون بر نقش تقنینی، وظیفهی نظارت بر عملکرد قوای مجریه و قضاییه را داراست؛ که مبادا خارج از نظارت و نظر نمایندگان مردم، اقدامی اجرایی صورت گیرد یا جرم و مجازاتی تعریف شود. حتی در نظام حکومتی ریاستی آمریکا (اگر آن را قویترین دولت و شخص نخست آن را صاحب قدرتترین فرد بدانیم) رییسجمهور نه تنها در برابر خبرنگاران قرار میگیرد که بهعنوان متهم مورد مواخذه و سئوال واقع میشود.
اینجا، در ایران نفتی اما، رهبری با وجود اختیارات گستردهای که دارد (مطابق اصل 110 قانون اساسی: فرماندهي كل نيروهاي مسلح؛ نصب و عزل و قبول استعفاء: فقه هاي شوراي نگهبان، عاليترين مقام قوه قضاييه، رييس سازمان صدا و سيما، رييس ستاد مشترك، فرمانده كل سپاه پاسداران، فرماندهان عالي نيروهاي نظامي و انتظامي؛ و ...) و با وجود دایرهی اقتدار غریب رهبری در حوزههای اقتصاد و فرهنگ و مدیریت کلان امور، نه «نظارت»ی وجود دارد و نه «پاسخگو»یی.
رهبر جمهوری اسلامی همیشه از «جایگاه»ی بالاتر، در موقعیت وعظ و نصیحت و امر و نهی و صدور فرمان و تعیین تکلیف برای شهروندان خود و دیگر ساکنان جهان قرار میگیرد. او که باور کرده (یا همراه با دیگر باورمندان به «ولایت مطلقه فقیه» تلاش میکند به مخاطبان بباوراند) «نمایندهی خدا بر زمین» است، بهگونهای قابل تحلیل، نه حاضر به پاسخ گفتن به سئوال نمایندگان افکار عمومی داخل است و نه خبرنگاران خارجی.
تا هنگامی که «در» مدیریت نظام سیاسی در ایران بر این «پاشنه» میگردد و رهبر جمهوری اسلامی در مقام و موقعیت «شخصیت غیرپاسخگو» قرار دارد، هر ادعا و سخنی در مورد «جمهوریت» نظام، به طنز میماند و تنها مایهی فریب بیش از پیش هواداران سینهچاک نظام است.
دیروز، رهبر نظام مبتنی بر ولایت فقیه مدعی شد که انقلاب اسلامی ایران تنها انقلابی محسوب میشود که از مسیر آرمانهای خود منحرف نشده است. اگر فقط یک شاهد برای نفی این ادعای آیتالله خامنهای کافی باشد، همین سامان غیردموکراتیک و مواجههی غیرمسئولانه و پاسخگو نبودن شخص رهبر جمهوری اسلامی، با وجود آرمانهای انقلاب است؛ انقلابی که فعالان و پیگیرانش در پی «جمهوریت» و مقید و مشروط و پاسخگو کردن حاکمیت سیاسی و ایجاد فضای باز و آزاد و امن برای نقد قدرت بودند.
ندای سبز آزادی: شاگرد سابق مصباح يزدي معتقد است، اصلاح طلبان معتدل در جامعه ايران وجود دارند و داراي پايگاه ميان مردم هم هستند و نبايد واقعيات را انكار كرد.
غرويان در گفتوگو با ايلنا، در پاسخ به اين سؤال كه آيا ميتوان حضور اصلاح طلبان را در انتخابات آينده مجلس ناديده گرفت؟ گفت: بايد يك مقدار با واقعيات موجود و غير قابل انكار به صورت واقع بينانه و منطقي برخورد كنيم و دچار بحثهاي لفظي بي فايده نشويم.
او با بيان اين كه اصلاح طلبي درجات و مراتبي دارد كه طيفهاي مختلفي را شامل ميشود، گفت: يك دسته از اصلاح طلبان افرادي هستند كه ميتوان آن ها را تندرو و افراطي دانست و فكرشان هم دين زدايي، دين ستيزي و نفي حكومت ديني و جايگزيني حكومت سكولار به جاي آن است كه البته تعداد اين افراد بسيار كم است و جايگاه خوبي هم بين مردم ندارند.
اين استاد سطح عالي حوزه علميه قم، افزود: دسته ديگر اصلاح طلبان كه ميتوان آن ها را اصلاح طلبان به معناي واقعي اصلاح طلب و معتدل ناميد كساني هستند كه واقعا در جامعه وجود دارند و در بين اقشار مختلف مردم داراي پايگاه اجتماعياند و به همين دليل نبايد خود را گول بزنيم كه آن ها ديگر وجود ندارند.
غرويان گفت: اصلاح طلباني كه در داخل چارچوب نظام هستند داراي نگاه نو و تحول خواه به مسائل مختلف هستند و اصولا حضور چنين تفكراتي براي انتخابات هم لازم است.
او در مورد حضور اين دسته از اصلاح طلبان در انتخابات آينده مجلس گفت: خود اين اصلاح طلبان معتدل انگيزه حضور دارند و ساز و كار حضور شان هم اين است كه هماهنگ با قانون اساسي حركت كنند كه البته همين طور هم هست.
اين استاد حوزه خاطرنشان كرد: البته اگر خواهان حضور همه سلايق و همينطور اصلاح طلبان در انتخابات آينده مجلس هستيم، بايد اين احساس در جامعه ايجاد شود كه فضاي انتخابات آزاد و رقابتي و بدور از انحصار برخي افراد وجود دارد.
وي گفت: همگان بايد احساس كنند كه در فضاي انتخابات با حفظ چهارچوب هاي قانون اساسي ميتوانند حضور يافته و ديدگاه هاي خود را مطرح كنند.
همسر شهید رجایی معتقد است امروز یک جریانی می خواهد امام را خراب کند. اینها می خواهند امام و شهید رجایی و تمام کسانی را که این راه را رفته اند براندازی کنند تا خودشان را جایگزین آنها کنند. او همچنین گفت: آنها به نظرشان می آید که به صرف شعار دادن می توانند رجایی شوند. وقتی که مردم را ابزاری نگاه می کنیم تصور می کنیم که پس لابد می شود ما هم با شبیه سازی آن کارها را بکنیم و عزیز مردم شویم، اینها غافل هستند و نشان می دهد که آن راه را نتوانسته اند بروند.
عاتقه صدقی همسر شهید رجایی همچنین در سالگرد تنقیذ حکم همسرش از سوی امام (ره) با اشاره به آن روز و بار سنگین مسئولیتی که شهید رجایی احساس می کرد در گفت و گوی تفصیلی با سایت جماران گفت: اگر که در گذشته در آزمایش های گوناگون از جمله دو سال زیر شکنجه در زندان سخت ترین آزمایش الهی برای ایشان بود و موفق بیرون آمد اما خیلی متکی به آن نبود، ولی چون در گذشته خوب امتحان داده حالا ممکن است در این آزمایش جدید که قبول مسوولیت انقلابی برای مردمی است که خون داده اند، از این هم بتواند سربلند بیرون بیاید. به هر حال خیلی قیافه ی برافروخته و ناراحت کننده ای داشتند از این قبول مسوولیت و نگران بودند. به همین دلیل آن دعا را که در تنفیذ ریاست جمهوری نوشته بود و در برابر امام و مردم قرائت کرد، نشانگر همین حقیقتی است که عرض کردم. ایشان در آن دعا گفت خدایا مرا یک لحظه به حال خودم وامگذار، همانطور که دیگران به قدرت رسیدند و در این آزمایش نتوانستند خودشان را حفظ کنند.
وی تصریح کرد: ایشان بعد از قبول مسوولیت های بعد از انقلاب، که مشاور وزیر آموزش و پرورش شروع شد تا کفیل و وزیر و نماینده و بعد نخست وزیر و بعد هم که ریاست جمهوری بود، شهید رجایی را انقلاب پیش می برد. وقتی که قرار بود شهید رجایی نخست وزیر شود و از او گزارش خواستند، نمایندگان گفتند که ایشان در شرایط آن دوره که بسیار سخت بود برای نخست وزیری مناسب است، بر همین اساس رای بالایی به رجایی دادند. چرا ایشان اینگونه مسوولیت ها را انجام می داد؟ زیرا هدفش جز برای خدا نبود.
وی دوران خدمت همسرش را تشریح کرد و گفت: کارهای ایشان از این جهت به دلها نشسته که الهی بوده. این کارها را دیگران می توانند به صورت نمایشی و یا مردم را دستاویز قرار دادن و وسیله دیدن، به صورت شعاری پیش ببرند. مجموعه ی رفتارهای انسانها در طول تاریخ می تواند وسیله ی قضاوت ما قرار بگیرد و به همین دلیل شهید رجایی مسوولیت های قبلی را که در طول نه ماه انجام داده بود نمایندگان، مسوولان و انقلابیون و مردم سطح بالا مشاهده کردند و دیدند که با توجه به این ویژگی ها، می توانند به رجایی اعتماد کنند و او را به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری معرفی کنند. به عبارتی شهید رجایی با پیشنهاد مسوولان رده بالا و بالاترین آرای مردم، مسولیت ریاست جمهوری را پذیرفت.
وی به روایتی از پیامبر اشاره کرد و گفت : حضرت رسول اکرم(ص) با کسی که خاکستر بر سر حضرت می ریخت چه رفتاری کرد و با ابوجهل که عموی پیغمبر بود چه کرد؟ یعنی فرق بود بین دشمنی که رو در رو مقابل حضرت ایستاده و می خواهد به مردم آقایی کند و مردم را در مسیر انحراف قرار دهد با کسی که از روی ناآگاهی و ندانستن و جهل آن کار را می کرد.
صدقی این ماجرا را موضوع مهمی برای امروز جامعه عنوان کرد و گفت: امروز اگر مردم کوچه و خیابان را با منافقین سازمانِ یافته وبا تشکیلات برانداز یکسان ببینیم، این چه حقیقتی است؟ چطور اینها را در کنار هم قرار می دهیم؟ امروز اگر با مردم کوچه و خیابان آن گونه رفتار کنیم که با دشمن اصلی، به این دلیل است که حقیقت و مغز اسلام را درنیافته ایم.
وی نوع رفتارهای متقابل شهید رجایی و بنی صدر را در اوایل انقلاب مقایسه کرد و گفت: مردم از عملکرد بنی صدر نگران شده بودند و شهید رجایی از نگرانی مردم نگران بود لذا سعی می کرد طوری رفتار کند که مردم از نگرانی به درآیند برای همین سعی می کرد مسائل را در پشت پرده حل کند، در ظاهر به نحوی رفتار می کرد که مردم نگران نشوند. رجایی اینگونه رفتار می کرد اما بنی صدر او را ول نمی کرد و سعی داشت کار به جدل و گفتگوهای غیر احسن بکشد. با بالا گرفتن اختلاف، حضرت امام فرمودند که شما دیگر با هم اینگونه صحبت نکنید، و به هر دو نصیحت کردند که سعی کنید اختلافات به جامعه کشیده نشود. شهید رجایی از آن پس حتی در محافل خصوصی راجع به بنی صدر حرف نزد تا مردم آزار نبینند؛ او از آبروی خود مایه می گذاشت.
وی در پاسخ به این سوال که برخورد شهید رجایی با منتقدان و مخالفان سیاسی چگونه بود؟ گفت:او که با بنی صدر و یارانش و منافقین که همراه خود کرده بودند، آنقدر صبورانه رفتار می کرد، قضاوت کنید با افرادی که به حق از ایشان انتقاد می کردند چه استقبالی می کرد. حتی روشی داشت که مبادا از حد خارج و متوجه نشود. این بود که آقای مظفری نژاد تعریف می کند که شهید رجایی ما و تعدادی از وزرا و معاونین و افرادی که اطراف ایشان بودند را دعوت کرد و گفت که گروهی به نام «نق زن» تشکیل دهید. نق زن از نگاه ما افرادی هستند که انتقاد می کنند. هدف شهید رجایی این بود که گروهی بودند تا هر روز به او تذکر دهند و بگویند که کجا اشتباه کرده یا نکرده است.
به گفته همسر این شهید بزرگوار، شهید رجایی معتقد بود این افراد باید اشکالات کار مرا به من بگویند تا برطرف کنم. شهید رجایی در طول زندگی با خود و نفسش جنگید، همانطور که با دشمن به جنگ برخاسته بود. او جهاد اکبر و اصغر را با هم می کرد. این طور بود که خدا دستش را گرفت و به این مقام معنوی رساند و در دنیا نامدارش کرد. هیچ کس قادر نیست.
وی دربار نحوه مدارای شهید رجایی با مخالفان گفت:کسی که در مورد مخالفان نظام معتقد بود باید با آنها مدارا کرد و تا وقتی که دست به اسلحه نمی برند با آنها برخوردهای سخت نمی کند، ببینید که با مخالفان عادی و موافقانی که انتقاد داشتند چه رفتاری می کند؟ شهید رجایی با مخالفان خود گروه نق زن ساخته بود و با مخالفان نظام مدارا می کرد.
به اعتقاد همسر شهید رجایی، آنچه باعث شد شهید رجایی رای بالایی برای نخست وزیری بگیرد گزارش عملکرد ایشان بود وگرنه از نظر معنوی روی شهید رجایی حساب نکرده بودند، از نظر دلسوزی هم نبود. شهید رجایی پیش از اینکه به زندان برود کارهای اجتماعی فرهنگی داشتند، او به کارش وارد بود. دلسوزی و برای خدا کار کردن توان انسان را مضاعف می کند. توانایی های ایشان از نظر عملکرد و دستاورد او بعد از انقلاب چند برابر شد به نحوی که از خواب و خوراک می زد تا کار را پیش ببرد و نظرش این بود که باید به کارها سرعت بدهیم.
شهید رجایی می گفت کسی که برای عقیده اش کار می کند خسته نمی شود
وی افزود: زمانی که به ایشان گفتند مسوولیت نخست وزیری را قبول کن، جواب دادند «هستند کسانی که از من قوی تر باشند». او مثل خیلی ها نبود که ادعا کنند ما چنینیم و چنانیم. شهید رجایی معتقد بود وزارت آموزش و پرورش برایش کافی است. او به کلام آورد که اگر من معلم باشم بهتر می توانم برای انقلاب کار کنم. وقتی انقلاب بار مسوولیت را بر عهده ی او گذاشت گفت من که از دنیا چیزی ندارم، اما اگر آبرویی کسب کردم آن را برای این انقلاب سرمایه گداری می کنم. وقتی به او می گویند خسته نباشید، می گوید خسته کسی است که برای اجر و مزد کار می کند، کسی که برای عقیده اش کار می کند خسته نمی شود. بعد می گوید وگرنه مزدم را گرفته ام یعنی طلبکار نیستم. می گویند مزدت چیست؟ می گوید انقلاب.
عده ای فکر می کنند به صرف شعار دادن می توانند رجایی شوند
وی در پاسخ به این سوال که علت اینکه کسانی می خواهند خود را مانند شهید رجایی نشان بدهند چیست؟ گفت:علت آن است که خودشان نتوانسته اند آن راه را طی کنند و خدای شهید را عزیز کرده و محبت قلبی نسبت به ایشان ایجاد شده و آنها به نظرشان می آید که به صرف شعار دادن می توانند رجایی شوند. وقتی که مردم را ابزاری نگاه می کنیم تصور می کنیم که پس لابد می شود ما هم با شبیه سازی آن کارها را بکنیم و عزیز مردم شویم، اینها غافل هستند و نشان می دهد که آن راه را نتوانسته اند بروند. مردم را حقیر و کوچک دیدن باعث این رفتارها می شود. می توانم بگویم مردم حقیقت را دیده اند که شهید رجایی بر قلبشان حاکم شد نه به صرف شعار. دیگران می بینند که شهید رجایی عزیز شده، بیایند ببینند که چه راهی را رفته است. عملکرد آنها را مردم می بینند و همان اتفاقی که می خواهند می افتد و می شوند رجایی دوم
خبرنگار سایت جماران به سخنان آقای طائب اشاره کرد که در یک مصاحبه و یک سخنرانی گفته است که احمدی نژاد مانند رجایی است. اگر رجایی هم می ماند در مقابل امام می ایستاد. او می گوید که مشایی برای احمدی نژاد مانند بهزاد نبوی برای رجایی است که همسر شهید رجایی در واکنش به این موضوع گفت: عجب! چه شبیه سازی هایی می کنند. این شبیه سازی هایی که آقایان می کنند وهن و خیال و ظن و گمان است.شهید رجایی اگر می خواست این تیپی برود که دیگر شهید رجایی نمی شد. اینها فکر می کنند که سنت های الهی این طور است که کسی را که شناخت از او پیدا نکرده ایم و تا بوده با معرفت از امام پیروی می کرد، … این اظهارنظرهای سطحی برای این است که شناخت خوبی به شخصیت انسانها پیدا نکرده ایم.
وی افزود: آقای طائب نمی داند که شاید دو نفر یک کاری را مانند هم انجام بدهند اما آن با چه نیت و نگرشی – که آقایان خودشان به ما یاد داده اند و الاعمال بالنیات – و این یکی با چه نیتی.
وی درباره بهزاد نبوی گفت: بد نیست حالا که درباره ی آقای نبوی مثال زدند، این را بگویم که آقای بهزاد نبوی چوب افکار گذشته اش را می خورد.در صورتی که ایشان نباید چوب خانواده اش را بخورد، آقای نبوی از خانواده ای متفاوت بود اما ازدواجی که کرد کاملا مردمی با فردی از طبقه ی پرستاران زحمتکش بود.
وی سابقه ی شهید رجایی و بهزاد نبوی را مقایسه کرد و گفت: آقای نبوی که زمانی افکار کمونیستی داشت وقتی در زندان اعمال و رفتار شهید رجایی را می بیند برمی گردد، یعنی توبه می کند. وقتی توبه می کند و به سوی حق باز می گردد کار درستی انجام داده یا کسی که قبلا مسلمان بوده و بعد به قول آقایان افکار انحرافی پیدا کرده راه درست را رفته است؟
دوران زندان بهزاد نبوی و شهید رجایی و نمازهای جماعت زندان
وی برای اثبات حرفش گفت: آقای نبوی در زندان نمی دانست که در سال ۵۷ انقلابی اتفاق می افتد و او کاره ای می شود، سال ۵۵ آقای نبوی با شهید رجایی هم بند بود، وقتی آقای نبوی اعمال شهید رجایی را دید و به راه آمد با شهید رجایی در عمل همراهی می کند و زمانی که در زندان اقامه ی نماز جماعت جرم محسوب می شد، آقای نبوی با آگاهی به این که آنها را شکنجه خواهند کرد، به همراه شهید رجایی شروع به خواندن نماز جماعت می کند. آقای نبوی از اولین کسانی بود که در آنجا به نماز جماعت می پیوندد و دسته جمعی به ۳۰ نفر می رسند که آنها را به زندان عادی که در آنجا دزد و قاچاقچی و معتاد بودند می برند و به آنها می گویند با اینها هر کاری خواستید می توانید بکنید. آنجا جا برای خوابیدن نبود و اینها شب ها را ایستاده می خوابیدند. وقتی آن زندانی ها رفتار اینها را می بینند نه تنها اذیتشان نمی کنند بلکه جای خود را به اینها می دهند.
وی به اختلاف عقیده های خود با بهزاد نبوی اشاره کرد و گفت: من در بعضی موارد مواضع آنها را قبول ندارم و به خودشان هم گفته ام و با آنها بحث و گفتگو دارم اما انصاف نیست اگر با کسی اختلاف عقیده دارد، محسنات را نادیده بگیرد و بر اساس هوای نفس راه شیطان را طی کند.
بهزاد نبوی امتحان خود را پس داده است
اگر خیانتی بود امروز در بوق و کرنا می کردند
همسر شهید رجایی افزود: آقای نبوی در طول مسوولیت شهید رجایی بعد از انقلاب و در دوران آقای هاشمی، امتحان خود را پس داده است؛ اگر آقای نبوی در آن مسوولیت ها خیانت کرده بود امروز در بوق و کرنا کرده بودند.
خبرنگار این سایت به این موضوع اشاره کرد که برخی رسانه ها هر گاه فرصت به دست می آورند آقای نبوی را متهم به دخالت در ماجرای شهادت شهید رجایی می کنند و از همسر شهید رجایی نظرش را در این باره خواست که وی گفت: ، آنها می خواستند مرا هم به عنوان همسر شهید رجایی پرچمدار پرونده ی ۸ شهریور قرار دهند، من چون در کار آنها هوای نفس دیدم سعی کردم خودم را دور نگه دارم تا در این دام نیافتم که آنها از دست من عصبانی شدند.
وی تصریح کرد: قصد دفاع از آقای نبوی را نداریم بلکه هر کس دیگری غیر از آقای نبوی هم بود این حرف را می زدیم. پرونده ی ایشان به نزد امام برده شد و مختومه شد، اینها در هر شرایطی می خواهند این پرونده را باز کنند و هدف خودشان را دنبال کنند. نگویید نبوی، بلکه من می گویم یک جریانی می خواهد امام را خراب کند. اینها می خواهند امام و شهید رجایی و تمام کسانی را که این راه را رفته اند براندازی کنند تا خودشان را جایگزین آنها کنند. انگیزه ی آنها چیست؟
صدقی افزود: عده ای از روی جهل و نادانی برای حفظ موقعیت خودشان و عده ای آگاهانه، یعنی می فهمند که چه می کنند. اگر متوجه شوند که این کارها به ضررشان است و دستشان رو می شود امروز این کار را نمی کنند. آقای طائب نمی داند که خدا اینها را رو می کند، هیچ چیز در طبیعت پنهان نمی ماند. اگر می خواهند برای خودشان هم کار کنند، بدانند چه می کنند و چه می گویند. باید درس عبرت بگیرند.
برخی از اینها با حسن نیت مردم است، که بلافاصله بعد از شهادت بر اساس محبت توده ی مردم دنبال می شد. اما در همان زمان هم عده ای سوءاستفاده می کردند و با آگاهی از اینکه شهید رجایی در بین مردم محبوب است برای فریب مردم، بالاتر از نام شهید رجایی از نام ائمه ی معصومین برای اهداف شخصی سوءاستفاده می کردند.
وی در پاسخ به این سوال که از زمان شهادت آقای رجایی تا امروز چه کسانی بیشتر با شما در ارتباطند و به شما سر می زنند؟ گفت:افرادی خیلی صادقانه و عادی و با هدف همدلی با ما ارتباط دارند، با برخی ها ارتباط نداریم اما آنها می خواهند ارتباط سیاسی برقرار کنند. شورای مرکزی یک حزب از طرفداران آقای ناطق نوری در زمان کاندیداتوری ایشان، می خواستند با من ملاقاتی داشته باشند، زیرا یک گروه دیگر مخالف کاندیداتوری آقای ناطق نوری بود و اینها می خواستند او کاندیدا شود. در زمانی هم که آقای احمدی نژاد در سال ۸۴ رییس جمهور شده بود برخی از آقایان مسوول می خواستند که ملاقات حضوری داشته باشیم که نمی دانم انگیزه شان چه بود اما خودم انگیزه را سیاسی دیدم و مخالفت کردم و احساس کردم که نگاه ابزاری به ما دارند.
آیت الله العظمی سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی، از مراجع عظام تقلید، کمک به قحطی زدگان سومالی را یک وظیفه انسانی و شرعی دانست و از همه مسلمانان خواست به مردم این کشور که در قحطی و گرسنگی زندگی می کنند، توجه کنند. پیش از این هم دیگر مراجع تقلید از جمله آیت الله وحید خراسانی و آیت الله صانعی از مردم دعوت کرده بودند که به مردم سومالی کمک کنند.
به گزارش ایلنا، آیت الله موسوی اردبیلی شب گذشته در ادامه سلسله جلسات درس تفسیر قرآن در ماه مبارک رمضان در محل دفتر خویش، با اشاره به آیاتی از سوره مبارکه یس، اظهار داشت: اراده تشریعی و اراده تکوینی خداوند فرق هایی دارد که نباید آن ها را با هم یکی دانست.
وی در تشریح این دو اراده خداوند گفت: اراده تکوینی همانند اراده خداوند بر آفریدن عالم هستی، ماه، آسمان، زمین، انسان و دیگر موجودات، و … است اما در اراده تشریعی خداوند اراده غیر مستقیم دارد؛ یعنی خداوند به انسان ها اختیاراتی داده اما آن ها را مجبور نکرده که آن کارها را انجام دهند یا ندهند؛ خدا در این مسائل راه خیر و شر را پیش روی انسان ها گذاشته و گفته اگر این کارها را انجام دهید یا انجام ندهید بهتر است.
این مرجع تقلید اضافه کرد: اراده تشریعی خداوند یعنی این که خداوند می فرماید ای انسان من به تو قدرت زندگی دادم اما از آن سوء استفاده را نکن، به تو روزی دادم اما از آن در راه خدا انفاق کن و ….
وی در ادامه با اشاره به شرایط فعلی کشور قحطی زده سومالی بیان داشت: کارشناسان معتقدند که وضعیت فعلی کشور قحطی زده سومالی اگر به همین منوال پیش برود تا یک سال بعد نزدیک به دو میلیلون کودک به علت گرسنگی و قحطی در آن تلف می شوند و از این رو ما نیز طبق آیات قرآن وظیفه شرعی و حتی انسانی داریم از روزی که خدا نصیب مان کرده برای مردم قحطی زده این کشور انفاق کنیم.
آیت الله موسوی اردبیلی خاطرنشان ساخت: برخی افراد در این گونه مسائل می گویند ما انسان ها نباید غصه قحطی زدگان سومالی و دیگر گرسنگان دنیا را بخوریم، چرا که اگر بناست این ها از گرسنگی نجات پیدا کنند مگر خود خداوند با آن قدرت خود نمی تواند آن ها را نجات دهد؟ و اگر بنا بر نجات دادن است چرا خود خداوند آن ها را نجات نمی دهد؟ آن ها باز می گویند که خدا خودش خواسته و روزی دنیا را قسمت من کرده و اگر می خواست قسمت آن ها می کرد؛ پس خدا نمی خواهد.
وی ادامه داد: در این گونه مباحث باید گفت که اراده تکوینی خدا غیر از اراده تشریعی اوست که متأسفانه این روزها این دو مقوله با هم مخلوط شده است و افراد آن ها را از هم تفکیک نمی کنند.
این استاد حوزه گفت: انفاق به دیگران و کمک به دیگر انسان ها از جمله موضوعاتی است که خداوند انجام آن ها را به انسان ها محول کرده است؛ یعنی اراده خدا در این مسائل اراده ای تشریعی است نه تکوینی و از این رو برای انجام آن ها انسان ها را هم مجبور نکرده اما راه ثواب را نشان داده و گفته است انفاق کنید.
آیت الله موسوی اردبیلی در پایان اظهار داشت: باید به عنوان مسلمان بدانیم که عالم خلقت حساب و کتاب دارد و همه چیز روی نظم آفریده شده است و البته آفریننده این عالم خداست. و همین خدا امر فرموده که از روزی که نصیب تان کردم در راه خدا و برای نیازمندان انفاق کنید.
حجه الاسلام والمسلمین زائری از روحانیون شناختهشده و سردبیر سابق روزنامه همشهری در برنامه زندهای که جمعهشب و پس از افطار از شبکه دوم تلویزیون پخش شد بهشدت از ماجرای دستگیری افرادی که آبپاشی کرده بودند انتقاد کرد.
به گزارش پارس توریسم، آقای زائری در صحبتهای خود گفت: من آزار میبینم وقتی میبینم ۴ تا جوان را بهخاطر آبپاشی دستگیر کردهاند. آنهایی که طرفدار چنین دستگیرکردنهایی هستند نظام جمهوری اسلامی را کوچک میبینند.
وی در ادامه گفت: نظام جمهوری اسلامی آنقدر بزرگ است که سالهاست مقابل قدرتهای بزرگ و کشورهای استکباری ایستاده است.
حجه الاسلام زائری در بخشهای دیگری از این برنامه بر اهمیت ترویج کتابخوانی در ایران پرداخت و گفت: میتوانیم قرارهای فیسبوکی با دوستان بگذاریم و برویم کتاب بخوانیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر