نورالدین حسینی - رهبر جمهوری اسلامی در تازه ترین اظهار نظر خود به انتقاد از سیاست خارجی دولتهای هاشمی و خاتمی پرداخت تا بار دیگر نشان دهد حتی در سخت ترین شرایط کشور و دشواری های حکومت هم کوچکترین فرصتها برای انتقام گیری و کینه جویی نسبت به مخالفان را پاس می دارد. حتی اگر این فرصت طلبی به فرافکنی های آشکار و بیان اظهارات آشکارا بی پایه منجر شود.
آقای خامنه ای در دیدار با مسوولان حکومتی، با تشریح نقاط ضعف و قدرت جمهوری اسلامی، «ارتقای جایگاه و اعتبار بینالمللی ایران» را از نقاط مثبت فعلی ارزیابی و مدعی شده که «امروز عزت و اعتبار جمهوری اسلامی بیش از هر زمان دیگری است.»
وی افزوده است: برخی میگویند که اعتبار بینالمللی ایران تنزل یافته است، در حالی که «در برخی دورانها که متأسفانه مسئولان در مقابل غرب کوتاه میآمدند؛ برخوردهای آنها تندتر و زنندهتر بود.» سپس بدون اشاره به نام سید محمد خاتمی، افزوده است که «در دورهای مسئولان کشور حتی مناقب مسئولان آمریکایی را ذکر میکردند اما رئیسجمهور سبکسر آمریکا بلافاصله جمهوری اسلامی ایران را محور شرارت نامید.»
آقای خامنه ای البته از آنجا که هیچگاه تن به گفت و گو با خبرنگاران و یا مخالفان سیاسی نداده و هرگز در معرض سوال دیگران قرار نمیگیرد ظاهرا گمان میکند که هرگاه به قصد فرافکنی به بیان اظهارات دروغ و بی پایه بپردازد، افکار عمومی نیز این سخنان را می پذیرد در حالی که فقدان امکان پاسخگویی به رهبر جمهموری اسلامی، واقعیت هایی تا این حد آشکار را تغییر نخواهد داد. همچنان که در موضوع مورد اشاره خامنه ای، ابتکار محمد خاتمی برای گفتوگوی مستقیم تلویزیونی با مردم آمریکا در دی ماه سال ۷۶ نه در دوره ریاست جمهوری جورج بوش که ایران را «محور شرارت» نامید، بلکه در دوره زمامداری بیل کلینتون بود که بارها و با روشهای گوناگون کوشیده بود خود را به رییس جمهور اصلاح طلب ایران نزدیک کند و اتفاقا سنگ اندازی ها و مزاحمتهای شخص آقای خامنه ای و اطرافیان وی بود تا مانع از گفت و گوی مسوولان دو کشور در چارچوب روابط احترام آمیز متقابل شد.
همچنان که خاتمی به رغم تمایل کلینتون برای رودررو شدن و دست دادن با وی در سازمان ملل، از این کار خودداری کرد و همان زمان نیز اعلام شد که مخالفت دفتر رهبری با این دیدار موجب خودداری خاتمی شده است.
لذا اگر اتهام کوتاه آمدن دولت خاتمی در سیاست خارجی را به دولت پرافتخار اصلاحات وارد بدانیم، این کوتاه آمدن نه دربرابر غرب بلکه دربرابر منویات غیر قانونی و غیر منطقی رهبر جمهوری اسلامی بود که موجب برخی فرصت سوزی ها در این دوره شد.
از این گذشته همه در ایران می دانند که سیاست خارجی جمهوری اسلامی و حتی انتخاب وزرای خارجه و سفرای ایران در برخی کشورهای حساس، کاملا در اختیار رهبری بوده و هست. این واقعیت در دولت های هاشمی، خاتمی و احمدی نژاد صادق است. چنانکه همین چندماه پیش و زمانی که محمود احمدی نژاد اقدام به عزل منوچهر متکی کرد، بسیاری از اصولگرایان معترض، "هماهنگ نکردن رییس دولت با رهبری" را دلیل اعتراض خود ذکر کرده و صراحتا حوزه سیاست خارجی – از سیاستگذاری تا اجرا – را در حوزه اختیارات خامنه ای ارزیابی می کردند. به عبارت دیگر حتی فرصتهای تاریخی سیاست خارجی در دولت خاتمی و اقدامات موثری که رییس دولت اصلاحات در این زمینه انجام داد محصول ظرفیتهای شخصی و منطق و گفتمان سید محمد خاتمی بود نه دستگاه سیاست خارجی ای که عملا در اختیار رهبر قرار داشت. حالا مقام رهبری از کدام دوره و کدام سیاست خارجی انتقاد می کند؟
آقای خامنه ای علی رغم اختیارات فراقانونی و بی حساب و کتاب خود، نه پاسخگوی عملکرد خویش است و نه اساسا قایل به پاسخگویی. لذا طبیعتا می تواند همه کار و در هر حوزه ای انجام دهد سپس نسبت به همان کارها و در همان حوزه ها نسبت به دیگران انتقاد کند چون در حکومت ولایت مطلقه ایشان، نسبتی میان اختیارات و پاسخگویی وجود ندارد.
گفتههای آقای خامنهای در مورد ارتقای جایگاه و اعتبار بینالمللی نظام آن هم در شرایط فعلی نیز درجای خود بسیار جالب توجه است و نشان میدهد که بیان ادعاهای دهن پرکن اما عاری از حقیقت ظاهرا بیماری مسری ای است که دیگر به محمود احمدی نژاد محدود نمانده است. این در حالی است که واقعیت های موجود در این باره به قدری آشکار است که نگارنده را از بیان هر مطلبی در این باره بی نیاز می سازد.
ندای سبز آزادی: مگر « دولت » هم می تواند « برانداز » باشد؟ پاسخ معمول این است که نه ، برای اینکه فلسفه وجودی دولت و کارکردش برای حفظ و بقای نظام سیاسی موجود است و طبعا نمی تواند در جهت براندازی نظام عمل نماید ولی در کشور ما ظاهرا اینگونه نیست و این عناوین متناقض نما می تواند واقعیت داشته باشد.
حتما اهل نظر بیاد می آورند که پس از روی کارآمدن دولت اصلاحات و باز شدن فضای سیاسی کشور و مزمزه آزادی مطبوعات ،اقتدارگرایان پس از شوک اولیه نیروهای خود را تجمیع کردند و در صدد مقابله با جریان اصلاحات برآمدند و نهادهای امنیتی و نظامی نیز نقش پشتوانه فکری و عملی این مقابله را بعهده گرفتند . در این دوره بولتن سازی های محرمانه فراوان توسط این نهادها برای مشوب کردن ذهن مسئولان و افراد تاثیرگذار بخصوص علما و روحانیون تهیه و توزیع می شد که عناوینی همچون « براندازی خاموش » و « براندازی نرم » را بر روی خود داشت اما با سخنان رهبری در دانشگاه امیرکبیر عنوان « براندازی قانونی » هم به این عناوین اضافه شد که کاملا متناقض نما بود اما با همین عنوان در آخرین روزهای اسفندماه سال 79 تعدادی از افراد متعلق به جریان ملی – مذهبی را شبانه بازداشت و به زندان انداختند ! درحالیکه اینها جز فعالیت های فکری و سیاسی آشکار و قانونی هیچکار دیگری نکرده بودند.
خوب اگرادعای « براندازی قانونی » صحت داشته باشد قطعا « دولت برانداز » هم می تواند صحت داشته باشد. « دولت برانداز » دولتی است که به رغم ظاهر قانونی با عملکردش بجای حفظ و بقای نظام سیاسی موجود اسباب فروپاشی و زوال آنرا فراهم می آورد و اینرا می توان از رضایتمندی شهروندان و نوع رفتارشان نسبت به دولت و نظام اندازه گرفت.
دولتی که در بهترین شرایط سیاسی و اقتصادی در سال 84 در ایران بسر کارآمد واز بهترین درآمد نفتی برخوردار شد آنچنان عملکرد ناکارآمدی در عرصه داخلی و خارجی از خود برجای گذاشت که در انتخابات سال 88 ناچار از انجام تقلب و کودتای انتخاباتی برای تداوم ریاست رئیسش شد و با سرکوب و زندان و بند و بستی که پس از اعتراض مردم به نتیجه اعلامی انتخابات انجام شد بر بحران مشروعیتش هم اضافه شد و در دوسال گذشته بحران کارآمدی و عدم مشروعیتش بشدت افزوده شده و راه را برای « براندازی » نظام هموار کرده است . عجیب این است رهبری که از فعالیت های مسالمت آمیز فکری و سیاسی جمعی شناخته شده محدود در عرصه جامعه مدنی و بدون داشتن هرگونه مسئولیت دولتی با عنوان « براندازی قانونی » نام برد و باعث بازداشت و زندانی شدن اینها شد چگونه متوجه این نیست که دولتی همچون دولت احمدی نژاد با عملکردی که از خود برجای نهاده می تواند « دولت برانداز » باشد؟ البته چندی پیش ایشان گفتند که تا زنده اند جلوی هرگونه انحرافی را خواهند گرفت ، و از آن پس ساز « جریان انحرافی » علیه دولت ساز شد اما روشن است که این عنوان چاره ساز نیست و قطعا راهی که دولت احمدی نژاد پیموده و می پیماید جز به زوال و سقوط و « براندازی » منجر نخواهد شد .
نشانه های این راه بسیار است که فقط بدو نشانه اشاره می رود . یک امروز در صف مقدم ناراضیان از وضع موجود سه عضو از پنج جلسه سران نظام در دهه اول انقلاب و دوران امام خمینی هستند و دوعضو دیگر یکی به رحمت خدا رفته است ( مرحوم سید احمد خمینی ) و دیگری هم رهبری فعلی است که در این مقام از وضع موجود دفاع می کند . نشانه دوم اینکه از روسای مجلس و قوه مجریه پس از انقلاب دو نفر در حبس خانگی هستند و دو دیگر ناراضی و در جبهه منتقدین . هیچ دولتی را در دنیا نمی توان یافت که عملکردش باعث چنین وضعیتی شده باشد جز « دولت برانداز » و احمدی نژاد بخوبی این نقش را با دولتش ایفا کرده است .
علی جمالی
علی جمالی، عضو شورای مرکزی سازمان دانشآموختگان ایران که روز ۳۱ مردادماه سال جاری، از محل کار خود ربوده و به زندان اوین منتقل شده بود، هم اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین نگهداری میشود و امکان ملاقات حضوری با همسر و فرزند یک ساله ی خود را به طور مستمر ندارد.
مسوول کمیته سیاسی سازمان دانشآموختگان ایران، از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه، به دو سال و نیم حبس تعزیری محکوم شد.
براساس این حکم علی جمالی، به اتهام توهین به رهبری، توهین به رییس جمهور، تبلیغ علیه نظام و همچنین تجمع و تبانی برای بر هم زدن امنیت داخلی، محاکمه شده است.
همسر وی سمیرا صدری نیز بارها به انحا مختلف تحت فشارهای امنیتی برای عدم حضور در جمع های خانواده های زندانیان سیاسی و سکوت قرار گرفته است. تا آنجا که از کار خود که تدریس بود بدون اعلام کتبی و روند قانونی اخراج شد.
سام محمودی سرابی
سام محمودی سرابی دانشآموخته فلسفه دانشگاه تهران در مقطع کارشناسی ارشد است و از سال ۱۳۷۲ تاکنون در مطبوعات مشغول بهکار بوده است.
او عضو هیئت تحریریه روزنامهها و ماهنامه های زیادی با سمتهای مختلف خبرنگار جزء تا سردبیر بوده است و چندین بار بازداشت و زندان را تجربه کرده است.
وی بار اول در ۲۱ تیرماه۱۳۷۸ بهدلیل حضور در اعتراضات دانشجویی کویدانشگاهتهران بهجرم اقدام علیه امنیت ملی، توطئه و تبانی بهمدت ۱۱۷روز و بار دوم در ساعت ۴صبح هشتم دیماه سال ۱۳۸۸ به دلیل سرودن شعر اعتراف برای زندانیان دربند (محمدعلی ابطحی، محمد عطریانفر) و نوشتن نامه سرگشادهای برای میرحسین موسوی به جرم اقدام علیه امنیت ملی، نشراکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی، تبلیغ علیه نظام، توهین به رهبری و توهین به مقامات جمهوریاسلامی بازداشت و پس از پشتسر گذاشتن ۴۴ روز ۲۲بهمنماه با قرار وثیقه ۳۰۰میلیونی آزاد شد اما این بازداشت و دستگیری آخرش نبود.
سام دهم اسفند ماه برای سومین بار از منزلش ربوده و به مکانی نامعلومی منتقل شد.
وضعیت این این روزنامهنگار که از مشکل مزمن میگرن و دستگاه گوارش رنج میبرد در زندان وخیم شده است.
وی به دلیل بیماری باید از مصرف برخی غذاها خودداری کند و داروهایش را نیز بهطور مرتب استفاده کند اما در زندان این موضوع رعایت نمیشود.
امیر خسرو دلیرثانی
امیر خسرو دلیرثانی عضو کمیته پیگیری بازداشت های خودسرانه در یک هفته بعد از حادثه روز عاشورای سال 88 در منزل شخصی اش بازداشت شد.
او پس از تحمل ۲ ماه زندان انفرادی به اتهام "اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی"، به ۴ سال حبس تعزیری محکوم گردید.
این عضو جنبش مسلمانان مبارز همچنین از امضا کنندگان شهادت نامه ۶۴ نفره در ارتباط با شهادت هدی صابر بود و پس از آن نیز با انتشار نامه ای به شرح جزییات آنچه پیش و پس از اعتصاب غذا بر هدی صابر گذشت پرداخت.
امیر خسرو دلیر ثانی از داخل زندان هم به فعالیت های خود ادامه داده است و از امضا کنندگان بیانیه های مشترکی است که از بند ۳۵۰ زندان اوین به مناسبت های مختلف منتشر شده و بر ادامه مبارزات و مواضع تا احقاق حقوق تاکید می شود؛ معروفترین آنها بیانیه معروف به ۱۴ نفر است که با اشاره به سخنان محمود احمدی نژاد در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، خواستار تشکیل گروه مستقل حقیقت یابی برای بررسی حقایق مربوط به انتخابات ریاست جمهوری و حوادث پس از آن و انتشار بی طرفانه نتایج کارگروه شدند.
این عضو از گروه فعالان ملی مذهبی پس از به شهادت رسیدن هاله سحابی و بی احترامی ماموران حکومتی به تشییع جنازه مهندس عزت الله سحابی دست به اعتصاب غذا زد.
وی همچنین یکی از 12 اعتصاب غذا کننده پس از شهادت هدی صابر در بند 350 اوین بوده است.
دهها روزنامه نگار در دو سال گذشته بازداشت شدهاند؛ جمعی از ایشان به قید وثیقه و قرار بهظاهر آزادند، و برخی –که کم نیستند- همچنان در زندان استبداد بسر میبرند. آن دسته از روزنامهنگاران مستقلی هم که ظاهرا دچار بازداشت نشدهاند، یا طعم احضار و تهدید را چشیدهاند و یا اغلب زیر تیغ رعب و سانسور و ناامنی شغلی زیستهاند و خبرنگاری/ روزنامهنگاری کردهاند. و در کنار اینهمه، شمار نه چندان اندکی، کولهبار هجرت بستهاند. اینچنین، کار سادهای نیست که از میان آن همه، بر یکی انگشت تاکید بگذاری.
عیسی سحرخیز تاوان یادداشت ها و مصاحبههایی را میدهد که پس از انتخابات (کودتای 22خرداد88) بیپروا، جسورانه و شفاف در نقد حاکمیت سیاسی و رهبر جمهوری اسلامی نوشت. او به «رسالت»ی که بدان باور داشت متعهد ماند.
بهمن احمدی امویی تنها و تنها هزینهی اصولگرایی و تعهد حرفهای و پایبندی قلماش به نقد ساختارهای بیمار اقتصادی و نقل آگاهی را میپردازد. روزنامهنگاری بهمثابهی روشنفکر منتقد «وضع موجود» و درپی «وضع مطلوب».
مهدی محمودیان با افتخار و بی وجدان درد، بهای «نوعدوستی» و «سکوت نکردن» را میپردازد، و نیز فریاد کردن جنایت و فاجعهای که در کهریزک بهوقوع پیوست.
محمد داوری در این حکایت، همگام اوست، هرچند در رسانهای دیگر. سردبیر سحامنیوز یکی از ثبتکنندگان شکنجه و تجاوز و رسواگران بیداد در کنار کروبی و دیگران بوده است.
چنانکه در ابتدا اشاره شد، فهرست اسامی روزنامهنگاران مزبور، و دیگر خبرنگاران تحت تهدید و تضییق و تحدید، کوتاه نیست. همین چند مورد هم از باب ادای دین مورد اشاره قرار گرفت؛ وگرنه چگونه میتوان از کنار حبس احمد زیدآبادی و علیرضا رجایی و ماشاءالله شمس الواعظین و کیوان صمیمی یا احسان مهرابی و دیگران گذشت؛ یا به آنهایی که چون بدرالسادات مفیدی و ژیلا بنی یعقوب و عبدالرضا تاجیک و هنگامه شهیدی و کیوان مهرگان و جمعی دیگر ظاهرا به قید وثیقه آزادند، اشاره نکرد؛ یا از مهاجرانی چون علی مزروعی و مراد ویسی و وحید پوراستاد و محمدرضا یزدانپناه و حنیف مزروعی و برخی دیگر نامی به میان نیاورد.
از میان این خیل عاشقان و جانبازان که قلم را چون صلیب بر دوش میکشند اما یک نام بهگونهای متفاوت خودنمایی میکند: مسعود باستانی.
مسعود را میتوان به جرأت یکی از نمادهای شاخص روزنامهنگاران مظلوم و تحت ستم و جفای استبداد دینی و اختناق و انسداد رسانهای در ایران امروز دانست. مسعود به شکلی قابل تامل، همزاد انقلاب اسلامی است؛ او متولد 1357 است. برخلاف بسیاری از روزنامهنگارانی که نامشان در بالا مورد اشاره قرار گرفت، مسعود به دلیل سن و سابقه فعالیت حرفهای اش، تا پیش از بازداشت، روزنامهنگاری مشهور نبود. او ازجمله جوانانی بود که پس از دوم خرداد با نسیم آزادی و تولد موج اول روزنامههای اصلاحطلب، شیفته و جذب سیاستورزی و روزنامهنگاری شد.
با فرمان رهبر جمهوری اسلامی مبنی بر توقیف فلهای روزنامههای اصلاحات، و با کشیدن تیغ سعید مرتضوی، نسلی به تدریج از حضور مستقیم در مطبوعات محروم شدند، و نسلی دیگر پا به این وادی پرخطر نهادند. مسعود یکی از آن عاشقان و جانبازان بود. آرمانخواهی و شور و دغدغههای انساندوستانه، مسعود را اسیر روزنامهنگاری کرد؛ شرق، کارگزاران و جمهوریت ازجمله جولانگاههای سر
پرشور و قلم دردمند باستانی شدند؛ امکانهای محدود و معدودی در روزهای بیکاری و فقدان نشریات مستقل. بعدتر در آستانه انتخابات و حوادث پس از آن، سایت جمهوریت دغدغههای روزنامهنگار جوان را تسکین میداد.
کودتا و بازداشتهای فلهای پس از آن که محقق شد، مسعود یکی از قربانیان بود. سن مسعود، حضور همزمان همسرش در زندان (مهسا امرآبادی که او نیز روزنامهنگار همنسل مسعود است و به قید وثیقه آزاد)، و مهمتر از همه فعالیتاش در رسانهای که واجد پیوند با مهدی هاشمی رفسنجانی بود، از او «طعمه»ای ساخت که میبایست پای هوی و هوس و پروژههای ضدملی و غیرانسانی و دور از اخلاق کودتاچیان قربانی میشد. مسعود تحت آزار و اذیت و بدرفتاری و شکنجههای روحی و جسمی قرار گرفت تا پیش دوربینها، «شاهد» و «مستند»ی شود برای اثبات ادعاهای ستاد مرکزی و طراحان کودتا.
«انفرادی»ها و فشارهای ناجوانمردانه و غیرانسانی که به ظاهر خاتمه یافت، و آبها که از آسیاب کودتاچیان افتاد، «قربانی» جوان ما، باید با «خود» کنار میآمد. او هم باید زندگی تحت محدودیتهای غریب در زندان را تجربه میکرد؛ هم همزیستی با مجرمان پرخطر و حبس در بندهای غیرمعمولی را میآزمود؛ هم دوری از خانواده و همسر را تحمل میکرد؛ و هم با کشاکشهای شخصی مترتب بر اعترافات دروغین و تحت فشار میجنگید.
حالا ماههاست که مسعود یکی از قربانیان بزرگ خودکامگان و طراحان کودتای انتخاباتی است. از نیمه تیرماه 1388 تا امروز، بیش از 25 ماه از حبس مسعود باستانی میگذرد. قاضی بیگانه با خدا و آخرت و وجدان، روزنامهنگار وطندوست و مدافع حقوق بشر را به شش سال زندان محکوم کرده است؛ 6 سال حبس. محتمل، نه بازجویان او و نه قاضی دادگاه بدوی و تجدیدنظر، هیچیک تفاوت هفته و ماه و سال را نمیدانند. 6 سال حبس، به کدامین گناه و جرم؟
مستقل از اینها، مسعود باستانی جزء معدود بازداشتشدگان است که حتی یک روز هم به مرخصی نیامده. چرا؟ آیا بازجوها (مسئولان ارشد قضات دادگاههای سیاسی) هراس دارند که او نیز چون عبدالله مومنی و حمزه کرمی، روایتگر چگونگی اخذ اعترافات دروغین و تکذیب کنندهی ادعاهای تحمیلیاش در دادگاه شود؟...
دلیل سختگیری بر مسعود باستانی هرچه هست، باشد؛ او حالا یکی از نمادهای جوانان آزادیخواه، دموکراسیطلب، وطندوست و پاکدلی شده که از سر آرمانخواهی، قلم به دست گرفتند و آگاهیبخشی را بهمثابهی راهبردی غیرقابل حذف، مجدانه و صادقانه پی گرفتند.
مسعود باستانی حالا یکی از شاخصهای روزنامهنگاران آزاده و حقیقتجوی ایران، و یکی از شاهدان اختناق و استبداد در ایران امروز است.
حکومت نظامی متکی شده بر ولایت فقیه و نفت، تا هنگامی که روزنامهنگارانی چون مسعود باستانی در حبساند، باید فقدان مشروعیت دموکراتیک و بحران اقتدار خویش را با تهدید و ارعاب و فریب جبران کند. تیغهایی که به برکت تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات، و به یمن پیگیری روزنامهنگاران «حاضر در صحنه»، هر روز کندتر و بیحاصلتر از قبل میشوند.
نتایج یک نظرسنجی حکومتی که در سایت آینده منتشر شده، نشان میدهد که بیش از نیمی از مردم با آزاد شدن ماهواره موافقاند و تنها ۳۵ درصد از پاسخگویان این نظرسنجی به دیدن برنامههای ماهوارهای علاقه ندارند.
این سایت گزارش داد که چندی پیش یکی از مراکز مهم نظرسنجى کشور، نظرسنجی مبسوطی درباره «برنامه هاى شبکه هاى ماهواره اى» در ۳۱ شهر مرکز استان کرده که نتایج نگران کننده آن باعث شده تا برخی مسوولان کشور و به ویژه صداوسیما تا اندازه ای به تکاپو بیفتند.
۴۲ درصد پاسخگویان اظهار کرده اند بیننده برنامه هاى ماهواره هستند و در هر شبانه روز به طور متوسط حدود ۳ ساعت برنامه هاى ماهواره را تماشا مى کنند. در عین حال ۵۸ درصد دیگر اصلاً شبکه هاى ماهواره اى را تماشا نمى کنند. همچنین ۵۲ درصد پاسخگویان در این نظرسنجی در حد زیاد و خیلى زیاد و ۴۰ درصد در حد کم و خیلى کم برنامه هاى تلویزیون داخلى را تماشا مى کنند.
از نظر پاسخگویان، مهمترین انگیزه کسانى که شبکه هاى ماهواره اى را تماشا مى کنند به ترتیب عبارتند از: تنوع، جذاب بودن فیلم ها، شاد و سرگرم کننده بودن و سرعت پوشش اخبار. ۳۳ درصد در حد زیاد و خیلى زیاد و ۳۲ درصد در حد کم و خیلى کم به تماشاى برنامه هاى ماهواره ابراز علاقه کرده اند. ۳۵ درصد نیز اصلاً علاقه اى به تماشاى این شبکه ها ندارند.
مهم ترین قالب هاى مورد علاقه بینندگان ماهواره به ترتیب عبارتند از: فیلم و سریال، شوى تلویزیونى، مسابقات و سرگرمى، برنامه هاى ورزشى، خبر و تحلیل سیاسى، موسیقى و هنر و برنامه هاى علمى.
از میان بینندگان شبکه هاى ماهواره اى، ۴۰ درصد گفته اند در مقایسه با سال گذشته همانند قبل به تماشاى ماهواره مى پردازند. در حالى که ۲۸ درصد بیشتر از قبل و ۲۷ درصد کمتر از قبل ماهواره تماشا مى کنند. این امر نشان می دهد که مشتریان این رسانه از حالت هیجانی و مقطعی نوعی ثبات را تجربه می کند.
مهمترین دلایل کسانى که بیننده شبکه هاى ماهواره اى نیستند، عبارتند از: نداشتن ماهواره، نداشتن علاقه، آثار سوء و بدآموزى، عدم انطباق با فرهنگ ایرانى و نداشتن وقت. از نظر پاسخگویان، مهمترین آسیب هاى ماهواره براى جوانان عبارتند از: بدآموزى، تضعیف اعتقادات دینى، انحرافهاى فکرى، و جذب جوانان به فرهنگ غربى. در عین حال ۱۱ درصد اظهار داشته اند برنامه هاى ماهواره براى جوانان ضررى ندارد.
در خصوص اثرات مثبت و منفى برنامه هاى ماهواره، پاسخگویان با گزینه هاى زیر موافق و کاملاً موافق هستند: گرایش جوانان به فرهنگ غربى را زیاد مى کند، گرایش به بى بند و بارى را در مردم زیاد مى کند، پایبندى مردم به دین را تضعیف مى کند، عامل بروز ناآرامى و اغتشاش در کشور است، روحیه مردم را شاد مى کند و اخبار واقعى از ایران را در اختیار مردم مى گذارد.
در مجموع ۵۱ درصد پاسخگویان با آزاد شدن ماهواره موافق و ۴۹ درصد مخالف هستند.
آینده همچنین نوشت: کارشناسان معتقدند یکی از عوامل مهم که حتی در میان خانواده های مذهبی قبح استفاده از ماهواره را از میان برده، رویکرد غیرحرفه ای و یکسویه صداوسیما در حوادث بعد از انتخابات بوده که باعث شده مخاطبان این رسانه برای دسترسی به اخبار به کانالهای ماهواره ای خبری رجوع کنند. با این حال، بعد از آرامتر شدن فضا و گسترش ورود ماهواره به منازل ایرانیان، موضوع به شبکه هایی با محتوای فرهنگی غیردینی تغییر یافته است.
رئیس سازمان زندان های کشور حاضر به ارائه آمار زندانیان کشور نشد و وجود شکنجه در زندانهای ایران را نیز به شدت انکار کرد، اما به وجود سلول انفرادی که در زندانهای ایران اقرار کرد.
غلامحسین اسماعیلی که با خبرگزاری مهر گفتوگو میکرد، «ایران را از معدود کشورهایی دانست که هر ساله آمار زندانیان خود را بهروز میکند» و در «ارائه آن صداقت کامل دارد» اما در عین حال حاضر نشد آماری از تعداد زندانیان کشور بدهد.
رئیس سازمان زندانها در این گفتوگو، به گروههای انفورماتیک در کشورهایی که آمار زندانیان در آنها ثابت است، اعتراض کرده و گفته است: “چرا آمار زندانیان کشورهای جهان به طور میانگین ثابت مانده و آمار ایران روز به روز در حال تغییر است؟”
اسماعیلی همچنین در این مصاحبه، وجود شکنجه در زندانهای ایران را تکذیب کرده و آن را دروغ شاخدار نامیده است و در عین حال در همین مصاحبه، به وجود «زندان انفرادی » در زندانهای ایران اقرار کرده است. این در حالی است که بسیاری از مراجع تقلید و حقوقدانان، زندان انفرادی را مصداق شکنجه می دانند.
رئیس سازمان زندان ها همچنین در پاسخ سوالی در خصوص اعتصاب غذای زندانیان گفته است اعتصاب غذا یک امر تبلیغی است و «ما در درون زندان اعتصاب غذا به آن صورت که رسانههای بیگانه می گویند نداریم.»
اما هنگامی که خبرنگار مهر از او پرسیده است: «برخورد با اعتصاب کنندگان غذا در زندانها چگونه است؟» استفاده از روشهای گوناگون برای شکستن اعتصاب غذا را توضیح داده است و یکی از موفقیتآمیزترین آنها را «استفاده از خانواده زندانی» ذکر کرده و گفته است: «هیچگاه غذا را به زور به زندانی نمیدهیم ولی اگر زندانی معتصب به مرحله درمانی رسید، به سرعت رسیدگی میکنیم.»
البته رئیس سازمان زندان ها در این مصاحبه از ارائهی هرگونه توضیحی در خصوص شهادت هدی صابر بر اثر اعتصاب غذا در اوین سکوت کرده است.
وی همچنین در پاسخ به سؤالی دربارهی «زندانهای مخفی» گفت که «هیچگونه زندان و بازداشتگاه اعلامنشدهای در ایران که تحت پوشش سازمان زندانها باشد وجود ندارد» و بدین ترتیب از توضیح درباره بازداشتگاههای مخفی متعددی که پس از انتخابات ۸۸ نام آنها فاش شد و طبعا ممکن نیست تحت پوشش سازمان زندانها باشند، سر باز زد.
تاریخ دادگاه محسن آرمین عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی برای ۱۹ مرداد ماه اعلام شد.
به گزارش خبرنگار کلمه، محسن آرمین نماینده مردم تهران در مجلس ششم بلافاصله پس از مصاحبه با روزنامه اعتماد و انتشار آن از سوی سایت های سبز برای حضور در دادگاه احضار شد.
وی مانند دیگر اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به اتهام اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور و فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی در دادگاهی با ریاست قاضی صلواتی محاکمه خواهد شد.
این قرآن پژوه و استاد دانشگاه تابستان سال گذشته بازداشت و پس از ۷۰ روز بازجویی در بند دوالف سپاه با وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی آزاد شده بود.
مجید نیری از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی روز شنبه برای اجرای حکم خود به زندان اوین بازگشت.
به گزارش کلمه، مجید نیری، از مدیران وزارت کشور دولت سید محمد خاتمی که در جریان بازداشت های پس از انتخابات سال ۸۸ بازداشت شده بود روز شنبه برای گذراندن دوره ی حبس خود به زندان اوین رفت.
حکم وی ۵ سال تعلیقی و ۶ ماه تعزیری اعلام شده که سه ماه آن را در سال ۸۸ گذرانده است.
سید مصطفی تاجزاده در پیامی از زندان، راه اندازی وب سایت آیت الله موسوی خوئینی ها را به ایشان و مخاطبان آن وب سایت تبریک گفت و ابراز امیدواری کرد که حضور این چهره شاخص نسل انقلاب در فضای مجازی، برای نسل جوان به فرصتی برای دانستن آنچه امکانش در فضای جاری کشور نیست، تبدیل شود.
وب سایت «آهنگ راه» ماه گذشته از سوی آیت الله موسوی خوئینی ها راه اندازی شده و ایشان بیشتر مطالب سایت خود را به پاسخگویی به سؤالات مخاطبان اختصاص داده است. این وب سایت که مطالب آن در همین مدت کوتاه، انعکاس قابل توحهی در مطبوعات و رسانه ها داشت، چند روز قبل به سرنوشت اکثر سایتهای اصلاح طلب گرفتار و فیلتر شد.
متن پیام تاجزاده که برای انتشار در اختیار کلمه قرار گرفته، به شرح زیر است:
فضای مجازی همیشه و به ویژه در شرایط حاضر روزنه و بلکه راهی است برای بی اثر کردن انسداد فضای اطلاع رسانی و سیاسی و شکل گیری شبکه های اجتماعی. راهی که بخواهند و نخواهند راهش گشوده خواهد شد و بر تاریکی اختناق و بی خبری و فقدان شفافیت نور افشانی خواهد کرد.
این روزها آیت الله موسوی خویینی ها هم به جمع بزرگ و پرنشاط فضای مجازی پیوسته و آهنگ راه کرده است، بابت این حضور و مسوولیت شناسی به ایشان و جامعه مجازی کشور تبریک می گویم. وب سایت «آهنگ راه» در روز مبعث پیامبر رحمت راه اندازی شده، محتوای سایت بازتابی از همان روش و مشی آرام و قاطع آقای موسوی خویینی ها است. معتقدم آشنایی نسل جوان و نوخواه کشورمان با نسل اول جمهوری اسلامی و دانستن آنچه آنها به آن اعتقاد داشتند و فکر می کردند، جدا از آنچه امروز بر سر آن جمهوریت و اسلامیت افتاده، ضروری است؛ که به کمک فضای مجازی، بی واسطه، آسان و سریع رخ می دهد. به ویژه آنکه در «آهنگ راه»، آقای خویینی ها امکان پرسش و پاسخی کوتاه را نیز فراهم کرده است.
به جوانان عزیز و همراهان جنبش سبز ایران پیشنهاد می کنم حضور یک نسل اولی جمهوری اسلامی در عرصه مجازی را به فرصتی برای دانستن آنچه امکانش در فضای جاری کشور نیست، بدل کنند. همچنین بازدید و پرسش های صریح و ارائه دغدغه های مخاطبان فرصتی برای آیت الله خویینی ها است تا در این عرصه، حوصله و قدرت گفت و گو و پاسخگویی خود را بسنجند. باز هم این اتفاق مبارک در فضای وب را به فال نیک می گیرم. امیدوارم آهنگ راه، راهی بگشاید برای ارتباطی صادقانه و صریح و صمیمی با نسل نوخواه و فهیم ایران.
سید مصطفی تاجزاده
ندای سبز آزادی: سید محمد خاتمی رئیس جمهور سابق کشورمان در پیامی با تبریک روز خبرنگار اظهار امیدواری کرد که در هیچ کجای عالم هیچ انسانی به جرم باور و اندیشه و بیان آزاد در هیچ بند پیدا و پنهانی گرفتار نباشد .
در بخشی از این پیام که توسط سایت سید محمد خاتمی منتشر شده آمده است: در جهان امروز حتی امکان محدود کردن اندیشه و جلوگیری از انتقال داده ها و اطلاعات برای هیچ قدرتی وجود ندارد و سانسورها و محدودیت های که احیاناً اعمال می شود فقط دلسوزانی را که نه آشوبگر اند و نه در عین حال ناروایی را بر می تابند در تنگنا قرار می دهد.
متن کامل این پیام به شرح زیر است:
به نام خدا
اگر روزی مطبوعات رکن چهارم مشروطیت دانسته شد و آزادی نشر روزنامه و مجله و کتاب، نماد آزادی اندیشه و بیان به حساب آمد و این آزادی عامل مهم مهار قدرت و حتی نیرومندتر از نهادهای نظارتی رسمی برای پاسخگو کردن قدرتی بود که باید از مردم باشد و در برابر آنان مسؤول، امروز که ارتباطات و گسترش و گستره آن به حق منشاء تحولی بنیادین در جان و جهان مردم روزگار شده است، باید رسانه را جدی تر از دیروز گرفت و میزان مطلوبیت و مقبولیت یک حکومت را در نگاهی که به رسانه و اصحاب آن و بالاتر به اندیشه و آزادی آن دارد جستجو کرد.
هر چند که در جهان امروز حتی امکان محدود کردن اندیشه و جلوگیری از انتقال داده ها و اطلاعات برای هیچ قدرتی وجود ندارد و سانسورها و محدودیت های که احیاناً اعمال می شود فقط دلسوزانی را که نه آشوبگر اند و نه در عین حال ناروایی را بر می تابند در تنگنا قرار می دهد؛ ولی ارتباطات به گونه ای که در کنترل هیچ قدرت سیاسی و امنیتی نیست سبب رسیدن داده ها و اطلاعات (اعم از درست یا نادرست) به نهایی ترین گوشه های زندگی افراد در همه نظام ها و کشورها می شود.
روز خبرنگار را گرامی می داریم.
خبرنگاری و اطلاع رسانی کاری است بس دشوار و به همان اندازه ارزشمند؛ به شرط اینکه خبرنگار، اطلاع رسان، تحلیل گر و نویسنده خود را در گرو هیچ امری جز حقیقتی که به آن ایمان دارد و انسانهایی که او رسالت آگاه کردن و بالابردن بینش و منش آنان را به عهده گرفته است – بخصوص تذکر آنان به حقوق اساسی که دارند و باید از آن پاسداری کنند- نبیند و باید آفرین گفت به اصحاب رسانه و خبرنگاران مؤمن، متعهد و دلیری که بر سر پیمانی که با این حقیقت دارند هزینه های فراوانی پرداخته اند.
به امید روزی که در هیچ کجای عالم هیچ انسانی به جرم باور و اندیشه و بیان آزاد در هیچ بند پیدا و پنهانی گرفتار نباشد و در پناه آزادی مطلوب، همگان احساس امنیت و برخورداری کنند
سید محمد خاتمی
هفدهم مردادماه ۱۳۹۰
روز خبرنگار
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر