آیت الله العظمی دستغیب، در سخنرانی روز هفتم ماه مبارک رمضان فرمود: وقتی انسان اعتقاد یافت که خداوند همواره همراه اوست دیگر خلوت و جلوت برایش یکسان است؛ همچنانکه در نهان، نماز می خواند و متوجّه خداست، در میان مردم نیز نماز می خواند و به او توجه دارد. یقین به ضعف و فنای مخلوقات دارد و توجّه به آنها او را از توجّه به خالق باز نمی دارد.
به گزارش حدیث سرو، ایشان در ادامه با اشاره به اینکه شخص مومن هر چه آثار وجودی پروردگار را دنبال کند، به تدریج پی به هیچی خود و سایر موجودات می برد فرمود: هر انسان عاقلی وقتی به آسمان و زمین نظر می کند متوجّه می شود که خالقی وجود دارد وقتی ایمان بیشتر می شود و تقوا و طلب قرین هم می گردند و شخص مومن آثار وجودی پروردگار را بیشتر دنبال می کند، به تدریج پی به هیچی خود و سایر موجودات، در مقابل ذات لایزال او می برد.
ایشان افزود: برای فهم بهتر این هیچ بودن، شخصی را تصوّر کنید که بطور دائم بلا و مصیبت از هر سو بر او نازل می شود، فقر و مرض و تنهایی و گمنامی گریبانش را می گیرد و همه اسباب به رویش قطع می شود. چنین کسی، شاید در ابتدا شکوه و ناله کند اما به تدریج به جایی می رسد که با همه وجود می فهمد هیچ قدرتی ندارد و دستش از همه دنیا کوتاه شده و هیچ است. اما برخی افراد در اثر تمرین بر ایمان و تقوا و پشت سر گذاشتن برخی امتحانات به این مقام می رسند و خود و دیگران را هیچ می بینند. وقتی کسی به این مرحله رسید، «خدابین» گشته است. از اینجاست که عرفا می گویند: «دیدن پروردگار دو قدم است، یک قدم بر خود بگذار، در قدم بعدی خدا را می بینی». اما این پا بر خود گذاشتن به سادگی میسور نیست و نیازمند تحمّل سختیها و شدائد بسیار است. باید کاملا تسلیم پروردگار و هرگونه که او خواست، گشت. حضرت آیت الله نجابت می فرمود: اگر ناراحتیهایی که برای من پیش می آید، برای هر کدام از شما پیش می آمد زمین را دندان می گرفتید!
این مرجع بزرگوار تقلید در ادامه با اشاره به اینکه ائمه اطهار(علیهم السلام) در برابر خواست و مشیت خدایتعالی تسلیم بودند و در مقابل ظالمین آنچه را رضای خدایتعالی بود انجام می دادند فرمود: ائمه اطهار علیهم السلام در تمام طول زندگی خود دست به گریبان مصائب مختلف بودند: منصور دوانیقی روزی امام صادق علیه السلام را به نزد خود فرا خواند . حضرت پیش او رفتند آن بی شرم ساعتها حضرت را در مقابل خود سر پا نگه داشت و به کارهای خود مشغول بود. اما امام که امام زمان و قطب دایره امکان بودند درمقابل این بی شرمی و هتّاکی هیچ عکس العملی نشان ندادند، کافی بود در دل خود بگذرانند که با سر بر زمین بخورد یا در دم جان سپارد، آنی این اتّفاق می افتاد اما صبر کردند و در مقابل خواست و مشیّت پروردگار تسلیم بودند. یا امام کاظم علیه السلام که چهار یا چهارده سال در زندان هارون الرشید در بند بودند، جز عبادت خدا هیچ کاری نمی کردند. نه تنها اعتراضی نداشتند بلکه به درگاه پروردگار عرض می کردند: خدایا از تو مکان آرامی برای عبادت می خواستم و تو آن را به من ارزانی کردی و از این جهت از تو شاکرم. اگر در آخر عمر نیز از خداوند طلب مرگ خود را کردند، بطور قطع مطابق رضای خدا و مشیّت او بود.
ایشان در پایان این سخنرانی با اشاره به اینکه رفت و آمد به مسجد قبا برای بعضی از دوستان مستلزم ناراحتی هایی از جانب برخی افراد است فرمود: اگر ایمان انسان زیاد شود هیچ ترس و وحشتی از هیچ چیز نخواهد داشت، نه از مرگ، نه از بدگویی خلق و نه از هیچ چیز دیگر. شاید بعضی از شما آمدنتان به این مسجد مستلزم بعضی تهدیدها باشد و ممکن است از جهت شغل و اداره دچار مشکل شوید اما آمدنتان نشان دهنده آن است که خدا را رازق خود می دانید و اعتنا به غیر او ندارید. البته این بدان معنا نیست که اگر کسی نیامد خدا را رازق نمی داند. آنها هم کار خوبی می کنند که مواظبند.
متن کامل این سخنرانی به شرح زیر است:
سوره مبارکه رعد جلسه ۷
آیات ۹ و ۱۰
عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ الْکَبیرُ الْمُتَعال(۹)
سَواءٌ مِنْکُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّیْلِ وَ سارِبٌ بِالنَّهارِ (۱۰)
دانای نهان و آشکار و بزرگ والاست.
از میان شما، آنکه در نهان سخن گوید یا آن را آشکار سازد و آنکه در شب نهان است و یا در روز آشکار، برای او یکسان است.
غیب
عالِمُ الْغَیْبِ؛ هر آنچه از انسان و حواس انسانی پنهان است و علم و اطّلاع دقیقی نسبت به آن وجود ندارد«غیب» نامیده می شود.
پس مطلق ندیدن، دلیل بر غیب بودن نیست چرا که بسیارند چیزهایی که دیده نمی شوند و یا با حواس ظاهری قابل درک نیستند اما غیب محسوب نمی شوند همچون میکروبها، سلولها ، گازها، امواج و … چرا که علم قطعی نسبت به آنها و خصوصیاتشان وجود دارد.
بنابراین اموری مانند اتفاقات آینده – هر چند بطور فی الجمله قابل پیش بینی باشند – یا مرگ یا عالم برزخ و قیامت، چون علم به همه جزئیاتشان وجود ندارد و کاملا مکشوف نیستند، غیب به شمار می آیند. البته همین امور غیبی نیز برای بعضی مکشوف و مشهودند مثلا ائمه اطهار علیهم السلام نسبت به آینده و گذشته همه افراد کاملا آگاهند؛ از مرگ و عالم ارواح اطّلاع دقیق دارند و بطور خلاصه عالم به غیب هستند اما بعضی چیزها از همانها هم مخفی و منحصرا در حیطه علم پروردگار است و بس؛ همچون زمان ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه که مطابق روایات از خود ایشان هم پنهان است.
علم حضوری
علم خدای تعالی، علم حضوری است؛ یعنی علمی که در اثر حضور عالم در نزد معلوم حاصل شده ، نیازی به یادگیری و تحصیل ندارد. ائمه اطهار علیهم السلام نیز علمشان حضوری است اما علم ایشان نسبت به پروردگار محدود است. خدای تعالی در قرآن کریم در چند آیه به علم حضوری خود اشاره می فرماید:
«هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُم»
او با شماست هر کجا که باشید. (حدید/۴)
«نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید»
ما از رگ گردن به او نزدیک تریم. (ق/۱۶)
«أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ ما یَکُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنى مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ ما کانُوا ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیم»
مگر ندیدی که خداوند هر آنچه در آسمانها و زمین است می داند. هیچ نجوایی میان سه نفر نیست مگر آنکه او چهارمین آنهاست و میان پنج نفر نیست مگر آنکه او ششمین آنهاست، نه کمتر از آن و نه بیشتر جز آنکه هر کجا که باشند او با آنهاست و روز قیامت آنها را از اعمالشان آگاه می سازد که خداوند بر هر چیز داناست. (مجادله/۷)
در اثبات عقلی این مطلب باید گفت وجود هر چیزی -به نحو نازل- از خدای تعالی است . هر انسانی اگر به قلب خود رجوع کند درمی یابد که خدای تعالی همراه او است البته منظور از همراهی، نه همراهی ذات بلکه همراهی آثار وجودی خداست؛ ذات او نه امکان دارد، نه جسم است و نه قابل اشاره حتی نمی توان گفت مانند خورشید و اشعه است، او خورشیدساز است. پس نمی توان خدا را با چشم دید؛ بله با قلب می توان او را درک کرد اما آنچه قلب ما درک می کند با آنچه قلب پیامبر و امام معصوم درک می کند متفاوت است و حتی پیامبر و امام هم خدا را آنگونه که هست درک نمی کنند.
منظور از آثار وجودی، بهره ای است که هر موجودی از خداوند دریافت کرده؛ به عنوان مثال حیوانات، تنها بهره حیات از خداوند گرفته اند اما انسانها بهره و صفات بی شماری از پروردگار خود دارند و صفات فراوانی می توانند در خود ظاهر سازند؛ صفاتی چون حلم، کرم، عفو، سخاوت، ستر و … بنابراین وقتی وجود ما از خدای تعالی است، نمی توان گفت که او چیزی از ما را نمی داند. وقتی هستی ما، نفس و روح و قلب ما وابسته به او است چگونه ممکن است چیزی از ما از او مخفی باشد «یَعلَمُ السِّرَّ و اَخفی» او حتی آنچه را که از خود ما مخفی است می داند و از صفات درونیمان که خود از آنها بی خبریم، خبر دارد.
وقتی انسان اعتقاد یافت که خداوند همواره همراه او است دیگر خلوت و جلوت برایش یکسان است؛ همچنانکه در نهان، نماز می خواند و متوجّه خداست، در میان مردم نیز نماز می خواند و به او توجه دارد. یقین به ضعف و فنای مخلوقات دارد و توجّه به آنها او را از توجّه به خالق باز نمی دارد.
بزرگی مطلق
الْکَبیرُ الْمُتَعال؛ بزرگ، در مورد مخلوقات، صفتی نسبی است هر چیز و هر کس نسبت به نظایر خود ممکن است بزرگتر باشد اما چه بسا نسبت به سایر موجودات کوچک و بلکه ناچیز باشد. از لحاظ روحی نیز همین گونه است ممکن است بعضی، روح بزرگی داشته باشند اما برخی هستند که ارواحی بزرگ و وسیع دارند. خدای تعالی کبیر مطلق است او در هیچ کجا نمی گنجد، نه در مکان، نه در زمان و نه در مغز هیچکس. او شی است اما نه مانند دیگر اشیا. تنها می توان او را از آثارش شناخت و یا با حقیقت ایمان ، به حضورش پی برد. لذا معنای «الله اکبر» این است که او از هر چه توصیف شود یا در ذهن آید بزرگتر است.
خدابینی
هر انسان عاقلی وقتی به آسمان و زمین نظر می کند متوجّه می شود که خالقی وجود دارد وقتی ایمان بیشتر می شود و تقوا و طلب قرین هم می گردند و شخص مومن آثار وجودی پروردگار را بیشتر دنبال می کند، به تدریج پی به هیچی خود و سایر موجودات، در مقابل ذات لایزال او می برد. برای فهم بهتر این هیچ بودن، شخصی را تصوّر کنید که بطور دائم بلا و مصیبت از هر سو بر او نازل می شود، فقر و مرض و تنهایی و گمنامی گریبانش را می گیرد و همه اسباب به رویش قطع می شود. چنین کسی، شاید در ابتدا شکوه و ناله کند اما به تدریج به جایی می رسد که با همه وجود می فهمد هیچ قدرتی ندارد و دستش از همه دنیا کوتاه شده و هیچ است. اما برخی افراد در اثر تمرین بر ایمان و تقوا و پشت سر گذاشتن برخی امتحانات به این مقام می رسند و خود و دیگران را هیچ می بینند. وقتی کسی به این مرحله رسید، «خدابین» گشته است. از اینجاست که عرفا می گویند: «دیدن پروردگار دو قدم است، یک قدم بر خود بگذار، در قدم بعدی خدا را می بینی». اما این پا بر خود گذاشتن به سادگی میسور نیست و نیازمند تحمّل سختیها و شدائد بسیار است. باید کاملا تسلیم پروردگار و هرگونه که او خواست، گشت. حضرت آیت الله نجابت می فرمود: اگر ناراحتیهایی که برای من پیش می آید، برای هر کدام از شما پیش می آمد زمین را دندان می گرفتید!
ائمه اطهار علیهم السلام در تمام طول زندگی خود دست به گریبان مصائب مختلف بودند:
منصور دوانیقی روزی امام صادق علیه السلام را به نزد خود فرا خواند . حضرت پیش او رفتند آن بی شرم ساعتها حضرت را در مقابل خود سر پا نگه داشت و به کارهای خود مشغول بود. اما امام که امام زمان و قطب دایره امکان بودند درمقابل این بی شرمی و هتّاکی هیچ عکس العملی نشان ندادند، کافی بود در دل خود بگذرانند که با سر بر زمین بخورد یا در دم جان سپارد، آنی این اتّفاق می افتاد اما صبر کردند و در مقابل خواست و مشیّت پروردگار تسلیم بودند. یا امام کاظم علیه السلام که چهار یا چهارده سال در زندان هارون الرشید در بند بودند، جز عبادت خدا هیچ کاری نمی کردند. نه تنها اعتراضی نداشتند بلکه به درگاه پروردگار عرض می کردند: خدایا از تو مکان آرامی برای عبادت می خواستم و تو آن را به من ارزانی کردی و از این جهت از تو شاکرم. اگر در آخر عمر نیز از خداوند طلب مرگ خود را کردند، بطور قطع مطابق رضای خدا و مشیّت او بود.
بنابراین مقدمه خدابین شدن رسیدن به مقام تسلیم است و این مهم نیز تنها با عبادت حاصل نمی شود، باید تحمّل انسان در مقابل شدائد و ناراحتیها بالا رود. آن هم ناراحتیهایی که گاه پشت کوهها را خرد می کند.
الْمُتَعال؛ پروردگار عالم چنان عالی رتبه است که هیچ کسی از لحاظ روحی و نفسی نمی تواند بر او احاطه یابد. او هرگز «مُحاط» نمی شود و همیشه «محیط» است حتی پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام در احاطه علم خدایند و ایشان نیز هرگز محیط بر علم خدا یا بر قدرت و حیات او – که صفات ذات پروردگارند – نمی شوند.
وَ لا یُحیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِما شاءَ:
و کسی به علم وی احاطه نیابد جز به مقداری که او بخواهد. (بقره/۲۵۵)
عالم به پیدا و پنهان
اربد بن قیس و عامر بن طفیل به مدینه آمده، خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیدند در حالی که آن جناب نشسته بود. ایشان پیش رویش نشستند. عامر عرض کرد: اگر مسلمان شوم آیا امتیازی برای من قائل می شوی؟ فرمود: تو با سایر مسلمانان در نفع و ضرر شریک و یکسانی. اربد گفت: آیا زمامداری بعد از خودت را برای من قرار می دهی؟ فرمود: نه. زمامداری نه برای تو است و نه برای قوم تو ولیکن زمامداری قوم خودت را خواهی داشت. اربد گفت: پس کُرک (پشم جانداران) را برای من قرار ده و خاک (سلطنت در زمین) از آن تو باشد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: نه. وقتی از نزد آن جناب برمی گشت گفت: مدینه را علیه تو پر از سواره و پیاده می کنم. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خدا جلویت را می گیرد. وقتی اربد و عامر بیرون شدند، عامر گفت: ای اربد من سر محمد صلی الله علیه و آله را گرم می کنم تو با شمشیر کارش را بساز چون بعد از آنکه محمد صلی الله علیه و آله کشته شد مردم چاره ای جز گرفتن دیه ندارند چون برای ایشان صرف نمی کند که با ما بجنگند ما هم خون بهای او را به ایشان می پردازیم. اربد گفت: حاضرم. ناگزیر دوباره برگشتند، عامر گفت: ای محمد چند قدمی با من بیا با تو حرف دارم. رسول خدا هم برخاست و کنار دیوار با هم خلوت کردند . عامر نیز ایستاده مشغول گفتگو شد. در این میان اربد خواست شمشیر خود را از غلاف بیرون آورد، دستش در دسته شمشیر خشکید و نتوانست شمشیر را بکشد و از موقع مقرّر دیر شد. رسول خدا نگاهش به اربد و تلاش او افتاد و از هر دوی آنها روی برگرداند. عامر به اربد گفت: چرا بهت زده و ترسناک شدی؟ اربد گفت: دستم را به دسته شمشیر گذاشتم خشک شد. ناچار هر دو از نزد رسول خدا بیرون شده آمدند تا به «حره رقم» رسیده پیاده شدند. سعد به معاذ و اسید بن حضیر که از پشت سر، ایشان را تعقیب می کردند در آن منزل به ایشان برخوردند. اسید فریاد زد تکان نخورید دشمنان خدا. خدا شما را لعنت کند. آنگاه حمله کرد. عامر از سعد پرسید رفیقت کیست؟ سعد گفت: این اسید بن حضیر کتائب است. گفت: به خدا قسم اگر اسید باشد پدرش حضیر از رفقای سابق من بود.
تا آنکه به خود «رقم» رسیدند خداوند صاعقه ای را فرستاد و اربد را هلاک نمود عامر از رقم به طرف «خریب» حرکت کرد. در خریب خداوند او را به زخمی دچار نموده، در همان جا هلاکش کرد. (تفسیر المیزان، ذیل همین آیه)
خدای تعالی از حال همه ما آگاه است. نه تنها خداوند بلکه پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام نیز از همه احوال و افکار و افعال ما آگاهند حتی خطوری که از قلبها می گذرد بر ایشان مکشوف است.، چه در قید حیات باشند و چه نباشند. این حقیقت علاوه بر آنکه شواهد بسیاری در کتب مختلف دارد، آثارش گهگاه در زندگی شخصی هر کس نیز ظاهر می شود.
اولیای بزرگ خدا که مراتب عالی ایمان را می گذراندند، همه اعتراف داشتند که خاک پای امام زمان عجل الله تعالی فرجه و دیگر ائمه اطهار علیهم السلام هستند و بعضی از آنها از خصوصیات مخفی افراد مطّلع بودند.
امروز امام زمان عجل الله تعالی فرجه از حال همه ما آگاهند.خداوند حال ایشان را چنان متعالی ساخته که بر همه عالم محیط اند. برای ایشان زمان و مکان معنایی ندارد و عالم ماده تحت احاطه ایشان است هر گاه اراده کنند هرجایی می توانند حاضر شوند.
اگر ایمان انسان زیاد شود هیچ ترس و وحشتی از هیچ چیز نخواهد داشت، نه از مرگ، نه از بدگویی خلق و نه از هیچ چیز دیگر. شاید بعضی از شما آمدنتان به این مسجد مستلزم بعضی تهدیدها باشد و ممکن است از جهت شغل و اداره دچار مشکل شوید اما آمدنتان نشان دهنده آن است که خدا را رازق خود می دانید و اعتنا به غیر او ندارید. البته این بدان معنا نیست که اگر کسی نیامد خدا را رازق نمی داند. آنها هم کار خوبی می کنند که مواظبند.
لینک دانلود فایل صوتی
رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس با انتقاد از «کشتار» توصیف کردن آنچه در سوریه برقرار است، گفت که در صورت حمله احتمالی ناتو به سوریه، «مصیبتی بر مصیبتهای دیگرمان اضافه خواهیم کرد.»
علاءالدین بروجردی که در یک نشست خبری در محل اقامت رئیس دفتر حفاظت منافع ایران در قاهره سخن میگفت، ضمن متهم کردن آمریکا به دخالت در مسائل داخلی سوریه، گفت: «نباید بگذاریم سوریه طعمه آمریکا شود.» بر اساس گزارش فارس، وی مدعی شد که «برخی اصلاحات چون اعلام پایان حالت فوق العاده و آزادی زندانیان سیاسی و تثبیت قانون احزاب و آغاز گفتمان ملی گامهای مهمی است که میتواند نقطه پایانی بر حوادث سوریه باشد.»
رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس همچنین ارسال سلاح از ایران به سوریه را «کاملا کذب» دانست و در پاسخ به خبرنگار الوفد در مورد موضع ایران در قبال مواضع اخیر ترکیه در مورد سوریه و اینکه اخیراً ترکیه علیه بشار اسد مواضعی داشته که متفاوت از گذشته است و حتی مدعی کمک ایران به سوریه شده، گفت: «ترکیه باید آرامش بیشتری در برابر حوادث مهم داشته باشد و زبان تهدید و هشدار کمکی به حل مشکل نمیکند. البته ما آمادهایم به برادران مسلمان و همسایه خود در ترکیه در این رابطه کمک کنیم. همچنانکه در مسائل مربوط به عراق همکاریهای مثبتی با ترکیه داشتهایم.»
بروجردی همچنین از به کار بردن لفظ «کشتار» درباره وقایع اخیر سوریه نیز انتقاد کرد و در پاسخ به پرسش خبرنگار روزنامه مصری الیوم که درباره «کشتار مردم در سوریه» سؤال کرد، اظهار داشت: «به هیچ وجه نمیتوان در دنیای دیپلماسی با چنین ادبیاتی به هر کشوری دستور بدهید که شما کنار بروید، چون اگر بحث کشتار باشد آقای اوباما به واسطه کشتارهایی که در افغانستان و عراق شده صورت گرفته بیش از همه مستحق هشدار برای کنار رفتن است.»
وی افزود: «در مورد سوریه ما در برابر دو انتخاب قرار داریم، اول اینکه سوریه را در دهان گرگی به نام آمریکا قرار دهیم و شرایط را به گونهای رقم بزنیم که ناتو به این بهانه علیه سوریه حمله کند که این بدین معناست که ما در جهان اسلام مصیبتی بر مصیبتهای دیگرمان اضافه خواهیم کرد و این بر خلاف مصالح جهان اسلام است.»
بروجردی ادامه داد: «انتخاب دوم این است که در سوریه به پایان درگیریها کمک کنیم و نباید از یاد ببریم که اصلاحات پیشنهادی دولت سوریه آن هم در کشوری که دهها سال است نظام تک حزبی میباشد پیشنهادات قابل توجهی است. بنابراین ایران با اینکه سوریه طعمه آمریکا شود مخالف است و معتقدیم که مصالح امت اسلام حکم میکند که بسیج شویم تا سوریه را به عنوان مرکزی از مقاومت فلسطین استوار نگهداریم. ما نظریه آقای نبیل العربی در مورد گفتوگو و اصلاحات را قبول داریم.»
زهرا صدر:
فاطمه باقرینژادیان فرزند محمدباقر باقرینژادیان نماینده اصلاحطلب کازرون در دور سوم و ششم پس از خروج از منزل پدریاش ربوده و ۲۴ ساعت بعد پیکر او در اطراف شهر ری پیدا شد.
به دنبال قتل مشکوک دختر این نمایندهی اصلاحطلب در مجلس ششم، یکی از سایتهای نزدیک به نیروهای امنیتی در گزارشی بر ابهامات این قتل افزود.
این سایت روز یکشنبه به نقل از یک منبع آگاه ادعاهایی درباره جزییترین مسائل خصوصی خانواده باقرینژادیان مطرح کرده که این مسئله ابهامها در خصوص چرایی قتل فاطمه باقرینژادیان را افزایش داده است.
همچنین در یکی از روزنامه ها مدعی شده بودند برادر متوفی تصریح کرده که «جراحتی بر بدن خواهرش گزارش نشده است و حال که چنین نیست خب دیگر موضوع قتل هم در میان نیست».
پدر مرحوم فاطمه به خبرنگار کلمه در این باره می گوید: “پسر من نخواسته وارد این بحث شود و در واقع توضیح نداده بود وگرنه در گزارش پزشکی قانونی گفته شده آثار ضرب و جرح روی بدن ایشون بوده اما بر اثر اینها فوت نکرده است.”
بر اساس گزارش ها با وجود آنکه سیزده روز از این اتفاق می گذرد اما هنوز اطلاعرسانی دقیقی درباره این ماجرا از سوی پلیس یا دستگاه قضایی صورت نگرفته و هیچ گزارش مشخصی از سوی نهادهای مسئول ارائه نشده است.
محمدباقر باقری نژادیان با تاکید بر اینکه فعلا تصمیم داریم به مسئولان فرصت دهیم تا عاملین این جنایت را دستگیر و محاکمه کنند می گوید: “منتظریم نتیجه ی پزشکی قانونی اعلام شود. بعد از آن به دست اندرکاران فرصت می دهیم تا عوامل جنایت را شناسایی کنند و اگر دیدیم می خواهند مسامحه کنند آن وقت حرف هایمان را خواهیم زد. اما فعلا منتظر میمانیم تا نتیجه ارائه شود. امیدواریم تا مسئولین نظام بتوانند به سرنخ های شفاف برسند و اعلام کنند اگر مشکلی نبود و پیگیری واقعی انجام شد که ما تشکر می کنیم در غیر این صورت ما ساکت نخواهیم نشست.”
گفتگوی کامل محمدباقر باقری نژادیان، پدر فاطمه با “کلمه” به شرح زیر است:
در برخی از سایت ها آمده بود که پسر شما در مصاحبه ای اعلام کردند که آثار ضرب و جرح بر بدن دخترتان وجود نداشته، از سوی دیگر خبرها حاکی از آن است که در گزارش پزشکی قانونی چنین آثاری وجود داشته است، در این باره توضیح می فرمایید؟
پسر من نخواسته وارد این بحث شود و در واقع توضیح نداده بود وگرنه در گزارش پزشکی قانونی گفته شده آثار ضرب و جرح روی بدن ایشون بوده اما بر اثر اینها فوت نکرده است.
در اینکه ضرب و جرح روی بدن مشهود بود هیچ شکی نیست، اما عاملی که باعث مرگش شده هنوز اعلام نشده است و ما منتظر گزارش پزشکی قانونی هستیم.
فکر می کنید دلیل این قتل چه بوده و چه کسانی مرتکب این جنایت دلخراش شده اند؟
ما تصمیم داریم فعلا وارد این بحث نشویم. نه می گوییم میدانیم و نه می گوییم نمیدانیم. منتظریم نتیجه ی پزشکی قانونی اعلام شود. بعد از آن به دست اندرکاران فرصت می دهیم تا عوامل جنایت را شناسایی کنند و اگر دیدیم می خواهند مسامحه کنند آن وقت حرف هایمان را خواهیم زد. اما فعلا منتظر میمانیم تا نتیجه ارائه شود. امیدواریم تا مسئولین نظام بتوانند به سرنخ های شفاف برسند و اعلام کنند اگر مشکلی نبود و پیگیری واقعی انجام شد که ما تشکر می کنیم در غیر این صورت ما ساکت نخواهیم نشست.
گرچه یاد آوری ماجرا قطعا برای شما تلخ خواهد بود اما اخبار ضد و نقیض زیاد منتشر شده، امکان دارد اتفاقی که افتاده را برای خوانندگان ما توضیح دهید؟
فاطمه روز پنچ شنبه ۶ مرداد ساعت ۷ بعد از ظهر مثل همیشه از خانه خارج شد برای اینکه کمی قدم بزند. معمولا بعد از یکی دو ساعت باید بر میگشت اما برنگشت و بعد از ۲۴ ساعت پیکرش در کوه های اطراف بی بی شهربانو پیدا شد.
در خبرها از افسردگی ایشان گفته شده بود و اختلاف نظرهایی که وجود داشته، شما آن را تایید می کنید؟
سال سوم دانشگاه بود که به علت لاغری رفته بود دکتر غدد و دکتر دارویی داده بود که وزنش را پایینتر آورده بود و همین باعث شد ضربه ی جسمی بخورد از طرفی فضای دانشگاه ها اصلا خوب نبود و دختر من که روحیه ی خاصی داشت خیلی آسیب میدید و اذیت می شد. این بچه پاک و حساس بود. برخورد مسئولین اموزشی و بعضی از اساتید باعث شد از فضای دانشگاه دلزده شود. این دو ماجرا انگیزه ی فاطمه را برای ادامه ی تحصیل از او گرفت. به همین دلیل مدتی مرخصی گرفت ما هم اصرار نکردیم که به دانشگاه برود و گفتیم هر طور صلاح میداند عمل کند.
آیا در دوره ی دانشجویی فعالیت سیاسی هم داشتند؟
فاطمه خیلی فعال نبود. راستش من هم خیلی نمیدانم که آیا در دانشگاه به طور تشکیلاتی فعال بوده یا نه اما به هر حال آدم بی تفاوتی به اطرافش نبود حتی سر کلاس بارها با اساتید وارد بحث شده بود مثلا یک بار به استاد معارف گفته بود هر بچه مسلمانی باید به خاطر خودش و اعتقاداتش این مسائل را بخواند و بداند نه به خاطر کلاس و نمره.
پس ایشان اصلا سیاسی نبودند.
از نظر فکری در جریان انتخابات مدافع میر حسین موسوی بود و به ایشان رای داد. البته فعال در ستاد خاصی نبود اما به شکل اعتقادی یکی از ده ها میلیون عضو جنبش سبز بود و در واقع دخترم سبز بود.
متاسفانه هر روز شاهد اتفاقاتی از این دست هستیم فکر میکنید از کجا ناشی می شود؟
امیدوارم خدا به ما و خانواده ش صبر دهد که اگر ندهد نمی توانیم تحمل کنیم. اما بحث اصلی من بحث امنیت اجتماعی است ماجرای دختر من بیشتر از اینکه یه مسئله ی شخصی باشه مسئله ی امنیت ملی است. نباید فراموش شود که اولویت اول همه ی مسئولین و نظام ها در طول تاریخ امنیت شهروندان بوده و است. و این مسئله هم هیچ ربطی به چپ و راست بودن افراد ندارد. در جامعه ی ما امنیت اجتماعی خیلی ضعیف شده و این باید خیلی جدی گرفته شود.
این اتفاق یک نمونه است. فاطمه ی ما یک فاطمه ی کوچک بود در تمام ابعاد کمالیه. هیچ کس نباید در مقابل این جنایات ساکت و آرام بنشیند. ما انتظار داریم امنیت تک تک افراد جامعه تامین شود. اگر هم هر کس در هر لباسی جرمی مرتکب شد در دادگاه صالحه باید محاکمه شود.
در انتها سخن خاصی با مسئولین دارید؟
باید پاسخ ملت در قبال این اتفاق و اتفاقاتی از این دست داده شود. مسئله اصلا شخصی نیست ملی و جهانی شده است. باید پاسخ اقناع کننده داده شود و اگر مسئولان کوتاهی کنند انقلاب و مکتب و نظام و مسئولین، همه، زیر سوال می روند. این نتیجه ای نیست که ما دوست داشته باشیم رخ دهد اما خواه ناخواه در صورت بی توجهی به وقوع می پیوندد.
از همین جا اعلام می کنم که پیگیری این ماجرا، شناخت عوامل جنایت، محاکمه ی علنی و در نهایت مجازات بر اساس حکم خدا باید تسریع شود.
منبع: کلمه
ندای سبز آزادی: سید محمد خاتمی در دیدار با اعضای انجمن اسلامی جامعه پزشکی و انجمن اسلامی مدرسان دانشگاهها تأکید کرد: “باید اصرار کنیم که جمهوری اسلامی با تمام ابعادش پیاده شود نه اینکه از بعضی جهات تظاهرات و ظاهر سازی بشود و از بعضی جهات بسیاری از مسائل اساسی نادیده انگاشته و حتی ضد ارزشها ارزش قلمداد شوند. در نتیجه ریا و نفاق و دروغ بی هیچ زشتی در بخش هایی از جامعه رواج یابد و حرمت انسان، اهتمام به راستی و پاکی و عدالت و برابری لطمه ببیند.”
به گزارش وبسایت سید محمد خاتمی، متن کامل سخنان وی در این دیدار به شرح زیر است:
از دیدار با جمع شما خوشحالم و فرارسیدن ماه مبارک رمضان را به شما تبریک عرض می کنم و از خداوند می خواهم که همه شما از برکات این ماه بهره مند باشید.
اینکه انجمن های مختلف اسلامی و تشکل های اجتماعی بکوشند ارتباط بیشتر و حتی اندامواره داشته باشند، امر مبارکی است و بسیار خوشوقتم که شما دو تشکل پرسابقه، آگاه و دلسوز یعنی انجمن اسلامی جامعه پزشکی و انجمن اسلامی مدرسان دانشگاهها تصمیم به ارتباط محکم تر گرفته اید. هم آراء وقتی جمع شد قوی تر می شود و هم توان تأثیر گذاری در جامعه بیشتر.
باید ارتباطات میان بخش های مختلف جامعه برقرار باشد این قطع ارتباطات آسیب بزرگی است و برقراری این ارتباطات و آن هم برای جریاناتی که خیر کشور و مملکت و انقلاب و مردم را می خواهند بسیار مبارک است و ان شاء الله این راه تداوم پیدا کند و ما شاهد گسترش این نوع ارتباطات باشیم و آثار و برکات آن را هم ببینیم.
ظاهرگرایی ها به نام دین فراوان است، ولی روح دیانت خیلی ساده قربانی می شود
در باب مسائل جاری مطالبی را عزیزان بیان کردند که نوعاً مورد تأیید است و تکرار آن را لازم نمی دانم. هر چند ممکن است در بعضی نقاط سوء تفاهماتی باشد که کاملاً قابل رفع است. آنچه مهم است اینکه مسائل ریشه ای، اعتقادات و دلبستگی های اساسی وجود دارد و با توجه به آنها می توان مشکلات جاری و مسائل فوری را هم حل کرد و گاه حساسیت های مسائل روز و نیز احیاناً سیاست زدگی موجب غفلت از آن اصول و موازین می شود. ما مسلمانیم و البته به همه انسان ها احترام می گذاریم. ولی اصولی که به آن معتقدیم نباید دچار تحریف شود و نیز مورد غفلت قرار گیرد و بخصوص در موقعیت کنونی که تظاهرات و ظاهرگرایی ها به نام دین فراوان است، ولی روح دیانت خیلی ساده قربانی می شود. ما خواهان عدالت در جامعه هستیم و نیز معتقد به اینکه انسان ها دارای حقوق اساسی هستند و باید آن حقوق محترم باشد، بخصوص در نظامی که منتسب به اسلام است و اسلام برای انسان و خیلی مسائل دیگر اهمیت خاصی قائل است.
ما نباید این امور محوری و ریشه ای را بخصوص در مورد دین که این روزها انحراف و تحریف در آن زیاد است از نظر دور بداریم. درست است که مسائل سیاسی برای ما مهم است ولی حتی این مسائل را باید بتوانیم براساس موازین و اصول حل کنیم.
در کشاکش های موجود نباید بسیاری از امور اساسی و معنوی مورد غفلت قرار گیرد
شنیده اید که در یکی از جنگ ها فردی از مولی امیرالمؤمنین علیه السلام درباره خدا و بعض امور اعتقادی سؤال کرد. بعضی از یاران اعتراض کردند که بحبوحه جنگ جای این پرسش و این مسائل نیست! امام چنانکه نقل شده است فرمودند: (قریب به این مضامین) اتفاقاً همین حالا و همین جا این بحث ها مناسبت دارد. اصلاً جنگ ما برای همین مسائل است.
من هم می گویم در کشاکش های موجود نباید بسیاری از امور اساسی و معنوی مورد غفلت قرار گیرد. از جمله عبادت و به ویژه روزه که از مصادیق درخشان عبادت است. رمضان ماه روزه، ماه خودسازی، ماه انسان است. ماه خداست ازآن جهت که انسانیت انسان در این ماه تقویت می شود.
خودسازی، خودشناسی و غفلت نکردن از خود اصلی
گفتم خودسازی این “خود” یا “من” چیست؟ یا وقتی از با “خود بیگانگی” سخن می گوییم، درباره “خودشناسی” بحث می کنیم یا “خودخواهی” را منشاء بسیاری از مشکلات می دانیم مرادمان از “خود” چیست؟ این حدیث شریف را شنیده اید که “من عرف نفسه فقد عرف ربه”. این “خود” و “من” بسیار مهم است که خدا را نیز با شناخت آن می توان شناخت. شعار معروف سقراط این بود “خودت را بشناس”.
همچنین منشاء از خودبیگانگی در قرآن، غفلت از خداست: “نسو الله فانسیهم انفسهم” خدا را فراموش کردند، خداوند آنان را نسبت به خودشان دچار فراموشی کرد.
خودسازی که باید در ماه رمضان صورت بگیرد یعنی چه!؟ در تعبیری عارفانه و شاعرانه زمین جنبه مادی حیات است و زمینی کسی است که “خود” مادی و خودی که متعلق به این طبیعت است برایش اصل است و آسمان نماد آن معنویت و بلندی و والایی است. آن کس که “خود” معنوی اش را تقویت می کند انسان آسمانی است.
در بینش الهی آنگونه که ما درک می کنیم، انسان برترین موجود عالم هستی است و پروردگار به خاطر آفرینش او به خود آفرین می گوید یعنی هنگامی خداوند به خود تبریک می گوید که خلق جسمانی انسان را تمام می کند و تن را به حالت اعتدال می رساند و همه اجزاء و شرایط آن را تأمین می کند آنگاه روح خود را در آن می دمد و آفرینش دیگری صورت می گیرد و بعد تمام نیروهای برتر هستی در برابر این آفریده، به فرمان خداوند به سجده می افتند.
اینکه کدام خود را بسازیم و چگونه آن را بسازیم مسأله ای اساسی است؟ اگر دو خود وجود دارد یکی خود این جهانی ودیگری خود برتری که انسان به خاطر آن انسان است و با شناخت آن انسان خدا را می شناسد و به کمک آن به نیک بختی و سعادت واقعی می رسد باید مرزهای این دو خود و نسبت آنها را با یکدیگر دریابیم.
آیا سعادت در این است که یکی از این خودها فدای دیگری شود یا نه؟ در دنیای امروز مدار و محور زندگی جامعه نوعاً همین “من” و “خود”ی شده است که زمینی است. به عبارت دیگر نوعی اصالت دنیا بر ذهن ها و زندگی ها غالب شده است. در مقابل کسانی بودند و هستند که می گویند تو این خود زمینی را باید ترک کنی تا به آن خود برتر برسی. اما فارابی به حق می گوید این دیدگاه، دیدگاه رایج در یکی از مدینه های جاهله است که می گوید برای درک وجود حقیقی باید وجود طبیعی از جمله زندگی در متن جمع و سیاست مدنی را رها کنی، در حالی که انسان در متن جامعه و در متن زندگی این دنیا بر می آید و به طبیعت خود مدنی و اجتماعی است و ناگزیر از سیاست و مدنیت و پرداختن به امور این دنیا است، محال است شما بتوانید این خود برتر یا وجود حقیقی خود را بیابید در حالیکه وجود طبیعی را ترک و رها کرده اید.
ولی پرداختن به من و خود طبیعی، نباید موجب غفلت از خود و من اصلی شود. و عبادت، روزه، دعا و … ما را از غفلت بیرون می آورد.
آنچه گفتنی است اینکه منِ اصیل و منِ آسمانی گرچه در متن طبیعت پدید می آید ولی رو به بالا دارد و استعداد کمال؛ که باید با درایت راه کمال او را هموار کنیم. علاوه بر این به نظر می رسد علاوه بر “من” و شخصیت فرد، جامعه نیز سیری و مسیری دارد.
آیا تاریخ و جامعه بشری سیر کمالی داشته است؟
آنچه امروز به نام فلسفه تاریخ رایج شده و بسط یافته است و می توان گفت که مورخ و فیلسوف اسلامی ابن خلدون آن را ابداع کرد در باب همین سیر تاریخ و عوامل و علل حرکت در تاریخ و هدف آن بحث می کند. خود ابن خلدون بر این باور بود که تاریخ حرکتی دارد که قابل درک و علت یابی است، ولی حرکت را دوری می دانست، چنانکه اخلاف متجدد او چون “توین بی” نیز البته با مبادی و نظرگاه دیگر به نوعی حرکت دوری در تاریخ قائلند و شاید پرآوازه ترین بحث در این زمینه را هگل داشت که قائل به حرکت طولی تاریخ بود و امر اصیلی به نام ذهن یا روح (Das Geist) را به داخل تاریخ کشاند و بر این نظر بود که تاریخ در جامعه مدرن به کمال خود که خودآگاهی و آزادی است می رسد. البته در باب این مکتب ها و آراء می توان بحث و چون و چرا کرد که مجال دیگری می خواهد.
غرض این بود که فلسفه تاریخ در صورتی معنی دارد که تاریخ را دارای سیری حساب شده بدانیم نه مجموعه حوادثی که به تصادف رخ می دهد و کارکرد دارند.
خوب اگر تاریخ سیری دارد، آیا آن سیر، سیر تکاملی است؟ هگل چنین نظری دارد. در پایان قرن بیستم نیز شبه نظریه ای که بیشتر ژورنالیستی بود تا فلسفی تحت عنوان “پایان تاریخ” مطرح شد و درخور توجه است که طرح این نظریه تقریباً همزمان با مطلب دیگری بود که با عنوان “ستیز و کشاکش تمدن ها” مطرح گردید و این دو که بیشتر به یک بیانیه سیاسی با جهت گیری خاص می ماند مکمل یکدیگر بودند.
خلاصه سخنی که “پایان تاریخ” دارد این توهم است که تاریخ در تجدد و تجدد در لیبرال دموکراسی به پایان خود رسیده است و لیبرال دموکراسی نیز در شیوه و محتوای نظام آمریکایی صورت کمال خود را پیدا کرده است. طبعاً نتیجه ای هم که گرفته می شود این است که آمریکا برترین نظام و نیروی موجود است و همگان نیز باید دقیقاً از الگوی آمریکایی پیروی کنند. جنگ تمدن ها و پایان تاریخ در واقع توجیهی است بر فزون طلبی های آمریکا و جنایاتی که از آن حاصل می شود یا دست کم زمینه توجیه رفتارهای فزون طلبان را فراهم می آورد. گرچه به نظر می رسد که نظریه پرداز پایان تاریخ از حرف خود برگشته باشد.
صرف نظر از مطالب درست یا نادرستی که در فلسفه تاریخ مدرن مطرح است ما به عنوان پیرو بزرگ ترین دین وحیانی و الهی یعنی اسلام و به طور کلی پیروان ادیان توحیدی نیز به پایان تاریخ(به معنی درست و مطلوب آن) معتقدیم. اصلا “آخر الزمان” که باور آن مشترک میان همه ادیان الهی است و بخصوص در اسلام و بالاخص در تشیع در مهدویت بروزی شکوهمند دارد هدایت گر ذهن ما به سیر کمالی تاریخ و پایان آن است، آنگاه که زمان (زمان تاریخی) به پایان می رسد و تاریخ به هدف خود رسیده است. در قرآن نیز نسبت به این سیر و این پایان به نظر می رسد که اشاراتی و حتی تصریحاتی هست.
اینکه خداوند اراده کرده است که محرومان مستحق را در برابر برخورداران متجاوز متمکن در زمین و میراث برِ آن گرداند می تواند هدایت گر ما به همان امری باشد که بیان شد. منتهی آنچه مهم است اینکه اراده خداوند از مجرای آگاهی و اراده انسان آزاد، مختار و مصمم جاری خواهد شد و کار پیامبران نیز آگاهی بخشی، تقویت اراده که تقوی مظهر آن است و بخشیدن حس مسؤولیت به انسان ها است.
پرسش اساسی در اینجا این است که آیا واقعاً تاریخ و جامعه بشری سیر کمالی داشته است؟ آیا دنیای مدرن نسبت به عوالم قبلی تکامل یافته تر است؟ اگر چنین است پس این همه بحران های ویرانگری که در این دنیا وجود دارد نشانه چیست؟ باید گفت جهان مدرن از جهتی نشان دهنده سیر کمالی تاریخ است، گرچه از جهات دیگری هم اگر نگوییم عقب گرد، دست کم مشکلات بزرگی دارد.
درباره دنیای متجدد گفته اند “تجدد” انسان را از بند دو قیمومیت رهانید. قیمومیت امر قدسی و قیمومیت قدرت سیاسی. پیشتر نیز کانت روشنگری را عبارت دانسته بود از گذر انسان از مرحله صغارت و وابستگی فکری و رسیدن او به بلوغ و اتکاء به درک و اندیشه خود.
درک مشترک تاریخی بشر: نفی جیاریت و خودکامگی
آیا رها شدن از بند آن دو قیمومیت به معنی کمال و تکامل است؟ بدون تردید درک مشترکی که بشر در این مرحله تاریخ به آن رسیده است که عبارت است از نفی قدرت های جبار و خودکامه و اینکه سرنوشت آدمی در دست خود او است و هیچ قدرتی اعتبار ندارد مگر اینکه بر آمده از قدرت منتشر در میان همه افراد و ناشی از رضایت و رأی مردم و طبعاً مسؤول در برابر آنان باشد و اینکه قدرت امر زمینی است با همه محدودیت هایی که امر زمینی دارد و طبعاً باید تحت نظارت و کنترل جمع باشد. این یک پیشرفت شگفت انگیز است که نمی توان آن را انکار کرد.
اما رهایی از قیمومیت امر قدسی. اگر مراد رهایی از امور بشری غیرمقدس که به ناحق مقدس و قدسی قلمداد شده و در سایه آن هم جلو رشد ذهن و زندگی مردم گرفته شده و هم به آنان ستم بی حساب شده است باشد این خود یک پیشرفت بزرگ است. قدسی زدایی از امور غیرقدسی که مقدس قلمداد شده اند.
با کمال تأسف این امر در تاریخ، چه تاریخ مسیحیت و چه تاریخ اسلام (البته خیلی کمتر از مسیحیت) رخ داده است و چه خسارت هایی که از این جهت نصیب بشر شده است و به تعبیر مولی امیرالمؤمنین علیه السلام از دین پوستین وارونه ای ساخته اند که به جای اینکه گرما بخش و نشاط آور باشد ترسناک و هراس انگیز است.
مطلق و بیعیب و مقدس شدن امور محدود بشری: فاجعهی بزرگ
یکی از فاجعه های بزرگ این است که امور محدود بشری و اموری که مربوط به این زندگی با همه محدودیتهایش است مطلق و بی عیب و مقدس به نظر بیاید و آن کسی که زور و امکانات در اختیار دارد خود و خواستهای خود را مقدس قلمداد کند و دیگران را مجبور به اطاعت نماید تا اگر اطاعت نشد هم تازیانه به کار ببرد و هم اینکه او را از قدرت لایزال مقدس و مطلق یعنی خدا بترساند، چرا که چنین وانمود شده است این امر محدود و کوچک و پرعیب، عین عنایت و اراده و خواست خدا است.
یکی از عوامل مهم فجایعی که در تاریخ به وجود آمده است همین بوده است و تقدس زدایی از این جهت امر مبارکی است. ولی با کمال تأسف چون پیدایش جهان جدید به صورت عکس العملی در برابر نارواییهای قرون وسطی بود بشر جدید از این فراتر رفت و به طور کلی امر قدسی را انکار کرد یا از آن غفلت نمود. در حالی که امر قدسی هست و بدون آن زندگی بی معنی و پر از بیم و اندوه خواهد شد.
چنانکه امروز شده است و نمونه آن ناامنی فراگیری است که جهان پیشرفته و عقب نگهداشته شده را یکسان درخود فرو برده است.
در حالی که دلبستگی و وابستگی به امر قدسی (ایمان به خدا و زیبایی مطلق و مقدس) سبب از میان رفتن ترس (خوف) و اندوه (حزن) از زندگی می شود، زندگی سعادتمند آن نیست که فارغ از بیم و اندوه باشد؟ اعراض از امر یگانه قدسی موجب زندگی تنگ و دردناک و نا امن می شود.
“مَن أعرَضَ عَن ذِکرِی فإنّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنکاً”
و از این جهت باید دست آورد تاریخ مدرن را منفی بدانیم. ولی رهایی از قیمومیت قدرت سیاسی و رهایی از قیمومیت امور غیرمقدس ولی مقدس قلمداد شده مسلماً پیشرفت است.
معتقدم بحرانی که در اثر غفلت از امر قدسی یا انکار امر قدسی در دنیا پیدا شده بشر را به خود خواهد آورد بعلاوه اینکه این خلاء هم پر خواهد شد.
انقلاب به نام خدا و برای مردم؛ که از آن دور شدهایم
آن امری که ما در انقلاب خودمان در جستجوی آن بودیم و الان هم هستیم همین است و اگر هم اعتراض و مشکلی داریم این است که از آن امر دور افتاده ایم.
به نام خدا انقلاب شد اما این انقلاب بیگانه از زندگی مردم نبود، یعنی برای مردم آزادی، برخورداری، عدالت و پیشرفت می خواست، از عقب افتادگی و استبداد و وابستگی به بیگانه و همه اینها رنج می برد می خواست مردم از اینها رها شوند و زندگی خوبی داشته باشند.
رژیم گذشته مردود بود چون زندان هایش پر از زندانیان بی گناه بود، اقتصاد و کشاورزی جامعه را ازبین برده بود مصالح دیگران را بر مصالح ملت ترجیح می داد و منشاء گسترش فساد در جامعه بود و ازادی بیان و اندیشه وجود نداشت.
انقلاب ما شکل گرفت تا اینها از میان برود، مردم آزاد و محترم شوند و کشور آباد و پیشرفته و در عین حال زندگی تهی شده از اخلاق و معنویت با ارزشهای الهی و اخلاق و عدالت پربار گردد.
اگر جمهوری اسلامی پیاده میشد …
اگر جمهوری اسلامی بدان صورت که مورد توجه بود پیاده می شد ملت ما در مسیر کمال تاریخی خود به نقطه بلندی می رسید و حالا هم باید اصرار کنیم که جمهوری اسلامی با تمام ابعادش پیاده شود نه اینکه از بعضی جهات تظاهرات و ظاهر سازی بشود و از بعضی جهات بسیاری از مسائل اساسی نادیده انگاشته و حتی ضد ارزشها ارزش قلمداد شوند. در نتیجه ریا و نفاق و دروغ بی هیچ زشتی در بخش هایی از جامعه رواج یابد و حرمت انسان، اهتمام به راستی و پاکی و عدالت و برابری لطمه ببیند. اگر به راهی که انقلاب و مردم ما می خواستند برویم هم می توانیم دنیای خوبی داشته باشیم و هم شاهد رشد فضیلت ها در جامعه باشیم.
ماه مبارک رمضان، ماه خودسازی است باید به آن خود برتر توجه داشت و نیز متوجه بود که غرب در عین حال که دستاوردهای بزرگی دارد قبله آمال ما نیست و حتی خلاء های بزرگی هم دارد. ما می توانیم و باید همه دستاوردهایی که در دنیای امروز و نشانه تکامل تاریخ هست بدست بیاوریم وخلاءهایی را که دارد پر کنیم و اگر نقد و اعتراضی هم هست به این است که خدای نکرده از این مسیر دور نیفتیم.
اصول و معیارها همین هاست که باید روی آن ایستاد بیان کرد البته ما هیچ وقت نه توانش را داشتیم و نه اعتقاد به آن داشتیم و نه آن را مفید دانسته ایم که با روش های خشن و نا مطلوبی که در دنیا هست به این مسائل برسیم ولی در بیان و ذکر و بالا بردن آنها و آگاهی جامعه تلاش خواهیم کرد.
وجود و فعالیت انجمن هایی مثل شما می تواند در این زمینه مؤثر باشد.
دیدگاهها و نظرات اعضای انجمنهای مدرسین و پزشکی
در ابتدای این دیدار حاضرین در جلسه به بیان دیدگاهها و نظرات خویش پرداختند که مهترین آنها بدین شرح است:
- تعطیلی بسیاری از رشته های دانشگاهها، عدم انتخابی بودن مدیران گروهها، تهدید دانشجویان، زندانی بودن اعضای هیات علمی دانشگاهها و نادیده گرفتن زحمات اساتید و احیاناً تهدید و ایجاد تنگنا برای آنان.
- به دلیل بی اعتمادی و سوختن سرمایه اجتماعی نگاه بسیاری از افراد رو به خارج است، این یک نوع سوختن محصول کشور است.
- امید افراد به اصلاحات و صحبتها و حرکتها و جهت گیری های با حکمت و درایت حضرت عالی است. نقش شما در این ایام نقش محوری هست.
- تا وقتی شروط حداقلی اصلاح طلبان تحقق نیابد امکان حضور اصلاح طلبان در انتخابات نیست.
- خواست جامعه دانشگاهی چیزی جز بازگشت به قانون و توجه به سیره و روش حضرت امام (ره)نیست.
کیوان صمیمی
کیوان صمیمی روز ۲۳ خرداد ۸۸ بدون ارائه هیچ دلیلی از سوی وزارت اطلاعات در منزل شخصی اش بازداشت شد.
به گفته بازداشت کنندگان ابتدا به جهت پیشگیری بازداشت، اما اکنون بیش از دو سال است که در زندان به سر می برد و ۴ ماه از این زمان را در انفردای سپری کرده است.
نکته مبهم در پرونده بازداشت صمیمی این است که با وجود بازداشت وی در نیمه شب 23 خرداد ، دادگاه انقلاب زمان بازداشت وی را 26 مرداد اعلام کرده است که به گفته وکیل وی این به آن معناست که در این دو ماه یعنی فاصله خرداد تا مرداد، مشخص نیست پرونده و بازداشت او توسط چه کسانی صورت گرفته و در این دو ماه مرجع بازداشتکننده مشخص نبوده است.
کیوان صمیمی بهمن ماه ۱۳۸۸ به 6 سال حبس تعزیری و 15 سال محرومیت از فعالیت های سیاسی-اجتماعی-فرهنگی-مطبوعاتی محکوم شد.
وی از فعالین سیاسی-اجتماعی-مطبوعاتی و حقوق بشری در ایران و عضو "شورای فعالان ملی-مذهبی" می باشد.
فواد شمس
منابع حقوق بشری گزارش داده اند که فواد شمس، دانشجوی دانشکدهٔ جغرافیای دانشگاه تهران، صبح روز دوشنبه، دهم مردادماه، پس از مراجعه به زندان اوین، جهت حکم حبس بازداشت شد.
این روزنامهنگار و فعال دانشجويی به ۶ ماه حبس تعزيری و ۶ ماه حبس تعليقی محکوم شده بود.
فواد شمس، طبق احضار مسئولان قضایی- امنیتی ملزم شده بود که به منظور گذراندنِ هشتاد چهار روزی که از حکمش باقی مانده بود، خود را به زندان اوین معرفی کند.
این روزنامه نگار و فعال دانشجویی چپ که چند روز قبل از مراسم ۱۶ آذر سال ۱۳۸۸ توسط ماموران امنیتی دستگیر شده بود، مدت ۹۷ روز را در بند ۲۰۹ زندان اوین در بازداشت به سر برد.
وی سپس به اتهام "تبلیغ علیه نظام" به ۶ ماه حبس تعزیری و ۶ ماه حبس تعلیقی محکوم شده بود.
این فعال دانشجویی، همانند تعدادی از دانشجویان، طی سالهای اخیر بارها مورد تهدید و احضار قرار گرفته و از تحصیل محروم شده بودند.
عماد بهاور
بیش از یک سال از دوران حبس عماد بهاور رئیس شاخه جوانان نهضت آزادی ایران می گذرد اما وی همچنان از حق مرخصی و تماس تلفنی محروم است.
این فعال اصلاح طلب به ده سال حبس و ده سال محرومیت از فعالیت در فضای احزاب، رسانهها و فضای سایبری محکوم شده است.
بهاور در مدت زمان بازداشت، با نگاشتن نامه به دادستان تهران و انتشار دفاعیت خود، بر مشی اصلاح طلبانهاش تاکید ورزیده و از آن دفاع کرد.
عماد بهاور، رییس شاخه جوانان نهضت آزادی با ۴ بار بازداشت رکورد تعداد بازداشت بعد از انتخابات ریاست جمهوری را شکست و زمانی که ده سال حکم نا عادلانه اش را از مادرش پشت همان شیشه های کثیف دوجداره ملاقات کابینی شنید گفت: همیشه در عمل به چارچوب قانون اساسی تاکید کرده ام و اصلاح طلب خواهم ماند. من در خط بازرگان مانده ام و خواهم بود.
عماد بهاور در نامه ای به همسرش می گوید: وضعیتی که من و تو در آن قرار داریم، حاصل یک «انتخاب» بوده است نه یک «تحمیل» یا یک «اتفاق». انتخابی که سال ها پیش در پی یک «تصمیم» صورت گرفته است. نه از آن جنس تصمیماتی که دیگران فکر می کنند؛ تصمیم به «بودن» و «زندگی کردن».
عماد بهاور که اینک در بند ۳۵۰ اوین روزگار می گذراند از بین آزادی و یا مصاحبه علیه مهندس موسوی، جنبش سبز و نهضت آزادی ده سال را برگزید.
ممانعت نیروهای امنیتی از برگزاری مراسم یادبود زنده یاد رضاحاتمی فعال مدنی و عضوکانون صفی معلمان ایران و انجمن صنفی معلمان کردستان
با اعلام مراسم بزرگداشت مرحوم رضا حاتمی در دوشنبه 17 مرداد در شهر سنندج واز روزیکشنبه حضور گسترده ی نیروهای امنیتی و حراستی و ابسته به حاکمیت به شهرچهره ای نظامی داده بود .
بر اساس اعلام قبلی انجمن صنفی معلمان کردستان تعدادزیاد ی از کانون ها و تشکل های صنفی معلمان ایران برای شرکت در این مراسم اعلام آمادگی کرده بودند وخودرا در روز دوشنبه به سنندج رسانده بودند که میتوان به حضور کانون ها وتشکل های زیر اشاره کرد:
آذربایجان شرقی(تبریز،میانه،میاندوآب)، همدان(ملایر،تویسرکان،کبودرآهنگ،نهاوند،رزن،شهرهمدان)، کرمانشاه،مریوان،گیلان(رشت)بروجرد ،تهران،سقز،کرج،مشهد،اسلامشهر، در ضمن بر اساس اعلام قبلی صدها تن ازاقشار مختلف و اهالی شهر سنندج از فعالین کارگری،مدنی،حقوق بشری ،فرهنگیان و دیگر اصناف و کسبه جهت شرکت در این مراسم خود را به تالار شیدای شهر سنندج واقع در خیابان فیض آباد رساندند که با حضور گسترده ی نیروهای امنیتی، حراستی و مزدوران مواجه شدند که از شرکت مردم در این مراسم جلوگیری کردند و درورودی تالار شیدا را بسته بودند و اقدام به متفرق کردن افراد می کردند که این مسئله به برخورد مردم با این مزدوران انجامید.
لازم به ذکر است که علی رغم تهدید اعضای انجمن صنفی معلمان کردستان به برگزارنکردن مراسم اعضای این انجمن حاضر به لغو برنامه نشدند که با برخورد این نیروها با مهمانان و افراد ی که قصد شرکت در این مراسم را داشتند چهره ی کریه آنها برای مردم و میهمانان بیشترنمایان شد و همچنین یک بار دیگر امنیتی بودن فضای کردستان رابه نمایش گذاشت و ممانعت از برگزاری این مراسم نشان از وحشت حاکمیت از برگزاری هرگونه مراسم وتجمعی در این منطقه است هرچند که این مراسم یک مجلس ترحیم و یادبود باشد.
لازم به ذکر است که در برخورد با افرادشرکت کننده در این مراسم چهره ی بعضی از این افراد برای مردم و فعالان مدنی و صنفی مشخص شده است که در آینده اسامی و مشخصات کامل آنها به اطلاع افکار عمومی خواهد رسید ،لازم به ذکراست تعدادی از این افراد از کارکنان مزدور، جاش و خائن اداره ی آموزش و پرورش بودند که حضور آنها در بین نیروهای امنیتی و فیلمبرداری و عکسبرداری از شرکت کنندگان در این مراسم ومیهمانان باعث تعجب مردم و رسواشدن این جاشهاو مزدوران در شهر سنندج و خصوصا،در بین معلمان خواهد شد.
یوسف مهر، عضو ستاد مجازی ٨٨ و یکی از اعضای فعال ستاد انتخاباتی مهندس موسوی در آذربایجان، شب گذشته از زندان اوین آزاد شد.
به گزارش کلمه، یوسف مهر به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به یک سال حبس محکوم شده بود که هشت ماه از این محکومیت به حال تعلیق درآمده بود.
او که از امضاکنندگان شهادت نامه زندانیان بند ۳۵۰ اوین در مورد نحوه شهادت هدی صابر بود، روز سه شنبه ۱۸ مردادماه با پایان دوران محکومیتش از زندان اوین آزاد شد.
تکرار تذکرها و انتقادهای اعضای شورای اسلامی شهر تهران به شهرداری تهران که در هفتههای گذشته روند رو به رشدی پیدا کرده بود، این هفته با اظهارات تند دو تن از اعضای شورا وارد مرحله تازهیی شد.
حمزه شکیب، رییس کمیسیون عمران و توسعه، و خسرو دانشجو، سخنگوی شورا که اظهاراتشان درباره شهرداری و شخص شهردار تهران، طی چند هفته گذشته رنگ و بویی بیش از انتقاد و تذکر گرفته بود، این هفته با مطرح کردن موضوع «سوال از شهردار» فاز جدیدی از رو در رو شدن شورا و شهرداری تهران را آغاز کردند.
این دو نماینده جزو نمایندگان حامی دولت در شورای شهر تهران هستند که در لیست دولتی ها در انتخابات شوراها قرار گرفته بودند.
روزنامه اعتماد در این زمینه نوشت : خسرو دانشجو با تاکید بر استفاده شورا از تمام ظرفیتهای قانونیاش در برخورد با بیتفاوتی شهرداری گفت: تاکنون سوالهای بسیاری از سوی اعضای شورای شهر مطرح شده که هر کدام از طرف شهرداری با بیتفاوتی روبرو شده است.
سخنگوی شورای شهر تهران پرسشهای شورای شهر درباره میزان فروش تراکم و هزینه شدن اعتبارات شهرداری در سالهای گذشته را از جمله پرسشهای بیپاسخ عنوان کرد و افزود: شورای شهر معتقد است که مجموعه مدیریت شهری در فضای آرام میتواند به وظایف خود عمل کند اما وقتی شورا از ظرفیتهای قانونی خود استفاده نمیکند، تلاش بیشتر شهرداری برای حفظ آرامش را میطلبد.
وی با بیان اینکه شورای شهر تلاش میکند تا فضای آرام بین شورا و شهرداری حفظ شود، تصریح کرد: شهرداری باید تلاش کند تا این فضای آرام را حفظ کند تا ما مجبور نشویم از همه ظرفیتهای قانونی خود استفاده کنیم. دانشجو همچنین از رییس شورا خواست از محمدباقر قالیباف دعوت کند تا در صحن شورا به پرسشهای اعضا پاسخ دهد و افزود: بطور حتم ظرفیتهای قانونی شورا در سطح سوال از شهردار متوقف نمیشود.
به نظر میرسد گفتههای سخنگو و رییس کمیسیون عمران و توسعه شورای شهر مقدمهیی بر طرح سوال از شهردار باشد که در زبان و قاموس مدیریت شهری معادل سوال قانونگذار از مجری است. حمزه شکیب نیز همراه با دانشجو و در ادامه روند انتقادهای خود از مجموعه شهرداری اینبار موضوع تراکم را دستاویز قرار داد تا به رییس شورا پیشنهاد دهد محمد باقر قالیباف را به صحن شورا احضار کند.
رییس کمیسیون عمران و توسعه شورای شهر تهران با اشاره به مشخص نبودن میزان فروش تراکم در شهرداری تهران همزبان با سخنگوی شورا گفت: یک سال است این پرسش از شهرداری سوال شده و شهردار تهران باید در این باره توضیح دهد.
حمزه شکیب در جلسه روز سهشنبه شورا با اشاره به پاسخگو نبودن شهرداری درباره پرسشهای اعضای شورا گفت: در برخی شرایط به لحاظ جایگاه شورا سوالاتی از شهرداری پرسیده میشود که بیش از یک سال پاسخی دریافت نمیکنیم. برای نمونه میزان فروش تراکم بیش از یک سال است که پرسیده شده شهرداری چه میزان تراکم در دست مردم دارد؟
وی ادامه داد: در برخی روزنامهها و جراید مطالبی در این زمینه نوشته میشود زمانی که ما سوالی میپرسیم تا شهردار خود جواب بدهد با وجود تکرار سوال از سوی اعضا کسی جواب نمیدهد. شکیب با تاکید بر اینکه باید به لحاظ شأن شورا و جایگاه حقوقی حداقل پاسخ را دریافت کنیم، تاکید کرد: اگر اینگونه باشد که جلساتی در شورا تشکیل دهیم و سوالاتی بپرسیم اما پاسخی دریافت نکنیم، صحیح نیست.
حال با توجه به روزافزون شدن انتقادات برخی از اعضای شورا همچون خسرو دانشجو، حمزه شکیب و پروین احمدینژاد در هفتههای گذشته به نظر میرسد بعد از چند سال آرام در روابط میان شهرداری و شورای شهر، ارتباط این دو نهاد مهم شهری وارد مرحله تازهیی شده است.
کیوان صمیمی، روزنامه نگار و فعال ملی-مذهبی از بیماری پرخطری در رنج است اما مسئولان زندان از انتقال وی به بیمارستان خودداری می کنند.
به گزارش جرس، کیوان صمیمی از ناحیه ی کبد دچار بیماری و عارضه ای شده که میتواند برای این فعال سیاسی خطرناک باشد. با وجود تشخیص های اولیه، مسئولان زندان رجایی شهر کرج و نهادهای امنیتی و قضایی متولی وضع زندانیان سیاسی، مانع از تعقیب درمان و پیگیری معالجات تخصصی وی در خارج از زندان می شوند.
کیوان صمیمی، مدیرمسئول روزنامه توقیف شده ی نامه و عضو شورای فعالان ملی – مذهبی، عضو انجمن دفاع از آزادی مطبوعات، عضو شورای ملی صلح، عضو کمیته پیگیری بازداشت های خودسرانه و عضو کمیته دفاع از حق تحصیل است.
صمیمی که سابقه ی زندان طولانی مدت و تحمل شکنجه در نظام شاهنشاهی دارد، در جریان بازداشت های فله ای پس از انتخابات به شکلی غیرقانونی دستگیر و در اوین محبوس شد.
صمیمی بعدتر درشعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به استناد مواد ۵۰۰ و ۶۱۰ قانون مجازات اسلامی مجموعا به ۶ سال حبس، و به استناد ماده ۱۹ قانون یاد شده به محرومیت مادام العمر از فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی محکوم شد . شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر استان تهران مدت زمان حبس این فعال سیاسی را تایید کرد اما محرومیت وی را به ۱۵ سال تقلیل داد.
وزیر آموزش و پرورش میگوید هیچگاه اعتیاد دانشآموزان را تکذیب نکردهام، ولی نباید این آمار را اعلام کرد.
به گزارش خبرآنلاین حاجیبابایی در ادامه گفت: “درباره اعتیاد دانشآموزان، یکی از مدیران کل ما، تحقیقاتی را برای یک دستگاه انجام داده و خبر از آمار و ارقامش ندارم.”
وی در ادامه گفت: “در حال حاضر نیز درباره این مسایل، تحقیقات انجام میشود و در وزارت کشور و شورای امنیت، اخبار را به روز دارند و جایی که نیاز باشد، بیان میکنند.”
وزیر آموزش و پرورش گفت: “اگر دانشآموزی سرما خورده باشد چه میکنیم؟ به بیمارستان میفرستیم، اگر دانشآموزی نیز نشان داده شد که اعتیاد دارد، باید بلافاصله به بیمارستان و نظام درمان ارجاع شود. کار مطالعاتی درباره مسایل اعتیاد نیز دستگاهها و اعتبارات خود را دارد و تحقیقات ما، زیرمجموعه آنها تلقی میشود.”
حاجیبابایی گفت: “از زمانی که آمدهام، در استانها، کارشناسهایی دراین باره تشکیل دادهایم و این کارشناس، عضو شورای تصمیمگیری درباره این موضوع است. نظام تعلیم و تربیت یک جایگاهی دارد که مامن و جایگاه خانوادههاست. کدام خانوادهای را سراغ دارید که بگوید من چند فرزند معتاد دارم؟ مگر آنکه این خانواده آب از سرش گذشته باشد. هیچ خانوادهای این موضوع را نمیگوید. هیچ کارشناسی هم پیدا نمیشود و اعلام نمیکند اگر بچهای معتاد شد، مدرسه عاملش است. مسایل زیادی از جمله اقتصادی، اجنماعی و فردی وجود دارد که باعث این موضوع میشود. ما هیچگاه اعتیاد را تکذیب نکردهایم. ولی آمار را باید با دلیل ارائه کرد.”
وی در ادامه گفت: “من نمیتوانم با اعلام این مسایل، کار آموزش و پرورش را زیر سئوال ببرم. سابق بر این نیز از این نگاه میگفتند. من از کیان خانواده بزرگ آموزش و پرورش دفاع میکنم که بگویم مدرسه امن است. اگر بگویم امن نیست، چه چیزی دیگر برای آموزش و پرورش میماند؟ مدرسه، امن است، یکی از نهادهای اجتماعی امن است، ولی کدام نهاد اجتماعی هست که مشکل ندارد؟ ولی نوع بیان و گفتار را باید دقت کرد. اگر کسی میگوید فلان میزان کجی وجود دارد، استدلال بیاورد.”
عقلم نمی رسد چرا این حرفها را میزنند
حاجی بابایی همچنین درباره خبرهایی که از روابط بالای دوستی دختران و پسران دبیرستانی حکایت میکند، اظهار نظر کرد.
او گفت: “نمیدانم چطور عدهای میتوانند این آمار را ارائه کنند؟ من فکر میکنم اگر خودم این حرف را زده بودم، گناهش برای تمام عمرم، کافی بود. ۷۰ درصد دانشآموزان دختر ما در شهرها و ۳۰ درصد در روستا هستند. وقتی گفته میشود ۸۰ درصد دختران، دوستپسر دارند، یعنی تمام دختران شهری و یکسوم دختران روستایی، چنین روابطی دارند. من عقلم نمیرسد چرا عدهای این حرفها را میزنند.”
وزیر آموزش و پرورش در پایان گفت: “فکر میکنم مراجع ذیصلاح در این مورد تحقیقات خواهند کرد، ولی ما خودمان را در مقام پاسخگویی به این سخنان نمیبینیم.”
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر