هستي نيوز،از آن سوي فيلتر جمهوري اسلامي خبر پراكني ميكند

-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد...
http://groups.google.com/group/hasti-news
------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۸, پنجشنبه

جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


یک فعال کارگری: تحقق وعده‌های اشتغالزایی در خراسان رضوی غیر ممكن است

Posted: 17 May 2012 08:44 AM PDT

كارگران اهوازی از ترس اخراج قدرت اعتراض ندارند

جـــرس: یك فعال كارگری در نیشابور گفت: بیش از ۳۰ هزار بیکار جویای کار در شهرستان نیشابور منتظر تحقق وعده‌های اشتغال زایی دولت هستند. همزمان یک فعال کارگری در قزوین خبر داد که کارگران کارخانه پلی اوتان دو ماه حقوق نگرفته‌اند و یک فعال کارگری در خوزستان اظهار داشت که كارگران قطارشهری اهواز از ترس اخراج قدرت اعتراض ندارند."


به گزارش ایلنا، محمد عمارلو ضمن انتقاد از وعده‌های اشتغال‌زایی دولت در سفر اخیر به استان خراسان رضوی و شهرستان نیشابور اظهار کرد: وعد‌های احمدی نژاد برای ریشه‌کنی بیکاری در استان خراسان رضوی تا پایان سال غیر ممکن بنظر می‌رسد.


دبیراجرایی خانه كارگر نیشابور با اشاره به اینکه این شهرستان شرایط اقلیمی و زمینه بهره برداری و سرمایه گذاری در بخش کشاورزی و دامداری را ازگذشته‌های دور دارد اظهار داشت: دولت دستور داده است برای رونق و رفع مشکلات کشاورزی، چاه حفرکنند این در حالیست که به علت کمبود منابع زیرزمینی آب ۱۵ سال است مجوز حفر چاه داده نشده است.


او گفت: دولت با تصویب اعتبار ۱۵ هزار میلیاردی در بخش کشاورزی، همچنین قول داده است ۲۰ هزار هکتار زمین زراعی را به متقاضیان بخش کشاورزی و جویندگان کار واگذار کند.


این فعال کارگری در ادامه گفت: همچنین مصوباتی در خصوص ارائه تسهیلات بانکی به واحد‌های تولید کننده تصویب شده است که در صورت تحقق وعده‌ها مشكلات تولید کنندگانی که كمبود نقدینگی دارند رفع خواهد شد اما مشکل واحد‌هایی که به جهت تحریم‌ها و واردات بی‌رویه کالا‌ها دچار مشکل شده‌اند همچنان باقی خواهد ماند.


کارگران کارخانه پلی اوتان دو ماه حقوق دریافت نكرده‌اند
همزمان یک فعال کارگری در قزوین خبر داد که کارگران کارخانه پلی اوتان دو ماه حقوق نگرفته‌اند.


عید علی کریمی در گفت گو با ایلنا با بیان مطلب فوق افزود: کارگران کارخانه پلی اوتان واقع در شهرک صنعتی قزوین از اسفند ماه سال گذشته که به عنوان الحساب مبلغی دریافت کرده‌اند حقوقی نگرفته‌اند.


او با بیان اینکه اکثر واحد‌های صنعتی که لوازم جانبی و تزئینی اتومبیل تولید می‌کنند دچار مشکل شده‌اند اظهار داشت: کارخانه پلی اوتان که تولید کننده صندلی خودرو و تشک است در گذشته ۵۰۰ کارگر داشت که هم اکنون تعداد ۲۰۰ کارگر در این واحد تولیدی باقی مانده‌اند.


این فعال کارگری با اشاره به اینکه سالن شماره دو این واحد تولیدی بطور کلی تعطیل شده است عنوان کرد: با تعطیلی سالن شماره دو همزمان ۲۰۰ کارگر در سال گذشته در این واحد تولیدی بیکار شده‌اند و به دلیل عدم پرداخت حق بیمه در موعد مقرر از جانب کارفرما و فاصله افتادن در پرداخت حق بیمه هم اکنون کارگران بیكار این کارخانه از لحاظ سوابق بیمه‌ای دچار مشکل شده‌اند و امکان استفاده از مقرری بیمه بیکاری برایشان وجود ندارد.


كارگران قطارشهری اهواز از ترس اخراج قدرت اعتراض ندارند
یکی از کارگران متروی اهواز گفت: ۸۰۰ نفر از کارگران قطار شهری اهواز ۵ ماه است که حقوق نگرفته‌اند.


این كارگر که خواست نامش فاش نشود به خبرنگار ایلنا با اشاره به بیكاری دویست كارگر قطارشهری اهواز در پی توقف كار به دلیل اعتراض صنفی كارگران در سال گذشته، افزود: مشکلات کارگران متروی اهواز دوباره در حال تکرار شدن است.


همچنین دبیر اجرای خانه کارگر اهواز نیز با تایید ادعای کارگران قطار شهری خاطر نشان کرد: کارگران متروی اهواز به خاطر ترس از اخراج جرات اعتراض ندارند.


او اظهار داشت: تاکنون کسی از مسولان پاسخگوی مشکلات این کارگران نبوده است و به همین دلیل از استاندار خوزستان و سایر مسئولان ذیربط می‌خواهیم که به مشکل این کارگران رسیدگی کنند.

این فعال کارگری گفت: شایسته نیست به ‌کارگردانی که در گرمای بالای ۵۰ درجه کار می‌کنند ظلم شود.
 

فروش اپراتور همراه اول با یک سوم درآمدش در یک سال

Posted: 17 May 2012 08:15 AM PDT

جـــرس: در حالی که شرکت همراه اول، متعلق به دولت در مزایده ای با یک شرکت کننده و رد صلاحیت سایر رقبا به یک مجموعه خاص واگذار شد، درآمد این شرکت در سال گذشته، سه برابر رقم پیش پرداخت خرید آن بوده است.


به گزارش بازتاب، در سال ۸۸ در مزایده ای عجیب که بزرگترین فروش شرکت های دولتی در تاریخ ایران بود، شرکت ارتباطات سیار، بزرگترین و سود آورترین شرکت صنایع ارتباطات کشور در شرایطی به کنسرسیومی متشکل از دو بخش عمده بنیاد تعاون سپاه و ستاد اجرایی واگذار شد که شرکت پیشگامان کویر یزد، تنها رقیب این کنسرسیوم ، ساعاتی قبل از مزایده به طور عجیبی ردصلاحیت و از مزایده کنار گذاشته شد و پیگیری های مجلس و سایر نهادها برای لغو این انتقال و برگزاری مزایده ای رقابتی و قانونی هم به جایی نرسید.


مجموع مبلغی که بابت خرید شرکت عظیم همراه اول از سوی خریدار پرداخت شد، حدود ١۵۰۰میلیارد تومان بود، در حالیکه این شرکت در سال ۸۹، اولین سال واگذاری درآمد، سه برابر این مبلغ یعنی ۴٣۰۰ میلیارد تومان درآمد داشته است و حتی می توانسته است اقساط واگذاری را از محل درآمد پرداخت کرده و پیش پرداخت را نیز بازگرداند.


این در حالی است که کارشناسان پیش بینی می کردند اگر مزایده آزادی برگزار می شد، پیشنهاد هایی دست کم سه هزار میلیارد تومان بیشتر از رقم کنونی ارائه می گردید و با این فرض عملا در این مزایده مبلغی حدود سه هزار میلیارد تومان از کیسه بیت المال خارج شد.


مدیر عامل همراه اول از درآمد پنج هزار و پانصد میلیارد تومانی و واریز مبلغی بالغ بر دو هزار و ۴۰۰ میلیارد تومان توسط این شرکت به خزانه‎ دولت در سال ۹۰ خبر داد و تاکید کرد: امید می‌رود در سال جاری این مبلغ بالغ بر دو هزار و ۷۰۰ میلیارد تومان شود.


به گزارش سیتنا، مهندس وحید صدوقی که در آستانه‎ی ورود به هفت سالگی مدیریت همراه اول ، در یک نشست خبری در جمع بیش از ١۰۰ خبرنگار سخن می‎گفت، افزود: همراه اول هر سه ماه یکبار حدود ٣۰۰ میلیارد تومان به سازمان تنظیم مقررات پرداخت می‌کند.


صدوقی در ادامه افزود: شرکت ما در سال ۹۰ مبلغ ۵۵ تریلیون ریال درآمد کسب کرده که این مبلغ در سال ۸۹ حدود ۴٣ تریلیون ریال بوده است.


وی ادامه داد: هم اکنون حدود ۴۹ میلیون مشترک همراه اولی سیم‌کارت‌هایشان را به نام زده‌اند و این سیم‎کارت‎ها در حال استفاده است. ولی در حال حاضر چهار میلیون سیم‌کارت خام در بازار وجود دارد.


وی خاطرنشان کرد: در حال حاضر در شبکه‎ تلفن همراه ایران ۶۸ درصد سیم‌کارت‌های فعال متعلق به همراه اول است که این میزان بیش از دوسوم کل سیم‎کارت‎های موجود در بازار تلفن‎همراه کشور است.


وی تاکید کرد: طبق گزارش بهمن ماه سال ۹۰، همراه اول از نظر تعداد مشترکان دائمی رتبه‎ی ١۴ در دنیا و از نظر تعداد کل مشترکان رتبه‎ی ٢۶ بین ۷۹١ اپراتور دنیا را داراست.

سفیر آمریکا در تلاویو: طرح های حمله احتمالی به ایران آماده شده اند

Posted: 17 May 2012 08:15 AM PDT

جـــرس: در آستانه دور جدید مذاکرات هسته ای گروه پنج به علاوه یک با ایران، سفیر آمریکا در اسرائیل می گوید که طرح های حمله احتمالی به ایران آماده شده اند و این گزینه "به طور کامل قابلیت اجرا دارد."


به گزارش بازتاب، ایالات متحده آمریکا همانند اسرائیل همواره اعلام کرده است که برای مقابله با برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران گزینه نظامی را از نظر دور نگه نمی دارد و از تهران خواسته است تا درباره فعالیت های اتمی خود راستی آزمایی کند.


دان شاپیرو، سفیر آمریکا در تل آویو در گفت و گو با رادیو ارتش اسرائیل گفت: "ترجیح ما این است که مسئله هسته ای ایران از طریق دیپلماتیک و با استفاده از اهرم های فشار حل و فصل شود و نه با استفاده از نیروی نظامی."


وی افزود: "ولی این موضوع بدان معنی نیست که گزینه نظامی کاملا در دستور کار نیست. این گزینه الان در دستور نیست ولی قابل اجراست. برنامه ریزی های مورد نیاز برای اطمینان از اینکه همه چیز مهیاست انجام شده است."


رویترز در این زمینه گزارش داده که به اعتقاد تحلیلگران سیاسی، تنها آمریکاست که می تواند با بهره گیری از توان نظامی خود خسارات جدی به تاسیسات هسته ای ایران وارد کند.


در ماه ژانویه، دان شاپیرو به یک روزنامه اسرائیلی گفته بود که آمریکا "تضمین می دهد که گزینه نظامی قابلیت اجرا دارد و این امکان در اختیار رییس جمهوری هست تا هر زمان که تصمیم گرفت از آن استفاده کند."
 

جان هیک و روشنفکری دینی در ایران

Posted: 17 May 2012 05:29 AM PDT

گفتگو با سروش دباغ
جریانی از روشنفکری دینی در ایران که متکفل ارائه بحث بسط تجربه نبوی است، نسبت مستقیمی با آراء جان هیک ندارد

 


نیازمند پلورالیسم هستیم تا اهل مدارا شویم

 


جان هیک در ۱۹۲۲میلادی در یورکشایر به دنیا آمد و در ۱۹۴۰ به کلیسای پروتستان در انگلستان پیوست. وی ابتدا در دانشگاه هال حقوق خواند، پس از گذراندن مدتی از خدمت سربازی برای تحصیل فلسفه به دانشگاه ادینبورگ رفت و پس از آن از دانشگاه آکسفرد دکتری فلسفه گرفت. هیک بعداً سه سال به عنوان کشیش خدمت کرد. در ۱۹۶۷ به استادی دانشگاه بیرمنگام انتخاب شد و سپس در ۱۹۸۲ به مقام استادی تمام‌وقت در مدرسهٔ کلارمونت منصوب شد. هیک درسال ۲۰۰۹ به عضویت جامعهٔ دینی کوئیکرز در بریتانیا در آمد و در نهایت در نهم فوریه ۲۰۱۲ درگذشت. در باب نسبت آراء هیک با روشنفکری دینی در ایران صحبت های فراوانی وجود دارد. در این گفتگو سعی کردیم این صحبت ها را با سروش دباغ در میان بگذاریم. استاد مدعو دانشگاه تورنتو و عضو هیات علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، از آن جهت که سال ها با پروژه روشنفکری دینی مانوس بوده و در عین حال آشنایی نزدیکی با جان هیک داشته است، پاسخگوی مناسبی برای پرسش هایی است که در باب نسبت جان هیک و روشنفکری دینی در ایران طرح می شود.

***

آخرین پاسخ جان هیک به پرسش شما در مصاحبه ای که در سال 2004 با او دارید این است که فعلا باید سکوت اختیار کرد! جدا از کنایه و استعاره گونگی این پاسخ، مسائل طرح شده در اندیشه های جان هیک به نحوی است که گاهی واقعا باید با سکوت از برابر آن گذشت.

بله! به خاطر دارم که در همان گفتگو از ایشان پرسیدم که با کدام خوانش از سکوت ویتگنشتاین هم رای هستید؟ چنانکه مستحضرید در آخرین فقره تراکتاتوس می خوانیم که «درباه آنچه نمی توان از آن سخن گفت، باید به سکوت از آن گذشت.» در ادبیات ویتگنشتاین پژوهی چند نوع خوانش از این «سکوت» به دست داده شده؛ چنانکه من نیز در مقاله " سکوت در تراکتاتوس" چهار تلقی از سکوت تراکتاتوس را به بحث گذاشته ام . جان هیک با خوانش عرفانی از سکوت تراکتاتوس موافقت دارد و معتقد است ما وقتی به سخن گفتن در باب امر قدسی می رسیم، چون به سر وقت امری می رویم که بی رنگ و بی صورت است و نمی توان درباره آن «کما هو حقه» سخن گفت، باید سکوت اختیار کرد. به تعبیر دقیق تر، انسان دچار سکوت می شود؛ چرا که چندان این عمل اختیاری نیست. مولوی هم می گفت: «کاشکی هستی زبانی داشتی/تا زهستان پرده ها برداشتی» این مسئله ناظر به اندیشه عرفانی و درک هیک از مواجهه با امر بیکران است که در کتاب « تفسیری از دین» به تفصیل به بحث گذاشته شده است. این تصویری است که هیک از سکوت عرفانی داشت ؛ در عین حال باید گفت که او در این میان نا حدودی متاثر از سنت اسلامی و افکار مولوی و ابن عربی هم بوده.


یک سوال مطرح و چالش برانگیز برای دنبال کنندگان مباحث دینی و فلسفه دین این است که چگونه می توان معتقد به اسلام بود و هم هنگام به حقانیت دیگر نحله های دیانت محوری و یا معنویت محوری نیز معترف بود؟

بحث از «کثرت گرایی» دینی اساسا بحثی درجه دوم است و اولا و بالذات بحثی فلسفی است و نه کلامی. به این ترتیب شما نه در مقام یک مسلمان و یا یک مسیحی این بحث را به پیش می کشید، بلکه ناظر به چگونگی تبیین کثرت باالفعل ادیان این بحث طرح می شود . در ادبیات فلسفه دین می توان در این باب سه نحله را از یکدیگر تفکیک کرد: شمول گرایی،انحصارگرایی و کثرت گرایی؛ هر کدام از این مواضع در گستره فلسفه دین امروزه قائلانی دارد. در جهان معاصر «جان هیک» از منادیان بلند آوازه کثرت گرایی دینی است.کسی می تواند با پذیرش کثرت گرایی دینی که یک موضع درجه دوم است، همزمان مسلمان و یا مسیحی و یا یهودی معتقد به دین خود نیز باشد. در اینجا مردام از پلورالیسم، پلورالیسم «نجات» است و نه پلورالیسم «صدق»؛ پلورالیسم نجات بر آن است که عموم متدیان ادیان گوناگون مهتدی به هدایت خداوندند و در عین حال مواضع مختار دینی خود را حفظ می کنند و فرو نمی نهند.


اما آیا لازمه اینگونه اندیشیدن، پوشیدن ردای روشنفکری نیست؟ آیا واقعا می توان به تعداد آدمیان روی زمین، روشنفکر داشت؟

مبحث کثرت گرایی دینی، از آن دست مباحثی است که فلسفی است و کم و بیش نخبه گرایانه است. عموم متدینان اگر دینداری شان مبتنی بر علت باشد و نه دلیل، اساسا در پی اینگونه امور نیستند. قاعدتا به تعداد آدمیان روی زمین روشنفکر وجود ندارد و قرار هم نیست که اینگونه باشد. این مباحث صبغه فلسفی و نخبه گرایانه دارد، اما چه باک! عموم مباحث فلسفی اینگونه هستند؛ مباحث باریک بینانه عرفانی درباره سلسله مراتب هستی نیز لزوما در خور فهم و علاقه متوسطان و اکثریت افراد جامعه نیست. در عین حال «کثرت گرایی دینی» بحثی است که به وسیله برخی از روشنفکران و فیلسوفان و متکلمان این دیار نیز طرح شده است. چنانکه گفتم، مسئله عبارت است از تبیین کثرت باالفعل ادیان و بسته به پاسخی که شما به پرسش چرایی کثرت باالفعل ادیان می دهید، ذیل سه نحله «شمول گرایی»، «انحصار گرایی» و «کثرت گرایی» قرار میگیرید.


با توجه به اینکه شما پلورالیسم دینی را یک بحث درجه دوم ارزیابی می کنید، در این میان جان هیک را در چه مرتبه ای ارزیابی می کنید. به عبارت دیگر پلورالیسمی که در آراء جان هیک مطرح می شود، آیا برخاسته از یک امر درون دینی و تجربی اندیش است و یا اینکه نشات گرفته از یک امر برون دینی و معرفت اندیش است؟ به زبان دیگر، هیک در بر ساخت نظریه کثرت گرایی خود، همچنان فرد ایمان مندی است و یا اینکه با فراروی از اعتقادات شخصی، به نحوی نظری و فلسفی، این نظریه را بنیان گذاشته است؟ این سوال را به این خاطر باید طرح کرد که نسبت آراء هیک با روشنفکری دینی در ایران مورد بررسی قرار داد.

می شود گفت پلورالیسمی که در آراء جان هیک مطرح می شود، یک امر برون دینی است به این معنا که اولا و بالذات فلسفی است. چرا که می توان در باب کثرت ادیان از منظر جامعه شناختی، روان شناختی و تاریخی هم سخن گفت، اما هیک در کسوت یک فیلسوف می کوشد که از منظر فلسفی این ماجرا را ببیند و تبیین کند. به این ترتیب می توان گفت مسأله فلسفی و معرفت شناسانه است با این توضیح که آنچه دستمایه هیک در این کند و کاو فلسفی است، آموزه های ادیان مختلف است. در مقاله معروفی که هیک در مورد مسلمانان، مسیحیان و یهودیان نوشته توضیح می دهد که مسلمانان «الله» را می پرستند، مسیحیان « خدای مسیحیت» را می پرستند و یهودیان «یهوه» را پرستش می کنند و منِ هیک تردید دارم که فقط گروندگان به یکی از این ادیان مهتدی به هدایت خداوند باشند و بقیه گمراه و افتاده در وادی ضلالت . مرادم این است که جان هیک نگاه تجربی- پسینی دارد و در تاریخ سنن ادیان دیگر نیز به دیده عنایت می نگرد؛ و البته برای تقریر موضع فلسفی خویش از بحث نومن و فنومن کانت آغاز می کند و توضیح می دهد که تلقی ما موجودات زمانمند، مکانمند و زبانمند از حقیقت مطابق با واقع نیست و نمی توانیم همه حقیقت را ،چنانکه باید، فراچنگ آوریم. در عین حال تجربه های دینی و معنوی متعدد عرفا در ادیان گوناگون از نظر هیک دور نمی ماند. استیس نیز در کتاب «عرفان و فلسفه» بر این تنوع تأکید می کند و از قرابت میان تجربه های باطنی و عرفانی انسانهای معنوی گوناگون که در سنن دینی و عرفانی مختلف بالیده اند، سراغ می گیرد. هیک در کتاب «تفسیری از دین» به تفصیل به این امور می پردازد؛ تصور می کنم این اثر او هنوز به فارسی منتشر نشده است


این کتاب توسط بهزاد سالکی ترجمه شده است، اما به طبع سپرده نشده است و احتمال دارد در سال جاری منتشر شود.

بله! در آن کتاب جان هیک به شرح ایده های بودیستی و هندوئیستی نیز می پردازد و در عین حال تجربه های دینی و باطنیِ محقق شده ذیل ادیان دیگر را از نظر دور نمی دارد و برای تنسیق بحث فلسفی خویش از آنها مدد می گیرد. در نهایت هیک از اعتقادات فلسفی خود فراتر نمی رود و مسیحی می ماند؛ هر چند از مسیحیت ارتودوکس فاصله می گیرد. او پس از تأملات زیاد دیگر به تثلیث باور نداشت ؛ اما همچنان خود را مسیحی بحساب می آورد، چنانکه چندین بار از او شنیدم. در عین حال تأکید می کرد که عقاید او مورد قبول جامعه مسیحی ارتودکس نیست.


اگر جان هیک همانگونه که شما می گویئد یک مسیحی معتقد بود، باید به نحو پیشینی پذیرفت که پلورالیسم جان هیک از درون فرهنگ و دیانت مسیحیت انحصارگرا سربرآوده است. سوال این است که چه نیازی است که این نظریه کثرت گرایانه را به فرهنگ و دیانتی انتقال دهیم که حداقل از منظر نظری، مشکلی حادی با پیام و حقانیت ادیان و پیامبران دیگر ندارد؟ احساس نمی کنید که روشنفکری دینی در ایران معاصر، به دلیل موقعیت تاریخی و سیاسی زمانه خود، به سمت مباحث کثرت گرایانه کشیده شد و نه به دلیل مواضع جزم و دگم دیانت اسلامی؟ در واقع به نظر می رسد که پلورالیسم معرفتی جان هیک به عنوان سلاحی در دست روشنفکران دینی در برابر قرائت سیاسی از اسلام به کار گرفته شد. آیا این به کار گیری را اصیل و مفید ارزیابی می کنید؟

چند نکته در این پرسش وجود دارد که مایلم به تفکیک بدانها بپردازم. در این امر که استقرار یک حکومت دینی که بر قرائت رسمی از دین تکیه زده و همان قرائت را نیز طی سه دهه گذشته ترویج کرده، برانگیزاننده و منبه روشنفکران دینی در تقریر مباحث خود بوده، شکی نیست. در عین حال به هوش باشیم که در دام خلط میان انگیزه و انگیخته نیفتیم. اینکه به چه علل و عوامل و انگیزه ای کسی یا کسانی سخنی را طرح می کنند در قیاس با ادله ایکه برای مدعیات خود ذکر می کنند وبررسی صدق و کذب آن مدعیات، اهمیت چندانی ندارد:" نحن ابناءالدلیل". «اخلاقِ باور» اقتضا می کند این ساحات را از یکدیگر جدا کنیم و احکام آنها را به یکدیگر نیامیزیم؛ توقف در انگیزه ها و دائم از آنها سراغ گرفتن، بار ما را بار نمی کند. مثلا در بررسی کارنامه فکری مرحوم شریعتی صرف انگیزه خوانی و تأکید بر این امر که او می خواست به وسیله دین در ایران انقلاب کند، کفایت نمی کند؛ باید مدعیات و ادله او در بدست دادن خوانش انقلابی از اسلام را بررسی کرد و صدق و کذب آنرا سنجید و ارزیابی کرد. در عین حال، چنانکه من در می یابم و تجربه زیسته من طی سالیان مشارکت در مباحث روشنفکری دینی بر این امر گواهی می دهد، طرح این سنخ مسائل از سوی روشنفکران دینی اولا و بالذات «معرفتی» است و نه «سیاسی». علاوه بر این توجه داشته باشیم مقوله «انحصارگرایی دینی» که شما در پرسشتان طرح کردید، تنها متوجه مسیحیت نیست بلکه در همه ادیان و مذاهب وجود دارد. شما مذهب تشیع را بنگرید و نسبتی که بر خی از متکلمان و روحانیون شیعی و حتی مردمان عادی معتقد به تشیع با اهل سنت و باورهای آنان دارند. در ایام تحصیل در تهران به دبیرستانی می رفتم که معلمان آن قرائت خاصی از تشیع داشتند و آنرا به ما می آموختند. مطابق با تلقی ایشان، نه تنها گروندگان به دیگر ادیان بر سبیل هدایت و مهتدی به هدایت خداوند نیستند که مسلمانان سنی مذهب نیز حظ و سهم چندانی از هدایت و رستگاری ندارند و تنها شیعیان اثنی عشری از نعمت هدایت برخوردارند. چنانکه ملاحظه می کنید، باور به انحصار گرایی دینی اولا و بالذات سیاسی نیست و در معتقدات متدینان نسبتا زیادی به چشم می خورد.


البته همین دوگانه سازی افراطی تشیع – تسنن نیز تا حد زیادی به یک حادثه تاریخ و سیاسی باز می گردد و نه یک علت معرفتی. اگر تاسیس دولت صفویان را به مثابه نقطه ای برای آغاز این نوع مواجهه با اهل سنت در نظر بگیریم، متوجه می شویم که این مسئله نیز «سیاسی» است و نه «معرفتی»...

اشکالی ندارد! با شما مخالفتی در این امر ندارم. اما بالاخره امروزه ما میراث بر صفویه هستیم و از زمانی ایرانیان به نحو اکثری و اغلبی به تشیع گرویده اند و به قول مرحوم شریعتی مذهب شیعه به مثابه یک حزب تمام در ایران نهادینه شده است. چون شما در سوالی که طرح کردید، اشاره به فرهنگ انحصارگرای مسیحی و اروپایی جان هیک کردید، می خواهم بگویم ما هم به نحوی در فرهنگی مشابه قرار گرفته ایم. اینکه شما زمینه تاریخی بحث را موسع تر کردید، مؤید عرائض بنده است و نشان می دهد بحث ما از چه پیشینه ای برخوردار است. به هر حال ما میراث بر پیشینیان هستیم و همان ایده ها در جان ما رسوخ و رخنه کرده و مسئله ای که امروزه برای ما هم مطرح است؛ این است که چه تصویر و تلقی از گروندگان به دیگر ادیان و مذاهب داشته باشیم. این مسئله اولا و باالذات چنانکه من می فهمم و گفتم،غیر سیاسی است. در اینجا خوبست اشاره ای کنم به نحوه مواجهه برخی از شیعیان با اهل تسنن که آنان را حداکثر معذور و معفو می دانند. به خاطر دارم در ایام نوجوانی به مجلس وعظی رفته بودم که واعظ آن بر سر منبر از کراهت داشتن و اجتناب کردن از کمک کردن به گدا و فقیر سنی مذهب سخن می گفت. مطابق با فتاوای عموم فقهای شیعه، زکات فطره تنها به شیعیان تعلق می گیرد؛ همچنین بنا بر فتاوای شیعه، نماز میت بر اهل سنت تؤام با سخنان ناروا در حق ایشان است. در چنین شرایط و فضایی مشخص است که «پلورالیسم دینی» به مثابه امکانی است که می تواند هاضمه دینی جامعه دینی و انسانهای متدین ما را فراخی بخشد و در تنظیم مناسبات ما با دیگر گروندگان به ادیان نهادینه شده تاریخی موثر و مفید افتد. این نکته را هم در نظر داشته باشید که ما در جامعه ای زندگی می کنیم که پلورالیسم در فرهنگ آن نهادینه نشده و به چشم نمی آید. شما که در تهران زندگی می کنید به من بگویید که در دانشگاه یا در کوچه و بازار و خیابان با چند انسان غیر ایرانی برخورد داشته اید و با چند نفر از آنان نشست و برخاست داشته اید؟ این تفاوت، وقتی پایتان را از ایران بیرون می گذراید و به اروپا و آمریکای شمالی سفر می کنید و در آن دیار زندگی می کنید، بسیار پر رنگ است و به وضوح دیده می شود؛ بدین معنا که در این ممالک، پلورالیسم فرهنگی و دینی به نحوی کاملا طبیعی به خورد فرهنگ رفته و در آنجا نهادینه شده. شخصا این قضیه را به عیان در انگلستان و کانادا تجربه کرده و از نزدیک مشاهده کرده ام؛ کودکی که در مدارس این کشورها درس می خواند، دانشجویی که در این دانشگاهها تحقیق می کند؛ با فرهنگهای دیگر به سهولت آشنا می شود. آشنا شدن با دیگر فرهنگها و ادیان و همزیستی مسالمت آمیز پیشه کردن با انسانهای دیگر و مدارا و تساهل را در عمل آموختن به بخشی از فرهنگ این مردمان و تجربه زیسته آنها بدل شده است. نه اینکه همه این مردمان، فیلسوف و روشنفکر باشند و کانت و ویتگنشتاین و هیک خوانده باشند، بلکه تجربه زیسته دارند و این تجربه زیسته برای آنان هاضمه فراخ و تحمل آراء و افکار دیگرانی که به لحاظ نژاد و مذهب و زبان و رنگ پوست با آنان متفاوتند، به ارمغان آورده است. ما متأسفانه فاقد این تجربه زیسته ایم. در این شرایط دست کم بحث و فحص نظری درباره پلورالیسم می تواند به ما کمک زیادی کند تا از تساهل و مدارای بیشتری برخوردار شویم. با احتساب نکاتی که نا کنون آمد، من طرح بحث از پلورالیسم دینی در جامعه ایرانی را در وهله نخست دینی و معرفتی و در جهت گره گشایی های نظری می دانم؛ بحثی ناظر به تصور و تلقی ما از مقوله نجات و مهتدی بودن گروندگان به دیگر مذاهب و در وهله بعد دیگر ادیان ابراهیمی و غیر ابراهیمی؛ و از سوی دیگر در جهت ایجاد یک بستر نظری برای تحقق تجربه زیسته توأم با مدارا و از اینرو در افکنده شدن این بحث را مهم و رهگشا می دانم. با پیش چشم داشتن همه این نکات می توان دریافت که چرا روشنفکری دینی در باب کثرت گرایی دینی سخن گفته است. به یاد داشته باشیم که پلورالیسم معرفتی و یا کثرت قرائات از دین از اواخر دهه 60 خورشیدی و با دغدغه های معرفت شناختی و هرمنوتیکی مطرح شد. مباحث معطوف به چرایی کثرت قرائت ها و فهم آدمیان از دین، پیش از درگرفتن آراء و افکار جان هیک در ایران در آثار «عبدالکریم سروش» و «محمد مجتهد شبستری» به تفصیل به بحث گذاشته شد. پس از آن بحث کثرت تجربه های دینی و عرفانی به میان آمد؛ به مثابه دلیلی در دفاع از پلورالیسم دینی . سخن گفتن از کثرت قرائت های دینی در ایران با جان هیک آغاز نمی شود که به قول شما سلاحی در دست روشنفکران دینی باشد. همانطور که گفتم این بحث از اواخر دهه 60 آغاز می شود و البته این بحث لوازمی هم در پی دارد و به تعبیر مجتهد شبستری، متضمن "نقد قرائت رسمی از دین" است و دلالتهای سیاسی نیز دارد؛ اما چنانکه من می فهمم بحث با دواعی فرهنگی و دینی آغاز می شود. به نظرم در مجموع طرح این مباحث برای جامعه ما مبارک و مفید بوده است.


به چه دلایلی آن را مفید ارزیابی می کنید؟

مفید بودن بحث به این سبب که برای عبور از یک جامعه وحدت گرا یا مونیست به سمت یک جامعه کثرت گرا و پلورالیستِ مشحون از مدارا مفید است. در عین حال به منقح تر شدن درک ما از دیانت هم قطعا کمک می کند. همانطور که مستحضرید، ما در سنت ایرانی – اسلامی خود، پیشینه عمیق فقهی، فلسفی، تفسیری و کلامی داریم. یکی از کارهای مهم روشنفکری دینی در ایران، انگشت نهادن و برجسته کردن مؤلفه عرفانی سنت ایرانی-اسلامی است. تأسی جستن به سنت عرفانی برای هضم و نهادینه شدن مبحث کثرت گرایی دینی بسیار رهگشاست؛ عموم عرفای ما، خصوصا عرفای سنت خراسانی، صلح کل بودند و اهل تساهل و تسامح. در عین حال توجه داشته باشیم که روشنفکران دینی موضع کثرت گرایی دینی را موجه می انگارند و برای آن ادله ای اقامه می کنند؛ به تعبیر دیگر دفاع ایشان از پلورالیسم دینی مدلل است و نه معلل و مبتنی بر علت. اگر ادله ایشان موجه و برگرفتنی باشد، که به نظر من هست، می توان به نتیجه آن که عبارت باشد از نهادینه شدن کثرت گرایی دینی در جامعه ما نیز خوشامد گفت.


اجازه بدهید کمی بنیادی تر به قضیه نظر افکنیم. نسبت جریانی از روشنفکری دینی در ایران دهه 70 شمسی که متکفل ارائه بحث بسط تجربه نبوی و مسائلی نظیر ذاتی و عرضی در دین است، با آراء و افکار پلورالیستی جان هیک که 30 سال پیش از آن طرح شده است چیست؟

تصور می کنم نسبت مستقیمی با آراء جان هیک ندارد؛ هر چند بی نسبت هم نیست. کتاب «بسط تجربه نبوی» در سال 1378 منتشر شد، اما کتاب «صراط های مستقیم» و مباحث پلورالیسم دینی بر می گردد به سالهای 1376و1377. در مقاله "صراط های مستقیم"، عبدالکریم سروش 10 دلیل برای موجه بودن کثرت گرایی دینی اقامه می کند. درآنجا ایشان به تفاریق از مولوی مدد می گیرد و از پلورالیسم سلبی و ایجابی سخن به میان می آورد؛ همچنین با مدد گرفتن از آیزایا برلین، بحث پلورالیسم ارزشها و فضایل و آداب را پیش می کشد. البته قرابت هایی میان بحث سروش و هیک هست؛ چنانکه در مقاله «صراطهای مستقیم» به هیک اشاره شده، هر چند درآنجا سروش می گوید اگر من جای هیک بودم به ابیات دیگری از « مثنوی» استشهاد می کردم؛ در مجموع، پلورالیسم دینی به روایت هیک و ادله او له این مدعا در قیاس با پلورالیسم دینی به روایت سروش تفاوت های معتنابهی دارد. هیک برای موجه سازی پلورالیسم دینی خود از تفکیک میان نومن و فنومن کانت آغاز می کند و سروش از کثرت قرائت های دینی می آغازد و پس از طرح کثرت غیر قابل تحویل به وحدت تجربه های دینی، هشت دلیل دیگر ذکر می کند که کثیری از آنها در صورتبندی هیک دیده نمی شود. دقت کنیم که اینجا درباره نحوه ورود این دو متفکر به این مبحث سخن می گویم. در عین حال ذکر این نکته خوبست که در مباحث اولیه، گویی سروش هم بر پلورالیسم صدق تأکید می کرد و هم بر پلورالیسم نجات و تفکیک میان پلورالیسم صدق و پلورالیسم نجات در کار او کمتر دیده می شد؛ اما بعدها در گفتگویی که در « صراطهای مستقیم» نیز منتشر شده، توجه به پلورالیسم نجات پررنگ تر شده است. اکنون نیز برخی از روشنفکران دینی در ایران بیش از آن که بر پلورالیسم صدق تاکید کنند، بر پلورالیسم نجات تکیه می کنند و بر مهتدی بودن متدینان ادیان گوناگون به هدایت خداوند تاکید می کنند و از آن دفاع می کنند. در عین حال باید توجه داشت که مباحث مطروحه به وسیله روشنفکران دینی ایران طیف گسترده ای دارد و ایشان علاوه بر پلورالیسم دینی به مباحث زیادی پرداخته اند که از آن میان می توان به پی افکنی الهیات جدید، رابطه علم و دین و نسبت میان دیانت و سیاست اشاره کرد.


در عین حال، تفاوت هایی میان پروژه روشنفکری دینی معاصر و آراء و افکار هیک نیز وجود دارد. از جمله هیک در آثار خود به ادیان شرقی و سنت های معنوی شرقی توجه زیادی نشان داده که این امر در کارهای عموم روشنفکران دینی ایران غائب است. البته مصطفی ملکیان از این حیث مستثنی است، اما دیگر روشنفکران دینی در طرح مباحث خود به سنت های دینی شرقی توجه چندانی نکرده اند. یکی دیگر از فصل های مفترق آثار هیک با آثار روشنفکران دینی در ایران، تامل فلسفی درباره مرگ است که در کارهای هیک دیده می شود ، اما در آثار روشنفکران دینی دیده نمی شود. علاوه بر این، چنانکه ذکر شد، چگونگی موجه سازی کثرت گرایی دینی نزد هیک و روشنفکران دینی معاصر متفاوت است.

بر خلاف برخی از نویسندگان و روشنفکران ایرانی که تأکید می کنند پروژه روشنفکری دینی، پروژه ای سیاسی و حداکثر ترجمه ای است و به مباحث فکری مستقلی در کشور دامن نزده؛ بر این باورم که این پروژه مسائل نظری اصیلی را در این دیار صورتبندی کرده و در انداخته؛ مسائلی که مسائل جامعه کنونی ماست با مختصات فرهنگی و دینی ویژه خود، نه مسائل جامعه انگلستان و فرانسه و آلمان قرن هجدهم و نوزدهم. چرا داشته ها و محصولات فکری متفکران خود را جدی نگیریم و دائما در پی این باشیم تا نسب فلان ایده را به بهمان متفکر غربی برسانیم. به نظرم در نوشته های برخی از روشنفکران و اهالی فرهنگ وطنی نوعی خودکم بینی دیده می شود. روشن است که برخورد شعاری و سطحی با مغرب زمین از سر بی دانشی و اعتماد به نفس کاذب مردود است و در ترازوی تحقیق وزنی ندارد؛ اما خود را دست کم گرفتن و همه فراورده های فرهنگی را از جنس ترجمه دیدن و برای آن نسب نامه سیاسی درست کردن نیز خطا و نارواست. ما هم مسائل اصیل خود را داریم و هم ناظر به این مسائل ایده تولید می کنیم؛ بررسی این ایده ها و ارزیابی صدق و کذب و حجیت معرفت شناختی آنها کار رهگشا و اصیل فرهنگی است، نه سراغ امور دیگر رفتن و فرع را به جای اصل نشاندن.


با این تفاسیر از دیدگاه شما آیا گریزی از پلورالیسم در سپهر روشنفکری دینی ایران نیست؟

در مجموع فکر می کنم اگر قصه، قصه پلورالیسم نجات باشد، می توان از پلورالیسم دفاع کرد و باید گفت در قیاس با نظریه های بدیل، یعنی شمول گرایی و انحصارگرایی دینی، اشکالات کثرت گرایی دینی کمتر است. به همین دلیل من از نشر و بسط کثرت گرایی دینی در سپهر روشنفکری دینی دفاع می کنم و آنرا موضع موجهی می دانم.


اما اینک سوال این است که این کثرت گرایی دینی را باید در چه هوایی منتشر کرد؟ در هوای فقه، در هوای اخلاق، در هوای فلسفه و یا در هوای کلام؟ می دانید که نگرش پلورالیستی به هر کدام از اینها تبعات خاصی را نیز به دنبال خود خواهد داشت؟


اجازه دهید پرسش شما را با پرسشی دیگر جواب دهم. مگر ما در طول تاریخ با مکاتب مختلف فقهی و کلامی و فلسفی مواجه نبوده ایم؟ فکر می کنم اگر به نحو پسینی، تجربی و تاریخی به این قضیه بنگریم، تصدیق می کنیم که ما همواره با یک کثرت غیرقابل تحویل به وحدت در این میان مواجه بوده ایم. به عنوان مثال در مبحث اخلاق، معتزله درکی از اخلاق داشتند، اشاعره درک دیگری داشتند. در فقه هم وضعیت به همین گونه بوده است. در فلسفه نیز ما با سه سنت متفاوت مشاء و اشراق و حکمت متعالیه روبرو هستیم. بنابراین در این زمینه ها ما با یک کثرت غیر قابل به وحدت روبروییم. اما آنچه پیش چشم روشنفکران دینی است، رفورمی است که باید در فقه و اخلاق و کلام و فلسفه صورت پذیرد. این روشنفکران با وام کردن فراورده های معرفت شناختی و فلسفی و ابزارهای منطقی جدید؛ در پی ایجاد نوعی رفورم در فقه و پی افکنی الهیات جدیدند. این کاریست که روشنفکران دینی با پیش چشم داشتن فرآورده های معرفتی دنیای جدید انجام می دهند، نه صرفا تاکید بر پلورالیسم؛ چرا که اگر شما از سید حسین نصر هم بپرسید این کثرت را به رسمیت می شناسد و قاعدتا مکتب های مختلف در فلسفه، عرفان و اخلاق از یکدیگر تفکیک می کند. اما ایشان چون سنت گراست، به رفورم به معنای وام کردن برخی مفاهیم و ایده ها از جهان جدید باور ندارد و تصور می کند که ما نیازی به مدرنیته نداریم و باید صرفا به سنت و سنت گرایی پناه بریم. شخصا چون با بخش معتنابهی از ایده های مدرنیستی بر سر مهرم، اصلاح گری در سنت و مؤلفه های گوناگون آنرا شدنی، موجه و رهگشا می انگارم. بدین معنا، از نظر من، گریزی از نگرش پلورالیستی و مدرنیستی در سپهر روشنفکری دینی در ایران به تعبیر شما نیست.


به عنوان نکته پایانی اگر خاطره و نکته ای از دیدار ها و گفتگوهای تان با جان هیک دارید، برای ما بیان فرمائید.

من از سال 2003 توفیق آشنایی با جان هیک را داشتم و تا آخرین دیدارها در آگوست 2011 (مرداد)1390 با این فیلسوف دین برجسته نشست و برخاست داشتم. این دیدارها که در کثیری از آنها دوست عزیزم سید امیراکرمی نیز حضور داشت، یا در دانشگاه بیرمینگام و یا در منزل جان هیک صورت می گرفت. در گفتگوهای درازآهنگ و طولانی که با او داشتم، گشودگی نسبت به حقیقت و باور داشتن به دیالوگ فلسفی را به عیان در او می دیدم. من چه در دوران تحصیل ام در انگلستان و چه پس از آن، هر از گاهی که به انگلسنان سفر می کردم و هیک را می دیدم، از او بسیار آموختم؛ ملتزم بودن به قواعد بازی عقلانی در گفتگوهای هشت ساله ما در او موج می زد. نکته دیگر اینکه هیک در باب مرگ تاملات فراوانی داشت. زمانی که من با او آشنا شدم، بیش از هشتاد سال سن داشت و همسرش نیز درگذشته بود و به تنهایی زندگی می کرد. تنها خدمتکاری بود که به او سر می زد و کارهای او را انجام می داد. یادم می آید که در باب تنهایی معنوی، مرگ و حیات پس از مرگ چند نوبت با هم گفتگو کردیم. هیک بر این باور بود که پس از مرگ، به نحوی از انحا، حیات ما ادامه پیدا می کند. در عین حال تأکید می کرد تصویری که در ادیان غربی در باب جهان پس از مرگ به دست داده شده را باید استعاری فهمید. در یکی از آخرین دیدارها می شد تشخیص داد که در انتظار مرگ است و آماده این اتفاق مهیب و منحصر به فرد شده؛ وقتی از من پرسید نوبت آتی کی به دیدن او می روم، در پاسخ گفتم سفری در پیش دارم و حدودا 45 روز دیگر به دیدارتان می آیم؛ درنگی کرد و لبخندی زد و گفت احتمالا آن موقع دیگر من زنده نباشم و یکدیگر را نبینیم، از سخن او سخت تکان خوردم و در اندیشه فرو رفتم. گویی به عیان می دید که قرار است آخر الامر گل کوزه گران شود: « در نبندیم به روی سخن زنده تقدیر که از پشت چپرهای صدا می شنویم». هیک متواضع بود و نخوت و تکبری نداشت. یکبار در بحثی که سر «معجزه» درگرفته بود، مرا به کتابخانه دیدنی اش برد و برخی از کتاب های چاپ قدیم دیوید هیوم را به من نشان داد که برایم خاطره انگیز بود. این اواخر با کوایکرها نشست و برخاست می کرد و به توضیحی که خودش می داد با دیگر اعضای این نحله هر یکشنبه در بیرمینگام دور یک میز می نشتند و هیچ سخنی نمی گفتند و سکوت پیشه می کردند. پس از یک ساعت خاموشی و مراقبه، افراد به نوبت به سخن در می آمدند و هر چه از سنخ تأملات و احوال خوش معنوی در این سکوت دریافته بودند بر زبان می آوردند و دیگران را در تجربه خویش سهیم می کردند. او تا سال 2008 هم کتاب منتشر می کرد و اجازه نمی داد که کهولت سن و ناامیدی از ادامه زندگی بر او غلبه پیدا کند. علاوه بر این به صراحت از واقع گرایی دینی دفاع می کرد و بر این باور بود که زور ادله شکاکان دینی بیش از واقع گرایان دینی نیست؛ هر چند اذعان می کرد که شکاکان و لا ادری گراها در حوزه دین امروزه در محافل آکادمیک و روشنفکری در مغرب زمین از جهت تعداد در اکثریتند و دست بالا را دارند؛ اما بدون شرمندگی از موضع خود دفاع می کرد. در این میان وقوع "تجربه های دینی موجه" را مهمترین دلیل له واقع گرایی دینی و وجود خداوند بحساب می آورد. علاوه بر این، هیک مسائل و تحولات فکری جهان اسلام و ایران را کم و بیش دنبال می کرد و در دیدارهایمان، بخشی از گفتگو صرف این امور می شد. هیک وقت شناس بود و گاهی پیش می آمد که وسط بحث فلسفی و یا در میانه مکالمات جدی، اشاره به ساعت می کرد و تذکر می داد که چند دقیقه تا قرار بعدی او بیشتر نمانده و تلویحا می گفت که باید خانه اش را ترک کنم تا او آماده ملاقات بعدی شود. این رک بودن و بی تعارف بودنش، بر خلاف ما ایرانی ها که بسیار اهل تعارف هستیم، برایم جالب و تأمل بر انگیز بود. او دفتری داشت که همه ملاقات کنندگان اش آنرا امضاء می کردند. در یکی از دیدارها از من خواست آن دفتر را امضاء کنم، این شوق بر من غالب شد تا دفتر را تورقی کنم. دیدم که از سراسر دنیا و از عموم مذاهب و ادیان و شخصیت های دانشگاهی و دینی برجسته این دفتر را امضاء کرده اند.


البته جان هیک به ایران هم سفری کرده بود.

بله! اتفاقا در یکی از این دیدارهایی که داشتیم، در مورد سفر خود به ایران هم سخن گفت و از آن ابراز خرسندی کرد؛ خصوصا از دیدار از " مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران" و " مؤسسه گفتگوی ادیان". اما از برنامه ای که برای او در "پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی" ترتیب داده بودند، جا خورده بود. ظاهرا در آن دیدار، پیش از آنکه جان هیک سخنرانی کند، رئیس آن پژوهشگاه که حجه الاسلام صادقی رشاد باشد، یک ساعت سخنرانی انتقادی در باب آراء هیک می کند که این مسئله موجب تحیر و تعجب هیک شده بود؛ چون معمولا در محافل آکادمیک وقتی از محقق و فیلسوفی دعوت می شود، رسم بر این است که ابتدا آن شخصیت دانشگاهی سخن بگوید و در پی آن بحث و نقد و پرسش و پاسخ انجام شود. اما عدم رعایت این رسم در این پژوهشگاه موجب تعجب زیاد هیک شده بود. امیدواریم در آینده این امر مد نظر مسئولان و دست اندرکاران فرهنگی و دانشگاهی باشد و در سامان بخشیدن به این امور دقت بیشتری کنند و ادب مقام را نگه دارند .

 

 




منبع: مهرنامه

 

نظرات وارده دریادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

 

مژده آقای رفسنجانی

Posted: 17 May 2012 05:29 AM PDT

متین



آقای رفسنجانی در مصاحبه با " پایگاه بین المللی همکاریهای خبری شیعه " پس از یاد آوری منتی که بر دوش این مردم است از" مجاهدات امام و روحانیت پیشتاز" در راه رسیدن به حکومت اسلامی ، شرح مبسوطی داده اند در باره کمبودها در زمینه فقه سیاسی و راه رفع آن از طریق "قاعده سازی" با استفاده از جمله " لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام " و" امرهم شورا بینهم " و " شاورهم فی الامر " و همچنین استفاده از تجارب دیگران . و سپس نتیجه گرفته اند که "اگر حوزه ها به فقه سیاسی توجه کنند حقانیت اسلام بیش از پیش واضح میشود ."

این حرفها تازگی ندارد و از بس در این 34 سال تکرار شده است دیگر توجه کسی را هم جلب نمیکند .

اماحرفهای تازه ای هم از طرف آقای رفسنجانی مطرح شده است ، تازگی آن از این نظر است که تاکنون کسی از روحانیون حاکم اجازه نزدیک شدن به آنها را به خود نداده است .

ایشان با برشمردن صفات علم، عدالت، تقوی، شجاعت، تدبیر، مدیریت و قدرت اداره ، که قانون اساسی برای رهبر در نظر گرفته است . بر وظیفه خبرگان رهبری در نظارت بر رهبر ، ازحیث استمرار صفات مذکور در وی ، تاکید کرده و در ضمن مژده داده اند که مجلس خبرگان لیستی از واجدین شرایط رهبری حاضر دارد که در موقع لزوم مردم بی سرپرست نمانند . که این البته زاویه دارد با نظریه کشف ، که آقای مصباح و اقران ایشان تئوریزه کرده اند و مبنای فقهی رسمی "اصل مترقی ولایت فقیه" است . اما

سه دهه از اولین انتخاب خبرگان میگذرد و مردم ایران ثمره آن را با گوشت و پوست و جان و ناموس خود حس کردند و حد اقل دو نسل دیگر هم از ثمرات آن برخوردار خواهند بود . اگر آقای رفسنجانی برای حفظ وضع موجود و نظام باعث و بانی آن به میدان آمده اند ، آب در هاون میکوبند . اما اگر نیت خیری دارند ، باید توجه داشته باشند که شکستن کاسه کوزه  بر سر رهبر فعلی و خبرگان خدمتگزار ایشان، گرهی از این کار فروبسته نمی گشاید . عرض خود نبرند و زحمت مردم ندارند . اغلب فقهای موجود به جز چند استثنا، در طول این دوران یا عامل و مباشر ظلم بوده اند و یا با قلم و قدم وسکوتشان موید آن، یا حد اقل راضی به آن، چرا که غیر از این نشان نداده اند. نگوئید که همه این طور نیستند . زیرا که غیر آنها که ذکرشان رفت، داعیه دار حکومت هم نیستند و در لیست انتظار خبرگان هم . که اگر باشند هم امیدی به آنها نیست .

اقای رفسنجانی حتما میدانند که هیچ اقدامی از ناحیه ایشان جز با پشتیبانی ملت نتیجه بخش نیست . مگر اینکه سخنان ایشان در مصاحبه و آنچه در ملاقات های بعد آن گفته اند ، تذکری باشد در مقام ادای تکلیف .

 

نظرات وارده دریادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

 

اى سر بلند زندانى؛ براى نسرين ستوده

Posted: 17 May 2012 05:14 AM PDT

علیرضا باقری


... به شبنم بنشسته به روى چشمانت
به آن نگاه عميقت قسم
كه هرگز من
ز ياد مثل تو ،
غافل نمى توانم بود.

قسم به بغض تو
اى سر بلند زندانى
به آن شكوه عظيمت
به بى قرارى قلبت
اگر چه با تو نباشم
به ياد تو هستم
و لحظه لحظه وجودم ، به راه آزادى
نثار خواهد شد.

پانزدهم ارديبهشت نود و يك _ ژوهانسبورگ


 

تولدی مجدد برای یک گروه تبعیدی ایران

Posted: 17 May 2012 05:14 AM PDT

وال استریت ژورنال


جی سولومون و ایوان پرز
۱۴ مه ۲۰۱۲


واشنگتن- به گفته مقامات مطلع آمریکایی، دولت اوباما در صدد است نام یکی از گروه های مخالف دولت ایران را از لیست گروه های تروریستی وزارت خارجه خارج نماید. این عمل می تواند مناسبات بین تهران و واشنگتن را مقارن با تلاش های سیاسی برای محدود کردن برنامه هسته ای ایران، مسموم تر سازد.


این سازمان تبعیدی به نام مجاهدین خلق ۱۵ سال پیش به اتهام دست داشتن در ترور اتباع امریکا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ و همچنین به دلیل همدستی با مرد قدرتمند عراق یعنی صدام حسین بر علیه تهران، در لیست سازمانهای تروریستی قرار گرفت.


سازمان مجاهدین خلق در عرض دو سال گذشته با فعالیتهای گسترده حقوقی و تبلیغاتی در واشنگتن ، تلاش نموده نام خود را از لیست وزارت خارجه خارج کند. لقب تروریستی که از سال ۱۹۹۷ برای این سازمان تعیین شده موجب مسدود گردیدن سرمایه های این سازمان در امریکا و مانع از جمع آوری اعانا ت گردیده است.


به گفته مقامات ارشد در روز دوشنبه ، هنوز هیلاری کلینتون وزیر خارجه بایستی تصمیم نهایی را در مورد وضعیت سازمان مجاهدین خلق اتخاذ کند. ولیکن آن ها بر این باورند که وزارت خارجه نسبت به حذف نام سازمان از این لیست با دیده مثبت نگاه خواهد کرد، در صورتی که سازمان مجاهدین خلق در تخلیه پادگان نظامی اشرف در عراق که از آن جهت حمله به ایران استفاده می کرده، فعالانه همکاری کند.


این گروه قبلاٌ تروریسم را محکوم کرده که این خود یک موضوع مشکل ساز بوده است. ساکنین اشرف از تخلیه این پادگان خودداری ورزیده زیرا نگران از دست دادن اهمیت سیاسی خود در خارج کشور بوده و می ترسیدند که در صورتی که به ایران باز گردانده شوند، مورد مجازات قرار گیرند .


به گفته مقامات آمریکایی خانم کلینتون تصمیم نهایی را در باره موقعیت سازمان مجاهدین خلق پس از گذشت ۶۰ روز از تخلیه کامل پادگان اشرف و انتقال اعضا به تاسیسات موقتی در نزدیکی فرودگاه بین المللی بغداد، اتخاذ خواهد کرد. امریکا با کمک سازمان ملل متحد در صدد است که ساکنین اشرف را در یک کشور ثا لثی ساکن نماید. حدود ۱۲۰۰ نفر از مجموع جمعیت ۳۰۰۰ نفری هنوز در پادگان اشرف سکونت دارند.


ویکتوریا نولند سخنگوی وزارت خارجه امریکا در روز دوشنبه گفت " همکاری سازمان مجاهدین خلق برای تعطیل مسالمت آمیز پادگان اشرف ، عامل کلیدی در تصمیم گیری کلینتون نسبت به تغییر لقب " سازمان خارجی تروریستی" است.


دیپلمات های غربی و ایرانی نگرانند که موضوع سازمان مجاهدین خلق موجب محکومیت جدی از جانب تهران گردیده که برای خنثی نمودن این گروه متمرکز شده است. بسیاری از رهبران عالیرتبه ایران منجمله ایت... خامنه ای در دهه ۱۹۸۰ هدف حملات سازمان مجاهدین خلق قرار گرفتند.


ایران به طور دائم کشورهای غربی را به دلیل پناه دادن به اعضا سازمان مجاهدین خلق مورد شماتت قرار داده و به نفاق متهم کرده در حالی که از حمایت ایران از گروه های نظامی مانند حزب الله در لبنان و حماس در سرزمین های فلسطین شکایت می کنند. رامین مهمان پرست سخنگوی وزارت خارجه ایران در هفته گذشته گفت " ما معتقدیم که علیرغم ادعای آنان مبنی بر مبارزه با تروریسم ، کشورهای غربی بیشترین حمایت را از گروه های تروریستی می نمایند. در اروپا نام سازمان مجاهدین خلق از لیست تروریستی خارج شده و ان ها برای انجام هر گونه فعالیتی کاملا ایمن هستند."


به گفته مقامات آمریکایی این تصمیم گیری به مذاکرات هسته ای رابطه ای نداشته و به فعالیت های حقوقی سازمان مجاهدین خلق برای حذف لقب خود در دادگاه تجدید نظر ارتباط دارد.


دو سال قبل یکی از قضات به وزارت خارجه دستور داد که وضعیت سازمان مجاهدین خلق را مورد بازبینی قراردهند و طبق مقررات کنگره رسیدگی به این موضوع باید تنها ۱۸۰ روز طول کشد.


به گفته یک مقام ارشد امریکا " مقامات رسمی ایران نسبت به مجاهدین خلق کینه خاصی دارند . ولیکن نامگذاری ما بایستی طبق مقررات و شواهد موجود انجام شود. اقدامات ما در این زمینه نبایستی به نشانه حمایت ما تلقی گردد."


به گفته دیگر مقاماتی که در خصوص سازمان مجاهدین خلق گزارش دریافت کرده اند، خانم کلینتون مخصوصا تعطیل پادگان اشرف را به حذف نام سازمان ربط داده تا از ایجاد مناسبات نامطلوب سیاسی بین واشنگتن و بغداد جلوگیری کند. نیرو های نظامی امریکا تا قبل از تخلیه از عراق در سال گذشته، حفاظت از پادگان اشرف را به عهده داشتند. هم اکنون بغداد کنترل پادگان را در دست داشته و تهدید نموده که در صورتی که پادگان به سرعت تعطیل نشود، اعضا سازمان به ایران باز گردانده خواهند شد.


در عین حال این مقامات تاکید کردند که خانم کلینتون هنوز می تواند بر علیه حذف نام سازمان مجاهدین خلق تصمیم گیری کند به دلیل اطلاعا ت بیشتری که در مورد نقش این سازمان در انجام عملیات تروریستی جمع آوری شده است. ولیکن آنها تاکید نمودند که از نظر سیاسی برای خانم کلینتون سخت است که این نام را در لیست حفظ کرده در صورتی که علنا به اهمیت مساله پادگان اشرف اذعان نموده است.


به گفته مقامی که در این مورد اظهار نظر نموده " بیانیه وزیر خارجه به وضوح نشان می دهد که ارتباطی بین حذف نام و تعطیلی پادگان وجود دارد. همچنین درست است که ما در حال پیشرفت در این زمینه هستیم. ادعای حذف نام مجاهدین خلق از لیست تروریستی مستقلاٌ یک واقعیت است. ولیکن در سیاست گذاری هرگز نمی توان مطمئن بود که چه اتفاقی خواهد افتاد."

موقعیت سازمان مجاهدین خلق به یک موضوع سیاسی انفجاری در داخل واشنگتن و به یک موضوع آزار دهنده در مناسبات بین امریکا و ایران تبدیل شده است. این گروه که دارای سابقه تروریستی و ضد آمریکایی است، پس از سقوط صدام حسین در سال ۲۰۰۳ و اشغال پادگان اشرف توسط نیروهای آمریکایی، تغییر جهت داده است. سازمان مجاهدین خلق با محکوم کردن خشونت ، تسلیحات خود را تسلیم نمود. همچنین با امریکا و سازمان ملل متحد در رابطه با جمع آوری اطلاعا ت در مورد برنامه هسته ای ایران همکاری نموده است.


این تحول ایدئولوژیکی همزمان با تبلیغات وسیع در کنگره امریکا انجام گرفت. تعدادی از مقامات ارشد سابق امریکا منجمله جیمز جونز مشاور امنیت ملی سابق باراک اوباما، و جیمزوولسی رئیس سابق سازمان سیا اعلام کردند که به آن ها پول پرداخت شده تا در طرفداری از سازمان مجاهدین خلق سخنرانی نمایند.


آقای جونز در سال گذشته گفت که مبلغی را دریافت نموده ولیکن از میزان ان سخنی به میان نیاورد. آقای وولسی نیز گفت از دریافت وجهی که معمولا در مقابل ایراد سخنرانی پرداخت می شود، خودداری ورزیده است.


خزانه داری امریکا در مورد پرداخت وجوهی به مبلغین سازمان مجاهدین خلق تحقیقاتی را به طور دائم انجام داده زیرا از این طریق تحریم هایی که انجام معاملات مالی با گروه های تروریستی را منع کرده، زیر پا گذارده شده است. مشخص نیست که چگونه حذف نام مجاهدین، در این تحقیقات تاثیر خواهد گذارد.


بحث در خصوص وضعیت سازمان مجاهدین خلق مقارن است با مذاکرات پنج عضو دائم شورای امنیت باضافه آلمان که قرار است در هفته آینده با ایران در بغداد بر سر محدود کردن برنامه هسته اش انجام گیرد. مقامات آژانس بین المللی انرژی اتمی در روز دوشنبه در وین با مقامات ایرانی ملاقات کرده و خواهان دسترسی بیشتر به تاسیاست هسته ای آن کشور شدند.

دیپلمات ها و تحلیل گران مسائل ایران نگرانند که هر گونه اقدامی برای حذف نام مجاهدین خلق ، ممکن است ایران را وادار سازد که خواسته هایش را در سر میز مذاکره افزایش دهد. تهران انکار می کند که در صدد ساخت تسلیحات هسته ای است ولیکن اعلام نموده که مایل به دسترسی به سیستم های برتر تسلیحاتی است تا بتواند در مقابل امریکا و سایر کشورهای متخاصم از خود محافطت کند. این تحلیل گران بر این باورند که مساله سازمان مجاهدین خلق در تهران به عنوان تلاش دیگر امریکا برای ساقط کردن دولت روحانیون در ایران تفسیر خواهد شد.


به گفته کریم سجاد پور از موسسه صلح بین المللی کارنگی " از دیدگاه بد بینانه و توطئه آمیزرژیم ایران، حذف نام مجاهدین خلق به عنوان نشانه ای از هدف واشنگتن برای تغییر رژیم ایران و نه تغییر در رفتار آن تلقی می شود."


منتقدین سازمان مجاهدین خلق مدعیند که سازمان در داخل ایران فاقد طرفدارانی بوده و رهبران آن که در حومه پاریس ساکنند، این گروه را چون پیروان یک فرقه هدایت می کنند. آنها همچنین نگرانند که حمایت امریکا از این گروه می تواند به منزله کم بها دادن به مخالفین دولت ایران به نام جنبش سبز و تضعیف آنها که در تظاهرات خیابانی سال ۲۰۰۹ برای رسیدن به تغییرات دموکراتیک فعالیت می کردند ، تلقی گردد.


گفتنی است که سازما ن مجاهدین خلق در کنگره طرفداران زیادی دارد و بسیاری از نمایندگان در تلاشند که نام آن را از لیست خارج نموده تا به سازمان فرصت دهند که از کمک های مالی امریکا بهره مند شود. کنگره همین اقدام را در دهه ۱۹۹۰ برای تامین کمک مالی به مخالفین سیاسی دولت عراق به ویژه احمد چلبی انجام داد.


به گفته دانا روراباچر نماینده جمهوریخواه مجلس از ایالت کالیفرنیا "اگر قرار است ائتلافی بر علیه روحانیون شکل گیرد، ما باید از آن ائتلاف حمایت مالی کرده و سازمان مجاهدین خلق نیز باید جزء آن باشد." وی تاکید کرد که وی فعلا در رابطه با اعطا کمک های مستقیم مالی به سازمان تبلیغ نمی کند. به گفته وی " سازمان مجاهدین خلق دارای منابعی برای مقاومت و مبارزه در مقابل دیکتاتوری روحانیون است. آن ها به پول ما نیازی ندارند ولیکن خواهان آن هستند که از سر راه آن ها کنار رفته و موانع را از جلوی پای آن ها برداریم."


منبع: وال استریت ژورنال
 

نظرات وارده دریادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

 

 

هشدار جمهوری اسلامی به گوگل در مورد نام خلیج فارس

Posted: 17 May 2012 04:37 AM PDT

جـــرس: سخنگوی وزارت امور خارجه ایران گفت: ایران به "گوگل" اخطار داده که در صورت استفاده از واژه های جایگزین "خلیج فارس" از آنان شکایت خواهد کرد.


به گزارش مهر، رامین مهمانپرست پیش از ظهر پنج شنبه در جمع خبرنگاران تاکید کرد: بازیچه قرار دادن فناوری های نوین در مباحث سیاسی از جمله اقدامات جدید دشمنان علیه ایران است که در این راستا "گوگل" بازیچه قرار گرفته است.


وی تصریح کرد: به طور یقین چنانچه "گوگل" نام "خلیج فارس" را به درستی به کار نبرد با خسارت های زیادی از جانب مردم ایران روبرو خواهد شد.


سخنگوی وزارت امور خارجه ایران افزود: به طور حتم "گوگل" با این حرکت ناشایست خود با آسیب های زیادی روبرو خواهد شد زیرا حذف نام "خلیج فارس" بازی با احساسات و واقعیت مردم ایران است.


اجازه مداخله در ایران را نمی دهیم
مهمانپرست در ادامه سخنان خود با اشاره به وضعیت جزایر سه گانه ایران نیز گفت: هزاران سال است که این جزایر به ایران تعلق دارد.


وی تصریح کرد: کشورهای منطقه باید در کاربرد واژه هایی که باعث ناراحتی مردم ایران می شود دقت کنند.


سخنگوی وزارت امور خارجه ایران تاکید کرد: کشور ایران اجازه هیچگونه دخالت کشور های منطقه در مباحث داخلی را نمی دهد.


مهمانپرست با بیان اینکه کشورهای حاضر در ۵+۱ باید به مردم ایران احترام بگذارند، گفت: دیدارهای مسئولین ایران در خصوص انرژی هسته ای در چارچوبی مشخص انجام می شود و ارزیابی ما از نشست عراق مثبت است.



محمد جواد شاهپری، سومین عضو از یک خانواده وارد بند ٣۵٠ شد

Posted: 17 May 2012 03:58 AM PDT

جـــرس: محمد جواد شاهپری (داریوش) پس از احضار به دادسرای مقدسی برای اجرای حکمش به بند ٣۵٠ انتقال یافت.


به گزارش کلمه، وی در بهمن ماه ٨٨ در جریان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری بازداشت و پس از گذراندن یکماه حبس در سلول های انفرادی بند ٢٠٩ با قرار وثیقه ١٠٠ میلیون تومانی آزاد و سپس در شعبه ٢۶ دادگاه انقلاب توسط قاضی پیرعباسی به ٢سال و ۴ماه حبس تعزیری محکوم شد که این حکم در شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر عینا تایید شد.


محمد جواد شاهپری٢١ ساله هم اکنون در کنار برادر و داماد خانواده شان به نام های پوریا شاهپری و بهمن صادقی نور دربند٣۵٠ اوین به سر می برد.


کوفی عنان مجددا به سوریه می رود

Posted: 17 May 2012 03:58 AM PDT

جـــرس: بشار اسد، رئیس‌جمهوری سوریه گفت كه «کوفی عنان» نماینده ویژه سازمان ملل متحد و اتحادیه عرب، در ماه جاری میلادی به این كشور سفر می‌كند.


به گزارش ایلنا به نقل از خبرگزاری اینترفكس، بشار اسد طی مصاحبه‌ای با اعلام این كه كشورهای غربی درباره خشونت‌های گروه‌های مخالف دولت موضع‌گیری نمی‌كنند، گفت كه در جریان سفر عنان به سوریه این مساله را با وی مطرح خواهد كرد.


سفر عنان به سوریه در حالی انجام می‌شود كه وی پس از ارائه گزارش خود درباره اوضاع سوریه به شورای امنیت، از طریق ویدئو کنفرانس در یک کنفرانس مطبوعاتی در ژنو تصریح کرد که اجازه نمی‌دهد در سوریه جنگ داخلی رخ دهد.


وی افزود که طرحش برای حل بحران سوریه آخرین فرصت برای جلوگیری از وقوع جنگ داخلی به شمار می‌رود.


عنان تاکید کرد که درگیری‌های نظامی در سوریه کاهش اندکی داشته ولی سطح خشونت‌ها همچنان غیرقابل قبول است و انفجارهای اخیر در این کشور نشانه ادامه خشونت‌ها است.


فرستاده ویژه اتحادیه عرب در سوریه در ادامه گفت: "پیامدهای شکست طرح آتش‌بس و صلح در سوریه، نابود کننده است."


وی تصریح کرد که اگر طرحش شکست بخورد و جنگ داخلی در سوریه راه بیفتد نه فقط این کشور بلکه تمامی منطقه تحت تاثیر قرار می‌گیرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بازار امروز

Loading currency converter .. please wait

loading
currency converter
please wait
....

خبرهاي گذشته