هستي نيوز،از آن سوي فيلتر جمهوري اسلامي خبر پراكني ميكند

-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد...
http://groups.google.com/group/hasti-news
------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ خرداد ۷, یکشنبه

جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


متن قرآن و ماتن قرآن

Posted: 27 May 2012 06:08 AM PDT

محمد مجتهد شبستری
گفته‌ام: متن قرآن تنها به عنوان کلام پیامبر قابل فهمیدن است؛ اما نگفته‌ام «قرآن کلام خدا نیست»


در این مقاله چندنکته را توضیح می‌دهم که به فهم مقالات پیشین کمک می‌کند.
 

1. از آغاز ظهور اسلام تا امروز اساس مسلمان بودن دو «گواهی دادن» است
 

1) «گواهی می‌دهم معبودی جز خدا نیست»، 2) «گواهی می‌دهم محمد رسول خداست» «اشهد ان لااله‌الّا الّله و اشهد انّ محمدّاً رسول‌اللّه»
 

هر کس این دو گواهی را دهد مسلمان است.
 

2. این گواهی دادن اعتقاد فلسفی نیست گونه‌ای «اعتراف» دینی است، اعتراف به آنچه گواهی دهنده آن را تجربه می‌کند و نیز این اعتراف، اعتراف در تنهائی نیست. اعتراف در صحنه عمومی ـ اجتماعی ـ تاریخی زندگی انسانی است که در آن، انکار و شرک صدای غالب بوده است.
 

3. در این جا نمی‌خواهم معنای گواهی دادن دینی و ویژگیهای آن را تحلیل کنم و امیدوارم در آینده نزدیک این بحث اساسی را مطرح کنم. آنچه در این نوشته بیان می‌کنم این است که ضرورت یافتن گواهی دادن به رسالت محمد (ص) حکایت از آن می‌کند که پرسش بنیادین دینی که با دعوت پیامبر پیدا شد این بود که آیا محمد (ص) که با همه اقوال و افعال خود ادعا می‌کند رسول خدا است، واقعاً رسول خداست؟ مؤمن کسی بود که گواهی می‌داد او رسول خدا است و منکر کسی بود که از این گواهی دادن خودداری می‌کرد و می‌گفت او شاعر، کاهن و مجنون و مانند این‌ها است.
 

4. مؤمنان و منکران همگی اقوال و افعال پیامبر را می‌فهمیدند. اگر نمی‌فهمیدند که ایمان و انکار به‌وجود نمی‌آمد. ایمان و انکار پس از یک فهم همگانی مشترک از اقوال و افعال و سیرۀ او شکل می‌گرفت. همه می‌فهمیدند که او با اقوال و افعال خود که خواندن قرآن از جمله آن‌ها است انذار می‌کند، بشارت می‌دهد، می‌گوید هر آنچه در آسمان‌ها و زمین است خدا را تسبیح می‌کند، او خدا را مدیر و مدّبر نهائی طبیعت و تاریخ اعلام می‌کند، همه اشیاء و پدیدارها را به خدا ارجاع می‌دهد، حکم خدا را بیان می‌کند و همینطور ... آن‌ها که منکر می‌شدند این مدّعاها را فهمیده بودند که منکر می‌شدند و آن‌ها که ایمان می‌آوردند این مدّعاها را فهمیده بودند که می‌پذیرفتند: البته پذیرش مؤمنان، خود یک «فهم اضافی دیگر» بود ویژه خود آنان. فهم اختصاصی مومنان این بود که آنان برای مدّعاهای پیامبر صدق و اصالت قائل می‌شدند و این نوعی فهم ویژه بود. در مقالات قرائت نبوی از جهان هر جا از مفهوم شدن همگانی قرآن سخن گفته‌ام منظورم آن فهم نخستین مشترک است و هر جا از فهم اختصاصی مؤمنان سخن گفته‌ام منظورم فهم دوم است [1].
 

5. در مقالات قرائت نبوی از جهان گفته‌ام متون قرآنی که در هر حال بخشی از اقوال محمّد بود تنها بر این اساس مفهوم همگان می‌گردد که یک گوینده انسانی (انسان نبی) که در بطن و متن زندگی تاریخی ـ اجتماعی ـ به‌صورت واقعی با مخاطبان سخن می‌گوید گوینده آن متون فرض شود. در پاره‌ای از مقالاتم منظور دقیق خود از فهمیدن همگانی متن را با تفصیل بیان کرده‌ام و انواع و مراحل فهمیدن را توضیح داده‌ام و نشان داده‌ام چگونه فهمیدن متن با مفروضیت گوینده انسانی الزاماً همراه است. در این نوشته می‌کوشم توضیح دهم که متن زبانی چگونه متن می‌شود و قرآن چگونه «متن» شده است و معنای متنیت آن چیست و ماتن آن کیست؟ این توضیحات بیان دیگری است از آنچه در مقالات پیشین گفته‌ام و به نظرم به روشن شدن آنچه در آن مقالات گفته‌ام کمک فراوان می‌کند.
 

6. تمام متون ربانی و از جمله متن‌هائی که دین‌شناسان آن‌ها را «متن مقدس» می‌نامند تاریخ پیدایش دارند، گاهی تاریخ روشن و گاهی تاریخ با ابهام. هیچ متن مقدسی یکباره از آسمان پائین نیفتاده و یا از دل زمین سبز نشده است. با قطع نظر از عقاید مؤمنان درباره متن مقدس، واقعیت تاریخی این است که متون مقدس یا به صورت گفتار یک انسان و یا از طریق نوشتن یک انسان «متن» شده است. متن شدن یعنی پیدا شدن در تاریخ، آنچه هنوز در تاریخ پیدا نشده «متن» نیست. اگر قرار باشد یک متن را به ماتن (مؤلف) نسبت دهیم (چنانچه در اندیشه اعتقاد دینی مسلمانان متن قرآن سخن خدا یا سخن پیامبر فهمیده می‌شود) باید بپرسیم نقش «ماتن» (گوینده یا نویسنده) در متن شدن متن چیست؟ اگر قرار باشد یک متن ادبی، (یک قطعه شعر) یا یک متن فلسفی سخن یا نوشته ماتن آن فهمیده شود باید بگوئیم این شاعر یا فیلسوف است که متن را متن شعری یا فلسفی می‌کند. به‌عبارت دیگر در قلمرو انتساب به ماتن ما یک متن را وقتی می‌توانیم شعر یا فلسفه بفهمیم که خود شاعر یا فیلسوف آن را شعر و یا فلسفه فهمیده باشد و به تعبیر سوم اگر دلیلی وجود داشته باشد که نشان دهد شاعر محتوای سروده خود را فلسفه فهمیده و نه شعر ما نمی‌توانیم آن متن را به عنوان شعر به ماتن نسبت دهیم. همینطور است یک متن فلسفی. اگر دلیلی نشان دهد که خود نویسنده آن متن را یک متن ادبی فهمیده و نه متن فلسفی ما نمی‌توانیم آن را به مثابه متن فلسفی به ماتن نسبت دهیم. معنای این سخن این است که این شاعر یا فیلسوف است که متن منسوب به او را متن شعری و یا متن فلسفی بنیان می‌نهد. فیلسوفان هرمنوتیک مطلب بسیار دقیقی در این باب گفته‌اند. آنان گفته‌اند هر آنچه فهمیده می‌شود فهمیدن فهمی است که پیشتر اتفاق افتاده است. همه چیز از فهم آغاز شده و کسی را به پشت صحنه فهم راه نیست. محتوای هر متن زبانی یک «فهمیده شده» است در واقع ماتن متن فهم، خود را در تاریخ تثبیت می‌کند [2].
 

7. متون مقدس از آنچه گفتم مستثنی نیست. اگر قرار باشد مثلاً متن قرآن به عنوان سخن خدا یا پیامبر تفسیر شود گریزی از بجث درباه ماتن قرآن نیست. باید بپرسیم ماتن قرآن کیست؟ واقعیت این است که هر متن مقدس را یک انسان به «مثابه متن» بنیان می‌نهد. آن شخص که متنی را می‌خواند و می‌گوید آن را از فرشته شنیده یا از خدا شنیده یا خدا او را به گفتن این متن توانا ساخته یا خدا این متن را در دهان او گذشته و مانند این‌ها، آن شخص با آن «دعاوی فهمی» آن متن را در جامعه و تاریخ. چون صورتی از فهم خود بنیان می‌نهد او آن را آن می‌کند که هست. یک پیامبر وقتی متنی را می‌خواند و می‌خواهد مخاطبان او آنچه را که می‌شنوند متنی منسوب به خدا بفهمند، جملات پیوسته‌ای را می‌خواند که بنا به تجربه و فهم او به گونه‌ای با غیب مربوطند، بدین‌ترتیب او متن را «متن غیبی» بنیان می‌نهد. مفسر متن ممکن است «متن محور» باشد اما اگر بخواهد انتساب متن به ماتن را حفظ کند ناچار است متن را متناسب با آن «فهمیده شدگی» تفسیر کند که در متن ظاهر شده است. البته ممکن است چنین تفسیری بر اساس فهم‌های متفاوت از فهمیده شدگی پیشین شکل بگیرد و تفسیرهای متفاوت از یک متن به اصلاح مقدس به وجود آید.

8. در مورد متن قرآن هم قضیه از همین قرار است. این پیامبر اسلام بود که قرآن را به مثابه یک متن در تاریخ پدیدار کرد. اینکه او می‌گفت متن را از فرشته می‌شنود ویا می‌گفت با امداد الهی جهان را قرائت می‌کند و این متن همان قرائت است یا مدعاهائی مشابه این‌ها داشت - هر کدام از این نظرها به لحاظ تاریخی درست باشد - این واقعیت تغییر پیدا نمی‌کند که پیامبر بر اساس این فهم تجربی‌اش که منشأ آنچه می خواند خدا است درخواست می‌کرد که مخاطبان او نیز ‌خوانده او را چنین بفهمند. بدین ترتیب پیامبر متن قرآن را «متن مربوط با خدا» بنیان نهاده است. او ماتن این متن است. آنچه ما اکنون به‌صورت متن قرآنی در دست داریم چنین پیدا شده است. در واقع قرآن برای مسلمانان یک متن مربوط با خدا است به آن معنا که پیامبر اسلام آن را مربوط با خدا فهمیده است.

متنیت قرآن را پیامبر این چنین تأسیس کرده که او با این متن اِنذار و تبشیر کرده، همه پدیدارهای طبیعت و تاریخ را به خدا اِسناد داده، خدا را تسبیح و تنزیه کرده، اسطوره و قصه گفته و ده‌ها فعل گفتاری دیگر با این متن انجام داده است. او با انجام آن افعال گفتاری، متن قرآن را در تاریخ پدیدار کرده و آن را بنیان نهاده است. اگر او آن افعال گفتاری را مرتکب نمی‌شد متنی به نام قرآن وجود نداشت.

9. نگارنده این سطور از اینکه قرآن چگونه یک متن شده تصوری غیر از این نمی‌تواند داشته باشد. فهمیدن متن قرآن در واقع فهمیدن متنی است که ماتن آن پیامبر است.اگر فرضاً پیامبر در تجربه نبوی‌اش اصواتی منظم را شنیده باشد تا آن‌ها را بیان نکرده آن اصوات فقط اصوات مسموع پیامبر است، و جمله نیست. اگر آن‌ها جمله نیستند پس مجموعه‌ای از آن‌ها هم «متن» نیست. جمله، همیشه «جمله برای ما» است و متن همیشه «متن برای ما» است. به عبارت دیگر متن بر «علم حصولی» (علم با مفاهیم) دلالت می‌کند و یا بر فهمیده شدگی نزد ماتن دلالت می‌کند، یا بر افعال گفتاری ماتن دلالت می‌کند و. . . همه این‌ها اموری مربوط با زمان و مکان هستند (تاریخی‌اند) متن با آن دلالت‌ها متن می‌شود آن‌ها ذاتی‌متن‌اند و مانع از این هستند که بتوان برای متن زبانی، وجود غیر تاریخی فرض کرد. ممکن است بگوئیم در خارج از عالم بین الاذهانی انسان (در خارج از قلمرو علم حصولی) علم حضوری خدا یا علم حضوری مبادی عالیه یا علم حضوری فرشتگان یا علم حضوری پیامبر و یا هر موجود دیگر قرار دارد. اما علم حضوری «محتویات فهمی» ندارد تا آن محتویات را متن بنامیم، دلالت ندارد، نه دلالت بر مفاهیم، نه دلالت بر افعال گفتاری و نه دلالت بر فهمیده شدگی پیشین.

10. بحث معرفت شناختی درباره امکان یا عدم امکان تجربه دینی، زبانی نبوی، امکان تبادل معنائی خدا و انسان و به اصطلاح (وحی زبانی) مسأله دیگری است و من در مقالات قرائت نبوی کاری با آن مسأله نداشته‌ام. اگر فرض کنیم پیامبر اسلام دعوی کرده که تجربه دینی زبانی داشته و از فرشته یا از خدا سخنانی شنیده درباره تفسیر این تجربه از سوی ما و اعتبار و لوازم و عواقب آن اعتبار می‌توان بحث کرد. اما صحت این مدعا همچنان باقی می‌ماند که ماتن متن قرآن شخص پیامبر است. چنانکه معتبر شناختن تجربه نبوی ما را از طرح این پرسش‌های کلامی که آیا ممکن است سخن گفتن با زبان انسانی را به معنای یک «فعالیت گفتاری» Spracht Akte)) (و نه به معنای استخدام ابزار زبان برای تبادل معنائی که امروز نظریه‌ای است نامقبول در فلسفۀ زبان [3]) به خداوند منزّه از تغییرات و تحولات نسبت دهیم، آیا ممکن است خداوند را مؤلف متن قرآن بدانیم بی‌نیاز نمی‌کند. منطقاً نمی‌توانیم از امکان وقوعی تجربه زبانی نبوی، جواب مثبت به این پرسش را نتیجه بگیریم. البته در مقالات قرائت نبوی از جهان این موضوعات را مطرح نکرده‌ام و شاید در مقاله دیگری به آن بپردازم.

11. ضرورت فرض وجود یک ماتن انسان برای یک متن زبانی که در ارتباط با ماتن باید تفسیر شود ما را به این نتیجه می‌رساند که کلام یک متن مقدس (مثلاً قرآن) چون متن‌های دیگر در صورت انتساب به ماتن در درجه اول کلام ماتن آن متن است. اینکه چه حوادث روانی، عادی و یا غیرعادی برای ماتن اتفاق می‌افتد تا او متن را در تاریخ بنیان نهد مسأله دیگری است. ممکن است ماتن در تجربه زبانی دینی‌اش صداهائی را بشنود، ممکن است علائمی را به‌بیند، ممکن است تبادل معنائی با غیر زبان انسانی یا حتی با اصوات زبان انسانی با خدا تجربه کند و آنها را درک کند و این تجربه‌ها موجب شود او یک متن تاریخی بنیان نهد. در هر حال متن موجود در تاریخ که ما آن را می‌فهمیم محصول فعالیت انسانی (گویندگی) آن انسان نبی است. ما او را می‌فهمیم نه پشت صحنه او را. نه آن حوادث را که برای او اتفاق افتاده و موجب بنیان نهادن متن به وسیله او شده است [4]. البته ما می توانیم در صورتیکه او حوادث پشت صحنه‌اش را برای ما بازگو کند آن را تحلیل کنیم و بنابر صدق اخلاقی او معتقد شویم آن حوادث اتفاق افتاده و تفسیر او از تجربه‌اش را که آن حوادث را به خدا نسبت می‌دهد بپذیریم یعنی ایمان آوریم.

12. از آغاز نشر مقالات قرائت نبوی از جهان پاره‌ای از ناقدان محترم به من نسبت داده‌اند که می‌گویم « قرآن کلام پیامبر است و کلام خدا نیست». تا آنجا که از نوشته‌های خود خبر دارم جائی چنین تعبیری به کار نبرده‌ام. گفته‌ام متن قرآن تنها به عنوان کلام پیامبر قابل فهمیدن است اما نگفته‌ام «قرآن کلام خدا نیست» بین این دو تعبیر تفاوت بزرگی هست. دوستان تصور کرده‌اند قرآن یا باید کلام محمد (ص) باشد یا کلام خدا و چون من می‌گویم ما کلام محمد را می‌فهمیم پس می‌گویم قرآن کلام خدا نیست. من در موارد متعددی نوشته‌ام مؤمنان می‌توانند به اعتبارهای مختلف قرآن را کلام خدا بدانند، کلام خدا به معنائی و کلام پیامبر در معنائی دیگر. آن‌ها می‌توانند کلام خدا را از طریق کلام محمّد (ص) قرآن بشنوند و به این اعتبار قرآن را کلام خدا بنامند یا آن‌ها می‌توانند قرآن را کلام خدا بدانند چون منشأ ویژه الهی دارد و . . . [5]. در تمام این موارد اسناد کلام به خدا حقیقی خواهد بود و نه مجازی. نگارنده در جائی ننوشته است که اسناد کلام قرآنی به خدا اسناد مجازی است و اِسناد آن به پیامبر اسناد حقیقی. این‌ها همه تعبیرات استنباطی ناقدان است نه تعبیرات من. پاره‌ای از ناقدان گفته‌اند مبنای استدلال من در مقالات قرائت نبوی از جهان این است که من می‌گویم محال است خداوند سخن بگوید. گاهی به من نسبت داده‌اند که می‌گویم چون وحی زبانی ممکن نیست پس قرآن کلام پیامبر است. گاهی گفته‌اند چون می‌خواهم با جزم فقهی مقابله کنم می‌گویم قرآن کلام خدا نیست و . . .. این نسبت‌ها هیچکدام درست نیست. تمام بحث‌های من در مقالات قرائت نبوی از جهان پیرامون چگونگی مفهوم شدن متن تاریخی قرآن شکل گرفته است که برای من یک مسأله هرمنوتیکی و زبانشناختی است در حالی که آن بحث‌های مورد نظر ناقدان مباحث کلامی یا فلسفی است.

صاحب این قلم در واقع در قلمرو علوم قرآنی و خصوصاً بحث چگونگی تفسیر قرآن (هرمنوتیک قرآن) گام زده نه در قلمرو علم کلام. اگر در مواردی به آراء فیلسوفان و یا متکلمان و یا عارفان در باب کلام الهی پرداخته‌ام برای توضیح بیشتر همان مطلب بوده است نه اصالتاً.

نگارنده این سطور در بحث‌های خود انتزاع و کلی گویی نمی‌کند. می‌خواهد چگونگی مفهوم شدن یک متن مشخص یعنی قرآن را روشن کند. اگر نوشته‌ام «چون متن قرآن نمونه‌ای از زبان انسانی است لاجرم به وسیله یک گوینده که علی القاعده قابل تجربه برای همگان (انسان) بوده به وجود آمده و نه مستقیماً به وسیله خدا یا فرشته که قابل تجربه برای همگان نیستند» [6] منظور این بوده که بنا بر فلسفه‌های تجربی زبان فهم متن قرآن که اکنون در دسترس ما است (نه محتوای تجربه دینی، زبانی نبوی) جز با فرض یک گوینده علی القاعده تجربه شدنی ممکن نیست.

13. از آغاز نگارش قرائت نبوی از جهان موضع گیری من در مقابل مفسران سنتی قرآن بوده كه می‌گویند وقتی قرآن را باز می‌کنیم، اولاً و بالذات با عین کلمات و جملات گفته خداوند، با کلام مستقیم او و به اصطلاح یک متن تألیف شده به وسیله خدا و نازل شده از غیب مواجه می‌شویم و آن را می‌فهمیم یا تفسیر می‌کنیم [7]. نگارنده این سطور در مقالات قرائت نبوی از جهان، همین مدعا را نقد و با آن مخالفت کرده است. اینکه بحث‌های صاحب این قلم به این نظر رسیده که متن موجود قرآن را یک متن نازل شده از غیب نداند و اصلاً چنین مدعایی را نامفهوم تلقی کند درست است. اما این نظر منطقاً هیچ ملازمه‌ای با نفی امکان وحی زبانی ندارد. ممکن است شخصی امکان وحی زبانی و حتی وقوع آن را بپذیرد و در عین حال غیبی بودن قرآن را به مثابه متن رد کند و آن را نامفهوم بداند. اینکه وحی زبانی ممکن است و اتفاق افتاده ضرورت مفروض بودن یک گوینده انسان برای فهم و تفسیر متن قرآن را منطقاً نفی نمی‌کند.

نقد درست سخنان من این است که ناقدان محترم وارد بحث‌های هرمنوتیک و فلسفه زبان شوند و نشان دهند چگونه ممکن است یک متن زبانی را بدون مفروض گرفتن یک انسان گوینده و یک انسان ماتن فهمید و تفسیر کرد و مکانیسم آن فهم و تفسیر و معنای آن چیست؟ خصوصاً از آنان می‌خواهم توضیح دهند چگونه ممکن است یک متن موجود در تاریخ را به یک ماتن فوق تاریخ نسبت داد و در عین حال مقدمات تجربی فهمیدن و تفسیر عقلانی را حفظ کرد. عدول ناقدان از بحث اصلی این نگارنده خلط و ابهام می‌آفریند.

14. اصل این خلط و ابهام از آنجا پیدا شد که پس از انتشار مقاله قرائت نبوی از جهان (1) در فصلنامه مدرسه و برانگیخته شدن مخالفت‌ها و موافقت‌ها و لغو امتیاز آن فصلنامه سودمند و راه‌گشا توسط حکومت، گفتگویی از آقای سروش با یک رسانه خارجی تحت عنوان «قرآن کلام محمد» منتشر شد که مدعایش این بود که محتوای قرآن «الهام» است. وقتی این مدعا مخالفت‌هائی برانگیخت آقای سروش اظهار کرد من همان را می‌گویم که عارفان گفته‌اند و پیامبر در مقام اتحاد با خدا قرآن را خوانده است. در هر حال، ایشان و ناقدانش در روند آن جنجال ها وارد بحث حقیقت وحی از نظر عارفان، فیلسوفان و متکلمان شدند. بحث هرمنوتیکی مربوط به فهم و تفسیر متن قرآن که این نگارنده در مقاله قرائت نبوی از جهان(1) آن را مطرح کرده بود در آن جنجال‌ها با بحث‌های فلسفی و کلامی و عرفانی درباره وحی آمیخته شد. ناقدان نظرات این نگارنده نه با عمد بلکه با خطا و اشتباه بحث هرمنوتیکی نگارنده را که با متن قرآن مرتبط است و نه با حقیقت وحی با آن بحث‌ها خلط کردند و از این طریق ابهام‌های فراوان به وجود آمد. تا آنجا که بعضی از آنان آنچه را نگارنده این سطور ننوشته بود و ادعاهایی را که نکرده بود و در پاراگراف پیشین به آن‌ها اشاره کردم به او نسبت دادند. در آن ایام من در یک سفر مطالعاتی چند ماهه به سر می‌بردم و در خارج از ایران بودم و از این خلط‌ها و ابهام‌ها که پس از بازگشت از سفر از آن آگاه شدم بی خبر بودم و گرنه آن‌ها را آشکار می‌ساختم. وقتی به ایران برگشتم سانسور مطبوعات به حدی رسیده بود که مدیران مطبوعات علمی جرأت نمی‌کردند دفاع‌های من از نظریه قرائت نبوی از جهان را منتشر کنند. راهی جز این نداشتم که شماره‌های بعدی مقالات قرائت نبوی از جهان را در اینترنت منتشر کنم و چنین شد. در مقالات بعدی بسیاری از ابهام‌های مقاله اول را توضیح دادم و بحث‌های هرمنوتیک قرآن را با تکیه بیشتر بر مباحث فلسفه زبان معاصر ادامه دادم. عده‌ای مقالات اینترنتی من را خواندند و عده زیادی از آن بی خبر ماندند و هنوز هم که هنوز است آن خلط ناصواب همچنان نزد پاره‌ای از اهل بحث باقی مانده است.

15. تمام استدلال‌های صاحب این قلم بر این فرض مبتنی است که قرآن موجود در تاریخ یک «متن زبانی» مانند همه متن‌ها زبانی دیگر است. استدلال‌های من در این باره از فلسفه زبان‌های جدید و هرمنوتیک جدید گرفته شده است. اگر کسانی این مطلب را نپذیرند که قرآن از نظر متن بودن تفاوتی با سایر متن‌ها ندارد باید مشخص کنند درباره آنچه امروز متن قرآن می‌نامیم چه می‌گویند و آن را اگر متن نمی‌نامند چه می‌نامند، مدعای خود را به صورت روشن توضیح دهند و معلوم کنند که مدعای آن‌ها بر اساس کدام فلسفه زبان و کدام هرمنوتیک قابل تحلیل و پذیرش است و کدام تصور معقول می‌توان از آن داشت. و از چنان چیزی چگونه می‌توان یک فهم و تفسیر عقلانی داشت. اغلب مفسران قرآن و تقریباً همه فقیهان، قرآن را یک متن زبانی دانسته‌اند. تمام مباحث الفاظ علم اصول و مبانی تفسیر قرآن بر این فرض استوار شده که قرآن یک متن زبانی است. متن مقدس نامیدن قرآن متن زبانی بودن آن را نفی نمی‌کند. بحث ما درباره چگونگی مفهوم شدن قرآن یک بحث فلسفی است که تنها با فرض متن زبانی بودن قرآن معنا پیدا می‌کند. چنانکه گفتم این بحث را از هرمنوتیک جدید و فلسفه زبان‌های جدید که توضیح معنای فهمیدن را یک مشغله فلسفی تلقی می‌کند و زبان را یک پدیده تجربی می‌داند برگرفته‌ایم. در هرمنوتیک قدیم متون مقدس یهودی و مسیحی که عمدتاً از آراء فیلو و خصوصاً آراء او در فلسفه زبان گرفته شده کتب عهد عتیق و عهد جدید را به آن معنا که امروز ما از اصلاح «متن» می‌فهمیم و آن تصور تجربی که امروز از زبان داریم متن نمی‌نامیدند. بسیاری از عارفان مسلمان هم در باب قرآن همان عقاید را داشته اند و قرآن را متن در معنای امروزی این اصطلاح ندانسته‌اند و در نتیجه آنان فهم قرآن را هم همگانی ندانسته‌اند. سخنان آن‌ها در باب قرآن و فهم آن به این نتیجه می‌رسد که فهم قرآن یک فهم عقلانی همگانی نیست. به این مطالب خواهم پرداخت.

15- یادآوری یک نکته را در اینجا ضروری می‌دانم. تفسیر قرآن آنگونه که در مقاله قرائت نبوی از جهان (1) آورده‌ام تفسیر متن قرآن بر اساس انتساب آن به خداوند نیست. در همان مقاله گفته‌ام این نویسنده فهم و تفسیر پیام دینی قرآن کریم را موقوف به فرض وحیانی بودن آن نمی داند. آن تفسیر یک تفسیر آزاد عقلانی است از قرآن با یک درآمد تاریخی (به آن مقاله رجوع شود) اما آنچه در این مقاله نوشته‌ام بر اساس اندیشه و اعتقاد شایع اسلامی است که در فهم تفسیر دینی قرآن فرض انتساب آن به خداوند را ضروری می‌شمرد.

_______________

ارجاعات

[1] غفلت از این تفکیک که بجا آورده‌ام برای پاره‌ای از ناقدان موجب ابهام شده است و در این باره نگاه کنید به مقاله آرش نراقی در کتاب الهیات غیبت از انتشارات نگاه معاصر با عنوان نقد «قرائت نبوی از جهان (1 و 2)» برای آگاهی از آنچه درباره معنای فهمیدن متن نوشته‌ام نگاه کنید به مقاله «قرائت نبوی از جهان» شماره 3 و 8 و 9

[2] HERMANN NOACK, Sprache und Opffenbarung, Gutersloher verlagshaus, 1960, S: 190,

[3] در این باره نگاه کنید به تعبیر استخدام زبان به وسیله خداوند برای تبادل معنائی با انسان ها در کتاب الهیات غیبت مقالات نقدی بر قرائت نبوی از جهان (1و 2) تألیف آرش نراقی

بسیاری از عدم تفاهمها بر سر این است که این نگارنده هر وقت تعبیر زبان انسانی را به کار می برد منظورش زبان به مثابه یک فعالیت انسانی (سخن گفتن) Spracht Akte)) است که به افعال گفتاری یک شخص چون اِخبار، استفهام تهدید، تطمیع، پرسیدن، امر و نهی و . . . دلالت می‌کند و منظور ناقدان از زبان یک ابزار است که انسان یا هر موجود دیگر آن را برای افاده معناهائی که از پیش برای او وجود دارند استخدام می‌کند.

درباره زبان به مثابه Akte نگاه کنید به

-von franz kutschera, Sprachphilosophie, از صفحه 163 به بعد vilhel vink verlag montschen, 1971

-Alber keller, Sprach phelosophi, verlag karl alber..., 1989 همه کتاب

- ویلیام آلستن، فلسفه زبان، ترجمه احمد ایران منش و احمد رضا جلیلی، فصل دوم و سوم

- جان آر سرل، افعال گفتاری، ترجمه محمد علی عبداللهی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، قم، همه کتاب

- John langshaw austin, zur Theorie der Sprach akte, همه کتاب

[4] در اینجا مفید می دانم بخشی از مقاله قرائت نبوی از جهان (8) را که به همین مطلب مربوط می‌شود در اینجا بیاورم: «در این جا لازم است به یک نقد شایع دیگر اشاره کنم. عده زیادی از اهل نظر تصور کرده‌اند آنچه پیش‌تر آوردیم با دعوی پیامبر که او آیات قرآن را می‌شنود و آن‌ها را عیناً برای مخاطبان می‌خواند (حکایت می‌کند) منافات دارد. صاحبان این نقد تصور کرده‌اند اگر آیات قرآن مثلاً حکایت صداهای مسموع به وسیلۀ پیامبر برای مخاطبان باشد فهم آیات فهم آن صداهای مسموع خواهد بود و نه فهم کلام نبی. این ناقدان به آیات متعددی از قرآن به عنوان شواهد تاریخی و پاره‌ای از منقولات استناد می‌کنند که در نظر آنان به آن دعوی دلالت می‌کند. در پاسخ این نقد می‌گویم اولاً آن آیات قرآنی و روایات که مورد استناد ناقدان می‌باشد از نو باید مورد بررسی و مداقه قرار گیرند. نگارنده بر این باور است که با استناد به آن آیات و روایات نمی‌توان با اطمینان به آن مدعا نائل شد. ثانیاً من در این جا شبهه را قوی می‌گیرم و فرض می‌کنم پیامبر اسلام چنان ادعایی داشته است. از آن ادعا نمی‌توان نتیجه گرفت که آنچه به صورت همگانی فهمیده می‌شده و می‌شود واقعیتی غیر از «فعل گفتاری» خود پیامبر است. حکایت کردن پیامبر از آیات مسموع بر فرض اینکه چنین بوده است، گونه‌ای از گونه‌های متنوع فعل گفتاری است. در این صورت آنچه فهمیده می‌شود همان عمل «حکایت کردن» است که متضمن آن الفاظ و جملات (آیات قرآن) نیز هست و نه خود الفاظ و جملات آیات. مخاطبان پیامبر تجربه می‌کردند که یک انسان مدعی نبوت در جهان زندگی انسانی، مطابق قواعد بازی زبانی، با مخاطبان خود سخن می‌گوید. مثلاً می‌گوید فرشته‌ای بر او ظاهر می‌شود و جملات معینی را برای او قرائت می‌کند و یا او مستقیماً در حس شنوایی خود جملاتی را می‌شنود و چنین تجربه می‌کند که این جملات از سوی خدا به او داده می‌شود، یا او پاره‌ای صداهای مبهم می‌شنود و آیات قرآن ترجمه آن صداها است و مانند اینها. آن‌گاه وی آن صداهای مسموع یا ترجمه آن‌ها را برای مخاطبان خود می‌خواند با این دعوی که آن‌ها از سوی خدا می‌آیند و حق هستند، به منظور بیم یا بشارت دادن با آن‌ها، به منظور اثر گذاری عمیق در مخاطبان و تغییر مسیر زندگی آن‌ها از شرک به توحید، او همه این ماجرا را نبوت و رسالت اعلام می‌کند و زندگی خود را یکسره وقف آن می‌‌سازد و تاریخ جدیدی به وجود می‌آورد. اگر چنین بوده آنچه در چنین صحنه‌ای از جهان زندگی انسانی مفهوم می‌شود و معنا می‌دهد آن جملات خوانده شده برای مخاطبان نیست، بلکه سلسله‌ای از پدیده‌های ذهنی و فیزیکی است که مجموعاً «فعل گفتاری» پیامبر را تشکیل می‌دهند و آن جملات تنها بخشی از آن است و همه این مجموعه هم در داخل شرائط و زمینه اجتماعی و تاریخی معین معنادار می‌شوند که رسول (ص) و مخاطبان در آنها قرار دارند. بدین ترتیب، این دعوی که قرآن «حکایت» آیات مسموع به وسیلۀ رسول است این واقعیت را که قرآن فعل گفتاری یک انسان بوده که بلاواسطه فهمیده می‌شده نه تنها نفی نمی‌کند بلکه آن را مفروض می‌گیرد. پس این رسول بوده که رکن «گوینده» از پنج رکن مقوم سیستم اظهارات زبانی انسانی را داشته است و آنچه را مخاطبان در مرحله نخست می‌فهمیده‌اند فعل گفتاری (کلام) رسول بوده نه نفس آن جملات حکایت شده».

[5] در این باره نگاه کنید به مقاله قرائت نبوی از جهان شماره 2 و 3 و 8 و 9 منتشر شده در اینترنت

[6] قرائت نبوی از جهان (10) هرمنوتیک قرآن

[7] در این باره نگاه کنید به احمد واعظی، نظریه تفسیر متن، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، قم، چاپ دهم، ص 326


منبع: وبلاگ نویسنده



 

نظرات وارده دریادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

 

ادب ولایی و اخلاق ویژه نماینده ولی فقیه در کیهان آئینه تمام نمای نظام جمهوری اسلامی

Posted: 27 May 2012 05:43 AM PDT


 

جرس-  حسین شریعتمداری نماینده ولی فقیه و سرپرست موسسه کیهان است. وی در شصت سالگی در آبان ۱۳۸۶ جایزه «بهترین و منصف ترین منتقد دولت» را از دست محمود احمدی نژاد رئیس جمهور منصوب و سابقا محبوب رهبری دریافت کرد. شریعتمداری را می توان نماینده واقعی نظام جمهوری اسلامی دانست. شریعتمداری خود را مجاز می داند منتقدان نظام را به هر قیمتی ترور شخصیت کند، به آنها توهین و افترا بزند، تحقیرشان کند و به آنها دروغ نسبت دهد و هرگز در دادگاه عدل ولایی محکوم هم نشود.
 

روزنامه کیهان در شماره امروز خود یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۱ شماره ۲۰۲۱۹ در سه مطلب در ستون ویژه خود سایت «ورشکسته» جرس را مورد مرحمت ویژه ولائی قرار داده است. هر سه مطلب در صفحه دوم کیهان آمده، بعلاوه جرس یک سهمیه تیتر هم در صفحه اول کیهان دارد. «جرس: شما اصلاح طلبان در ادعاي تقلب راستگو بوديد يا دروغگو؟! (خبر ويژه)»

یک:
حسین شریعتمداری نخستین خبر ویژه اش را اینگونه آغاز کرده: «اين پرسشي است كه سايت جرس با اشاره به تلاش مدعيان اصلاحات براي فعال شدن در انتخابات رياست جمهوري آينده، از آنان پرسيده است. جرس مي نويسد: «در صورتي كه اصلاح طلبان فارغ از وجود و يا عدم وجود دليل ادعا كنند كه به راستي ادعاي تقلب را مطرح نموده و هنوز هم به اين اعتقاد خود قرار دارند آنگاه اين سؤال پيش مي آيد كه آيا نسبت به سال 1388 چيزي عوض شده؟ آيا وزارت كشوري كه اجراي انتخابات برعهده اوست تغيير ماهيت داده؟ آيا شوراي نگهبان كه ناظر انتخابات بود تغيير ماهيت داده؟ آيا قانون انتخابات عوض شده؟ آيا رهبري نظام سياسي راجع به فصل الخطاب بودن اين سه ركن تغيير موضوع داده است؟» و اینگونه به پایان برده است: «نويسنده مقاله ياد شده در جرس در ادامه يادداشت مفصل خود نتيجه مي گيرد كه سران جبهه اصلاحات قبل از آن كه صاحب فكر و انديشه و يك مشي تعريف شده سياسي باشند، دروغگوياني هستند كه هيچگاه و در هيچ حالت از منافع مادي خود دست برنمي دارند. گفتني است در جاي جاي اين نوشته مفصل، نشانه هاي عصبانيت جرس از مواضع اخير برخي مدعيان اصلاحات و مخصوصاً شركت خاتمي در انتخابات مجلس نهم به چشم مي خورد و نويسنده پنهان نمي كند كه با فريبكاري سران فتنه، وارد يك ميدان سراسر مجازي و دروغ شده و در حالي كه در پي اين فريب خوردگي، به زندگي تحقيرآميز پناهندگي روي آورده است، سران داخلي فتنه با خيال راحت به زندگي بي دغدغه خود ادامه مي دهند!»


مطلب فوق با عنوان «تلاش متناقض اصلاح طلبان برای بازگشت به قدرت» نوشته یاسر سبحانی فرد متعلق به سایت الف (وابسته به احمد توکلی) است ( اصل مطلب را در اینجا ببینید ) که یک هفته قبل در تاریخ ۱ خرداد ۹۱ در ستون «جهت اطلاع» جرس منتشر شده است. در انتهای همه مطالب این ستون تذکر داده شده است: «ستون «جهت اطلاع» منعکس کننده‌ی مطالب تحلیلی مغایر با اهداف جنبش سبز است و صرفا جهت اطلاع همراهان جنبش سبز و خوانندگان جرس منتشر می گردد.»


واضح است که این یادداشت و کلیه یادداشتهای این ستون هرگز قابل انتساب به جرس یا اصلاح طلبان یا جنبش سبز نیست. اما مدیرمسئول کیهان با سخاوتمندی آنرا به جرس نسبت داده است. این نخستین مصداق دروغ و مطالب خلاف واقع روزنامه کیهان در شماره امروز آن است.


دو
حسین شریعتمداری در دومین مطلب خود تحت عنوان «تاريك انديشي هنر ماست! (خبر ويژه)» نوشته است: «جمعي از ضد انقلابيون پير و پاتال با صدور اطلاعيه اي سراسر تناقض و تحت عنوان «نوانديشان ديني»! به حمايت از خواننده هتاك به ساحت معصومين عليهم السلام پرداختند.» در همین جمله نخست این خبر آقای شریعتمداری سه دروغ گفته است: او نویسندگان نامه به مفتیان حکم اخیر ارتداد را «پیر و پاتال» خوانده است.
 

معدل سن نویسندگان نامه ی مذکور،  پنج سال از سن آقای شریعتمداری(متولد ۱۳۲۶) و سیزده سال از سن جناب آقای خامنه ای (متولد ۱۳۱۸) کمتر است. اگر جواز انتقاد مشروط به سن معینی است، آیا رهبری کشور می تواند مادام العمر و بدون سقف باشد؟ دبیری شورای نگهبان و سرپرستی موسسه کیهان فعلا پیشکش قدمتان!


آقای شریعتمداری حتی یک تناقض در نامه سرگشاده به مفتیان ارتداد نشان نداده است. او به دروغ نامه انتقادی به شش مرجع حامی نظام را حمایت از خواننده هتاک به ساحت ائمه دانسته است. حال آنکه نامه به صراحت قبل از محکومیت فتوای ترور، ترانه موهن یادشده را با صراحت محکوم کرده است. البته مردم ضرب المثل شیرینی دارند: جارو  را که برداری گربه دزده خودش فرار می کند!

آقای شریعتمداری در انتهای این خبر افترای دیگری زده است. او نویسندگان نامه را متهم کرده است که «در محرم سال 88 نيز از بهائيان و فتنه گران هتاك به حريم عاشورا و امام حسين(ع) تمام قد حمايت كردند.» حال آنکه معترضین عاشورای ۸۸ و دیگر تظاهرات سه سال اخیر به تقلب و به سرقت رفتن آرائشان معترض بودند. طاغوت قبل از انقلاب منتقدان و معترضان خود را مزدوران اجنبی و مارکسیستهای اسلامی می نامید. جمهوری اسلامی هم تا کنون نخواسته بپذیرد معترضان خیابانی به استبداد ولائی و نقض قانون اساسی و تجاوز به حقوق ملت معترضند. اهانت به مقدسات از سوی جنبش سبز در عاشورای ۸۸ از افسانه های طاغوتی به ارث رسیده از نظام شاهنشاهی است.
 

سه
در سومین مطلب تحت عنوان «مسافر تل آويو: استاد فرمودند حجاب بانوان ضروري نيست!(خبر ويژه)» آقای حسین شریعتمداری مرتکب چندین تحریف و دروغ و افتری دیگرا شده است. در ابتدای این خبر ویژه وی مطلب جرس را اینگونه تحریف کرده است:«احمد قابل مجتهدي بدون لباس روحانيت است. بيشتر ما، او را به عنوان كسي كه عليه برخي از مباني رژيم جمهوري اسلامي موضع گرفته است مي شناسيم اما، مهمتر از آن، رساله ناتمام ايشان درباره پوشش و حجاب بانوان است».


این عبارت تحریف یافته  این عبارت است: «احمد قابل را غالبا به نامه های انتقادی شجاعانه اش به مقام رهبری می شناسند. اما مهمتر از این نامه ها نوشته های وی در فقه استدلالی است. رساله ناتمام وی در «حکم رجم» (نقد مجازات سنگسار) و «استحباب پوشش موی بانوان» (نقد وجوب حجاب) از این قبیل است.... احمد قابل مجتهدی بدون لباس روحانیت است.»

و نماینده محترم ولی فقیه اینگونه ادامه می دهد: «محسن كديور، سرانجام بعد از اينهمه تقدير و تجليل از احمد قابل توضيح مي دهد كه وي در رساله جديد و ناتمام خود حجاب بانوان را واجب ندانسته است!!»


آقای شریعتمداری ابتدا عبارت «نامه های انتقادی شجاعانه به مقام رهبری» را در گیومه به «موضع گیری علیه برخی مبانی رژیم جمهوری اسلامی» تحریف کرده است. ثانیا رساله ناتمام احمد قابل رساله «حکم رجم» است که به دلیل احضار به زندان وکیل آباد مشهد بعد از هشت شماره متوقف شد. رساله وی درباره استحباب پوشش موی بانوان ناتمام نیست و متن کامل آن در فضای مجازی منتشر شده است. احمد قابل هرگز در وجوب پوشش بدن بانوان تردید نکرده، تنها درباره پوشش مو نظر متفاوتی دارد.
 

تیتری که جناب آقای شریعتمداری برای خبر ویژه خود انتخاب کرده اند سه امر خلاف واقع دارد.

اولا انتساب اینکه حجاب بانوان ضروری نیست به مرحوم آیت الله العظمی منتظری کذب محض است. مسئولیت هر فتوایی به عهده مفتی آن است نه اساتید مجیز وی. آنچنانکه هرگز فتاوای انقلابی مرحوم آیت الله العظمی خمینی را نمی توان به استادش مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی نسبت داد.

ثانیا
کدیور هرگز چنین ادعایی نکرده است. جالب اینجاست که نظرات متفاوت قابل و کدیور در این زمینه منتشر شده است و نماینده رهبری در کیهان طبق معمول تجاهل العارف است.

ثالثا جناب شریعتمداری در عنوان خبر ویژه خود از کدیور با عنوان مسافر تلاویو یاد کرده و در ادامه نوشته است «وی از ضدانقلابيون فراري است كه تاكنون چندبار سفر به تل آويو داشته است و در ميان گروههاي اپوزيسيون خارج كشور به «مباشر منوشه امير» شهرت دارد.» وی در انتها با ادب کامل ولائی نامبرده را «جرثومه اسرائيلي» خوانده است.
 

محسن کدیور چندی پیش در یادداشتی با عنوان «حفظ نظام با اسرائیلیات» نوشت که کارگزاران نظام جمهوری اسلامی با تحریف معنوی روایت «باهتوهم» به منتقدان خود بهتان می زنند و دروغ و افترا به مخالفان و منتقدان را وظیفه شرعی خود می دانند.او «سفر به اسرائیل» را اسم رمز «به درد آمدن قلب مقام رهبری از انتقادهای قانونی» دانست.
 

این همه دروغ و تحریف و افترا و بهتان های حسین شریعتمداری نماینده آقای خامنه ای در روزنامه کیهان مشت نمونه خروار ادب ولایی و بی اخلاقی نظام جمهوری اسلامی است. بی جهت نیست که همراهان جنبش سبز جمهوری اسلامی را «امپراطوری دروغ» می خوانند.



 

ادامه موج ستاره‌دار کردن دانشجویان فعال

Posted: 27 May 2012 04:15 AM PDT

به دنبال اعلام نتایج کنکور کارشناسی ارشد مشخص شد

جرس: به دنبال اعلام نتایج کنکور کارشناسی ارشد دانشگاه‌های دولتی، مشخص شد شماری از دانشجویان از حق ادامه تحصیل در مقطع بالاتر محروم شده‌اند.


بنا به اخبار رسیده به جرس، مهدى جمالوند فارغ التحصيل مهندسى كشاورزى ـ گياهپزشكى از دانشگاه بوعلى سينا همدان هنگام مراجعه برای دریافت کارنامه‌ی کارشناسی ارشد خود به جاى جواب رد يا قبول تنها با اين پاسخ مواجه شده است: "به علت نقص پرونده به آدرس ... مراجعه نمايید."


او از فعالان دانشجویی دانشگاه بوعلی سینای همدان و سردبیر نشریات دانشجویی روزها، پنجره، ارغوان و الفبا بوده و در دوره‌ی تحصیل چندین بار از سوى حراست و كميته‌ى انظباطى دانشگاه و همينطور ستاد خبرى اطلاعات و دادگاه انقلاب شهرستان همدان احضار شد كه نتيجه‌ى آن چند حكم انضباطى از قبيل توبيخ كتبى و محروميت يك ترم از تحصيل بود.


به گزارش دانشجونیوز، در سال های اخیر شمار زیادی از دانشجویان، علی رغم کسب رتبه های برتر در آزمون های سراسری به دلیل آنچه نقص در پرونده عنوان شده است، ستاره دار شده و از ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر بازمانده اند.



"دانشجویان ستاره دار" اصطلاحی است که از سوی فعالین دانشجویی به دانشجویان محروم از ادامه تحصیل به دلیل فعالیت های صنفی- سیاسی دوران دانشجویی و یا عقاید مذهبی اطلاق می شود.



با روی کار آمدن محمود احمدی نژاد در سال ١٣٨٤ روند ممانعت از ادامه تحصیل دانشجویان منتقد و مخالف حاکمیت شتاب بیشتری گرفت. با این وجود وی در مناظره های انتخاباتی در سال ١٣٨٨، وجود دانشجوهای ستاره دار را تکذیب کرد.



در همان زمان مصطفی معین، وزیر علوم دولت سید محمد خاتمی، در پاسخ به بخشی از اظهارات محمود احمدی نژاد در جوابیه ای گفته بود که "با کمال تاسف روال متعارف مذکور در فوق از همان ابتدای دولت نهم با عنوان جنجالی ستاره‌دار شدن به یک پدیده گسترده سیاسی برای برخورد با دانشجویان فعال سیاسی تبدیل شد. به نحوی که بیش از هزار نفر از پذیرفته شدگان آزمون کارشناسی ارشد سال ١٣٨۵ مشمول عنوان ستاره‌دار و عمدتا دچار مشکل در ادامه تحصیل شدند. علیرغم پیگیری‌های متعدد و مراجعه به مراجع ذیصلاح و عدم حصول نتیجه، دامنه اعتراضات دانشجویی گسترش و ادامه یافت. بنابراین متذکر می‌‌‌‌‌‌شود که پدیده دانشجویان ستاره‌دار و خسارات ناشی از آن در حوزه آموزش‌عالی و جامعه، اختصاص به دولت نهم داشته است."


مقامات مسئول در جمهوری اسلامی در اظهارنظر های رسمی همواره وجود دانشجویان ستاره دار را در کشور تکذیب کرده اند.



در همین زمینه یکی از فعالین دانشجویی ستاره دار پیشتر به دانشجونیوز گفته بود که مسئولان وزارت علوم و سازمان سنجش آموزش کشور از پاسخ به دانشجویان طفره می روند و اخذ تصمیم محرومیت از ادامه تحصیل دانشجویان را به مراجع بالاتری چون وزارت اطلاعات مرتبط می دانند.



در حالی که شمار زیادی از دانشجویان هر ساله سه ستاره شده و از تحصیل در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری باز می مانند، تعدادی از دانشجویان نیز، که تک ستاره و دو ستاره خطاب می شوند، با اخذ تعهد مبنی بر عدم انجام هیچ گونه فعالیتی در سطح دانشگاه توسط هیات مرکزی گزینش و بازجویان وزارت اطلاعات اجازه ادامه تحصیل پیدا می کنند.

 



ضیا نبوی و مجید دری از جمله دانشجویان ستاره داری هستند که به دلیل فعالیت های مرتبط با دفاع از حق تحصیل، هر کدام به ترتیب به ده و شش سال حبس در تبعید محکوم شده اند.
 

ایران، رتبه اول مصرف تریاک در دنیا

Posted: 27 May 2012 03:15 AM PDT

جرس: مدیرکل حوزه ریاست پزشکی قانونی کشور گفت: اکنون بحران کشور، مصرف تریاک، هروئین و شیشه است.

 

به گزارش ايسنا، قدیرزاده در همایش «آشنایی با مواد مخدر و روان‌گردان‌ها، علائم و عوارض جسمی و روانی و راه‌های تشخیص آزمایشگاهی» افزود: از زمان صفویه تاکنون ایران بزرگ‌ترین مصرف‌کننده تریاک بوده است. این در حالی است که در دنیا حشیش، بیشترین مصرف را دارد.

 

وی اظهاركرد: در حال حاضر در دنیا مصرف تریاک دارای رتبه چهارم است، ولی ایران در این زمینه رتبه اول را دارا است.

 

قدیرزاده، با بیان اینکه روانگردان‌ها منشا مرفین ندارند، ولی مواد مخدر منشا مرفین دارند، تصریح کرد: مواد روانگردان، مواد شیمیایی هستند که روی عملکرد مغز تاثیر گذاشته و باعث علائم اولیه چون سرخوشی، تمرکز حواس، افزایش هوشیاری و افزایش انرژی می‌شود و قشر دانشجو و دبیرستانی، ورزشکاران، کارگران و همچنین بانوان برای لاغری، افرادی هستند که گرایش بیشتری به مصرف روانگردان‌ها نشان می‌‌دهند.
 

منیژه نجم عراقی، نویسنده، مترجم و منشی کانون نویسندگان بازداشت شد

Posted: 27 May 2012 02:53 AM PDT

جرس: منیژه نجم عراقی، نویسنده، مترجم و منشی کانون نویسندگان صبح امروز بازداشت شد.


به گزارش تغییر برای برابری، نجم عراقی پیش از این به یک سال حبس تعزیری به اتهام تبلیغ علیه نظام محکوم شده بود.


پس از فرستاده شدن حکم او به دایره ی اجرای احکام و پیگیری های پلیس امنیت، نجم عراقی امروز پس از مراجعه به دادگاه انقلاب بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.


پیش از این نیز فریبرز رئیس دانا، اقتصاددان و عضو دیگر کانون نویسندگان نیز به اتهام تبلیغ علیه نظام برای گذراندن یک سال حبس تعزیری بازداشت و به زندان اوین منتقل شده بود.
 

واردات قران از چین ممنوع شد

Posted: 27 May 2012 02:52 AM PDT

جرس: در حالی که کالاهای چینی بازارهای ایران را قبضه کرده است، رییس دارالقران کریم کشور با اعلام اینکه پرونده ورود قرآن های چینی به داخل کشور بسته شده است، گفت: با هماهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان تبلیغات اسلامی، واردات قرآن و تابلوهای قرآنی به ایران از کشور چین ممنوع شد.

 

به گزارش ایرنا، مهدی قره شیخلو افزود: این اقدام با توجه به فراهم بودن ظرفیت چاپ و انتشار قرآن در کشور، انجام شده است.

 

وی در خصوص چاپ و نشر قرآن کریم در کشور بر اساس قوانین مصوب شده، اظهار داشت: دارالقرآن کشور وظیفه دارد در زمینه چاپ و نشر قرآن کریم پس از مطالعه، بررسی دقیق و تایید صحت مطالب و درستی چاپ، اجازه نشر آن را صادر کند.

 

رییس سازمان دارالقرآن کشور با بیان اینکه ۶۰ مصحح قرآنی در کشور وظیفه تصحیح قرآن را برعهده دارند، گفت: سال گذشته حدود ۱۸ هزار جزء قرآن تصحیح شده است.

 

قره شیخلو، با اعلام اینکه سال گذشته همچنین ۴۱۱ مجوز برای انتشار قرآن توسط این سازمان صادر شده است، افزود: در این مدت هفت میلیون جلد قرآن درکشور به چاپ رسید.

 

وی خاطرنشان کرد: اعطای مدرک به حفاظ قرآن کریم، اجرای برنامه های قرآنی، ترویج قرآن کریم به ویژه در میان جوانان و نوجوانان و عموم مردم از طریق برگزاری جشنواره ها از جمله برنامه های انجام شده در سازمان دارالقرآن در سطح کشور است.

 

رییس سازمان دارالقرآن کشور اختصاص نیم درصد بودجه ادارات به فعالیت های قرآنی را یادآور شد و افزود: این تکلیفی است که قانونگذار به دستگاه ها ابلاغ کرده است که امیدواریم امسال به فعالیتهای قرآنی تزریق شود.

 

قره شیخلو، از ایجاد ۲۰ پایگاه تخصصی حفظ قرآن خبر داد و افزود: تاسیس پایگاه های تخصصی قرآن از وظایف ما است تا بتوانیم با یک برنامه ریزی کامل، زمینه حفظ قرآن را فراهم آوریم.

 

وی گفت: در پنج سال گذشته ۱۲ هزار حافظ قرآن ساماندهی شدند که از این تعداد یک هزار و ۲۰۰ حافظ قرآن کریم مدرک تخصصی در مقطع دیپلم تا دکترا دریافت کردند.
 

گاردین: همکاری دانشگاه ایرانی با یک شرکت آمریکایی در پروژه گداخت هسته‌ای

Posted: 27 May 2012 01:53 AM PDT

جرس: روزنامه گاردین گزارش داده است، یک شرکت آمریکایی به همراه دانشگاه آزاد اسلامی تهران موافقت کرده‌اند که به اتفاق هم در یک پروژه هسته‌ای مربوط به همجوشی اتمی (گداخت) همکاری کنند.

 

به گزارش رادیو فردا، شرکت «لارنس ویل پلاسما فیزیک» که مقر آن در ایالت نیوجرسی آمریکا است با دانشگاه آزاد اسلامی تهران قراردادی در رابطه با مشارکت در یک پروژه هسته‌ای قراردادی امضا کرده‌اند که هدف آن طراحی دستگاهی برای تولید انرژی پاک که ساخت آن در کشورهای درحال توسعه مقرون به صرفه باشد، اعلام شده است.

 

روزنامه گاردین چاپ بریتانیا روز شنبه طی گزارشی خبر داد که رونوشت این قرارداد را که اواخر هفته گذشته به امضا رسیده است، مشاهده کرده است.

 

این گزارش می‌افزاید، امضای قرارداد مربوط به ازمایشهای گداخت هسته‌ای در گرماگرم تنش‌ها میان آمریکا و ایران بخاطر اتهاماتی که علیه تهران در رابطه با برنامه غنی سازی اورانیوم مطرح است، انجام پذیرفته است.

 

گداخت هسته‌ای یا فیوژن فرآیندی برعکس عمل شکافت هسته‌ای است که در غنی سازی اورانیوم و استفاده از آن بعنوان سوخت در رآکتور هسته‌ای یا بمب اتمی کاربرد دارد؛ همچنین در گداخت هسته‌ای، مشکلات پسمانده‌های سوخت هسته‌ای حاصل از فرآیند شکافت و معضل دفع آن نیز وجود ندارد.

 

تردید‌ها درباره اینکه چطور تحریمهای تجاری امریکا علیه ایران اجازه چنین توافقی را بدهد، وجود دارد، اما شرکت «لارنس ویل پلاسما فیزیک» طی یک بیانیه کتبی ادعا کرده است که قرارداد یاد شده بر اساس معافیتهای وزارت خزانه داری امریکا بر «مشارکت شرکتهای آمریکایی با موسسه‌های تحقیقاتی و آکادمیک در... ایجاد و اشاعه نشریات نوشتاری» منعقد شده است.

 

این شرکت روز جمعه طی گزارشی همکاری خود با دانشگاه ایرانی را به شواری مشاوران ریاست جمهوری امریکا در بخش علوم و فن آوری اعلام کرده است.

 

بسیاری از دانشمندان، پدیده گداخت هسته‌ای و مهار انرژی حاصل از آن را بعنوان یک نقطه عطف در تولید انرژی پاک قلمداد می‌کنند.

 

نمونه‌ای از عمل گداخت هسته‌ای، آن چیزی است که در خورشید روی می‌دهد؛ یعنی ایزوتوپهای عنصر سبک هیدروژن، دوتریوم و تریتیوم، با همدیگر همجوشی داده می‌شوند و عنصر سنگین‌تر هلیوم را تشکل می‌دهند. در این فرآیند مقدار زیادی انرژی تولید می‌شود.

 

نخستین آزمایش گداخت هسته‌ای در اوایل دهه ۱۹۵۰ انجام شد و امیدهای زیادی به تولید انرژی از این طریق و با استفاده از عنصر هیدروژن که در طبیعت به وفور یافت می‌شود وجود داشت.

 

اما بعد از گذشت ۶۰ سال این ایده هنوز در سطح یک رویا باقی مانده است، چرا که هنوز راهی برای مهار انرژی آزاد شده از طریق گداخت هسته‌ای که در کسری از ثانیه به وقوع می‌پیوندد، یافته نشده است و دانشمندان بر این عقیده‌اند که حداقل تا ۳۰ سال آینده این امر محقق نخواهد شد.

 

حتی، دو مرکز تحقیقات معتبر بین المللی با پشتوانه دولتی که درباره این موضوع تحقیق می‌کنند با انتقاد بسیاری از دانشمندانی مواجه هستند که سرمایه گذاری بر تحقیقات بر روی گداخت هسته‌ای را اتلاف پول می‌دانند.

 

یکی از این مراکز تحقیق «راکتور گرماهسته‌ای آزمایشی بین المللی»، آی تی‌ای آر، است که تنها راه اندازی فاز اول آن ۱۳ میلیارد دلار هزینه داشته است. در این پروژه بریتانیا، فرانسه، ژاپن، چین، هند، روسیه، امریکا و کره جنوبی سهیم هستند.

 

شرکت «لارنس ویل پلاسما فیزیک» یکی از چند شرکت کوچک بین المللی است که بر این باور است که زود‌تر از مرکز «آی تی‌ای آر» یا موسسه «مرکز اشتعال ملی»، ان‌ای اف، قادر به مهار انرژی حاصل از فرایند گداخت است.

 

دو ماه قبل، شرکت «لارنس ویل پلاسما فیزیک» با رساندن دمای یک نمونه گاز به یک میلیارد و ۸۰۰ میلیون درجه کلوین، رکورد قبلی دمای گاز ۱. ۱ میلیارد درجه کلوین را که در سال ۱۹۷۸ حاصل شده بود، شکست.

 

در آزمایش گداخت اگر دمای یک گاز مشتعل از ذرات باردار، پلاسما، به درجات بالایی افزایش یابد، پدیده همجوشی و تولید انرژی انجام می‌پذیرد.

 

قرار است این شرکت با دانشگاه آزاد اسلامی تهران پروژه‌ای متفاوت از روش دو مراکز تحقیقات قبلی که آزمایشهای آنها بر نوترون‌ها متمرکز است انجام دهد؛ به عبارتی در این روش که گداخت غیرنوترونی نامیده می‌شود، با حذف توربین‌ها، مستقیما از یونهای باردار می‌خواهند الکتریسیته تولید کنند.
 

بهمنی: نرخ دلار پایین نمی‌ماند، منتظر نمانید

Posted: 27 May 2012 01:53 AM PDT

جرس: رییس کل بانک مرکزی دلایل بی ثابتی نرخ ارز را اعلام کرد و گفت: کدام کالا ظرف پنج سال گذشته قیمت آن پایین آمده یا ثابت مانده است که بخواهیم نرخ دلار یک هزار تا یک هزار و 50 تومان باشد.

 

به گزارش ایرنا، محمود بهمنی افزود: نباید این انتظار را داشته باشیم که نرخ دلار پایین بماند، در حالی که قیمت نفت حدود 20 درصد افزایش یافته و از حدود 98 دلار به 120 دلار رسیده است.

 

وی تاکید کرد: افزایش قیمت نفت، سبب شده تا 1.5 درصد تولید ناخالص داخلی در دنیا کاهش یابد.

 

بهمنی با بیان آن که، زمانی که قیمت نفت رشد می یابد چگونه باید انتظار داشت که قیمت تولیدات صنعتی در دنیا کاهش یابد، اظهار داشت: تورم خارجی، هدفمند کردن یارانه ها و تورم داخلی نیز در تعیین قیمت ها تاثیرگذار است.

 

وی با طرح این پرسش که باید در نظر گرفت، هدفمند کردن یارانه ها در یک یا چند مرحله اجرا می شود؟ تصریح کرد: این عوامل بر روی پیش بینی ها و برنامه ریزی ها تاثیرگذار است، ضمن آن که تحریم ها نیز بر اقتصاد کشور تاثیر داشته است.

 

بهمنی ادامه داد: وقتی درآمدهای نفتی بیشتر از واردات است و در نقل و انتقالات پول با مشکل مواجه هستیم و کالا بعد از چند چرخش وارد کشور می شود، قطعا تمامی این اوامر باعث تورم شود.

 

وی گفت: 850 هزار میلیارد ریال موجودی موسسات مالی و اعتباری غیر بانکی در دو سال گذشته شناسایی شده و وارد سیستم بانکی شد و زمانی که ارزش پول افزایش یافت در کنار آن یا باید منابع و یا سرمایه ها را افزایش داد یا این که برنامه ها را تغییر داد.

 

رئیس کل بانک مرکزی با اشاره به واردات 600 تن طلا در چند سال گذشته به کشور، افزود: با تمهیدات انجام شده در مدت کوتاهی توانستیم 57 هزار میلیارد ریال نقدینگی را جمع آوری کنیم، البته بانک مرکزی با ارایه ابزارها از ضرر ثبت نام کنندگان جلوگیری کرد.

 

بهمنی ادامه داد: اگر 9 میلیون و 600 هزار سکه توسط بانک مرکزی ثبت نام و بخشی از آن وارد بازار نمی شد، انتظارات تورمی باعث افزایش قیمت ها می شد و البته مسایل جهانی نیز به کاهش قیمت ها کمک کرد تا از پس تصمیمات اقتصاد بر بیاییم.

 

وی با اشاره به اجرای هدفمند کردن یارانه ها از 28 آذر ماه سال 89 گفت: سه تا چهار ماه طول کشید تا اجرای این قانون تاثیر خود را بر بازار بگذارد و در عین حال در زمان اجرای این قانون 350 هزار حمله سایبری به بانک مرکزی صورت گرفت.

 

وی در پایان تصریح کرد: با وجودی که پیش بینی می شد هدفمند کردن یارانه ها تاثیر زیادی بر تورم داشته باشد، اما رقم تورم از 12.4 به 21 رسیده و اجرای این قانون تا کنون موفقیت آمیز بوده است.
 

احمدی نژاد در افتتاحیه مجلس نهم: نباید نظارت، ابزار اعمال نظرات شخصی باشد

Posted: 27 May 2012 01:18 AM PDT

دولت در خط مقدم اداره‌ی کشور است

جرس: رئیس‌ دولت، مجلس را از مهمترین ارکان نظام جمهوری اسلامی خواند و گفت: نظارت مهمترین کار مجلس است و کار بدون نظارت کار غیرقابل قبول است.


به گزارش خانه ملت، محمود احمدی ن‍ژاد در نطق خود در اولین جلسه علنی نهمین دوره مجلس شورای اسلامی گفت: برگزیده شدن شما توسط مردم مناطق گوناگون کشور و تشکیل مجلس نهم را به همه شما، رهبری و ملت بزرگ ایران تبریک می گویم.


رئیس‌ دولت با بیان اینکه "جایگاه و شأن ملت ایران یگانه است"، تأکید کرد:‌ ملت تمدن ساز و فرهنگ آفرین، ملت مؤمن، شجاع، هوشمند، صبور و بزرگوار، ملتی آزادیخواه، عدالت طلب است که در حقیقت صاحب انقلاب و کشورند.
احمدی نژاد تصریح کرد: بدون تردید ملت ایران بهترین ملت تاریخ و عالم است ملتی که در طول تاریخ از ارزشهای الهی به خوبی صیانت کرده و همه موجودیت خود را برای دفاع از ارزش های الهی هزینه کرده است و امروز هم با تمام وجود به دنبال پرچم توحید، آزادی و عدالت است.


وی با تأکید براینکه "همه چیز متعلق به ملت ایران است"، یادآور شد: همین ملت امروز من و شما را سر کار آورده است، قدرت ملت تجلی قدرت خداست و ما هر چه داریم از ناحیه وفاداری و فداکاری و بزرگواری همین ملت است این مطلب را هرگز فراموش نکنید.


رئیس قوه مجریه در ادامه با طرح این سؤال که باید از خود بپرسیم که علت حضور من و شما در این مراسم چیست و ملت برای چه ما را برگزیده استٰ؛ افزود: همه می دانیم که ملت انقلاب و فداکاری نکردند که افراد و شکل ها عوض شوند و عده ای بروند و عده ای دیگر بیایند.


احمدی نژاد ادامه داد: انقلاب عظیم اسلامی برای تحقق آرمان های بلند الهی و انسانی ملت ایران است که هزاران سال به دنبال آن بوده است و علت برگزیدن من و شما توسط مردم و ملت پیگیری همین آرمان هاست.


وی یادآور شد: استقرار یگانه پرستی، پاکی، مهرورزی، عدالت، دفاع از آزادی و حقوق ملت، رفع فقر و تبعیض، برپایی عدالت، ساختن جامعه ای الگو و پیشرفته و حاکم کردن ارزش های الهی و انسانی در ایران و جهان از جمله این آرمان‌ها است.


رئیس قوه مجریه افزود: در یک کلام مسئولیت من و شما مقدمه سازی و الگوسازی برای برپایی حکومت جهانی توحید، عدل و عشق است و البته همه اینها از ناحیه عبودیت خداوند، عشق به ملت و خدمتگزاری حاصل خواهد شد، باید موحد و عاشق ملت باشیم.


احمدی نژاد در ادامه تصریح کرد: من و شما شأنی جز خدمتگزاری ملت نداریم باید همواره یادمان باشد که ما آقا بالاسر و بالاتر مردم نیستیم ما همه نوکر مردم هستیم چه شما که مورد اعتماد مردم حوزه های انتخابیه قرار گرفته اید چه بنده که افتخار نمایندگی ملت را دارم همه ما شأن و افتخارمان این است که نوکر مردم هستیم.


وی با تأکید بر اینکه "تکلیف خدمت گزار و نوکر مردم دفاع از ارزش ها و اهداف انقلابی است" افزود: خدمتگزار و نوکر مردم باید ببیند ملت و آقای او چه می خواهد ملت از ما انقلابی ماندن و پیگیری اهداف انقلاب را مطالبه می کند.


احمدی نژاد رفع تبعیض و فقر، بی عدالتی، دفاع از حقوق ملت، حفظ حرمت بیت المال، عمران و آبادی، رفع مشکلات، پیشرفت کشور، صداقت، پاکی، سلامت و خدمتگزاری را از مطالبات ملت از برگزیدگان خود خواند.


رئیس قوه مجریه خطاب به حاضران در صحن علنی مجلس ادعا کرد: اگر عاشق ملت و ارزش ها نباشیم خدمتگزاری حقیقی غیر ممکن است مجلس از مهمترین ارکان نظام جمهوری اسلامی است و مهمترین مأموریت مجلس قانونگذاری است.


وی با بیان اینکه در مجلس اصل بر قانونگذاری است، تصریح کرد: قانونگذاری درست پایه و اساس تحقق همه آرمان ها و مطالبات تاریخی ملت است.


رئیس‌ دولت در ادامه سخنان خود با تاکید بر اینکه قانون باید جامع، مانع،‌ دقیق و ماندگار باشد، گفت: کشور باید با قوانین پایدار و مستحکم اداره شود تا ثبات در امور پیدا شود، باید بیشترین وقت و دقت در حوزه قانونگذاری صرف شود و بهره‌گیری از مطالعه دقیق و حتی مطالعه تطبیقی، استفاده از همه تجربیات و امور حقوقی ضروری است.


وی تاکید کرد: آن قانونی که مدام در معرض تغییر و اصلاح قرار بگیرد، منجر به ثبات و کارآمدی در کشور نمی‌شود، کشور با انبوه قانون اداره و آباد نمی‌شود، بلکه با قانون خوب، جامع و راهگشا پیشرفت می‌کند. اگر فقط یک قانون تصویب شود ولی دارای مشخصات خوب باشد کشورها را متحول می‌کند.


احمدی‌نژاد تاکید کرد: البته قانون اساسی پایه همه امور و بالاترین میثاق ملی ما و میراث گرانقدر انقلاب، امام و شهدا است؛ حفظ حرمت و اصول قانون اساسی پایه و اساس همه کارها است و هرگز نباید به محور بودن قانون اساسی و تنظیم امور کشور خدشه‌ای وارد شود و نباید به هر بهانه‌ای قانون اساسی مورد خدشه قرار بگیرد، زیرا حفظ حریم و حرمت قانون اساسی و به تبع آن قوانین عادی برآمده از آن مهمترین اصل در استحکام کشور و تحقق آرمان‌ها و پیشرفت کشور است.


رئیس قوه مجریه بیان کرد: دولت برادر شما و در کنار شماست، همه ظرفیت کارشناسی خود را برای انجام امر مهم و قانونگذاری صادقانه تقدیم شما می‌کند. ماموریت دیگر مجلس نظارت است، نظارت امر بسیار مهمی است، کار بدون نظارت کار غیرقابل قبول است و نظارت باید درست، عالمانه، پاک و بدون دخالت در مرزهای حقوقی و در مسئولیت‌های دیگران باشد.


وی تاکید کرد: نظارت مکمل اجرا برای تحقق اهداف و برنامه‌ها است. هرگز نباید نظارت ابزار اعمال نظرات شخصی باشد.


رئیس‌ دولت با اشاره به "اینکه همه ما یک ماموریت را دنبال می‌کنیم"، مدعی شد: مسئولیت عظیم انقلاب و خدمت به ملت ماموریتی است که همه ما آن را دنبال می‌کنیم. این تقسیم‌بندی‌ها در واقع یک تقسیم کار است، همه مسئول هستیم؛ مجلس باید قانونگذاری و نظارت کند، دولت باید قانون را اجرا کند، قوه قضائیه قضاوت کند، اما همه مکلفیم در نقش اجزای یک نقشه برای ساختن یک جامعه الگو و نمونه.


وی بیان کرد: طبق اصل ۵۷ قانون اساسی قوا مستقل و زیرنظر رهبری اداره می‌شوند، نه دخالت قوه مقننه در امور مجریه درست است و نه برعکس آن. هر کدام باید در مرز خود حرکت کنند، اما همدل، مکمل، برادر باید در یک راستا قدم بردارند؛ البته جایگاه رئیس‌ دولت به‌عنوان برگزیده ملت ایران در اجرای قانون اساسی در جای خود محفوظ است.


احمدی‌نژاد تاکید کرد: هرگز تلاش برای گرفتن اختیارات بیشتر و دخالت در امور دیگران به نفع کشور نخواهد بود. این فقط تخریب‌کننده است.


احمدی‌نژاد خطاب به نمایندگان اضافه کرد: عزیزان من! همدلی رمز موفقیت است. همه باید دست در دست هم دهیم و کار کنیم، یار هم باشیم، دولت در خط مقدم اداره کشور است و همه باید کمک کنند و همه باید مسئولیت بپذیرند و هر کس در حد نقش خود در تصمیم‌گیری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها و تاثیرگذاری‌ها باید مسئولیت بپذیرد. به خدا می‌شود در ایران کارهای بزرگ انجام داد و این را ملت ایران نشان داده است. باید اراده کنیم به ملت و خدای متعال تکیه کنیم تا جلو برویم.


رئیس‌ دولت گفت: به جای اینکه مانع پیشرفت ملت شویم باید راهگشا و یار ملت باشیم، به‌خصوص امسال که توسط مقام معظم رهبری سال تولید نام گرفته است، همدلی و کار بیشتری مورد نیاز است. امروز که شیاطین از همه جوامع بسیج شده‌اند تا ملت ایران را آزار دهند، رفع و دفع این فشار و همدلی و همکاری اولویت اول ماست.


احمدی‌نژاد خدمت صادقانه را راه دستیابی به مراتب کمال و انسانیت توصیف و تصریح کرد: باید از فرصت‌هایی که ملت در اختیار ما قرار داده است، استفاده کنیم و هر روز مومن‌تر، خادم‌تر، عدالت‌طلب‌تر، انقلابی‌تر و خدایی‌تر شویم که آغاز راهی جز این به خسارت و حسرت ابدی می‌رسد.


رئیس‌ دولت با تاکید بر اینکه "نباید از فرصت‌هایی که ملت در اختیار ما به امانت سپرده، استفاده شخصی یا وسیله قرار دادن برای رقابت‌های گروهی کرد"، افزود: مبادا که از فرصت‌هایی که ملت در اختیار ما قرار می‌دهد برای دستیابی به موقعیت‌ها و فرصت‌های بزرگتر استفاده کنیم که این وسوسه شیطانی است و نتیجه‌ای جز خسران نخواهد داشت.


وی ادامه داد: ۴ سال طول دوره خدمت به سرعت می‌گذرد و مبادا که جلوه‌گری و وسوسه موقعیت‌های اجتماعی و سیاسی ما را از مسئولیت عظیم پیگیری وضعیت مردم، ایثارگران و خدمت به مردم منصرف کند.


احمدی‌نژاد با اشاره به اینکه خداوند بزرگ وکیل ملت بزرگ ایران است، تصریح کرد: بیایید همه با هم میثاق ببندیم تا به شکلی فعالیت و خدمت‌رسانی کنیم تا مولایمان حضرت ولیعصر از ما راضی و تلاش‌ها و اندیشه‌های ما در راستای منویات و آرمان‌های الهی باشد.
 

اصلاح‌گرایي بر بستر سنت؛ بازخوانی گفتمان سیدموساي صدر

Posted: 27 May 2012 01:16 AM PDT

فرید مدرسی
افکار و رفتارهاي تحول خواهانه و اصلاح‌طلبانه حوزوي داشت اما ساختارشکن نبود و دگرانديش محسوب نمي‌شد.


چارچوب‌هاي نظري و عملي آيت‌الله سيد موسي صدر بايد در وادي تفکرات، رفتارها و استنباط‌هاي احکام شرعي حوزويان، علما و مراجع ديده شود و خارج از آن قرار نگيرد. او همچنان که افکار و رفتارهاي تحول خواهانه و اصلاح‌طلبانه حوزوي داشت اما ساختارشکن نبود و دگرانديش محسوب نمي‌شد. همچنان که تند و تيز به نقد حوزه و حوزويان مي‌پرداخت اما در کنارش به برخي رفتار و نظرات و اخلاق آنان سخت وفادار بود. او در تمامي سفرهايش لباس روحانيت را از تن در نياورد و غيرمعمم در اروپا ديده نشد. کنار تفکرات تقريبي و وحدت‌گرايانه مذهبي و ديني از شعائر شيعي سخن گفت و دفاع کرد.


او از يک طرف به فقها و علماي شيعه مي‌گفت: «فقهاي ما نبايد ببينند که رسول خدا(ص) ۱۴۰۰ سال پيش چه کردند. آنها بايد فکر کنند که اگر ايشان امروز مي‌بودند، چه مي‌کردند...(۱) متاسفانه علماي ما آنچنان خودشان را به گذشته وصل کرده‌اند، که هر ابزار نويي مي‌آيد، فورا نسبت به آن موضع سلبي مي‌گيرند. يعني قبل از اينکه بررسي کنند و ببينند که آن ابزار به چه دليل پديد آمده، چه ضرورتي ايجابش کرده و به چه کارهايي مي‌آيد، فورا آن را نفي کرده‌اند! غافل از اينکه آن ابزار بالاخره خود و شرايط خودش را بر اينها تحميل خواهد کرد. در حالي که اگر اول، آن ابزار را شناسايي کرده بودند، چه بسا که آن را به خدمت گرفته و شرايط خودشان را بر آن تحميل مي‌کردند؛ نه اينکه آن ابزار بيايد و خود بر آنها مسلط شود.»(۲)


از طرفي ديگر، با مراجع هم‌عصر خود هماهنگ بود؛ چه آن زمان که طرحي براي حوزه قم نوشتند و آيت‌الله بروجردي مخالفت کرد و آنها تمکين کردند و چه آن دوره‌اي که در لبنان بود و از نظر مراجع نجف استفاده مي‌کرد. آنگونه که سيد حسين شرف‌الدين مي‌گويد: «همواره در هر مساله‌اي، هر تصرفي که مي‌خواست بکند، با آقاي حکيم و بعد از ايشان با آقاي خوئي به مشورت مي‌نشست. او مثلا موضوعي را تشريح مي‌کرد و نظر آنان را درباره آن جويا مي‌شد... امام صدر اعتقاد داشت که ارتباط با مرکزيت شيعه بايد استوار و تثبيت شود. او مي‌خواست با عمل خود به مردم نشان دهد که اين مرکز است که اهميت دارد؛ نه اشخاص»(۳)


صدر از «مرجعيت واحد» دفاع مي‌کرد. او در مقام فتوا و قبول مرجعيت بر اين اعتقاد بود که بايد يکي از بزرگان مسووليت و سنگيني اين پست حساس را به دوش بکشد و بقيه نيز پشتيبان او باشند و در تاييد نظرش مثالي مي‌آورد: «وقتي مرحوم آيت‌الله‌حکيم عازم سفر حج بود و هواپيماي حامل او از فراز لبنان عبور مي‌کرد، من به شارل حلو رئيس‌جمهور وقت لبنان اعتراض کردم که چرا براي ايشان به عنوان پيشواي ديني شيعيان پيامي نفرستادي، ولي براي پاپ اعظم رهبر کاتوليک‌هاي جهان وقتي از آسمان لبنان گذشت؛ پيام فرستادي؟ رئيس‌جمهور لبنان گفت: پاپ يک مقام رسمي شناخته شده است. او در لبنان سفير دارد و ما هم در واتيکان سفير داريم، ولي آيت‌الله حکيم و مراجع ديگر شما رسميت ندارند و يک نفر هم نيستند که ما تکليف خود را نسبت به آنها بدانيم. اگر پيامي ندادم به اين خاطر است؛ نه بي‌اعتنايي نسبت به ايشان.»(۴)


او به روابط شاگردي و استادي هم بسيار وفادار بود و برايش حرمت قائل بود. اينگونه روابط را با تمامي استادي‌اش از مقدمات تا خارج، از قم تا نجف برقرار کرده بود. او در مقام عمل و در حضور جمع اينگونه رفتار را که برگرفته از آداب سنتي حوزه بود، به نمايش مي‌گذاشت. مرحوم علي حجتي کرماني نقل کرده بود: «خاطره جذابي که از آن جلسه (جلسه‌اي در منزل آقاي‌هاشمي رفسنجاني به مناسبت آمدن صدر به ايران) دارم، آن است که وقتي امام موسي صدر وارد شدند، آيت‌الله منتظري هم در جلسه نشسته بودند. خوب، ايشان ظاهرا يکي دو سال پيش آقاي منتظري درس خوانده بودند. وقتي وارد شدند، با همه معانقه کردند، دست دادند و گرم گرفتند. وقتي به آقاي منتظري رسيدند، خم شدند تا دست ايشان را ببوسند. به‌رغم اينکه آقاي منتظري ابا داشتند اما آقاي صدر به زور دست استادشان را بوسيدند. بعد هم اظهار كردند: «شما استاد من هستيد و من هيچ‌گاه سمت استادي شما را فراموش نمي‌کنم.» من هرگاه ياد اين صحنه مي‌افتم، گرفتار هيجان مي‌شوم و تنم مي‌لرزد...»(۵)


به هر حال، دغدغه‌هاي آيت‌الله سيد موسي صدر درباره روحانيت و رجال ديني بر آموزه‌هايي همچون اصلاح‌طلبي، دوري از تعصب‌هاي ديني و مذهبي و دوري از ماديات، نگاه زميني، تناسب با وضعيت اجتماعي و فکري مردم، توجه به محرومان، ارائه ديني براي خدمت به مردم و عدم تضاد با مصلحت انسان و عالم عامل بودن استوار است.(۶)


با اين حال، با توجه به دلبستگي صدر به برخي باورها، روش‌ها، اعتقادات، آداب و شخصيت‌ها و نهادهاي حوزوي اما او يک منتقد تمام‌قد نظام حاکم بر حوزه بود و اين انتقادات را در بيان يا عمل به نمايش مي‌گذاشت. اگر بخواهيم افکار تنيده در عمل او را بررسي کنيم و به بازکاوي نظام ايده‌آل او در حوزه و ميان حوزويان بپردازيم؛ چارچوب آن را اينگونه خواهيم ديد:


اهداف سازمان روحانيت: آيت‌الله سيدموسي صدر اگرچه گاهي اهداف و اعمال خود را به نمايش مي‌گذارد اما در پس آن، نظام ايده‌آلش براي سازمان روحانيت به همراه هدف و اصول آن رخ مي‌نمايد. او محروميت‌زدايي، عدالت ورزي و ارتقاي فرهنگي جامعه و تلاش براي اقامه اين سه رکن را مهم‌ترين هدف براي سازمان روحانيت مي‌داند و خود نيز بارها بر آن تاکيد کرده است.


او به روزنامه «الحيات» گفته بود: «فعاليت‌هاي ديني من، قبل از هر چيز، با هدف ارتقاي اجتماعي مردم به طور عام و فرهنگ ديني مسلمين به طور خاص صورت مي‌پذيرد. بر اين باورم که تا وقتي زندگي اجتماعي مردم در اين سطح است، وضع ديني آنان را نمي‌توان بهبود بخشيد.»(۷) او در «مجمع البحوث الاسلاميه» در قاهره يکي از اصول پيشنهادي‌اش خطاب به علماي اسلام را «اهتمام آشکار به وضعيت رنج‌ديدگان و ناخشنودي از رفتار ستمگران و تلاش مستمر براي کاهش آلام و رنج مردم و خشم نسبت به کساني که انسان‌ها را از حقوقشان محروم مي‌دارند»(۸) عنوان کرد. همچنين در اجلاس ديگري در الجزاير با نام «ملتقي الفکر الاسلامي» بزرگ‌ترين مسووليت علماي دين را «اجراي عدالت» دانست و گفت: « مسووليت علماي دين در اين زمينه بسيار بزرگ و دقيق و فوري است.


زيرا آنان در راه خدمت به اسلام و مسلمانان، به ويژه محرومان و ستم‌ديدگان، امين مردمند. تنها آنانند که مي‌توانند از مبارزه و پيکار محرومان و ستم‌ديدگان در داخل جامعه اسلامي تصوير درستي به دست دهند و شائبه تندروي و الحاد را از آن بزدايند و به ويژه از خدشه‌دار شدن تلاش‌هايي که براي احقاق حقوق صورت مي‌گيرد، جلوگيري کنند.»(۹) او در بخش پيشنهاداتش به کنفرانس درباره علما اعلام مي‌کند: «توصيه به همه علماي دين در جهان اسلام و به همه مومنان و کساني که آرزوي تحقق يافتن هدف‌هاي اسلامي را دارند، که به مقتضاي اوضاع کشورشان از محرومان و ستم‌ديدگان پشتيباني کنند و دفاع از مسائل آنان را سرلوحه کارهاي خود قرار دهند و براي تحقق عدالت مبارزه کنند؛ هرچند که نياز به تاوان سنگين و فداکاري‌هاي بزرگ باشد.»(۱۰)


صدر با استناد به قرآن، مي‌گويد: «قرآن کريم بارها تاکيد کرده است که عبادت‌ها و به ويژه نماز، هرگاه همراه زکات يا برآورده کردن نياز نيازمندان و همسايگان و نزديکان نباشد؛ پس واي بر چنين نمازگزاراني» و از «برخي علماي دين، با دعوت و تبليغ يا با سکوتشان، در نشاندن عبادت به جاي عدالت سهيم بوده باشند» انتقاد کرد.(۱۱)


با چنين باوري به عدالت‌طلبي است که تيغ انتقاد را به روي برخي علما مي‌کشد و در «هنرستان عامليه» عليه برخي روحانيون مويد ظلم حاکمان فرياد مي‌زند: «بسا جرائمي (در طول تاريخ) که به اسم دين اتفاق افتاده و چه بسيار ستم‌هاي آشکاري که به نام دين پايه گذاري شده‌اند... تفسير ما از پديده پنهان شدن طاغوت‌ها زير لباس دين و تلاش آنها براي جلب حمايت روحانيان ديني منحرف اين است که خدايان زميني وقتي که احساس کردند، در معرض فروپاشي‌اند، دريافتند که تامين حاکميت و ستمگري و مطامع ايشان در صورتي امکان‌پذير است که لباسشان را عوض کنند و لباس دين بپوشند.»(۱۲) او همچنين به برخي ديگر انتقاد مي‌کند و اينگونه ادامه مي‌دهد: «مزدوران خارجي حتي اگر عمامه بر سر داشته باشند و حتي اگر امام ناميده شوند، بايد به جهنم بروند؛ به جهنم فساد و به جهنم پول و به جهنم دشمنان علي و حسين.»(۱۳)


شيخ عبدالامير قبلان که امروز مجلس اعلاي شيعيان لبنان را اداره مي‌کند و از نزديکان سيدموسي صدر است، هم يکي از اهداف او را «برپايي عدالت اجتماعي» مي‌داند و در اين باره مي‌گويد: «ايشان اعتقاد داشت که عدالت، اساس حکومت است. ايشان طرفدار اين نظريه بود که حکومت با عدالت باقي خواهد ماند، حتي اگر حاکم کافر باشد؛ و با ظلم فرو خواهد پاشيد، حتي اگر حاکم مسلمان باشد.»(۱۴)


از اين رو مي‌توان راه‌اندازي تمامي موسسات و مراکز و انجام فعاليت‌هاي سياسي و اجتماعي صدر در لبنان، از مدارس و موسسات خيريه تا مجلس اعلاي شيعيان و ارتباط با رجال سياسي و مذهبي منطقه را در دايره اين سه هدف تحليل و تفسير کرد.


ارتباط با مردم و تقدم فعاليت اجتماعي روحانيت بر سياست ورزي: با توجه به اهداف ياد شده مي‌توان نقش کليدي «مردم» و «انسان» را در نظام ايده‌آل صدر براي سازمان روحانيت ديد. او تاجايي پيش مي‌رود که مي‌گويد: «نمازي قبول مي‌شود که در کنار خدمت به مردم باشد.»(۱۵) اينچنين است که هنگام ورود به لبنان براي شناخت مردم و دغدغه‌هايشان تمامي خاک اين کشور را طي مي‌کند و از زير و بم تمامي مسائل اطلاع پيدا مي‌کند. او براي اين مساله گاهي بر تعلق مذهبي‌اش چشم مي‌پوشد و براي مردم ديگر مذاهب هم دل مي‌سوزاند و به ياريشان مي‌رود. آيت‌الله مجدالدين محلاتي در اين باره خاطره‌اي را نقل کرده بود: «(در جلسه‌اي) آقا موسي و يکي از روحانيون که از ده به شهر هجرت کرده بود، با هم صحبت مي‌کردند.


آقا موسي از ايشان پرسيد: آقا! شما چند وقت است که به بيروت آمده‌ايد؟ آن آقا گفت: حدود يک سال است... آقا موسي پرسيد: در اين مدت چند بار براي احوال پرسي به ده خود سر زده‌ايد؟ آن آقا جواب داد: متاسفانه توفيقي نبوده است و از اين حرف‌ها! آن وقت آقا موسي گفت: من در يک سال گذشته بيش از ۹۰ دفعه به ده شما سرکشي کرده‌ام؛ مردم را در ميدان ده جمع و برايشان سخنراني کرده‌ام؛ در حد توان براي رفع مشکلات‌شان تلاش کرده‌ام؛ اگر مي‌بيني که محبت مردم زياد است، عکس‌العمل همان سرکشي‌ها و محبت‌ها است...»(۱۶)


او اينچنين به ارتباط روحانيت با مردم و نقش اجتماعي آنان تاکيد داشت که از وضعيت کنوني «مسجد» (که در طول تاريخ خانه روحانيت تلقي مي‌شود) انتقاد مي‌کند و مي‌پرسد: «چرا آنها (مساجد) را موميايي کنيم و به وسايلي براي نشستن و سکون و توقف و ترک و دوري از دنيا و عزلت‌گزيني تبديل کنيم؟ مسجد مدرسه است و سازنده مردان... مکاني است؛ براي حرکت. مسجد محل زندگي، آزادي و محل انتظار است...»(۱۷)


او اگرچه در پي دستيابي به اهدافش، ارتباط‌هاي سياسي پيدا کرد و موضع گيري‌هايي در اين عرصه مي‌کرد اما همچنان مسيرش را در عرصه اجتماع قرار مي‌داد. صدر در سال ۱۳۴۸ در گفت‌وگو با روزنامه «النهار» لبنان، در پاسخ به سوال خبرنگار مبني بر اينکه «از برخي شنيده‌ام که مي‌گويند شما به دنياي سياست وارد شده‌ايد؟» به صراحت مي‌گويد: «من مطلقا به سياست وارد نشده‌ام و فقط براي مجلس اعلاي شيعيان خود را نامزد کرده‌ام.»(۱۸)


تاکيد بر نظم: آيت‌الله سيد موسي صدر براي نيل به اهداف و ارتباطش با مردم، نظام حاکم بر حوزه را ناکارآمد مي‌دانست و همواره حوزه را به بي‌نظمي متهم مي‌کرد و خواهان حاکم شدن نظم بر آن بود. او در سخنراني‌اش در مراسم افتتاحيه «دارالتبليغ» در قم به روشني به نقد اين مساله مي‌پردازد و با معرفي نظام ديني مسيحيت بر وضعيت حوزه خرده مي‌گيرد. صدر مي‌گويد: «اگر بخواهيم به ثمر برسيم و از عمرمان نتيجه بگيريم، بايد منظم باشيم. اين اصل به ما ياد مي‌دهد که در همه چيزمان، زندگي داخلي‌مان، در زندگي مالي‌مان، در وضع درس خواندنمان، در وضع جواب نامه نوشتن‌هايمان، در معاشرت با دوستان‌مان، در روش تحصيلي و روحاني‌مان، در روش تبليغاتي‌مان و در هر چيزي که در اداره آن سهيم هستيم، بايد منظم باشيم. اگر منظم نباشيم، نابود و بي‌اثر خواهيم شد... خدا مي‌داند که وقتي متذکر نوع فعاليت مسيحيان مي‌شوم، دلم آتش مي‌گيرد. اين مردمي که دين‌شان دين رهبانيت است... چطور اينقدر منظم شده‌اند؟!... شما يک نفر را به من معرفي کنيد که عده روحانيون را در ايران بداند! شما که افرادتان را نمي‌شناسيد، چطور مي‌خواهيد کار کنيد؟... »(۱۹)


صدر در ادامه سخنراني‌اش در اين باره پيشنهادي حداقلي مطرح مي‌کند: «اقلا ما همان قسمت مساجدمان را منظم کنيم. تبليغات‌مان را منظم کنيم. در دعوت‌مان هماهنگي به‌وجود بياوريم. آقا، من پاي اين منبر مي‌روم يک چيز مي‌شنوم، پاي آن منبر چيز ديگر؛ اصلا متناقض، اصلا نامربوط. اين منبري يک چيز مي‌گويد و آن يکي چيز ديگر. من چطور مي‌توانم با اين تبليغات متناقض، ايمانم را بارور کنم و رشد دهم؟...»(۲۰) او خود در مقام عمل اينگونه رفتار کرده بود؛ به گونه‌اي که با ورودش به لبنان مجالس عزاداري را سازماندهي کرد و نظم بخشيد.


صدر در سخنراني‌اي در ايران در سال ۱۳۴۰، در اين باره گفته بود: «در رمضان گذشته سبک جديدي براي تنظيم اين مجالس به طور آزمايشي طراحي و اجرا شد که با موفقيت عجيبي پايان يافت: دعوت با کارت انجام گرفت، وقت مجلس به دو ساعت محدود شد و برنامه‌هاي متنوع، شامل قرائت قرآن با صداي خوب، تاريخ، داستان اخلاقي، تفسير يک آيه، يک مساله فقهي، ادبيات و اخبار جهان اسلام در نظر گرفته شد. هر کدام از مواد اين برنامه حدود ۵ دقيقه وقت مي‌گرفت. پس از آن سوال و جواب و در آخر يک سخنراني نيم ساعته که برعهده جوانان بود، انجام مي‌شد. خود بنده هر شب يکي از قسمت‌هاي برنامه را برعهده مي‌گرفتم. به علاوه، نقد مسائلي که در مجلس عنوان مي‌شد نيز وظيف بنده بود. اين مجلس با سطح بسيار عالي و مستمعين قابل توجه و جمعيت زياد و محيط بسيار گرمي ادامه يافت. به طوري که در شب‌هاي رمضان، اين طبقه از جوانان که مشتريان پروپاقرص سينماها بودند، از رفتن به سينما خودداري کردند.»(۲۱)


جمع‌گرايي به جاي فردمحوري و دفاع از فعاليت‌هاي تشکيلاتي: آيت‌الله سيد موسي صدر يکي از مدافعان جدي فعاليت‌هاي جمعي بود؛ چه در قم و چه در نجف که در لبنان اين تفکر به شکوفايي رسيد و موسسات و مراکز متنوع خيريه‌اي، آموزشي، درماني، فرهنگي، سياسي، نظامي و... را تاسيس کرد. امروز هم شکل‌گيري موسسات متنوع ميان شيعيان لبنان هم ارث به جاي مانده از آن سال‌ها است.


صدر خود گفته بود: «صدها سال پيش از اين، همه چيز در دنيا به صورت فردي بود. دولتش ديکتاتوري بود؛ استبداد بود، فردي بود. تجارتش بر اساس معاملات فردي بود... زراعتش، تجارتش، درس خواندنش، دولتش، سياستش، روزنامه‌اش و همه چيز به شکل فردي بود... اما امروز همه چيز به صورت دسته جمعي و سازمان يافته در آمده است... اگر امروز عمل دسته جمعي نداشته باشيم، کلاهمان پس معرکه است؛ که هست!... آخر مگر مي‌شود بي‌تبليغ و بدون سازماندهي پيش رفت.»(۲۲) او نه‌تنها در لبنان، بلکه در ايران هم در ترويج رفتارهاي تشکيلاتي کوتاهي نمي‌کرد.


آقاي سيد مرتضي مستجابي از علماي اصفهان و دوستان نزديک صدر در اين باره مي‌گويد: «يادم هست که براي خطبا و گويندگان جمعيتي را تشکيل داد...آن جمعيت کم‌کم بسط پيدا کرد و گويندگان قم، تهران و برخي بلاد ديگر را نيز شامل شد... آقاي صدر اساسنامه آن (هيات وعاظ اصفهان) را نوشتند و براي من فرستادند که به مرحوم حاج آقا جمال صهري، يکي از وعاظ محترم اصفهان تحويل دادم. همچنين اساسنامه موسسه احمديه (موسسه‌اي بود که توسط مرحوم آيت‌الله حاج آقا حسين خادمي و تعدادي ديگر از آيات اصفهان به وجود آمد) را هم ايشان نوشت.»(۲۳)


سيد حسن نصرالله، دبيرکل حزب‌الله لبنان که يکي از شخصيت‌هاي تاثيرگذار بر خودش را صدر مي‌داند، در اين باره مي‌گويد: «امام (موسي صدر) در عرصه عقل و پي‌ريزي ساختارها، خروج از رهبري فردي، ايجاد نهادها و موسسات، موسس و بنيانگذار بود. او مي‌خواست نهادها و موسسات، رهبري جامعه را برعهده گرفته و حافظ اين خط مشي باشند.»(۲۴)


آشنايي با دنياي جديد و علوم غيرحوزوي و تاکيد بر عقل‌گرايي و آزادي: آيت‌الله‌سيد‌موسي صدر همانگونه که از ابتداي زندگاني‌اش آشکار است و پيش از اين، به آن اشاره شد، آشنايي همه جانبه با دنياي جديد را نياز حوزه مي‌ديد و خود نيز به آن عمل مي‌کرد. مثلا مي‌گفت: «بيمه را درنظر بگيريد.


اگر اطلاعات دقيق از آن در دست نباشد، نمي‌توان نظر صحيحي نسبت به آن ارائه کرد؛ چراکه بيمه در ابتدا براي فقيه مانند قماربازي جلوه مي‌کند، در حالي که اگر فقيه آن را بررسي کند در مي‌يابد که بيمه يکي از افتخارات تمدن جديد است...»(۲۵) او نه تنها به آشنايي با دنياي جديد معتقد بود، بلکه استفاده از اين اطلاعات را تجويز مي‌کرد؛ در امور مذهبي و فرهنگي تا آموزشي و سياسي. همچنين علومي همچون فقه و اصول را تنها نياز حوزويان قلمداد نمي‌کرد و خود نيز در عمل در معهد دراسات الاسلاميه علوم غيرحوزوي را کنار دروس محوري حوزه قرار داد و طلاب را بر آن اساس تعليم مي‌داد.


خودش به چهار زبان (فارسي، عربي، انگليسي و فرانسه) اشراف داشت و تعليم زبان خارجي را تبليغ مي‌کرد. به گونه‌اي که روزي خطاب به خواهرزاده‌اش گفته بود: «من دلم مي‌خواهد تو حتما روي يکي از زبان‌هاي زنده دنيا کار کني. براي اينکه زبان، کليد تمام علوم است. متاسفانه يکي از چيزهايي که در حوزه‌ها از آن غفلت مي‌شود، زبان خارجي است؛ و چه بسا عده‌اي حتي آن را مذموم بدانند.»(۲۶)


صدر حتي مدافع تعليم موسيقي بود. او خود در مقاله‌اي به «موسيقي و خدمات تاريخي دانشمندان اسلامي به آن» پرداخت. او موسيقي‌شناس بود و انواع موسيقي‌ها را درک مي‌کرد.(۲۷) صدر درباره تعليم موسيقي به يکي از اقوامش گفته بود: «تو الان فرصت خوبي در اختيار داري. پدرت با موسيقي آشناست. سعي کن هفته‌اي يک پرده موسيقي را از پدرت يادبگيري. در اين صورت دريچه يک علمي به رويت باز خواهد شد که خود، جهان ديگري است.»(۲۸)


او در کسب دانش و آشنايي با آراي ديگر جريان‌ها و تفکرات هيچ مرزي قائل نبود و با روشنفکران و دانشگاهيان مرتبط بود. او بر جايگاه «عقل‌گرايي» و «علم آموزي» تاکيد مي‌کرد که در مصاحبه‌اي بر اين نکته اذعان کرد و گفت: «ما يک مبناي شرعي داريم که مي‌گويد: هرچه را عقل بدان حکم کند، شرع نيز به آن حکم مي‌کند. پس در دين ما تناقض بين دين و عقل و علم نيست.»(۲۹) در همين راستا، جايگاه ويژه‌اي براي «آزادي» قائل بود و مي‌گفت: «اگر با خشونت و تصلب بخواهيم مردم را به حفظ حدود خود مجبور کنيم تا در برابر ما آزادي رفتار، آزادي گفتار و آزادي سوال و مناقشه و مباحثه نداشته باشند، خود را از حقيقت دور کرده و معالجات فرضي، خيالي و پيشنهادات تخيلي کرده‌ايم.»(۳۰) از اين رو، صدر «شک و ترديد» را «ارزنده» مي‌دانست و از تقويت آن سخن مي‌گفت.(۳۱)


تجددگرايي در نظر و عمل

در پي اين پيشينه تاريخي و اهداف و چارچوب فکري و رفتاري آيت‌الله سيد‌موسي صدر، نظرات و اعمالش به مثابه يک اصلاح‌طلب حوزوي به بار مي‌نشيند و رخ مي‌نماياند.


در مقام نظر: سيد موسي صدر اگرچه هيچگاه به سوي جايگاه اعلام فتوا گام ننهاد، اما در مقام مجتهد نظراتي داشت که متفاوت به نظر مي‌رسيد. البته خودش نيز آنچنان به اظهار علني فتاواي غيرمشهور تمايلي نداشت؛ جز در موارد ضروري که نتيجه آن را بسيار مفيدتر از عدم مواجهه با نگرش‌هاي مرسوم مي‌دانست. او در نامه‌اي به شيخ حسن خالد، مفتي اهل تسنن در لبنان خواستار وحدت کلمه ميان مسلمانان شد و راهکارش را در «وحدت فقهي» و «وحدت مناسبت‌ها و شعائر» ميان اهل تسنن و شيعيان دانست؛ «فقه تطبيقي همان بذر مبارکي است که رويش «وحدت فقهي» بدان بسته است و وحدت احکام شريعت به آن کامل مي‌شود...» و از «يکي کردن اعياد و شعائر ديني و شکل پاره‌اي عبادات؛ چون اذان و نماز جماعت» سخن گفت.(۳۲) همچنين صدر درباره اين باورش به روزنامه کويتي «صوت الخليج» مي‌گويد: «به کنفرانس «مجمع البحوث الاسلاميه» پيشنهاد دادم که کميته‌اي براي بررسي امکان يکسان کردن شعائر اسلامي؛ مانند عيدها، موسم‌هاي عبادي، مناسک، اذان و جماعت و... تشکيل دهد. من اطمينان دارم که اين هدف قابل تحقق است.»(۳۳)


از سوي ديگر، صدر بر اساس گفته آيت‌الله محمدابراهيم جناتي، پيش از مرحوم‌آيت‌الله سيد محسن حکيم حکم به طهارت ذاتي اهل کتاب داد.(۳۴) همچنين ذبيحه اهل کتاب را نجس نمي‌دانست.(۳۵) او درباره حضور اهل کتاب در حرم ائمه(ع) هم گفته بود: «اين فتواي برخي آقايان که ورود مسيحيان به داخل حرم حرام است، تنها يک عادت و کاملا بي‌اساس است.»(۳۶) او «روش دستگردان کردن وجوهات شرعي» را قبول نداشت و مي‌گفت: «دست گردان کردن لزومي ندارد. همين اندازه که مرجع اجازه دهد و مقلد نيز متعهد شود، کفايت مي‌کند.»(۳۷)


درباره «موسيقي» هم بر اساس گفته مرحوم علي حجتي کرماني؛ «امام موسي صدر نه تنها موسيقي را به طور کامل حرام نمي‌دانستند، بلکه برخي انواع آن را از جلوه‌هاي زيبايي روح انسان تلقي مي‌کردند... موسيقي را اعم از لهو و لعب مي‌دانستند... کليت موسيقي را حرام نمي‌دانستند و بنابراين صحيح نمي‌دانستند که گفته شود: بسمه تعالي؛ هر آينه موسيقي حرام است.»(۳۸)


در مقام عمل: در رفتار و گفتار سيد موسي صدر هم تجديدنظرطلبي و اصلاح‌طلبي نمايان بود. نه تنها در قم و نجف اينگونه به نظر مي‌رسيد، بلکه در لبنان هم اينطور بود. شيخ محمود خليلي که چند صباحي مدير معهد دراسات الاسلاميه و مدتي مدير روابط عمومي مجلس اعلاي شيعيان بود، اين تفاوت را بازگو مي‌کند: «رويه آقاي صدر در لبنان، يک رويه جا افتاده نبود. در لبنان اصلا معمول نبود که يک روحاني به کليسا برود و در آنجا سخنراني کند. در لبنان جا افتاده نبود که يک روحاني با مسيحيان چنين رابطه گرمي برقرار کند. در لبنان اصلا متعارف نبود که يک روحاني حتي برابر اجحاف به مسيحيان مظلوم احساس مسووليت و قيام کند. يادم هست که يک بار، يکي از روزنامه‌ها که ظاهرا النهار بود، توسط دولت توقيف شد.


خوب، آقاي صدر در مقابل اين اقدام دولت ايستاد و از آن روزنامه به دفاع پرداخت. چنين اقدامي اصلا ميان روحانيون معمول نبود...»(۳۹) از طرف ديگر، در مواجهه و ديدار با مردم، پوشش زنان را در نظر نمي‌گرفت. سيد محمدباقر خسروشاهي در اين باره گفته است: «زماني که پذيرفتن خانم‌هاي بي‌حجاب در بين آقايان قبحي تلقي مي‌شد، ايشان در لبنان آنها را به حضور مي‌پذيرفتند... براي يک آخوند سنتي پذيرفتن اين مطلب مشکل بود که ايشان زن‌هاي بي‌حجاب را به حضور بپذيرد.»(۴۰) همچنين بر اساس گفته مرحوم سيد محمد علي موحدابطحي؛ «زوج‌هاي جوان مسيحي وقتي مي‌خواستند با هم ازدواج کنند، به خدمت امام موسي صدر مي‌آمدند تا وي عقد وصلت برايشان جاري سازد.»(۴۱)


سيده حورا صدر هم برخي رفتارهاي پدرش که متفاوت با سايرين بود، را به خاطر دارد. او نحوه حجابش در آن دوران را «مانتو و شلوار يا بلوز و شلوار به همراه روسري» عنوان مي‌کند و درباره نظر پدرش درباره حجاب، مي‌گويد: «تاکيدشان بيشتر روي آراستگي بود... به من گفتند: حجابت بايد جذاب باشد و نبايد پوششت ديگران را از دين فراري دهد.» دختر صدر شنيده است که پدرش پيش از رفتن به لبنان، فرزندش را بغل مي‌کرد و کنار همسرش در کوچه‌هاي قم قدم مي‌زد (در زمان حيات آيت‌الله بروجردي).


سيده حورا از ارتباط صميمانه پدر و خانواده‌اش با خانواده‌هاي غيرمذهبي ياد مي‌کند و روش برخورد پدر را نصحيت‌هاي کلامي نمي‌داند و مي‌گويد: «با رفتار و نحوه برخوردشان مي‌خواستند مردم را به سوي دين سوق دهند؛ نه با زور. از سوي ديگر، ايشان توجه خاصي به انسان به ما هو انسان داشتند.» او از روزهايي روايت مي‌کند که پدر کنار خانواده‌اش به موسيقي گوش مي‌کرد. دختر صدر فرستادن او (در سن ۱۴ سالگي) به فرانسه براي تحصيل را تصميمي مي‌داند که امروز کمتر کسي حاضر است انجام دهد. او به نگرش پدرش نسبت به زنان و دختران اشاره مي‌کند و مي‌گويد: «ايشان به برادرم گفته بود، اگر امکاناتم براي تحصيل يکي از فرزندانم کفاف دهد، بين تو و خواهرت، حتما خواهرت را انتخاب مي‌کنم. معتقد بودند که در تاريخ به زنان اجحاف شده است.»(۴۲)


در بيان مسائل مذهبي و ديني هم تازگي در روش و محتواي کلام صدر نمايان بود. فقط مردم عادي اينگونه قلمداد نمي‌کردند، بلکه حوزويان هم همين طور مي‌ديدند. آيت‌الله سيدمحمود‌هاشمي شاهرودي در اين باره مي‌گويد: «هنگامي که بحث تفسير امام موسي صدر در سحرگاهان ماه مبارک رمضان از راديو بيروت پخش مي‌شد، ما در نجف سعي مي‌کرديم اين برنامه را از دست ندهيم و از اين بحث‌ها فيض ببريم.»(۴۳) سيدحسين شرف‌الدين هم اينگونه نظر مي‌دهد: «امام صدر تمامي گفتار و کردارش براي مردم جديد و جذاب بود... و هرچه مطرح کرد تازگي داشت.


مردم چيزهاي تازه‌اي مي‌شنيدند... امام صدر خداي جديدي به آنها ارائه کرده بود که تاکنون نمي‌شناختند. علي(ع) جديدي معرفي کرده بود که تا آن زمان نمي‌شناختند. همه چيز جديد بود و تازگي داشت. منطق ايشان بسيار زيبا بود و در عمق دل‌ها جاي مي‌گرفت... تا آن زمان هر وقت که صحبت از خدا به ميان مي‌آمد، از همان نگرش و توضيحات سنتي و قديمي استفاده مي‌شد اما امام صدر، کلمه‌الله را با چنان شيوه نويني به مردم عرضه مي‌کرد که گويي خدايي که وي از آن سخن مي‌گويد با خدايي که بقيه علماي مسلمان و مسيحي از آن ياد مي‌کنند، متفاوت است...»(۴۴)


پي‌نوشت‌ها:

۱- کماليان، محسن و رنجبر کرماني، علي اکبر، عزت شيعه، جلد دوم، چاپ اول، ۱۳۸۸، ص ۱۰۷

۲- همان، ص ۱۱۲

۳- همان، صص ۲۰۱-۲۰۰

۴- دواني، علي، مفاخر اسلام، جلد دوازدهم (آيت‌الله العظمي بروجردي)، مرکز اسناد انقلاب اسلامي، تهران، چاپ چهارم، ۱۳۷۹، پاورقي ص ۲۳۴

۵- عزت شيعه، جلد دوم، صص ۲۲۷-۲۲۶

۶- الکلمات القصار (للامام السيد موسي الصدر)، جمعيه المعارف الاسلاميه الثقافيه، بيروت، الطبعه الاولي، ۲۰۰۷م، صص ۳۱-۲۸

۷- اديان در خدمت انسان (برخي سخنراني‌ها، مقالات، مصاحبه‌ها و بيانيه‌هاي امام موسي صدر)، موسسه فرهنگي-تحقيقاتي امام موسي صدر، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۴، ص ۵۴

۸- همان، ص ۹۹

۹- همان، ص ۱۸۶

۱۰- همان، ص ۱۸۹

۱۱- همان، ص ۱۸۵

۱۲- همان، ص ۱۱۱-۱۱۰

۱۳- همان، ص ۱۲۵

۱۴- عزت شيعه، جلد دوم، ص ۲۶۳

۱۵- اباذري، عبدالرحيم، امام موسي صدر؛ اميد محرومان، جوانه رشد، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۱، ص ۲۸۵

۱۶- عزت شيعه، جلد دوم، ص ۶۸

۱۷- اديان در خدمت انسان، صص ۳۱۲-۳۱۱

۱۸- نا و ني، ترجمه حجتي کرماني، علي، موسسه فرهنگي-تحقيقاتي امام موسي صدر، تهران، چاپ اول، زمستان ۱۳۸۳، ص ۲۲۹

۱۹- همان، صص ۲۸۱، ۲۸۵، ۲۹۵

۲۰- همان، ص ۲۹۶

۲۱- همان، ص ۶۱

۲۲- همان، ص ۲۸۲، ۲۸۳، ۲۹۶

۲۳- عزت شيعه، جلد دوم، صص ۹۸-۹۷

۲۴- روزنامه جمهوري اسلامي، شماره ۶۲۲۹، ۱۷ آذر ۱۳۷۹، ص ۱۵

۲۵- اديان در خدمت انسان، ص ۲۵۰

۲۶- عزت شيعه، جلد دوم، ص ۱۱۹

۲۷- همان، ص ۲۳۷

۲۸- همان، ص ۱۰۹

۲۹- اديان در خدمت انسان، ص ۲۵۸

۳۰- امام موسي صدر؛ اميد محرومان، ص ۲۷۵

۳۱- عزت شيعه، جلد دوم، ص ۱۱۴

۳۲- امام موسي صدر؛ اميد محرمان، ۲۷۷-۲۷۶

۳۳- اديان در خدمت انسان، ص ۱۴۹

۳۴- خسروشاهي، ‌هادي، يادنامه امام موسي صدر، موسسه فرهنگي-تحقيقاتي امام موسي صدر، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۷، ص ۳۷۱

۳۵- عزت شيعه، جلد دوم، ص ۱۱۰

۳۶- همان، ص ۳۵۶

۳۷- همان، ص ۳۵۵

۳۸- همان، صص ۲۳۸-۲۳۷

۳۹- همان، ص ۴۱۴

۴۰- يادنامه امام موسي صدر، ص ۲۶۵

۴۱- امام موسي صدر؛ اميد محرمان، پاورقي ص ۲۸۱

۴۲- بنگريد به: پدر موسيقي گوش مي‌کرد (گفت‌وگو با دختر امام موسي صدر؛ سيده حورا)، مدرسي، فريد، همشهري ماه، شماره ۵۳، شهريور ۱۳۸۹، صص ۱۲۹-۱۲۶

۴۳- امام موسي صدر؛ اميد محرومان، ص ۲۹۶

۴۴- همان، صص ۲۹۷-۲۹۶


منبع: مهرنامه

 

نظرات وارده دریادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بازار امروز

Loading currency converter .. please wait

loading
currency converter
please wait
....

خبرهاي گذشته