هستي نيوز،از آن سوي فيلتر جمهوري اسلامي خبر پراكني ميكند

-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد...
http://groups.google.com/group/hasti-news
------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ خرداد ۴, پنجشنبه

جنبش راه سبز - خبرنامه

جنبش راه سبز - خبرنامه


بودجه عملیاتی و شفافیت

Posted: 24 May 2012 09:37 AM PDT

علی مزروعی
اینک شاهدیم دستگاههای نظارتی همچون دیوان محاسبات و سازمان بازرسی کل کشور اعلام می دارند قادر به محاسبه دخل و خرج دولت نیستند و دسترسی کامل به درآمدهای نفتی به عنوان منبع اصلی درآمدی کشور و بیت المال ندارند



یکی از موضوعاتی که در تدوین و تصویب بودجه کشور در نظام های سیاسی مردمسالار باید رعایت شود « شفافیت » است بگونه ای که هر شهروندی بتواند با رجوع به متن قانون بودجه از دخل و خرج دولت سر درآورد و مطلع شود، و از این طریق امکان نظارت عمومی بر هزینه کرد بودجه عمومی فراهم آید. از یاد نبرده ایم که احمدی نژاد در ابتدای کار دولتش ادعا کرد که می خواهد با تغییر نظام بودجه نویسی و گنجاندن اعداد و ارقام بودجه در یک برگه آ-چهار امکان شفافیت و اطلاع همه شهروندان را نسبت به بودجه عمومی فراهم آورد اما در عمل تدوین لوایح و تصویب قوانین بودجه سالانه در این سالها بگونه ای شده است که حتی مجریان نیز در اجرای قانون بودجه سردرگم شده اند چه برسد به شهروندان عادی که دانش و تجربه ای در این باره ندارند.

یادآور می شود که رييس سازمان مديريت و برنامه‌ريزي در دولت احمدي‌نژاد قول داده بود‌ كه لايحه ی بودجه ی سال 85 را بر پايهء «بودجه عملياتي» تهيه و تدوين و به مجلس ارايه کند. يقينا اگر اين وعده تحقق می یافت گامي اساسي و اصلاحي برای شفاف سازی در نظام بودجه‌ريزي كشور برداشته می شد اما نه تنها این قول عملی نشد بلکه در سال 85 رئیس دولت فرمان انحلال این سازمان را صادر و صورت مسئله بودجه نویسی بر این مبنا را پاک کرد و بلایی را بر سر نظام بودجه نویسی کشور آورد که از نتایج سحرش به تاخیر افتادن پی در پی ارائه لایجه بودجه به مجلس بوده است بگونه ای که برای اولین بار در تاریخ پس از انقلاب در دوسال اخیر رسیدگی و تصویب لایحه بودجه به سال اجرای بودجه افتاده است!

باید دانست تدوین «بودجه عملياتي»، آخرين تجربه براي بهره‌مندي حداكثري از منابع درآمدي دولت‌ها براي ارايهء خدمات کارآ به شهروندان است. اگر مساله اصلي علم اقتصاد را تخصيص بهينه ی منابع كمياب بين تقاضاهاي گوناگون و به حداكثر رساندن رضايت مصرف‌كنندگان بدانيم، همه ی بحث و جدال‌هايي كه به ويژه در سه قرن اخير پيرامون علم اقتصاد و مكاتب اقتصادي اجتماعي انجام شده، در پاسخگويي به اين مساله بوده است. تجميع بحث‌ها و نظريه‌ها در قالب سه نوع نظام «اقتصاد بازار»، «اقتصاد برنامه‌ريزي شده يا متمركز» و «اقتصاد مختلط» تجلي خارجي يافته كه كشورهاي دنيا به گونه‌اي تجربي يا علمي يك نوع از آن‌را پذيرفته و عملكرد اقتصادي خود را بر آن پايه بنيان نهاده‌اند. آنچه مشهود و برجسته است اينكه عملكرد و دستاوردهاي نظام‌هاي «اقتصاد بازار» و «اقتصاد مختلط» بر نظام «اقتصاد برنامه‌ريزي شده يا متمركز» پيشي گرفته و تقريبا در جهان امروز كمتر اقتصاددان نظريه‌پردازي از اينگونه نظام اقتصادي دفاع و آن را در عمل توصیه مي‌كند.

نظام اقتصادي ايران به دليل وابستگي به درآمد نفت و ساختار خاصي كه دارد و به ويژه نقش تعيين‌كنندهء دولت در اين زمينه، در قالب «نظام برنامه‌ريزي شده يا متمركز» و با تسامح در قالب «اقتصاد مختلط» جاي مي‌گيرد. اگر هر يك از اين‌دو قالب را براي اقتصاد ايران بپذيريم به معناي آن است كه دولت (نظام تصميم‌گيري حكومت اعم از قوه مجريه، قوه مقننه و ديگر نهادهاي تاثيرگذار) نقش اصلي و تعيين‌كننده را در تخصيص منابع كمياب جامعه در اختيار دارد و هرگونه تصميمي در مورد هزينه‌هاي دولت مي‌تواند سه عرصه ی توليد، توزيع و مصرف را در جامعه متاثر ساخته و جهت‌دهي منابع را به سوي گروه‌ها و اقشار خاصي كم و زياد كند و در نهايت، در بهره‌مندي شهروندان از خدمات عمومي تاثيرگذار باشد. بدون شك شكل‌بندي جامعه ی ايران به طبقات اجتماعي كم‌درآمد، متوسط و ثروتمند و نابرابري مشهود اقتصادي اجتماعي، فقر و غنا و عدم توسعه‌يافتگي متناسب با شرايط ايران ريشه در چنين موضوعي دارد و در واقع نظام بودجه‌ريزي كشور را بايد عامل اصلي اين وضعيت دانست.

كالبد شكافي تاريخي و عملياتي نظام بودجه‌نويسي ايران در حوصله ی اين نوشتار نيست، اما به طور اشاره مي‌توان گفت كه در دوره ی دولت اصلاح‌طلب خاتمي و مجلس ششم تلاش شد تا اصلاحاتي در نظام بودجه‌نويسي كشور به عمل آيد و در اين مسير اقدامات درخور توجهي نيز انجام گرفت كه در نهايت در قالب تعاريف و شكل‌بودجه‌نويسي (ساده‌سازي و شفاف‌سازي) و محتوايي (موضوعي كردن تبصره‌هاي بودجه و جدا كردن احكام دايمي و تجميع آنها در قانون تنظيم بخشي از مقررات مالي دولت) ظاهر شد، اما به جد مي‌توان گفت كه به لحاظ تخصيص منابع و نحوه ی هزينه کرد نظام بودجه‌ريزي ايران تاكنون در مقابل هرگونه اصلاحي مقاومت كرده و متاسفانه اين امر منجر به عدم بهره‌مندي بهينه و حداكثري از منابع و ناكامي مستمر دولت‌ها در تحقق اهداف كمي و كيفي خود بوده است. عدم تناسب بين هزينه‌هاي عمراني و جاري (20 به 80) در همه سال‌هاي گذشته، افزايش رو به تزايد ارقام بودجه و به ويژه سهم شركت‌هاي دولتي و گسترش مداخله دولت در اداره اقتصاد كشور بخشي از اين موضوع است كه سرجمع موجبات هرز روي منابع و دامن‌زدن به مفاسد اقتصادي را در كشور فراهم آورده است. در واقع «بودجه عملياتي» بنياني براي نظام بودجه‌ريزي با شاخص كارايي و « شفافیت » است و حاكميت اين روش در تهيه و تدوين لايحهء بودجهء در گرونگاهي نو و عزمي وافر براي ادارهء اقتصاد كشور به شمار مي‌رود كه البته با برخي شعارهاي دولتها مثل مبارزه با مفاسد اقتصادي نیزهمخواني کامل دارد. و قطعا یکی از اصلاحات اساسی که در کشور باید انجام گیرد اصلاح نظام تهیه و تدوین بودجه کشور براین پایه است.

« بودجه عملیاتی و شفافیت » امکان پایش ، ارزیابی مستمر و نظارت برای اجرای بودجه طی اجرا را با کم هزینه ترین فراهم می آورد. اینکه شاهدیم دستگاههای نظارتی همچون دیوان محاسبات به عنوان بازوی نظارتی قوه مقننه، و سازمان بازرسی کل کشور به عنوان بازوی نظارتی قوه قضائیه در رسانه ها اعلام می دارند قادر به محاسبه دخل و خرج دولت نیستند، و دسترسی کامل به درآمدهای نفتی به عنوان منبع اصلی درآمدی کشور و بیت المال ندارند، و در گزارشات سالانه اینها خبر از گم شدن میلیاردها دلار و تومان وانحراف بالای 50 درصدی در اجرای قانون بودجه داده می شود، ناشی از پسرفت نظام بودجه نویسی ایران به شیوه عهد قجری در دوران دولت احمدی نژاد و حاکمیت یکدست اقتدارگرایان در کشور است، و نتیجه و پیامد ناگزیرش اینکه با درآمد نفت و گازی بالغ بر 560 میلیارد دلار در این دوران ( برابر با نیمی از کل درآمد ایران از فروش نفت و گاز در یکصد و شش سال گذشته ) و هزینه بیش از 400 میلیارد دلار آن در قالب بودجه های سنواتی کشور به لحاظ شاخص های کلان اقتصادی همچون نرخ رشد اقتصادی، نرخ رشد سرمایه گذاری، نرخ بیکاری، نرخ تورم،...نه تنها تکانی نخورده است بلکه در کل نزول و سقوط کرده است، و معلوم نیست که با ادامه این شیوه و روند چه وضعیتی در انتظار ایران خواهد بود؟


 

نظرات وارده دریادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

 

نواندیشی دینی و پروژه گذار به دموکراسی در ایران

Posted: 24 May 2012 09:11 AM PDT

حسن یوسفی اشکوری
نواندیشی دینی و تحول فکری و فرهنگی گزینه گریز ناپذیر برای انبوه پیروان دینهای با نفوذ است.

 

 

 

اشاره: اخیرا دو مقاله از جناب آقای مجید نفیسی در نقد اثر جدید خانم شیریندخت دقیقیان با عنوان «راهنمای سرگشتگان» منتشر شد که همین نقدها نیز با نقدهایی دیگر مواجه شد و احتمالا خوانندگان با این گفتگوهای انتقادی آشنایی دارند.[۱]

در این گفتار می خواهم به برخی دعاوی جناب نفیسی در نقد نوشته‌هایش به پردازم و آنها را به پرسش بگیرم. به ویژه که در جایی به مناسبتی نامی نیز از من به میان آورده اند و این من را به پاسخگویی تشویق می کند.

 


طرح موضوع بحث و تحریر محل نزاع

نخست ضروری است قلمرو بحث و موضوع گفتار را روشن کنم. آقای نفیسی در دو نوشتار خود با عناوین «ابن میمون: فیلسوف دینی یا مبارز اجتماعی» و «تأویل باید معتبر باشد»- هر دو منتشر شده در هفته نامه شهروند چاپ کانادا-) به موضوعات مختلف اشاره کرده و از منظرهای متنوع اثر دقیقان را به پرسش گرفته و مورد نقد و ایراد قرار داده اند. از محتوای اثر ابن میمون گرفته تا برخی افکار و شروح مترجم و شارح بر آموزه‌های وی و حتی گاه نیت مترجم و شارح را کاویده و مقدمه نویسان و ناشر و شکل و شمایل کتابرا به زیر تیغ نقد برده است. در مواردی به نقد روش تحقیق مترجم ایراد وارد شده و در مواردی به برخی تفاسیر و یا تأویل گرایی‌های شارح ایرادهایی طرح شده است. اما من در این گفتار نمی خواهم وارد این مقولات بشوم و در بارة نقدهای جناب نفیسی نفیا و اثباتا داوری کنم. به دو دلیل مشخص: یکی این که من متأسفانه تا کنون موفق به مطالعه تحقیق خانم دقیقیان نشده‌ام و از این رو صلاحیت ورود به دعاوی منتقد محترم را ندارم، و دیگر، خود شارح محترم حی و حاضرند و طبعا می توانند با دقت و اشراف بیشتری به نقدها و ایرادها پاسخ در خور بدهند.

اما آنچه مرا به نگارش این یادداشت تشویق کرد، پرداختن به موضوع اصلی جناب نفیسی و در واقع دغدغه‌های پیدا و پنهان ایشان است که موضوعی بس فراتر و مهم تر از چند ایراد و اشکال درست و نادرست به کتاب مورد بحث است. از دو نوشته نفیسی آشکار است که برای ایشان مسئله اصلی این است که نواندیشی و نواندیشان دینی (مسلمان و یهودی و زرتشتی) با تفاسیر مدرن و ظاهرا مترقیانه و حتی دموکراتیک به بازسازی دین سیاسی کمک کنند و در نهایت، ولو ناخواسته، این نواندیشی زمینه ساز حکومت دینی و تئوکراتیک بشود و جمهوری اسلامی دیگری را به مردم تحمیل کنند. گرچه در ادامه گفتار به نوشته‌های ایشان اشاره خواهم کرد اما نقدا به عنوان نمونه به یک فراز از گفته ایشان توجه کنید: «خمینی به نام این که دارد «یزید زمانه» را از قدرت پایین می کشد خود را در پیشگاه مردم چون خونخواه حسین نشان داد و مبارزه‌ای را که در «شورش خارج محدوده» و «شبهای شعر گوته» و شعار «مسکن» و «آزادی» در تابستان و پائیز سال ۱۳۵۶ آغاز شده بود به کج راه کشاند و آرام آرام با اتکا به ملایان، مساجد، هیئتهای عزاداری زنجیره چهلم‌ها و مانند آن، شعار «حکومت اسلامی» را بر جنبش چیره کرد. ما نباید اجازه دهیم که بار دیگر «تأویلهای جدید از متون مقدس کهن» هرچند مدعی صلح خواهی و دموکراسی باشند برخواسته‌های دموکراتیک غیر دینی (سکولار) جنبش مردم سایه انداخته و گفتمانهای راز آلود گوناگون دینی را بر گفتمان روشن و زلال «آزادیهای فردی» چیره کنند. آیا همین شوق به «تأویلهای جدید از متون مقدس کهن» نبود که در دهه پنجاه علی شریعتی را، علیرغم بی اعتمادی‌اش به روحانیت، واداشت تا با طرح گفتمانهایی چون «شیعه علوی» در برابر «شیعه صفوی» و «بازگشت به ریشه‌های صدر اسلام» زمینه‌های ذهنی جامعه را برای ظهور خمینی ناخواسته فراهم کند؟».


در همین جا باید افزود که در واقع روی سخن ایشان به نواندیشان مسلمان ایران است نه نواندیشان دیگر. این ادعا گزاف نیست که منتقد محترم کتاب خانم دقیقیان را بهانه قرار داده تا نواندیشی اسلامی حاضر در صحنه کنونی ایران را به پرسش بگیرد و در واقع به زعم خود خطر عظیم! آنان را برای ایران و آزادیخواهان ایرانی هشدار دهد. چرا که گفتن ندارد دیری است که در جامعه ایران دینهای زرتشتی و یهودی، که از قضا هر دو از روزگاران کهن در ایران زمین حضور داشته و اثرگذار بوده اند، نقشی محسوسی در تحولات فکری و فرهنگی و سیاسی ایرانیان ندارند. گرچه امیدوارم که حداقل نواندیشان و صلح طلبان این دو دین کهن و ادیان دیگر پس از این نقش بیشتری در تغییرات مدنی ایران داشته باشند. با این همه تا آنجا که موضوع مورد نقد و پرسشگری جناب نفیسی است، یعنی نواندیشی دینی، تمام نوگرایان و باورمندان به بازخوانی و بازسازی متون و منابع دینی در جهان مدرن مورد خطاب و عتاب ایشان هستند و از این رو گفتار من در این زمینه، گرچه ممکن است بیشتر معطوف به نواندیشی اسلامی باشد، اما شامل هر نوع نواندیشی است.


از مجموع دعاوی جناب نفیسی چنین استنباط می شود که ایشان نواندیشی و تفاسیر نوین از گزاره‌های دینی و یا منابع مقدس کهن را اگر هم به طور موقت مفید بداند در نهایت به زیان مردم و دموکراسی و حقوق بشر می شمارند. اما من، بر خلاف ایشان، نه تنها چنین پروژه‌ای را ممکن و مفید می بینم بلکه در عمل و در عالم واقع و به صورت انضمامی بایسته و گریز ناپذیر می دانم. زیرا، به استناد تجارب تاریخی بدون نوگرایی دینی و تکاپوهای فکری و فرهنگی نواندیشان دینی در جوامع دینی، از جمله ایران، تحقق چنان آرمانهایی از جمله عرفی گرایی (سکولاریسم) یا ناممکن است و یا حداقل با کندی و تأخر زیاد به دست می آید. مطالب پس گفته شرحی کوتاه برای مدلل کردن این مدعاست. گفتار من در دو بخش و ذیل دو عنوان انجام می شود: امکان یا امتناع نواندیشی در دین و فایده مندی و ضرورت عملی آن.


الف- امکان یا امتناع نواندیشی در دین

اصطلاح «امکان» یا «امتناع» دوگانه‌ای فلسفی هستند که طبعا برای تبیین آنها و انطباقشان در مورد خاص نیاز به بحث و استدلال فنی و فلسفی است اما در این مقام از آن در می گذرم و صرفا از منظر عقل عملی و با متد تجربی و پسینی به امکان و یا امتناع نواندیشی در دین به طور عام می پردازم. در واقع مدعا این است که نوگرایی مستمر در عمل در هر دینی (مراد دینهایی اند که به هر دلیل ماندگار شده و می شوند) رخ می دهد و این امری گریز ناپذیر و در عمل قابل مشاهده و اثبات است. در واقع این مدعا ثبوتا و اثباتا مدلل است. می گویند «بهترین دلیل وجود شیء وقوع شیء» است. چنین روندی همواره در تاریخ ادیان ماندگار و دارای تاریخ رخ داده و تاهمیشه نیز رخ خواهد داد. با این توضیح کوتاه:


دین چیست و باورهای دینی از کجا و چگونه به دست می آیند؟ می دانیم که هیچ تعریف جامع و مانعی از دین وجود ندارد اما بر وفق تلقی بین الاذهانی و محاوره‌ای می توان گفت دین عبارت است از ایمان و باورهایی معطوف به امر قدسی (خدا و یا خدایان) و سلوک دینی برای حصول تجربه باطنی (این تعبیر از اقبال لاهوری است) و در نهایت تحقق رستگاری. چهار رکن در این عبارت وجود دارد: ایمان، سلوک ایمانی، تجربه باطنی و در نهایت رستگاری. فکر می کنم که در تمام ادیان، حداقل دین های نهادی شده، این چهار عنصر حضور دارند.


اما این ایمان و باورها و سلوک از چه طریق حاصل و در واقع کشف می شوند؟ اگر تاریخ و عینیت‌های تاریخ ملاک و منبع باشد، روشن است که چنین انکشافی به وسیله کسانی صورت می گیرد که خود را نبی[۲] می نامند و مردمانی به صدق و دعوت آنها ایمان می آورند و به این پیروان مؤمن و متدین می گویند. گرچه مخاطبان مستقیم (مؤمنان صدر) هر یک به فراخور ظرفیت‌های فکری و وجودی خود فهم و درکی و در واقع تفسیری از دعوت نبی و گزاره‌های ایمانی و آداب دینی او دارند اما با گذشت زمان و گستردگی پیروان دین خاص نهادمند می شود و به تدریج هم آداب و سنن و شعائر پیدا می کند و هم دارای متون و منابع خاص می شود و هم در نهایت دارای تاریخ مشخص می گردد. یکی از نهادها که به تدریج شکل می گیرد نهاد روحانیت است که خواه و ناخواه متصدی امور مذهبی می شود و به ویژه کار سترگ تفسیر آموزه‌ها و متون مقدس را بر عهده می گیرد.


در چنین روندی تاریخمند، بین پیروان بعدی و مؤمنان آغازین و به ویژه نبی و آموزه‌های وی، از نظر فهم و تفسیر، ناهمزمانی رخ می دهد؛ بدین معنی که، به دلیل دگردیسی هایی گاه ژرفی که از نظر اجتماعی و فرهنگی و زیست جهان آدمیان بین صدر و ذیل و در واقع بین نسلها رخ می دهد، با گذشت زمان فهم درست متون و آموزه‌ها و آداب (با تسامح فهم درست را همان مراد متکلم مراد می کنم) مبهم تر و دشوارتر می گردد.


در چنین وضعیتی مؤمنان چه می کنند؟ دینشان را یکسره رها می کنند و به دلیل بدفهمی‌ها و یا اختلافات معرفتی و فرقه‌ای تغییر دین می دهند؟ تجربه تاریخی نشان می دهد اغلب مؤمنان چنین نمی کنند و آنان گاه نسل اندر نسل با اعتقاد و تعصب بیشتر همان دین و آداب آن را حفظ می کنند و بر تداوم و تحقق آن اصرار می ورزند. اما در اینجا مؤمنان دست به کار دیگری می زنند تا بقای خود را در متن واقعیت‌های نو به نو و متحول تضمین کنند و آن نوفهمی و رفرم معرفتی و گاه شکلی و نهادی در همان آموزه‌ها و آداب و گزاره‌های سنتی و پیشین است. هرچند این پروسه دگردیسی به وسیلة متفکران و نظریه پردازان دینی انجام می شود و طبعا غالب مؤمنان عادی در آن نقشی ندارند اما در هرحال با پیشگامی پیشگامان در معتقدات و ناگزیر در زندگی آنان تحولاتی رخ می دهد. این مدعا صرفا بحثی نظری و به اصطلاح امر پیشینی نیست بلکه امری پسینی و تجربی است و در تاریخ تمام ادیان بی‌استثنا رخ داده است. از دین زرتشت و یهود بگیرید تا مسیحیت و مانویت و اسلام.


فرقه‌های مذهبی چگونه پیدا شدند؟ نحله‌های فکری و فلسفی و عرفانی و مکتبهای بی‌شمار فقهی و کلامی و حتی ادبی خاص دینی در متن ادیان چگونه و در چه روندی شکل گرفتند؟ پاسخ روشن است.


نمی دانم جناب نفیسی این گزارش کوتاه را می پذیرند یا نه. بعید می دانم ایشان (و البته هیچ کس دیگر) بتواند منکر چنین روندی در تاریخ ادیان بشود؛ در این صورت، چه اصراری دارند که نوفهمی و نوگرایی در ادیان و از جمله زرتشتیت و یهودیت و اسلام را (به طور خاص) انکار کنند؟ ممکن است بفرمایند که در گذشته آری اما در حال و آینده خیر! می پرسم چرا و به چه دلیل؟ این مدعا به حکم عقل نظری است یا عقل عملی و تجربه؟ در هر دو صورت دلیلی موجه برای اثبات آن وجود ندارد. وانگهی مگر تشخیص ضرورت و عدم ضرورت یا انجام نوگرایی در فلان دین و مذهب و مکتب در دست من و شماست که در بارة آن تصمیم بگیریم و فارغ دلانه به راه خود برویم؟این دیگر توضیح واضحات است. در این صورت این جملة جناب نفیسی که: «نه خانم دقیقیان! «تأویلهای جدید از متون مقدس» دیگر کافی است»، بر چه پایه و منطقی استوار است و چه بهره‌ای از حقیقت دارد؟ چه کسی حق دارد در این مورد نظر بدهد و تصمیم بگیرد که دیگر کافی است؟


ب- ضرورت عملی و فایده مندی نواندیشی در دین

این ضرورت و فایده مندی از دو منظر قابل طرح است: از منظر نیاز درون دینی برای مؤمنان هر دین و از منظر بیرون دینی و برای جامعه. در هر دو مورد شرحی تقدیم می شود.

۱-ب: از منظر درون دینی

از منظر درون دینی ضرورت عملی برای نواندیشی به لحاظ تاریخی و عینی به همان ناهمزمانیی بر می گردد که پیش از این بدان اشارت رفت. کسانی که در عصر نبی و صدر زندگی می کنند در موقعیت در زمانی قرار می گیرند و از این رو چندان نیازی به تفسیر و نواندیشی در آموزه‌ها و سنن و شعائر دینی ندارند اما پس از غیبت نبی به تدریج دچار ناهمزمانی می شوند و ناگزیر به تفاسیر جدید روی می آورند تا بتوانند آموزه‌ها و سنن مذهبی خود را با شرایط نو سازگار کنند. چرا که در عالم واقع مسائل و معضلات تازه راه حل تازه می طلبند. این روند پس از چند نسل به جایی می رسد که اصولا شماری از آموزه‌ها و حتی اصطلاحات و تعابیر غیر قابل می شوند و مؤمنان صاحب اندیشه ناچار راهی برای بقا پیدا می کنند و به گواهی تاریخ این داستان در تمام دینهای تاریخی رخ داده و می دهد. در چنین بستری تنوع فرهنگی و پلورالیسم معرفتی پدید می آید و همین تنوع و تکثر موجب بقای دینداری در متن تحولات نو و به نو تمدنی و فرهنگی می شود. در اسلام این روند از همان لحظة درگذشت پیامبر آغاز شد و در طول سه قرن نخست به چنان تنوع فرهنگی رسید که دهها فرقه و نحلة فکری و فلسفی و کلامی و ادبی و عرفانی و اخلاقی زاده شده و نه تنها در تاریخ و تمدن اسلامی بلکه شماری از متفکران بزرگ در سطح جهانی نقش آفرین شدند. چنان که می دانیم نخستین اصلی که مورد توافق مسلمانان قرار گرفت «اصل اجتهاد» بود که گرچه در آغاز عمدتا در حوزة فقه و احکام شریعت کاربرد داشت اما به زودی به عنوان راهبردی مهم در عرصة نواندیشی و تجدید نظر در تمام قلمرو معارف اسلامی مورد استفاده قرار گرفت. بدین ترتیب می بینیم که نواندیشی اختصاص به زمان ما و گروه خاص ندارد. «احیاء علوم دین» ابوحامد غزالی در سدة پنجم هجری یک نمونة آن است. ابن رشد و «فصل المقال» او نمونة دیگر این روند به شمار می آید.


در قرن اخیر، پس از یک دورة طولانی فترت و عقب ماندگی تمدنی و فرهنگی، در مواجهة فرهنگی و سیاسی مسلمانان با دو چهرة تمدنی و سیاسی غربیان، که به طور ترکیبی در قالب استعمار در ممالک اسلامی خود را نشان داده بود، جریانی پیدا شد که بعدها به عنوان مصلحان مسلمان شناخته شد و در طول یک قرن با عناوینی چون احیاگران و مصلحان و اخیرا روشنفکران دینی و نواندیشان مسلمان شناخته شده و می شود. پروژة اینان در یک جمله تحول در اندیشه مسلمانان مذهبی مؤمنان است اما اندیشة معطوف به تغییر. اینان در دو عرصه به بازخوانی و بازسازی اندیشه دینی اهتمام دارند: در عرصة بازخوانی متون و منابع دینی کهن (قرآن و سنت نبوی) و دیگر بازخوانی برخی از آثار افکار قابل بازخوانی متفکران عصر طلایی تمدن اسلامی و پس از آن در قلمرو فلسفه و کلام و عرفان و برحی منابع معتبر و مفید دیگر. در تاریخ دینهای دیگر نیز همین گونه است. این که خانم دقیقیان به عنوان پژوهشگری نواندیش یهودی دست به تحقیق در اثر مشهور متفکر کهن خود می زند و تلاش می کند خردگرایی وی را به گونه‌ای بازسازی کند که به نسل امروز یهودی و غیر مستقیم به جوامع دیگر در جهت صلح و خردگرایی مدد رساند، دقیقا با همین انگیزه و در جهت تدوام بازخوانی‌های مستمر تاریخ ادیان است.


در عین حال باید افزود عقب ماندگی و یا پیشرفت مؤمنان و از جمله مسلمانان به علل و عوامل پیچیدة مادی و فراوان بستگی دارد و در اینجا به دلیل موضوعیت بحث رابطة اندیشه و تحولات اجتماعی و مدنی بدان توجه شد و از اهمیت آن سخن رفت.

۲- ب- از منظر عمومی و جامعه

روشن است که در جهان مدرن و در نظام‌های دموکراتیک و سیستم «ملت‌دولت» دیگر سخن گفتن از حکومت مذهبی (تئوکراتیک) مدعایی پارادوکسیکال خواهد بود و حتی در چنین شرایطی اصطلاح جامعه دینی (مثلا «جامعة اسلامی») نیز با ابهام مواجه خواهد بود. چرا که در نظام‌های عرفی و مدنی کنونی مردمانی داریم که در درون مرزهای تعریف شدة مشخصی زندگی می کنند و از دولت واحد و قانون اساسی واحدی پیروی می کنند و نام این مردمان «ملت» (نه «امت») است و این ملت از شمار انبوه از آدمهایی ترکیب و تشکیل شده که از باورها و عقاید دینی و غیر دینی متنوع و گاه متضادی پیروی می کنند. «ملت مصر»، «ملت عراق»، ملت آلمان»، «ملت آمریکا» . . .و بر همین قیاس «ملت ایران». در قانون اساسی ایران کنونی نیز نام مردمان زیسته در آن ملت ایران است و روشن است که در چهارچوب چنین اندیشه‌ای هیچ ایرانی از دیگری «ایرانی­تر» نیست.


این طرح کلی و صورت انتزاعی مسئله است که همه دنبال آن هستیم اما این تمام داستان نیست. داستان اصلی این است که در جوامعی که اکثریت قاطع آنها را مسلمانان تشکیل می دهند و این مسلمانان دین خود را حق کامل می دانند و عموما بر این باورند که باید ارزشهای اخلاقی و احکام شرعی دین خود را در نظام حکومتی و قانونی و قضایی و نهادهای آموزشی به اجرا در آورند و حتی اقلیت‌های دینی و غیر دینی نیز باید از چنان نظامی پیروی کنند، چه باید کرد؟ چگونه می توان پروژة گذار به دموکراسی را طی کرد؟ به ویژه در جوامعی چون ایران که به هر تقدیر در پی انقلابی نظامی با مدل خاص دینی طراحی شده و مدعی است که مستظهر به مشروعیت انقلاب مردمی و متکی به آرای اکثریت ملت است، چه می توان کرد؟ طرح مدعیاتی چون عدم مشروعیت دموکراتیک نظام و نقدهای سیاسی پیاپی و. . .، ولو درست، گرهی از کار نمی گشاید. مسئله این است که در چنین شرایطی و با چنین نظامی و با انبوه مردمانی دیندار و معتقد سنتی و مقلد مرجیعت دینی خاص چه باید کرد تا حداقل اوضاع بهتر و مطلوب تر شود.


پاسخ نواندیشان دینی معاصر در ارتباط با جوامع اسلامی، از صد سال پیش، این است که به تعبیر اقبال ضرورتا باید «در کل دستگاه مسلمانی تجدید نظر»[۳] کرد تا از طریق یک تحول انقلابی در تفکر مذهبی راه ورود به جهان مدرن و تحقق آزادی و عدالت و دموکراسی برای مؤمنان گشوده شود.


مدعا این است که چنین پروژة نواندیشانة دینی در حال حاضر، افزون بر گره گشایی برای مؤمنان، برای دیگر گروههای اجتماعی، که در درون مرزهای سیاسی یک کشور با اکثریت مسلمان (از جمله ایران) زندگی می کنند و باید بر اساس برابری ذاتی آدمیان در حقوق (اصل اول و دوم اعلامیة جهانی حقوق بشر) با اکثریت مذهبی حقوق برابر داشته باشند، نیز مفید است چرا که با این رفرم دینی البته به تدریج راه برای تحول فکری دینداران و در نتیجه پذیرش اصول و مبانی دموکراسی و حقوق بشر و آزادیهای فردی و اجتماعی هموار خواهد شد.

جناب نفسی فرموده اند: «برای رویارویی با جنبشها و حکومت‌های بنیادگرای خشونت گرا آنچه ما نیاز داریم تأمل و پافشاری بر متن نوین منشور «حقوق بشر» است؛ آنچه ما نیاز داریم غیر قانونی اعلام کردن همة احکام فقهی است که با آزادی‌های فردی در ستیز است؛ آنچه ما نیاز داریم جلوگیری از سایه انداختن ایدئولوژی دینی بر گفتمانهای اجتماعی است، آنچه ما نیاز داریم تفکیک دین از دولت است».


جناب نفیسی! پرسش اساسی این است که تحقق همین مطالبات و نیازهای شما در جامعه‌ای با اکثریت قاطع مذهبی معتقد به باورهای دین سنتی و غالبا تحت نفوذ مرجعیت فقیهان، چگونه ممکن است؟ این که شما و مانند شما چه می خواهید و چه خواسته هایی به حق دارید، یک داستان است و چگونگی تحقق آنها داستانی دیگر، آرمانها چیزی است و عملی شدن آنها چیزی دیگر. حداقل بیش از یک قرن است که این نیازها به وسیلة بخش روشنفکر و تجددگرای ایران مطرح و کم و بیش پیگیری شده و ملت ایران دو انقلاب بزرگ را تجربه کرده و اکنون نیز این مطالبات با شدت و حدت مضاعفی از سوی آزادی خواهان و دموکراسی طلبان و مدافعان حقوق بشر دنبال می شود، اما هنوز اندرخم یک کوچه ایم. هنوز می گوییم «ما عدالتخانه می خواهیم». چرا؟ می توان با ساده سازی تمام و به گونه‌ای غیر تاریخی و حتی هیستریک تمام گناه را بر گردن خمینی و «ملایان» و چند نواندیش مذهبی انداخت و فارغ دلانه و شاید هم ساده لوحانه نتیجه گرفت که اگر اینان نبودند و فلان سخن را نگفته بودند ما امروز هم آزادیهای فردی داشتیم و هم دموکراسی و هم حقوق بشر و هم لابد پیشرفت و توسعه و علم و تمدن!


اما به گمانم چنین ساده سازیها و پندارهای وهم آلود نه تنها گرهی نمی گشاید بلکه ما را دچار جهل مرکب می کند و در سطح نگه می دارد و نتیجه سرنا را از سر گشادش می دمیم و در نهایت همچنان در تأخر تاریخی مان غرق خواهیم بود. برای آشنایی بیشتر با پندارگرایی خوش خیالانة منتقد محترم به این گفتارشان گوش فرا دهید:


«برای تقویت خردگرایی و اندیشه‌های دموکراتیک نیازی به متون و پیشوایان دینی نیست، بگذارید آخوندها، خاخام ها، مؤبدها و قطب‌ها در نمازخانه‌های خود باقی بمانند و اگر می خواهند به خیابان بیایند و آن رخت «الهی» را از تن خود در آورند و چون یک شهروند معمولی در صحنة مبارزه سیاسی و فرهنگی شرکت کنند . . .البته نواندیشان دینی چون عبدالکریم سروش، محسن کدیور، حسن یوسفی اشکوری و دینداران دیگر، که به نظر می رسد به سکولاریسم باور دارند، می توانند از اسطوره‌ها و متون دینی خود الهام بگیرند، اما وقتی به صحنة مناظرة عمومی می آیند بهتر است با زبان و شعارهای غیر دینی سخن بگویند. شعارها و اصطلاحاتی چون «عدل علی»، «جامعه توحیدی»، «بازگشت به صدر اسلام»، «بیت المال»، «قرض الحسنه» و حتی کلماتی چون «اجماع» و «شورا»، که بار دینی یافته اند، باید جای خود را به مفاهیم، درخواست‌ها و شعارهایی ملموس و قابل اندازه گیری بدهند».


این گفتارها نشان می دهد که این دوست دردمند و دموکرات و رنجیده و رمیده از جور جمهوری اسلامی نه به تاریخ معاصر چندان آگاه است و نه با تاریخچه اصلاح طلبی دینی معاصر و به ویژه با آثار و افکار نواندیشان مسلمان گذشته و حال آشنایی دقیق دارد و به ویژه چنین می نماید که از افکار روشنفکران دینی بیست سال اخیر ایران چیزی نمی داند. نیازی نمی بینم برای اثبات دعوی خود استدلال و احتجاج کنم چرا که «انّ آثارنا تدلّ علینا» اما به اجمال خدمت ایشان عرض می کنم که:


اولا- مراد از مفاهیمی چون عدل علی و بازگشت به اسلام و قرآن و جامعه توحیدی و تشیع علوی و صفوی و مانند آن، نه بدان معناست که ایشان فهمیده و مراد کرده اند (بنگرید به آثار سید جمال، اقبال، بازرگان، شریعتی).


ثانیا- در بیست سال اخیر نواندیشان مسلمان با رویکردهای انتقادی نسبت به میراث گذشتگان وارد مرحلة دیگری شده اند که از جهاتی با آن میراث متفاوت است. نسل پس از انقلاب از گذشته درسها آموخته و عبرتها گرفته و تلاش می کند مسیر استوارتر و مطمئن تری را طی کند. از جمله اگر در گذشته برخی تلاشها برای استخراج مفاهیم مدرن از متون و منابع کهن دینی صورت می گرفت اکنون دیگر چنین تلاشی مقبول نیست و از این رو دیگر امروز هیچ نواندیشی از اصطلاحات ترکیبی مانند «حکومت اسلامی»، «دموکراسی اسلامی» و «حقوق بشر اسلامی» و مانند آن سخن نمی گوید.


ایشان، هرچند با احتیاط، اذعان دارند که نواندیشان سکولاریسم را قبول دارند، در این صورت، چه جای ایراد و انتقاد و بیمناکی؟


اما نکته قابل ذکر این است که می فرمایند که آخوندها و نواندیشان و . . .در مساجد و محافل خود بمانند و در عرصة عمومی دینی ظاهر نشوندو از زبان دینی استفاده نکنند و . . .


اولا- چه کسی حق دارد برای دیگران و به ویژه برای مرجعیتهای فکری و فرهنگی اکثریت مردم ایران تعیین تکلیف کند و خواستار انزوا و خانه نشینی آنان شود؟


ثانیا- چرا و به چه دلیل اینان حق ندارند افکار نواندیشانه خود را برای دیگران ترجمه کنند و به مخاطبان خود عرضه نمایند؟ مگر دین لباس خانه است که هنگام خروج آن را از تن درآورده و آدمی متفاوت شده و به گونه‌ای دیگر ظاهر شود؟ دین نوعی بودن و زیستن است و در هرحال از زیست جهان فردی و اجتماعی دینداران جداشدنی نیست.


ثالثا- باید خدمت ایشان عرض کنم که به تجربه می توان گفت در پروژة آگاهی بخشی جامعه دینی زبان دینی و استفاده از نمادها و شخصیت‌های اساطیری و یا تاریخی مذهبی خاص ابزاری کارآمد و مفید و در هرحال گریز ناپذیر است، و این به خودی خود مسئله ساز نیست، آنچه مسئله ساز است و احتمالا همان موجب دغدغه و نگرانی آقای نفیسی شده است، این است که نواندیشان مسلمان برای خود در عرصة عمومی «حق ویژه» قابل شوند و یا سودای هژمونی سیاسی داشته باشند و بدتر از آن در اندیشة اعمال حاکمیت تئوکراتیک دیگر باشند. اما چنان که در گذشته نیز چنین سودایی نبوده اکنون نیز با وضوح بیشتر چنین طرح و اندیشه‌ای وجود ندارد. از این رو باید به جناب نفیسی و همفکران گفت که جای هیچ نگرانی نیست.


نگرانی در مورد سیاسی شدن دین و یا ورود دینداران و به ویژة علمای مذهبی به عرصة مبارزات سیاسی البته از جهاتی به جا و موجه می نماید. اما تاریخ معاصر نشان می دهد که ورود دین در عرصه عمومی و سیاسی هم داری آثار مثبت بوده و هم پیامدهای وخیم و مخرب بر جای نهاده است و از این رو نمی توان یک بعدی بدان نگاه کرد و یک سویه داوری نمود. نمی دانم آقای نفیسی در مورد نقش علمای بزرگ شیعی در مشروطیت چه تحلیل و نظری دارند، اما فکر نمی کنم قابل انکار باشد که اگر ورود عالمان بزرگی چون خراسانی و نائینی و طباطبایی و بهبهانی و واعظان سترگی چون سید جمال واعظ اصفهانی و ملک المتکلمین و ثقه الاسلام تبریزی به جنبش مشروطه خواهی نبود و فتاوای علمای نجف در وجوب شرعی حمایت از مشروطه انتشار نمی یافت، مشروطیت هر گز به پیروزی نمی رسید و همان قانون اساسی با تمام نواقصش نوشته نمی شد. نمی دانم جناب نفیسی کتاب «تنبیه الامه» اثر مهم نائینی را خوانده است یا نه. به گمانم هیچ روشنفکر مدرن آن روز ایران نتوانسته با استفاده از قواعد علم فقه و کلام اسلامی‌شیعی مبانی و لوازم منطقی نظم عرفی و قانونگرای مشروطه را تئوریزه کند. هنوز پس از بیش از یک قرن این کتاب کم حجم، با وجود ایرادهای مهمش، اثری بی‌مانند است. به طور مشخص آقای نفیسی دربارة این فتوای اثرگذار علمای سه گانه نجف (خراسانی، تهرانی و مازندرانی) چیست که اعلام کردند: «این ضرورت مذهب است که در عصر غیبت، حکومت مسلمین با جمهور مردم است».[۴]می پرسم که به نظر ایشان چنین تلاشهایی، که کاملا از موضع دینی و فقهی صورت گرفت، به سود مردم و آزادی خواهی ملت و به نفع مدرن شدن و عرفی گرای بوده است یا به زیان آن؟ اگر پاسخ مثبت است، دیگر چه جای داوری‌های غیر تاریخی و یک سویه و چه جای چنان نسخه پیچی‌های نامعقول و ناشدنی برای نواندیشان دینی؟ داستان انقلاب نیز بدان گونه سیاه و سفید نیست که ایشان و شماری دیگر بدان تمسک می کنند و گاه از مقدمات درست نتایج نادرست می گیرند.


در هرحال تاریخ معاصر نشان داده است که کارنامة نواندیشی دینی به طور اساسی نه تنها منفی نیست بلکه چنین تلاشی برای توسعة آزادی و عرفی گرایی و مدنیت مدرن در جامعه‌ای چون ایران بایسته و ضروری است. اینان تنها گروهی هستند که با آشنایی‌های دوسویة خود، سویة تخصص در فرهنگ و میراث سنتی و سویة آشنایی با فرهنگ و اندیشه‌های مدرن، صلاحیت دارند اندیشه‌های سنتی معارض با جهان مدرن را متحول کنند و راه مدرنیت را در سطح جامعة مذهبی ایران هموار کنند. این پروژه هم به سود دیندران است و هم به نفع بی‌دینان در جامعه‌ای مانند جامعة ایران که در هر حال قرار است در پرتو آزادی و قانون و عدالت و دموکراسی در کنار هم زیست مسالمت جویانه و همراه با صلح و امنیت داشته باشند. در همین جا باید به یاد ایشان آورد حتی تحولات غرب جدید نیز از طریق رفرم در افکار و سنن دینی رخ داد نه با گریز از مذهب و یا بی‌دینی. البته تلاشهای آزادی خواهانة غیر دینی‌های نیز به تحقق و گسترش افکار نواندیشان مسلمان یاری می رساند.


به هرحال نکته آن است که تلاشهای فکری عالمان مشروطه (و پس از آن نیز) نشان می دهد که نواندیشی دینی هم ممکن است و هم مفید.


گرچه این نواندیشی در پیروان دینهای دیگر در موقعیت کنونی ایران به اندازه جریان اسلامی نقش آفرین نیست اما در عین حال نواندیشان دینهایی چون مسیحی و یهودی و زرتشتی نیز هر کدام به سهم خود می توانند به این نوزایی فرهنگی و ایجاد تحول در فکر و رفتار دینی و مدنی ایرانیان مدد رسانند. از این رو اگر خانم دقیقیان به عنوان یک نواندیش دینی یهودی ایرانی برای این نوزایی فرهنگی تلاشی کرده باشد، بی‌گمان جای تقدیر دارد نه شایسته ملامت و سرزنش. جناب نفیسی خود اعتراف دارند که «فلسفه او [ابن میمون] به سن آکویناس کمک کرد تا به فقه کاتولیک نظمی اسکولاستیک بدهد و از سوی اسپینوزا و دیگر فیلسوفان دورة روشنگری چون نقطة آغازی برای صعود به قلة خردگرایی به کار گرفته شد» و حداقل به گمان ایشان در اندیشه‌های ابن میمون «رگه هایی از خردگرایی» وجود دارد، چه اشکال دارد که امروز همان خردگرایی با توجه به شرایط و نیازهای جامعة یهودی چه بسا خرد گریز و خرد ستیز بازسازی شود تا به آزادی خرد و عقلانیت در قرن بیست و یکم کمک کند؟ اگر چنین چیزی ممکن نیست بر عهده منتقد محترم است که آن را نشان دهد و برای مدعای خود احتجاج کند. این که وی در هفصتد سال پیش به احکام خشن توراتی باور داشته، که در آن طبیعی بود، مانع از آن نیست که رگه‌های خردگرایی او در اندیشگی امروز به کلی فاقد اعتبار و ناکارآمد باشد. چنان که دربارة فیلسوفان و متکلمان و فقیهان مسلمان نیز می توان چنین گفت.


در اینجا از همین فرصت استفاده کرده پیشنهاد می کنم که نواندیشان دموکرات و صلح طلب و مدنی تمام ادیان موجود در ایران (و در مرحلة نخست نواندیشان چهار دین کهن زرتشتی و مسیحی و یهودی و اسلام) با همکاری و تبادل تجربه و اطلاعات پروژة نواندیشی و رفرم مذهبی را در ایران به پیش ببرند. حتی می توان در این مورد نهاد فرهنگی‌دینی خاصی با مشارکت شماری از شخصیت‌های حقیقی و مستقل و غیر وابسته به نهادهای سیاسی و به ویژه دولت‌ها تأسیس کرد. قطعا در تمام ادیان و به طور خاص چهار دین توحیدی کهن آموزه هایی وجود دارد که اکنون نیز عینا و یا با بازخوانی و بازسازی برای تحقق عدالت و آزادی و دموکراسی و رهایی مردم ایران از جهل و جور و عقب ماندگی مفید باشد. از قضا این آموزه‌ها غالبا در ادیان مشترک و یا به هم نزدیک هستند. مهم است بدانیم که نواندیشی دینی و تحول فکری و فرهنگی گزینة گریز ناپذیر برای انبوه پیروان دینهای با نفوذ است.


دو نکته پایانی

در پایان به دو نکتة ضروری نیز اشارت می رود:

نکتة نخست این است که جناب نفیسی خوشبختانه تلویحا و گاه تصریحا تأویلگرایی را در متون دینی مفید دانسته اند گرچه آن را موقت می شمارند و آن را در نهایت به زیان دموکراسی می دانند اما در عین حال تذکر می دهند که این تأویلگرایی مقید و مشروط به شرایطی و قواعدی است. در این مورد عرض می کنم که کاملا حق با ایشان است. هر توجیه و تفسیری باید بر وفق قواعدی معقول باشد و گذشتگان ما نیز بر آن تأکید کرده اند. اما باید توجه داشته باشیم این قواعد به کمال برآمده از دانش و تجربه مفسران و دانشمندان است و از این رو هم غالبا اجماعی نیست وهم پیوسته تحت تأثیر داده‌های معرفت شناسیهای جدید دچار تغییر و تحول می شود. چنان که امروز روش هرمونتیکی در میان نوادیشان مسلمان در حال غلبه و چیرگی است. در این مورد پیشنهاد می کنم به جای کلی گویی بهتر است آقای نفیسی در تحقیقی مبسوط نشان دهند که خانم دقیقان و یا نواندیشان مسلمان در کجا از قواعد تفسیر و تأویل عدول کرده اند. ضمنا باید افزود که مسئلة تأویل، گرچه پذیرفته شده است، اما در عمل آنچه رایج است تفسیر است و نه تأویل. نمی دانم چرا ایشان همواره از واژه و مفهوم تأویل استفاده کرده اند که واقع بینانه نمی نماید.

نکتة دوم این است که جناب نفیسی از این بیم دارند که بار دیگر ذیل عنوان نواندیشی دینی یهودی و زرتشتی و اسلامی و با استفاده از تأویلگرایی در متون کهن، بار دیگر نظام تئوکراتیکی مشابه جمهوری اسلامی بر سر مردم آوار شود و راه دموکراسی و آزادی و تحقق حقوق بشر مسدود شود. این نگرانی به حقی است و از حمله نواندیشان دینی کنونی نیز از همین منظر منتقد حاکمیت کنونی هستند و سالیانی است که با استبداد دینی مبارزه می کنند. اما این نگرانی نباید موجب واکنش‌های نامعقول بشود و سخنان نامعقول تر را بر ذهن و زبان مان چیره سازد.

  

 

 پی نوشت:
[۱] . لازم است حداقل برای خوانندگانی که احتمالا نخستین بار است که از طریق با نام این کتاب آشنا می شوند، اشارتی مختصر به کتاب مورد بحث بکنم. یکی از بزرگان اندیشه در قلمرو تمدن و فرهنگ اسلامی اسپانیای عصر اسلامی (=آندلس) فیلسوف و متکلم و عالم دینی یهودی موسی بن میمون قرطبی (به عبری: مُشه بن مایمون‌هارامبام) در سده دوازدهم میلادی است. وی دارای آثار مختلف و متنوع در قلمروهای کلام و منطق و فلسفه و نجوم و پزشکی و شریعت است. یکی از مهم‌ترین آثار وی «دلالت الحائرین» است که معادل فارسی آن می شود «راهنمای سرگشتگان» و همین عنوان اکنون بر پیشانی اثر خانم دقیقیان مشاهده می شود. ابن میمون و این اثر وی از اثرگذارترین منابع فکرفلسفی‌کلامی قرون وسطی است که در قرون بعدی نیز نفوذ و اعتبار خود را نه تنها در قلمرو فکر و کلام یهودی بلکه اسلامی و مسیحی نیز تا حدودی حفظ کرد. اندیشه‌های فلسفی و دین شناسانة ابن میمون کم و بیش با فیلسوفان و متکلمان مسلمان هماهنگ است. به ویژه گفته اند وی تحت تأثیر ابن رشد و فارابی و ابوحامد غزالی و جریان کلامی معتزله بود. در هرحال این کتاب با همت و کوشش سرکار خانم دقیقان در چهار جلد در سال گذشته (۲۰۱۱) در آمریکا منتشر شد. سه حلد نخست ترجمه فارسی دلالت الحائرین است و جلد چهارم به شرح کتاب و نیز بخشی به انگلیسی اختصاص دارد. گرچه من تا کنون، به رغم در اختیار داشتن کتاب، موفق به خواندن کتاب نشده‌ام اما می توان قاطعانه گفت این کار فی نفسه کاری است سترگ و قابل تقدیر و قطعا انتشار چنین آثار و افکاری و به ویژه با شرح و بازخوانی‌های مناسب و روشمند مدرن بر فایدت آن می افزاید. در اختیار عموم قرار گرفتن این گونه آثار هم بر رشد و تعمیق اندیشه‌های دینی و تقویت روابط تعاملی آنها (مخصوصا ادیان ابراهیمی: یهودیت، مسیحیت و اسلام) یاری می رساند و هم در حد خود بر آگاهیهای فکری و اجتماعی نسل امروز می افزاید و به ویژه نسل فرهیخته و جستجوگر امروز را با میراث پیشینیان آشنا می سازد. باید به خانم دقیقان دست مریزاد گفت و آرزو کرد که در چنین کارهایی بیش از پیش کامیاب باشند.

[۲] . درقرآن ۴۳ بار « النّبي» آمده كه غالباً در مورد پيامبر اسلام است ۹ بار« نّبياً» و ۲ بار «نبيهّم» و ۳ بار«النبّيون» و ۱۳ بار «النبّيین» و ۵ بار «الانبیاء» و ۵ بار هم «النّبوه» آمده است. به گفته ايزوتسو (خدا و انسان در قران، ترجمه احمد آرام، ص ۲۳۳)، «از لحاظ منشاء كلمه عربي نبي، دانشمندان باختري يك كلام بر آنند كه اين كلمه از عبري نابهي به عاريت گرفته شده است. ريشه نبأ در آن سوي زبان عربي به زبان سامي قديم، به معناي «خبردادن» اعلام كردن است».

و اما نبی به معنای آورنده خبر است. نبأ خبر است و انباء خبر دادن است. در قرآن این لغت و مشتقات آن بارها به کار رفته است. از جمله: «عَمَّ يَتَسَاءلُونَ/عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ» (نبأ ۱ و۲) درباره پیامبران، روشن است که خبر آوردن همان دریافت و ابلاغ پیام و خبر الهی است به مردم.

[۳] . اقبال می گفت: «اکنون وقت آن رسیده است که در کل دستگاه مسلمانی مان تجدید نظر کنیم».

[۴] . ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، تحقیق سعیدی سیرجانی، بخش دوم، ص ۲۳۰


 

نظرات وارده دریادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.

 

رشد ۲۹۶ درصدی هزینه بیمارستان‌های خصوصی دراجرای فاز اول هدفمندی

Posted: 24 May 2012 05:53 AM PDT

جـــرس: معاون نظارت و برنامه‌ریزی سازمان نظام پزشکی ایران، از رشد ۲۹۶ درصدی هزینه بیمارستانهای کشور با اجرایی شدن فاز اول هدفمندی یارانه در کشور خبر داد و گفت: افزایش حقوق و دستمزد پرسنلی بار مالی سنگینی بر دوش بیمارستانهای خصوصی قرار داد.


به گزارش مهر، دکتر علیرضا زالی در نشست مشترک تعدادی از روسای بیمارستانهای خصوصی با نمایندگان سازمانهای بیمه ‌گر که با حضور دکتر صدر در محل سازمان نظام پزشکی برگزار شد، با اشاره به برخی مشکلات اقتصادی گریبانگیر مراکز درمانی خصوصی گفت: در سال گذشته و با اجرایی شدن فاز اول هدفمندی یارانه‌ها و با وجود همکاری و حمایت بخش خصوصی از این قانون، متأسفانه هیچ برنامه جبرانی برای هزینه‌های سربار ناشی از این طرح در بخش خصوصی درمان پیش‌بینی و اجرا نشد که آثار اقتصادی زیانباری را در حوزه سلامت به دنبال داشت.


وی افزود: سال گذشته در حوزه مصارف انرژی بیمارستانها، شاهد رشد هزینه ۲۹۶ درصدی بودیم که بیمارستانهای خصوصی را دچار مشکلات جدی کرد. از طرف دیگر با در نظر گرفتن اینکه بیمارستانها و کلینیکهای خصوصی حدود ۱۵۰ هزار فرصت شغلی در کشور ایجاد کرده‌اند، افزایش حقوق و دستمزد پرسنلی بار مالی سنگینی بر دوش بیمارستانهای خصوصی قرار داد.


زالی ادامه داد: اعلام تعرفه‌های سال ۹۰ در میانه سال آن هم به شکل غیر واقعی و عدم پیش‌بینی تورم میانگین سالیانه واقعی در محاسبات تعرفه‌ای از جمله مواردی بود که درآمدهای بیمارستانهای خصوصی در سال ۹۰ را دچار اشکال کرد.


وی تصریح کرد: از نظر سازمان نظام پزشکی باید تمامی محاسبات اقتصادی بین بیمار و پزشک در صحن حسابداری و امور مالی بیمارستانها انجام شود تا همه چیز مستند و بدون شائبه باشد.


جلسه مشترک روسای بیمارستانهای خصوصی تهران و نمایندگان سازمانهای بیمه‌ای دولتی و خصوصی به میزبانی سازمان نظام پزشکی کشور و با حضور رئیس کل این سازمان، معاون نظارت و برنامه‌ ریزی، معاون انتظامی و عضو شورای عالی نظام پزشکی برگزار شد.

 

صعود ناگهانی قیمت ارز و طلا در بازار ایران، در پی انتشار اخبار مذاکرات اتمی

Posted: 24 May 2012 05:53 AM PDT

جـــرس: انتشار گزارش های ضد و نقیض پیرامون مذاکرات هسته ای میان جمهوری اسلامی و گروه ۱+۵ در بغداد، باعث افزایش قیمت ارز و طلا در بازار ایران شد.


به گزارش خبرآنلاین، از ظهر روز پنجشنبه، چهار خرداد ماه، بعد از انتشار اخباری مبنی بر اتمام بی نتیجۀ مذاکرات اتمی، هر دلار به قیمت ۱۷۲۵ تا ۱۷۵۵تومان، هر یورو به قیمت ۲۱۶۰ تا ۲۲۰۰ تومان و پوند انگلیس نیز به قیمت ۲۷۰۵ تا ۲۷۵۰ تومان
در بازار تهران معامله شد.


طی هفته های گذشته، قیمت هر دلار تا سقف ۱۶۶۸ تومان در بازار کاهش پیدا کرده و ارزهای دیگر، در قیمتی بسیار پایین تر معامله شده بود.


بر اساس این گزارش، قیمت ارز در بازار ایران، همچنان در نوسان است.


قیمت سکه طلا نیز با وجود کاهش قیمت جهانی طلا، در بازار بین ده تا بیست تومان یافته و هر سکه طرح قدیم ۶۶۸ هزار تومان و هر سکه طرح جدید ۶۵۹ هزار تومان و نیم سکه ۳۳۰ هزار تومان در بازار معامله شده است.


بعد از مذاکرات هسته ای ایران و گروه ۱+۵ یک در استانبول ترکیه، قیمت انواع ارز و طلا در بازار سیر نزولی گرفت و به دلیل خوش بینی نسبت به مذاکرات هسته ای در بغداد این روند ادامه پیدا کرد، اما اخباری متناقض پیرامون احتمال "شکست مذاکرات"، این روند را تغییر داد.

 



وزارت اطلاعات از خبرگزاری فارس شکایت کرد

Posted: 24 May 2012 04:59 AM PDT

جـــرس: در پی انتشار نقل قولی از وزیر اطلاعات پیرامون موضع وی در قبال اظهارات اخیر رئیس دولت، روابط عمومی وزارت اطلاعات از شکایت این وزارتخانه از خبرگزاری فارس خبر داد.


به گزارش بازتاب، روابط عمومی وزارت اطلاعات اعلام کرده که به دنبال انتشار خبر خلاف واقع و کذب خبرگزاری فارس در روز چهارشنبه مورخ ۳/۳/۹۱ تحت عنوان "وزیر اطلاعات: فعلا راجع به اظهارات رییس‌جمهور سکوت می‌کنم" وزارت اطلاعات ضمن اعتراض شدید به فضاسازی خارج از عرف و خلاف اخلاق حرفه‌ای، تخلف انجام شده خبرگزاری مزبور و انتساب خبر فوق به آقای مصلحی را به دادستان عمومی و انقلاب استان تهران منعکس و اعلام شکایت کرده است.


براساس خبری که خبرگزاری فارس منتشر کرده، حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات در پاسخ به سؤال خبرگزاری فارس مبنی بر سخنان رئیس دولت پیرامون "غافلگیر شدن نیروهای اطلاعاتی در باره گران شدن ناگهانی ارز و دلار" گفته بود: "طبیعت کارهای اطلاعاتی سکوت است؛ اجازه دهید فعلا راجع به این مسئله صحبت نکنم."


احمدی نژاد در سفر خود به خراسان رضوی درروز پنجشنبه ۲۱ اردیبشهت‌ماه ۱۳۹۱ عملکرد وزارت اطلاعات در مورد بازار سکه و ارز را مورد انتقاد قرار داد و گفت:ما عناصر اطلاعاتی هوشمند فراوانی داریم، اما آن‌ها به عنوان مقدمه ‌توطئه، با طرح موضوعات دروغین و کاذب، ذهن و اندیشه عناصر اطلاعاتی ما را به حوزه‌های غیرواقعی معطوف کردند تا بتوانند توطئه خود را اجرا کنند.

ادامه تنش در دانشگاه مازندران به دنبال مرگ یک دانشجوی نخبه

Posted: 24 May 2012 04:34 AM PDT

بازداشت و تهدید و احضار فعالان دانشجویی توسط نهادهای امنیتی
جـــرس: در پی اعتراض دانشجویان دانشگاه مازندران به سوء مدیریت و بی توجهی مسئولین در خصوص درگذشت ناگهانی یک دانشجوی ممتاز آن دانشگاه و عضو بنیاد نخبگان ایران، دانشجویان دانشگاه مازندران دست به تحصن زده، و چند تن از فعالان آنها احضار و بازداشت و تهدید شده اند و کماکان فضای دانشگاه مازندران امنیتی- پادگانی گزارش شده است.


به گزارش منابع خبری جرس، منصور فیروزی دانشجوی کارشناسی ارشد رشته تربیت بدنی دانشگاه مازندران، روز چهارشنبه هفته گذشته به علت سردرد شدید و شرایط نامناسب جسمی به بیمارستان شفای بابلسر رجوع می کند و پس از انجام سی تی اسکن، پزشک متوجه پارگی یکی از مویرگ ها در ناحیه سر او شده و فوریت عمل در یک بیمارستان مجهز بر آنها محرز می شود، اما به دلیل عدم تمکن مالی جهت بستری در بیمارستان، نامبرده به خوابگاه باز می گردد و بهمراه دوستانش از چندین نفر از مسولین دانشگاه تقاضای کمک می کنند اما تا دو روز هیچ یک از مسولان و نهادهای دانشگاه پاسخگوی وی نشدند.


بر اساس گزارش مذکور، روز یکشنبه حال فیروزی در خوابگاه وخیم تر شده و دوستانش با اورژانس خوابگاه تماس می گیرند، که اورژانس نیز با تاخیر بسیار زیاد به محل رفته و وی با هزینه شخصی یکی از اساتیدش در آخرین لحظات به بیمارستان ۱۷ شهریور آمل منتقل شده و بستری می شود، اما در همان روز دچار مرگ مغزی شده و فوت می کند.


پیکر منصور فیروزی که عضو بنیاد نخبگان ایران و دارنده چند مدال قهرمانی داخلی و بین المللی بوده، روز دوشنبه برای مراسم تدفین به محل سکونت خانواده اش یعنی شهر داراب استان فارس منتقل می شود.


بنابر گزارش های دانشجویی، از همان ساعات اولیه در گذشت منصور، فضای دانشگاه و خوابگاه بشدت امنیتی شده و چندین نفر از فعالین قدیمی این دانشگاه به حراست مرکزی احضار و تهدید می شوند.


اما روز دوشنبه صدها اعلامیه در دانشگاه مازندران منتشر شده و از دانشجویان خواسته می شود ظهر سه شنبه جهت گرامیداشت و همدردی با خانواده فیروزی و هم اعتراضی صنفی به مسولان دانشگاه که بارها دچار چنین اشتباه هایی را مرتکب شده اند گرد هم آیند.


در همین روز (دوشنبه) چندین نفر از دانشجویان موقتا بازداشت شده و پس از بازجویی و تهدید آزاد می شوند، همچنین لیستی ده نفره از دانشجویانی در اختیار انتظامات قرار می گیرد که از ورود آن ها باید ممانعت شود.


همچنین تماس های تهدید آمیز نهادهای امنیتی با برخی دانشجویان و احضار آنها نیز در همین حین ادامه داشت.


از طرف حراست مرکزی دانشگاه نیز، با خانواده های گروهی از دانشجویان تماس گرفته شده و به آنها گفته می شود: "به فرزندتان بگویید وارد تجمعات اعتراضی نشود چون بازداشت می شود."


بر اساس این گزارش، با این حال روز سه شنبه دوم خرداد، حوالی ظهر تجمعی در مقابل دانشکده انسانی دانشگاه مازندران صورت گرفته و لحظه به لحظه بر جمعیت افزوده می شود، که بعضی از دانشجویان پلاکاردهایی با متن"ما عزادار منصور فیروزی هستیم" نیز حمل می کرده اند.


پس از حدود سی دقیقه چندین نفر از اعضای حراست دانشگاه به تجمع هجوم برده و پس از ضرب و شتم ابوالفضل گرمابی، دانشجوی کارشناسی ارشد این دانشگاه، وی را سوار اتومبیل کرده و به همراه خود می برند. پس از ده دقیقه جمعیت به تدریج پراکنده شد، که همزمان سه دانشجوی دیگر به نامهای پوریا خالقی، مبین رستمیان و راستین اعلمی نیز بازداشت می شوند.


گزارش مذکور همچنین خاطرنشان می کند که در دو روز گذشته چندین نفر از دانشجویان مازندران به اطلاعات بابلسر احضار شده و مورد بازجویی قرار گرفته اند، و لیست ممنوع الورودی ها به حدود بیست نفر رسیده است.


طبق آخرین گزارش، سه نفر از چهار دانشجوی بازداشتی تا این لحظه آزاد شده و از دانشجوی چهارم هیچ اطلاعی در دست نیست.


گفتنی است در سال ۸۷ نیز دو دانشجوی دختر دانشگاه مازندران به نام های شیوا دلفانی و ثریا رئیسی بدلیل مشکلات صنفی و بی توجهی مسولین این دانشگاه، در گذشته بودند.


تا زمان ارسال این خبر، فضای خوابگاه دانشگاه مازندران امنیتی گزارش شده است.


بازار مسکن ایران در انتظار افزایش قیمت ۶۰ درصدی

Posted: 24 May 2012 03:50 AM PDT

جـــرس: عضو هیئت مدیره کانون سراسری انبوه سازان گفت: با سرازیر شدن نقدینگی ها به سمت بازار مسکن شاهد افزایش ۶۰ درصدی اجاره بها خواهیم بود.


به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، حسن محتشم با اشاره به اینکه اجرای فاز دوم قانون هدفمند کردن یارانه موجب افزایش قیمت اجاره و رهن در تهران می شود افزود: بخش عمده ای از اقتصاد کشور در بخش مسکن قرار دارد و همین امر موجب افزایش قیمت خرید، اجاره و رهن در کشور شده است.


عضو هیئت مدیره کانون سراسری انبوه سازان در ادامه تصریح کرد: در سال گذشته اجاره بها و رهن سه بار افزایش قیمت را تجربه کرده است افزود: با کاهش قیمت ارز و سکه و سرازیر شدن نقدینگی ها به سمت بازار مسکن، افزایش قیمت بیش از نرخ تورم را تجربه خواهیم کرد.


محتشم خاطرنشان کرد: با سرازیر شدن نقدینگی ها به سمت بازار مسکن افزایش قیمت مسکن به بیش از ۶۰ درصد می رسد.


طی روزهای گذشته گزارشی منتشر شده بود مبنی بر اینکه "در سال جدید - برای اولین بار در فروردین ماه – بازار شاهد افزایش ۱۵ درصدی نرخ اجاره نسبت به اسفندماه ۹۰ بوده و این افزایش در ماه اردیبهشت شتاب بیشتری به خود گرفت و در اوایل خرداد بحران را برای اجاره‌نشین‌ها به اوج خود رسانده است."

 



دور دوم مذاکرات ایران و گروه ۵+۱ در بغداد بدون اعلام نتیجه پایان یافت

Posted: 24 May 2012 03:18 AM PDT

جـــرس: درحالیکه تنها چند ساعت از آغاز روز دوم از مرحله جدید مذاكرات اتمی میان ایران و گروه ۱+۵ می گذشت، خبرگزاری ها اعلام کردند که این مذاکرات بدون اعلام هرگونه نتیجه ای از سوی طرفین به پایان رسید . یکی از اعضای هیات ایرانی که نخواست نامش فاش شود در گفت‌و‌گو با خبرگزاری فرانسه گفت که در حال حاضر "به حد کافی" زمینه‌های مشترکی برای برگزاری دور دیگری از مذاکرات وجود ندارد.


به گزارش ایلنا به نقل از تلویزیون العریبه، دومین روز مذاكرات میان جمهوری اسلامی و گروه ۱+۵، درحالیکه از روز گذشته به میزبانی بغداد پشت درهای بستۀ پنج آغاز شده بود، بعد از ظهر پنجشنبه چهارم خرداد ماه- ۲۴ ماه مه، به طور ناگهانی به پایان رسید.


بنا به گزارش ها، هنوز جزئیاتی از محتوای این مذاكرات منتشر نشده، اما برخی دیپلمات‌های غربی اعلام كرده بودند كه این گفت‌وگوها تنها در روز چهارشنبه شاهد پیشرفت بوده است.


ایران و گروه ۱+۵ (مشتمل بر اعضای دائمی شورای امنیت به علاوه آلمان) هرکدام در جریان مذاكرات روز گذشته بسته پیشنهادی خود را ارائه كرده‌ بودند و به گزارش ایسنا، گفت‌و‌گوها در حالی به اتمام رسیده که گروه ۵+۱ در خصوص بسته پیشنهادی ایران هنوز به جمع بندی نرسیده است.


بر اساس این گزارش، جمهوری اسلامی ارزیابی خود از بسته پیشنهادی ۵+۱ را ارائه کرده است، اما شش قدرت جهانی هنوز نظر خود را در خصوص پیشنهاد ایران ارائه نکرده‌اند.


ایسنا در این زمینه به طور تلویحی آمریکا را مسوول شکست احتمالی مذاکرات دانسته و نوشته است: به نظر می‌رسد "غرب، به ویژه آمریکا، تمایلی برای ارائه جمع‌بندی" در خصوص پیشنهاد ایران ندارد.


جو دشوار
رادیو اروپای آزاد نیز گزارش داده است که یکی از اعضای هیات ایران نیز به رویترز گفت: طرف غربی "جو دشواری" در این گفت‌و‌گوها ایجاد می‌کند و آمریکا را عامل به نتیجه نرسیدن مذاکرات دانست.


وی در این خصوص توضیح داد: "آن‌چه که در (مذاکرات) استانبول مطرح شد جالب‌تر بود... ما فکر می‌کنیم آمریکا دلیل این‌ است که ۵+۱ نمی‌تواند به نتیجه برسد."


این مقام ایرانی افزوده است: "۵+۱ بدون یک برنامه مشخص به بغداد آمده است و ما معتقدیم جو دشواری (بر مذاکرات) حاکم است."


بسته های نامعلوم
همزمان خبرگزاری مهر در گزارشی آورده است: "نکته مهم در خصوص مواضع ۵+۱ در نشست بغداد آن است که این گروه از مواضع خود در استانبول که امیدوار کننده بود عقب نشینی کرده و اقدام متقابل را که در نشست استانبول توافق شده بود، رعایت نکرده‌اند."


گفتنی است، روز گذشته هر یک از طرفین گفت‌وگو، یک ساعت، بسته پیشنهادی خود را به طرف مقابل ارائه کردند.


طرف غربی در بسته پیشنهادی خود خواستار توقف غنی‌سازی ۲۰ درصدی اورانیوم از سوی ایران شده بود و در مقابل متعهد شده بود که تسهیلاتی نظیر ایزوتوپ‌های پزشکی و اجزای یدکی هواپیماهای مسافربری را در اختیار ایران قرار دهد و همچنین در زمینه فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای همکاری‌هایی با ایران داشته باشد.


ایسنا گزارش داده بود که ایران بسته ۵+۱ را "جزیی‌نگر" و "نامتوازن" خوانده است.


در مذاکرات روز چهارشنبه، ایران نیز بسته پیشنهادی خود را ارائه کرد، که این پیشنهاد شامل پنج محور هسته‌ای و غیر هسته‌ای است.

خبرگزاری جمهوری اسلامی، ایرنا، این بسته را «متوازن» خوانده و تأکید کرده است که ایران بر مبنای «مذاکرات استانبول» و به طور «گام به گام» به گروه ۵+۱ پیشنهادهایی ارائه کرده است.


آسوشیتدپرس هم گزارش داده است که در بسته پیشنهادی ایران با دیدار بازرسان سازمان ملل از مجموعه‌های نظامی‌ که از نظر غرب مشکوک به دنبال کردن ابعاد نظامی فعالیت‌‌های هسته‌ای ایران است، موافقت شده است.


همچنین پس از مذاکرات روز چهارشنبه، یکی از اعضای هیات ایرانی که نخواست نامش فاش شود در گفت‌و‌گو با خبرگزاری فرانسه بر لزوم "تجدید نظر" غرب در بسته پیشنهادی خود تأکید کرد و گفت که در حال حاضر "به حد کافی" زمینه‌های مشترکی برای برگزاری دور دیگری از مذاکرات وجود ندارد.


بر اساس گزارش ها، در مورد نتیجه دو روز مذاکرات اتمی بغداد، همانند مذاکرات ماه قبل در استانبول، هیچ خبری و جزئیاتی انتشار نیافته است.


هیات نمایندگی ایران در دو مذاکره استانبول و بغداد، غیر از سعید جلیلی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، علی باقری، معاون سیاست خارجی و امنیت شورای عالی امنیت ملی، عباس عراقچی، معاون، و حمیدرضا عسگری، مشاور وزیر امور خارجه، و مصطفی دولتیار، سرپرست سابق دفتر مطالعات سیاسی وزارت خارجه بودند.


گروه ۱+۵ نیز، غیر از کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، وندی شرمن، دستیار وزارت خارجه آمریکا، جفری آدامز، سفیر سابق بریتانیا در تهران، و ژائو شو، دستیار وزیر خارجه چین، و سرگئی ریابکوف و هانس دیتر لوکاس، معاونان وزیران خارجه روسیه و آلمان، مذاکره با ایران بودند.



هشدار فعالان کارگری؛ موج جدید اخراج كارگران در آستانه اجرای فاز دوم هدفمندی

Posted: 24 May 2012 02:42 AM PDT

جـــرس: یک فعال کارگری در قزوین نسبت به افزایش تعطیلی واحدهای تولیدی و به تبع موج جدید اخراج كارگران در آستانه فاز دوم هدفمندی یارانه‌ها هشدار داد. همزمان، دبیر اجرایی خانه كارگر ایلام گفت: ۱۰۰۰ کارگر سد سیمره ایلام شش ماه حقوق معوقه طلب دارند. یك فعال كارگری در همان شهر گزارش داد که شهرداری قرارداد ۱۰۰ كارگر خدمات شهری را به قراردادهای سه تا شش ماهه تبدیل کرده است.


به گزارش ایلنا، عید علی کریمی، فعال کارگری در قزوین نسبت به افزایش تعطیلی واحدهای تولیدی و به تبع موج جدید اخراج كارگران در آستانه فاز دوم هدفمندی یارانه‌ها هشدار داد و با بیان اینكه در شرایط فعلی اقتصادی واحد‌های بحران زده راهی جز اخراج کارگران ندارند افزود: در پی عدم پرداخت یارانه بخش تولید با اجرای فاز اول هدفمندی توسط دولت، هم اکنون بخش‌هایی از صنعت و تولید با مشکلات عدیده‌ای از جمله بیمه، مالیات، تسهیلات بانکی، تأمین نقدینگی و تحریم‌ها مواجه‌اند که آن‌ها را درتنگنا قرار داده است.


دبیر اجرایی خانه كارگر قزوین بی‌مسئولیتی مدیران صنعتی و واردات بی‌رویه کالاهای خارجی را از دیگر عوامل تشدید بحران در بخش تولید دانست و افزود: نوسانات ارزی نیز یکی دیگر از عواملی است که اکثر صاحبان صنایع و سرمایه‌گذاران صنعتی را نسبت به آینده بخش تولید بدبین و دلسرد كرده است.


کریمی با بیان اینکه مهمترین مشکلات واحدهای تولیدی در بخش بانکی و تامین نقدینگی جهت تهیه مواد اولیه تولید است، اظهار كرد: اکثر واحد‌ها به شدت با کمبود مواد اولیه مواجه‌اند كه این شرایط باعث رونق گرفتن واسطه‌گری شده است.


شش ماه حقوق معوقه۱۰۰۰ کارگر سد سیمره ایلام
یک فعال کارگری در ایلام نیز گفت: ۱۰۰۰ کارگر سد سیمره ایلام شش ماه حقوق معوقه طلب دارند.


به گزارش ایلنا، علی غیاثی با اعلام این خبر افزود: كارفرمایان کارگاه‌های مستقر در سد سیمره شهرستان «دره‌شهر» از توابع ایلام شش ماه است مزایا و حقوق ۱۰۰۰ کارگر خو را به تعویق انداخته‌اند.


دبیر اجرایی خانه كارگر ایلام ادامه داد: نمایندگان این کارگران با مراجعه به ادارات تابعه برای پی گیری مطالبات خود اقدام کرده‌اند که متاسفانه تا کنون جواب قانع کننده‌ای نشنیده‌اند.


او افزود: از آنجا كه کارگران سد سیمره درآمد دیگری ندارند با دریافت نكردن شش ماه حقوق زندگی‌شان دچار مشکلات فراوانی شده است.


تبدیل قرارداد صد كارگر رسمی شهرداری ایلام به موقت
یك فعال كارگری در ایلام نیز گفت: شهرداری ایلام قرارداد ۱۰۰ كارگر خدمات شهری را به قراردادهای سه تا شش ماهه تبدیل کرده است.


علی غیاثی در گفتگو با ایلنا اظهار داشت: شهرداری ایلام در اقدامی عجیب با ۱۰۰ کارگر خدماتی و فضای سبز که دارای سوابق ۱۵ تا ۱۸ سال هستند قراداد‌های کوتاه مدت سه تا شش ماهه امضاء کرده است.


دبیر اجرایی خانه كارگر ایلام با بیان اینکه کار این کارگران جنبه دائمی دارد افزود: مهم‌ترین دلیلی که می‌شود در خصوص قررارداد کوتاه مدت این کارگران گفت این است که هر زمانی که از سوی شهرداری به وجودشان نیازی نباشد اخراج شوند.


به گفته غیاثی کارگران شهرداری ایلام به علت دائمی بودن شغلشان از طرح طبقه بندی مشاغل برخوردار بودند.


او در خصوص پی گیری مسئولان استانی در خصوص وضعیت این کارگران گفت: با وجود آنكه کارگران شهرداری ایلام بارها در مورد تبدیل قرارداد کاری‌شان شکایت كرده‌اند اما اداره کار هنوز هیچ اقدامی در خصوص وضعیت قرارداد این کارگران انجام نداده است.


این فعال كارگری در بخش دیگری از گفت گوی خود در پاسخ به این سوال که آیا کارگران شهرداری ایلام درباره‌ آموزش روش‌های پیشگیری از بیماری‌های عفونی به كارگران شهرداری ایلام، اظهار داشت: کارگران شهرداری ایلام از هیچ گونه آموزشی بهره نبرده و برای جمع آوری زباله‌های شهر از حداقل امکانات بهداشتی برخوردارند.
 

گزارش سالانه عفو بین الملل در خصوص نقض حقوق بشر در ایران و جهان منتشر شد

Posted: 24 May 2012 02:01 AM PDT

جـــرس: سازمان غیردولتی عفو بین الملل، گزارش سالانه خود در زمینه نقض حقوق بشر در کشورهای مختلف را منتشر کرده و پیرامون ایران خاطرنشان ساخته است که طی سال 2011، "آزادی بیان، آزادی تشکل و گردهمایی به شدت محدود شد. مخالفان سیاسی، فعالان حقوق زنان و اقلیت ها و دیگر مدافعان حقوق بشر خودسرانه دستگیر شدند، در انزوای کامل بازداشت شدند، پس از محاکمه های ناعادلانه زندانی و خروجشان از کشور ممنوع شد. شکنجه و بدرفتاری های دیگر رایج بود و با معافیت از مجازات انجام می شد. زنان و اقلیت های دینی و قومی در عمل و قانون مورد تبعیض قرار داشتند. حداقل 360 نفر اعدام شدند؛ تعداد واقعی گویا بسیار بیشتر بود. حداقل سه مجرم نوجوان در میان این عده بودند. شلاق و قطع عضو با حکم قضایی اجرا شد."  

بنا به گزارش تارنمای این سازمان بین المللی، در این گزارش همچنین آمده است: "دولت کنترل شدیدی را بر رسانه ها حفظ و روزنامه ها را توقیف کرد، وبگاه ها را فیلتر نمود و روی کانال های تلویزیون ماهواره ای خارجی پارازیت فرستاد. ده ها نفر از روزنامه نگاران، فعالان سیاسی وخویشاوندان آنها، فیلم سازان، مدافعان حقوق بشر، دانشجویان و دانشگاهیان مورد آزار و اذیت قرار گرفتند، از سفر به خارج منع شدند، خودسرانه دستگیر و شکنجه شدند و به خاطر ابراز نظریات مخالف با دولت به زندان افتادند. بعضی از آنها که در سال های پیش دستگیر شده بودند، پس از محاکمه ناعادلانه اعدام شدند."

 

ترجمه فارسی این گزارش توسط جرس به شرح زیر منتشر می شود:

 
 جمهوری اسلامی ایران

رییس كشور: رهبر جمهوری اسلامی ایران: آیت الله سید علی‌خامنه‌ای

رییس دولت: رییس جمهور: محمود احمدی‌نژاد

مجازات اعدام: برقرار است

جمعیت: 74.8 میلیون

امید به زندگی: 73 سال

میزان مرگ و میر زیر 5 سال: 30.9 در 1000

سواد بزرگسالان: 85 در صد

--

آزادی بیان، آزادی تشکل و گردهمایی به شدت محدود شد. مخالفان سیاسی، فعالان حقوق زنان و اقلیت ها و دیگر مدافعان حقوق بشر خودسرانه دستگیر شدند، در انزوای کامل بازداشت شدند، پس از محاکمه های ناعادلانه زندانی و خروجشان از کشور ممنوع شد. شکنجه و بدرفتاری های دیگر رایج بود و با معافیت از مجازات انجام می شد. زنان و اقلیت های دینی و قومی در عمل و قانون مورد تبعیض قرار داشتند. حداقل 360 نفر اعدام شدند؛ تعداد واقعی گویا بسیار بیشتر بود. حداقل سه مجرم نوجوان در میان این عده بودند. شلاق و قطع عضو با حکم قضایی اجرا شد.

پیشینه

نیروهای امنیتی، از جمله نیروی شبه نظامی بسیج، به عملیات خود با معافیت تقریبا کامل از مجازات ادامه دادند و تقریبا هیچ گونه پاسخ گویی برای قتل های غیرقانونی و دیگر موارد نقض جدی حقوق که در زمان اعتراض های عظیم و اغلب مسالمت آمیز پس از انتخابات ریاست جمهوری 1388 و سال های پیش رخ داد در کار نبود.

 

در ماه مارچ، شورای حقوق بشر سازمان ملل گزارشگر ویژه ای برای تحقیق در باره حقوق بشر در ایران منصوب کرد. دولت از دادن اجازه به او برای دیدار از کشور سر باز زد. در اکتبر، کمیته حقوق بشر سازمان ملل کارنامه ایران در زمینه حقوق مدنی و سیاسی را مورد بررسی قرار داد. در ماه دسامبر، مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامه ای را در محکومیت نقض حقوق بشر در ایران به تصویب رسانید.

 

نیروهای ایران به پایگاه های پژاک (حزب حیات آزاد ایران) که گروهی مسلح و طرفدار خودمختاری برای کردهای ایران است، در کردستان عراق حمله کردند؛ حداقل دو غیرنظامی کشته شدند و صدها خانواده در کردستان عراق آواره شدند. مبارزان پژاک گویا شامل افرادی هستند که به عنوان کودک سربازگیری شده اند.

زمانی که در ماه نوامبر سازمان بین المللی انرژی هسته ای گزارش داد که ایران ممکن است مخفیانه مشغول ساختن سلاح هسته ای باشد، تنش های بین المللی بر سر برنامه هسته ای ایران اوج گرفت. دولت، اسراییل و ایالات متحده امریکا را متهم کرد که در قتل چند دانشمند ایرانی احتمالا فعال در برنامه هسته ای ایران نقش دارند، از جمله در قتل داریوش رضایی نژاد متخصص فیزیک که در ماه جولای به وسیله فرد مسلح ناشناسی در تهران کشته شد. دولت تمام اتهام های دولتمردان ایالات متحده امریکا را درباره شرکت مسئولان ارشد سپاه پاسداران در طرح قتل سفیر عربستان سعودی در امریکا رد کرد.

 

آزادی بیان، تشکل و گردهمایی

دولتمردان محدودیت های شدید بر آزادی بیان، تشکل و گردهمایی را که پیش از اعتراض های گسترده 1388، در طی آنها و پس از آنها برقرار بود حفظ کردند و کوشیدند محدودیت های بیشتری اعمال کنند. مجلس لوایحی را مورد بحث قرار داد که آزادی بیان، تشکل و گردهمایی از جمله فعالیت های سازمان های غیردولتی و احزاب سیاسی را محدودتر می سازد.

 

* محمد سیف زاده که در ماه آپریل (فروردین) برای گذراندن حکم زندان دستگیر شد و عبدالفتاح سلطانی که در ماه سپتامبر (شهریور) دستگیر شد، وکیل دادگستری و اعضای موسس کانون مدافعان حقوق بشر هستند که دفتر آن را دولت به زور در سال 2008 (1387) تعطیل کرد، و هر دو در پایان سال 2011 هنوز در زندان به سر می بردند.

* در ماه دسامبر، ژیلا کرمزاده مکوندی، عضو گروه مادران پارک لاله که علیه قتل های غیرقانونی و دیگر موارد نقض جدی حقوق بشر مبارزه می کنند، گذراندن حکم دو سال زندان خود به اتهام «تشکیل یک سازمان غیرقانونی» و «اقدام علیه امنیت ملی» را شروع کرد. عضو دیگر این گروه، لیلا سیف اللهی با محکومیت مشابهی روبرو است.

 

دولتمردان از صدور اجازه برای برگزاری تظاهراتی در 25 بهمن در همبستگی با قیام های تونس و مصر سر باز زدند و به انجام دستگیری های پیشگیرانه دست زدند. اما تظاهرات در تهران، اصفهان، کرمانشاه، شیراز و نقاط دیگر انجام شد و نیروهای امنیتی آنها را با خشونت پراکندند و ده ها نفر را دستگیر کردند و حداقل دو نفر را کشتند. هر تظاهرات بعدی را نیز با خشونت به هم زدند.

 

* زندانی عقیدتی و فعال سیاسی هاله سحابی در تاریخ 11 خرداد در مرخصی از زندان برای شرکت در تشییع جنازه پدرش عزت الله سحابی، که یکی از مخالفان برجسته بود، در گذشت. بنا به گزارش ها نیروهای امنیتی پیش از افتادن او ضربه ای به او وارد کرده بودند.

 

نیروهای امنیتی تظاهرات محلی را سرکوب کردند و بنا به گزارش ها از خشونت شدید استفاده و ده ها نفر و شاید صدها نفر از معترضان را دستگیر کردند. در خوزستان، ده ها نفر از اقلیت عرب اهوازی گویا پیش و پس از تظاهرات ماه آپریل (فروردین) در یادبود اعتراض های سال 2005 (1384) کشته شدند. ده ها نفر از معترضان محیط زیستی که از دولت خواهان جلوگیری از نابودی دریاچه ارومیه بودند در ماه های آپریل، آگوست و سپتامبر (فروردین، مرداد و شهریور) در استان آذربایجان شرقی دستگیر شدند.

 

دولت کنترل شدیدی را بر رسانه ها حفظ و روزنامه ها را توقیف کرد، وبگاه ها را فیلتر نمود و روی کانال های تلویزیون ماهواره ای خارجی پارازیت فرستاد. ده ها نفر از روزنامه نگاران، فعالان سیاسی وخویشاوندان آنها، فیلم سازان، مدافعان حقوق بشر، دانشجویان و دانشگاهیان مورد آزار و اذیت قرار گرفتند، از سفر به خارج منع شدند، خودسرانه دستگیر و شکنجه شدند و به خاطر ابراز نظریات مخالف با دولت به زندان افتادند. بعضی از آنها که در سال های پیش دستگیر شده بودند، پس از محاکمه ناعادلانه اعدام شدند.

 

* پنج کارگردان مستند ساز و یک تهیه/پخش کننده در سپتامبر (شهریور) پس از این که فیلمشان به بی بی سی فروخته شد دستگیر شدند. همه آنها تا اواسط دسامبر (اواخر آذر) آزاد شده بودند.

* فعالان دانشجویی مجید توکلی، بهاره هدایت و مهدیه گلرو که محکومیت های زندان خود را به خاطر فعالیت های مسالمت آمیز دانشجویی و حقوق بشری می گذرانند به خاطر انتشار یک بیانیه مشترک از زندان به مناسبت روز دانشجو در سال 2010 (1389) به شش ماه زندان بیشتر محکوم شدند.

* بنا به گزارش ها فعال حقوق زن و روزنامه نگار فرانک فرید پس از دستگیری در تاریخ 12 شهریور در تبریز در ارتباط با اعتراض های دریاچه ارومیه به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت. او در اکتبر (مهر ماه) با وثیقه آزاد شد.

 

دستگیری ها و بازداشت های خودسرانه

مسئولان امنیتی به دستگیری و بازداشت خودسرانه مخالفان و منتقدان دولت ادامه دادند و اغلب آنها را بدون دسترسی به خانواده ها و وکلایشان یا مراقبت پزشکی به مدت طولانی در انزوای کامل نگه داشتند. بسیاری از آنها مورد شکنجه و بدرفتاری های دیگر قرار گرفتند. ده ها نفر پس از محاکمه ناعادلانه به حکم های طولانی زندان محکوم شدند و به صدها نفر زندانی محکوم پس از محاکمه ناعادلانه در سال های پیش پیوستند.

 

* در ماه فوریه (بهمن) رهبران مخالف مهدی کروبی و میرحسین موسوی و همسرانشان پس از دعوت به تظاهرات 25 بهمن بدون حکم به حبس خانگی افتادند؛ در پایان سال، آنها به استثنای فاطمه کروبی، همسر مهدی کروبی، هنوز در حبس خانگی به سر می بردند.

 

* محمد توسلی که در آبان ماه دستگیر شد، یکی از حداقل پنج عضو گروه غیرقانونی نهضت آزادی بود که در سال 2011 بازداشت شدند. او به خاطر نامه 143 فعالان سیاسی به رییس جمهور پیشین خاتمی در مهر ماه بازداشت شد. در این نامه هشدار داده شده بود که انتخابات آتی مجلس نه آزاد خواهد بود و نه عادلانه. پنج نفر دیگر نیز از خروج از ایران منع شدند.

 

* شین بائر و جاش فاتال، دو امریکایی که گویا پس از گم کردن مسیر خود در حین کوه پیمایی در عراق و ورود به ایران بیش از دو سال در بازداشت و متهم به جاسوسی بودند، پس از پرداخت وثیقه سنگین در ماه سپتامبر (شهریور) آزاد شدند و اجازه یافتند ایران را ترک کنند.  

 

مدافعان حقوق بشر

سرکوب مدافعان حقوق بشر از جمله وکلای دادگستری افزایش یافت. بسیاری از آنها دستگیر و زندانی شدند یا مورد آزار قرار گرفتند. عده ای دیگر پس از محاکمه ناعادلانه در سال های پیش در زندان ماندند؛ این عده شامل فعالان حقوق زن و حقوق اقلیت ها، فعالان سندیکایی، وکلای دادگستری و دانشجویان بودند. بسیاری از آنها زندانیان عقیدتی بودند. تشکیل اتحادیه های کارگری مستقل باز هم ممنوع بود و چندین عضو اتحادیه در زندان ماندند.

* حکم 11 سال زندان که پس از محکومیت نسرین ستوده، وکیل حقوق بشری، به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» به خاطر فعالیت قانونی وکالت او در ماه آپریل (فروردین) صادر شده بود، در ماه سپتامبر (شهریور) در تجدید نظر به شش سال کاهش یافت. محرومیت 20 سال از اشتغال به وکالت و خروج از ایران نیز نصف شد.

 

* رضا شهابی، صندوقدار سندیکای مستقل کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه بدون اتمام محاکمه باز هم در زندان اوین تهران ماند. او که در جون 2010 (خرداد 1389) دستگیر شده، یک زندانی عقیدتی است، همانند منصور اسانلو رهبر همان سندیکا که به صورت مشروط در ماه جون (خرداد) برای مداوای پزشکی آزاد شد.

 

* فعال حقوق بشر کوهیار گودرزی پس از دستگیری در ماه جولای (تیر) چند هفته ناپدید شد تا این که معلوم شد در زندان اوین و در حبس انفرادی است و در پایان سال 2011 نیز در بازداشت بود. بهنام گنجی خیبری که به همراه او دستگیر و ظاهرا شکنجه شده بود، پس از آزادی خودکشی کرد.

 

* فعال برجسته حقوق بشر عمادالدین باقی پس از گذراندن دو محکومیت زندان همزمان یک ساله به اتهام «تبلیغ علیه نظام» در ارتباط با فعالیت های حقوق بشری و رسانه ای در ماه جون (خرداد) آزاد شد. او به مدت پنج سال از فعالیت های سیاسی یا رسانه ای محروم است.

 

محاکمه های ناعادلانه

محاکمه ناعادلانه مظنونان سیاسی اغلب با اتهام های مبهمی که جرم کیفری مشخصی به شمار نمی رفت ادامه یافت. اغلب این افراد بعضا در غیاب وکیل مدافع و بر اساس «اقرار» یا اطلاعات دیگری که گویا زیر شکنجه در دوره بازداشت پیش از محاکمه کسب می شود، محکوم شدند. دادگاه ها این «اقرارها» را بدون تحقیق در باره چگونگی کسب آنها به عنوان مدرک می پذیرفتند.

 

* امید کوکبی در بازگشت از تحصیل در ایالات متحده امریکا در ماه فوریه (بهمن) در فرودگاه تهران دستگیر شد. او که به «جاسوسی» و جرایم دیگر متهم شده بود در ماه اکتبر (مهر) محاکمه شد. او گفت که در بازداشت وادار به «اعتراف» شده است. وکیل او گفت که اجازه تماس با او نداشته است.

 

* زهرا بهرامی، تبعه هلندی ـ ایرانی، بدون اخطار در 9 بهمن، تنها 27 روز پس از محکومیت به اعدام به اتهام قاچاق مواد مخدر اعدام شد. او در تظاهراتی در دسامبر 2009 (آذر 1388) دستگیر شده بود و ابتدا ظاهرا به خاطر تماس با یک گروه غیرقانونی مخالف به محاربه با خدا متهم شد، اما به این اتهام محاکمه نشد. وکیل او گفت حق اعتراض به این حکم اعدام وجود نداشت.

 

شکنجه و بدرفتاری های دیگر

شکنجه و بدرفتاری های دیگر در بازداشت پیش از محاکمه هنوز رایج بود و با معافیت از مجازات انجام می شد. ضربه های شلاق را به کف پا و بدن بازداشت شدگان، گاهی در حالی که وارونه آویزان بودند، می نوازند؛ آنها را با سیگار و اشیا داغ فلزی می سوزانند؛ اعدام ساختگی اجرا می کنند؛ به آنها از جمله با استفاده از زندانیان دیگر تجاوز می کنند؛ آنها را تهدید به تجاوز می کنند؛ در فضاهای پرازدحام بازداشت می کنند؛ و نور، غذا، آب و رسیدگی پزشکی کافی را از آنها دریغ می کنند. حداقل 12 نفر گویا در شرایط مشکوکی در زندان درگذشتند، از جمله در شرایطی که رسیدگی پزشکی عرضه نشده یا با تاخیر عرضه شده بود. مرگ آنها مستقلا مورد تحقیق قرار نگرفت. در ماه مارچ (اسفند) حداقل 10 زندانی دیگر در طی ناآرامی ها در زندان قزل حصار در کرج در نزدیکی تهران فوت کردند. هیچ اطلاعی از تحقیق دولتمردان در باره ادعاهای شکنجه و بدرفتاری های دیگر در دست نیست. کسانی که از شکنجه شکایت کردند با اقدام های تلافی جویانه روبرو شدند. شرایط سخت زندان در اثر ازدحام شدید بدتر شد.

 

* حداقل چهار عرب اهوازی ـ رضا مقامسی، عبدالکریم فهد عبیات، احمد رئیسان سلامی و اجباره تمیمی ـ در بازداشت در استان خوزستان گویا در فاصله ماه های مارچ و می (فروردین و اردیبهشت) احتمالا در اثر شکنجه درگذشتند.

 

* روزنامه نگار عیسی سحرخیز، زهرا جباری، مدافع حقوق اقلیت آذربایجانی سعید متین پور و روحانی مخالف حسین کاظمینی بروجردی از جمله زندانیان سیاسی زیادی بودند که از رسیدگی پزشکی کافی محروم ماندند. فعال سیاسی هدی صابر در ماه جون (خرداد) پس از اعتصاب غذا در اعتراض به مرگ هاله سحابی در زندان درگذشت. زندانیان دیگر گفتند که مسئولان زندان او را مورد ضرب و شتم قرار داده و از رسیدگی پزشکی کافی محروم کرده اند.

 

مجازات های ظالمانه، غیرانسانی و تحقیرآمیز

حکم های شلاق و قطع عضو باز هم صادر و اجرا شد. حکم کور کردن نیز صادر شد.

 

* سمیه توحیدلو، فعال سیاسی، و پیمان عارف، فعال دانشجویی، پس از محکومیت جداگانه به خاطر «توهین» به ریاست جمهوری احمدی نژاد در ماه سپتامبر (شهریور)، به ترتیب 50 و 74 ضربه شلاق خوردند.

 * چهار انگشت دست راست چهار مرد که به خاطر دزدی محکوم شده بودند گویا در تاریخ 16 مهر قطع شد.

* مجید موحدی که در سال 2004 (1383) آمنه بهرامی را با اسید کور کرده و به کور شدن به وسیله اسید محکوم شده بود، در تاریخ 9 مرداد کمی پیش از اجرای مجازات در بیمارستان زمانی که قربانی دریافت دیه را پذیرفت نجات یافت.

 

تبعیض علیه زنان

زنان در عمل و قانون و از جمله بر اساس مقررات الزامی پوشش مورد تبعیض قرار می گیرند. فعالان حقوق زن، از جمله آنهایی که در کمپین یک میلیون امضا خواهان برابری قانونی برای زنان هستند، مورد آزار و تعقیب قرار گرفتند. پیش نویس لایحه حمایت از خانواده، که قانون تبعیض آمیز علیه زنان را تشدید می کند، در مجلس در انتظار تصویب نهایی است. بعضی از دانشگاه ها جدا سازی دانشجویان بر اساس جنسیت را آغاز کرده اند.

* فاطمه مسجدی و مریم بیدگلی، فعالان کمپین یک میلیون امضا، هر یک شش ماه در زندان گذراندند و اولین اعضای کمپین بودند که به خاطر گردآوری امضا به زندان رفتند.

 

حقوق همجنس گرایان زن و مرد، دوجنسی ها و دگرجنس گونه ها

کسانی که به فعالیت های همجنس گرایانه متهم می شدند با آزار و تعقیب و مجازات های قضایی شلاق و اعدام روبرو بودند.

 

* در تاریخ 13 شهریور، سه نفر که تنها حروف اول اسمشان عنوان شد، پس از محکومیت به خاطر «لواط» در زندان کارون اهواز در استان خوزستان اعدام شدند.

 

* سیامک قادری، روزنامه نگار پیشین خبرگزاری دولتی که از مرداد 1389 در زندان است پس از مجرمیت به خاطر «نشر اکاذیب»، ارتکاب «اعمال غیرشرعی» و اتهام های دیگر از جمله به خاطر انتشار مصاحبه با افرادی از میان همجنس گرایان زن و مرد، دوجنسی ها و دگرجنس گونه ها در وبلاگ خود در ژانویه به چهار سال زندان، شلاق و جریمه محکوم شد.

 

تبعیض ـ اقلیت های قومی

جوامع اقلیت قومی ایران شامل عرب های اهوازی، آذربایجانی ها، بلوچ ها، کُردها و ترکمن ها، با تبعیض ادامه دار در عمل و قانون روبرو بودند. استفاده از زبان های اقلیت در اداره های دولتی و برای تدریس در مدارس هنوز ممنوع بود. فعالانی که برای حقوق اقلیت ها فعالیت می کردند مورد تهدید قرار گرفتند، دستگیر شدند و به زندان افتادند.

* زندانی عقیدتی محمد صدیق کبودوند هنوز محکومیت 10 سال و نیم زندان خود را به خاطر نقش خود در تشکیل سازمان حقوق بشر کردستان می گذراند و از رسیدگی پزشکی کافی محروم است.

* محمد صابر ملک رییسی، جوان بلوچ 16 ساله اهل سرباز که از سپتامبر 2009 (شهریور 1388) احتمالا برای وادار کردن برادرش به تسلیم به دولتمردان در بازداشت بوده است، به پنج سال زندان در تبعید محکوم شد، به این معنا که حکم زندان را باید در زندانی به دور از خانواده اش بگذراند.

 

آزادی دین

در پی فراخوان های مکرر مقام رهبری و دولتمردان دیگر برای مبارزه با «دین های ساختگی» ـ که گویا اشاره به مسیحیت تبشیری، بهاییگری و صوفیگری است ـ اعضای اقلیت های دینی، شامل نوکیشان مسیحی، بهاییان، روحانیان منتقد شیعه، و اعضای جوامع اهل حق و دراویش گرفتار آزار و تعقیب ادامه دار بوده اند. مسلمانان اهل سنت نیز در بعضی شهرها با محدودیت بر نماز جماعت روبرو بوده اند و بعضی از روحانیان اهل سنت دستگیر شده اند.

* حداقل هفت بهایی به زندان های بین چهار و پنج سال محکوم و بیش از 30 نفر دیگر در حمله به موسسه آموزش عالی بهایی دستگیر شدند. این موسسه دوره های آموزش عالی را به صورت آنلاین در اختیار دانشجویان بهایی قرار می داد که از ورود به دانشگاه ها محروم می شوند. این هفت نفر از جمله 100 بهایی هستند که به خاطر اعتقادشان در زندان به سر می برند از جمله هفت رهبر آنها که حکم های 20 سال زندان آنها با لغو حکم سال 2010 دادگاه تجدید نظر دوباره در مارچ (اسفند) تایید شد.

* حداقل 100 درویش گنابادی (یکی از سلسله های مذهبی صوفی) ، سه تن از وکیلان مدافع آنها، و 12 تن از روزنامه نگاران مجذوبان نور که وبگاه خبری سلسله دراویش گنابادی است، در سپتامبر و اکتبر (شهریور و مهر) در کوار و تهران دستگیر شدند. در پایان سال 2011، حداقل 11 نفر، اغلب بدون دسترسی به وکیل یا خانواده، هنوز در بازداشت به سر می بردند.

* محاکمه مجدد یوسف ندرخانی، کشیش مسیحی متهم به «ارتداد»، در سپتامبر (شهریور) شروع شد. او که در خانواده ای مسلمان به دنیا آمده است، در اکتبر 2009 (مهر 1388) دستگیر شد. او در سال 2010 به علت خودداری از انکار مسیحیت که به آن گرویده بود، به اعدام محکوم شد، اما دیوان عالی کشور این حکم را در جون (خرداد) لغو کرد.

* سید محمد موحد فاضلی، امام جماعت اهل سنت شهر تایباد، در پی اعتراض به استعفای اجباری او از امامت جماعت، از ژانویه تا آگوست (دی تا مرداد) در بازداشت به سر برد.


مجازات اعدام

صدها نفر به اعدام محکوم شدند. منابع رسمی حداقل 360 اعدام را گزارش کردند، هر چند اطلاعات معتبر دیگر حاکی از بیش از 274 اعدام دیگر و اعدام مخفیانه بسیاری از زندانیان بود. بیش از 80 درصد اعدام ها گویا به اتهام جرایم مواد مخدر انجام شد که اغلب مردم تهی دست و جوامع حاشیه ای، به ویژه افغان ها، را شامل می شود. اصلاحیه قانون مبارزه با مواد مخدر در ژانویه به اجرا در آمد؛ محکومان به اعدام بر اساس این قانون ظاهرا از حق اعتراض محروم هستند.

 

تعداد اعدام های انجام شده در انظار عمومی چهار برابر شد؛ حداقل پنجاه مورد رسما اعلام شد و شش مورد دیگر را نیز منابع غیررسمی گزارش کردند. حداقل سه مجرم نوجوان ـ یعنی کسانی که به خاطر جرایم ارتکابی در سن کمتر از 18 سالگی محکوم می شوند ـ اعدام شدند؛ منابع معتبر خبر از اعدام چهار نوجوان دیگر دادند. اعدام به وسیله سنگسار گزارش نشد، اما حداقل 15 نفر محکوم به سنگسار، از جمله سکینه محمدی آشتیانی، در زیر حکم اعدام به سر می برند. هزاران نفر از زندانیان دیگر در زیر حکم اعدام هستند.

 

* جعفر کاظمی و محمد علی حاج آقایی در تاریخ 24 ژانویه (4 بهمن) اعدام شدند. آنها به اتهام محاربه به علت داشتن تماس با سازمان مجاهدین خلق ایران که یک گروه غیرقانونی است، و «تبلیغ علیه نظام» در ارتباط با ناآرامی ها سال 1388 محکوم شده بودند.

 

* در تاریخ 21 سپتامبر (30 شهریور)، علیرضا ملا سلطانی، 17 ساله، که به خاطر قتل یک ورزشکار پرطرفدار محکوم شده بود، در کرج اعدام شد در حالی که قتل در جولای (تیر) انجام شده بود. او گفت پس از این که آن ورزشکار، روح الله داداشی، در تاریکی به او حمله کرده بود در دفاع از خود او را با چاقو زده است.

 

* در ماه دسامبر (آذر)، زندانی سیاسی زینب جلالیان از تخفیف در حکم اعدام خود مطلع شد.

 

دیدارها/گزارش‌های عفو بین‌الملل

بر اساس این گزارش، عفو بین الملل محرومیت از دیدار از ایران را با مسئولان دیپلماتیک ایرانی مورد بحث قرار داد اما هنوز از دیدار از ایران محروم بود. دولتمردان به ندرت به نامه های عفو بین الملل واکنشی نشان دادند.



 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بازار امروز

Loading currency converter .. please wait

loading
currency converter
please wait
....

خبرهاي گذشته